جمالِ خیال
287 subscribers
584 photos
127 videos
104 files
206 links
🖋 علوم اسلامی | تاریخ | نقد



🆔 @jamalekhial
Download Telegram
ﺑﺨﺖِ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻗﺮﻳﻨﺴﺖ
ﭘﻴﺮ ﻧﮕﺮﺩﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﻳﻨﺴﺖ

ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎﻧﺒﻢ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﮔﺮ ﺗﻮ ﺍﺷﺎﺭﺕ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﭼﻨﻴﻨﺴﺖ

ﺁﻳﻨﻪ در ﭘﻴﺶ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻧﻬﺎﺩه‌اﺳﺖ
ﺑﺮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﻴﻤﻪ، ﻳﺎ ﺷﻌﺎﻉ ﺟﺒﻴﻨﺴﺖ؟

ﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺯ ﻟﻮﺡ ﻓﮑﺮ ﺑﺸﻮﻳﻨﺪ
ﻋﺸﻖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪﻥ ﮐﻪ ﻧﻘﺶ ﻧﮕﻴﻨﺴﺖ

ﮔﻮﺷﻪ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺯ ﺧﻠﻖ ﻭ ﻓﺎﻳﺪﻩﺍﯼ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻤﺖ ﺑﻼﯼ ﮔﻮﺷﻪ ﻧﺸﻴﻨﺴﺖ

ﺗﺎ ﻧﻪ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺻﺒﻮﺭﻳﻢ
ﮔﺮ ﻧﻔﺴﯽ ﻣﯽﺯﻧﻴﻢ ﺑﺎﺯﭘﺴﻴﻨﺴﺖ

ﺣﺴﻦ ﺗﻮ ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ ﻃﺒﻞ ﻋﺸﻖ ﻓﺮﻭﮐﻮﻓﺖ
ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﻏﺎﺭﺕ ﺩﻝ ﻭ ﺩﻳﻨﺴﺖ

ﺳﻴﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ ﮔﻮ ﻣﺒﺎﺵ ﻭ ﺩﻧﻴﯽ ﻭ ﺍﺳﺒﺎﺏ
ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺑﻴﻨﻢ ﮐﻪ ﻣﻠﮏ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﻴﻨﺴﺖ

ﻋﺎﺷﻖ ﺻﺎﺩﻕ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﻤﻴﺮﺩ
ﺯﻫﺮ ﻣﺬﺍﺑﻢ ﺑﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﺎﺀ ﻣﻌﻴﻨﺴﺖ

#ﺳﻌﺪﯼ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﭘﺲ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﭘﻴﺶ ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺴﺖ
ﮔﺮ ﺭﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﻭﺩ ﺿﻼﻝ ﻣﺒﻴﻨﺴﺖ



#غزل #عاشقانه
@jamalekhial
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام

خارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام

با یاد رنگ و بوی تو ای نوبهار عشق

همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام

چون خاک در هوای تو از پا فتاده‌ام

چون اشک در قفای تو با سر دویده‌ام

من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش

از دیگران #حدیث_جوانی شنیده‌ام

از جام عافیت می نابی نخورده‌ام

وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده‌ام

موی سپید را فلکم رایگان نداد

این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام

ای سروِ پای بسته به آزادگی مناز

آزاده من که از همه عالم بریده‌ام

گر می‌گریزم از نظر مردمان _ رهی _

عیبم مکن که آهوی مردم‌ندیده‌ام


#رهی_معیری
#غزل #دردنوشته
@jamalekhial
ﺩﻭﺵ ﺁﮔﻬﯽ ﺯ ﻳﺎﺭِ ﺳﻔﺮﮐﺮﺩﻩ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﺩ

ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺩﻫﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺩ ﺑﺎﺩ

