نیازستان
1.55K subscribers
793 photos
107 videos
132 files
237 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
Gloomy Sunday
Billie Holiday
#حیرتستان

کسی در لحظاتی غیرقابل وصف شعری می سراید ، کسی در لحظاتی غیرقابل وصف برای آن سروده آهنگی می سازد و.... سیل راه می افتد داستانها ساخته میشود و فیلمها و.. آن شعر و موسیقی میرود میشود بخشی از #بود یک ملت ..( مرا ببوس مثلا یا ای ایران و..) فکر کنم همه ی ملل دیرسال دارند ازین یگانه سرودها و نواها را ..
#مجارستان ، #دانوب ، #شاعران و #موزیسینهایش را فراموش نکنیم نگذاریم #شیطان_پلید #روسیه همچنان اروپای شرقی را از ما بگیرد و درخششهای ابدی این خطه از تاریخ انسانی در درخشش بیشتر نمایانده شده ی اروپای غربی بمیرد ...
میتوانید بخشی از داستان این آهنگ شگفت را جستجو کنید اما در اینجا بشنویدش ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#قرآن
#حکایت_فقری_که_وعده_شیطان_است(۱)

اگر قرآن متنی باشد برای همیشه که میتوان با تفکر در این #متن بسیاری چیزها دانست و کشف کرد و... نباید صرفا در ارجاعات تاریخی آن متوقف شد .
باور به #زمان_شکن بودن قرآن یا این تعبیر که #زمان_متن_مقدس چیزی است جز زمان به سنجش درآمده ی محدود برای زندگی در مجالی محدود ، بنیاد نگاه ما را به متن مقدس تغییر میدهد.
در این نگاه مدعا این است که #متن_مقدس ذاتا به گونه ای شکل گرفته که هم در بستر #زمان_کرانه_مند ( هر زمان معینی) معنا میشود و هم در زمانهای غیر مادی ...
حال غرض ازین مقدمه این بود که مثلاً در ذهن من #بنی_اسراییل هم آن قوم تاریخی منتسب به یعقوب و بعدها موسی و... نهایتا #تورات است با تمام تاریخ مبهم و مشخص و هم یک #تعبیر_قرآنی است برای همیشه...
در شکل اول شما در پی مستندات گوناگون اسطوره ای، تاریخی ، علمی ،زبانشناسی ،کلامی و.... میروید مثلا به یهود روزگار موسی یا حضرت رسول می پردازید و در نگاه دوم شما #منش بنی اسراییل را یک نوع #بود می یابید که در ادواری مختلف آن زمان کرانه مند #نمود های رنگارنگ دارد..
برویم سمت مصادیق بحث: در قرآن یکی از ویژگیهای بنی اسراییل #تحریف است ( بقره /۷۵ نساء /۴۶ مائده /۱۳ و ۴۲) که البته مثلا در سوره ی بقره میتوان علاوه بر بنی اسراییل تاریخی، رد پای کسان دیگری چون ایشان را بوضوح دید.
باری برخی تعابیری که حضرت قرآن درباره ی این #محرفین_الکلم به کار می برد اینگونه است.
ایشان قبلاً به خرد موضوعی را دریافته بوده اند ، اهل ذکر بوده و لذتش را چشیده اند در واقع در راه بوده اند و الحق هم اهل هدایت و #هادوا.. ( تعبیر بسیار زیرکانه ی قرآن و پاسخی به زبل بازی یهود) اما کم کم #سنگ شده اند #قست_قلوبهم اند ،فراموشکار شده اند ،مرض دارند ،آگاهانه تحریف میکنند و.‌‌.
خب اینها شرح حال ما نیست و کسانی که در همه ی ادوار تاریخ انسان نمودهای گوناگون دارند ؟ اینها هشداری به من حق جو نیست که ممکن است الان جز بنی اسراییل شده باشم؟
خب بنی اسراییل اهل علم و دانش و ذکر و.. هستند از جایی (؟!؟) چیزی مطابق #میلشان، چیزی موید #نفسشان و.. نیست (مثلا نداشتن تصویری از خدا مانند قبطیان و روکردن به گاو سامری یا بعدها ظهور رسول امی)
