جمالِ خیال
287 subscribers
584 photos
127 videos
104 files
206 links
🖋 علوم اسلامی | تاریخ | نقد



🆔 @jamalekhial
Download Telegram
جمالِ خیال
خاکم بر دهان!😱😱 مسوول پیدایش اینگونه خزعبلاتِ هذیان‌گونه در حوزه ادبیات آئینی، کیانند؟ جز کسانی که خواسته یا ناخواسته، میراثِ فاخرِ بزرگانِ این عرصه را زیر خاکِ جهالت دفن کردند! #درد_دل
دو سه نفر از عزیزان، نسبت به انتقاد دیشب بنده از شعر سابق الذکر، توضیح خواستند و بنده ترجیح میدهم پاسخشان را در فضای عمومی منتشر کنم تا بیشتر مورد استفاده باشد:



پدربزرگ بنده 50 سال پیش می گفته: نان ها و روغن ها اصلا مثل سابق عطر ندارد.
یعنی زمانی که قدیمی ها، توصیفاتی افسانه ای از عطر و طعم نان و روغنهایش برای ما می گویند.

اکنون نیز پدرم همان حرف پدربزرگم را میزند.
اما من روغن حیوانی را خوش عطر و طعم می یابم و هرچه میخواهم حس پدربزرگ و یا حتی پدرم را درک کنم، نمیتوانم، اما با اندکی تأمل، میتوانم #تصدیقشان کنم چون میدانم بعضی از مسائل با قوانین منطقی و ریاضی قابل توجیه نیستند و این #حس است که قضاوت را بر عهده دارد.

اما حس از کجا می آید؟
در برخی موارد و نسبت به بعضی امور، خدادادیست و در مواردی دیگر، اکتسابی.
#سخن از عناصریست که در جان و روان انسانها ریشه دارد و کارش از خوردنی و آشامیدنی بسی ظریف تر، دقیق تر و حساس تر است.
آن سخنی که عطر و طعم دارد و در جان می نشیند، سخنِ برخاسته از طبعِ سلیمی است که در سیر پیدایشِ سخن [از آغاز تا تکامل] شکل گرفته است، نه آن که دستخوش #تسامحات و بعضاً #خطاهای محاوراتِ کوچه و بازاری شده است.
بدیهیست که تا کسی با عالم سخن و سخنوری انس و الفت نداشته باشد، با هیچ خطکشی نمیتوان توجیهش کرد؛ و این، فرار از اثبات نیست، بلکه قانونیست که در بسیاری از علوم [به جز علوم یقینی مثل منطق و ریاضی] جریان دارد و در این باره نیازی به توضیح نیست.
مرحوم علامه شعرانی فرموده بود: یکی از مشکلات بزرگ اشخاص، خلط و اشتباه در مرزبندی علوم و ابزار علوم است؛ در فقه با نگاه فلسفی وارد میشوند، در گزاره های تاریخی به دیدۀ ریاضی می نگرند و...
🔲


از نگاه بنده با توجه به شناختی که از شعر دارم، اشکالات متعددی از فرق تا قدم آن شعر را پوشانده و اصلا از دایرۀ سخن خارج است تا چه رسد به شعر.

بقول ملک الشعری بهار:

صنعت و سجع و قوافی، نیست شعر و هست نظم
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت.

اما در کدام دلها؟
سنایی پاسخ میدهد:

شعر کافتد قبول خاطر عام
خاص داند که سست باشد و خام.

اما به عنوان نمونه یک اشکال را که از حیث لغوی قابل ارائه به مبتدیان نیز هست عرض میکنم، بقیه اش بماند:

دهخدا مینویسد:
| َِستان ، سِتان ؛ (پسوند) جای #انبوهی_چیزها چون گلستان و هندوستان و نیستان و نرگسستان و سیستان . (آنندراج )(غیاث ). در ترکیبات مفهوم محل ، ناحیه ، شهر، جهان و مانند آنها دهد. این پسوند برای ساختن اسماء مکان و اسماء زمان (فقط در زمستان و تابستان ) بکار رود.