ﮐﺎﺭﻡ ﺑﺪﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﺯِ ﺧﻮﺩ ﮐﻨﻢ

ﻫﺮ ﺷﺎﻡ، ﺑﺮﻕ ﻻﻣﻊ ﻭ ﻫﺮ ﺑﺎﻣﺪﺍﺩ، ﺑﺎﺩ

ﺩﺭ ﭼﻴﻦ ﻃﺮّۀ ﺗﻮ، ﺩﻝِ ﺑﯽ ﺣﻔﺎﻅِ ﻣﻦ

ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻔﺖ ﻣﺴﮑﻦ مأﻟﻮﻑ ﻳﺎﺩ ﺑﺎﺩ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭ ﭘﻨﺪ ﻋﺰﻳﺰﺍﻥ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ

ﻳﺎ ﺭﺏ ﺭﻭﺍﻥ ﻧﺎﺻﺢ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺩ

ﺧﻮﻥ ﺷﺪ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺗﻮ ﻫﺮ ﮔﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﻤﻦ

ﺑﻨﺪ ﻗﺒﺎﯼ ﻏﻨﭽﻪ ﮔﻞ ﻣﯽ‌ﮔﺸﺎﺩ ﺑﺎد

ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﺟﻮﺩ ﺿﻌﻴﻒ ﻣﻦ

ﺻﺒﺤﻢ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﻭﺻﻞ ﺗﻮ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﺩ

#ﺣﺎﻓﻆ ﻧﻬﺎﺩِ ﻧﻴﮏِ ﺗﻮ ﮐﺎﻣﺖ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ

ﺟﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻓﺪﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻴﮑﻮﻧﻬﺎﺩ ﺑﺎﺩ


#غزل
#عاشقانه
@jamalekhial
به یاد #یوسف_گمگشته...

🔸
🔸
🔸


ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﻃﺎﻳﺮ ﻗﺪﺳﯽ ﺯ ﺩﺭﻡ ﺑﺎﺯﺁﻳﺪ
ﻋﻤﺮِ ﺑﮕﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ ﺑﺎﺯﺁﻳﺪ


ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻣّﻴﺪ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﮏِ ﭼﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﮐﻪ ﺩﮔﺮ
ﺑﺮﻕ ﺩﻭﻟﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﻧﻈﺮﻡ، ﺑﺎﺯﺁﻳﺪ


ﺁﻥ ﮐﻪ ﺗﺎﺝ ﺳﺮ ﻣﻦ ﺧﺎﮎ ﮐﻒ ﭘﺎﻳﺶ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ‌ﻃﻠﺒﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﺑﺎﺯﺁﻳﺪ


ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﻧﺪﺭ ﻋﻘﺒﺶ ﺭﻓﺖ؛ ﺑﻪ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻋﺰﻳﺰ
ﺷﺨﺼﻢ ﺍﺭ ﺑﺎﺯ ﻧﻴﺎﻳﺪ، ﺧﺒﺮﻡ ﺑﺎﺯﺁﻳﺪ


ﮔﺮ ﻧﺜﺎﺭ ﻗﺪﻡ ﻳﺎﺭ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﻧﮑﻨﻢ
ﮔﻮﻫﺮ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﮔﺮﻡ ﺑﺎﺯﺁﻳﺪ؟


ﮐﻮﺱِ ﻧﻮﺩﻭﻟﺘﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻡ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺑﺰﻧﻢ
ﮔﺮ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﮐﻪ ﻣﻪِ ﻧﻮﺳﻔﺮﻡ ﺑﺎﺯﺁﻳﺪ


ﻣﺎﻧﻌﺶ ﻏﻠﻐﻞ ﭼﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﮑﺮﺧﻮﺍﺏ ﺻﺒﻮﺡ
ﻭﺭ ﻧﻪ ﮔﺮ ﺑﺸﻨﻮﺩ ﺁﻩ ﺳﺤﺮﻡ، ﺑﺎﺯﺁﻳﺪ


ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪ ﺭﺥ ﺷﺎﻩ ﭼﻮ ﻣﺎﻫﻢ ﺣﺎﻓﻆ
ﻫﻤﺘﯽ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺯ ﺩﺭﻡ ﺑﺎﺯﺁﻳﺪ



#حافظ #غزل #آئینه_آئینی
#ولی_عصر #انتظار
@jamalekhial
جمالِ خیال
#کلیم_کاشانی #غزل #عاشقانه
🌺عروس حجلۀ عشق🌺




نیارستم که ایمن دارم از عشقش دل و دین را

که با این برق، یارا نیست چشم مصلحت‌بین را

به جانش خواستم امّا نشد فرصت که وصل افتد

عروس حجلۀ عشق اوّل از من خواست کابین را

قضا آن روز در طبع گُل آگین کرد بوی خوش

که در دست صبا دادی تو جعد عنبرآگین را

به گلشن، نکته‌ای گر از کتاب حسن او خوانم

به هم پیچد زمانه دفتر اوراق نسرین را

چه غم گر تنگ‌چشمان قیمت یوسف نمی‌دانند؟

پدر در کار سودایش کند چشم جهان‌بین را

به درد دلنوازش آنچنان‌ام خرّم از مستی

که نتوانم تحمّل کرد یک دم رنجِ تسکین را

جلال عشق را نازم کز استغنا گدای او

ز خشت خام می‌سازد سریر عزّ و تمکین را

نه اوج معرفت باشد مجال خاطر پُرکین

اگر پرواز خواهی، واگذار این بار سنگین را

«رحیق» این جذوه از فکر کلیمت طبع روشن کرد:

«نمی‌بیند سرم چون شمع، شبها روی بالین را»


#غزل
#عاشقانه
@jamalekhial
غم هجران ندارم، کاین جدایی
نمی‌گردد حجابِ آشنایی


مرا از خوش‌نوایی شد قفس، جای
سکوتم باشد آهنگ رهایی


جدا خواهم دلی ز آرام و راحت
که گویم شرح احوال جدایی


سرِ شوریده‌ام بر باد بادا
در او گر هست جز وصلت هوایی


چه غم کز جور کردی تلخکامم؟
که باز از غمزه کامم را روایی


سرِ شادی ندارم بی تو یارا
ز نی بی نای کی خیزد نوایی؟


«رحیق» از جور زلفش شکوه کم کن
که درخوردِ ولا باید بلایی


#غزل
#عاشقانه
@jamalekhial
اللَّومُ للعاشقین لُوم

لانّ خطب الهوی عظیم

فکیف ترجون لی سُلوّاََ

وعندی المقُعِدُ المقیم

و مقلتی ملؤها دموعٌ

واضلعی حشوها کلوم

یا قوم انّی امرؤ کتومٌ

تصحبنی مقلةٌ نَموم



#غزل #عاشقانه #عربی
#ابوفراس_حمدانی
@jamalekhial
با توام اندیشه ز اغیار نیست
تا که تو یاری، به کسم کار نیست


زلف کجت رهزن دین و دل است
کیست در این حلقه گرفتار نیست؟


هرزه منه بند که از محبست
جان مرا قوّت رفتار نیست


محتسبا! مِی‌زده را حال او
هست گوا، حاجت اقرار نیست


بر فلک آسان برَدم بخت از آنک
بر دلم از هیچ کسی بار نیست


چشمِ قبولی بطلب، زآنکه حسن
سرمه‌کشِ دیدۀ انکار نیست


جلوه ز محبوب توقّع مدار
جانت اگر آینه‌کردار نیست


جان به کف آ بر سر بازار عشق
کآنکه چنین نیست، خریدار نیست


سوخت «رحیق» از غم یار و هنوز
بخت، دریغا که به او یار نیست



#غزل
#عاشقانه
@jamalekhial
شد تیره در هوای تو شمع وجود ما
اشکی به دیدهٔ تو نیاورد دود ما


