نیازستان
1.57K subscribers
792 photos
107 videos
132 files
234 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#بهارسرخ

#ماوعاشورا

ایرانیان بهارهای بسیار دارند، فصلهای آغاز فراوان چراکه پایانهای بسیار داشته اند و دارند.
دراین میان دوبهار ایشان، مستقیما با معنای #وجودی انسان مرتبط است.یعنی ذاتی ِ انسان است و چقدر این دو همانند هم هستند.

نخست #بهارسبز و دیگر #بهارسرخ

بهارسبز قرنهاست که در فلات ایران گرامی داشته میشود و بهارسرخ قرنهاست که نزد مردم سرزمین آزادگان ارجمند است.

خرد و کلان، پیروجوان، زن و مرد، ترک و لر و بلوچ و کرد و عرب وفارس و...
در فلات شگفت آور ایران این دوبهار را پرهیاهو و زنده تر از امواج، هرساله پاس میدارند و به آن دو متبرک میشوند.

اجازه بدهید #نوروز را #بهارتن #بهارطبیعت #بهارزمین و... بنامم و #عاشورا را #بهارروح وجان #بهارعالم_نهان بخوانم.

اولی #بهارشهادت، دومی #بهارغیب
بی آنکه بخواهم با بتوانم این دو را ابلهانه جدا کنم یا احمقانه مقابل هم قرار دهم.

چیزی را که روح بلند ایرانی در هر شدت و رخا و درهر تاریخ وجغرافیا ودر هر زبان و لهجه و.. گرامی داشته #حقیقت است. و در برابر حقیقت دوکار باید کرد وگرنه...
نخست شناخت دوم فروتنی و پذیرش

آدمی بی تن و طبیعت معنا ندارد و تن و طبیعت، بدون روح و جان ِانسانیت، بی معناست.
بماند که درباره ی انسان جایی هست که تنش روح میشود و روان و..

واما #حکایت_ماو#عاشورا

به گمانم تمام مردم فلات ایران و ایران فرهنگی (حالا دیگر از ژاپن تا ینگه دنیا) تحت تاثیر این دوبهار هستند. حتا مخالفان بیسواد و نابینای این دو، در هر جایی و لباسی خواه ناخواه دربرابرش کاری(؟!) میکنند. بماند که اگر کاری هست گفتم شناخت است و...

آری همگی در هر سطحی از عقل واحساس، درگیر #بهارسبزوسرخ ایرانیان اند و در شمایل مختلف و متشابه به آن میپردازند و البته نکته ی شگفت هردو بیخبری اکثریت از #جان ِ این دو بهار است.

هیچ شکی نیست که اغلب محترم شماران #نوروز چندمقاله وکتاب درباره ی آن نخوانده اند و بیشتر ارج گذران #عاشورا چیز زیاد و درستی از #عاشورا نمیدانند، اما ناخودآگاه جمعی ایرانیان آنها را وامیدارد این #آیین های بینظیر را پاس بدارند. چراکه میدانند در احیای این دو بهار بسیاری چیزها #احیا میشوند.

اولی شروع رویشهای طبیعت است و درخشش آفتاب آسمان و به حرکت درآمدن تازه ی جهان و دومی آغاز رستنهای روح است و تابش خورشید نهان و عروج به سدرة المنتهی جان

اولی از سنگ وخاک تا انسان وافلاک را دگرگون میکند و دومی نیز خاک را سرخ میکند و فرشتگان را سیاه پوش.

در هیچ کجای جهان نه یک اتفاق طبیعی_فطری مردمان را به اتحاد و یگانگی میرساند ونه نام یک شخص دراین ابعاد و گستردگی ایلاف و همجهتی پدید می آورد.

زنده کیست؟ مرده کدام است؟ مگر نه اینکه زنده بودن برابر با موثر بودن است؟!حال بگویید زنده تر از #بهارسبزوسرخ آزادگان کدام بهار را سراغ دارید؟!

