نیازستان
1.57K subscribers
774 photos
105 videos
131 files
235 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
پدران کودک پرور 👆👆👆👆
پدری که جان مایه گذارده برای بزرگ شدن فرندش کمتر ممکن است خشونت بورزد در حق خانواده ی خویش یا دیگران..
اما یادمان نرود سیستم کنونی جهان هرگز شایسته ی انسان نیست و این سیستم از همان زمان ازدواج به عنوان فصلی بسیار خاص در زندگی ما بنیان نهاده میشود.
تربیت کودک تا پنج‌سالگی بیشتر به عهده ی مادر است و هیولای حکومت هم سعی دارد غز همان آغاز این نیرو تازه را به خدمت خود بگیرد. پایین آوردن سن بچه ها برای رفتن به مهدهای کودک یا دبستان اصلا امری اهورایی نیست تلاش برای پرورش نیروهایی است که سیستم تباه جهان را تداوم بخشند. کودک از پنج سالگی وارد چرخه ای تباه میشود و سیزده سال بعد باید بپیوندد به ارتش(این الگوی پیشنهادی افلاطون ابله است)چرا؟ چون این نوجوان بهتر می تواند شکل بگیرد. نوجوانی که در کوره ی هورمون های جنسی و عواطف هیجانی و هویت طلبی داغ و.. افتاده بهترین موم است برای ساختن آنچه می خواهند..
چرا در جنگ‌ها یا در خشونت ها و قتل ها آمار برتر مختص پانزده تا سی ساله هاست!؟
باری دور نشوم از بحث اصلی که همراهی موثر پدر بود در امر رشد و نمو کودک..
من هیچ شکی ندارم اگر مناسبات حاکم فعلی به این جهت تغییر مسیر دهد ما شاهد جهانی زیباتر خواهیم بود. جهانی که تحقیر و تبعیض و توهین و خشونتش کمتر از این جهنمی است که اکنون درش میسوزیم.
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#آتش_یادها
-برای گذر از جهنم

وقتی در آغاز سی سالگی به طور رسمی رفتم که ترمهای دانشگاهی را در مقام استادی آغاز کنم، بسیار دلهره داشتم آی مضطرب بودم.
تقریبا از اواخر نوجوانی در جایهای مختلف و برای افراد مختلف حکم معلم را داشتم و کلی سابقه ی تدریس در دبیرستانها، آموزشگاهها، مراکز هنری و..حتا در دانشکده ها.. اما اینبار باید از آغاز تا پایان چند ترم استاد یک دانشگاه می بودم و...
چقدر مجهز رفتم و چقدر دقت و تلاش، چقدر دغدغه ، چقدر پریشان... اما میانه های همان ترم نخست بود که کلا از تصورات پیشین توبه کردم.
می دانید چرا؟!
- دانشگاه را دبیرستانی بزرگتر یافتم..
و این ویرانگر بود و ویرانگر است.
ساختمان ها و محوطه ها بزرگتر ، کلاسها بزرگتر، بچه ها بزرگتر ،میز ها بزرگتر ، مدارک بزرگتر ،مناصب بزرگ تر ، اداها بزرگتر و... اما آنچه در همه ی اینها جاری بود چندان فرقی نداشت با دبیرستان ها و گاه حتا کمتر و کوچکتر بود...
ممکن است بگویید خب اگر در فلان دانشگاه طراز اول بودید فرق میکرد.
اما خب من تمام ادوار تحصیلاتم را در طراز اول ترین دانشگاه های ایران گذرانده ام و با بسیاری اساتید دوست بوده ام. برخیشان، هم کلاسی من بوده اند و سازمان دانشگاه های سطح اول را نیز کم میشناسم..
حال نکته چیست؟!

دانشگاهی که دانشگاه نباشد دانشگاه نیست..

سیستم آنچنان ظریف، همه چیز را از معنایش تهی کرده بود که حد نداشت.
انسانهای کوچک نشسته بودند پشت میزهای بزرگ...
یادم هست معمولا یک مصاحبه ای می گذارند برای تایید علمی(در اصل سنجش طرف است برای درصد گیری ببو بودن و مطیع بودن)
آن‌چند بار هم معلوم بود زورشان را زده بودند تا سوالهای عمیق بپرسند، درحالیکه من در تمام کلاسهای دبیرستانی ام بچه ها را با آن سوالات درگیر کرده بودم.
خیلی سال از آن سالها می گذرد و طبعا دو نسل از همین مردم در همین دانشگاه ها دانش آموخته اند(؟!) اما من آن روزها را و گیجی مهیب خویش را فراموش نمی کنم.
چه قدرت مرموزی داشتند آن برنامه ریزها که کم‌کم همه چیز را از معنایش تهی کردند.
الان در این کشور تقریبا هیچ واژه ای نداریم که معنای اصیل و اصلی اش را بدهد.
کار؟! دانش؟! دین؟! فرهنگ؟! ادب؟! تعهد؟! ازدواج؟! دوستی؟! دشمنی!؟ سفر؟! تولید؟! ماشین؟! خانه؟! خیابان؟!و... خدا؟! انسان؟!
می دانید از چه حرف میزنم؟!
انسان با کلمه شکل گرفت و فرقش با فریشتگان در دانش اسماء بود...
حالا ابلیس باید خیلی خوشحال باشد که توانسته نخستین و موثرترین ابزار ما را ابتذال کند.
آن معانی اکنون جاری در ذهن ما هیچ کدام آن نیست که بوده..
حالا معنای #ویل را می فهمم. اسفل السافلین همین جاست. نه ندانستن ، کژ دانستن و گمان این داشتن که درست میدانی..
راهی که سالها رفته ایم ما را به جهنم کشانده است اما باور کنید امیدی هست می دانید چرا؟! چون باید می آمدیم تا جهنم همه می روند تا جهنم(و ما منکم الا واردها ) اما ازین به بعد داستان فرق دارد؛
یا عرضه داریم و می توانیم و از جهنم می گذریم یا معنای خالدین فیها میشویم.
میدان اصلی و معنای اصلی انتخاب اینجاست بسم الله ...
#دکتر_محسن_یارمحمدی
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
پیرامون #میرایی_و_نامیرایی
به بهانه ی پرسش استاد ارجمند دکترمحمودی

