نیازستان
1.59K subscribers
776 photos
106 videos
131 files
235 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
Forwarded from نوانخانه
#محسن_بارانی

شد محرم باز لاف از دیده ی تر میزنیم
در عزای خویشتن بر سینه و سر میزنیم
رستخیز سبط پیغمبر شد و ما کوفیان
طبل رسوایی خود در روز محشر میزنیم
عاشقان درحبس ودزدان شادوماهم بیخیال
داغی از خوش غیرتی بر قلب حیدر میزنیم
صد فدک غارت شد و ما درپی یارانه ایم
نیش غم بر پهلوی بانوی کوثر میزنیم
چندقرنی شدکه تاباعشوه های دین فروش
تیر بر نعش حسن آتش به قنبر میزنیم
نیزه بر عباس و خنجرها به اکبر میکشیم
تیر جهل وحق کشی برحلق اصغر میزنیم
غافلیم از عصمت زینب ولی مست طرب
با صدایی انکرالاصوات عرعر میزنیم
درخیابان و بیابان مال مردم می بریم
دکه های حق خوری در کوی ومعبر میزنیم
حق چو شد خوشمزه ماهم دایما حق میخوریم
بعد از آن بر ریش خلق الله تسخر میزنیم
ساز ما ناکوک و آوازی تهی از عاطفه
باجهالت باز هم بر سیم آخر می زنیم
روزها در مسجد و نذری وشبها پیش داف
با یزید ماهواره پیک و ساغر می زنیم
مرده در گور سیاه سینه ها دلها ولی...
بانگهای بی صدا در گوش این کر می زنیم
جامه ها را رنگ دلها میکنیم و با ریا
در سیه کاری خود اینگونه پرپر می زنیم
کاروان عشق رفت و تا خداهم پر کشید
درعزای خویشتن برسینه وسر میزنیم...
@navankhaneh
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
#یزیدستان
اول بارکه باضرب و زور ومصیبت متن سنگین اما شگفت #نفثة_المصدور را خواندم هرگز از یاد نمیبرم
نام کتاب اشاره داردبه صدای نفس_زدنهای انسانی مسلول که تمام ریه اش پرشده از درد.
او باید نفس بکشد تا بماند اما‌ هرجرعه هوا که برسد به ششها، تیغهای شیشه میشود بر جداره های ریه
وخون وچرک بیشتری را راهی ریه ها میکند و..
برای این نفسهای دردآلود توام با خرخر وخون وسرفه فقط یک منجی هست؛ #مرگ
این نامگذاری ازشگفت ترین نامگذاری ها است.
نویسنده ی این کتاب #مهجور چنین نامی را برگزیده تا دری بازکند بر جهنمی مهیب که شرح حال مردم #ایران است در زیر پای اسبان ومردان کوتاه بالای #مغول و ..
کتاب ازشرحه شرحه شدن مردم درزیر شمشیر مغولان وحال وهوای حاکمان روایتی آنچنان دارد که من تا مدتها خواب نداشتم.تصاویر و فضاهای طرح شده درکتاب مدتها کابوسم بود.
در آن سالهای جوانی باخود میگفتم :چه سعادتی که چون منی نبوده در آن ایام
وحال درمیانسالی باچنان حجمی ازپلشتی و وقاحت وغارت ورذالت و حرامی و... مواجه ام که آن گدازه های آهن و سنگ هیچ می نماید
صاحب منصبان این سالها چنان کاری با ما کرده اند که مغول نکرده است
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
[sakhamusic.ir]
[sakhamusic.ir]
#تنهاترین_عاشق

#فریدون_فروغی نیز از سوختگان روزگار ماست . همچون صدها و هزاران استعدادی که در کوره ی جهل وآدم سوزی افراطیون چند دهه ی اخیر سوختند و ... دودی کو؟!
آهنگساز : فریدون فروغی
ترانه‌ سرا : منصور تهرانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نکته_ی_همیشه
چه چیز کودکی و نوجوانی و جوانی را زیبا و دلربا کرده است!؟
جز اینکه در کودکی همه چیز تازه است و اگر هزار بار یک کار را انجام دهیم ، نخست بار است و همیشه طعم نخستین بار جذاب و ماندگار است؟
جز آنکه در نوجوانی و جوانی هر روز و گاه هر ساعت ، ساحتی جدید کشف می کنیم و به دیار حس و دانشی نو پا میگذاریم و چیزی تازه می آموزیم؟!
سخن این است؛ اگر بتوانیم در شصت هفتاد سالگی نیز چنین احوالی داشته باشیم و با جهان اینچنین روبرو شویم ، آیا همچنان روح و روانی تازه و جوان نخواهیم داشت و این طراوت تن را نیز بنیروتر نخواهد کرد!؟
اشیاء و پدیده ها جذابیتشان را از محتوایشان میگیرند نه از خودشان...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پرسش_سوزان

چرا اینهمه بی قراریم؟ چرا سر ماندن و پایداری بر کاری ، راهی ، مسیری و... نداریم ؟
براستی چه میخواهیم که آن را در هیچ جا نمی یابیم؟ اینهمه سر کشیدن به هر جا از کجا می آید ؟! چرا پای یک کار نمی ایستیم ؟ چرا همه ی ما غالبا ازین شاخه بدان شاخه ایم؟! چرا در جستجوی گنج به هر خرابه یا آباده می رویم اما چند کلنگ که میزنیم ...خلاص و.... می رویم سراغ خرابه و غالبا آباده ی بعد؟!
میدانم برای من بخشیش طبیعی است اما فقط بخشیش نه در این حد که ماییم ..
راستی شما هم مثل من کتاب نیمه خوانده زیاد دارید نه؟!

