جمالِ خیال
293 subscribers
584 photos
128 videos
104 files
206 links
🖋 علوم اسلامی | تاریخ | نقد



🆔 @jamalekhial
Download Telegram
ایا سلالۀ ابرار، یا علی اکبر
شبیه احمد مختار، یا علی اکبر


ز جای خالی جدّت به تو برند پناه
همه مهاجر و انصار یا علی اکبر


ندیده دیدۀ بیننده‌ای به گلشن حسن
شبیه تو گل بی‌خار یا علی اکبر


غلام حلقه به گوش تواند تا به ابد
وفا، حیا، ادب، ایثار یا علی اکبر


هوای ماه جمالت هزار یوسف را
کشانده بر سر بازار یا علی اکبر


شگفت از آنکه جمال تو را بدید و هنوز
خدای را کند انکار یا علی اکبر


به روز معرکه، رزمِ تو داد گیتی را
نشان ز حیدر کرار یا علی اکبر


به پیش تیغ شرربارت آتش دوزخ
به عجز خود کند اقرار یا علی اکبر


قضا چو نامِ نبی با علی نوشت، نوشت
تو را کنار علمدار یا علی اکبر


تویی که چشم حسین از نظارۀ سفرت
چو ابر گشت گهربار یا علی اکبر


حسین کوه ثبات است، پس چه کردی تو
که قلبش افتاد از کار یا علی اکبر؟!


🌹


به لرزه آوردی پشت نامداران را
ز حمله‌های علی‌وار یا علی اکبر


نشسته بود پدر، منتظر که بازآیی
سلامت از صف پیکار یا علی اکبر


صدای «یاابتا»یت چو آمد از میدان
جهان به چشمش شد تار یا علی اکبر


چو دید پهلوی خونین تو به روی زمین
ز ضرب نیزۀ اشرار یا علی اکبر،


مقابل نظرش باز هم مجسّم شد
حکایت در و دیوار یا علی اکبر...



#رحیق_تهرانی #شعر_آئینی
#علی_اکبر #یاحسین
@jamalekhial
عملوا الصّالحات..
🔹
🔹



ای ز رخت تافته نور یقین
یافته مقصد به تو، رهپوی دین

تاجِ شهی بر سرت از کردگار
سَروری‌ات تاج سرِ مؤمنین

داده خدات آگهی از «کلّ شیء»
شاهد من: نصّ «إمامٍ مبین»

کاشف اسرار ازل، قول توست
کآمده هر مبهم از او، مُستبین

آیتی از منزلتت طا و ها
شمّه‌ای از منقبتت یا و سین

راه جدایی ز تو بئس المصیر
روح تولای تو نعم القرین

صفحۀ رخسار تو امّ الکتاب
رشتۀ گیسوی تو حبل المتین

مجلس تو مکتب تلقین وحی
طفلِ سَبَق‌خوان تو روح الامین

در خم نطق تو بلاغت نهان
با دم تیغ تو هلاکت قرین

قصرِ معانی به بیانت مَشید
حصنِ معالی ز فِعالت حصین

چرخ چنان مضطرب از هیبتت
کز عسسان است مُراقب، ظنین

کهف امانِ دوجهان کیست؟ تو
بارگهت ملتجأ الهاربین

هفت فلک در قدمت پایمال
پایۀ درگاه تو عرش برین

آیت لاریبِ هدایت تویی
مهتدی از معرفتت، متّقین

🔹

جلوۀ رخسار تو بود از جهان
مقصد اقصای جهان‌آفرین

از تو زوال نقم، ابطالِ کفر
وز تو تمام نعم، #اکمال_دین

منبعث آمد ز کفت بحر و کان
مؤتلف آمد ز دمت ماء و طین

عزم تو و حزم تو را تابع است
گردش افلاک و ثبات زمین

کرده مدوّن رقمِ کلک تو
دفتر ایّام و شهور و سنین

محترم آمد ز تو بیت الحرام
نیست مکان را شرف الاّ مکین

خود نه همین امّت خاتم به تو
ممتحَن آمد، کاممِ اوّلین!