گویند بهشت است همان راحت جاوید
جایی که به داغی نتپد دل ، چه مقام است؟

استاد عزیز #دکتر_محمودی در نشستی با موضوع مرگ(این راز سر به مهر) پرسشی را پی افکندند وخواستند همراهان پاسخی ارائه کنند
- اگر جامی از چشمه ی زندگانی به شما پیشکش شود،می نوشید یا نه؟
من نیز روایت خود را ازین پرسش طرح می کنم
نخست آنکه می اندیشم در طرح این پرسش هدف نوعی تمرین فلسفیدن است.کاری که دغدغه ی ایشان و هر انسان جستجوگر حقیقت جویی است.فرستادن ذهن به سرزمین های راز آلود و تاباندن نور به ابعادی از وجود که تا لحظه ای پیش از چشم ما نهان بوده نیاز اصلی رشد انسانی و جوامع بشری است
اینکه بنشینیم و نتایج میرایی یا نامیرایی را حدس بزنیم و به اندیشه مستند کنیم بزرگترین کارهاست و جالب اینکه دست کم در این مورد قوه ی خیال است که ما را می برد به سرزمین نامیرایان
اما به گمانم اگر بشود در همین پرسش کلان پرسشهای دیگری را به ذهن راه داد داستان سفر زیباتر میشود.
مثلا؛
میرایی محصول چیست؟ میرایی میوه ی کدام شاخ کدام درخت کدام باغ کدام اقلیم است؟ چرا ما انسانها میمیریم؟ آیا اصلا تعریف مشخصی از مردن داریم؟ در ذهن اغلب ما مردن در چند دقیقه یا ثانیه اتفاق می افتد یا نهایتا ایام #احتضار ، آیا واقعا این است مردن؟ میرایی و نامیرایی چه رابطه ای با زمان دارند؟ آیا در کشتی گردان زمینی که ما زندگی می کنیم و او را باشندگانش را حکمران مطلقی است به نام #زمان ، امکان یا حتا تصور نامیرایی ممکن است و معقول است؟ یعنی میشود تصور کرد محصول اقلیم وجود که در این شکل، ابتنایش بر #کون_و_فساد است ، بشود میوه ی نامیرایی؟ به عبارتی آیا در کشتی ذاتا روان وجود (که تک تک ذراتش در آمد شدی همیشگی اند)میتوان ساکن شد؟
به نظر این پرسشها و بیشتر از اینهاست که ما را به هدف مفروض سوال ( فلسفیدن) نزدیک میکند
نکته ی دیگر اینکه :
ما انسانها،در کنار همه ی بودهای دیگر،و با تمام ویژگی های آشکارا و نهان مان( کشف شده و کشف ناشده) محصول کارخانه ی وجودیم. کارخانه ی شگفتی که پهلو به پهلوی بی نهایت می ساید. وگرنه نمی گفت:
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت

باری ما یکی از میوه های باغ گیهانیم، جهانی که تک تک ذراتش در آمد شدی همیشگی اند و تمام بودنمان برآمده از همین ذرات عیان و نهان است.اگر در این میان ذره ای متوقف شود کل کیهان متوقف خواهد شد‌ که گفت:

اگر یک ذره را برگیری از جای
فروپاشد همه عالم سراپای

روشن است که ساخت_واژه ی کهن و شگفت #نظام_احسن محصول همین گونه تاملات است. آنچه شادی و غم یا لذت و الم می نامیم در چهارچوب همین پیکره معنا می دهد و قطعیت مطلق دارد وگرنه خیام دردمندانه آرزو نمی کرد:
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را زمیان
از نو فلکی دگر چنان ساختنی
کآزاده به کام دل رسیدی آسان

لازمه ی تولید میوه هایی دیگر نه حتا کوفتن و از نو بنا کردن،که برداشتن (امحاء) جهان و از آغاز بنیان نهادن جهانی کاملا متفاوت است و این نتیجه گیری همیشگی است چراکه همین صدای حزن آلود سیصد چهارصد سال بعد باز در زیر گنبد معرفت_اندیشی ایران می پیچد و اینبار از نای حافظ:
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت از نو آدمی