فقط یک #کاربزرگ میماند که اگر اتفاق نیفتد راز_بزرگ بر ما آشکار نخواهد شد
#دانستن
دانستن رمز و رازهای این دوبهار و ازآنجا که این دوبهار بسیار بزرگند و کهن #درک و #دریافت شان بسیار دیریاب است و دشوار..
به لطف خدا بعدها درباره ی #عاشورا و درک و دریافتها... بیشتر خواهیم گفت.

(اگر چنین پیامهایی را میپسندید حتما به اشتراک بگذارید)

الحمدلله اولا و آخرا

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#ماوعاشورا

دریادداشت پیشین از #بهارسبزوبهارسرخ سخن گفتم 👆 👆
اکنون به مناسبت بهارسرخ عاشورا بیان چند نکته را ضروری میدانم:
- وقتی در پنج شش سالگی #ماهی_سیاه_کوچولو را میخواندم افتادم در جستجوی #دریا، حالا پس از گذشت حدود چهل سال این جستجوی توام با مطالعه و دقت و تعمق و درک و دریافت به من بسیاری چیزها را یاد داده است.

اینکه ساحات انسان، آیینها و باورهایش (بویژه انسان ایرانی) آنقدر قدمت دارد و عمیق و گسترده و پیچده هست که مرا به دادن فتوا و حکم نکشاند. چنانکه جوجکگان تازه سر از تخم درکرده یا بزرگان به محضر سیمرغ رسیده و مدرسه ساز میکنند و دعوت به فلان کار و بهمان کار میکنند.

من فقط دعوت میکنم به حرکت و تدوام این جستجو...

اما در این جستجوها در کنار بسیاری عناوین که باید در بررسی یک پدیده ی انسانی بکار بست چهار سرفصل مهم را اساسی تر میدانم:
۱- #اسطوره ۲- #افسانه ۳- #تاریخ
۴- #خرافه

بگویم که هرچهار اینها از نظر من #فطری است. یعنی در هسته ی انسانیت #بارشده و چون این هسته یا دانه میترکد تا تصویرکند انسان را، و رشد و #شدن را، اینها در خود دارد. شاید چیزی که جدیدترها #آنتولوژیک میگویند.

در بررسی هر آیین پایدار و گسترده ای مانند #نوروز # یلدا #عاشورا و... جدای از سرفصل #آیین باید این چهار ستون اصلی، تعریف و ساخته شوند تا بنای نظریه ی ما استحکام بیشتری داشته باشد.
حقیقتش دهها صفحه دراین باره امروز نوشتم اما قابل ارائه دراین رسانه نیست و مجال بسیار میطلبد.

اما حرفم این است هرکس بدون در نظر گرفتن این چهارستون به #عاشورا نگاه کند بنایی ساخته که سست خواهد بود چون #عاشورا آیینی است که در این چهار ساحت شگفت به شکلهای مختلف و حتا متضاد چهره خواهد نمود.

#عاشورا یک متن است. متنی به قدمت #اسطوره که #خرافه پرستان هم در تعبیر و تفسیر و گرامیداشتش کارها کرده اند.
اگر در این متن قرار است #قرار بگیریم کاری بسیار بزرگ پیش رو داریم.

جوینده یابنده است...
الحمدلله اولا و آخرا

@Niyazestanbarani
#عاشورا

#چندسخن_درباره_ی_آیین_عاشورا(۱)

