ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)
53.4K subscribers
4.22K photos
2.06K videos
38 files
6.91K links
یادداشتهای مهدی نصیری پژوهشگر دین و فعال سیاسی و مقالات و مطالب انتخابی از دیگران.
از این که فرصت گفتگو و پاسخ به پیامهایتان را ندارم پوزش می خواهم.

پیام به مهدی نصیری
@mahdinasiri238

تماس برای آگهی
@Hmostafavy

حساب جدید اینستاگرام
@mahdi.n1342
Download Telegram
 .
.
سلام و صلوات بر تو به تعداد بوسه هایی که بر گونه ی دختران نقش زدی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد دخترانی که حق حیات بخشیدی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد مرهم هایی که بر زخم های جان بشریت نشاندی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد برده ها و کنیز هایی که آزاد کردی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد بذرهای امیدی که در خاک خستگی خلایق کاشتی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد گمراهانی که از جهالت رهایی بخشیدی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد غریق هایی که بر کشتی شفاعت خویش سوار کردی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد راه هایی که به سوی آسمان گشودی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد تحقیر شدگانی که لذت عزت را به ذائقه شان چشاندی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد انسانهای بیشماری که تا ابد هدایت و رستگاری را وامدار تو اند.
و مبارک باد بر همه جهان و اهل آن ظهور پیامبری که از خودشان به آنها دلسوز تر و مهربان تر است.
سید مهدی شجاعی .
.
.
#میلاد_پیامبر #پیامبر #پیامبر_رحمت #پیامبر_مهربانی #پیامبر_عطوفت #پیامبر_امین #پیامبر_بخشش #پیامبر_اکرم #خلق_و_خوی_محمدی #محمد #پیغمبر #ارزش_زن #عشق_به_دختران #ناجی #آن_دین_که_من_میشناسم #اسلام_حقیقی #دین_رحمت #دین_عطوفت #دین_بخشش #دین_چشم_پوشی_از_خطا #دین_محبت
#سید_مهدی_شجاعی

🔗 @seyed_mehdi_shojaee

📲 @instatoolboxbot

 گفت:
اصلا هیچ حالی ات هست که او کیست؟!

گفتم کیست؟؟!

 گفت:
نظام #مقدس جمهوری اسلامی!!


گفتم:
مقدس؟؟!!

چه جلافتها!
او از کجا،
#عشق از کجا؟

گفت:
هرچه باشد آیت الله است؛

گفتم:
چه لافها!
"طواف بر مدارِ گزاف است"

- گفت :
لاف چرا ؛ ولایت دارد. حجت است. حجت الاسلام .!

گفتم :
نگو حجت الاسلام، بگو کدخدای وسطِ لحاف است.
وگرنه حجتِ مسلمانیِ مان همان سیدِ شهیدی بود که "اهل بیتِ سخنش را به اسارت بردند؛
همان که شبِ عاشورا باوجودِ کمبودِ نیرو و نیاز و اضطرارش باز هم به #اجبار متوسل نشد.
اما گفت : #حق_الناس
گفت مردم.
بقول حسین جنتی:
"نوشته بر جبینِ من، چنین به خطِّ مُنجلی
ندانم ای برادران، پس از علی، ولی_مَلی"

___

نه جانم!
من یکی عاشقم به انسان؛
به همان پرچمِ سه رنگِ خودمان.
به سنّتِ آن پیامبر.
آن مسلمان؛
یا آن مهربان.
اصلا چه فرقی می کند، موسی، مسیح، محمد یا دیگران؟
شیعه ام به شیرِ خدا و رستمِ دستان؛
اصلا تو بگو #سیستان و #بلوچستان.
یا به کولبران؛
خلاصه به هرکس که دستش به ذبحِ #مصلحت و خونِ سیاست آغشته نباشد؛
قربانم به هرکس که نسبتی با #جمهوری_هیسلامی نداشته باشد.
و تو یک دلیل بیاور که نباشم.
این از من.