در مطالعه ی آثار معرفتی در زبان فارسی طرح مطالبی همانند آنچه آمد فراوان است. اما بخش بزرگی از این جستجوگران از منظر تجربه ی زیسته ی خویش نهایتا به مفهوم یکپارچگی هستی رسیده اند. آنچه متولیان رسمی دین در طول تاریخ از توحید جا انداخته اند و چیزی جز شرک نیست ، صرفا یگانگی خدا نیست.هستی با همه ی رنگارنگی و تکثرش نه فقط یک پیکره ی واحد که یک #واحد است. اصلا در هستی ما کدام دو را داریم؟ بخصوص در عالم انسان و موضوعات مربوط به آن غیر از یگانه بودن خودتان ( هرچند قریب باشد به دیگری) چیزی هست؟ اگر خدا یگانه است و جهان یگانه است ما هم به عنوان محصول باغ جهان یگانه ایم. مگر ممکن است لذت ها و الم ها و شادی ها و غم های ما یک شکل چشیده شود؟
و از قضا جذابیت زندگی هم در همین است.
زیستن در دهان مرگ هنر بزرگ است و پر از آنات پرشور و شر (دقت کرده اید شور با شر می آید؟!)
هماغوشی با محبوب و در هم تنیدن و به هم پیچیدن در سایه ی مرگ لذت بی انتهاست وگر نه بگویند بفرمایید نه فراقی است نه دردی و نه داغی بروید لذت ببرید؟
واقعا تصور می کنید چنین چیزی میشود؟! و اگر بشود خریدارانش چه کسانی خواهند بود؟!
اینکه در لحظات دیدار با پدر و مادر و فرزند و دوست در اعماق روحت باخبری که این دیدار به نادیدار می‌رسد ، دیدار را جذاب می کند. اینکه در نادیدار ها می دانی میشود که مجال دیداری فراهم بشود موجب زندگی می شود. و همین است که اغلب معرفت اندیشان دقیق بین‌ تر ما ستاینده ی فراق، نا امیدی و مرگ بوده اند:
ادامه 👇👇👇
#یادداشت_های_پریشانی ادامه 👆👆

غلام ساعت نومیدی ام که آن ساعت
شراب وصل بتابد ز شیشه ی حلبی

یا در روایت قرآنی اش حتی اذا استیأس الرسل چراغ میشود یعنی آنسوی دیوار هایی که ما ناخوش می بینیمشان خوشی نهفته است
ازین رو بود که مولانا می گفت:
مرگ آشامان ز عشقش زنده اند
دل ز جان و آب جان برکنده اند

آب عشق تو چو ما را دست داد
آب حیوان شد به پیش ما کساد

زآب حیوان هست هرجان را نویی
لیک آب آب حیوانی تویی

هر دمی مرگی و حشری دادی ام
تا بدیدم دست برد آن کرم
یا؛
آزمودم مرگ من در زندگی است
چون رهم زین زندگی پایندگی است

اقتلونی اقتلونی یا ثقات
ان فی قتلی حیاة فی حیاة..

باری از منظر آنان که جهان را چنین می نگرند ( کارخانه ی بشدت پیچیده و یگانه ای که هر لحظه از کارگاه عدم پدید می آید و باز بر میگردد به عدمی که زایشگاه هستن هاست)

اندک اندک زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان می رسند
( واقعا یعنی چه بیت؟!)

آری در این جهان مشهود مغروق در غیب با خبر یافتن های مدام، ما جانمان افزون میکنیم.

این خبر جان است اندر آزمون
هرکه افزون خبر جانش فزون

و چنین کسانی که هر لحظه جان_زایی میکنند با مرگ‌ هم‌ عشقبازی می کنند:
مرگ کاین جمله ازو در وحشتند
میکنند این قوم بر وی ریشخند

کس نیابد بر دل ایشان ظفر
بر صدف آید ضرر نه بر گهر..
آری من همین جهان فراخ اما تنگ را با تمام غمهای رنگارنگ و غمگساریهای قشنگ دوست می دارم و از آن بهشت بیزارم و با #بیدل جانم همدل و همراه که گفت:

گویند بهشت است همان راحت جاوید
جایی که به داغی نپپد دل، چه مقام است؟
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#معرفی_کتاب
در راستای همایش های به سوی سیمرغ