نخست بگویم که انشاالله روزی باید چنین مطالبی را سروسامان درست و درمانی بدهم
دوم اینکه ؛ ما انسانها برای زیستن در خاک به چاره هایی رسیده ایم جستجویشان ما را به اعماق اسطوره می رساند یعنی آنقدر کهن اند که باید بازبان اسطوره از آنها سخن گفت.
این کهن بودن آنقدر جدی و عمیق است که من از آنها به #ذاتیات بشر #تعبیر میکنم یعنی دیگر فلان ویژگی را ازلی ابدی انسان میدانم و اسطوره ازنگاه من همین است.
اینها مقدمه ی یک سخن است؛
انسان(در هیات عام وجهان شمولش)ذاتا تقلیل_گراست. وقتی در برابر هرچیز عظیم قرار میگیرد آن چیز عظیم را در حد توان خود کوچک میکند تا بتواند آن را #حمل کند..
کوچک انگاری چیزهای بزرگ از اسطوره و تاریخ تا همین زندگی شخصی ما آنقدر نمونه دارد که شاید نیازی به #ذکر نباشد.
همه ی ما عکسی از آسمان داریم، نقشه ای از زمین و..جلویش می ایستیم و با نگاهی عمیق میگوییم:
بله من تو را می شناسم تو در برابر من و در دستان منی..
دماوند در عکسی است که روی میز ماست. پاریس و برج ایفل هم. شاهنامه و حافظ هم و... هرچیز دیگر که تصورش را بکنید ایران، انسان، و... خدا..
بشر #ضعیف تر از آن است که بتواند تمامت یک چیز را بر دوش بگذارد.
در جهالتی ستمگرانه #هرچیز_کثیری را #قلیل میکند و بعد شانه زیر بار آن میدهد و توهم حامل بودن میکند مثل آن روستایی مثنوی که شب در تاریکی دست و سر به شیر خفته در طویله اش میکشیدو..اندک نوری کافی بود زهره اش را بترکاند و پوست بودنش را بدراند..

اینها چه ربطی به #عاشورا دارد؟
ربطش این است که طاعنان عاشورا و اغلب عاشقان عاشورا، هردو نقطه اشتراک غریبی دارند که خروجی رفتارشان را یکی میکند. دو طیفی که در ظاهر معاند همند در واقع مکمل یکدیگرند چرا که هردو #تقلیل_گرایانی جاهل و ستمگارند.
نه او که در پس نقاب تاریخ دانی و کتاب خوانی و... پنهان شده #عاشورا را میفهمد ونه او که با شوری کور نقاب اعتقاد و تدین و.. بر چهره گرفته داستان را فهمیده است.
کان را که خبر شد خبری باز نیامد.
مقدمه ی نخست این شد #عاشورا معنایی چنان بزرگ و مفهومی چنان سترگ است که انسان مجبور برای دوست داشتن یا دشمن داشتنش چیزی ازآن نفهمد یا نورکی از آفتاب را در آیینه ی سراسر مکدر خویش بتاباند تا چشمهای خفاشی اش بتواند در سایه ی آن یا محب آل_الله باشد یا مبغض آن.

تو را چنان که تویی هرنظر کجا بیند
به قدر دانش خود هرکسی کند ادراک..

این مقدمه باشد تا کمی بیندیشیم و بعد برویم سر بخش دوم...

محسن_یارمحمدی
(جستجوگر فرهنگ ایران)

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#عاشورا

#چندسخن_درباره_ی_آیین_عاشورا(۲)

در یادداشت پیشین👆👆 جان کلام این شد که آدمیزاد ذاتا #تقلیل_گراست او برای اینکه بتوان بار خردکننده و شگفت #هستی_آگاهانه را #حمل کند مجبور است #کلان_مفاهیم را خُردکند (تجزّی و تجزیه ی مفاهیم، تعدّد و تعداد میاورد و این کثرت ذاتا و کم کم موجب فراموشی اجزایی از آن حقیقت واحد میشود، به این شکل کاری که آمده بود تا حقیقتی را بر ما آشکار کند نهایتا منجر به کتمان حقیقت میشود)
یا اینکه انسان مفاهیم را خلاصه میکند در مصادیق، مثلا #هستی را به #هست ها #تعبیر میکند نوعی جایگزین کردن مثلا پوسته به جای مغز، پس از مدتی این پوسته خودش مغز تلقی میشود و انسان پوسته ای دیگر برآن می تند و نهایتا با گذر زمان چیزی به عنوان یک مفهوم معرفی میشود که نه تنها ربطی به #حقیقت_نخستین ندارد بلکه نافی و متضاد آن حقیقت نیز میشود.
توجه کردن به چند جز از یک دستگاه پیچیده و اصرار بر آنها و تکرار اصالت بلاشکشان، ازدیگر راههای #تقلیل_گرایی است مثلا خلاصه کردن موضوع و مطلب پیچیده در چند بن مایه یا چند ویژگی برای درک آن و..
همه ی اینها نهایتا منجر به تحقق کلمه ی قرآنی #تحریف میشود.
مبحث بسیار پندآموزی که متخصص و متبحرانش #بنی_اسراییل بوده اند.