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگستان
ساده است؛
اگر روزی در بیابان زندگی به درختی رسیدی سرسبز و پر طراوت و جانی دوباره گرفتی برای رفتنها و رفتنها ،حیرت مکن که این درخت اینجا چه میکند؟ از کجا آمده است؟
قطعا روزگاری پیشتر در #غفلتی_پاک ، جایی دانه ی خیری کاشته ای و اینک درخت ...
پاسخ دستی است که به نیکی برآورده ای ...
مبارک چشمانت باد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_روز
#انسان_و_امر_بدیهی
به نظرم ممکن است #امر_بدیهی در وجود یک انسان معنا یابد ‌و استوار شود اما همین که آن یک، دو بشود تحقق امر بدیهی دشوار می‌شود و.. سرانجام اینکه بسیار بسیار بعید و حتا محال است در یک جامعه ( آنهم جامعه ی از هم گسیخته ی ما ) به گونه ای همه گیر امری بدیهی تلقی شود
در جامعه ی هردم ازین باغ بری میرسد پر تنش فروپاشیده ی و...ما در کنار همه ی بلایای ارضی و سماوی وزیرساختی و نامدیریتی و خطای انسانی و... هفته ی گذشته دو اتفاق پر رنگ شد و دوباره جامعه ی گیج و وهم زده ی ما را برای چند روزی تکان داد؛
۱- افشای رسوایی جنسی چند مدرس دارای پول و شهرت و حامی گردن کلفت و...
۲- خودکشی نوجوانی که از یک کنکور تباه بازمیگشته . کنکوری که اصلش ویران است چه برسد به اجرای امسالی اش و اصرار تهی مغزان بی خرد در پاسداشت و رونمایی این هیولای استعداد خوار ...
در مورد نخست چندین تن از دختران جرات کرده اند و پرده از سوء استفاده ی جنسی دو سه مدرس در دانشگاه و آموزشگاه و.. برداشته اند چگونگی و چرایی تحقق این اتفاق فعلا مد نظرم نیست محور بحثم #امربدیهی است.
خب امر بدیهی میگوید من به راحتی و بدون درنگ و تامل باید #تجاوز را ( فعلا نه متجاوز را) محکوم کنم. امر بدیهی یعنی من باید #متجاوزی را که با ده بیست نفر ( به رضایت یا نارضایتی) ارتباط جنسی دارد محکوم کنم و او را #بیمار_جنسی بنامم و دنبال درمانش باشم چنین فردی فردا به سراغ خواهر و همسر و دختر من نیز خواهد آمد و...
اما در کمال شگفتی و سیاهی بیش از شصت هفتاد درصد جامعه (زن و مرد) به قربانیان میتازند و متجاوز را صاحب حق معرفی میکنند و اتفاقات را طبیعی و درخور شان قربانیان میدانند. حرفهایشان همه یکسره تباه ‌وبرآمده از تن و جانی سیاه .. چرا چون در پس این حرفها ذره ای #خرد وجود ندارد و همه برآمده از هیجانات و خلجانات پلیدی است که محصول #نظام_آموزشی ماست .
(منظورم از نظام آموزشی خانواده، آ.پ، صدا_سیما، سازمان تبلیغات، وزارت ارشاد ، آموزش عالی و... است)
وقتی هیچ نوع آموزش بسامانی در حوزه ی ارتباطات و احترامات با دیگری نداریم وقتی #امرجنسی همچنان تاریکترین امور جامعه ی ماست وقتی بیماری و بیماران حوزه ی روابط شخصی و اجتماعی و کاری و جنسی و.. شناخته نمیشوند و راه به درمان ندارند و.. معلوم است خروجی اش این سیاهی فراگیر است.
از قضا #خودکشی درد ناک یک نوجوان نیز در حوزه ی آموزش و محصول همین حوزه است ( قتل چندی پیش اما فراموش شده ی دخترک چهارده ساله ی تالشی ) هم مربوط به همین حوزه است. و تاسف و درد وجود کثیری هیولاهای بالقوه ای است که صرفا به نوجوان می تازند و گهگاه از او به تمسخر و تحقیر یاد میکنند و هرچند که مشخص است برخی ازین پیامها هدایت شده است و افرادش به اصطلاح #فیک اند اما بهیچ وجه نمی توان این عده ی کثیر خطرناک را نادیده گرفت..
اینجا سخن از وجود بسیاری از انسانهاست که عامل تجاوز و تعدی را خود قربانی میدانند؛ (اصرار تباه و آموزش سیاه حاکمیت در امر حجاب اجباری و ریشه ی خبیث این خرافه در وجود مردم که کرم از خود درخته) (کودک پنجساله ی قربانی درخته اصلا؟!)
اینجا سخن از حضور پررنگ هیولاهایی است که چنگال کثیف اتهامشان را به سمت نوجوان معصوم نابود شده و خانواده ی از هم پاشیده اش میگیرند و یحتمل بسیاریشان نمی دانند که دست و گلویشان را سپرده اند به شیطان تا اهریمن بواسطه ایشان حرفهایش را به مردم برساند ..
اینجا سخن از #امر_بدیهی بود که خواستم بگویم علی الظاهر چنین چیزی دست کم در جامعه ی فروپاشیده ی ما وجود ندارد ..
حالا سبب این امر چیست؟ موضوع دیگری است که اگر خدا خواست اندک اندک نظراتم را درباره اش خواهم گفت.
اینکه #نظام_آموزشی ما چرا این خروجی ها را دارد؟قطعا دلایل بسیار در حوزه های بسیار دارد اما من به عنوان کسی که همه ی عمرش را در حوزه ی آموزش و فرهنگ پیموده و همیشه اوضاع جامعه را رصد کرده دراین باره سخنانی دارم که حاوی دلایلی است .
من اصلی ترین سرفصل این فروپاشی ها را #انسداد نامیده ام . انسدادی که ریشه ی بنیادینش در #تمامیت_خواهی است و آنچه من #خودخداپنداری می نامم..

#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور‌ سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و.‌.
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه می‌گوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء

#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تک_بیت_جاودان

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل توأش نیست بجز باد به دست

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#غزل_پریشانی از #محسن_بارانی

یک شب که دور از چشمهایت خواب می‌دیدم،
سیب گنه از چشمه ی مهتاب می چیدم،

همپای یک خورشید در نه توی غار غم
در انحنای بالهای ی خسته تابیدم

میرفتم از خود تا تو، تا آغوش دلتنگی،
آنجا غزل_گل_دردهای بوسه را چیدم

یک تا افق اندوه در شط گلویم بود
وقتی که تا آواره ی دریات رقصیدم

بغض غزلهایی که در این سینه یخ بسته
آنجا به گرمای نگاه گریه بخشیدم

رفتم، نبودی در خم تنهایی یک باغ
بودم ندیدی رقص هایی را که من بیدم

ضحاک در تیغ اره های درد می خندید
آن شب که من در گریه های تلخ خندیدم

سبز فریدون هم مرا رویا نخواهد شد
انگار کن از خاندان زرد جمشیدم

بر باد نسیان رفته ام تا خاک و خاکستر
در آتش ذکری که من تا آب جاویدم

یک عمر اهل آشتی بودم ولی یک عمر
با سرنوشتی تیره و بیهوده جنگیدم

هرچند شیطانی کهن فرمانروایم بود
در خلسه ی اخلاص های تازه روییدم...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نبرد_نخست_رویارویی_رستم_و_افراسیاب.aac
16.9 MB
#شاهنامه_خردنامه_ی_ایرانیان

#قباد را رستم دستان، به فرمان زال #شاهنشان از البرز کوه به ایران دشت می آورد و علیرغم میل #نوذریان بویژه #طوس بر تخت کئی می نشاند و...
تورانیان چونان همیشه و در طمع به کف آوردن سرزمین اهورا از #جیحون میگذرند و خاک ایران را زیر سم اسبان خویش میکوبند جهان پهلوان زال همراه رستم نوجوان به یاری تخت کیان و قباد میروند تا نخستین رویارویی رستم و افراسیاب #فردوسی_یگانه اینگونه بازنمایی کند..
این ابیات را برای جمع شاهنامه دوستان ارجمندم خواندم همراه با بیان نکاتی .. اینجا برای شما ایران دوستان #مهرآگاه به اشتراک میگذارم تا از مقوله ی #گشایش_دری باشد..