#تو_چه_هستی

؟



_وارش_


@ir_varesh
#عشق_خلاق

"کنشگری فعال " تنها مدل رابط  بین خواست، اراده و عمل یک فرد است که او را به موقعیت بهینه سازی و شکل دهی جامعه عشق محور پیوند می زند.
اگر در هر کشور، نخبگان جدیدی به نام کنشگران عاشق خلاق شکل گیرد، در آن صورت این گروه می توانند معنای متفاوتی از عشق و تکثیر آن در جامعه باشند.
این گروه هدف شان مراقبت، همدلی ، همراهی و خلق کردن موقعیت های بکر در راستای تغییر "جامعه خود مدار " به "جامعه گسترش مدار" خواهد بود.
در این مرحله است که می‌توان گفت بین کنشگر عاشق و جامعه عاشق دیالکتیک دو سویه برقرار می شود. وجهی که به تحقق و تسهیل حرکت در مسیر تغییرات مطلوب" جامعه ای همه خواه " کمک خواهد کرد.

#مهرداد_ناظری
#رقص_کلمات_عاشق

https://t.me/sociologyoflove

https://t.me/Sociologyofsocialgroups
جنگ‌وصلح
رضا رضائی. 25 مهرماه 02
کدام سمت تاریخ ایستاده‌ایم؟
چند سال قبل از انقلاب، مادر دوستم که سرطان داشت به همراه شوهرش به اسرائیل رفت و پس از درمان بازگشت و خاطراتی را برای بچه‌هایش و آنها نیز برای ما تعریف کردند و ما هنوز نمی‌دانستیم که #اسرائیل یک کشور غاصب، جنایت‌کار و کودک کش است که علی‌رغم داشتن کرسی در سازمان ملل و به‌رسمیت‌شناختن آن، نامشروع، نامعقول و نامطلوب است.
کسانی که از دوران انقلاب در قید حیات هستند و هنوز حافظه‌ی آنها یاری می‌کند، به یاد دارند که در بحبوحه‌ی انقلاب و شفاف‌شدن خط‌مشی #مبارزات_مسلحانه و ترور، هنوز هم فکر می‌کردیم که کشتن جنایت‌کار و غاصب و ظالم، حق مظلوم است و هنوز به خودمان نیامده و هنوز در هیچ مدرسه‌ای درس #عشق و مطالبه‌ی #صلح نیاموخته بودیم که اول به دامان خشونت‌طلبان قهار افتادیم که انتقام و کیفر ایادی رژیم گشته را تبلیغ می‌کردند و بعد هم به دامان افرادی افتادیم که حمایت از مظلومان جهان و در رأس آن ملت مظلوم و ستمدیده‌ی فلسطین را در بوق‌وکرنا کرده بودند.
خلاصه، خشونت‌طلب شده بودیم و داعیه‌ی #صدور_انقلاب و حمایت از تمام مظلومان حتی مردم عادی دیگر کشورها جزو شعارهای ما بود و مرتب نه‌تنها با شعار، بلکه با کمک‌های مادی و #نظامی و #مستشاری به آن وعده‌ها عمل کردیم و خودمان و عراق نیز وارد فاز جدیدی از خشونت، آدم‌کشی، بچه کشی، غصب و غارت شدیم.
هنوز پیکر مطهر جوانان وطن را تحویل نگرفته و هنوز به بازسازی ویرانی‌های جنگ و رسیدگی به آلام ملت نپرداخته بودیم که بازهم درگیر شعار و خشونت و جنگ شدیم و خلاصه 45 سال است که در مدرسه‌ی خشونت طلبی و جنگ و کشتن و کشته شدن، آرزوی شهادت داریم.
در واقع ما فکر می کنیم که در سمت درست تاریخ ایستاده‌ایم؛ اما اگر عده‌ای از مبارزین پیش از انقلاب و حین انقلاب در #لبنان و #فلسطین مشق جنگ نکرده و ما را به‌جای مدرسه‌ی انتقام، خشونت، اسلحه، بمب و موشک، به مدرسه‌ی علوی عشق و مطالبه‌ی صلح پایدار دیگری برده بودند، چه‌بسا بعد از انقلاب با چهره‌ی رحمانی انقلاب اسلامی گام‌های مؤثری در جهت صلح پایدار و دفاع از مظلومان و حق‌طلبان برمی‌داشتیم و چه‌بسا با دیگر روش‌های خشونت پرهیز، الآن در سمت درست تاریخ ایستاده بودیم نه سمت‌وسویی که ما را به آن طرف سوق دادند و در باورهای ما نهادینه کردند و منابع کشور و جهان اسلام را نابود کردند.