در فصل_نشینی های #به_سوی_سیمرغ همراه اساتید ارجمندم ؛ #دکترسرگلزایی و #دکتر_محمودی درباره ی مرگ بیش از دوازده ساعت مطالب ارائه شد.
موضوع اصلی مطالب من #سفر_با_مرگ بود و سعی کردم طی آن، از چیستی مرگ در اساطیر ایرانی و ادبیات فارسی سخن بگویم.
در این درس گفتار ضمن توجه به اغلب متون منظوم فارسی، آثار حکیم عمر خیام، حکیم ناصرخسرو ، حکیم فردوسی ، حکیم سنایی ، عطار و مولانا بیشتر مد نظر آمد و نهایتا نمایی از چهره ی مرگ در ادبیات معاصر ارائه شد.
در ضمن سخن به کتابهایی اشاره شد که در زیر سیاهه ی کامل تری از آنها تقدیم می‌شود.
به گمانم در کنار آثار اصلی شاعران و حکیمان فارسی سرا، خواندن این کتابها بسیار مغتنم است؛
۱- سوگ سیاوش، شاهرخ مسکوب
۲- زندگی و مرگ پهلوانان ، اسلامی ندوشن
۳- انسان نورانی ، هانری کوربن
۴- خلق مدام ، توشیهیکو ایزوتسو
۵- مرگ، تاد می
۶- تاریخ اجتماعی مردن، آلن کلهیر
۷- ارغنون شماره های ۲۶/۲۷ تحت عنوان مرگ
۸- ادبیات و مرگ ، موریس بلانشو
۹- جاویدان خرد، سال سوم شماره اول بهار۲۵۳۶
(بویژه مقاله ی تجدد امثال و حرکت جوهری)
۱۰- مقاله شکاریم یکسر همه پیش مرگ از شاهرخ مسکوب در کتابی با همین عنوان
۱۱-مرگ ها و یادها ، ناصر فکوهی
۱۲- و .......
#دکترمحسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#یادستان

#دکتر_شریعتی هیچ دینی و حقی به گردن من و امثال من نداشته باشد یک دین بزرگ دارد و من بشخصه خویش را مدیون ‌وجود او می دانم و این دین، آشنایی با نامهایی بود که کارها کردند در زندگی من و امثال من ‌.. نامهایی که اول بار در آثار دکتر دیدیم به اشارت و گاه کنایت...
نامهایی که در کوران نوجوانی مان و بعدها ،ما راغلغلک داد تا بخوانیم آثاری از :
#سارتر #کامو #بکت #ماسینیون #ژید #داستایوسکی #کارل #هایدگر #گوروویچ #کنفوسیوس #هگل #هایدگر #برک #بیکن #دورکیم #یونگ یا حتا #آشوری #آل_احمد #جاحظ و... بسیاری دیگر..
منت دارم و سپاسگزارم ای شمع جوانمرگ ایران🙏🙏🙏
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شب_نشينیهای_کتاب_#صیدقزل_آلادرامریکا_۲۰۲۲_۰۱_۰۵_۲۲_۴۰_۳۴_۴۵۷.aac
41.1 MB
#کتاب_دی_ماه
بشنوید.
معرفی و تحلیلی مختصر از اثر بسیار مهم #ریچارد_براتیگان امریکایی را ...
ویدئو ‌در صفحه ی اینستاگرامی
@mohsenbarani72
#دکتر_محسن_یارمحمدی ۱۵ دی ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#یادداشت_روز
#فردوسی_و_شجریان
و کیست که خدمتگزار فرهنگ سترگ ایران_زمین باشد و نخواهد تالی ابن سینا یا فردوسی یا سهروردی یا حافظ و مولانا و میر داماد و بهزاد و خالقی و وزیری و بعدها شریعتی و سروش و.. نباشد؟
البته که در این میان بر قله نشستگان #هنر_زبان جایگاهی دیگر دارند و این جایگاه را البته سبب هاست از دیرسال تر بودنش گرفته تا قلع و قمع سایر هنرها به شیوه های مختلف ، و از همه گیری ذاتی اش تا امکان تحقق بیشترش گرفته تا انسی که طی قرون ذاتی شده است و..
باری سخن این بود که اگر #شجریان_بزرگ میگوید طلب کرده تا #فردوسی موسیقی آوازی شود و تمام عمر آن #طلب را با #تلاشی عاشقانه ، نستوه و آگاهانه پی جسته و... رسیده ( یا نرسیده؟!) از آرزوی هزاران هزار جان سوخته ای گفته که همگی از بن جان خواهان خدمتگزاری به فرهنگ ایران_فرهنگی هستند

حالا که #طوفان_غم کمی فرونشسته یاد داشتن چند نکته ضروری است.
۱- شجریان ( چونان همه ی پیشینیانش) به ما یاد داد کار کنید کار:
آنکه او شاهست او بیکار نیست
ناله از وی طرفه کاو بیمار نیست

