نیازستان
1.56K subscribers
790 photos
107 videos
132 files
236 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#یادداشت_های_پریشانی
پیرامون #میرایی_و_نامیرایی
به بهانه ی پرسش استاد ارجمند دکترمحمودی

گویند بهشت است همان راحت جاوید
جایی که به داغی نتپد دل ، چه مقام است؟

استاد عزیز #دکتر_محمودی در نشستی با موضوع مرگ(این راز سر به مهر) پرسشی را پی افکندند وخواستند همراهان پاسخی ارائه کنند
- اگر جامی از چشمه ی زندگانی به شما پیشکش شود،می نوشید یا نه؟
من نیز روایت خود را ازین پرسش طرح می کنم
نخست آنکه می اندیشم در طرح این پرسش هدف نوعی تمرین فلسفیدن است.کاری که دغدغه ی ایشان و هر انسان جستجوگر حقیقت جویی است.فرستادن ذهن به سرزمین های راز آلود و تاباندن نور به ابعادی از وجود که تا لحظه ای پیش از چشم ما نهان بوده نیاز اصلی رشد انسانی و جوامع بشری است
اینکه بنشینیم و نتایج میرایی یا نامیرایی را حدس بزنیم و به اندیشه مستند کنیم بزرگترین کارهاست و جالب اینکه دست کم در این مورد قوه ی خیال است که ما را می برد به سرزمین نامیرایان
اما به گمانم اگر بشود در همین پرسش کلان پرسشهای دیگری را به ذهن راه داد داستان سفر زیباتر میشود.
مثلا؛
میرایی محصول چیست؟ میرایی میوه ی کدام شاخ کدام درخت کدام باغ کدام اقلیم است؟ چرا ما انسانها میمیریم؟ آیا اصلا تعریف مشخصی از مردن داریم؟ در ذهن اغلب ما مردن در چند دقیقه یا ثانیه اتفاق می افتد یا نهایتا ایام #احتضار ، آیا واقعا این است مردن؟ میرایی و نامیرایی چه رابطه ای با زمان دارند؟ آیا در کشتی گردان زمینی که ما زندگی می کنیم و او را باشندگانش را حکمران مطلقی است به نام #زمان ، امکان یا حتا تصور نامیرایی ممکن است و معقول است؟ یعنی میشود تصور کرد محصول اقلیم وجود که در این شکل، ابتنایش بر #کون_و_فساد است ، بشود میوه ی نامیرایی؟ به عبارتی آیا در کشتی ذاتا روان وجود (که تک تک ذراتش در آمد شدی همیشگی اند)میتوان ساکن شد؟
به نظر این پرسشها و بیشتر از اینهاست که ما را به هدف مفروض سوال ( فلسفیدن) نزدیک میکند
نکته ی دیگر اینکه :
ما انسانها،در کنار همه ی بودهای دیگر،و با تمام ویژگی های آشکارا و نهان مان( کشف شده و کشف ناشده) محصول کارخانه ی وجودیم. کارخانه ی شگفتی که پهلو به پهلوی بی نهایت می ساید. وگرنه نمی گفت:
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت

باری ما یکی از میوه های باغ گیهانیم، جهانی که تک تک ذراتش در آمد شدی همیشگی اند و تمام بودنمان برآمده از همین ذرات عیان و نهان است.اگر در این میان ذره ای متوقف شود کل کیهان متوقف خواهد شد‌ که گفت:

اگر یک ذره را برگیری از جای
فروپاشد همه عالم سراپای

روشن است که ساخت_واژه ی کهن و شگفت #نظام_احسن محصول همین گونه تاملات است. آنچه شادی و غم یا لذت و الم می نامیم در چهارچوب همین پیکره معنا می دهد و قطعیت مطلق دارد وگرنه خیام دردمندانه آرزو نمی کرد:
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را زمیان
از نو فلکی دگر چنان ساختنی
کآزاده به کام دل رسیدی آسان

