نیازستان
1.55K subscribers
793 photos
107 videos
132 files
237 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#دردستان
نسل حوالی ما، زود راه افتاد.
بسیاریمان در نوجوانی اغلب آثار بهرنگ، و جلال و شریعتی و حتا مطهری را خوانده بودند و از شریعتی افتاده بودند در دامان عین القضاة و مولانا و حافظ و.. و رفته بودند تا گورویچ و سارتر و هگل و کامو حتا هایدگر و مارکس و.. آخر اینها #معبودهای شریعتی بودند.
چهارده پانزده سالگانی که ما بودیم بیشتر کتاب بود و سینما اما بچه محلهایمان که بیست بیست پنج ساله بودند و سواد دار بیشتر سینمایی بودند و کتاب.. و طبعا سن و سالشان اجازه میداد که به پاخیزند علیه هر کس و هرچیز که احساس میکردند دشمن است، غاصب است و...
راستش ده دوازده ساله بودم که محلهایمان دو پاره ی اصلی شد و چند پاره ی کوچکتر و فقط سه چهارسال باید میگذشت تا سی چهل نفر کشته شوند و مفقودالاثر و..
احمد و محمدرضا و مرتضی و... در جبهه سرخ شدند. عباس و رضا و.. ناهید در صف مقابلشان در همان جبهه.
اصغر با کلت رضا خونین شد. با گلوله ا ی مجید در یک شب نامعلوم و هنوز نه از خسرو خبری هست و نشانی و از محمد.. محسن و مسعود و علی بعد از زندانهایی سخت سخت توبه کرده بودند و خرابستان برگشته بودند به محل..
و من نوجوانی که همه ی اینها و هزارتا چیز دیگر از اینها جلوی چشمم رژه میرفت..
محسن دوره ی درمانی عجیبی را طی کرد و کمی رو براه شد..
یک روز در حال هوای نوجوان جهان نادیده ای که بخواهد مرد #همه_چیز دیده ای را تسلی دهد گفتم:
ولی اینهمه رنج بی پاسخ نمیماند یک نسل که بگذرد قطعا نسل بعد داناتر آگاهتر اهل کارتر و..خواهد شد و اوضاع بهتر..
هرگز آن نگاه خالی از نگاه را فراموش نخواهم کرد:
- هیچ چیز تغییر نخواهد کرد هیچ چیز
جمله را گذاشتم به پای خستگی ها و شکستگی ها و... گذشتم.
عمو را دیدم و احوال محسن را پرسیدم :
-هیچ عموجان هیچ.. دو سه ماه پیش به رحمت خدا رفت..
- چرا؟ او که سن سالی نداشت هنوز بیماری سختی نداشت که..
- نه سرما خوردگی ساده ای داشت بعد چندتا داروی اشتباه و تب عجیب و.. یادت هست که قلب و مغزش از آن سالها..
-آره آره..
-بله او هم..
و من به جامعه ای نگاه میکنم که پس از گذر بیشتر از یک نسل، و با وجود اینهمه سوختن و سوختن نه روشن تر شده نه گرم تر..
آری در این سفر طاقت سوز انسان کش.. بسیاریمان جهان ها دیده ایم و از پوسته ها گذر کرده ایم و بزرگ شده ایم که هزاران بار منت خدای را..
اما چشم انداز روبرویی که گشوده شده بر جامعه، ملتی را نشان میدهد که به مقدار این سالها و رنجهاو دردهای این سالها و.. روشن تر و بزرگتر نشده..
رودکی از پس هزار سال میخواند:

هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتی است کی پذیرد همواری..
اما تو کار خویش کن در دادگاه بزرگی که برپا میشود از تو خواهند پرسید:
- چه کرده ای؟
- از کجای خود تا کجای ما آمده ای؟
هرکس به بهشت و دوزخی در می آید که خودش ساخته است. بهشتت را بساز. این برزخی که ماییم دردآورتر از دوزخ است..

