#پرسش_بنیادین
#ذکر_چیست؟ غالبا از کنار مفاهیم بزرگ و کلیدی رد میشویم. چهارتا آموزه را که دیگران از دیگران نقل کرده اند تکرار میکنیم و گمانمان این است حکایت را بلدیم.
یکی از حکایات اصلی زندگی انسان شرقی بویژه انسان ایرانی #ذکر است.
اما معنا و مفهوم بنیادین آن در سایه ی چهارتا گزاره ی عام و سطحی به مسلخ رفته است...
برستی ذکر یعنی چه؟ وقتی به بابهای ثلاثی مزید میرود چه اتفاقی برایش میافتد؟ چرا قرآن مصرانه کار پیامبرش را ذکر دانسته و او را مذکّر؟
فذکر انما انت مذکر..
و اینکه ذکر نفع میرساند به مومنان و.... واقعا یعنی چه؟
چه ربطی بین ذکر و #علم هست؟ آیا علم در معرفت ایرانی_اسلامی صرفا از قاعده ی ذکر است؟ این ذکر ربطش با عقل معاد و معاش چیست؟!
چرا براستی برخی انسانها (مثلا عموهای پیامبر) از علم نبوی هیچ درنمی یابند و نفی اش میکنند اما بظاهر بیگانگان با آن همدل و همراه میشوند؟
درباره ی بعدتر هم همینطور است مثلا چه اتفاقی می افتد کسانی #مثنوی میشود منبع حکمت پ معرفتشان و کسانی با آن هیچ نسبتی برقرار نمیکنند فقط مثنوی نیست ها..
مثلا #ملاصدرا هم هست مثلا #هایدگر و #سارتر و.. اینها هم هستند که حرفهایشان در ذهن و دل برخی مینشیند و فهمیده میشود اما برخی هرکاری میکنند نمی توانند آنها دریابند...
این قدر گفتیم باقی فکر کن
فکر اگر جامد شود رو ذکر کن..
همین سخن #مولانا واقعا یعنی چه و چه ابعادی دارد؟...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#ذکر_چیست؟ غالبا از کنار مفاهیم بزرگ و کلیدی رد میشویم. چهارتا آموزه را که دیگران از دیگران نقل کرده اند تکرار میکنیم و گمانمان این است حکایت را بلدیم.
یکی از حکایات اصلی زندگی انسان شرقی بویژه انسان ایرانی #ذکر است.
اما معنا و مفهوم بنیادین آن در سایه ی چهارتا گزاره ی عام و سطحی به مسلخ رفته است...
برستی ذکر یعنی چه؟ وقتی به بابهای ثلاثی مزید میرود چه اتفاقی برایش میافتد؟ چرا قرآن مصرانه کار پیامبرش را ذکر دانسته و او را مذکّر؟
فذکر انما انت مذکر..
و اینکه ذکر نفع میرساند به مومنان و.... واقعا یعنی چه؟
چه ربطی بین ذکر و #علم هست؟ آیا علم در معرفت ایرانی_اسلامی صرفا از قاعده ی ذکر است؟ این ذکر ربطش با عقل معاد و معاش چیست؟!
چرا براستی برخی انسانها (مثلا عموهای پیامبر) از علم نبوی هیچ درنمی یابند و نفی اش میکنند اما بظاهر بیگانگان با آن همدل و همراه میشوند؟
درباره ی بعدتر هم همینطور است مثلا چه اتفاقی می افتد کسانی #مثنوی میشود منبع حکمت پ معرفتشان و کسانی با آن هیچ نسبتی برقرار نمیکنند فقط مثنوی نیست ها..
مثلا #ملاصدرا هم هست مثلا #هایدگر و #سارتر و.. اینها هم هستند که حرفهایشان در ذهن و دل برخی مینشیند و فهمیده میشود اما برخی هرکاری میکنند نمی توانند آنها دریابند...
این قدر گفتیم باقی فکر کن
فکر اگر جامد شود رو ذکر کن..
همین سخن #مولانا واقعا یعنی چه و چه ابعادی دارد؟...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#عاشورا
#چندسخن_درباره_ی_آیین_عاشورا(۳)
هرگز نمی توان درباره ی بررسی یک پدیده ی غیرعادی، روشهای عادی اندیشیدن، تحلیل کردن و... سخن گفتن را به کاربرد.
جدای از اینکه برای هر پدیده ای باید روش خاصی در تعمق و تحلیل آن به کار برد، وقایع ویژه هم به طریق اولی روش خاص طلب میکنند.
منظور از غیرعادی آثار نوادری است که بشر به شیوه ای دیگر با آنها رویارویی (مواجهه) کرده..
مثلا #حافظ در فرهنگ ما یک پدیده ی غیرعادی است، #مثنوی یک کتاب غیر عادی است و نوروز ایرانیان و.. #عاشورا از #واقعات_الغرایب است.
چیزی که بتواند اینگونه در ذهن و زبان و زندگی تن و روان و جان یک ملت بصورتی سیال جا باز کند، موثر باشد، و فراتر از زمان و مکان برود عادی نیست.
سخن این است برای نگاه به #عاشورا اگر دیدی #عیرعادی برنگزینیم به بی راهه خواهیم افتاد.