وضعیت امروز #غزه حاصل تفکر و عملکرد دانش‌آموختگان مکتب جنگ و کشتار و خشونت در هر دو طرف آن است؛ ولی ما کجای این صحنه‌ی ضدبشری، غیراخلاقی و غیرمدنی قرار داریم؟
آیا چون 45 سال شعار دادیم و منابع کشور را هزینه کردیم، هنوز هم باید ادامه بدهیم یا می توان ایستاد و به کل ماجراهای اعدام و جنگ و دخالت در دیگر کشور ها از یک سو و فقر و فلاکت مردم خودمان از سوی دیگر نگاه کنیم و تصمیم جمعی و عقلانی بگیریم نه حکومتی؟
بی شک نظام حکمرانی کشور با ازدست‌دادن اعتماد عمومی و عقبه‌ی مردمی، فاقد وجاهت گردیده و همان‌طور که مطالبه‌ی برگزاری همه‌پرسی و تدوین قانون اساسی جدید، از مطالبات مدنی خشونت پرهیز است، اصلاح نظام سیاسی و بین‌المللی در جهت توسعه و پیشرفت کشور نیز از دستاوردهای نهضت بیداری و جنبش‌های مردمی سه دهه‌ی اخیر بخصوص جنبش #مهسا است و بی شک باید در جای درست تاریخ بایستیم.
پاینده باد ایران آزاد و آباد
🍁
#مهتاب_صداقت
ح‌ق: جنگ، مردها را یک بار می‌کشد و فرهنگ جنگ، زن‌ها را روزی صد بار زجرکش می‌کند. با این حال، همه ناظر بر حفظ وطن، از خون شهید سخن می‌گویند و خون دل هم‌سر شهید را #فراموش می‌کنند. از این سفره، سهم ایتام شهدا هم زخم زبان سهمیه می‌شود. سهمیه‌هایی که بر فرض وجود، برای هیچ فرزند شهیدی #پدر نمی‌شود...
▪️
مهتاب تازه داشت در بدن مادر، هفت‌ماهه می‌شد که پدرش را در نخستین روز جنگ از دست می‌دهد. این‌که دو ماه قبل از تولد، دختر شهید شوی، دردی نیست که با کمک تراپیست درمان شود. دردی است بی‌درمان که با تو بزرگ می‌شود، با تو قد می‌کشد و همیشه مثل #سایه هم‌سایه‌ی همه‌ی روزهای زندگی‌ات می‌شود؛ روزی که معلم از شغل پدرت می‌پرسد، روزی که به سن تکلیف می‌رسی، روزی که کنکور قبول می‌شوی، روزی که #عاشق می‌شوی، روزی که برایت خواستگار می‌آید، روزی که #ازدواج می‌کنی، روزی که بچه‌دار می‌شوی و روزی که باید به دخترت توضیح بدهی چرا حتی یک عکس هم با پدر نداری. خدا نخواهد که دختر بدون داشتن حتی یک خاطره از پدر، دختر شهید شود...
▪️
مادر #مهتاب را در خواب‌گاه جنگ‌زده‌های شیراز به دنیا می‌آورد‌ و کمی بعد می‌رود ماه‌شهر پیش برادر بزرگ‌ترش. مهتاب در آستانه‌ی شش‌سالگی است که #مادر با یکی از هم‌کارهای برادر #عقد می‌کند. سه ماه بعد و در حالی که هنوز جنگ تحمیلی تمام نشده، این بار نوبت زنگ تحمیلی می‌شود. بنیاد شهید، مادر مهتاب را به تهران فرامی‌خواند تا معلوم شود چرا فرهنگ جنگ از خود جنگ هم خطرناک‌تر است: «چرا برای ازدواج مجدد با ما مشورت نکردی؟ چرا این مرد را انتخاب کردی؟ چرا اقلاً بعدش بنیاد را در جریان نگذاشتی؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟» فرجام این چون و چراها به جدایی مهتاب از مادرش ختم می‌شود. حالا دختر قصه‌ی ما باید در پرورش‌گاه سمیه زندگی کند. اگر پسر بود، می‌بردندش پرورش‌گاه یاسر. اف بر این انقلاب و آن جنگش. اف بر این نظام و آن بنیاد شهیدش. زندگی هم‌سر شهید به شما چه، ای حرام‌زاده‌تر از صهیونیست‌ها؟ اگر ناظر بر دخالت بی‌جای شما فقط زندگی یک خانواده‌ی شهید متلاطم‌تر از قبل شده باشد، کافی است تا کینه‌ی ما از ایدئولوژی شما حتی عمیق‌تر از نفرت‌مان از صدام باشد. اگر مردک سگ‌سبیل بعثی فقط پدر ما را کشت، شما پدر ما را درآوردید و در اوج حرام‌زادگی، آن‌جا که در برابر قلم آدمی کم می‌آورید، ما را حرام‌زاده می‌خوانید...
▪️
چندی بعد مادر می‌بیند که تاب جدایی از مهتاب را ندارد. پس تن به طلاق می‌دهد و به امید یافتن دخترش، قدم در راهی می‌گذرد که گاه سراب است و گاه قرص اعصاب. چرا؟ چون جنگ با خود فرهنگ جنگ را هم می‌آورد و چون فرهنگ جنگ از خود جنگ هیولاتر است...
▪️
درست در همان سال‌هایی که ما داشتیم هم‌راه #هاچ_زنبور_عسل دنبال مادرش می‌گشتیم، مادر مهتاب هم داشت در واقعیتی که کاش #کارتون بود، دربه‌در دنبال مهتابی می‌گشت که فقط دو سال در پرورش‌گاه سمیه دوام آورده بود. دخترک کجا رفته بود؟ رفته بود خانه‌ی اقوام پدری و حسابی بزرگ شده بود. شده بود هجده ساله، نوزده ساله، بیست ساله، بیست و یک ساله. شده بود یک #عروسک که دلش #نوازش می‌خواست؛ صاحب #ناز شده بود و برای نازش بل‌که نیازش دنبال #خریدار می‌گشت؛ دنبال مادر...
▪️
چه اهمیتی دارد که مهتاب و مادرش در کدام #جاده یا در کدام #شهر یا در کدام #خانه دوباره هم‌دیگر را پیدا می‌کنند؟ مهم این است که فرهنگ جنگ، گاه آن‌قدر فاصله‌ها را زیاد می‌کند که دیگر هیچ رابطه‌ای حتی رابطه‌ی مهتاب و مادرش مثل قبل نمی‌شود. بعضی چیزها مثل #عشق بل‌که مثل #آغوش وقفه‌بردار نیست. دختربچه را که از سینه‌ی مادر جدا کنی، یک زخم در دل جفت‌شان می‌کاری که از لابه‌لایش هیچ نوری بیرون نمی‌زند. همه چیز به وقتش قشنگ است و راستش عاشقی هم نه آن مقوله‌ای است که با وقفه و دوری و دوستی کنار بیاید. بی‌چاره مهتاب خیلی تلاش کرد رابطه‌ی زخم‌خورده را #ترمیم کند؛ نشد. بی‌چاره‌تر مادر مهتاب خیلی سعی کرد رابطه‌ی زخم‌خورده را #تدبیر کند؛ نشد. یعنی #غریبه شده بودند با هم؟ نمی‌دانم! از من هیچ چیز نپرسید، چون من هیچ چیز نمی‌دانم...
▪️
چرا، چرا. من یک #چیز را #خوب می‌دانم. از #خدا پنهان نیست و بگذار از #شما هم نباشد. دی‌شب که به مهتاب زنگ زدم تا ازش درباره‌ی کم و کیف شیر بچه‌گربه‌هایی بپرسم که همین سر کوچه‌مان چند روز است بی‌مادر شده‌اند، برگشت گفت: مادرم، آخ مادرم...
▪️
رفتم استوری‌اش را چک کردم. دیدم در یک صفحه‌ی سیاه- سیاه به همان رنگ روسری‌اش در همان روز نحس بنیاد شهید- نوشته: مادر مرد، از بس که #جان ندارد...
#حق
#حسین_قدیانی
https://t.me/ghete26