آری این پسوند به دنبال #اعلام_شخصی نمی آید و اصلا آمدنش معنا ندارد.
اگر مقصود از «حسن» شخص کریم اهلبیت امام مجتبی علیه السلام است [که قطعا همینطور است] «مکانی که ایشان در آن فراوان است»(!!) چه معنایی دارد؟!
اگر شنیده اید «یوسفی جستم لطیف و سیم تن/#یوسفستانی بدیدم در تو من»، واضح است که مقصود از یوسف در یوسفستان، معنای #وصفی آن [یعنی زیبارو] است نه شخص حضرت یوسف علیه السلام.

عرض آخر اینکه: یکی از مصادیق بارز ظلم، این است که کارِ شعر و ادب به دست نااهلانی افتاده که ذائقۀ مردم را چنین بیمار ساختند.

من چه گویم که در مذاق علیل
حنظل آید عسل، عسل حنظل.

باکی نیست؛ وقتی بلا فراگیر شود، آسان میگردد!
دین خدا در دست کسانی افتاده که هر ساعت، عضوی از اعضایش را مُثله میکنند، شعر چه قابل!


یا حق



#درد_دل
#نقد
#نقد_ادبی
👆👆این هم از سخنِ شیخ بهاییِ زمان، مرحوم #علامه_شعرانی، مبنی بر ضرورتِ مراعات فصاحت و بلاغت در متون آئینی.

صد دریغ و افسوس که آن بزرگانِ صاحب ‌فن رفته‌اند و به جایشان، طفلانی که بوی شیر از دهانشان می‌آید، نشسته‌...

صد دریغ و افسوس!

#درد_دل
#نقد
#نقد_ادبی
جمالِ خیال
روش_نادرست_و_پیش_فرضهای_کاذب_در_لعنهای_نام.pdf
مدت‌هاست کتابی در راستای تضعیف اعتقادات راستین شیعی و با هدف شکستن بال #تبری به بازار آمده و در مدتی کوتاه مانند نسل برخی جانوران به تیراژی سرسام‌آور رسیده است...

نوشتار فوق، نقدی بر آن کتاب است.
چند صفحه‌اش را مطالعه کردم و دیدم متقن و علمی‌است.


#معرفی_کتاب #نقد
#لعن #لعن_مقدس
#چشم_و_گوش_باز
#دشمنان_دانا
🔲هشتک های کانال برای پیگیری موضوعات دلخواه



🔶#معرفی_کتاب #دیوان #مجموعه_شعر
#شعر_آئینی #مرثیه #فضائل #آئینه_آئینی #غزل #عاشقانه #رباعی #دوبیتی #پند #شکایت #ناعادلانه #روی_و_ریا #تکبر #انصاف #قابلیت #مادر #تلنگر #پند #از_خودمان_شروع_کنیم #خودمان_چکاره‌ایم
#حمل_بر_صحت #یاد_مرگ
#حجاب #معرفت_انسان #حکایت_دنیا #عزت_نفس

🔶#امام_الکلام (اشعار و نثرهای ادبی ائمه علیهم السلام) #سید_جعفر_حلی #سید_حیدر_حلی #آیت_الله_غروی_اصفهانی #میرزا_حبیب_خراسانی #سنایی #نظامی #حافظ #فواد_کرمانی #نیر_تبریزی #شهریار #قاآنی_شیرازی #بابافغانی_شیرازی #بیدل_دهلوی #پروین_اعتصامی #فروغی_بسطامی #صائب #هاتف_اصفهانی #کلیم_کاشانی #نجیب_کاشانی #صغیر_اصفهانی #عرفی_شیرازی #عمان_سامانی #وفایی_شوشتری #ایرج_میرزا #هلالی_جغتایی


🔶#خاتم_الانبیا #اول_مظلوم #اکمال_دین #یاعلی(همه پستهای مربوط به مولا) #یازهرا(همه پستهای مربوط به صدیقه طاهره) #مصیبت_کوچه #حضرت_محسن #وای_مادرم
#حرم #نجف #ایوان_نجف