#عاشورا و کربلا یک واقعیت تاریخی است که صد البته روایات گوناگون دربابش هست. خود آن ایام، چندین و چند سال پیش از آن و چندین و چند سال پس از آن درباره اش کارها شده و سخنها آمده. مطالعه و دقت و دراین آثار و ارائه ی تحلیل براساس آنها خود، زمان و مجال ویژه میطلبد.
اما سخن من اینجا بیشتر ناظر بر دو رویکرد است #اسطوره و دیگری #خرافات.
#اسطوره در زندگی من اشاره دارد به اقالیم_الاولین، اسطوره در نظرم احاطه ی نوع خاصی از مواجهه ی انسان با هستی و هستان است. اسطوره زبان غیب است همانطور که #حافظ #لسان_الغیب است یا #مثنوی #جنود_الغیب است یا نوروز #آیینه_ی_غیب است یا #عاشورا #صحن_غیب است..
چیزی که هزار سال دوهزار سال و چندهزار سال میماند بلاشک پیوندی با #ازل دارد و لاجرم ربطی به ابد پیدا میکند همین ازلی ابدی واژگانی اسطوره ای هستند..
و #خرافات نیز هرچند قابل تبین هستند و ریشه ای در وجود شگفت انسان دارند اما از نظر من مبتنی بر ابعاد تیره ی وجود انسان اند. محمل کشیدن #خرافه #جهل است، جهلی #خَرِف کننده و مخدر، دقیقا مثل رونگردان عمل میکند خرافه. گفتم حتما قابل تحلیلهای رنگارنگ است اما تهش تهی است.پوسیدگی است و پوکی، تخدیر است و نشئگی و وادادگی.
اگر شما به مفاهیمی چون مذهب و عرفان در ایران بنگرید این دو نوع رویکرد انسان ایرانی را در مواجهه با این دو موضوع میبینید،(این دو سوای رویکرد #علمانی مبتنی بر تجارب همه فهم است) رویکردی که می آفریند و رویکردی که تباه میکند
پس از منظر من #عاشورا در سه ساحت
میتواند و باید، بررسی شود
۱-علم و تجربه و تاریخ با تمام پیچیدگیهایش
۲- ساحت خرافه که براساس دو متن قبل و مفهوم #یهود_ستیزه_گر من اینها را #اسراییلیات مینامم (مثلا روایات عجیب مداحان در باب #عاشورا که اغلبشان مستقیم و غیر مستقیم پرورده ی اسراییل اند)
۳- رویکرد #اسطوره ای به عاشورا..
در بخش پایانی بیشتر از رویکرد اسطوره ای خواهم گفت. (انشاالله)
#محسن_یارمحمدی
جستجوگر فرهنگ ایران
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#چندسخن_درباره_ی_آیین_عاشورا(۳)
هرگز نمی توان درباره ی بررسی یک پدیده ی غیرعادی، روشهای عادی اندیشیدن، تحلیل کردن و... سخن گفتن را به کاربرد.
جدای از اینکه برای هر پدیده ای باید روش خاصی در تعمق و تحلیل آن به کار برد، وقایع ویژه هم به طریق اولی روش خاص طلب میکنند.
منظور از غیرعادی آثار نوادری است که بشر به شیوه ای دیگر با آنها رویارویی (مواجهه) کرده..
مثلا #حافظ در فرهنگ ما یک پدیده ی غیرعادی است، #مثنوی یک کتاب غیر عادی است و نوروز ایرانیان و.. #عاشورا از #واقعات_الغرایب است.
چیزی که بتواند اینگونه در ذهن و زبان و زندگی تن و روان و جان یک ملت بصورتی سیال جا باز کند، موثر باشد، و فراتر از زمان و مکان برود عادی نیست.
سخن این است برای نگاه به #عاشورا اگر دیدی #عیرعادی برنگزینیم به بی راهه خواهیم افتاد.
#عاشورا و کربلا یک واقعیت تاریخی است که صد البته روایات گوناگون دربابش هست. خود آن ایام، چندین و چند سال پیش از آن و چندین و چند سال پس از آن درباره اش کارها شده و سخنها آمده. مطالعه و دقت و دراین آثار و ارائه ی تحلیل براساس آنها خود، زمان و مجال ویژه میطلبد.
اما سخن من اینجا بیشتر ناظر بر دو رویکرد است #اسطوره و دیگری #خرافات.
#اسطوره در زندگی من اشاره دارد به اقالیم_الاولین، اسطوره در نظرم احاطه ی نوع خاصی از مواجهه ی انسان با هستی و هستان است. اسطوره زبان غیب است همانطور که #حافظ #لسان_الغیب است یا #مثنوی #جنود_الغیب است یا نوروز #آیینه_ی_غیب است یا #عاشورا #صحن_غیب است..
چیزی که هزار سال دوهزار سال و چندهزار سال میماند بلاشک پیوندی با #ازل دارد و لاجرم ربطی به ابد پیدا میکند همین ازلی ابدی واژگانی اسطوره ای هستند..
و #خرافات نیز هرچند قابل تبین هستند و ریشه ای در وجود شگفت انسان دارند اما از نظر من مبتنی بر ابعاد تیره ی وجود انسان اند. محمل کشیدن #خرافه #جهل است، جهلی #خَرِف کننده و مخدر، دقیقا مثل رونگردان عمل میکند خرافه. گفتم حتما قابل تحلیلهای رنگارنگ است اما تهش تهی است.پوسیدگی است و پوکی، تخدیر است و نشئگی و وادادگی.