https://www.instagram.com/p/CytvdlhoOFR/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
🔴🔴« خشونت و تحقیر انسان محکوم است، از غزه تا ایذه »


🔵 به تازگی با دوست جامعه‌شناسی آشنا شدم، ایشان جامعه‌ی عشق‌محور را مطالعه کرده و بر آن متمرکز است. چندروز پیش نقدی داشت که جامعه‌شناسان ما، همیشه بدی‌ها و تلخی‌ها را می‌بینند و غر می‌زنند.
من با نقد ایشان هم موافقم و هم مخالف، اما در پاسخ به این جامعه‌شناس صلح‌طلب گرامی و خوش‌فکر یادآور می‌شوم:
🔷 در شرایط اندوه‌باری زندگی می‌کنیم، اندوهی که با خشمی سترگ آمیخته شده و بودن در صلح فردی و اجتماعی را به چالشی عمیق کشانده است.
دو منطقه از جهان در کشمکش بر سر قدرت و ثروت در آتش جنگی ویران‌گر می‌سوزد و جان می‌ستاند، یک‌سو #روسیه و #اوکراین و دیگرسو، #فلسطین و #اسرائیل.
در این‌سوی جهان در سرزمین من نیز، سال‌هاست که مردمان خسته از سوگ پیامدهای طولانی‌ترین جنگ معاصر و ده‌ها جنبش اعتراضی در چند دهه‌ی گذشته و هزاران #تبعیض و نابرابری جنسیتی و قومی و مذهبی و دینی؛ در اعتراض و دادخواهی‌اند.
#دادخواهی که انکار می‌شود،
دادخواهی که #جرم تلقی می‌شود.
مردمانی که با همه‌ی نفرت‌پراکنی‌ها و خشونت‌ورزی ها، خواستار صلح و آرامش‌ و یک زندگی معمولی اند.
اما #فقر و تنگدستی چنان گریبان‌شان را گرفته و چنان سنگ‌دلانه از #عشق و آرامش جدایشان نموده که گویی نوزادی را از آغوش گرم و امن مادر، با خشونت و ستم؛ جدا سازید.
 و شوربختانه پاسخ‌شان از جنس خشونت، دشنام، تهدید، تحقیر، بازداشت، جراحت و جان باختن بوده است.
مردمانی که در خانه و گورستان و دانشگاه و کارخانه و خیابان و زندان با خشونت؛ #تحقیر می‌شوند.
مردمانی که به مجازات سهمگین‌ترین احساس انسانی، محکوم شده‌اند؛ #شرم_عشق‌ورزی در برابر خود و زندگی اندوه‌بار تصاحب شده در چنبره‌ی اصحاب قدرت و ثروت…

☘️🌿 آری دوست جامعه‌شناس صلح‌طلب و عشق‌ورز گرانقدر
این روزها، چهره‌ی کودکان عروسک بدست آواره‌ی غزه در خرابه‌های سرشار از آتش و خون همان‌قدر ما را به دیدن تلخی‌ها و خروش بر خشونت‌ورزان وا می‌دارد که شنیدن دشنام رکیک و حرکات جلف و #اوباش گونه‌ی همراه با خشونت به دانشجویان در نهاد دانشگاه،
و نیز دیدن نگاه عمیق و سکوت معنادار ماه‌منیر، مادری کودک ازدست داده در ایذه بر مزار کیان دلبندش که روایتی طولانی از اندوه و خشم و دادخواهی و عشق ربوده شده‌اش دارد...
سکوتی که حقیقتا سرشار از ناگفته‌های بسیار است...
و چه کسی است که نداند #خشونت و #تحقیر در هر نقطه از جهان و با هر شیوه و به هر میزان و شدت؛ ویران‌گر و محکوم است و آدمی را پریشان خاطر و بی‌قرار و آشفته می‌سازد.
آن‌قدر که اورا به تکرار واگویه‌ی این همه رنج و سوگ، این همه ستم و خشونت و این همه عشق و آرامش ربوده شده از زندگی معمولی آدم‌ها، وا می‌دارد؛ تا جایی‌که کارش به تلخی می‌گراید...
و درحالی که جامعه‌شناس، مسائل اجتماعی را عریان #توصیف و #تبیین می‌کند و #هشدار می‌دهد؛ اکنون و در این زمانه که مصائب اجتماعی زیاد است و گوش شنوا و چشم بینایی برای درک آن‌ها ازسوی متولیان و حکمرانان و اصحاب قدرت نیست، این #بازنمایی عریان درد و هشدار و نهیب بر خشونت و تحقیر آدم‌ها؛ به غر زدن شباهت می‌یابد...
من درد در رگانم
حسرت در استخوانم
و چیزی نظیر آتش
در جانم پیچید ...