اینجا به بعد #گمراهی آغاز میشود و روند سنگ شدن شروع ..اندوخته های نیک در راه بد بکار گرفته میشود و توانایی هایی که موجب هدایت و ارتقا بود زمینه ی ضلالت و سقوط میشود.
اگر قرار است در جایی خطاها و گناهان انسان تبدیل شود به حسنات ،خب برعکسش هم منطقی است یعنی همه ی اعمالی که واقعا . حقیقتا نیک بوده اند میروند در کفه ی سنگین گناه و تباهی ..
آری بنی اسراییل به خودبینی و خودرایی رسیده دیگر مسأله ی او به تعبیر حضرت امیر مرد است نه حق پس تحریف شروع میشود.
تحریف از حرف است هیچ ربطی هم به تفسیر و تاویل ندارد از جنس دیگری است . خروج و اخراج کردن از #موضع است خروج از #عدل و #معدلت است و نهایتا خروج از جایگاه خدا_انسان است. که خدا عدل هستی است و لاجرم خلیفه اش هم باید عدل هستی باشد.
مصداق میخواهید؟
احبار یهود بی شک اندوخته های علمی و معرفتی فراوان داشتند قومی که قرن‌ها پیش از #محمد، از نیل تا جیحون را درنوردیده بود و از هرجا چیزی برگرفته بود ...
پیامبر مطالبی برای مسلمانان می‌گفت گهگاه مسلمانان در درک مطلب جا می‌ماندند پس به شیوه ی مرسوم مدینه به حضرت رسالت میگفتند : #راعنا مارا دریاب ، رعایت کن، آهسته تر بگو ، دوباره بگو و.‌‌..
#فرقان و #میزان #محک رسالت محمدی اکثریت یهود را از صراط_مستقیم جدا کرده بود ( به سبب نامطابق بودن حق با مردی که ایشان می‌خواستند) خب تحریف شروع شده بود . عبری و عربی همریشه اند کلمات مشابه بسیار دارند اما درهمین کلمات هم تلفظها متفاوت است و گاه با چرخشی زبانی معانی نیز بنیادین تغییر می‌کنند. یهود وقتی پای سخن پیامبر اکرم می‌نشست برای آزار روح محمدیه می‌گفت : راعنا اما طوری کلمه را تلفظ میکرد که از آن موضع ( جمع وعظ و تذکیر) و موضع خود کلمه ( مارا دریاب ) کنار می‌رفت ( حرف یعنی کنار ،حاشیه ) و معانی دیگری میداد از جمله : چوپان ما ...( طعنه به کار پیامبر و امی بودن او) یا مارا احمق حساب کن .. چیزی مثل اینکه امروزه مردم خطاب به سخنران میگویند : آره ما خریم
این مریضان خود را در پناه تلفظ عربی پناهان می‌کردند و اگر کسی هم معترض میشد ( چنانکه گویا سعد به سبب آشنایی با زبان و فرهنگ عبریان متوجه شد ) میگفتند این لهجه ی ماست
برای رفع این مشکل باید خط و مرزی ایجاد میشد پس کتاب مقدس به مسلمانان فرمود : قل انظرنا ..و یک کلمه خندقی عظیم شد چرا که اگر یهودی معرض می‌گفت راعنا کاملا منظورش مشخص بود و حکم به طرد خویش داده بود و اگر می‌گفت : انظرنا اسلام را پذیرفته بود..
شگفتی و اعجاز یعنی همین بدون خشونت و قلع و قمع و حصر .. اتفاق مورد نظر افتاده بود ..پس یهودیان 👇👇👇
#یادداشتهای_پریشانی
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور‌ سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و.‌.
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه می‌گوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء

#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#یادداشتهای_پریشانی
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور‌ سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و.‌.
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه می‌گوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء

#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#عادت_و_خشونت_علیه_انسان

مهیب ترین چیز زندگی انسان کدام است؟ آنچه بیشتر از هرچیز دیگر #انسانیت انسان را ویران می کند چیست؟ چیزی که بی صدا تر و آهسته تر از هر خوره ای معنای ما را از میگیرد و پس از ایامی چنان بی خبر از ما، ما را #مسخ میکند که از انسان__بودنمان نهایتا سنگی و سنگواره ای بر جا میگذارد که فقط هیاتی دارد انسانی، نه جان نهانی؟
من همیشه به یک واژه رسیده ام #عادت
عادی شدن همه ی ریز و درشت زندگی انسان که از قضا هیچ چیزش عادی نیست تباه_کننده ترین چیز است. اگر هر چیزی اسم اعظمی داشته باشد #عادت اسم اعظم شیطان است.
فکرش را بکنید؛ آیا واقعا بود ما درقامت انسان هولناک ترین اتفاق غیرعادی جهان نیست!؟
کاری به سایر موجودات ندارم که آنها هم . اما اینکه در گستره ای به نام سرزمین #بود، بشوی و باشی و به همه ی بودها و نبودها بیندیشی رعب آور نیست؟ جنون آور نیست!؟ کلاغی میخواند در برف ، تو می‌شنوی. ترس آور نیست که فکرکنی چه میگوید این کلاغ؟ با دیگری حرف میزنی از چیزهایی که جنسش هزاران بار دورتر است از حرف، بعد انسان دیگری میشنود میخواند و گاه میفهمد که تو چه میگویی.این شگفت نیست؟ میخوری ، میخوابی، خواب میبینی، میخندی می گریی وبه #دیگری فکر میکنی، دلتنگ می شوی و.. اینها، نه جنون آور که خود جنون اند اما نیروی رعب آور #عادت این جنون زار پر هیاهوی وجود را سنگستان خاموش بت خانه ای سرد کرده است تا... تا بتوان زیست‌.
میلیارد سال یعنی چه؟! اما ما میگوییم: فلان میلیارد سال گذشته تا انسان بر کره ی خاک ایستاده کأنه میگوییم چند ساعت. واگر بگوییم چند ساعت نیز حیرت آور است ما چیزی را که هنوز نمی دانیم چیست؛ زمان را.صورت بندی وتقسیم بندی کرده ایم و..تا باز بتوانیم زیست؟
آری هرآنچه ماست و در #معرض ماست حیرت انگیز است اما #عادت از همه شان حیرت آورتر است. و چرا باید نفس کشیدن عادی شود؟ لابد برای اینکه بتوانیم زندگی کنیم. مثل آن دانشجوی پزشکی که در آغاز کار دردهای بیمار را خودش بیش غز بیمار احساس میکند و مبتلا هم میشود و.. اما مدتی بعد اصلا و ابدا
یا جلادی که در شلاق زدن نخستین انسان یا کشتن اولین آدمی عرقی سرد مینشیند بر پیکرش و چند روزی هم خوابش پریشان میشود و بعد، عادت از او چیزهایی میسازد که دیده ایم.
همه ی انسانها شاعر به دنیا نی آیند این را دارندگان فرزند تایید می کنند شاعرانی بالاتر از سطح زیست ما، اما کم کم عادت میکنند باید با ما زیست کنند و بعد کودکی که دنبال مورچه می‌رفت تا دانه بدهد به او هزاران انسان را زیر پا له می کند تا دانه به دست آورد‌.
من شک ندارم آنان انسان ترند که هنوز بسیاری چیزها برایشان عادی نشده است. وقتی انسان مقابلت در نظرت شاهکار شگفت هستی بود نمی توانی به سخره اش بگیری و زیرپایش بگذاری. وقتی زن در نظرت اعجاز غریب بودن شد ، نمی توانی آسیبش بزنی وقتی بافتن موهای محبوبت ، همسرت ، خواهرت ، دخترت از فرط تازگی همیشه نخستین بار بود نمی توانی خشونت بورزی ، وقتی توانستی هر روز در برابر طلوع و غروب آفتاب و روییدن گیاه و پرواز پرنده و... با چشمان گشوده به حیرت بایستی سعی خواهی کرد چیزی را ویران نکنی دیگری در برابرت می ایستد و برایت از فکرها و حسها و غمها و شادی هایش میگوید .. وقتی با دهان گشوده به تعجب نگاهش کردی او خواهی شد تا بدانی چه می گوید..
اما دراین میان چیزی است پنهان ، ما انسانها مجنون ترین دست پروردگان جهانیم چرا که در #جنون_کده_ی_وجود چنان عادی زیست می کنیم که انگار‌...