بهر این فرمود رحمان ای پسر
کل یوم هو فی شأن ای پسر

اندر این ره می تراش و می خراش
تا دم آخر دمی فارغ مباش
۲- اکنون #شجریان #ماموریت_غیرممکن را با انجام رسانده او تاثیری شگرف در لایه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی و.. ایران نهاده است چنانکه #ربنا ش به چالشی آنچنان مبدل می‌شود که قدرتمندترین فرد سیاسی کشور را مجبور میکند درباب آن تذکر بدهد.
اما قضاوت تاریخ حکم دیگری است. تاریخ در معنایی خود #قیامت است‌. وقتی خورشید رستاخیز که آگهی است طالع تر شود ابعاد نهان افراد و ماجراها را بیشتر آشکار میکند و همگان از خویش و دیگران چیزها خواهند دید که قبلا و در تاریکی و گرگ و میش دنیا نمی دیده اند و حالا میدانید چرا قبیله ی تاریکی گریزان است از قیامت_آگاهی و روز_قیامت که به تعبیر مولانا فرمود روز چون همه چیز آشکار میشود
باری #حضرت_استاد با جنون طلب ، خرد جستجو و همت پیگیری و تلاش را توأم کرد و اکنون پیکر خاکی را یله داده در کنار کاخ بلند حضرت فردوسی و.. دست و دل لرزان هزاران هزار انسان #مهرپرست محروم از عده و عده و وعده و بهره ، به آسمان دعا بلند است
إنا لا نعلمه الا خیرا
روانش شاد و کارهایش ماندگار و تاثیرگذار باد و دوستدرانش راهش را در حوزه های مختلف ادامه دهند و...
۳- و نکته ی مهمتری که باید و باید بدان توجه کنیم این است
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم..
بدین معنا که فردوسی بی همتا در کنار تمام فردانیتش محصول یاری و یاوری یک تاریخ است از نغمه ها و زمزمه هایی که ازین سینه ی سوزان بدان سینه ی گدازان ریخت پیش از آنکه خطی باشد و کتابی و از نوشته های #ودایی و اوستایی تا هزاران مهرستایی که این امانات را پاس داشتند و برگی برآن افزودند و نجاتشان دادند از چنگال پلید #اسکندران و #تازیان و..
از کتیبه ها و پوست نبشته ها ، سفال نگاشته هاو فلز نوشته و سکه ها و مهرها بگیر و بیا تا متون ارجمند پهلوی و بعدها چندین نهضت کتاب نگاری و ترجمه ( پیش و پس از اسلام)
کسی چه میداند از سغد تا خوارزم و از خلخ تا آمودریا ،از سمرقند و بخارا تا هرات و بلخ و توس و نشابور ، غزنه و لهاور تا طبرستان و سپاهان، از خراسان تا آران و آذربایجان، از مکران و کرمان تا اصطخر و فارس و خوزستان و #تیگره (دجله) جانها بر مجمر درد سوختند تا بوی خوش #اهورامزدای مهر به مشام جان مهرپرستان بنشیند.
باری فردوسی ها بزرگترین هنرشان این بوده که دانستند کجایند باید کجا باشند و چه کنند و عمر به خردمندی بر سر تحقق طلب خویش نهادند اما یادمان نرود برای پرتاب بلند تیری که آرش افکند برای دور کردن تاریکی و افزودن بر مرزهای #ایران_روشنایی، هزاران هزار دل سرخ از تپش وامانده بود وهزاران هزار دیده ی عاشق خون گریسته و بود هزاران هزار دست خداخواه به آسمان رفته بود. تا آرش تیر را بر گردوبنی دور بنشاندو نور بگستراند.
چنانکه هزاران نفر فردوسی را و حافظ را و.. اکنون شجریان را
و ما باید ببینیم تمام همراهانش را از خانواده اش تا همه ی آنان که روی در نقاب خاک کشیده اند و آنان که هستند و عمرشان پربرکت تر باد..
و باید یاد بگیریم هر جوانه ی کوچکی بزرگتر کردن این #سروسایه_فکن است و هر شعله ی خردی نیرو دادن به #خورشید_قیامت_ساز است.
تا کی به انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پا کنیم..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#یادداشت_روز
#روزجهانی_معلم_و...
من سالهاست در کسوت معلمی زندگی میکنم و برخی عزیزان لطف داشتند و این دو سه روز تبریکاتی گفتند و اظهار محبت کردند.
نتوانستم یادداشت کوتاهی دراین باره ننویسم.
نخست اینکه هرگز خود را معلم ندانسته ام و بیشتر جستجوگری‌ بوده ام در طلب دانش و بینش ، همیشه شاگردی بوده ام که زنده بودن واقعی ام را در یادگیری های تازه و دریافت‌های نو تعریف کرده ام و در این میان گاه این دانشها یا آگاهی ها و دریافت‌ها را برای عزیزانم به اشتراک گذارده ام. و شاهدش تمام همراهاني هستند که سالهاست در مقام استاد و شاگرد مرا بیش و کم میشناسند.
بسیاری از ایشان این جمله را بارها از من شنیده اند که متهم ردیف اول در وضع پیش آمده برای ایران را #معلمان دانسته ام و خواهان اشد مجازات برای ایشانم و خود را البته نخستین داوطلب میدانم .
از نقش پدران و مادران ،از نقش صداوسیمای تباه و ... نمیگذرم اما همیشه گفته ام و البته دیده ام که نقش معلم در به مسیر انداختن متعلم چقدر بزرگ است . چه به راه رستگاری و چه در کژراهه ی سیاهکرداری..
برای ناتوانی معلمان در به حرکت انداختن شاگردان البته دلایل فراوان است و اصلی ترینش #فقر است.
فقر مادی که به گونه ای عمدی به طبقه ی فرهنگیان ( در تمام سطوح و اشکال) بصورت برنامه ریزی شده تحمیل میشود از همین مصایب است . غالب معلمان آ.پ ، معلمان دانشگاه، معلمان موسیقی ، معلمان همه ی رشته های فلسفی و هنری و.. در جامعه ای زندگی میکنند که به دست واسطه گرها و دلالها مدیریت میشود .
جنس فرهنگ و فکر و هنر اساسا از جنس تولید است و تولید در جامعه ای که مدیرانش دلال اند ،منفور است.
پخته خواری و زیست انگل وار هدف غایی دلال است و البته که باید سازوکار جامعه را طوری شکل بدهد که کسی به فکر تولید نباشد این است که در جامعه ی ما تمام تولیدکنندگان سیاه روز میشوند اما دلالها فرمانروا و کامروا..
طبعا زیرساخت تولیدات کشاورزی و صنعتی و .. تولید علم و اندیشه است ، کاری که باید بنایش در دبستانها و دانشگاهها گذاشته شود و میبینیم معلمی که هم از نظر مادی فقیر است و هم از نظر فکری ،کارش نهایتا میشود دلالی یک سری اطلاعات تباه، که نه به درد دنیا میخورد نه آخرت ، و البته که به درد دلالهای کنکور و غربیانی که نیازمند کارگران پر اطلاعات فنی و علمی هستند میخورد.
آنچه در مدارس و دانشگاه‌ها تحمیل میشود به بچه های ما مشتی یاوه گویی پریشان است که نه مهارت زندگی ایجاد میکند نه توانایی جسمانی و علمانی و حکمانی پدید میاورد . حتا حفظ و به خاطر سپردن بهترین نکات علمی و تربیتی و اخلاقی راه بجایی نمی‌برد و به پفی فرومی میرد اگر توام با ایجاد روحیه ی #نه_گفتن نباشد.
نقد و تحلیل در واقع ایجاد مهارت نه گفتن هاست به کاستی ها وگسترش دادن درستی ها
اگر جامعه ی ما در قامت شخص یا اجتماع دارد درجا میزند دقیقا بدین سبب است که معلمان نتوانسته اند نسلی مطالبه گر آنهم در مسیرهای علمانی_حکمانی پدید آورند.
و البته که گفتمان مسلط این عرصه ها وقتی مبتنی بر عبودیت است و چنین چیزهایی را نمیپسندد .
علت ستیز صدها ساله ی فقیهان با عارفان در همین ظریفه نهفته است . فقیه از چهارچوب حرف میزند عارف از راه. فقیه مدرسه از صلبیت و قطعیت میگوید و عارف از سیر و سلوک . یکی ماندن است دیگری رفتن ،یکی واسطه است و دلال ،دیگری مولد است و فعال.
فقیه از عابد میگوید و عبودیت ، عارف از عاشق میگوید و عشوقیت ..
و نگاه حاکم بر تمام جنبه های این مملکت دهه هاست نگاهی فقیهانه ی متکی بر ظاهر است.
هرچند بنظرم ترکیب ولی_فقیه میخواسته بعد ولایت باطنی و مفهوم حرکت و سلوک را بگنجاند در این سازه... اما نتیجه و آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است؟
باری سخنم این بود. مدتها به ما میگفتند: به گرسنگان ماهی ندهید، ماهی گیری یاد بدهید. یکی دو دهه نشئه ی این سخن بودیم در حالیکه باز کلاه دیگری سرمان می‌گذاشتند بزرگتر از قبل ، این حرف استوار به یک پیش فرض از دوره ی شکار است پیش فرض اینکه ماهی هست و تو باید مهارت ماهیگری داشته باشی، در حالیکه هیچ ماهی ای وجود نداشت . باید به ما میگفتند نه ماهی بده نه ماهیگیری یاد بده تو باید راه پرورش ماهی را یادبگیری ...
کاری که البته الان نیز به کار نمی آید چون کسانی کامیاب می شوند این روزها که راه #ساختن_ماهی را کشف کرده اند..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazrestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
#کتاب_بخوانیم