✍️ فریبا نظری
۲۰ آبان ۱۴۰۲




#زندگی‌معمولی
#جامعه_عشق‌محور
#غزه
#ایذه
#کیان_پیرفلک
#ماه‌منیر_مولایی‌راد


https://t.me/Sociologyofsocialgroups
🟢🌿🟢 « در ایران امروز، ما به هم‌کنشی گروهی نیازمندیم »


🔵 شاید بتوان ساده‌ترین و مورد توافق‌ترین تعریف از گروه اجتماعی را چنین بیان کرد:
👈 مجموعه‌ای بیش‌از دو نفر که دارای ویژگی‌های زیر هستند؛
- هدف مشترک
- هم‌کنشی اعضا( کنش متقابل یا Interaction )
- علاقمند به برطرف کردن نیازهای یکدیگر
- پیروی از هنجارهای معین
- تداوم در کنارهم بودن
- داشتن نمادهای مشترک
- ساختاری مبتنی‌بر پایگاه و نقش اعضا

🔷 برخی‌از مهم‌ترین کارکردهای گروه اجتماعی عبارتند از:
۱- هویت‌بخشی
۲- بهبود روابط موثر اجتماعی
۳- برطرف شدن نیازهای فردی جامانده و نیازمند به هم‌کنشی با دیگران
۴- منزلت بخشی
۵- جامعه‌پذیری و تکمیل آن در طول زندگی
۶- آماده نمودن اعضا برای پذیرش تغییر و تحول
۷- برطرف شدن و رشد و بلوغ احساسات و عواطف فردی
۸- ایجاد و تقویت سواد عاطفی
۹- ایجاد و تقویت تاب‌آوری اجتماعی
۱۰- ایجاد و تقویت سواد اجتماعی

🔷 برخی‌از مهم‌ترین انواع گروه اجتماعی را می‌توان چنین برشمرد:
۱- رسمی و غیررسمی
۲- نخستین و دومین
۳- خودی و غیرخودی
۴- مرجع
۵- فشار
۶- همسالان
۷- باز و بسته
۸- داوطلبانه و اجباری
۹- شبه‌گروه یا موقت یا انبوه خلق

🔺آمارها و گزاره های تبیینی و تحلیلی کارشناسان حوزه‌های مختلف هم‌چون اقتصادی، پزشکی، تربیتی، فرهنگی، هنری، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی؛ نشان‌گر آن است که در شرایط نامناسب و نابهنجاری بسر می‌بریم. وضعیت #آنومیک و نابهنجار اقتصادی و اجتماعی و سلامت جسم و روان، در سویه‌ی نابسامان و خطرناک طیف روال زیست فردی و اجتماعی قرار گرفته است.
یک‌بار دیگر به کارکردهای گروه‌های اجتماعی که در بالا بدان اشاره شد، دقت کنیم. یکی از شیوه‌هایی که می‌تواند به ایرانیان در این شرایط سخت یاری رسانده و بخشی‌از این شرایط آنومیک زیست فردی و اجتماعی را بهبود بخشیده یا دست‌کم مقابله با آن را آسان‌تر و کم‌ آسیب‌تر بسازد؛ کنش جمعی و هم‌کنشی گروهی است.

🔹تشکیل گروه‌های اجتماعی مانند گروه‌های دوستانه، هنری، مطالعاتی، ورزشی، فراغت، کنش‌گری خیریه و امدادرسان و نیز تقویت عضویت و هم‌کنشی در گروه‌هایی  چون خانواده، خانوارهایی مانند پادگان، دانشگاه، مدرسه، محل کار؛ می‌تواند به سلامت جسم و روان ما، رفع یا کاهش بحران هویت و منزلت ما، و تقویت سواد عاطفی و اجتماعی ما؛ کمک شایانی نماید.
🔹بررسی پژوهش‌گران علوم اجتماعی نشان می‌دهد بودن در یک گروه اجتماعی کوچک و صمیمی ورزشی یا هنری یا مطالعاتی، و یا تقویت گروه‌هایی که فرد عضوی از آن‌هاست؛ به وی احساس امنیت و قدرت بروز احساسات و بیان مطالبات او را به گونه‌ی متفاوت از زمانی که کنش‌گری تنهاست، می‌بخشد.

