وقتی در #برجام_منطقهای با تروریستهای طالبان،قاتلان هزاران مسلمان یمنی،هم پیمانان پیمان ابراهیم و متعرضان به نام خلیج همیشه فارس توافق کنیم؛
چرا درباره برخی موارد مانند کنسرت،#حجاب،پلمپ مراکز تفریحی وتوریستی،#فیلترینگ و…نتوان منطبق بر #حق_الناس به یک #برجام_داخلی دست یافت؟
#تدبیر
چرا درباره برخی موارد مانند کنسرت،#حجاب،پلمپ مراکز تفریحی وتوریستی،#فیلترینگ و…نتوان منطبق بر #حق_الناس به یک #برجام_داخلی دست یافت؟
#تدبیر
🍁
#مهتاب_صداقت
حق: جنگ، مردها را یک بار میکشد و فرهنگ جنگ، زنها را روزی صد بار زجرکش میکند. با این حال، همه ناظر بر حفظ وطن، از خون شهید سخن میگویند و خون دل همسر شهید را #فراموش میکنند. از این سفره، سهم ایتام شهدا هم زخم زبان سهمیه میشود. سهمیههایی که بر فرض وجود، برای هیچ فرزند شهیدی #پدر نمیشود...
▪️
مهتاب تازه داشت در بدن مادر، هفتماهه میشد که پدرش را در نخستین روز جنگ از دست میدهد. اینکه دو ماه قبل از تولد، دختر شهید شوی، دردی نیست که با کمک تراپیست درمان شود. دردی است بیدرمان که با تو بزرگ میشود، با تو قد میکشد و همیشه مثل #سایه همسایهی همهی روزهای زندگیات میشود؛ روزی که معلم از شغل پدرت میپرسد، روزی که به سن تکلیف میرسی، روزی که کنکور قبول میشوی، روزی که #عاشق میشوی، روزی که برایت خواستگار میآید، روزی که #ازدواج میکنی، روزی که بچهدار میشوی و روزی که باید به دخترت توضیح بدهی چرا حتی یک عکس هم با پدر نداری. خدا نخواهد که دختر بدون داشتن حتی یک خاطره از پدر، دختر شهید شود...
▪️
مادر #مهتاب را در خوابگاه جنگزدههای شیراز به دنیا میآورد و کمی بعد میرود ماهشهر پیش برادر بزرگترش. مهتاب در آستانهی ششسالگی است که #مادر با یکی از همکارهای برادر #عقد میکند. سه ماه بعد و در حالی که هنوز جنگ تحمیلی تمام نشده، این بار نوبت زنگ تحمیلی میشود. بنیاد شهید، مادر مهتاب را به تهران فرامیخواند تا معلوم شود چرا فرهنگ جنگ از خود جنگ هم خطرناکتر است: «چرا برای ازدواج مجدد با ما مشورت نکردی؟ چرا این مرد را انتخاب کردی؟ چرا اقلاً بعدش بنیاد را در جریان نگذاشتی؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟» فرجام این چون و چراها به جدایی مهتاب از مادرش ختم میشود. حالا دختر قصهی ما باید در پرورشگاه سمیه زندگی کند. اگر پسر بود، میبردندش پرورشگاه یاسر. اف بر این انقلاب و آن جنگش. اف بر این نظام و آن بنیاد شهیدش. زندگی همسر شهید به شما چه، ای حرامزادهتر از صهیونیستها؟ اگر ناظر بر دخالت بیجای شما فقط زندگی یک خانوادهی شهید متلاطمتر از قبل شده باشد، کافی است تا کینهی ما از ایدئولوژی شما حتی عمیقتر از نفرتمان از صدام باشد. اگر مردک سگسبیل بعثی فقط پدر ما را کشت، شما پدر ما را درآوردید و در اوج حرامزادگی، آنجا که در برابر قلم آدمی کم میآورید، ما را حرامزاده میخوانید...
▪️
چندی بعد مادر میبیند که تاب جدایی از مهتاب را ندارد. پس تن به طلاق میدهد و به امید یافتن دخترش، قدم در راهی میگذرد که گاه سراب است و گاه قرص اعصاب. چرا؟ چون جنگ با خود فرهنگ جنگ را هم میآورد و چون فرهنگ جنگ از خود جنگ هیولاتر است...
▪️
درست در همان سالهایی که ما داشتیم همراه #هاچ_زنبور_عسل دنبال مادرش میگشتیم، مادر مهتاب هم داشت در واقعیتی که کاش #کارتون بود، دربهدر دنبال مهتابی میگشت که فقط دو سال در پرورشگاه سمیه دوام آورده بود. دخترک کجا رفته بود؟ رفته بود خانهی اقوام پدری و حسابی بزرگ شده بود. شده بود هجده ساله، نوزده ساله، بیست ساله، بیست و یک ساله. شده بود یک #عروسک که دلش #نوازش میخواست؛ صاحب #ناز شده بود و برای نازش بلکه نیازش دنبال #خریدار میگشت؛ دنبال مادر...