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazesranbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#وقتی_که_طوفان_بیاید
در فرهنگ ما بزرگترین و تباهی آورترین شاخص انسان #منیت است.
منیت ناشی از خودبزرگ‌بینی (عجب) است منیت محصول #برتری_طلبی است.
من انسان بدون شک در کنار من های دیگر است که معنا می گیرد و من برتری طلب یعنی اینکه دیگر من ها را باید به زیر بکشم ، هم سطح که نه پایین تر از من قرار دهم و اگر منی بود که خیلی محکم بود و پایین نمی آمد باید بشکنمش ، کوتاهش کنم و اگر نشود باید حذفش کنم
استعاره ی این #منیت را هم در فرهنگ آریایی می بینیم هم در فرهنگ سامی.
#منی چون بپیوست با کردگار
شکست اندر آورد و برگشت کار
هنگامی که جمشید اعلان کرد جهان_آفرین است هیچکس هیچ نگفت چرایی اش بسیار مهم است
- برخی بواسطه ی کارهای عظیم جمشید او را محق میدانستند. اینها را من ضعیف_روان ترین اطرافیان جمشید میدانم.به این سبب که خود سرکوفتشان را در جمشید میدیدند و در دست زدن و کرنش برای او، در واقع خویش را در جایگاه او قرار داده بودند و فکر میکنم همه ی ما چنین تجربه ای داریم وقتی در دل یک حاکم، یک ورزشکار و..حتا یک متفکر و مصلح را ستایش میکنیم. در واقع حسرت او نشدن خود را با دیدن او و پنداشت اینکه او من است ارضا می کنیم این استمنا آنقدر سخیف است که با آلت دیگری صورت میگیرد اما ما به ارگاسم می رسیم
-گروه دیگر ساکتان کسانی هستند که از وجود جمشید وجود دارند یعنی کسانی که کمی معترضند به چنین جایگاهی اما بودنشان در گرو همین جایگاه است. این بهره وران زبل مانند دسته ی اول مغروق من برتر نیستند در کمینند و انتظار وقت فرصت میکنند تا جای جمشید را بگیرند. می بینید که نخستین قربانیان جمشیدها همین ها هستند. لایه ی نزدیک به قدرتی که راس قدرت ازایشان خاطر جمع نیست چون هم قدرتی دارند و ذوب در من شهریار نشده اند(نمونه های تاریخی گذشته و حالش را به وفور پیدا کنید)
-گروه دیگر ترسوهای بزدلی هستند که اساسا فرقی نمی کند که در راس باشد برای ایشان بودن یک قدرت که در ظل او فقط #باشند کافیست فرقی ندارد این قدرت شاه است یا شیخ و نمونه های ایشان را هم بسیار میتوان سراغ داد. هرکه خر است پالان باش و هرکه در است دالان سخن رایجی است در باب ایشان
گروه دیگر لاجرم مردم عادی اند که اصولاً کارشان به این کارها نیست و ضرب المثلشان اینکه هرکسی کار خودش بار خودش و آتیش به انبار خودش
فعلا این مربع اربعه باشد تا بعد(انشالله)
آری این طبقات در برابر جمشید به یک آن محو میشوند. فرایند مهیب #حذف در این شکل سیاه ترین و پلید ترین آینده ها را رقم میزند آنگونه که نتیجه ی این حذف جمشیدوار فرمانروایی #ضحاک شد
در فرهنگ سامی نیز نماد این منیت ابلیس است
او که به هزاران سال خود را در راس هرم وجود میدانسته و لابد رفیق و خلیفه بلافصل خدا ، هنگامیکه با یک من برتر روبرو می شود. فرمان ازلی را رد میکند. غیرممکن ترین را ممکن میکند
فرمان ازلی خطاب به همه ی ذی_وجود ها این است که هرگاه دربرابر من دیگر_بزرگتر قرار گرفتید نماز برید و گرامی اش بدارید اما ابلیس از این حکم ذاتی ماسوا اللهی را سرمیکشد اینجا اسیر سجده نکردن برآدم یا عظمت آدم و..نشوید به نقض قانونی فکر کنید که ناموس هستی بوده است و به صورت خودکار و بی هیچ هیچی اجرا میشده فسجدوا و کلهم و...همه موید این است اما #أنا و #انانیت انقدر نیرومند است که میتواند به #جان_و_ناموس_هستی نه بگوید از آن سربپیچد و کل بازی را ازاین رو به آن رو‌کند