#کربلا #زیارت #مشایه #عشق #غزل_عاشورایی #یابن_شبیب #اشک #افراط_در_عزاداری #معارف_عاشورا #لا_تبرد_ابدا #مرثیه_خوانی #عزاداری #سوگواری_علمای_شیعه #مراسم_شیعه
#یاحسین (همه پستهای مربوط به سیدالشهدا) #حضرت_زینب #ابالفضل_العباس #مصیبت_عاشورا #عطش #حضرت_رقیه #علی_اکبر #حضرت_قاسم #عروسی_حضرت_قاسم #مصیبت_اسارت #خرابه_شام

#امام_رضا #حضرت_معصومه

🔶#ولی_عصر #یوسف_گمگشته #انتظار #انتقام #درد_هجران #حسب_الحال_مشتاقی #روایت_عشق


🔶#حدیث #تولی #تبری #مطاعن #سقیفه #فتنه #ریشه_های_داعش #از_سقیفه_شروع_شد #دشمنان_دانا #چشم_و_گوش_باز
#تحریف_تاریخ #مرزبانان_ولایت

#محدث_قمی #شیخ_قاسم_اسلامی #علامه_امینی #آیت_الله_وحید

🔶#نقد #نقد_ادبی #درد_دل #ما_سمعت

#توجه
دروصف جمال شیرین از سلطانِ استعاره، #نظامی گنجویست.
یکی از اساتید می‌گفت نظیرش راسراغ ندارم چونکه از بینیِ معشوق ، مضمون عاشقانه یافتن و بدان پرداختن امری صعب ودشوار است🔻


توگوئی بینی اش تیغ است از سیم
که کرد آن سیم ، سیبی را به دو نیم!



☑️نقدِ سخنوری به دست آوردن با انقطاع از این گنجینه‌های فاخر؟
زهی خیال محال!!!

بلی، صِرف جمع کردن تعدادی کلمات آهنگین درکنار هم به ضمیمه قافیه، بحث دیگریست!


#نقد
#نقد_ادبی
@jamalekhial
🍃🍂🍃🍂

صنعت و سجع و قوافی، نیست شعر و هست نظم
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت.

#ملک_الشعرا_بهار
#نقد_ادبی
👆👆👆دو قصیده فوق العاده زیبا و شیوا با اجرای همیشه استثناییِ #ملا_باسم .
اگر عربی می‌دانید حتما بخوانید و بسیار بخوانید و با دقت بخوانید!

به امید روزگاری که #مرثیه های ما هم اینقدر فخیم و فاخر باشد؛ در اوج متانت و دلنشینی و جانگدازی، با محوریت معارف بلند ولایی و #تولی و #تبری ...
🍃🍂🍃🍂

#نقد #مرثیه_خوانی
#شعر_آئینی #عربی
#مصیبت_کوچه
#یازهرا
#نقد_ادبی (قسمت اول)