بنی اسراییل (یهود بسیار زبل و احبار اهل سگالش و کلاشان تاریخ) برای من یک نوع #بودن هستند. مثلا من برخی علمای عالم اسلام و تشیع را در چنین نوعی از بودن می یابم، کسانی که برای من ذیل ترکیب مولدان_اسراییلات توضیح داده میشوند.

از نظر من چنین #بودی، #بنی_اسراییل در معنای مغضوب قرآنی است. محرّفان پرادعای مذهبی که مثلا به واضع و خود شارع ایراد میگیرند که ؛ تو نمیفهمی اینگونه است که ما میگوییم. (برخورد ایشان را با مسیح، محمد و نهایتا مهدی در نظر بیاورید)
همانها که چنان پیامبر اکرم را خون به جگرکردند که هیچ کس نکرد..
اهالی #تحریف بزرگترین و خطرناک ترین تقلیل_گرایانی هستند که در طول تاریخ مهیب ترین ضربات را به حقیقت زده اند
آین سربازان تیرگی چنانکه آمد بسیار متبحرند زیرا کارشان #وجودی ایشان است به مرور دانه های تحریف چنان درشان پرورده میشود که جزلاینفک هویتشان میشود.
نگاهی به عناد ایشان با حضرت رسالت عمق سیاهکاری ایشان را نشان خواهد داد؛
یحرّفون الکلم عن مواضعه و یا؛
یحرفون الکلم من بعد مواضعه...
سخنها دارد
مفسران و ژرف نگران در قرآن وجوهی برای تحریف برشمرده اند مثلا گفته اند برخی باسوادان #یهود (در معنای من) احکام تورات و طبعا بعدا انجیل و قرآن را تغییر میدادند (مثلا حد زنا را برای ثروتمندان از رجم به تازیانه یا سیاه کردن چهره می رساندند مثل احکام ق.ق ما درباب دوستان و مثلا مردم عادی) برخی سخن از مرضی شگفت کرده اند که در قرآن بدیشان نسبت داده شده، به و سبب همریشگی عربی_عبری، ایشان تلفظ برخی کلمات را به شکل عبری به زبان می آوردند مثلا به پیامبر میگفتند راعنا یا ِسمعنا و طوری تلفظ میکردند که معنایی اساسا متفاوت میداد وطعنه، تمسخر، دشمنی و.. را در خود آشکار میکرد.
برخی دیگر مثل علامه ی طباطبایی به تفسیر و تاویل مغرضانه اشاره کرده اند و..
نکته این است تحریف از #حرف است و حرف به معنای #کنار، #جنب #حاشیه و.. است تحریف یعنی اخراج کلام الله از منهج و مسیری که دارد به هرشکل ممکن.
یعنی تعطیلی #صراط_مستقیم، یعنی راه مغضوبان و گمراه_کنندگان ( ضالین اشتباه ترجمه شده گمراه نیستند بل گمراهانی اند که موجودیت شان #گمراه کنندگی است.
تحریف کارش به حاشیه بردن متن است. یادم هست درکودکی پ نوجوانی حاشیه های قرآن آبی رنگم برایم جالب تر از متن میشد و در زندگی انسان این جذابیت حاشیه امری است انمار نشدنی.
به هرحال کسی با تمام توان ذاتی اش میشود محرّف و طرف مقابل که پذیرا میشود، میشود منحرف، که انحراف پذیرش بردن به حاشیه است.
حال این دو مقدمه را داشته باشیم تا در یادداشت بعد کمی از کربلا و عاشورا بگویم..