#داستان_یک_روح

#صادق_هدایت یکی از پیش روان و بنیانگذران حرکتهای جدید هنری، ادبی، فرهنگی و... ایران است.

و همه ی پیش روان و بنیانگذران به سببهای مختلف (مثلا ذات پیشقراولی، هیجان زدگی و...) هم سنت نیک بنا کرده اند و هم سنت زشت...
#هدایت ِ برآمده در خاندان قاجار چهار ساله بود که مردم را عاصی ِ #قاجار دید تا شاه قجر در تابستان ۱۲۸۵ مجبور شود فرمان مشروطه را امضا کند و سیر محدودیت و سقوط ایل قاجار سرعت گیرد..

تاثیر این محرومیت از مصادر اجدادی چه تاثیری بر نگاه یک جوان هنرمند و حساس داشته است؟!
وقتی #هدایت بیست ساله بود رضای میرپنج دیگر شاه شده بود و اصلاحات از بالا را آغاز کرده بود..
در چنین فضای پر تنش اجتماعی، تاریخی و شخصی است که #بوف_کور شکل میگیرد. فضای گذاری که ما همچنان در آن نفس میکشیم.
در دمدمه های این گذار کتابی پدید امده که بیش از هرکتاب معاصر دیگری در هاله ی ابهام تنیده شده و گویا سرنوشت ازلی اش باید همچون نویسنده اش بوده باشد..
#هدایت بوف ِ کور ِ دست نویس را در پنجاه نسخه در #بمبئی پلی کپی کرد واز آنجهت که نمیتوانست آن را به نام خود به طهران بفرستد، سی نسخه اش را برای جمال زاده در سوییس فرستاد تا او بیست وهشت نسخه را به طهران ارسال کند و بعدها یکی دیگر از نسخه ها را به کتابخانه ی مرکزی دانشگاه طهران هدیه دهد..