در این روزگار که همه میدانیم هیچ چیز سر جایش نیست، دیگر نباید روی اسامی و عناوین چندان حساب کرد.
خواه عناوین متعلق به اشخاص باشد یا به مفاهیم.
مثلاً یکی از عباراتی که مرتب در دهانها میچرخد و با هر بار تلفظ، چرب و شیرین تر هم میشود، «شعر آئینی» است.
خب همانطور که عرض کردم نباید گول عناوین را خورد.
اگر بخواهیم با فکری خالی از اختلالاتِ زیباشناختی و نگاهی به دور از مُدزدگی به مسأله بنگریم، بدون شک باید اذعان کنیم که آنچه در عصر حاضر، «شعر آئینی» نام گرفته است، نه «شعر» است و نه «آئینی».
علتش هم روشن است؛ چون سرایندگان گرامی[بجز اندکی]، نه از شعر بهره ای دارند و نه از آئین چیزی میدانند.
این روزها اشعاری که از نظرم میگذرد، اولین چیزی را که برایم تداعی میکند: مظلومیت اهلبیت علیهم السلام است و بعد از آن، انحطاطِ فاجعه بارِ فکری و معرفتی و تنزلِ شرم آورِ زبان و ادب و...
شاید «نازکی طبع لطیف» برخی از عزیزان، تذکرِ این حقیقت را برنتابد، اما «مرد حکیم خرده نگیرد بر آینه».
واقعا بیاییم و برای یک بار هم که شده به دور از جوزدگی های متداول ـ که از علل اصلیِ خطا در ارزش گذاری هاست ـ فکر کنیم که مگر هر دانش و هر فنی، هنجار و ساز و کار خاص خودش را ندارد؟
و مگر شعر از دیگر فنون مستثناست؟
یک مثال بزنم: امروزه مد شده هرکس که از همه جا و همه کار مایوس میشود، می آید قانون ابن سینا را با زاویه ای جذاب میگذارد در قفسۀ پشت سرش، هفت هشت جلد قطور [ترجیحا اسکن نسخه خطی] از کتب اطبای عهد باستان را هم سمت راست میز، و یکی را هم جلوی دستش پهن میکند و چپ و راست نسخه میدهد به خلق الله و آخر سر هم اگر بهبود حاصل نشد [که نمیشود] به گردن همه چیز می اندازد بجز نادانیِ خودش.
خب همه میدانیم که چنین افرادی همواره مورد سرزنش خاص و عامند که چرا در فنی که تخصص ندارند اظهار نظر میکنند.
اما این را هم باید پذیرفت که مشکل اساسی از مردم ماست که تحقیق نکرده ریش و قیچی را در دست هر کس میدهند.
آری این ویژگی جامعۀ ماست، که در هر فضایی به شکلی خودش را نشان میدهد و در حوزۀ شعر و ادب نیز هم.
پس حکم عقل آن است که به جای غرق شدن در هیاهوها و به به و چه چه ها، نگاهی بخردانه و روشمندانه به عالم شعر و شاعری بیندازیم، شاید [بخوانید: یقیناً] دستخوش تحولی همانند طب سنتی شده است و ما بیخبریم!




ادامه دارد...

Telegram.me/jamalekhial
#نقد_ادبی (قسمت دوم)




ما غالبا در خانه های آپارتمانی یا حداکثر ویلایی به سبک جدید زندگی می‌کنیم. گهگاهی که گذرمان به منزل آقابزرگ‌ها ـ که حالا دیگر به آثار باستانی پیوسته ـ می افتد، احساس می‌کنیم زندگی این است نه آن!

کاملا درک می‌کنیم که جان و روان ما با این خانه و زندگی می سازد، حتی اگر نتوانیم بگوییم چرا و چگونه!

بدیهی است که فطرتِ خدادادِ هر انسانی، در هر وضعیتی تمایل به اموری دارد که با آن همخوانی داشته باشد.
البته اینکه حقیقت فطرت چیست و این فعل و انفعال بر اساس چه خطکشی و با چه مکانیسمی صورت میگیرد را نمی فهمیم مثل خیلی چیزهای دیگر؛ اما میدانیم که خداوند، بهترین و حکیمانه ترین گزینه را انتخاب کرده است؛ ضمن اینکه بشر هر از گاهی به برخی از ریشه های این گرایش های فطری دست می یابد که البته معمولا نتایج مربوطه در دسترس عموم قرار نمیگیرد (چون عموم مردم جویای دانستن نیستند).

🔻برگردیم به منزل قدیمی:
بعد از آنکه کلی تعریف و تمجید و تحسین به در و دیوارهای خانۀ پدربزرگ آویختیم، بچۀ هفت ساله‌مان به ما می‌گوید: بابا! خب چرا نمی آییم اینجا زندگی کنیم؟ پدربزرگ هم که تنهاست؛ از خدا میخواهد بچه هایش دور و برش باشند!
آنجاست که #فرشتۀ_فطرت میگریزد و #دیو_هوس درمی‌آید که:
نه عزیزم! اینجور خانه ها برای زندگی مناسب نیست؛ جکوزی ندارد [چون میدانیم طفلکی عاشق جکوزی است] و ده ها چیز دیگر که زندگی ما به آن ها گره خورده و نمیتوانیم همه را بیخیال شویم [و بدین ترتیب، فطرتِ به سخن آمدۀ طفل معصوم را هم کور می کنیم].