#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی (۱)
از #حیوان_ناطق تا #حیوان_تاریخمند و..
ماجرای من و تعریف انسان:
از روزگاران نوجوانی که جدی شد چیستی انسان و کیستی او ، افتاده ام در مسیری که هرازگاه برای خودم تعریفی میدهم از انسان و البته مدتی بعد ( چندماه یا چند سال بعد) میبینم کسان دیگری نیز چنین اندیشیده و گفته اند الا من که برای خود میگویم و خود
باری نخست می شنیدم و میخواندم :
#حیوان_ناطق، که سخنگو منظور بود اما بعد میفهمیدم این ناطق صرفا #گویا نیست نطق اینجا #لوگوس است و زبان محمل اندیشه است و لوگوسی داریم و #اروسی و...
یکی از اصالت اندیشیدن میگفت و دیگری از #شک یکی #اگزیست بود و یکی #ابزورد و یکی از #حیوان_اقتصادی گفت آن یکی از #حیوان_آینده_نگر بعدی از #حیوان_پس_اندازکن و.. پرده برمی‌داشت و دیگری از #حیوان_ناراصی و دیگری از..‌. تا اینکه از جایی به بعد خودم برای خودم تعریف ارائه کردم چون من باید اقناع میشد؛
و انسان حیوان #تاریخ_مند شد .نه به اعتبار گذر زمان و برجا ماندن آثار انسانی. که ، این انسان بود که در گذر زمان #میشد و مثلا گوسفند #نمیشد و نه تنها در قامت تمامت انسان که فردا_فرد انسان تاریخمند بود در پیوند با جهان ، دیگران و خویش تاریخ اینجا صیرورت بود و توجه به آن چه در مقام فردی چه در شکل انسان_کلی ..
در کودکی پدربزرگ میگفت آدمی باید نام هفت پدر پیش از خویش را بداند و حالا فکر میکنم او هم حتما از پدر بزرگش شنیده بود و این به یاد داشتن تبار همان #تاریخمند بودن است و..