کتاب، پس از انتقام ِ مذبوحانه ی انگلیس همیشه غدار از شاه وقت،بصورت پاورقی در روزنامه ی ایران ِ #مستعان چاپ شد و پس از آن در پانصد نسخه چاپی به بازار نشر راه یافت.همه ی این چاپها همراه دخل و تصرفاتی است، هم از جانب نویسنده و هم به سبب دست درازی دیگران...

همین سخنان برای اثبات عجیب بودن این کتاب ِ شصت صفحه ای ( چاپ طهران ۹۵ص) بس است.
بازتابها،مهر و کینها، تاثیرات و... همه وهمه تا امروز کتاب را در مه آلودی وسوسه انگیز و ترس آور فروبرده است.

#سیروس شمیسا چاپ اول #داستان_یک_روح را پس از گشایشهای دهه ی هفتاد روانه ی بازار کرد و بارها شاهد تجدید چاپ آن بود.

منتقد و مفسر کتاب با تکیه بر اندوخته های ذهنی و دریافتهای خویش تلاش کرده #بوف_کور را براساس رویکرد اساطیری و مباحث روانکاوانه ی #یونگ به بستر #هرمونتیک بکشاند و مغازله ها و مجادله های دو روح را به تصویر بکشد..
این کتاب خواندنی است بویژه این #دکتر_شمیسا متن اصلی کتاب را
(البته مقطع) در پایان نظرات خویش جای داده است.
#بیست_و_هشت بهمن سال روز به دنیا آمدن مردی است که پس از گذشت شش هفت دهه از مرگش، هنوز در معرض نوری آنچنان که باید قرار نگرفته است..

نور یا انوار؟! #شمیسا تلاش کرده نوری بر خلوت آن روح مرموز بتاباند..

@niyazestanbarani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ فروش ویژه‌ی نوروز با پنجاه درصد تخفیف برای بیش از ۹۰ ساعت آموزشی از مجموعه درسگفتارهای بسوی سیمرغ شامل درسگفتارهایی درباب: تن‌آمیزی، عشق، مرگ (این راز سر به مهر)، تعصب، طنز، تراژدی، انسان و خدایگان، شمس من و خدای من، دنیای نو و مدارس کهنه و ... از منظرهای روانشناسی، فلسفه، ادبیات، جامعه‌شناسی

⭕️ با تدریس استادان گرانقدر:
دکتر محمدرضا سرگلزایی روانپزشک
دکتر حسین محمودی، دکترای فلسفه
دکتر محسن یارمحمدی، دکترای ادبیات
دکتر مقصود فراست‌خواه، جامعه‌شناس ...

🎙️ فایلهای صوتی و اسلایدها در گروه تلگرام
📲 تهیه بسته از طریق ثبت نام در سایت کافه فیلو:
CAFEPHILO.ir

⭕️ لطفا پس از ثبت سفارش، به شماره 00989026339967 در تلگرام پیام دهید تا در گروه تلگرامی مربوطه عضو شده و به فایل های صوتی و اسلایدهای مربوطه دسترسی داشته باشید.

#به_سوی_سیمرغ #هم_اندیشی #درسگفتار #تن_آمیزی #عشق #شمس_مولانا #طنز #تراژدی #خدایگان #مرگ #تعصب #آموزش_پرورش
#دکتر_محمدرضا_سرگلزایی #دکتر_حسین_محموری #دکتر_محسن_یارمحمدی #مقصود_فراستخواه

@drsargolzaei
@DrHosseinMahmoudi
@niyazestanbarani
@mfarasatkhah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎁 هدیه نوروز:

⭕️ مجموعه درسگفتارهای به سوی سیمرغ
بیش از ۹۰ ساعت آموزشی

1- درسگفتارهایی درباره «تن‌آمیزی  (SEX)» - ۱۸ ساعت
۳ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان با ۵۰درصد تخفیف:
۱ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان

2- درسگفتارهایی درباره «عشق  (LOVE)»- ۲۲ ساعت
۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان با ۵۰درصد تخفیف: ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان

3- هم اندیشی «شمس من و خدای من»- ۴ ساعت
۸۰۰ هزار تومان با ۵۰درصد تخفیف: ۴۰۰ هزار تومان

4- درسگفتارهایی درباره «مرگ؛ این راز سربه مُهر»- ۱۲ ساعت
۲ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان با ۵۰درصد تخفیف:
ا میلیون و ۲۰۰ هزار تومان

5- درسگفتارهایی درباره «طنز (کمدی)»- ۴ ساعت
۸۰۰ هزار تومان با ۵۰درصد تخفیف: ۴۰۰ هزار تومان

6- درسگفتارهایی درباره «خدا: انسان و خدایگان»- ۱۲ ساعت
۲ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان با ۵۰درصد تخفیف: ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان

7- درسگفتارهایی درباره «تراژدی»- ۴ ساعت
۸۰۰ هزار تومان با ۵۰درصد تخفیف: ۴۰۰ هزار تومان

8- درسگفتارهایی درباره «آموزش و پرورش: دنیای نو، مدارس کهنه»- ۸ ساعت
ا میلیون و ششصد هزار تومان با ۵۰درصد تخفیف: ۸۰۰ هزار تومان