اگر شما به مفاهیمی چون مذهب و عرفان در ایران بنگرید این دو نوع رویکرد انسان ایرانی را در مواجهه با این دو موضوع میبینید،(این دو سوای رویکرد #علمانی مبتنی بر تجارب همه فهم است) رویکردی که می آفریند و رویکردی که تباه میکند
پس از منظر من #عاشورا در سه ساحت
میتواند و باید، بررسی شود
۱-علم و تجربه و تاریخ با تمام پیچیدگیهایش
۲- ساحت خرافه که براساس دو متن قبل و مفهوم #یهود_ستیزه_گر من اینها را #اسراییلیات مینامم (مثلا روایات عجیب مداحان در باب #عاشورا که اغلبشان مستقیم و غیر مستقیم پرورده ی اسراییل اند)
۳- رویکرد #اسطوره ای به عاشورا..
در بخش پایانی بیشتر از رویکرد اسطوره ای خواهم گفت. (انشاالله)
#محسن_یارمحمدی
جستجوگر فرهنگ ایران
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#یادداشت_های_پریشانی
#گریز_از_آگاهی
#ازآگاهی_گریزی_تاآگاهی_ستیزی
#مثنوی بر انسان حقیقت جو و زیبایی پرست پنجره هایی را میگشاید که کم نظیر اند.
در جایی از مثنوی جلال بلخ و روم میگوید:
« پیامبران وقتی به انسانها انذار میدادند که این نحوه ی زیستن شما ناقص و ابتر است حال آن که شما آمدهاید که بارها زاده شوید و جاری شوید رو به بیکرانهی خویش»
همه مصطرب و ناراحت میشدند و میگفتند :
چرا شما ما را به اضطراب و ناراحتی می اندازید؟ چرا نمی گذارید در حال خوشی که داریم غرق شویم و لذت ببریم؟
مصلحان بی نفع و ضرر میگفتند: این جُو و جَوّ، گنجای شما را ندارد. شما درواقع برای لذت بردن از سوراخ تنگ دنیا( تنگین مناخ) مجبورید خود را همان قدر کوچک کنید در حالیکه آسمان ها و دریاهایی هست که گنجایش شما را دارد و لذتهایش بی کرانه است..
ولی خوگرفتگان به وضعیت حقیرانهی خویش با ایشان ستیز میکردند و..
چون سفیهان راست این کاروکیا
واجب آمد یقتلون الانبیا...
الگوی کار روشن است ؛ جامعه ای (شخصی) هست که دچار کاستی است، نقص دارد، عیب دارد، بیمار است و.. کسی که صرفا قصدش کمک به این جامعه است #هشدار می دهد و #فاجعه را بر جامعه اعلام و اعلان میکند. اگر آن جامعه یا شخص درصد ِ معقولی از سلامت (جسمی، فکری، روحی و روانی) داشته باشد باید سپاسگزار چنان #مُنذری باشد و به فکر دوای درد خویش بیفتد.
وقتی یک خُبره در مکانیک اتوموبیل، به شما میگوید فلان صدا از موتور به گوش میرسد و احتمالا فلان قطعه رو به نابودی دارد.. شما چه میکنید؟
اگر پزشکی شما را ببیند و بگوید مثلا این دو سه علامت مهم است پیگیرش باش، کار و کردار معمول و معقول چیست؟
آری ما بلافاصله هم به تعمیرگاه میرویم و هم به آزمایشگاه..
سرباز زدن از توجه به چنین هشدارهایی البته دلایل فراوان دارد؛
۱- ما هشدار دهنده را قبول نداریم
۲- ما علم او را انکار میکنیم
۳- ما بهره ای از وضع خراب میبریم
۴- ما حسادت میکنیم
۵- به وضع درهمی که در آنیم خوگرفتهایم مثل کسی که مثلا در مرداب زندگی میکند و باور کرده موجودی مرداب زیست است و در صورت جدا شدن از آن مرداب حتمن نابود میشود..
۶- ما می ترسیم، چون ترسو بزرگ شدهایم. تغییر میترساندمان و #ترس بزرگترین رانهی وجودی انسان است که کاربردی چندگانه دارد گاه میسازد و گاه ویران میکند گاه موجب گریز میشود و گاه ستیز و گاه خشکمان میزند در جایی که هستیم..
۷- و...
به نظر میرسد عموم انسانها بیشتر از آنکه مایل به آگاهی باشند خواهان جهلاند چون آگاهی همراه تغییر و حرکت است حال آنکه جهل ذاتا ایستایی دارد و نهایتن عقبگرد.
ما به عنوان #شخص و #جامعه اغلب مواقع #آگاهی_گریزیم و #آگاهی_ستیز، ما بیشتر اوقات، به جای ارج نهادن به مشفقان و خیرخواهان بی مزد ومنت، و توجه کردن به هشدارهایشان، ایشان را #بایکوت می کنیم سی چهل سال پیش اصطلاح رایج #زندان_ما #بایکوت بود الان گویا #بلاک است و #ریمو...