مدتی گذشت و باز وجه دیگری از انسان برایم پدیدار شد و انسان شد #حیوان_قصه_گو..
باز شرحش بسیار مفصل است و دراین تعریف قصه چیزی است مثل #خود_انسان ...
خیال، بازنمایی در زبان ، عدم رضایت به آنچه هست و گریز ناگزیر از آن ، #بافتن و... همه و همه در قصه بود و خود انسان هم...
اینبار انسان ، وقتی روایت آنچه را در شکار امروزش اتفاق افتاده به گونه ای دیگر به مخاطبان مشتاقش که زنان بودند و کودکان ارائه می کرد انسان شد و چون زنان بخاطرسپارتر بودند همان روایات را قصه_تر کردند و شدند #شهرزاد های قصه گو..
و...
حالا و این روزها چندی است به این تعریف رسیده ام .
بگذارید سرفصل بعدی را در یادداشت بعدی بیاورم...
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی (۲)
#انسان_حیوان_سوگوار
...و در ادامه رسیدم به تعریفی دیگر از انسان و او را #حیوان_سوگوار یافتم.
مبحث تاریخی سوگ و سوگواری ، چرایی و چگونگی های تاریخی و تطورات سوگ یک مقوله است و وجه اساطیری آن یکی دیگر.
تاریخ مثلی با تاریخ ممثل هر پدیده ی انسانی دوتایی هستند که تفکیک میشوند و طبعا همچون سکه مکمل همند پشت و روی همند و...
اما سخن من اکنون بر سر مثل است.
انسان ذاتا اشعار دارد و آگاه است به زیانکاری خویش یعنی به مجرد دریافت و درک #وجود متوجه میشود این وجود عدمی است از جنس عدم است چراکه #هست در کام #نیست رخ نموده است و دردا هستی که بر پهنه ی نیست مصور شده باشد.
و همین درک او را سوگوار میکند و لابد سیاه میپوشد که همرنگ نیست کند خود را و به خود نیز نشان دهد که #نیست.
نخستین تصویری که از آدم بر #زمین_بود دست داده اند نشستن بر کوهی است در #سراندیپ و گریستنی است به صدها سال ، چنانکه رودها همه محصول اشک آدمی است و چرا !؟ چون او احساس از کف دادن داشته است.او از فراخنای بی رنج و الم #عدم افتاده بر خارزار مضحک #هست.
آن خفتن بی صداع در غارهای فراموشی و خاموشی کجا و این هیاهوهای بی حاصلی که اساسا وجود ندارند کجا!؟ به همین سبب دنیا را #دارالغرور خواند که همه چیزش معکوس آنچه را اسم نام است ننگی بیش نیست و آنچه #لذت مینماید #رنجی است الیم .. و اگر بودا #هستی را رنج نامید ازین روی بود . و همین بود که قرآن به چند تاکید إن ، جمله ی اسمیه و خبر جار و مجرور فرمود :
إن الانسان لفی خسر
این خسران ذاتی انسان است و چون آدمی پابگذارد در انسانیت نخستین احساسش #فروافتادگی است و به تعبیر #مثنوی بریدن
کزنیستان تا مرا ...‌ و نیستان چرا تداعی میکند نیستان را !؟ و تمام مثنوی میشود سوگنامه ی فراقها و دست و پا زدن هایی برای بازگشت به آن #کارگاه_صنع_حق که #نیستی است ...
تمثیل تولد انسان آنگاه که از نه توی تاریک زهدان مادر با سر می افتد بر زمین ( عرب مسقط الرأس میخواندش) و در همان باز دم نخست میگرید آغاز سوگ های آدمیزاد نیست؟
و بعد ما از آن پس دائم_المهاجر ازین سوگ بدان سوگ می شویم...و همیشه احساس غبن همراه ماست در نوجوانی بر زیان کودکی سوگواریم و در جوانی بر خسران و از کف دادن نوجوانی و.‌‌..
بعد هم در این مسیر که دایم ازدست میدهیم و حتا آنجا ( زمان_مکانی) که چیزی را به ظاهر به کف می آوریم در حقیقت نخستین گام از کف نهادن را برداشته ایم و این است که آدمی در هماره هراسی جانکاه عمر میگذارد و چه نیک گفت که جامه ی اهل تصوف باید کبود باشد که ایشان همیشه سوگواران از کف نهادن ها و دورافتادن هایند.
و از دست دادن عزیزی ارجمند آیین و منسکی می‌شود که البته این آیین بویژه در شرق اندوه پیچیده تر ماهیتی یافته است که در بخش بعد
( نگاهی گذرا به آیین عزا) انشالله بدان خواهم پرداخت.
باری بر صفحه ی خاک تنها انسان است که اهل عزا و تعزیت است و اگر مثلا نهنگی یا پیلی یا ... بر فرزند یا مادر خویش عزا میگیرد واضح است که نه به وضوح عزای انسانی است نه به عمق و گستردگی آن ..
مثلا اندوه از دست دادن عزیزی یک طرف اینکه انسان در این تعزیت به عزای ( تسلا و دعوت به صبر و.‌..) خویش مینشیند هم یک طرف چرا که ما انسانها در تمام مناسک مرگ در واقع آیینه ای ساخته ایم برای دیدن خویش..
و سبب ماندگاری چنین مراسمی این نیز هست که آدمی از دیدن خویش در آیینه لذت میبرد چون دریافت خویش لذت بخش است حتا اگر این خویش زشت باشد و این دیدن توأم با اندوه ... که اندوه فصل بلافصل آدمی است همینکه میبینیم آنچه که هست در کام نیست دارد غوطه میخورد برای سوگواری کافیست..
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#آیین_عزاداری_و_زبل_بازی_ایرانیان(۱)
روبرو شدن با پدیده ای یا چیزی که نام مراسم و مناسک به خود گرفته، شکلی آیینی یافته، عمری بسیار زیاد دارد و..باید خیلی سخت به نظر بیاید و باشد‌.درباره ی چنین چیزهایی، به هیچ وجه نمی توان دهان باز کرد و هرچه را به ذهن و دل و حس و.. می‌رسد بر زبان جاری کرد
این را گفتم تا پرهیز دهم خودم را و همه را که مبادا اتفاقات و وقایع پیچیده ی انسانی را در قالب چند جمله وختا چند کتاب خلاصه کنیم و..که این کار ویران کردن همه چیز است چرا که بنای چنین #تقلیلی بی شک #جهل است و هرچه ما بویژه انسان ایرانی به ظاهر سودار دار سده ی اخیر میکشد از جهل پنهان شده در پوشش دانایی است
آیین #عزاداری و #سوگواری هزاران ساله ی مردم ایران ،از جمله ی همین چیزهاست هزاره هاست که در جای جای فلات ایران بر مرگ انسان از دست رفته شیون میکنند و آیین و مراسم گوناگون برایش میگیرند و پشت این مراسم طبعا هزاران نکته ی بازیکتر ز مو هست
طبعا این عزاداری و سوگواری در ازمنه و امکنه ی گوناگون شکلها و شیوه ها داشته و این شکلها و شیوه ها نیز تطورات و تحولات یافته است
بنا به آثار محدود و معدود بجا مانده ی کلامی یا باستانی(تاریخ بخارا یا نقش پنجکند) درمی یابیم که مردم بخارا را در سوگ سیاوش نغمه ها وترانه هاست یا ازتعبیر فردوسی بزرگ #خروشی_مغانه در می یابیم که مغان پیشا زرتشتی ( ۶۰۰تا ۶۰۰۰پ‌‌.م)آیین عزاداری داشته اند یعنی دست کم هفت هزارسال است در فلات ایران سوگواریم.اما هرچه پیش تر می آییم مدارک و اسناد بیشتری از این سوگواری ها داریم
ما میدانیم باور به زندگی پس از مرگ، ماندگاری روانهای درگذشتگان و حساب رسی ابتدایی در سه روز نخست مرگ انسان و سرانجام رستاخیز باوری ایرانی است که بعدها به واسطه ی ابراهیم ( که بسیاری پیامبری ایرانی میدانندش)به ادیان سه گانه ی یهودیت ، مسیحیت و طبعا اسلام راه یافته است این باور که بویژه در اندیشه های #مزدیسنایی بسیار قوت میگیرد باید آیین عزاداری را شکلی دیگر دهد که میدهد
بدین معنا که باور به ماندگاری انسان باید او را از شیون و زاری فراوان باز دارد و دست کم محدود به سه روز نخست کند که تا حدودی چنین نیز میشود یعنی طی سه شبی که ایزدان #رشن و #سروش و #مهر ( اگر درست به یادم مانده باشد ) میسنجند پندار و گفتار و کردار روان در گذشته را، باز ماندگان با گرد آمدن کنار هم به ذکر خصوصیات نیم متوفی میپرداختند و انعام و اکرام میکردند تا او را یاری دهند از #پل_چینود به سلامت بگذرد و به بهشت اولیه درآید تا روزگار رستاخیز..و بعد از سه روز دیگر عزا و سوگ و..منع می شده