⁉️یعنی همین؟
خب بله، وقتی خطکشهایی بر مبنای مسائل پوچ و بی ارزش، سنجۀ کارِ آدمی قرار بگیرد، فطرتش می‌پذیرد و هوسش نه!
وای به روزی که دیگر صدای فطرت هم به گوشش نرسد!
مثل خیلی ها که خانه پدربزرگ را حتی شایستۀ تحسین هم نمی دانند.

✔️داستان نگفتم. نکات بسیار عمیقی بود [برای اهلش] در قالب مثال.

حالا عرضم این است که مقولۀ سخن و سخنوری را که آنقدر پایه اش والاست که «عَلَّمَهُ البَیَان» به عظمتش گواهی میدهد، چگونه میتوان آنقدر دست پایین گرفت که بگذاریم در شیب تند انحطاط افتاده و روز به روز کوچه بازاری تر بشود و تنها توجیه هم این باشد که:
به دل میچسبد!
کیف میدهد!
مستمع را به هوا می پرانَد!
اشک می گیرد!
به زبان مردم است!
صد رحمت به همان توجیهِ جکوزینه! باز یک وجه درستی داشت [ولو استدلال صحیحی نبود].
خب عزیز من!
خودمان و اساتیدمان تا قرن چهارم، همگی واقف بوده و هستیم که شعر سطح پایین به علت نزدیک تر بودن به فهمِ پایینِ عوام، مقبولیت و تاثیر عمومی بیشتری میتواند داشته باشد، آن هم با هزینۀ کمتر!
اما برای رعایت مرتبۀ والای سخن و صیانت این نعمت الاهی از آفت ابتذال، #هزینۀ_بیشتر کردند و #دانش_کافی آموختند تا بتوانند طوری بسرایند که هم در اوج فصاحت و بلاغت باشد و هم دل سنگ را آب کند؛ مثل محتشم رضوان الله علیه.

بخاطر توجیه بی هنری خودمان نباید ساحت سخن را مخدوش کنیم؛ و از آن مهمتر: ساحت امرای کلام و شهریاران مسند بیان را که اهتمامشان به هنجارهای سخن تا به حدّی است که فرمان می‌دهند: «أَعْرِبُوا حَدِيثَنَا فَإِنَّا قَوْمٌ فُصَحَاءُ».[الکافی ج1 ص52]

یادمان باشد:
در هر فنی، اول تحصیل دانش کافی، و سپس افاضات!
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!




ادامه دارد...
http://Telegram.me/jamalekhial
#یادداشت
#مقاله #نقد




اخیرا یادداشتی دیدم از بزرگواری که در کانالش از واژۀ «عشق» انتقاد کرده و بر آن تاخته بود.
همین بهانه‌ای شد که چکیده‌ای از نتایج تحقیقات چندین ساله‌ام را در این زمینه مکتوب کنم.



🔹در مورد واژۀ «عشق» چند بحث قابل طرح می‌باشد که به ترتیب از این قرار است:
1ـ حقیقت معنای آن
2ـ بار معنایی آن بحسب ظروف استعمال
3ـ مطلوب یا نامطلوب بودن کاربرد آن با تکیه بر روایات اهل بیت علیهم السلام
4ـ تفکیک یا عدم تفکیک در مبحث پیشین با فرض مطلوبیت



🔹حقیقت معنای این واژه، محبت و علاقۀ شدید و مفرط است.
ولی باید توجه داشت که الفاظ ـ در هر زبانی ـ یک حاقّ معنا دارند که هستۀ مرکزی معناست و لفظ، آینۀ تمام‌نمای آن می‌باشد. اما بعضاً عوامل بیرونی، معنا یا معانی‌ای به لفظ تزریق می‌کنند که از آن به عنوان «بار معنایی» تعبیر می‌شود.
آن بار معنایی قطعاً خارج از وضع لفظ است و یک معنای برساختۀ عوامل بیرونی است.