ناصیه بر طاق فلک ساید آنک
داغ تواش داده طراز جبین

بی مدد نور تو از تیه شک
عقلْ عَلَم کی زند اندر یقین؟

خالق نیران و جنان، در کتاب
چون صفتِ مهرِ تو می‌کرد و کین،

آیت آن شد «عملوا الصّالحات»
حجّت این گشت «عذابٌ مُهین»

هرچه خدا راست خزائن به دهر
أنت علی ذاک مکیناً امین

🔹

گر ز تو شد بیش به طول زمان
دولتِ بی‌قیمتِ خصم لعین،

بس عجبی نی، که در آیات حمد
نیست به مد همچو «ولاالضالّین»

منقبتت گفته بسی این و آن
قدرِ تو فوقِ صفتِ آن و این

لُـذْتُ إلی بابِک مُستنجداً
أسئلک العونَ و نِعْم المعین

رحمتی! ای رحمت پروردگار
عاجزم و مضطرم و مستکین

ایکه قضا در همه کار از نخست
بنده‌صفت حکم تو را شد رهین

منصب مدحتگری از بنده‌ات
وا مَسِتان تا نفس واپسین
🔹🔹


#رحیق_تهرانی #شعر_آئینی
#قصیده #فضائل #تبری #یاعلی
@jamalekhial
شریعتِ نبوی را از آن اساسْ قویست

که تکیه‌اش به دمِ ذوالفقارِ مرتضویست

به شاهراهِ ولای علی درآ، که در او

جهود اگر بزند گام، بر صراطِ سَویست

در آیه آیۀ قرآن ببین ثنای وِرا

که بر تو فاش شود ذوالجلال هم علویست

ببین ز بعد خدا، کیست در برابر کفر

کسی که بیّنۀ صدقِ دعوتِ نبویست؟

نظام داشت جهان از وی، ارچه گوشه نشست

که خلق بر مَثَلِ نظم و او چو حرفِ رَویست

عجب مدان که به یک مسند، او نشست و جُز او

شرار بولهبیّ و چراغ مصطفویست!

جدال را چه اثر؟ وعده کن مخالف را

به روز حشر، که او فارق رشید و غَویست

مسلّم است محب را نعیمِ مُلکِ بقا

در آتش است عدویش، وَ ساءَ مُرْتَفَقا



#شعر_آئینی
#رحیق_تهرانی
#فضائل #یاعلی
@jamalekhial
🌺🍀🍃🌺🍀🍃🌺🍀🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
💐🍃
🍃
دفتر مبند ای سحر این شام تار را
تا من کنم شماره غمِ بیشمار را


عمریست کز فراق نگاری در آتشم
کی بختم آورد به کنار آن نگار را؟


با شوق یار، تا سحرِ وصل، همچو شمع
خوش می‌توان سپرد شبِ انتظار را


دلهای عاشقان ز وصال آتشین شود
سهم از بهار، داغ بود لاله زار را


مسندنشین اوج فلک گشت چون مسیح
آنکو گزید در ره دلدار، دار را


دورانِ پنج روزۀ گل، نیک عبرتیست
جویندگانِ دولت بی اعتبار را


خوشوقت آنکه در چمنِ دهر، همچو سرو
هرگز نبرد بارِ غمِ برگ و بار را


همت نگر که طبع مرا خامشی گزید
امّا نپرورَد سخنِ مستعار را


نشنیده کس جز آه و فغان از دل «رحیق»
خصلت یکیست با جرس، این بیقرار را



#غزل #عاشقانه #پند
#رحیق_تهرانی
🍃
💐🍃
🌸🍃🌸🍃
🌺🍀🍃🌺🍀🍃 @jamalekhial
🌺🍀🍃🌸🍀🍃🌺🌸🍀🍃
ای وارث شیر خدا یا صاحب الامر
خونخواهِ شاه کربلا یا صاحب الامر

در لجّۀ ظلمت گرفتاریم، دریاب
ای فُلک دین را ناخدا یا صاحب الامر

تا کی افق جای فریبِ #فجر_کاذب؟
ای آفتاب آخر برآ یا صاحب الامر

جان را ز ظلمت کن رها یا حجت الله
حق را ز باطل کن جدا یا صاحب الامر

در یثربی یا در نجف یا کربلایی
«او غیرها ام ذی طوا» یا صاحب الامر

عالم سراپا دردِ بی درمان نشسته
ای درد عالم را دوا یا صاحب الامر

ما نیستیم اولاد صالح، «یا ابانا»
لطفی کن، «استغفر لنا» یا صاحب الامر

آیا نمی‌خواهی به دستان خداییت
زهرا شود حاجت روا؟ یا صاحب الامر

جدّ تو و نجوا به گوش چاه تا کی؟
سنگ صبور مرتضی! یا صاحب الامر

همراه مادر پاک کن اشک پدر را
#یک_دست باشد بیصدا یا صاحب الامر



#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی
#ولی_عصر #درد_هجران #انتظار
@jamalekhial
مست است می از چشم خماری که تو داری
خون کرده دلِ لاله، عذاری که تو داری