علت ابلیس أنا خیری بدست
این مرض در نفس هر #مخلوق هست

گفت همه ی #بود ها #من دارند چون مخلوق اند و آفریده،اما خداوند خدا ندارد چون مخلوق نیست و..
حال برگردم به سخن اول؛
انسان، جهان و خدا در #جمع معنا دارند یا معنای اصیل تری دارند. هرچه انواع متکثر من به هم بگرایند و #اجتماع و بعدا #جامعه ای بسازند خدایی تر اند.ازین جهت هم که گفت:
یدالله مع الجماعة. این جماعت ، جماعت من های متکثر است در این گرد هم آمدن است که قدرت افزون میشود قدرتی که در فرهنگ معرفتی ما #نخستین_صفت باری تعالی است.
آری سخن بر سر حضور خداست.و مگر نه اینکه جهان پویای در حال شدنی که حضرتش آفریده مجمع تمامی چیزهاست؟ و مگر نه اینکه انسان تعبیری است از همین معنا؟! مجموعه ی متکثر و‌متنوع و..من های بی نهایتی که در یکی دومتر دیکر گرد آمده؟

در سه گز تن عالمی پنهان شده
بحر علمی در نمی پنهان شده

و این است که در میان آیینه های تجلی خداوند خدا انسان اکمل است و جهان اصغر است و‌چکیده ی جهان اکبر؟
علی الظاهر موضوع ساده است اگر #من خدایی باشد روادار و پذیرا است.دیگران را خوب میفهمد چو ایشان را من های خود نیبیند و میداند و نتیجتا به طرق مختلف حافظان، بایکوت و ترور و..نمیکند چنانکه جمشید کرد یا ابلیس
ادامه 👇👇
ادامه #وقتی_که_طوفان_بیاید👆👆👆

اما سخن آخر اینکه من تاریخ ایران را #تاریخ_ضعف می دانم(بویژه از زمان ساسانیان به بعد و بویژه در چند دهه ی اخیر)
چرا که بر #حذف و #حصر و #نفی و... من هایی استوار شده که بودنشان جز ناموس خلقت است. هر من هر شخصیت ( پرسنال یا پرستیژ ) گیاهی است درختی است بنایی است در بیابان عدم که اگر حد خویش بداند و رعایت کند به تداوم #خلقت کمک کرده است و آیینه ای ساخته که خدا درآن بیشتر نمود دارد .
مشکل دقیقا از جایی شروع می شود که یک من حد خویش نمی‌داند یا حد خود را و سهم خود را بالاتر از آنچه هست میپندارد . چنین انسان #حدناشناسی نخستین کارش #افزون_طلبی است و طبعا #علو و #خودبزرگ_پنداری و این افزون_تر به دست نمی آید مگر اینکه #اقلیم دیگر من ها لاغرتر شود و اگر نمی‌شود و گردن نمی نهد باید حذف شود.
این افعی برای بزرگتر شدن هر #من ناهمسو، هر من ناخودی هر من نه از من را می بلعد گیاهها و درختها و بناهای من ها دانه دانه نابود میشوند و باد عدم وزیدن میگیرد.
نیستی، مرگ ، ویرانی در برابر #ذی_الوجود ها است که کم نیرو میشود وقتی که تو دانه دانه ی بود ها را نابود کرده ای بدون اینکه بفهمی هر #بود نهایتا منجر به تداوم بود توست و نه برعکس.. کارت تمام است.
وقتی که طوفان بیاید نه جمشید خواهد ماند و نه ابلیس..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شطحیات_زمینی
#یک_رمزگشایی_ساده