لازمه ی تولید میوه هایی دیگر نه حتا کوفتن و از نو بنا کردن،که برداشتن (امحاء) جهان و از آغاز بنیان نهادن جهانی کاملا متفاوت است و این نتیجه گیری همیشگی است چراکه همین صدای حزن آلود سیصد چهارصد سال بعد باز در زیر گنبد معرفت_اندیشی ایران می پیچد و اینبار از نای حافظ:
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت از نو آدمی

در مطالعه ی آثار معرفتی در زبان فارسی طرح مطالبی همانند آنچه آمد فراوان است. اما بخش بزرگی از این جستجوگران از منظر تجربه ی زیسته ی خویش نهایتا به مفهوم یکپارچگی هستی رسیده اند. آنچه متولیان رسمی دین در طول تاریخ از توحید جا انداخته اند و چیزی جز شرک نیست ، صرفا یگانگی خدا نیست.هستی با همه ی رنگارنگی و تکثرش نه فقط یک پیکره ی واحد که یک #واحد است. اصلا در هستی ما کدام دو را داریم؟ بخصوص در عالم انسان و موضوعات مربوط به آن غیر از یگانه بودن خودتان ( هرچند قریب باشد به دیگری) چیزی هست؟ اگر خدا یگانه است و جهان یگانه است ما هم به عنوان محصول باغ جهان یگانه ایم. مگر ممکن است لذت ها و الم ها و شادی ها و غم های ما یک شکل چشیده شود؟
و از قضا جذابیت زندگی هم در همین است.
زیستن در دهان مرگ هنر بزرگ است و پر از آنات پرشور و شر (دقت کرده اید شور با شر می آید؟!)
هماغوشی با محبوب و در هم تنیدن و به هم پیچیدن در سایه ی مرگ لذت بی انتهاست وگر نه بگویند بفرمایید نه فراقی است نه دردی و نه داغی بروید لذت ببرید؟
واقعا تصور می کنید چنین چیزی میشود؟! و اگر بشود خریدارانش چه کسانی خواهند بود؟!
اینکه در لحظات دیدار با پدر و مادر و فرزند و دوست در اعماق روحت باخبری که این دیدار به نادیدار می‌رسد ، دیدار را جذاب می کند. اینکه در نادیدار ها می دانی میشود که مجال دیداری فراهم بشود موجب زندگی می شود. و همین است که اغلب معرفت اندیشان دقیق بین‌ تر ما ستاینده ی فراق، نا امیدی و مرگ بوده اند:
ادامه 👇👇👇
#یادداشتهای_پریشانی
#ما_و_تن_های_مان