رگه های این منع را در همه ی آثار مزدیسنایی و اوستایی و پهلوی و..میتوان دید تا جایی که به خاطر دارم در #یسنا شیون بر مرده افزودن بر رنج اوست
آثاری مانند #دینکرت، #وندیداد، #بندهشن، #ارداویراف_نامه و..بشدت و حدت تمام شیون و گیسو بریدن و بر سر و روی زدن و.‌.را نفی و طرد می کنند. مثلا بندهشن بیشتر بر ستایش شادی تکیه دارد و آسمان را می ستاید که سازنده ی شادی است ونیز وندیداد سوگواری را کرداری اهریمنی معرفی می‌کند. اما بعدها و در شاهنامه می بینیم که آیین سوگواری به شیوه های گوناگون ،حضوری پر رنگ دارد
این بدان معناست که یا این بخشها مربوط به حوزه ی اساطیری شاهنامه است و پیشا مزدیسنایی است یا اینکه دوباره آن آیین ها علیرغم نفی دینی بویژه دین رسمی تجدید حیات کرده اند.وچرا؟ پرسشی است بنیادین
اما در شاهنامه نیز دو گونه سوگواری داریم یکی بسیار معقول و معمول و دیگری بسیار پرشور و غوغا
نخستین سوگواری و عزاداری پر شور را کیومرث( نخستین انسان ونخستین شهریار)بر مرگ پسر جوان خویش میگیرد که به دست #خرزوان_دیو کشته می شود
چو آگه شد از مرگ فرزند شاه
ز تیمار ، گیتی بر او شد سیاه
فرود آمد از تخت ویله کنان
زنان بر سر و موی و رخ را کنان
دو رخساره پر خون و دل سوگوار
دو دیده پر از نم چو ابر بهار
خروشی بر آمد ز لشکر به زار
کشیدند صف بر در شهریار
همه جامه ها کرده فیروزه رنگ‌
دو چشم ابر خونین و رخ بادرنگ
دد و مرغ و نخچیر گشته گروه
برفتند ویله کنان سوی کوه
برفتند با سوگواری و درد
ز درگاه کی شاه برخاست گرد
نشستند سالی چنین سوگوار
پیام آمد از داور کردگار
درود آوریدش خجسته سروش
کزین بیش مخروش بازآ به هوش
سپه ساز و برکش به فرمان من
برآور یکی گرد از آن انجمن
از آن بدکنش دیو روی زمین
بپرداز و پردخته من دل ز کین
شگفتی این نخستین ابیات شاهنامه بسیار است در همین چند بیت شیوه های عملی و فکری عزاداری ایرانیان را میبینید
اینکه بر سر و روی میزدند و رخ میخراشند و لباس کبود(پیروزه رنگ)میپوشیدند و دایره وار گرد می آمدند و دم میگرفتند و..تا سالی عزادار بودند و نهایتا سفارش کردگار که کافیست شیون بر جوانمرگ ناکام کافیست و..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
#یادداشتهای_پریشانی
#آیین_عزاداری_و_زبل_بازی_ایرانیان(۲)
در یادداشت پیشین از آیین بودن سوگواری و ریشه های هزاران ساله آن گفتم و اینکه طبعا و با توجه به باور ایرانیان درباره ی خلود روان و حساب کتاب رستاخیز نباید اینهمه به فقدان کسی بپردازند که می پردازند و بنابراین باید به ابعاد و کارکردهای دیگر این آیین از مناظر مختلف توجه کرد.
به شاهنامه پرداختم و نخستین عزاداری را در اسطوره ی نخستین انسان و شهریار ( کیومرث) نشان دادم که پس از یکسال سروش به کیومرث گفت : رخت عزا درآرد و با کین_خواهی از خون سیامک دل را نیز بی خارخار کند.
در این اسطوره ما در می یابیم نخستین انسان در جهان ایرانیان مثل نخستین انسان سامیان #سوگوار است با این فرق که آدم در آغاز سوگوار هبوط و فراق بهشت است و چندی بعد سوگوار پسرش هابیل ..
به هر حال در شاهنامه چنین سوگواری های پرشور و غوغا ویژه ی نوادر مخصوصا جوانان کشته شده است نه آنان که عمرشان بویژه در پیری به سرآمده .مثلا عزاداری زال و رستم بر سام بسیار منطقی است و خالی از شور و غوغای آیینی و دراماتیک .. اما سوگ #سیاوش، #سهراب ، #اسفندیار یا جوانان خاندان گودرز کشودگان بسیار حزن انگیز و همراه آیینهاست؛
گیسو بریدن ، کبودپوشیدن، بر سر و روی زدن و گوشت و پوست کندن ،بریدن یال و بش اسب پهلوان و گاه پی کردن یا در بیابان رها کردن اسب ،ویله و فغان دسته جمعی و گردآمدن و چرخ زدن و..
پس از اسلام نیز اندک روایاتی مبنی بر تغزیت و گریستن بر #کشته_شدگان مظلوم داریم .
نقل است حضرت رسول پس از احد اندوهگین شد زیرا کسی بر #حمزه مویه نمیکرد بزرگان زنان قوم را به تعزیت و تسلیت نزد رسول الله فرستادند و پیامبر ضمن همراهی با گریه و مویه از ایشان تشکر کرد.
در سوگ اباعبدالله نیز نقل است اهالی کوفه و اعراب بادیه گرد به سوگواری نشسته اند و علی بن حسین نیز در روز عاشورا به تعزا می نشسته یا امامان پنجم و ششم در نگاهداشت این مظلومیت و گریه در روز عاشورا اهتمام داشته اند.
در ایران نیز گویا به طور فراگیر و رسمی این #آل_بویه بوده که برسوگواری عیان حسین(ع) اهتمام داشته اند و قطعا آیینهای عزاداری امام سوم شیعیان با آیینهای مرسوم سوگواری ایرانیان بویژه #سوگ_سیاوش ارتباطها یافته و طی بیش ازهزار و دویست سال دستخوش تحولات و تطورات گوناگون واقع شده است.
اما عاشورا و سوگ حسین را میتوان از ابعاد گوناگونی مورد بررسی قرار داد تا تصویری واقعی تر و روشن تری ازین فراگیرترین واقعه ی آیینی دست داد.
عظمت عاشورا و گستردگی این آیین در سراسر فلات ایران هرگز قابل چشم پوشی نیست . #تقلیل این آیین به چند خط از سر جهل یا #همه_چیز تلقی کردن این منسک و دربرابر قراردادن آن با سایر آیینهای ریشه دار ایرانیان پشت و روی سکه ی جهل اند. و این کار نشان از بی خبری بی هدف یا تجاهل هدف مند سودجویان بهره مند دارد.
نه امثال صادق هدایت عزای حسین را فهمیده اند نه امثال حاج آقا هدایت.. از نظر نویسنده هردوی ایشان ( دست کم دراین مورد) نقطه اشتراک محکمی به نام جهل دارند که گفتم ویرانگرترین ماده ی مخدر و مخرب سده ی گذشته در جامعه ی ایران است.
اما چیستی، چرایی ، چگونگی و... این آیین همچنان قابل بررسی است و در این میان پرسشهایی بنیادین وجود دارد که من یکی از آنها را مطرح میکنم و پاسخ به ذهن خویش رسیده را نیز خواهم گفت تا شاید فتح بابی باشد برای کسی و کسانی تا بهتر از پیش بتوانند این آیین شگرف را تعریف و وصف کنند. چیزی که بیشتر و پیشتر از تاییدها یا رد و اینکارها نیازمندش هستیم .
و اما پرسش من این است. که ما ایرانیان و شیعیان اعتقاد داریم همه امامانمان در مظلومیتی حزن آلود کشته میشوند اصلا این اعتقاد آنقدر قوی است که با هیچ غالبی همدل نیستیم چون در این راه غالب کسی است که شهید شود ( عدم همسویی مردم ایران با حاکمیت غالب این روزها و تلاش حاکمیت برای شهید پروری یا شهید سازی نکته ای مهم و بنیادین است) الان اگر عاشوراست و اینجا اگر کربلاست او که کشته میشود و محصور،حسینی و سجادی و زینبی است نه اوکه میکشد و محصور میکند .
عاشورا و فرهنگش عمیقتر و فراگیر تر از آن است که تصور میشود با اینحال سخن من این نبود سخن پرسشی که در یادداشت بعدی بدان می پردازم این است که ؛
چرا ایرانیان از میان امامان مقتول و مسموم اینهمه بر امام حسین تکیه دارند و بویژه او را در این گرامیداشت برتر از پدر مظلومش می نشاندند؟! پدر شهیدی که از یک منظر جایگاه و پایگاهی در اسلام و شیعه دارد که هیچکس جز محمد ندارد آنهم از روی ادب شرعی و البته به تاکید و تایید خود حضرت امیر ...
به گمانم پاسخ دادن درست به این پرسش بسیار روشنگرانه خواهد بود .
چرا تعزیت حسین برای شیعیان اهمیتی بیشتر از حتا امیرالمومنین علی دارد!؟