...و چون نیک بنگری ریشه و خاستگاه همه چیز #من است همه چیز از من شروع میشود.
و من، آنگاه که خویش را درمی یابد و درک میکند. درپی بقا و ماندن می ایستد. زیرا اشراف به معنای #بود، در واقع فهم #نبود نیز هست.
وجد و وجود به معنای یافتن است. پس، این یافتن مسبوق به نیافتن بود و نیز منجر به نیافتن می شود.
وجود چیزی است میان دو عدم.
و اما من انسان است که به عمیق ترین شکل این معنا را در می یابد.
این من که لذت #هست را چشیده نمی خواهد که نیست شود. بنابراین برای ماندن و بودن به تمامی #خواستن می شود.
اغلب انسانها بودن خود و ماندن خود را در سه چیز یافته اند؛
#قدرت، #ثروت و #شهرت ...
تمام سرکشان و علو طلبان دست به دامان این سه و ملتمسان این سه (التماس از لمس است) و خواهان به کابین در آوردن این سه عروس هستند. گویا با وصال ایشان است که انسان ماندگار می شود و... البته من با‌ رسیدن به این سه است که جمشید، فرعون ، نمرود ،ضحاک و.... می شود..
حالا فکر میکنم معنای #هبل را دریافته ام. بزرگترین و عجیب ترین بت در کعبه، به هیأت انسان،از عقیق سرخ با دستی شکسته و مفقود، که بجایش دستی از طلا ساخته بودند...
و بعد سه بت بزرگ و بسیار قابل احترام ؛ #لات ، #منات و #عزی.
عرب جاهلی اینان را دختران خدا میخواند.
یعنی مونث اند آنگونه که #قدرة، #ثروة و #شهرة... و یکی از معانی هبل را مردم بسیار طالب و خواهنده گفته اند.
حل نشد؟!
من، طالب قدرت ، ثروت و شهرت هستم تا بمانم و فرعون شوم.. به همین سادگی..
حالا احتمالا معنای سخن اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک را بهتر می توان دریافت. دشمن ترین دشمن تو‌ خود تست همان که فاصل دوپهلوی تست.( دو پهلو ؟!) (دو عدم؟!)
و باز می توان ازین منظر من ستیزی معرفت اندیشان شرق را دریافت و اینکه آخرین شهر عطار جان #فقر بود و #فنا...

#محسن_بارانی خرداد۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل
همه ی مفاهیم ، اتفاقات و وقایع نیازمند بستری برای رخ دادن هستند.
رنج ها، التیام ها، شادی ها، غم ها، بیماری ها و تن درستی ..... های انسان در صورتی محقق می شود که انسان #باشد. عرصه ی #بود که #نمود پیدا کند همه ی اتفاقات رخ می نماید. بودن شروع همه ی چیزهای دیگر است از این روست که گفت: کن ، فیکون ... باش پس می شود و فعل میشود استمرار دارد و به آینده ی دور هم می رود.
این ها مهم نیست لاطالائیل، مهم این است که انسان خودآگاه یا ناخودآگاه دریافته که مادر همه ی مصایب #بودن است وگرنه در سخت ترین تنگناهای بنیان کن به اصرار طلب مرگ خویش نمی کرد. اما حیرت من در این است انسانی که رنج ها و مصایب غیر قابل تحمل بودن را، تجربه کرده است و هزار هزار بار به بودن نفرین کرده ، چه گونه است که خواهان زندگی است حتا پس از مرگ. طلب زندگی پیش از مرگ اگرچه اندکی، فقط اندکی ، معقول می نماید خواهان تداوم زندگی شدن و بودن پس از مرگ الحق مایه ی جنونی تباه است...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت‌های_قرآنی