#محسن_یارمحمدی
پژوهشگر_فرهنگ_ایران
دکتر در زبان و ادبیات فارسی
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#گریز_از_آگاهی
#ازآگاهی_گریزی_تاآگاهی_ستیزی
#مثنوی بر انسان حقیقت جو و زیبایی پرست پنجره هایی را میگشاید که کم نظیر اند.
در جایی از مثنوی جلال بلخ و روم میگوید:
« پیامبران وقتی به انسانها انذار میدادند که این نحوه ی زیستن شما ناقص و ابتر است حال آن که شما آمدهاید که بارها زاده شوید و جاری شوید رو به بیکرانهی خویش»
همه مصطرب و ناراحت میشدند و میگفتند :
چرا شما ما را به اضطراب و ناراحتی می اندازید؟ چرا نمی گذارید در حال خوشی که داریم غرق شویم و لذت ببریم؟
مصلحان بی نفع و ضرر میگفتند: این جُو و جَوّ، گنجای شما را ندارد. شما درواقع برای لذت بردن از سوراخ تنگ دنیا( تنگین مناخ) مجبورید خود را همان قدر کوچک کنید در حالیکه آسمان ها و دریاهایی هست که گنجایش شما را دارد و لذتهایش بی کرانه است..
ولی خوگرفتگان به وضعیت حقیرانهی خویش با ایشان ستیز میکردند و..
چون سفیهان راست این کاروکیا
واجب آمد یقتلون الانبیا...
الگوی کار روشن است ؛ جامعه ای (شخصی) هست که دچار کاستی است، نقص دارد، عیب دارد، بیمار است و.. کسی که صرفا قصدش کمک به این جامعه است #هشدار می دهد و #فاجعه را بر جامعه اعلام و اعلان میکند. اگر آن جامعه یا شخص درصد ِ معقولی از سلامت (جسمی، فکری، روحی و روانی) داشته باشد باید سپاسگزار چنان #مُنذری باشد و به فکر دوای درد خویش بیفتد.
وقتی یک خُبره در مکانیک اتوموبیل، به شما میگوید فلان صدا از موتور به گوش میرسد و احتمالا فلان قطعه رو به نابودی دارد.. شما چه میکنید؟
اگر پزشکی شما را ببیند و بگوید مثلا این دو سه علامت مهم است پیگیرش باش، کار و کردار معمول و معقول چیست؟
آری ما بلافاصله هم به تعمیرگاه میرویم و هم به آزمایشگاه..
سرباز زدن از توجه به چنین هشدارهایی البته دلایل فراوان دارد؛
۱- ما هشدار دهنده را قبول نداریم
۲- ما علم او را انکار میکنیم
۳- ما بهره ای از وضع خراب میبریم
۴- ما حسادت میکنیم
۵- به وضع درهمی که در آنیم خوگرفتهایم مثل کسی که مثلا در مرداب زندگی میکند و باور کرده موجودی مرداب زیست است و در صورت جدا شدن از آن مرداب حتمن نابود میشود..
۶- ما می ترسیم، چون ترسو بزرگ شدهایم. تغییر میترساندمان و #ترس بزرگترین رانهی وجودی انسان است که کاربردی چندگانه دارد گاه میسازد و گاه ویران میکند گاه موجب گریز میشود و گاه ستیز و گاه خشکمان میزند در جایی که هستیم..
۷- و...
به نظر میرسد عموم انسانها بیشتر از آنکه مایل به آگاهی باشند خواهان جهلاند چون آگاهی همراه تغییر و حرکت است حال آنکه جهل ذاتا ایستایی دارد و نهایتن عقبگرد.
ما به عنوان #شخص و #جامعه اغلب مواقع #آگاهی_گریزیم و #آگاهی_ستیز، ما بیشتر اوقات، به جای ارج نهادن به مشفقان و خیرخواهان بی مزد ومنت، و توجه کردن به هشدارهایشان، ایشان را #بایکوت می کنیم سی چهل سال پیش اصطلاح رایج #زندان_ما #بایکوت بود الان گویا #بلاک است و #ریمو...