#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#در_سایه_ی_قرآن

... من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکأنما احیا الناس جمیعا..
هرآنکس که بکشد جانی را جز در عوض قتلی که مرتکب شده یا ایجاد تباهی و ننگ در زمین پی چنان است که همه ی مردم را کشته است و هرکس جانی را زنده کند چنان است که جهانی را زندگانی بخشیده...
این یکی از شگفت ترین آیات قرآن است و بخاطر دارم #اوباما در آن سخنرانی شگفتش در الازهر چقدر تکیه داشت بر این آیه .. تا بر وجه رحمانی و سلمانی بودن اسلام نیز تکیه و تاکید کرده باشد.
به هر حال در بررسی این آیه میتوان ابعاد گوناگونی را مطمح نظر داشت.
اینکه در این نگاه یک انسان = تمام انسانهاست
پس حرمتی بی نهایت دارد قدسیتی بسیار، اینکه صرف دست زدن به یک عمل ، دادن مجوزی است به تمام آدمیان که ایشان نیز میتوانند همان کاری را کنند که من انجام داده ام. من اگر میکشم یا می دزدم یا ..یعنی تو‌ نیز میتوانی کشت یا دزدید و پس...
و اینکه کشتن و زنده مردن صرفا فیزیکی تلقی نشود چه بسیار از انسانها که با رفتار و گفتار و افکارشان روح و روان و نفس(خود) و جان انسانی را کشته اند و از او مرده ای زنده نما برجای گذارده اند که از قضا این قاتلین بسیارند و قتلشان مهیب تر است . از بین بردن و ویران کردن جهان درونی انسانها به دست تبه کاران حیلت ساز چیز جدیدی نیست پس میتوان گفت آیه به پرهیز ازین قتلها هم اشاره دارد .احیای یک‌نفر نیز فقط درگذشتن از اعدام یک نفر نیست یا کار پزشکی که بیمار روبه مرگی را احیا می کند بلکه اشارتی هم دارد به کسانی که مسیح وار #جان_بالاطلب انسانی را از لا بلای تنگناهای تباهی و سیاهی بیرون می آورند و به بهانه ای پنجره ای میشوند به حیات راستین که همانا افتادن در مسیر رشد و سرسبزی است رفتن به سوی بهشتی شدن در دوزخ و برزخ خاک و افلاک..
آنکس که به اسیر ماده ای را نشان میدهد عالم نفوس را یا اهل نفوس را میبرد به جهانهای عقول یا پیموده راههای عقول را مینشاند بر منظر عوالم فراتر از عقول و..‌ او نیز پیوسته در کار احیا است. و شکوه بی نظیر آیه اینجاست که اگر تو بتوانی فقط یک نفر در اقالیم بی نهایت خودش بیدار کنی کأنه جهانی را بیدار و هوشیار کرده ای...
زیاد دنبال تاثیر گذاری نباشید اینجا همه چیز برعکس جهان غرور است اگر روزی بتوانید دلی را به شادی برسانید تمان دلها را شاد کرده اید:
تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکس دلی را شاد کرد
و نیز برعکس؛
پیوسته است سلسله ی موج‌ها به هم
خود را شکسته هرکه دل ما شکسته است..
باری جای دور نروید مسیح به احیای یک تن مسیح شد یک تنی که در این وادی تمام جهان است..‌ فاعتبروا یا اولی الابصار