✳️ ما در شرایط کنونی برای گذر از طوفان بحران‌های اقتصادی و #فقر کمرشکن و جامعه‌ی طبقه‌بندی شده‌ی* دارا و ندار و خودی و غیرخودی؛ به هم‌کنشی با یکدیگر نیاز داریم.

✳️ما در گرداب #تبعیض و نابرابری و #دادخواهی و اعتراضات بدون پاسخ و انکارشده، به کنش جمعی و بودن در کنارهم؛ نیازمندیم.

✳️ ما برای عبور از گفتمان خشونت‌ورزی و ستیزه‌جویی و کشمکش‌گرایی و رسیدن به #گفتمانی_نو و تازه با رواداری و خشونت‌پرهیزی و توسعه‌یافتگی؛ به ایجاد گروه‌های اجتماعی متنوع و متکثر با هم‌کنشی جمعی، سخت محتاجیم.

✳️ما برای عبور سلامت از دریای طوفانی لبریز از #نفرت و #خشم و اندوه و رنج بسیار، و سیراب شدن از چشمه‌ی آرامش و #مدارا و #عشق و شادکامی؛ ناگزیر به بودن و زیستن در کنارهم و با یکدیگریم.
ما به کنش جمعی چه در اندوه و سوگ‌واری و چه در شادی و نشاط، به یکدیگر احتیاج داریم.
تجربه‌ و بروز
#احساسات_متضاد چون خشم و آرامش، اندوه و شادی، ترس و امنیت، عصیان و بی‌تفاوتی؛ در گروه‌های اجتماعی و کنار یکدیگر، آسیب کمتری به ما خواهد زد.
باور کنیم ما در ایران امروز، به هم‌کنشی با یکدیگر؛
سخت نیازمندیم…
ایمان بیاوریم به آغاز فصلی گرم و سبز ...


✍️ فریبا نظری
۲۳ آبان ۱۴۰۲


https://t.me/Sociologyofsocialgroups/975    جامعه‌ی طبقه‌بندی شده *

#گروه‌درمانی
#کنش_جمعی
#هم‌کنشی_گروهی
#التیام_در_کنار_یکدیگر
#کنش‌گر_باشیم


https://t.me/Sociologyofsocialgroups
🍃🌺🍃🌺🍃🌺

#سرگالش

گفتگو با پدر /قبل از فاتحه

#رسولی_عمارلویی

پدر جان ۵۷ یادت هست ! آن روزهای پر از شور و هیجان ! و قول هایی که به ما می دادی؟

همه آن قول ها یادم هست !
سال ۵۷ من ۲۵ ساله بودم. یادم هست و یادت باید باشد، برای ما از جنایت و بدبختی روزگار می گفتی؟!
از حاکمان زر و زور قصه می خواندی !
داستان مدرس، حکایت مصدق، قصه فدائیان اسلام، ظلم حکومت ها !
نداری و گرسنگی ما یادت هست؟!
یادت هست از نداری خیلی از شب ها گرسنه می خوابیدیم و مادر شب ها قول غذای خوش مزه ظهر فردا را می داد ؟!
.
وقتی به پیروزی انقلاب نزدیک می شدیم ! ما را به کف خیابان می بردی و می گفتی این همان آه مظلوم و ستمدیدگان است که به فریاد تبدیل شده است و دارد ظلم را می سوزاند.

گفتی یا نگفتی؟!

گفتی این قیام سرانجام خوبی دارد. در پناه عدالت اسلامی فقیر نخواهیم داشت.

گفتی یا نگفتی؟!

گفتی شاه که برود دیگر حکومت داری ارثی نیست ! بچّه های ما به نوبت رئیس جمهور، وزیر، استاندار، مدیرکل، فرماندار و یا حداقل بخشدار می شوند ! یعنی نباید نگران کار و شغل جوانان تحصیلکرده خود باشیم.

بیچاره گل آقا که یادت هست !
روی حرف شما و عشق وزیر و استاندار شدن بچّه ها با دارو و درمان صاحب دوازده پسر شد ! یعنی برای هر پست و مقام ارشد مملکتی یک پسر !