🔹معنای اصلی عشق چیزی جز علاقه مفرط نیست، اما این علاقۀ مفرط، بسترها و ظروفِ متفاوتی دارد؛ گاه متعلقش خداست و اولیای معصوم خدا، و گاه غیر ایشان.
مشکل از آنجا آغاز می‌شود که بسامد این واژه در ظرف نامطلوب [یا همان عشق‌های مجازی] بالا می‌رود...
چه کسی باید مرز را تعیین کند.pdf
548.7 KB
#یادداشت #نقد #رفع_شبهه
#شعائر #اشک #عزاداری


📝چه کسی باید مرز اشک و آه را تعیین کند؟


🔴ویرایش جدید (با اضافات بسیار)


@jamalekhial
💠 فازِ آقا را!




فردی که نمی‌شناسم در شبکه‌ای که نمی‌دانم اظهار داشته است که از جمله علل انحطاط ما در دنیای مدرن، عملکرد صفویه و [علامه] مجلسی است...


این حقیر پس از مدتها که اشتغالات درسی مانع بود، امروز اول صبح احساس کردم بی‌اختیار دارد وحی می‌شود☺️ آن هم در ارتباط با موضوع فوق.

اول خواستم اهمیت ندهم و به مطالعه‌ام ادامه دهم، چون به هر صدایی واکنش نشان دادن لازم نیست،

اما فکر کردم که فارغ از صدای اخیر، این تفکر - شوربختانه - ریشه‌ای طویل و عریض دارد و بد نیست - بلکه باید - پاسخی درخور (هرچند مختصر و اشاره‌وار) دریافت کند.

و این گونه شد که قلم را برداشتم و نوشتم:






صبا از جانبِ من، آن ـ زبانم لال ـ دانا را

بگو این اطلاعات از کجا می‌آوری یارا؟

که گویی با سری پُر باد و با ژستی فهیمانه

که از ژاپن عقب انداخت کارِ «مجلسی» ما را

به قول آن مَثَل ـ کز گفتنش بی پرده معذورم ـ

چرا مربوط می‌دانی "شقایق" را و "جوزا" را؟!

بخواهی یا نخواهی، علتِ پس‌رفتِ ما این است:

ندانستیم هرگز قدر کارِ «مجلسی»ها را

مگر نشنیده‌ای «عیب از مسلمانی‌است نز اسلام»؟

همان یک مصرع آری می‌کند حل این معما را

چراغِ راه ما گر بود آثارِ درخشانش

نمی‌کردیم گم در ظلمت شب، راه فردا را

ز ابواب معارف من نگویم چون نمی‌دانی

بهای نشر توحید و تولا و تبرا را

فقط یک شمه از آثار اخلاقیش می‌گویم

که با آن می‌توان آورد زیر پا اروپا را:

اگر "عین الحیات"اش درس مکتب‌های ما می‌شد

تصرف کرده بودیم از ره اخلاق، دنیا را

بحارش بحرِ موّاج است اما مدّعی آخر

به ساحل تشنه لب مُرد و ملامت کرد دریا را

همه درسِ ترقیّ و تعالی در درون دارد

فقط کافی‌است ـ گر داری ـ گشایی چشم بینا را

اگر غواص بودی جسته بودی در بحار او

هزاران حقّه‌ی عنبر، دو صد لؤلوی لالا را

از آن رو شاهِ خاور شد که الحق کار زد ژاپن

فرازی چند از متن وصیت‌های مولا را

دلیلِ راه خود کردند در پیچ و خمِ صنعت

درایت، صدق، نظم و همت و رِفق و مدارا را

چنین کردند و شد آباد دنیاشان، ولیکن ما

نکردیم و ز کف دادیم دنیا را و عقبا را

اگر خو کرده‌اند ایرانیان با غفلت و مستی

گناه مجلسی و مجلسی‌ها چیست هشیارا!

🔹

نمی‌فهمد وَ یا خود را به نافهمی زده‌است؟ آخر

الا یا ایها الساقی بفرما فازِ آقا را!



#علامه_مجلسی
#مرزبانان_ولایت
#نقد #رفع_شبهه
#شعر #رحیق
http://Telegram.me/jamalekhial