#محسن_یارمحمدی
پژوهشگر_فرهنگ_ایران
دکتر در زبان و ادبیات فارسی
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#قداره_ی_حذف
#دکتر_محسن_یارمحمدی
(مدرس ادبیات عرفانی، شاهنامه، مثنوی و حافظ)
دقیقا بیست و هشت سال است در دبیرستانها و دانشگاهها زبان و ادب و فرهنگ فارسی درس میدهم و طبعا بیش از همین زمان، ادبیات و فلسفه و هنر و اسطوره و تاریخ و..میخوانم
یکی از رفتارهای کاملا مشهود مولفان رسمی کتب این حوزه بی شک #حذف_زیستی است بدین معنا که اهل حذف اند و باور دارند که زیستشان منوط به حذف است. چرا؟ عرض میکنم؛
۱) ساعات و واحدهای درسی مربوط به ادبیات فارسی طی سی سال اخیر رفته رفته کم شد.در دانشگاه ادبیات عمومی از چهار واحد به سه واحد تقلیل یافت و در دبیرستانها از پنج ساعت آموزشی به سه ساعت و عملا دوساعت
این نشان میدهد اغلب مباحث مطرح شده ی زبان و ادب و فرهنگ فارسی، در راستای اهمیتهای فرمانده هان وافسران و پیاده نظام سپاه آموزش و پرورش، علم و دانش و..نیست
۲) طی این سالها درسهایی که به هر دلیل متنشان یا حتا پدیدآورنده شان مخالف، منتقد، غیر همسو یا حتا ساکت بوده اند نسبت به دایره ی بسته ی قدرت رسمی اندک اندک حذف شده اند
#مثنوی مورد اقبال مردم حذف میشود چون اصولا همه ی اقبالها باید به سوی آنانی باشد که حاکمیت میخواهد
بعدا وبر خلاف سخنان مقام رهبری، حضرات بیمایه ی بیسواد، گرایش به مثنوی را ترویج صوفی_گری میدانند (دقت کنید دستگاه ارعاب و تمسخر نمی گوید #متصوفه میگوید صوفی_گری)
غزلهای حافظ حذف
غزلهای سعدی وحکایات بوستان و گلستان حذف
ابیاتی ودرسهایی از شاهنامه حذف
قصاید ناصرخسروحذف
الباقی دست کم هزار و دویست سال ادب فارسی نوین ایران حذف
وحکایت معاصران به ازین بایدکه گویند
بسیاری متون و نام پدیدآورندگان که از آغاز حذف مثلا شاملوی بزرگ
متون نظم و نثر فراوان حذف اما نام برخی مثل صادق هدایت و چوبک و سیاوش کسرایی و..هست ولی بعدا همه جوره حذف
ساعدی نازنین و فیلمنامه ی گاو و مهرجویی و هدایت و سایه و سرشک و.. حذف
وکلا ما هیچ فصلی درباب #ادبیات_انتقادی و #نقدونقادی نداشته ایم در کتب عمومی که آنها هم لابد انسان پرسشگر مطالبه گر..پدید خواهد آورد
اما حکایت این همه حذف چیست؟
در لابلای مطالب بالا به چند سبب اشاره کردم
#حسادت #حذفْ_زیستی #بیسوادی و طبعا #ترس #نقد_ستیزی و..
اینها چنان ترسی را در جان آن مجموعه می اندازد که دراین سرای بی کسی سایه را به خویش میگیرند که شرح حال روزگار دیکتاتوری پهلوی است..خب قصیده ی سیف الدین فرغانی را (نیز بگذرد) سال بعد حذف خواهید کرد که..
حذف، توطئه ی سکوت، تمسخر و.. بخش،بزرگی از فرهنگ ایران نزد آن فرماندهان و پیاده نظامان ذاتی است
قرار دادن و برساختن معادلهای جعلی تهی هم کاری از پیش،نمیبرد.
سکه ی شعرسپید نام بامداد بر خویش دارد موسوی گرمارودی نمی نشیند براین سکه، در غزل نو نام حسین منزوی و محمدعلی بهمنی و..میدرخشد کودکانی مثل نظری و امثالهم..قدش آنقدر بلند نیست که برسد به این صندلی و سرش،کوچکتر از تاج است و تنش در این تخت گم میشود.. شما براین تخت می نشانیدشان اما تماما ظلم است به همه جملة خود ایشان چون وقتی بیفتند ازین تخت شکستگهای بزرگی منتظرشان است
از میانه ی متن دائم این سخت حضرت امیر به ذهنم می آید بگذارید بنویسم و خلاص:
آتش چون چیزی برای خوردن نیابد از خویش خورد
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#دکتر_محسن_یارمحمدی
(مدرس ادبیات عرفانی، شاهنامه، مثنوی و حافظ)
دقیقا بیست و هشت سال است در دبیرستانها و دانشگاهها زبان و ادب و فرهنگ فارسی درس میدهم و طبعا بیش از همین زمان، ادبیات و فلسفه و هنر و اسطوره و تاریخ و..میخوانم
یکی از رفتارهای کاملا مشهود مولفان رسمی کتب این حوزه بی شک #حذف_زیستی است بدین معنا که اهل حذف اند و باور دارند که زیستشان منوط به حذف است. چرا؟ عرض میکنم؛
۱) ساعات و واحدهای درسی مربوط به ادبیات فارسی طی سی سال اخیر رفته رفته کم شد.در دانشگاه ادبیات عمومی از چهار واحد به سه واحد تقلیل یافت و در دبیرستانها از پنج ساعت آموزشی به سه ساعت و عملا دوساعت
این نشان میدهد اغلب مباحث مطرح شده ی زبان و ادب و فرهنگ فارسی، در راستای اهمیتهای فرمانده هان وافسران و پیاده نظام سپاه آموزش و پرورش، علم و دانش و..نیست
۲) طی این سالها درسهایی که به هر دلیل متنشان یا حتا پدیدآورنده شان مخالف، منتقد، غیر همسو یا حتا ساکت بوده اند نسبت به دایره ی بسته ی قدرت رسمی اندک اندک حذف شده اند
#مثنوی مورد اقبال مردم حذف میشود چون اصولا همه ی اقبالها باید به سوی آنانی باشد که حاکمیت میخواهد
بعدا وبر خلاف سخنان مقام رهبری، حضرات بیمایه ی بیسواد، گرایش به مثنوی را ترویج صوفی_گری میدانند (دقت کنید دستگاه ارعاب و تمسخر نمی گوید #متصوفه میگوید صوفی_گری)
غزلهای حافظ حذف
غزلهای سعدی وحکایات بوستان و گلستان حذف
ابیاتی ودرسهایی از شاهنامه حذف
قصاید ناصرخسروحذف
الباقی دست کم هزار و دویست سال ادب فارسی نوین ایران حذف
وحکایت معاصران به ازین بایدکه گویند
بسیاری متون و نام پدیدآورندگان که از آغاز حذف مثلا شاملوی بزرگ
متون نظم و نثر فراوان حذف اما نام برخی مثل صادق هدایت و چوبک و سیاوش کسرایی و..هست ولی بعدا همه جوره حذف
ساعدی نازنین و فیلمنامه ی گاو و مهرجویی و هدایت و سایه و سرشک و.. حذف
وکلا ما هیچ فصلی درباب #ادبیات_انتقادی و #نقدونقادی نداشته ایم در کتب عمومی که آنها هم لابد انسان پرسشگر مطالبه گر..پدید خواهد آورد
اما حکایت این همه حذف چیست؟
در لابلای مطالب بالا به چند سبب اشاره کردم
#حسادت #حذفْ_زیستی #بیسوادی و طبعا #ترس #نقد_ستیزی و..