در مغزِ عروسانِ چمن عطسه فکنده‌است
آن زلف و خطِ غالیه‌باری که تو داری


شب را دهنِ طعنه گشاده‌است به خورشید
از آن شبِ خورشیدسواری که تو داری


زحمت مبر از مشغلۀ بند نهادن
صیّادپرست است شکاری که تو داری


نبوَد فلک آگاه‌تر از روز و شب خویش
زین منتظرِ لحظه‌شماری که تو داری


در کوی توام راتبۀ غم به دوام است
در حیرتم از حسن جواری که تو داری


وهم است که اشک تو کند رخنه «رحیقا»
اندر دل سنگین نگاری که تو داری



#رحیق_تهرانی
#غزل #عاشقانه


زنی که نامِ علی بود آتشِ جگرش
به من مگوی که او مادر است و من پسرش!


ز همسریّ پیمبر چه افتخار آن را
که بود نزد پیمبر، نفوذیِ پدرش؟


خدا که خار کنارِ گل آفریده به باغ
عجیب نیست که این شد زنِ پیامبرش


از او ستاند مدالش، علی که نفسِ نبی‌است
اگر به فرض، نبی کرده بود مفتخرش


به غیرِ موکبِ او در قفای مرکب او
شتر که دید هزاران مریدِ گاو و خرش؟!


به حکم «حربک حربی» که مصطفی فرمود
جمل، بود اُحُد و اوست هندِ فتنه‌گرش


اگر شهادتِ کفرش ز من قبولت نیست
بخوان به سورۀ تحریم و نصّ معتبرش


بر او، به حکمِ خدا، حدّ قذف واجب بود
حواله کرد نبی با امامِ منتظرش


قبولیِ عمل انبیا به حبّ علیست
از آن ضعیفه چه گویی و فضل و کرّ و فرش؟!


اگر «علیٌّ خیر البشر» فرو خواندی
دگر ز یاد مبر «من أبی فقد کفر»ش


کسی که زخم زبان زد به مادرم زهرا
ـ تو و عقیدۀ تو ـ من نمی‌شوم پسرش



#رحیق_تهرانی #شعر_آئینی
#تبری #مطاعن #انتقام #عایشه
@jamalekhial
#یاحسین



🍃 دریایم اگر بی سر و سامان تو باشم

🍃 خورشیدم اگر دست به دامان تو باشم

🍃 طی می‌کنم ایام جوانی به امیدی

🍃 کز سلسلۀ #پیرغلامان تو باشم



#رحیق_تهرانی
🌨🌨🌨🌧🌧🌧🌧🌧

تقدیم به همۀ آنان که «حُر»وار، «به دیوان عمل نامه سیاه آمده» و روی نیاز و ندامت به درگاه «پادشاه خطابخش جرم پوش» می‌گذارند..
و آنگاه به فیض نگاه او که «خاک را به نظر کیمیا کند»، به یکباره «طاووس علیین» می شوند...




🍃 قامتی مثل شاخۀ شمشاد
از سر پیچ کوچه پیدا شد

خورد قدری تلو تلو، آنگاه
بی تعادل نشست و پس پا شد
🔹

🍃 اینکه او پیش از این، کجا بوده
هست پیدا ز طرز آمدنش

باورت نیست؟ صبر کن، آری
می دهد بوی معصیت، دهنش!
🔹

🍃 آن سر کوچه خیمه‌ای زده‌اند
تا به آنجا رسید، سر خم کرد

آری الحق که با دل خوبان
هرچه کرد، اول محرم کرد!
🔹

🍃 جز برای سیاهیِ ارباب
هیچ جا سر فرو نیاورده

به گمانم در این دو بیت فقط
خواجه توصیف حال او کرده:
🔹

🍃 «من که سر در نیاورم به دو کون»
«گردنم زیر بار منّت اوست»