9- درسگفتارهایی درباره «تعصب»- ۴ ساعت
۸۰۰ هزار تومان با ۵۰درصد تخفیف: ۴۰۰ هزار تومان

🛎کل بسته با قیمت ۱۷ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان
با ۵۰ درصد تخفیف نوبهار ۱۴۰۳:
"۸ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان"

🎙 فایلهای صوتی و اسلایدها در گروه تلگرام
📲 تهیه بسته از طریق ثبت نام در سایت کافه فیلو:
CAFEPHILO.ir

⭕️ عزیزان خارج از کشور که امکان پرداخت در سایت کافه فیلو را ندارند از طریق اینستاگرام دکتر سرگلزایی اطلاعات لازم برای پرداخت مبلغ معادل در خارج از ایران (۴۰۰ دلار کانادا) را دریافت کنند.

لطفا پس از ثبت سفارش، به شماره 00989026339967 در تلگرام پیام دهید تا در گروه تلگرامی مربوطه عضو شده و به فایل های صوتی و اسلایدهای مربوطه دسترسی داشته باشید.

#به_سوی_سیمرغ #هم_اندیشی #درسگفتار #تن_آمیزی #عشق #شمس_مولانا #طنز #تراژدی #خدایگان #مرگ #تعصب #آموزش_پرورش
#دکتر_محمدرضا_سرگلزایی #دکتر_حسین_محموری #دکتر_محسن_یارمحمدی #مقصود_فراستخواه

@drsargolzaei
@DrHosseinMahmoudi
@niyazestanbarani
@mfarasatkhah
Forwarded from اتچ بات
#کتاب_بخوانیم

#داستان_یک_روح

#صادق_هدایت یکی از پیش روان و بنیانگذران حرکتهای جدید هنری، ادبی، فرهنگی و... ایران است.

و همه ی پیش روان و بنیانگذران به سببهای مختلف (مثلا ذات پیشقراولی، هیجان زدگی و...) هم سنت نیک بنا کرده اند و هم سنت زشت...
#هدایت ِ برآمده در خاندان قاجار چهار ساله بود که مردم را عاصی ِ #قاجار دید تا شاه قجر در تابستان ۱۲۸۵ مجبور شود فرمان مشروطه را امضا کند و سیر محدودیت و سقوط ایل قاجار سرعت گیرد..

تاثیر این محرومیت از مصادر اجدادی چه تاثیری بر نگاه یک جوان هنرمند و حساس داشته است؟!
وقتی #هدایت بیست ساله بود رضای میرپنج دیگر شاه شده بود و اصلاحات از بالا را آغاز کرده بود..
در چنین فضای پر تنش اجتماعی، تاریخی و شخصی است که #بوف_کور شکل میگیرد. فضای گذاری که ما همچنان در آن نفس میکشیم.
در دمدمه های این گذار کتابی پدید امده که بیش از هرکتاب معاصر دیگری در هاله ی ابهام تنیده شده و گویا سرنوشت ازلی اش باید همچون نویسنده اش بوده باشد..
#هدایت بوف ِ کور ِ دست نویس را در پنجاه نسخه در #بمبئی پلی کپی کرد واز آنجهت که نمیتوانست آن را به نام خود به طهران بفرستد، سی نسخه اش را برای جمال زاده در سوییس فرستاد تا او بیست وهشت نسخه را به طهران ارسال کند و بعدها یکی دیگر از نسخه ها را به کتابخانه ی مرکزی دانشگاه طهران هدیه دهد..

کتاب، پس از انتقام ِ مذبوحانه ی انگلیس همیشه غدار از شاه وقت،بصورت پاورقی در روزنامه ی ایران ِ #مستعان چاپ شد و پس از آن در پانصد نسخه چاپی به بازار نشر راه یافت.همه ی این چاپها همراه دخل و تصرفاتی است، هم از جانب نویسنده و هم به سبب دست درازی دیگران...

همین سخنان برای اثبات عجیب بودن این کتاب ِ شصت صفحه ای ( چاپ طهران ۹۵ص) بس است.
بازتابها،مهر و کینها، تاثیرات و... همه وهمه تا امروز کتاب را در مه آلودی وسوسه انگیز و ترس آور فروبرده است.

#سیروس شمیسا چاپ اول #داستان_یک_روح را پس از گشایشهای دهه ی هفتاد روانه ی بازار کرد و بارها شاهد تجدید چاپ آن بود.

منتقد و مفسر کتاب با تکیه بر اندوخته های ذهنی و دریافتهای خویش تلاش کرده #بوف_کور را براساس رویکرد اساطیری و مباحث روانکاوانه ی #یونگ به بستر #هرمونتیک بکشاند و مغازله ها و مجادله های دو روح را به تصویر بکشد..
این کتاب خواندنی است بویژه این #دکتر_شمیسا متن اصلی کتاب را
(البته مقطع) در پایان نظرات خویش جای داده است.
#بیست_و_هشت بهمن سال روز به دنیا آمدن مردی است که پس از گذشت شش هفت دهه از مرگش، هنوز در معرض نوری آنچنان که باید قرار نگرفته است..

نور یا انوار؟! #شمیسا تلاش کرده نوری بر خلوت آن روح مرموز بتاباند..

@niyazestanbarani