محسن_یارمحمدی
جستجوگر فرهنگ ایران

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#عاشورا

#چندسخن_درباره_ی_آیین_عاشورا(۳)


هرگز نمی توان درباره ی بررسی یک پدیده ی غیرعادی، روشهای عادی اندیشیدن، تحلیل کردن و... سخن گفتن را به کاربرد.
جدای از اینکه برای هر پدیده ای باید روش خاصی در تعمق و تحلیل آن به کار برد، وقایع ویژه هم به طریق اولی روش خاص طلب میکنند.
منظور از غیرعادی آثار نوادری است که بشر به شیوه ای دیگر با آنها رویارویی (مواجهه) کرده..
مثلا #حافظ در فرهنگ ما یک پدیده ی غیرعادی است، #مثنوی یک کتاب غیر عادی است و نوروز ایرانیان و.. #عاشورا از #واقعات_الغرایب است.
چیزی که بتواند اینگونه در ذهن و زبان و زندگی تن و روان و جان یک ملت بصورتی سیال جا باز کند، موثر باشد، و فراتر از زمان و مکان برود عادی نیست.
سخن این است برای نگاه به #عاشورا اگر دیدی #عیرعادی برنگزینیم به بی راهه خواهیم افتاد.
#عاشورا و کربلا یک واقعیت تاریخی است که صد البته روایات گوناگون دربابش هست. خود آن ایام، چندین و چند سال پیش از آن و چندین و چند سال پس از آن درباره اش کارها شده و سخنها آمده. مطالعه و دقت و دراین آثار و ارائه ی تحلیل براساس آنها خود، زمان و مجال ویژه میطلبد.
اما سخن من اینجا بیشتر ناظر بر دو رویکرد است #اسطوره و دیگری #خرافات.
#اسطوره در زندگی من اشاره دارد به اقالیم_الاولین، اسطوره در نظرم احاطه ی نوع خاصی از مواجهه ی انسان با هستی و هستان است. اسطوره زبان غیب است همانطور که #حافظ #لسان_الغیب است یا #مثنوی #جنود_الغیب است یا نوروز #آیینه_ی_غیب است یا #عاشورا #صحن_غیب است..
چیزی که هزار سال دوهزار سال و چندهزار سال میماند بلاشک پیوندی با #ازل دارد و لاجرم ربطی به ابد پیدا میکند همین ازلی ابدی واژگانی اسطوره ای هستند..
و #خرافات نیز هرچند قابل تبین هستند و ریشه ای در وجود شگفت انسان دارند اما از نظر من مبتنی بر ابعاد تیره ی وجود انسان اند. محمل کشیدن #خرافه #جهل است، جهلی َرِف کننده و مخدر، دقیقا مثل رونگردان عمل میکند خرافه. گفتم حتما قابل تحلیلهای رنگارنگ است اما تهش تهی است.پوسیدگی است و پوکی، تخدیر است و نشئگی و وادادگی.
اگر شما به مفاهیمی چون مذهب و عرفان در ایران بنگرید این دو نوع رویکرد انسان ایرانی را در مواجهه با این دو موضوع میبینید،(این دو سوای رویکرد #علمانی مبتنی بر تجارب همه فهم است) رویکردی که می آفریند و رویکردی که تباه میکند
پس از منظر من #عاشورا در سه ساحت
میتواند و باید، بررسی شود
۱-علم و تجربه و تاریخ با تمام پیچیدگیهایش
۲- ساحت خرافه که براساس دو متن قبل و مفهوم #یهود_ستیزه_گر من اینها را #اسراییلیات مینامم (مثلا روایات عجیب مداحان در باب #عاشورا که اغلبشان مستقیم و غیر مستقیم پرورده ی اسراییل اند)
۳- رویکرد #اسطوره ای به عاشورا..
در بخش پایانی بیشتر از رویکرد اسطوره ای خواهم گفت. (انشاالله)

#محسن_یارمحمدی
جستجوگر فرهنگ ایران

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#عاشورا

#چندسخن_درباره_ی_آیین_عاشورا(۴)

قرارشد در این بخش کمی به زبان اسطوره سخن بگویم.