«گر من آلوده دامنم، چه زیان»
«همه عالم گواه عصمت اوست»
🔹

🍃 عکس ارباب روی پرچم بود
زیر لب گفت: چاکرم آقا

دهنم پاک نیست، عفوم کن
اگر اسمت نمی برم آقا!
🔹

🍃 دورۀ سال، لحظه‌ای نشود
عیش ما جز به معصیت، تکمیل

این دوماهه ـ ولی ـ به حرمت تو
همۀ کار و بارمان تعطیل
🔹

🍃 غلطی کردم و نفهمیدم
حال فهمیدم، آمدم توبه

می کنم با همه وجود اقرار
که تو خوبی و من بدم، توبه!
🔹

🍃 زشتم؟ آلوده‌ام؟ گنهکارم؟
من که حاشا نکردم آقاجان

هر چه کردم ولی قسم به سرت
کار حُر را نکردم آقاجان
🔹

🍃 تو گشودی برای او آغوش
تو نظر از خطای او بستی

فرض کن قدرِ او گنه دارم
به سرم از کرم بکش دستی
🔹

🍃 مثل او با خود آشنایم ساز
مثل او بی‌خبر ز غیرم کن

مثل او جرم من ندیده بگیر
مثل او عاقبت به خیرم کن
🔹

🍃 می‌شود دستِ بی‌لیاقت من
در شفاخانۀ تو بند شود؟

می‌شود دست خود دراز کنی
تا زمین خورده‌ای بلند شود؟
🔹

🍃 مادرم روز قبل مرگش گفت
پسرم، آبروی مادر باش

خیر دنیا و آخرت خواهی
نوکر شهریارِ بی سر باش
🔹

🍃 ببُر از مردم و به او پیوند
که رفیقِ زمان تنهایی‌است

در سرایش گدای خوبی باش
تا ببینی چه خوب آقایی‌است
🔹

🍃 جای خوبی نبوده‌ام، اما
به خدا خوب جایی آمده‌ام

بعد عمری غریبگی، حالا
از پی آشنایی آمده‌ام
🔹

🍃 عاجزم در هجوم سیل گناه
مگذار این بلا مرا ببرد

منِ بیچاره را نجات بده
زین جوانی که بی تو می‌گذرد
🔹

🍃 جز وصالت مرا تمنایی
نیست، دستم به دامنت ارباب

درد من را فقط تو می‌دانی
جان ششماهه‌ات مرا دریاب
🔹

🍃 مثل بیدی به باد می‌لرزد
مثل ابر بهار می‌گرید

به تمنای یک توجهِ دوست
بی امان زارزار می‌گرید
🔹

🍃 بسکه زد دست و پا، غریقِ گناه،
سوی او رو نمود فُلکِ نجات

دست او را گرفت و بالا برد
بِرَهاندش ز مرگ و داد حیات
🔹

🍃 تا کنون مرده بود و اکنون عشق
تن گرفت از وی و به او جان داد

دهنش پاک بود مثل فرات
«یاحسین» گفت و جان به جانان داد...





🌹بأبی انت و امی یا اباعبدالله🌹



#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی
#ادب_محرم #رحمت_واسعه
http://Telegram.me/jamalekhial
🔹وصف روضۀ مقدسۀ سامرا و مدح امامین عسکریین (علیهماالسلام)




ای حرمِ کبریای حضرت داور

پردۀ قدسِ تو هفت طارم اخضر

خاکی و اندر تو خفته محورِ افلاک

خُردی و در تو نهفته عالم اکبر

قبّۀ تو قبله‌گاه عالم و جاهل

سدّۀ تو سجده‌گاه مؤمن و کافر

طرّۀ حور از غبار توست مطرّا

گلشن خلد از نسیم توست معطّر

کعبه‌ای و تا به بر گرفته زمینت

گِردِ وی آرد طواف، چرخ مدور

مغز زمین از روائح تو مجلّا

قلب جهان از لوائح تو منوّر

پشت فلک پیش هیبت تو مقوّس

طلعت خور با تشعشع تو مکدّر

عطر فضایت سبق ربوده ز فردوس

خاک سرایت زده‌است طعنه به کوثر

ساحت گیتی از آن، همیشه مصفّا

جبهت گردون بدین، هماره معفّر

فیض تو گر بالسّویّه گردد تقسیم

چیست تفاوت میان عیسی و عاذر؟

صورتِ قبّه‌ت شد ار خراب، به معنی

خانۀ معمورِ اولیاست سراسر

رنج ز ویرانی‌ات مباد که دائم

گنج به ویرانه اندر است مستّر

مخزن سرّ وجودی ای حرم قدس

کنز خفی را نهفته در تو دو گوهر

آن، ثمرِ بوستان عصمت زهرا

این، قمرِ آسمان عزّت حیدر

آن، گهر تابناکِ نُه یمِ توحید

این، صدف و آخرین گهر به وی اندر

قطره‌ای از ابر جود و همّت آن، بحر

خطوه‌ای از ملک جاه و حشمت این، بر

ای عجب این دو همای سدره‌نشین را

چون شده جا، ساحت مضیّق اغبر؟!