رفتی ز دست ما و نمردیم ای دریغ
تا چیست بی‌وجود تو سود وجود ما


ما موج کوچکیم و درین بحر بی‌کران
نادیده ماند قوس نزول و صعود ما


غیر از دلی شکسته و دستی شکسته‌تر
در ما چه دیده بهر حسادت حسود ما


سودی نهفته در دل هر ذره‌ای است لیک
در خوابگاه نیستی آسوده سود ما



#پژمان_بختیاری
#غزل #دردنوشته
@jamalekhial
این پایه که عقل و هنرش نام نهادند
سرمایۀ فتح و ظفرش نام نهادند


دیدم همه بی دانشی و بیخبری بود
از شعبده علم و خبرش نام نهادند


خودبینی و کبر و حسد و عجب و ریا بود
دانشوری و فضل و فرش نام نهادند


بر خاک فتاد از مه و از مهر، فروغی
این بیخردان سیم و زرش نام نهادند


خون شد دل خورشید ز بی برگیِ این خاک
از عشوه عقیق و گهرش نام نهادند


راز دل افلاک به یک مشت گل و خاک
بنهفته به صورت بشرش نام نهادند


گه یوسف و یعقوب، گهی شیث و گه ایوب
گه نوح و گهی بوالبشرش نام نهادند


گه خواجۀ لولاک، گهی خسرو افلاک
گه بابِ شبیر و شبرش نام نهادند


خواندند گهی خواجۀ هر منعم و درویش
گه خالقِ هر خیر و شرش نام نهادند


القصه که از تابش رخسار علی بود
یک جلوه که شمس و قمرش نام نهادند


یک نقطۀ تاریک حجاب رخ او شد
از خلق دو عالم، عمرش نام نهادند


زاده ز دمش آدم و او زاده ز آدم
گاهی پدر و گه پسرش نام نهادند


از زلف و رخ او به دلِ چرخ، خیالی
تابید که شام و سحرش نام نهادند




#غزل #شعر_آئینی
#میرزا_حبیب_خراسانی
#تبری #فضائل #یاعلی
@jamalekhial
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی

بزم تو مرا می طلبد ، آمدم ای جان
من عودم و از سوختنم نیست رهایی

تا در قفس بال و پر خویش اسیرست
بیگانۀ پرواز بود مرغ هوایی

با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست
تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی

عمریست که ما منتظر باد صباییم
تا بو که چه پیغام دهد باد صبایی

ای وای بر آن گوش که بس نغمۀ این نای
بشنید و نشد آگه از اندیشۀ نایی

افسوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع
در آینه ات دید و ندانست کجایی

آواز بلندی تو و کس نشنودت باز
بیرونی از این پردۀ تنگ شنوایی

در آینه بندان پریخانۀ چشمم
بنشین که به مهمانی دیدار خود آیی

بینی که دری از تو به روی تو گشایند
هر در که براین خانۀ آیینه گشایی

چون سایه مرا تنگ در آغوش گرفته ست
خوش باد مرا صحبت این یار سرایی
.
.
.
.
#هوشنگ_ابتهاج (سایه)
#غزل #عاشقانه
🌺🍀🍃🌺🍀🍃🌺🍀🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
💐🍃
🍃
دفتر مبند ای سحر این شام تار را
تا من کنم شماره غمِ بیشمار را