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#آیین_عزاداری_و_زبل_بازی_ایرانیان(۲)
در یادداشت پیشین از آیین بودن سوگواری و ریشه های هزاران ساله آن گفتم و اینکه طبعا و با توجه به باور ایرانیان درباره ی خلود روان و حساب کتاب رستاخیز نباید اینهمه به فقدان کسی بپردازند که می پردازند و بنابراین باید به ابعاد و کارکردهای دیگر این آیین از مناظر مختلف توجه کرد.
به شاهنامه پرداختم و نخستین عزاداری را در اسطوره ی نخستین انسان و شهریار ( کیومرث) نشان دادم که پس از یکسال سروش به کیومرث گفت : رخت عزا درآرد و با کین_خواهی از خون سیامک دل را نیز بی خارخار کند.
در این اسطوره ما در می یابیم نخستین انسان در جهان ایرانیان مثل نخستین انسان سامیان #سوگوار است با این فرق که آدم در آغاز سوگوار هبوط و فراق بهشت است و چندی بعد سوگوار پسرش هابیل ..
به هر حال در شاهنامه چنین سوگواری های پرشور و غوغا ویژه ی نوادر مخصوصا جوانان کشته شده است نه آنان که عمرشان بویژه در پیری به سرآمده .مثلا عزاداری زال و رستم بر سام بسیار منطقی است و خالی از شور و غوغای آیینی و دراماتیک .. اما سوگ #سیاوش، #سهراب ، #اسفندیار یا جوانان خاندان گودرز کشودگان بسیار حزن انگیز و همراه آیینهاست؛
گیسو بریدن ، کبودپوشیدن، بر سر و روی زدن و گوشت و پوست کندن ،بریدن یال و بش اسب پهلوان و گاه پی کردن یا در بیابان رها کردن اسب ،ویله و فغان دسته جمعی و گردآمدن و چرخ زدن و..
پس از اسلام نیز اندک روایاتی مبنی بر تغزیت و گریستن بر #کشته_شدگان مظلوم داریم .
نقل است حضرت رسول پس از احد اندوهگین شد زیرا کسی بر #حمزه مویه نمیکرد بزرگان زنان قوم را به تعزیت و تسلیت نزد رسول الله فرستادند و پیامبر ضمن همراهی با گریه و مویه از ایشان تشکر کرد.
در سوگ اباعبدالله نیز نقل است اهالی کوفه و اعراب بادیه گرد به سوگواری نشسته اند و علی بن حسین نیز در روز عاشورا به تعزا می نشسته یا امامان پنجم و ششم در نگاهداشت این مظلومیت و گریه در روز عاشورا اهتمام داشته اند.
در ایران نیز گویا به طور فراگیر و رسمی این #آل_بویه بوده که برسوگواری عیان حسین(ع) اهتمام داشته اند و قطعا آیینهای عزاداری امام سوم شیعیان با آیینهای مرسوم سوگواری ایرانیان بویژه #سوگ_سیاوش ارتباطها یافته و طی بیش ازهزار و دویست سال دستخوش تحولات و تطورات گوناگون واقع شده است.
اما عاشورا و سوگ حسین را میتوان از ابعاد گوناگونی مورد بررسی قرار داد تا تصویری واقعی تر و روشن تری ازین فراگیرترین واقعه ی آیینی دست داد.
عظمت عاشورا و گستردگی این آیین در سراسر فلات ایران هرگز قابل چشم پوشی نیست . #تقلیل این آیین به چند خط از سر جهل یا #همه_چیز تلقی کردن این منسک و دربرابر قراردادن آن با سایر آیینهای ریشه دار ایرانیان پشت و روی سکه ی جهل اند. و این کار نشان از بی خبری بی هدف یا تجاهل هدف مند سودجویان بهره مند دارد.
نه امثال صادق هدایت عزای حسین را فهمیده اند نه امثال حاج آقا هدایت.. از نظر نویسنده هردوی ایشان ( دست کم دراین مورد) نقطه اشتراک محکمی به نام جهل دارند که گفتم ویرانگرترین ماده ی مخدر و مخرب سده ی گذشته در جامعه ی ایران است.