شاید کاینجا کنم طراز قصیده

بیتی از آن نامدار فحل سخنور:

«چرخ شنیدم که خاک در بر گیرد»

«خاک ندیدم که چرخ گیرد در بر»

خسته «رحیق» از شرار شوق تو باشد

خون دل و دیده‌اش مدام به ساغر

تا صیغِ مفرد و مثنّی و مجموع

نزد ادیبان ملقّن است و مکرّر

دشمن عزّ تو را بُواد انامل

هریک از آن یک جدا چو جمع مکسّر

◻️◽️▫️


#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی
#حرم #امام_هادی #امام_عسکری


🔸بیتِ اقتباسی از #قاآنی_شیرازی

@jamalekhial
🌨🌨🌨🌧🌧🌧🌧🌧

تقدیم به همۀ آنان که «حُر»وار، «به دیوان عمل نامه سیاه آمده» و روی نیاز و ندامت به درگاه «پادشاه خطابخش جرم پوش» می‌گذارند..
و آنگاه به فیض نگاه او که «خاک را به نظر کیمیا کند»، به یکباره «طاووس علیین» می شوند...




🍃 قامتی مثل شاخۀ شمشاد
از سر پیچ کوچه پیدا شد

خورد قدری تلو تلو، آنگاه
بی تعادل نشست و پس پا شد
🔹

🍃 اینکه او پیش از این، کجا بوده
هست پیدا ز طرز آمدنش

باورت نیست؟ صبر کن، آری
می دهد بوی معصیت، دهنش!
🔹

🍃 آن سر کوچه خیمه‌ای زده‌اند
تا به آنجا رسید، سر خم کرد

آری الحق که با دل خوبان
هرچه کرد، اول محرم کرد!
🔹

🍃 جز برای سیاهیِ ارباب
هیچ جا سر فرو نیاورده

به گمانم در این دو بیت فقط
خواجه توصیف حال او کرده:
🔹

🍃 «من که سر در نیاورم به دو کون»
«گردنم زیر بار منّت اوست»