از نظر من ِ موحد، تمام تاریخ عرصه ی ظهور #یک است. تمام تاریخ یک پیکره ی واحد است با روانی واحد که نام آن روان خداست.
هستی مجالی(اسم زمان و مکان) است برای ظهور یک و همینکه میگویم زمان و مکان باب #دو گشوده میشود.
یعنی تمام بودنی که #من ناظر آنم مظهر تجلی یک، در قالب دو است.
این است که اساس نگاه بشر در جهان مظاهر بر #دوبنی استوار شده، شب و روز، نور و ظلمت، خیر و شر و... و ازین گریزی نیست مگر جایی که بتوان از #مجال #زمان_مکان بیرون زد و بوده اند کسانی که( به نسبت) مرزهای زمان_مکان را شکسته اند و خارج از آن نشسته اند و مای محبوس در محبس تاریخ طی حرکتمان به ایشان می رسیم و چندباره میرسیم..
بگذارید برگردم به ثنویت، اصل جهان ما #ثنویت است اما کسانی هستند که میدانند :
گرچه با هم مروزی و رازی اند
هردو باهم بر سر یک بازی اند..
خب حال سخن این است که یک حقیقت مطلق بی انتهای بلاشرط هست که در جهان مینو دو مینوی نور و ظلمت( و...) را پدید آورده تا #بازی کیهان شکل بگیرد ااین بازی در #ستیز و همنبردی آن دو نیرو شکل میگیرد. گویا او برای نشان دادن #یک خود باید این #دو را بسازد. در اغلب آیین های اسطوره ای آفرینش جهان مادی از پیکر #خدا_انسان، #غول_انسان نخستین پدید می آید هند، یونان، اساطیر حوزه ی اسکاندیناوی و..همه براین امر تایید دارند فقط دراین میان #ایران شگفتی خاصی دارد اساطیر متاخرتر ما دوآفرینش قائل است #مینویی و #گیتیگ.. نه اینکه نور مینویی است نه، ما هم مینوی نور داریم هم مینوی تاریکی (سپنته مینو و انگره مینو) بعد در آفرینش زمان کرانه مند است که آسمان و.. شکل میگیرد و آن نبرد بزرگ زیر این گنبد نیلوفری محقق میشود تا نهایتا مینوی بدی محدود شود چون اگر جنگ در جهان بی کرانه شکل میگرفت نتیجتا نبرد خیر و شر نیز بی کرانه میشد پس اساس جهان محدود ما نیز یک امر خیر و برپایه ی خرد و... نهایتا نیک است.
تا آنجا که به خاطر دارم تقریبا همه ی خدایان اساطیری از آفرینش بویژه آفرینش انسان پشیمان میشوند اما در آیین #مزدیسنایی است که هرگز این پشیمانی دیده نمی شود چون منهج هستی اساسا بر خیر و نیکی است و سرانجام همین جهان آشوب و ستیز هم محدودیت ظلمت است و...
این توضیح مختصری از جهان انتزاعی اساطیر ما..اما در آفرینش جهان گیتی ما همان #غول_انسان نخستین را داریم وقتی اهریمن #گیومرته را میکشد فرشتگان نطفه ی او را به خورشید میبرند پالوده میکنند و در آمیزش آن نطفه ی مطهر با #ریواس #مشی_و_مشیانه (چیزی معادل آدم و حوای سامیان) پدید می آید چنانکه از پیکر گاو سپید و مقدس تخمه و تبار گیاهان و جانوران شکل میگیرد. گاوی که اهریمن او را نیز میکشد. اما او که پیش دانایی ندارد عمل مرگ آفرینش منجر به زایشهای بزرگ میشود. از مرگ کیومرث تبار بزرگ انسان پدید می آید و از مرگ گاو_نخستین گیاهان و حیوانات و این است که عملا بزرگترین سلاح اهریمن یعنی #مرگ زندگی بخش ترین اتفاق جهان گیتی میشود..
همین توضیحات مختصر را هم فراموش کنید.
طبق اساطیر ما جهان دوبنی اساسی خیر دارد خود اهریمن نیز نهایتا در خدمت گستردن نور است ( چنانکه ابلیس و شیطان هم نهایتا خادم نورند و اصالت ندارند) پس از آفرینش جهان مینو اهورامزدا گیومرته و گاو نخستین را می آفریند اهریمن آنها را میکشد (شکلی از قربانی) اما سلاح بظاهر زشت مرگ به خدمت زندگی در میآید و این قتل شروع زندگیهای بزرگ میشود..
شما باید کم کم ارتباط این سخنانم را با واقعه ی #کربلا متوجه شده باشید.
اگر اهل مداومت هستید همچنان بیایید تا برداشتها و دریافتهایم برایتان بنویسم..