اینها چنان ترسی را در جان آن مجموعه می اندازد که دراین سرای بی کسی سایه را به خویش میگیرند که شرح حال روزگار دیکتاتوری پهلوی است..خب قصیده ی سیف الدین فرغانی را (نیز بگذرد) سال بعد حذف خواهید کرد که..
حذف، توطئه ی سکوت، تمسخر و.. بخش،بزرگی از فرهنگ ایران نزد آن فرماندهان و پیاده نظامان ذاتی است
قرار دادن و برساختن معادلهای جعلی تهی هم کاری از پیش،نمیبرد.
سکه ی شعرسپید نام بامداد بر خویش دارد موسوی گرمارودی نمی نشیند براین سکه، در غزل نو نام حسین منزوی و محمدعلی بهمنی و..میدرخشد کودکانی مثل نظری و امثالهم..قدش آنقدر بلند نیست که برسد به این صندلی و سرش،کوچکتر از تاج است و تنش در این تخت گم میشود.. شما براین تخت می نشانیدشان اما تماما ظلم است به همه جملة خود ایشان چون وقتی بیفتند ازین تخت شکستگهای بزرگی منتظرشان است
از میانه ی متن دائم این سخت حضرت امیر به ذهنم می آید بگذارید بنویسم و خلاص:
آتش چون چیزی برای خوردن نیابد از خویش خورد
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#مثنوی_شاهراه_نجات
... آن ملیحان که طبیبان دلند
سوی رنجوران به پرسش مایلند
گر حذر از ننگ و از نامی کنند
چاره ای سازند و پیغامی کنند
ورنه در دلشان بوَد آن مفتکَر
نیست معشوقی ز عاشق بیخبر
ای تو جویای نوادر داستان
هم فسانه ی عشقبازان را بخوان..
خلاصه بگویم اگر احساس میکنی #دردی داری که امکان رهایی از آنت نیست #مثنوی بهترین #همدمت خواهد بود.
البته نه چند هفته و ماه، چند سال که بخوانی آنوقت همیشه خواهی خواند.
@niyazrstanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
... آن ملیحان که طبیبان دلند
سوی رنجوران به پرسش مایلند
گر حذر از ننگ و از نامی کنند
چاره ای سازند و پیغامی کنند
ورنه در دلشان بوَد آن مفتکَر
نیست معشوقی ز عاشق بیخبر
ای تو جویای نوادر داستان
هم فسانه ی عشقبازان را بخوان..
خلاصه بگویم اگر احساس میکنی #دردی داری که امکان رهایی از آنت نیست #مثنوی بهترین #همدمت خواهد بود.
البته نه چند هفته و ماه، چند سال که بخوانی آنوقت همیشه خواهی خواند.
@niyazrstanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#مثنوی
هرکسی رویی به سویی برده اند
این عزیزان رو به بی سو کرده اند
هر کبوتر می پرد در مذهبی
این کبوتر جانب بی جانبی
ما نه مرغان هوا نه خانگی
دانه ی ما دانه ی بی دانگی
زآن فراخ آمد چنین روزی ما
که بریدن شد قبا دوزی ما...
تفسیر:
آن کس که هدفی ندارد هرگز راه را گم نمی کند .
أی:
برای کسی که #رفتن هدف است «صحرا همه راه است»..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هرکسی رویی به سویی برده اند
این عزیزان رو به بی سو کرده اند
هر کبوتر می پرد در مذهبی
این کبوتر جانب بی جانبی
ما نه مرغان هوا نه خانگی
دانه ی ما دانه ی بی دانگی
زآن فراخ آمد چنین روزی ما
که بریدن شد قبا دوزی ما...
تفسیر:
آن کس که هدفی ندارد هرگز راه را گم نمی کند .
أی:
برای کسی که #رفتن هدف است «صحرا همه راه است»..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی (۲)
#انسان_حیوان_سوگوار
...و در ادامه رسیدم به تعریفی دیگر از انسان و او را #حیوان_سوگوار یافتم.