اما چیستی، چرایی ، چگونگی و... این آیین همچنان قابل بررسی است و در این میان پرسشهایی بنیادین وجود دارد که من یکی از آنها را مطرح میکنم و پاسخ به ذهن خویش رسیده را نیز خواهم گفت تا شاید فتح بابی باشد برای کسی و کسانی تا بهتر از پیش بتوانند این آیین شگرف را تعریف و وصف کنند. چیزی که بیشتر و پیشتر از تاییدها یا رد و اینکارها نیازمندش هستیم .
و اما پرسش من این است. که ما ایرانیان و شیعیان اعتقاد داریم همه امامانمان در مظلومیتی حزن آلود کشته میشوند اصلا این اعتقاد آنقدر قوی است که با هیچ غالبی همدل نیستیم چون در این راه غالب کسی است که شهید شود ( عدم همسویی مردم ایران با حاکمیت غالب این روزها و تلاش حاکمیت برای شهید پروری یا شهید سازی نکته ای مهم و بنیادین است) الان اگر عاشوراست و اینجا اگر کربلاست او که کشته میشود و محصور،حسینی و سجادی و زینبی است نه اوکه میکشد و محصور میکند .
عاشورا و فرهنگش عمیقتر و فراگیر تر از آن است که تصور میشود با اینحال سخن من این نبود سخن پرسشی که در یادداشت بعدی بدان می پردازم این است که ؛
چرا ایرانیان از میان امامان مقتول و مسموم اینهمه بر امام حسین تکیه دارند و بویژه او را در این گرامیداشت برتر از پدر مظلومش می نشاندند؟! پدر شهیدی که از یک منظر جایگاه و پایگاهی در اسلام و شیعه دارد که هیچکس جز محمد ندارد آنهم از روی ادب شرعی و البته به تاکید و تایید خود حضرت امیر ...
به گمانم پاسخ دادن درست به این پرسش بسیار روشنگرانه خواهد بود .
چرا تعزیت حسین برای شیعیان اهمیتی بیشتر از حتا امیرالمومنین علی دارد!؟

#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#گذار_سیاوش_از_آتش
#یادداشت_روز
برای برخی ازجوان ها ونوجوانان (و البته بزرگسال های) ایران_زمین، ابراز و اظهار این حجم عمیق از احساسات و شور و شوق و شعور و.. در مرگ #استاد حیرت آور است .
دانسته های ایشان ( اگر در بطن حکایت نبوده باشند) بنا به تجربه ی زیسته و اطلاعاتی است که غالبا نظام مسلط محیطی به ایشان تحمیل کرده است. بنابراین میگویند:
خب بابا، هنرمند بزرگ، اصلا موسیقی دانی کم‌نظیر ، یک آواز خوان بوده دیگه، گیرم آدم باحال اینکه نمیشه!حالا مگه چه کار کرده؟چی اختراع کرده مگه؟
و همه ی این پرسشها بیان بسیاری چیزهاست مثلا غلبه یافتن #کالا_خدایی در ذهن نسلهای بعد یا گفتمان مسلط شدن #شیئ_وارگی بر جان و دل مردم ( مگه چی اختراع کرده؟!) و البته ایشان حق دارند اینگونه بپرسند چون نه نظام آموزشی و فرهنگی رسمی خواسته کاری بکند در جهت معرفی و ارج نهادن چنین انسانهایی(حاکمیت ) و نه نظام غیر رسمی ( خانواده ها و اقوام و...)..
برای معرفی #شجریان که حالا او =آثارش شده بشخصه میتوانم دهها صفحه بنویسم اما این چند سطر را پیش درآمدی میکنم برای آشنایی نسل جوانتر با #سیاوش_روزگار_ما و انشاالله بشود که بیشتر بشود
آیینه ی آثار #شجریان بهترین معرف اوست.
دهه ی پنجاه خوش_باشی غرق در دردهای وجودی #خیام است.
شوخی و شنگی توام با اضطرابی وجودی، از آن #همه_چیز_خوب_است هایی که #تو_باور_مکن . کسی میداند یاری و فراغتی و طرف چمنی، همراه کتابی و پیاله ای و مشک ختنی.. اما دل بی قرارش می گوید تا سبزه ی خاک ما...