«گر من آلوده دامنم، چه زیان»
«همه عالم گواه عصمت اوست»
🔹

🍃 عکس ارباب روی پرچم بود
زیر لب گفت: چاکرم آقا

دهنم پاک نیست، عفوم کن
اگر اسمت نمی برم آقا!
🔹

🍃 دورۀ سال، لحظه‌ای نشود
عیش ما جز به معصیت، تکمیل

این دوماهه ـ ولی ـ به حرمت تو
همۀ کار و بارمان تعطیل
🔹

🍃 غلطی کردم و نفهمیدم
حال فهمیدم، آمدم توبه

می کنم با همه وجود اقرار
که تو خوبی و من بدم، توبه!
🔹

🍃 زشتم؟ آلوده‌ام؟ گنهکارم؟
من که حاشا نکردم آقاجان

هر چه کردم ولی قسم به سرت
کار حُر را نکردم آقاجان
🔹

🍃 تو گشودی برای او آغوش
تو نظر از خطای او بستی

فرض کن قدرِ او گنه دارم
به سرم از کرم بکش دستی
🔹

🍃 مثل او با خود آشنایم ساز
مثل او بی‌خبر ز غیرم کن

مثل او جرم من ندیده بگیر
مثل او عاقبت به خیرم کن
🔹

🍃 می‌شود دستِ بی‌لیاقت من
در شفاخانۀ تو بند شود؟

می‌شود دست خود دراز کنی
تا زمین خورده‌ای بلند شود؟
🔹

🍃 مادرم روز قبل مرگش گفت
پسرم، آبروی مادر باش

خیر دنیا و آخرت خواهی
نوکر شهریارِ بی سر باش
🔹

🍃 ببُر از مردم و به او پیوند
که رفیقِ زمان تنهایی‌است

در سرایش گدای خوبی باش
تا ببینی چه خوب آقایی‌است
🔹

🍃 جای خوبی نبوده‌ام، اما
به خدا خوب جایی آمده‌ام

بعد عمری غریبگی، حالا
از پی آشنایی آمده‌ام
🔹

🍃 عاجزم در هجوم سیل گناه
مگذار این بلا مرا ببرد

منِ بیچاره را نجات بده
زین جوانی که بی تو می‌گذرد
🔹

🍃 جز وصالت مرا تمنایی
نیست، دستم به دامنت ارباب

درد من را فقط تو می‌دانی
جان ششماهه‌ات مرا دریاب
🔹

🍃 مثل بیدی به باد می‌لرزد
مثل ابر بهار می‌گرید

به تمنای یک توجهِ دوست
بی امان زارزار می‌گرید
🔹

🍃 بسکه زد دست و پا، غریقِ گناه،
سوی او رو نمود فُلکِ نجات

دست او را گرفت و بالا برد
بِرَهاندش ز مرگ و داد حیات
🔹

🍃 تا کنون مرده بود و اکنون عشق
تن گرفت از وی و به او جان داد

دهنش پاک بود مثل فرات
«یاحسین» گفت و جان به جانان داد...





🌹بأبی انت و امی یا اباعبدالله🌹



#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی
#ادب_محرم #رحمت_واسعه
http://Telegram.me/jamalekhial
از داغِ آن نشانه که بر برگِ لاله دید

پیراهنِ شکیب، چو گل چاک چاک کرد

از دست خیبرافکن او هیچ برنخاست

جز اینکه اشک غربتش از چهره پاک کرد

ای روزگار، اُف به تو! دیدی که مرتضی

با دست خویش بستر زهرا ز خاک کرد!



#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی #مرثیه
#ساقی_بی‌کوثر #یازهرا
@jamalekhial
ای ماهِ چارده چه بلند است جای تو
گویی نشسته هفت فلک زیر پای تو
بر بامِ آن خَدیوِ همایون چو بَر شدی
خورشید راست غبطه به فرّ همای تو
از خاک آن حرم کنی ار التماسِ نور
خورشید بی مضایقه گردد گدای تو
ای چرخ، پیش مرقد شمسِ ولا، یکیست
مهرِ تو، زهرۀ تو، مهِ تو، سُهای تو
ای بدر! آفتابِ اُحُد را چو ذرّه باش
تا در سپهرِ حُسن دهد اعتلای تو
کن سجده بر مزارِ ولی‌نعمتی که هست
از یمنِ او، وجودِ تو و روشنای تو
در بقعۀ منوره‌اش نیک کن نظر
تا دانی از کجا شده تابان ضیای تو
شمس الضحا در آن دل خاک آرمیده است
گر پرتوی از او نکنی وام، وای تو
از زحمتِ کَلَف شوی آسوده، رخ بسای
بر خاک او، که نیست جز آنجا، شفای تو
در پیشِ نیّرِ ازل از خویش دم مزن
ورنه فلک بخندد از این ادعای تو
پایین بیا و بوسه بزن خاکِ شاه را
بر قبّه جا مکن که نه آنجاست جای تو
گر جز برای رُفتنِ گنبد برآمدی
حقا که جز محاق نباشد سزای تو

*

باری، سلام ما برسان و بگو: شها
تا چند بی نصیب بمانَد گدای تو؟!
دستی پیِ شفاعتم از آستین برآر
ای آنکه هست عینِ اجابت، دعای تو
گر حاجتم نگشته مقدر، مرا چه باک
کی می‌جهد قَدَر ز کمندِ قضای تو؟!
این عبدِ تنگ حوصله مپسند تا شود
نومید از عنایت بی انتهای تو
گر نیست جز به معجزه سامان کار من
بسم اللَّـه این تو و یدِ معجزنمای تو
یک سال بیش رفت و سگِ پاشکسته‌ای
بردوخته است دیده به دست عطای تو
بیگانه‌وار از در خویشم مران که من
خود بوده‌ام ز روز الست آشنای تو
گفتم من این دعا به زبانی که لایزال
گردیده در دهان به ثنا و رثای تو
بر درگهت نشسته جهانی، «رحیق» هم
تا زین میانه با که بُوَد اعتنای تو




#رحیق_تهرانی #قصیده
#فضائل #زیارت #حرم #یاعلی

@jamalekhial