مبحث تاریخی سوگ و سوگواری ، چرایی و چگونگی های تاریخی و تطورات سوگ یک مقوله است و وجه اساطیری آن یکی دیگر.
تاریخ مثلی با تاریخ ممثل هر پدیده ی انسانی دوتایی هستند که تفکیک میشوند و طبعا همچون سکه مکمل همند پشت و روی همند و...
اما سخن من اکنون بر سر مثل است.
انسان ذاتا اشعار دارد و آگاه است به زیانکاری خویش یعنی به مجرد دریافت و درک #وجود متوجه میشود این وجود عدمی است از جنس عدم است چراکه #هست در کام #نیست رخ نموده است و دردا هستی که بر پهنه ی نیست مصور شده باشد.
و همین درک او را سوگوار میکند و لابد سیاه میپوشد که همرنگ نیست کند خود را و به خود نیز نشان دهد که #نیست.
نخستین تصویری که از آدم بر #زمین_بود دست داده اند نشستن بر کوهی است در #سراندیپ و گریستنی است به صدها سال ، چنانکه رودها همه محصول اشک آدمی است و چرا !؟ چون او احساس از کف دادن داشته است.او از فراخنای بی رنج و الم #عدم افتاده بر خارزار مضحک #هست.
آن خفتن بی صداع در غارهای فراموشی و خاموشی کجا و این هیاهوهای بی حاصلی که اساسا وجود ندارند کجا!؟ به همین سبب دنیا را #دارالغرور خواند که همه چیزش معکوس آنچه را اسم نام است ننگی بیش نیست و آنچه #لذت مینماید #رنجی است الیم .. و اگر بودا #هستی را رنج نامید ازین روی بود . و همین بود که قرآن به چند تاکید إن ، جمله ی اسمیه و خبر جار و مجرور فرمود :
إن الانسان لفی خسر
این خسران ذاتی انسان است و چون آدمی پابگذارد در انسانیت نخستین احساسش #فروافتادگی است و به تعبیر #مثنوی بریدن
کزنیستان تا مرا ... و نیستان چرا تداعی میکند نیستان را !؟ و تمام مثنوی میشود سوگنامه ی فراقها و دست و پا زدن هایی برای بازگشت به آن #کارگاه_صنع_حق که #نیستی است ...
تمثیل تولد انسان آنگاه که از نه توی تاریک زهدان مادر با سر می افتد بر زمین ( عرب مسقط الرأس میخواندش) و در همان باز دم نخست میگرید آغاز سوگ های آدمیزاد نیست؟
و بعد ما از آن پس دائم_المهاجر ازین سوگ بدان سوگ می شویم...و همیشه احساس غبن همراه ماست در نوجوانی بر زیان کودکی سوگواریم و در جوانی بر خسران و از کف دادن نوجوانی و...
بعد هم در این مسیر که دایم ازدست میدهیم و حتا آنجا ( زمان_مکانی) که چیزی را به ظاهر به کف می آوریم در حقیقت نخستین گام از کف نهادن را برداشته ایم و این است که آدمی در هماره هراسی جانکاه عمر میگذارد و چه نیک گفت که جامه ی اهل تصوف باید کبود باشد که ایشان همیشه سوگواران از کف نهادن ها و دورافتادن هایند.
و از دست دادن عزیزی ارجمند آیین و منسکی میشود که البته این آیین بویژه در شرق اندوه پیچیده تر ماهیتی یافته است که در بخش بعد
( نگاهی گذرا به آیین عزا) انشالله بدان خواهم پرداخت.
باری بر صفحه ی خاک تنها انسان است که اهل عزا و تعزیت است و اگر مثلا نهنگی یا پیلی یا ... بر فرزند یا مادر خویش عزا میگیرد واضح است که نه به وضوح عزای انسانی است نه به عمق و گستردگی آن ..
مثلا اندوه از دست دادن عزیزی یک طرف اینکه انسان در این تعزیت به عزای ( تسلا و دعوت به صبر و...) خویش مینشیند هم یک طرف چرا که ما انسانها در تمام مناسک مرگ در واقع آیینه ای ساخته ایم برای دیدن خویش..
و سبب ماندگاری چنین مراسمی این نیز هست که آدمی از دیدن خویش در آیینه لذت میبرد چون دریافت خویش لذت بخش است حتا اگر این خویش زشت باشد و این دیدن توأم با اندوه ... که اندوه فصل بلافصل آدمی است همینکه میبینیم آنچه که هست در کام نیست دارد غوطه میخورد برای سوگواری کافیست..
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#انسان_حیوان_سوگوار
...و در ادامه رسیدم به تعریفی دیگر از انسان و او را #حیوان_سوگوار یافتم.
مبحث تاریخی سوگ و سوگواری ، چرایی و چگونگی های تاریخی و تطورات سوگ یک مقوله است و وجه اساطیری آن یکی دیگر.
تاریخ مثلی با تاریخ ممثل هر پدیده ی انسانی دوتایی هستند که تفکیک میشوند و طبعا همچون سکه مکمل همند پشت و روی همند و...
اما سخن من اکنون بر سر مثل است.
انسان ذاتا اشعار دارد و آگاه است به زیانکاری خویش یعنی به مجرد دریافت و درک #وجود متوجه میشود این وجود عدمی است از جنس عدم است چراکه #هست در کام #نیست رخ نموده است و دردا هستی که بر پهنه ی نیست مصور شده باشد.