طرب_تلخ آن دهه در اغلب آثار استاد چشیدنی است که ناگهان همه ی چشمها ز حیرت آن صبح نابجای خیره و حیران میشوند و.. یکی دو سالی ( و برای بسیاری سالهایی )باید بگذرد که بدانند #خورشیدشان کجاست؟
محمد: آخه بابا مگه میشه نمیگذارند کاست منتشر بشه
علی: خب آخه طرف خونده شهریاران بود و کوی مهربانان این دیار ..
ناصر: نماینده های مجلسم گفتند این داره برا شاه معدوم میخونه
محمد: آخه بابا شعر از حافظ هست ها چه ربطی داره به ششصد سال بعد
علی : خب قبول کن محمد دیگه #شجریان در انتخاب شعرها رندی کرده ..
و من دوازده سیزده ساله این گفتگوهای بزرگترها را میشنیدم و در آن میان حواسم به این بود که #حکم_دل است و #پیک را می توانم ببرم..
نسل من از همان ده وازده سالگی دل و جان سپرده ی کارهای #استاد شد.
او متفاوت بود، عالی میخواند ،در همه چی دقت داشت و.. با شه پر صدای او بود که ما نشستیم بر بال هنر مشکاتیان هاو علیزاده ها. پایورها و شهنازها، لطفی ها وموسوی و بهاری و اسماعیلی و بعدا پیرنیاکان و عندلیبی ها و.. و بسیاری از ما حافظ و مولانا و سعدی و عطار و عراقی و بعدا مشیری و نیما و اخوان و .. را با این صدا یافتیم و در آفتاب مهرشان گداختیم.
باری گفتم به شتاب مینویسم و آهستگی می‌طلبد در باره ی #استاد و آثارش سخن گفتن .
او برای ما در عین حال که #مقصد شد #راه نیز شد در عین حال که #مأمن بود #پل نیز شد و این اوج هنرمندی یک‌ انسان تواند بود.
به سیاست تهی مغزان تاخت نه با #شعار و #شور که با #شعر و #شعور و مهمتر از همه با #کار و کار و کار ...
این روزها بنشینید و آن ده کار دهه ی شصت را ببینید که از نظر من #قلل کارهای استادند .
تقریبا همه شان ( با وجود تک توک لغزشها) بی نظیرند و البته من بلند ترین این چکادها را #بیداد و #دستان و #آستان_جانان می دانم ..
بیداد شگفت به سال ۱۳۶۱ شکل گرفت و آستان جانان سال بعد از آن و... اما در کنار همه ی ویژگی های ماورایی و هنری و فنی در کارهای استاد انتخاب اشعار هم اغلب قیامتی است.
بیداد به سبب یاری اندر کس نمی بینیم حافظ معطل میشد اما شجریان از سعدی میخواند:
جماعتی که نظر را حرام می دانند
نظر حرام‌ بکردند و خون خلق حلال
بیت حذف میشد و شجریان فریاد میزد:
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون ننالیم ازین قصه و چون نخروشیم؟!
و در عین تمام تلاشها و کارها #دردوجودی انسان را می نالید که:
جهان پیر است و بی بنیاد
ازین فرهاد کش فریاد ای فریاد ای فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
و...
گمان مبر که به پایان رسیده کار مغان
هزار باده ی ناخورده در رگ تاک است‌..
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،

برای بیان بدبختی روشنفکر و استخوان شکن بودن زنده گی اهالی تفکر در سرزمینی مثل سرزمین تو، همین بس که با وجود هیچ و پوچ بودن هستی، او نمی تواند چنین چیزی را به مردمش اعلام کند. زیرا #هیچ ، از پس #همه_چیز رخ می نماید. انسان‌هایی که در طول زنده گی خفیف شان به چیزی و چیزهایی دست نیافته اند و همیشه تهی دست و فقیر زیسته اند هرگز نمی توانند به معنای #هیچ برسند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