#تقوا_و_متقین #پروا_و_پرواپیشه‌گان

...و همچنان آیات نخستین قرآن برایم شگفت‌آور است...
الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین..
... آن کتاب - که در بودش هیچ شکی نیست - ره‌نمای پرواپیشه‌گان است..
ذلک اشاره به دور -جدا از سخنانی که گفته‌اند- بیانگر فاصله ی همیشه‌گی قاری و مقروء نیز هست یعنی این کتاب همیشه چیزی برای کشف دارد، کسی بر آن محیط نمی‌شود.
کتاب بی‌شک‌ متن در معنای امروزین است و این که در منظر و مرئای انسان همه چیز متن است.
پیش‌تر نوشته‌ام #ابرمتن‌ی که انسان با آن روبه‌روست #هستان است. این هستان تمام چیزهایی است که انسان در قالب‌ی با ابزار و وسایل بسیار متعدد و متنوع باهاشان گلاویز میشود..
فهم چیستی و چه‌گونگی و چرایی همه چیز متن است. این همه چیز #کتاب است. اما انسان به خواندن ابزار خویش در راه خواندن کتاب هم قیام می‌کند. خود قرائت را هم قرائت می‌کند‌. و انواعی و دسته بندی برایش می‌سازد و.. به سراغ خود قاری هم می رود. این‌ها بدین جهت گفتم که بگویم کتاب مقروء همه‌ی اینهاست و البته کشفش کار یک نفر و یک دوره و یک .... نیست بنابراین اینها همیشه دور از دست‌اند پس ذلک می‌شوند.
در #بود این کتاب هیچ شم و تردیدی نیست ، در هر سطح و عمقی و برای هر ذی‌وجوی در هر سطح از دریافت این کتاب #هست. کتابی که ذاتش هدایت است اما برای تقوا‌پیشه‌گان.
بع گمانم تقوا ، پروا از هرچیزی است که تناسبی با شأن آدمی ندارد و درآمیختن با آن یا انجامش خرابی به بار می‌آورد.
آن‌چه گناه می‌گویند ( اثم ، ذنب، وزر ، سیئة و... ) موجب دورتر شدن از #راه است. همان راهی که در جهان یکی‌ست و آن راستی است.
و پیشتر از این آیات در «اهدنا» پذیرفته شده و پیش فرض قطعی مومن است.
می‌خواستم با این توضیحات بگویم: انسان در مقام انسان هرجا که باشد و هر زمان با پروا میتواند از کتاب هدایت بگیرد یک چیز خودکار و اتوماتیک است.
پروا هم سویه های مختلف دارد گاه من از چیزی دور می شوم که آن چیز یا کار مادون من است و گاه باید از چیزی و کاری دور شوم که آن ماوراء من است.
این دومی معمولا مغفول مانده و به گمانم زمینه‌ساز بسیاری از تباهی‌ها و سیاهی‌های جامعه ی ما در همین است.
وقتی به کسی کاری، شغلی ، مقامی ، منصبی و.. می‌دهند که او، در شأن آن‌ کارها نیست. فاجعه‌ای پدید می‌آید که جامعه‌ی ما سال‌هاست با آن ویران شده‌است.
انسان فرومایه‌ی دون‌پایه‌ای که وزنش بسیار اندک است نباید کاری را بپذیرد که در معرض بادهای سهمگین است. تولیدات این انسان حقیر، حقیر خواهد بود و فردا روزی که بادکی بوزد هم او و هم تولیداتش را خواهدبرد.
به گمان من عامل اصلی اوضاع ویران این ایام ما بی‌تقوایی از همین سنخ است. بسیاری از کارنادیده‌گان بر مناسبی منصوب شده‌اند که هم آن مناسب را تباه کرده اند و هم خودشان را..
شاید یک استاندار یک پارکبان می‌شد چنان حق کار را ادا می‌کرد که دنیا و اخرت‌مان بهتر می‌شد. اگر فلان دکتری گرفته ( به هر شکل) با همان دیپلمش می‌‌رفت یک کارکاه تولیدی راه می‌انداخت که درخور شان دوطرف ( کار و کارمند ) بود حتما اوضاع ما این نبود..
نیازی به مثال زدن از این مدیران بی‌تقوا نیست. کار سخت جای دگر است و آن این‌که ما باید تیم‌های کارآزموده‌ی دانا تشکیل دهیم تا مدیران باتقوا را پیدا کنند. همان‌ها که کار را ضایع نمی‌کنند....
@‌‌niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