و همین درک او را سوگوار میکند و لابد سیاه میپوشد که همرنگ نیست کند خود را و به خود نیز نشان دهد که #نیست.
نخستین تصویری که از آدم بر #زمین_بود دست داده اند نشستن بر کوهی است در #سراندیپ و گریستنی است به صدها سال ، چنانکه رودها همه محصول اشک آدمی است و چرا !؟ چون او احساس از کف دادن داشته است.او از فراخنای بی رنج و الم #عدم افتاده بر خارزار مضحک #هست.
آن خفتن بی صداع در غارهای فراموشی و خاموشی کجا و این هیاهوهای بی حاصلی که اساسا وجود ندارند کجا!؟ به همین سبب دنیا را #دارالغرور خواند که همه چیزش معکوس آنچه را اسم نام است ننگی بیش نیست و آنچه #لذت مینماید #رنجی است الیم .. و اگر بودا #هستی را رنج نامید ازین روی بود . و همین بود که قرآن به چند تاکید إن ، جمله ی اسمیه و خبر جار و مجرور فرمود :
إن الانسان لفی خسر
این خسران ذاتی انسان است و چون آدمی پابگذارد در انسانیت نخستین احساسش #فروافتادگی است و به تعبیر #مثنوی بریدن
کزنیستان تا مرا ... و نیستان چرا تداعی میکند نیستان را !؟ و تمام مثنوی میشود سوگنامه ی فراقها و دست و پا زدن هایی برای بازگشت به آن #کارگاه_صنع_حق که #نیستی است ...
تمثیل تولد انسان آنگاه که از نه توی تاریک زهدان مادر با سر می افتد بر زمین ( عرب مسقط الرأس میخواندش) و در همان باز دم نخست میگرید آغاز سوگ های آدمیزاد نیست؟
و بعد ما از آن پس دائم_المهاجر ازین سوگ بدان سوگ می شویم...و همیشه احساس غبن همراه ماست در نوجوانی بر زیان کودکی سوگواریم و در جوانی بر خسران و از کف دادن نوجوانی و...
بعد هم در این مسیر که دایم ازدست میدهیم و حتا آنجا ( زمان_مکانی) که چیزی را به ظاهر به کف می آوریم در حقیقت نخستین گام از کف نهادن را برداشته ایم و این است که آدمی در هماره هراسی جانکاه عمر میگذارد و چه نیک گفت که جامه ی اهل تصوف باید کبود باشد که ایشان همیشه سوگواران از کف نهادن ها و دورافتادن هایند.
و از دست دادن عزیزی ارجمند آیین و منسکی میشود که البته این آیین بویژه در شرق اندوه پیچیده تر ماهیتی یافته است که در بخش بعد
( نگاهی گذرا به آیین عزا) انشالله بدان خواهم پرداخت.
باری بر صفحه ی خاک تنها انسان است که اهل عزا و تعزیت است و اگر مثلا نهنگی یا پیلی یا ... بر فرزند یا مادر خویش عزا میگیرد واضح است که نه به وضوح عزای انسانی است نه به عمق و گستردگی آن ..
مثلا اندوه از دست دادن عزیزی یک طرف اینکه انسان در این تعزیت به عزای ( تسلا و دعوت به صبر و...) خویش مینشیند هم یک طرف چرا که ما انسانها در تمام مناسک مرگ در واقع آیینه ای ساخته ایم برای دیدن خویش..
و سبب ماندگاری چنین مراسمی این نیز هست که آدمی از دیدن خویش در آیینه لذت میبرد چون دریافت خویش لذت بخش است حتا اگر این خویش زشت باشد و این دیدن توأم با اندوه ... که اندوه فصل بلافصل آدمی است همینکه میبینیم آنچه که هست در کام نیست دارد غوطه میخورد برای سوگواری کافیست..
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Audio
#مثنوی_خوانی_با_محسن_بارانی
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم شرح آن رشک ملک...
حکایت آن تشنه که از سر دیوار خشت ....
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم شرح آن رشک ملک...
حکایت آن تشنه که از سر دیوار خشت ....
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#مثنوی
هرکسی رویی به سویی برده اند
این عزیزان رو به بی سو کرده اند
هر کبوتر می پرد در مذهبی
این کبوتر جانب بی جانبی
ما نه مرغان هوا نه خانگی
دانه ی ما دانه ی بی دانگی
زآن فراخ آمد چنین روزی ما
که بریدن شد قبا دوزی ما...
تفسیر:
آن کس که هدفی ندارد هرگز راه را گم نمی کند .
أی:
برای کسی که #رفتن هدف است «صحرا همه راه است»..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هرکسی رویی به سویی برده اند
این عزیزان رو به بی سو کرده اند
هر کبوتر می پرد در مذهبی
این کبوتر جانب بی جانبی
ما نه مرغان هوا نه خانگی
دانه ی ما دانه ی بی دانگی
زآن فراخ آمد چنین روزی ما
که بریدن شد قبا دوزی ما...
تفسیر:
آن کس که هدفی ندارد هرگز راه را گم نمی کند .
أی:
برای کسی که #رفتن هدف است «صحرا همه راه است»..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