#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#آیین_عزاداری_و_زبل_بازی_ایرانیان(۳)
پرسش به ذهن آمده این شد؛
با وجود مفهوم شهادت در زندگی همه ی ائمه ی شیعه و سابق بودن امیرالمومنین در همه ی زمینه ها چرا شیعه و بویژه شیعه ی زیسته در ایران فرهنگی حد اعلی توجهش را به عزاداری حسین(ع) داده است؟
قطعا برای پاسخ به این پرسش و با توجه به منظر برگزیده ی خویش، میتوان اسباب و دلایل فراوان اقامه کرد. که چندتای به ذهن رسیده را می آورم ؛
۱- هرطور نگاه میکنم #کشش_دراماتیک این واقعه را بیش از هر اتفاق دیگر می یابم .
نوه ی عزیز کرده ی دختری یک پدربزرگ محترم و بنیان گذار (مفهوم نوه باری معصومانه دارد) که پدر و مادری بزرگ اما مظلوم داشته خود نیز مظلوم واقع میشود.
غاصبان بدنام و بدکردار حدود پنجاه سال تمامی حقوق یک خاندان خوش نام و نیک کردار را غصب کرده اند و از قضا اکثریت مردم نیز( به دلایل گوناگون) با غاصبان همراه و همدلند.
این نواده از همان آغاز قربانی فریب و عهدشکنی خاندانی پلید است چنانکه برادر بزرگترش نیز .
او با وجود صاحب حق بودن اهل جنگ و خروج نیست (چنانکه دیگران) فقط دو کار میکند #بیعت_نکردن با حاکم #فاسد و دیگری احیا و اصلاح همان دینی که جدش برپا کرده.
۲- مفهوم دراماتیک دیگر #عهدشکنی به ظاهر یاران است او که به خواست بسیاری از مردم ناحیه ی عراق دعوت شده برای رهبری در میانه ی راه به طرز غریبی تنها گذاشته می‌شود
۳- این تنهایی شامل حال تمامی کاروانی است که از هردست انسان نیک و معصوم درش هست از کودکی شیرخواره تا پیرمردی بسیار سال و حتا جوانمرد از سپاه ستم بریده. این ترکیبی کامل و اکمل است .قافله سالاری که هیچ خط و خشی بر آیینه ی گفتار و کردارش نمی نشیند، برادری و خواهری، جوانان و نوجوانانی، تازه عروسانی، یارانی با وفا و.. وقتی با چنین بافتی از قربانیان روبرو میشوی جزحسرت و رنج و آه و.. همراه نخواهی داشت
۴- در برابر چنین کاروان بی گناه و بی پناهی شما خیل #اشقیا را می بینی که به دهها سبب زشت و پلید ( از کسب ثواب برای آخرت گرفته تا کسب مال و منال ) در برابر چنین کاروانی با قساوت تمام چنگ و دندان تیز کرده اند
۵- پرپوگاندای ظالم با تکیه بر زر و زور و تزویر، حاکمیتی تمام گوشها و سرها را پر کرده از آنچه میخواهد و #صاحب_حق اساسا خلع سلاح شده است. نوه ی پیامبر مهدورالدم اعلام شده و فاسقی تبهکار بر اریکه ی قدرت نشسته..
۶- هرچه مهربانی و نور است در چهره ی سپاه کوچک و مقهور است و اردوی مقابل در نهایت سنگ دلی، جهل و سیاهکاری است
۷- مردم فلات ایران در تاریخ خویش معادل چنین مظلومیت و معصومیتی را قرنها داشته اند ( سیاوش)
۸- شیعیان معترض به غاصبان نقطه عطفی شگفت یافته اند که میتوانند تا برای تمام تاریخ خط کشی کنند بین حق و باطل و طبل رسوایی غاصبان را برای ابد به صدا درآرند
۹- رفتار زشت حاکمان فقط مختص آن روز و آن جا نیست دهه ها و سده ها بعد غاصبان همچنان با آن کاروان می ستیزند کانه ایشان زنده اند ( سعی در محو همه ی آثار کربلایی) و این باز بر مظلومیت شهدا می افزاید..
۱۰- در بحث #انسان_حیوان_سوگوار به بعد عمیق و وجودی عزاداری اشاره کردم انسان سوگوار ایرانی بویژه محملی می یابد برای تداوم سوگواری ازلی خویش
۱۱- عاشورا و شهادت چنانکه آمد برای شیعه مفهومی وجودی می یابد و هویتی
۱۲- اینکه بسیاری تلاش کرده اند برای حسین تباری ایرانی نیز اثبات کنند در برگزاری پرشور تر این سوگواری بی تاثیر نیست.
۱۳- وجوه اسطوره ای یافتن داستان عاشورا و خروجش از بافت تاریخی صرف. به تعبیری عاشورا از تاریخ #ممثل بیرون می رود و تاریخی #مثالی میشود و..( به تعبیر من #تاریخ_تن تبدیل میشود به #تاریخ_روح)
۱۴- و...اما برای به کار بردن #زبل_بازی و کم رنگ بودن عزاداری برای علی(ع) دلیل دیگری نیز دارم؛
زندگانی علی(ع) از سایر ائمه ی شیعه واضح تر است . از هیچ امامی به اندازه ی او نه مطلعیم و وضوح داریم و نه اینهمه سخنان و کردارهای مشخص. این امام همام در تمام زمینه ها همچون مرشدش #محمد #اسوه است . و این نوع بودن حد اعلای مسئولیت پذیری را ایجاد می‌کند. باور کنید گاه خود را به کام شهادت انداختن بسیار راحت تر است تا اقامه ی عدلی و دادی (چیزی که علی بدان شهره است) میخواهم از یک نکته ی ظریف بگویم که بر انسان ایرانی ناخودآگاه تاثیر شگفت گذارده ؛ در کنار دهها دلیل عظمت عاشورا، احیای علی و سیره ی علوی بسیار بسیار سخت تر است و مسئولیت زا تر علی در شیعه تنها کسی است که الگوی تام حکومتی است و هیچ حاکمی و البته محکومی را تاب علی نیست چنانکه خود آن امام همام نیز میدانست و ایشان نیز می دانند..
الحمدلله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#حکایت_فوتبال_و_این_سرشوریده...
محو اما به یاد دارم که در خردسالی من عموی فوتبالی و دوستانش جمع که می شدند یکی #گرد_مولر را خاتم فوتبالبازها می‌دانست دیگری #یوهان_کرایف را و سومی می گفت محال است روی دست #پله کسی پیدا شود و چهارمی از #رومنیگه می گفت و #جن_تیله و..
چند سالی گذشت و نوجوان شدم #ماتئوس آمده بود #زیکو و #باجو و #گولیت و #بکن_باؤر و اعجوبه ای به نام #مارادونا... و اینکه اینها نسل آخر ابر فوتبالیستهای جهانند اما دهه ی بعد میدان تهی نشده بود از شیران #رونالدوی دندان خرگوشی #گئورگی_هاگی #ببتو #رونادلینهو #رونی #فیگو و... و نسل بعد با فرومانروایی مطلق #مسی و #رونالدو و گهگاه ستاره هایی دیگر ... و همه از ختمی مرتبت بودن اینها می گویند که آسمان فوتبال می درخشد به نام #هازارد #امپاپه #دیبروین
#دیبالا و... و نکته چیست !؟
حال من در میان سالی میبینم عمویم از کسانی می‌گفت که متولد دهه ی چهل میلادی بودند نوجوانی من پر بود از دهه ی شصتی جوانی از پرورش یافتگان دهه ی هفتاد و هشتاد و میانسالی ستاره های ظهور کرده ای دارد از متولدین دهه ی نود میلادی و این یعنی #نظام یعنی #سیستم یعنی #رشد و خلاصه کنم یعنی حصور ملموس آنچه #خدا است..
چیزی که در جامعه ی ما تجلی همه گیر نیافته. در هیچ حوزه ای این مملکت نتوانسته #نظام بسازد #دستگاه و #سیستم بسازد ..‌ اصل این واژگان ماندن پوینده و روینده است و شما نشان بدهید طی صد سال اخیر ما کدام سیستم را سامان داده ایم؟ همه ی نظامات این کشور فشل و فروریخته است ؛
نظامهای بزرگی مانند خانواده، آموزش و پرورش ، تولید ، ورزش، سرگرمی ، هنر و.‌. حتا نظام دین که من جزیی ازفرهنگش میدانم هیچکدام نتوانسته مثلا مانند #نظام_فوتبال شود در غرب..
تک ستاره های این جامعه در حوزه های مختلف محصول دیمی بار آمدند و هیچ ربط نظام_مندی با جامعه ندارند چرا که تمامت این جامعه ی بی نظام اتفاقا تلاش میکند برای سوزاندن یا فراری دادن هر بذر و نهال و درخت اهل رشد..
اینها را گفتم تا بگویم درد بی درمان ما نرسیدن به مرحله ی #نظام_سازی است.
یادتان باشد اگر نظام معنای اصلی اش در #رشد و بالندگی زایایی و پایایی و... باشد ما اکنون هیچ نظامی نداریم چون همه شان یا فروپاشیده اند یا در حال فرو ریختن اند..
در فوتبال ما تقریبا محال است نسل دهه ی نود میلادی که اغلب متولدان بیست سی سال قبل تر از آن بودند تکرار شوند و‌‌..
و اما اینکه چگونه یک ملت مثل آلمان و بعد یک منطقه مثل اروپا می رسد به #نظامسازی راز و رمزی دارد که باید کشفش کرد ...
قرنهاست در ناامیدی مطلق حافظ زبان حال ما بوده؛
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند ؟!
اما مشکل همینجاست ما مردان مرد کن نداریم ما عاشق ترینهای تاریخ را داریم ما شمس ها و نجم ها داریم ... اما نظام نداریم آقا نظام نداریم و تا نتوانیم نظام بسازیم سرنوشت شوممان همین خواهد ماند که هست...
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_کوتاه_بر_تباهی_سانسور
#شیطان_سانسور چرا اینهمه مخرب است؟
یا؛ پری رو تاب مستوری ندارد
ببندی در ز روزن سر برآرد
امروز اتفاقی ویدئوی یک خواننده ی حدود سی ساله را دیدم که به تعبیر این روزی ها و مطمئنا متولد دهه ی هفتاد بود.
مردی جوان با ریش وموی آراسته اما و چون بسیاری از جوانان این روزها اهل پرورش اندام و #بدنسازی و طبعا اصرار بر نشان دادن رگ و پی و عضله و...
خب تا اینجاش که... بماند اما چیزی که عجیب تر می نمود #دلبری های توام با ناز و کرشمه بود و عشوه ی زنانه..
من به دلبری ذاتی انسان قائلم اما نحوه ی این کار را الی ماشاءالله می دانم و البته تقسیم بندی زنانه مردانه اش را هم می پذیرم.
دلبری کودک پسر روشی دارد و دختر شیوه ای و مادر به نحوی دلبر است و خواهر به گونه ای و ...
اما نکته ی شگفت گسترش دلبری های دخترانه است در میان پسرها و بویژه آنچه سلبریت می نامند.
اولین چیزی که باز به ذهنم رسید سیستم تباه آموزش کشور و نظام پرعیب فرهنگی است که بلند گویش تله و زیان است و نیروهای رسمی كه غالبا بدون باور داشت آن مروجش هستند..
و خلاصه اش میشود #سانسور ... وقتی فضا برای ارائه ی یک امر ذاتی بسته میشود و حاکمان با تمام ابزار سرکوب چیزی را پس میزنند ، طبق سنت الهی آن چیز به زور پنهان شده راه میجوید و از جایی که طبعا و بیشتر جایش نیست خود را هویدا می کند .
بی دانشی ، بی شعوری ، بی بصارت بودن صاحب قدرتان و گلوگاه بدستان در این نقیصه آشکار است وقتی مجال حضور نیمی از انسانها را در انواع عرصه های حضور میگیرید آن انواع حضور خودش را در جاهای دیگر آشکار میکند .
زنان این جامعه به سبب ذهن و دل بیمار و معیوب بسیاری از تصمیم گیران، محرومند از بسیاری حقوق طبیعتا این حقوق ذاتی که حذف و نابود نمیشوند ،بلکه در جایی دیگر و طبعا به شکلی دیگر خود را نشان میدهند که البته هم خود را ضایع میکنند هم آن جای را و بدین شکل ابلیسی بودن #سانسور مشخص میشود و پیروزی شیطان دوبرابر می‌شود چون هم خود شئی را تباه کرده هم جایگاه دیگر و مظهر دیگر را ... به قول قدما #فتأمل...
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نوانخانه
#حضرت_شهریار