عمریست کز فراق نگاری در آتشم
کی بختم آورد به کنار آن نگار را؟


با شوق یار، تا سحرِ وصل، همچو شمع
خوش می‌توان سپرد شبِ انتظار را


دلهای عاشقان ز وصال آتشین شود
سهم از بهار، داغ بود لاله زار را


مسندنشین اوج فلک گشت چون مسیح
آنکو گزید در ره دلدار، دار را


دورانِ پنج روزۀ گل، نیک عبرتیست
جویندگانِ دولت بی اعتبار را


خوشوقت آنکه در چمنِ دهر، همچو سرو
هرگز نبرد بارِ غمِ برگ و بار را


همت نگر که طبع مرا خامشی گزید
امّا نپرورَد سخنِ مستعار را


نشنیده کس جز آه و فغان از دل «رحیق»
خصلت یکیست با جرس، این بیقرار را



#غزل #عاشقانه #پند
#رحیق_تهرانی
🍃
💐🍃
🌸🍃🌸🍃
🌺🍀🍃🌺🍀🍃 @jamalekhial
🌺🍀🍃🌸🍀🍃🌺🌸🍀🍃
ای رفته در قضای خدا ماجرای تو

غیر خدا که می‌رسد اندر قضای تو؟

ای رفته با دهان و لبِ تشنه از میان

آب حیات در قدمِ جانفزای تو

بیگانه از خدا و رسول است تا ابد

برگشته‌ اختری که نشد آشنای تو

چندین هزار جامهٔ اطلس قبا شود

فردا که آورند به محشر، عبای تو

بربسته رخت، کعبه و مانده قدم به راه

بهر زیارتِ حرمِ #کربلای تو

ما را که دیده در سر این شور و شین شد

عزم #زیارت حرمت فرض عین شد




🌹صلی الله علیک یااباعبدالله🌹


#بابافغانی_شیرازی #شعر_آئینی
#غزل_عاشورایی #یاحسین
مست است می از چشم خماری که تو داری
خون کرده دلِ لاله، عذاری که تو داری


در مغزِ عروسانِ چمن عطسه فکنده‌است
آن زلف و خطِ غالیه‌باری که تو داری


شب را دهنِ طعنه گشاده‌است به خورشید
از آن شبِ خورشیدسواری که تو داری


زحمت مبر از مشغلۀ بند نهادن
صیّادپرست است شکاری که تو داری


نبوَد فلک آگاه‌تر از روز و شب خویش
زین منتظرِ لحظه‌شماری که تو داری


در کوی توام راتبۀ غم به دوام است
در حیرتم از حسن جواری که تو داری


وهم است که اشک تو کند رخنه «رحیقا»
اندر دل سنگین نگاری که تو داری



#رحیق_تهرانی
#غزل #عاشقانه
سهل مشمر همت پیران با تدبیر را
کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را

دشمن خونخوار را کوته به احسان ساز، دست
هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را

حسن را خط غبارش بی نیاز از زلف کرد
احتیاج دام نبود خاک دامنگیر را

ریشه نخل کهنسال از جوان افزون ترست
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را

عقل دوراندیش بر ما راه روزی بسته است
ور نه هر انگشت، پستانی‌است طفل شیر را

عقل کامل می شود از گرم و سرد روزگار
آب و آتش می کند صاحب برش شمشیر را

نیست ممکن صائب از دل عقده غم وا شود
ناخنی تا هست در کف پنجه تدبیر را



#صائب #غزل
#پند
http://Telegram.me/jamalekhial
Forwarded from عکس نگار
ای رفته در قضای خدا ماجرای تو

غیر خدا که می‌رسد اندر قضای تو؟

ای رفته با دهان و لبِ تشنه از میان

آب حیات در قدمِ جانفزای تو

بیگانه از خدا و رسول است تا ابد

برگشته‌ اختری که نشد آشنای تو

چندین هزار جامهٔ اطلس، قبا شود

فردا که آورند به محشر، عبای تو

بربسته رخت، کعبه و مانده قدم به راه

بهر زیارتِ حرمِ #کربلای تو

ما را که دیده در سر این شور و شین شد

عزم #زیارت حرمت فرض عین شد




🌹صلی الله علیک یااباعبدالله🌹


#بابافغانی_شیرازی #شعر_آئینی
#غزل_عاشورایی #یاحسین
http://Telegram.me/jamalekhial