اگر اندکی فقط اندکی از تاریخ معرفتی ایران را بلد باشیم حتما می دانیم محور اصلی سخنان همه گی عارفان و عرفان مآبان این است «خودت را بشناس» یا «خود راستین ات را دریاب» آنها جسم و جان یا تن و روح را دو چیز مجزا می دانستند و طبعا من های تن را دروغ می شمردند و اصرار داشتند باید به سوی من روانی و نهایتا روحانی رفت و او را دریافت. فارغ از اینکه این تقسیم بندی از جهاتی کارآمد بوده و از جهاتی بویژه در روزگاران بعد غلط و ویران گر، آنها تن را فرو می کوفته اند تا به گمان خود جان را فرابکشند. تن دامی بود و ویژه گی هایش گره های در هم تنیده و تشکیل دهنده ی این کلیت واحد ، که اگر سالک حق و حقیقت اسیر آن می شد رهایی اش محال می شد.
اما و پس از ظهور ابزار عکس و فیلم و رفتن انسان به سوی رسانه های همه گیر صوتی و تصویری ، همپای دگرگونی های مختلف در ساحات وجودی انسان ، فاجعه ای مهیب کم‌کم شکل گرفت و به گمانم بشر اکنون در اوج آن قرار گرفته است.
پاسخ آن افراط در اهمیت چیز موهومی به نام روح و روان، تفریطی شد به نام اهمیت تام و تمام تن و ابدان.عارف گذشته تن را در معبد جان قربانی می کرد و البته ناچار بود نمونه ی اعلای جان را هم برای خواهنده گان تبیین کند. چنانکه بعدها قربانی کننده گان روح و روان در معبد تن و ابدان باید نمونه ی اعلای تن را معرفی می کردند.
در یکی دو قرن اخیر هیولای انسان خوار سود و سرمایه همه چیز را تن دانست آنگاه با تکیه بر اینکه تن عالی فلان تن است شروع به کسب سرمایه کرد. چاقید؟ با این ابزار لاغر شوید. لاغرید؟ با این ابزار چاق شوید. پولش هم در جیب مسند نشینان جهان سرریز می شود.
اما داستان در چاق و لاغری متوقف نماند. کار شروع شده به عمل های جراحی کوچک و بزرگ در اقصا نقاط تن رسید و بعد هم به ظریف کاری هایی مثل تغییر پوست و رنگ چشم و درخشش دندان و... کشید و حال در جهان بنا به ارتباط انسان ها با رسانه های فراگیر میلیون ها انسان داریم که با تنشان درگیرند زیرا آن را پرفکت نمی دانند.
ما در این سال ها با خیل عظیم انسان هایی روبه روییم که تنشان را دوست نمی دارند و چونان دشمنی به ناچار با او زیست می کنندو با انواع و اقسام نرم افزارها و سخت افزار ها در پی تغییر دادن این دشمن و تبدیل کردن او به همان الگوی پرفکتی هستند که رسانه نشان شان می دهد.
انسان وهم زده ی کهن تن را دشمن می داشت تا به تعالی دروغین جان دست پیدا کند و نکرد و انسان اسیر توهم روزگار ما در پی تبدیل تن به کمک کیمیای پول است و نخواهد توانست. آن انسان با تن خویش مهربان نبود و این انسان نیز مهربان نیست و همین است که آن انسان و این انسان با هیچ کس نیز مهربان نیستند . چه گونه ممکن است کسی با تن خویش مهر نورزند و بتواند تن دیگری را دوست بدارد؟
اما خطای بزرگ‌ هر دو انسان (که اتفاقا یکی هستند) کجاست؟
به گمان من یکی از بنیادین ترین خطاهای شناختی هردو انسان عدم فهم این نکته است که انسان یک #واحد است و معنای انسانیت اش را از این واحدیت می گیرد. انسان یک پیکره ی در هم بافته ی در هم تنیده ای است که تمام بود و نبودش در پیوندی است عمیق و وثیق با همدیگر و به یک دیگر..
انسان علم محور امروز در برکشیدن انسان او را فرو کشیده و علم را نهایتا به ضد علم تبدیل کرده است. او نمی داند ژن ها و مم ها بخش های اصلی بود و نبود مایند و هیچ کدام اینها چنان نیست که بتوان با دارویی یا جادویی علمی حتا تغییری ینیادینشان داد.
راستی چه گونه ممکن است انسانی خانه ای را که خودش است آنقدر تغییر دهد؟ به گمانم یک‌‌ جا او در حیرتی جنون آمیز فرو خواهد افتاد که « من کی ام؟!» همان گونه که انسان حواس پرت چندین سده پیش وقتی تن را فرو می کوفت در سرپیری چیزهایی در تنش می یافت که موجب جنون اش میشد و البته یک درهزار شان پس از ملاقات دوباره ی تن و عوالمش می شدند شیخ صنعان و تعالی راستین تری را تجربه می کردند.
خلاصه این که انسان گم کرده راه گذشته و حال باید می فهمید که او وجودی است یگانه و همین یگانه گی جوهر اوست. و هر انسان در یک پارچه گی وجودی اش است که معنا دارد و اتفاقا دیگران را نیز معنا می دهد و البته که از دیگران معنا می یابد‌.
به گمانم خیلی نابالغانه است اگر بگوییم کدام سیاره ی مثلا منظومه ی شمسی زیباتر و مهم تر و باید همچون او شد؟!
به نظر شما احمق نیست کسی که باور نکند اگر فلان سیارک پنجاه کیلویی، پنجاه میلیون سال پیش نمی خورد مثلا به زمین و ماه را شکل نمی داد، نبود، همه ی این بازی های میلیون ها سال بعد هم نبود؟!...
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