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#ما_و_سنتها

#حکایت_ما_وفرهادآزاد_روح_الله_زم و..همه ی چیزهایی که زود ازیاد میبریم..

درباور من، چیزی که صدهاسال است نشسته درباور یک قوم، و یا در فراز و فرود زندگی همراهش بوده و.. کارکردی ویژه داشته و دارد.
یحتمل شما هم از کسانی هستید که ملت ایران را به مرده پرستی نکوهیده اید..چرا اینهمه عزا، چرا سوم، هفتم، چهلم و..سالگرد وهیچوقت نه ریشه های اسطوره ای و تاریخی شان را یافته اید نه به ابعاد روانشناختی فردی و جمعی اش فکر کرده اید و نه به کارکردهای گوناگون داستان..
یا مثلا #ذکر.. حتما گفته اید ورد کردن یک کلام، سخن و فکر و تکرار آن چیست و چه دارد که هی باید لب جنباند و... و هیچوقت اعجاز ذکر را جستجو نکرده اید..
بگذارید صریح بگویم: در روزگار خستگیها و شکستگی هایمان اتفاقا سپاه تاریکی دلخوش است به هیاهوهای زود گذر ناپایدار، حتا خودش دامن میزند به جوی که از نظر عاطفی ( بویژه اعتراض، خشم، تحول خواهی و..) انسان را تخلیه و آرام میکند.
یادمان باشد تنها چیزهایی اثر دارد که ماندگار است..
احساسات غلیط و تند جامعه ی ما درباره ی فلان #کودک_کار، #روح_الله_زم، #فرهادوآزاد #فقراجتماعی_وفرهنگی #گرانی #فضاحت_آموزش_پرورش و... موقعی به ثمری مفید میرسد که #ذکر شود و ذکرش #مدام و #پایدار بماند تا منجر به #فکر شود و راه حل..
یکی دو روز پر می شویم از شور و هیجان و... خشم و غلیان و.. بعد آرام.. دوباره بی خبری و دوباره انتظار برای #آشوبی_بی_سرانجام..
نه آن پاسداشت در گذشتکان و نگهداشت #ذکر کارکردها دارد در زندگی شخصی و جمعی ما.. اصولا تداوم داشتن و #تکرار یک چیز اهمیت و تاثیرگذاری شگفتش را عیان خواهد کرد.. ما به نفس کشیدنهای مدام زنده ایم، به تکرارهای فراوان مانده ایم و... #نوروز را ببینید، #رمضان را، #یلدا را، #عاشورا را، و.. چیزی و چیزهایی که برود بنشیند در بودن ِ ما میتواند موثر شود و #تغییر ایجاد کند خیری که #پایدار و #ماندگار است #شر را پس میزند وگرنه هر هیچ اتفاق ناپایداری، هرچند نیک و مبارک، ما را به هیچ بهشت سبز و امنی نخواهد برد.. یادمان باشد اهریمن بدی لانه ی امنش #فراموشی و #خاموشی ماست. اگر در پی به ثمر نشستن هر خیری هستید، باید #ذکرش کنید و به تکرار، شبانه روز برزبانش بیارید تا بودنتان بشود آن #خیر، آن وقت آن نیکی #محقق خواهد شد، شک نکنید...