روز جانبازیست ای بیچاره #آذربایجان
سر تو باشی در میان هر جا که آمد پای جان 

ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من
چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان

تو همایون مهد #زرتشتی و فرزندان تو
پور #ایرانند و پاک آیین #نژاد_آریان

اختلاف لهجه، ملیت نزاید بهر کس
ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان

گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه ای
صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان

بی کس است ایران، به حرف نا کسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان

با خطی برجسته در تاریخ ایران نقش بست
همت والای سردار مهین #ستارخان

این همان #تبریز کامثال خیابانی در او
جان برافشاندن بر شمع وطن پروانه سان

این همان تبریز کز #خون_جوانانش هنوز
لاله گون بینی همی رود #ارس ، #دشت_مغان
@navankhaneh
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
#پرسش_همیشه
بسیاری از مردم جهان در تعریفی عام #متدین و #مذهبی اند‌ .
روشن است که متدینان و مذهبیون خود دارای طیف های فراوانی هستند تا آنجا که گاه اگر به یک دین مرسوم مثلا مسیحیت رجوع کنیم می‌بینیم خودش انواع و اقسام دارد و خود آن انواع و اقسام هم‌ هکذا...
یا در اسلام عموما قایل به اهل سنت و شیعه اند اما هرکدام از اینها شاخه ها دارد و هر شاخه نیز شاخه ها ...تا آنجا که گاه در یک شاخه نیز معتقدانی از سوی معتقدان دیگر انکار میشوند ، طرد میشوند و حتا گمراه دانسته میشوند
کاری به فرقها، تفریقها و تفرقه ها ندارم اما می توان گفت: فصل مشترک تمام ادیان قایل بودن به نیرویی برتر و قاهر و.. به نام خداست. باور به جهان دیگر و حساب کتاب داشتن هستی، قدسی بودن برخی امور ، پیامبری و وحی ، باور به برخی درستور العملها و... از عمده ترین این اشتراکات است.
با اینحال و به گمان من همه ی کسانی که خود را متدین و مذهبی و.. می دانند باید به یک پرسش بنیادین پاسخ دهند !؟
- دین برای انسان است یا انسان برای دین ؟!
می توان این پرسش را ادامه هم داد ؛
- آیا رابطه ی #برای یک طرفه است یا تعاملی !؟ یعنی بگوییم بین اینها گفتگو است و هردو برای همند... در این صورت باز چیستی دین مساله ی اصلی خواهد بود .که مگر دین یک چیز کاملا مشخص معین متعین بلاتغییر است یا نه؟! باز در هردو صورت پاسخها و پرسشهای دیگر خواهیم داشت .
فی الحال درنگ در اینکه #دین_برای_انسان یا #انسان_برای_دین پرسشی است که باید با آن کلنجار رفت و درباره ی ابعاد بسیارش به تفکر پرداخت ....
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