پدرجان !
تو رفتی و روزگار ما را ندیدی !
کاش بودی و با چشمان خودت می دیدی کسانی که تا دیروز هیچ بودند، ولی امروز هرکدام شان با ذکر حمد و توحید و تسبیح ریا بر موشک زندگی سوارند و در بالاشهر تهران شاهانه زندگی می کنند و ما که به امید زندگی بهتر در پیروزی اسلام نقش داشتیم و به آرمان های انقلاب و قرآن پای بند بودیم و هستیم به فلاکت افتاده ایم و سال های عمرمان در آتش ناکار آمدی ها سوخت.

پدرجان ! خوب شد رفتی و حال و روز امروز ما را ندیدی و اگر بودی و میدیدی می فهمیدی آنچه را که ما بدنبالش بودیم و آنچه را که امروز گرفتار آن شده ایم متفاوت است !

همانطور که به ما قول یک زندگی خوب را داده بودید می خواستیم تا در کنار امنیت شغلی و حریم خصوصی خانواده راحت و در آرامش زندگی کنیم و بچه های ما مشکل تحصیل و کار بعد از پایان تحصیلات نداشته باشند.

ما میخواستیم دروغ مشروعیت نداشته باشد که متأسفانه با لعاب دینی همه گیر شده و سختی معیشت امان ما را بریده است، دادرسی هم نیست تا بشود به آن پناه برد.

پدر جان ! یادت هست قدیما کلمه #اختلاس در فرهنگ لغت ما پیدا نمی شد. اگر هم بود نیازی به آن نبود تا بدانیم در کجا بکار می رود، استفاده همه ما از کلمات #عشق بود و #محبت ! از کلمات #دروغ‌، #تهمت، #غیبت و #ناسزا متنفر بودیم ولی حالا در این کلمات غرق شده ایم.

قدیما قبل از اذان صبح و بعد از نماز صبحگاهی با خنده و دلی پاک برای سلامتی و عاقبت بخیری همه مردم دنیا، خودمان، بچه های مان و همسایه ها و کشور دعا می کردیم. از خدا سربلندی قرآن، اسلام و صاحبان ادیان الهی را میخواستیم.

پدرجان!
این روزها حال و روز ما خوب نیست !
دیگر دست #عقیل_ها با آتش عدالت اسلامی سوزانده نمی شود !
از بیت المال برداشت خلاف می شود بی آن که از خدا به ترسند و یا احساس شرم کنند !

حقوق نجومی می گیرند بی آن که از خودشان به پرسند انقلاب مدیون آن هاست و یا آن ها مدیون خون شهدا و انقلاب هستند.

و کلام آخر اینکه از همه ناگفته هایی که درسینه دارم نا امید نیستم چون خدا را در جایگاه حق می بینم و مطمئن هستم ظلم پایدار نیست !

🌶 @Sargallesh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📝📝« عشق، شادی است! »


✏️ویدیویی جالب از جشن دختران دانشگاه الزهرا بوشهر در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که بقول دوستی با هر بار دیدنش، حال آدم خوب و تازه می‌شود و عشق در وجودش جانی دوباره می‌یابد!
چه زیبا گفت هم استانی خوش ذوق و عاشق پیشه‌ی گیلانی، #هوشنگ_ابتهاج:

عشق شادی است، عشق آزادی است
عشق آغاز آدمیزادی است
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت بر او گماشتن است
عشق شوری زخود فزاینده است
زایش کهکشان زاینده است
تپش نبض باغ در دانه است
در شب پیله، رقص پروانه است ...
زندگی چیست ؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آن که عشق می ورزد
دل و جانش به عشق می ارزد…

✏️کاش آن‌ها که این‌همه #زیبایی و #عشق را نمی‌بینند، دست‌کم دریابند عشق و شادی محصور نمی‌شود! بشمارید:
دختران اکباتان، دختران دانشکده هنر، دختران دانشگاه اصفهان، دختران دانشگاه بوشهر، دختران رشت، دختران کردستان، و دختران ایران ...
 
      هرچه تبر زدی مرا 
              زخم نشد جوانه شد 
#ایرج_جنتی‌عطایی

✏️ با اجازه‌ی جناب #شاملو
   عشق را 
     در پستوی خانه
        نهان نتوان کرد!

✍️فریبا نظری
۲۱ فروردین ۱۴۰۳


https://t.me/Sociologyofsocialgroups