#محسن_یارمحمدی
#همیشه_جستجوگر-روشنایی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادستان
- چند گزاره‌ی تاریخی درباره‌ی #عاشورا

پیش از این درباره ی عاشورا چندین یادداشت در همین کانال تلگرامی نوشته‌ام و اکنون چند نکته‌ی بسیار مهم تاریخی را یادآوری می‌کنم که به نظرم بسیار قابل توجه است.
۱- معاویه همچون پدرش حب ریاست فراوان داشت او برای رسیدن به جاه و مقام از هیچ کاری دریغ نداشت. خون‌خواهی مزورانه‌ی او از عثمان و انتساب قاتلان او به علی در واقع نبرد علنی او‌ با خاندان علی بود برای حفظ قدرت و خلافت در خاندان خود.
او که در پیمان شکنی بسیار ید طولایی داشت در بیعت ستاندن برای یزید کم سن و سال نیز بدعت پیشه کرد و از قضا بیعت نکننده‌گان را خوب معرفی کرد و خواهان آن شد که بر حسین بن علی سخت نگیرند. جالب اینجاست او در نامه ای تهدیدآمیز به امام ولایت او را #فتنه خواند.
۲- در نامه به کوفیان حسین بن علی بر امام بودن ونه خلیفه بودن خود تاکید داشت. او امام را عامل به قرآن و برپادارنده‌ و برقرارکننده‌ی قسط و عدل می‌دانست.
این نکته در تاریخ تشیع راستین اساسی‌ترین موضوع است. شیعه در کنار سه اصل دیگر از آن‌جهت به امامت قائل است که امام درک کننده ی باطن است در بُعد فردی، و درپی قسط و عدل است در بعد اجتماعی. بدین قرار، هر گروهی در طول تاریخ احیاگر #عدل نباشد به‌صورت ذاتی، امامت را هم ندارد و بدین شکل ربطی به شیعه نخواهد داشت ‌.
۳- ابن زیاد با تهدید و نیز دادن #عطا (خرج سالیانه ای که در آغاز سال ،محرم، به مردم بویژه سپاهیان میدادند) مردم را از فتنه و عواقب آن برحذر می‌داشت.
۴- معاویه نیز خروج‌ بر خلفا را( عثمان و طبعن خودش) فتنه و کفر می‌نامید. او حجربن‌عدی و یارانش را رؤسای‌فتنه نامید و همه را کشت.
۵- ابن سعد کارگزار ابن زیاد در جنگ با حسین (ع) سپاهیان خود را «خیل‌الله » نامید و بدین نام آن‌ها را در حمله به سپاه اندک امام سوم شیعیان تهییج می‌کرد.
۵- عمر بن حجاج به سپاه خود می‌گفت : در کشتن این از دین برگشته‌گان درنگ و تردید نکنید..
۶- کشمکش‌های واپسین محرم خونین چند روز طول کشید اما حسین(ع) نه راضی به آغازگربودن جنگ می‌شد ونه به خلافت مشتی فاسد آری می‌گفت. نهایتن نبرد عاشورا پس از نماز صبح آغاز شد و بعد از نماز ظهر پایان گرفت. در هنگام این نمازها سپاهیان کوفه نعره می زدند «نماز شما پذیرفته نیست‌». کأنه خدا بودند.
۷- در آخرین لحظات نبرد امام حسین باوجود زخمهای بسیار با سپاه یزید می‌جنگید چنان‌که نهایتن او را محاصره کردند و به صورت جمعی تیغ و نیزه و شمشیر بر او نهادند. سنان بن انس نخعی، سر حسین بن علی را برید و به خولی بن یزید سپرد.
عمر بن سعد به فرمان ابن زیاد به داوطلبان دستور داد با اسب بر پیکر حسین بن علی(ع) بتازند. آن‌گاه بر ۸۸تن از کشته‌شده‌گان سپاه خود نماز خواند و ایشان را دفن کرد و پیکرهای تکه تکه شده ی همراهان امام را رها کرد و به کوفه بازگشت...

پ.ن: مطالب بالا را در کتابهایی که بلاذری، طبری، مسعودی، دینوری و.. نوشته‌اند می‌توان مشاهده کرد ...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