▪️
چه اهمیتی دارد که مهتاب و مادرش در کدام #جاده یا در کدام #شهر یا در کدام #خانه دوباره همدیگر را پیدا میکنند؟ مهم این است که فرهنگ جنگ، گاه آنقدر فاصلهها را زیاد میکند که دیگر هیچ رابطهای حتی رابطهی مهتاب و مادرش مثل قبل نمیشود. بعضی چیزها مثل #عشق بلکه مثل #آغوش وقفهبردار نیست. دختربچه را که از سینهی مادر جدا کنی، یک زخم در دل جفتشان میکاری که از لابهلایش هیچ نوری بیرون نمیزند. همه چیز به وقتش قشنگ است و راستش عاشقی هم نه آن مقولهای است که با وقفه و دوری و دوستی کنار بیاید. بیچاره مهتاب خیلی تلاش کرد رابطهی زخمخورده را #ترمیم کند؛ نشد. بیچارهتر مادر مهتاب خیلی سعی کرد رابطهی زخمخورده را #تدبیر کند؛ نشد. یعنی #غریبه شده بودند با هم؟ نمیدانم! از من هیچ چیز نپرسید، چون من هیچ چیز نمیدانم...
▪️
چرا، چرا. من یک #چیز را #خوب میدانم. از #خدا پنهان نیست و بگذار از #شما هم نباشد. دیشب که به مهتاب زنگ زدم تا ازش دربارهی کم و کیف شیر بچهگربههایی بپرسم که همین سر کوچهمان چند روز است بیمادر شدهاند، برگشت گفت: مادرم، آخ مادرم...
▪️
رفتم استوریاش را چک کردم. دیدم در یک صفحهی سیاه- سیاه به همان رنگ روسریاش در همان روز نحس بنیاد شهید- نوشته: مادر مرد، از بس که #جان ندارد...
#حق
#حسین_قدیانی
https://t.me/ghete26
https://www.instagram.com/p/CytvdlhoOFR/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
#مهتاب_صداقت
حق: جنگ، مردها را یک بار میکشد و فرهنگ جنگ، زنها را روزی صد بار زجرکش میکند. با این حال، همه ناظر بر حفظ وطن، از خون شهید سخن میگویند و خون دل همسر شهید را #فراموش میکنند. از این سفره، سهم ایتام شهدا هم زخم زبان سهمیه میشود. سهمیههایی که بر فرض وجود، برای هیچ فرزند شهیدی #پدر نمیشود...
▪️
مهتاب تازه داشت در بدن مادر، هفتماهه میشد که پدرش را در نخستین روز جنگ از دست میدهد. اینکه دو ماه قبل از تولد، دختر شهید شوی، دردی نیست که با کمک تراپیست درمان شود. دردی است بیدرمان که با تو بزرگ میشود، با تو قد میکشد و همیشه مثل #سایه همسایهی همهی روزهای زندگیات میشود؛ روزی که معلم از شغل پدرت میپرسد، روزی که به سن تکلیف میرسی، روزی که کنکور قبول میشوی، روزی که #عاشق میشوی، روزی که برایت خواستگار میآید، روزی که #ازدواج میکنی، روزی که بچهدار میشوی و روزی که باید به دخترت توضیح بدهی چرا حتی یک عکس هم با پدر نداری. خدا نخواهد که دختر بدون داشتن حتی یک خاطره از پدر، دختر شهید شود...
▪️
مادر #مهتاب را در خوابگاه جنگزدههای شیراز به دنیا میآورد و کمی بعد میرود ماهشهر پیش برادر بزرگترش. مهتاب در آستانهی ششسالگی است که #مادر با یکی از همکارهای برادر #عقد میکند. سه ماه بعد و در حالی که هنوز جنگ تحمیلی تمام نشده، این بار نوبت زنگ تحمیلی میشود. بنیاد شهید، مادر مهتاب را به تهران فرامیخواند تا معلوم شود چرا فرهنگ جنگ از خود جنگ هم خطرناکتر است: «چرا برای ازدواج مجدد با ما مشورت نکردی؟ چرا این مرد را انتخاب کردی؟ چرا اقلاً بعدش بنیاد را در جریان نگذاشتی؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟» فرجام این چون و چراها به جدایی مهتاب از مادرش ختم میشود. حالا دختر قصهی ما باید در پرورشگاه سمیه زندگی کند. اگر پسر بود، میبردندش پرورشگاه یاسر. اف بر این انقلاب و آن جنگش. اف بر این نظام و آن بنیاد شهیدش. زندگی همسر شهید به شما چه، ای حرامزادهتر از صهیونیستها؟ اگر ناظر بر دخالت بیجای شما فقط زندگی یک خانوادهی شهید متلاطمتر از قبل شده باشد، کافی است تا کینهی ما از ایدئولوژی شما حتی عمیقتر از نفرتمان از صدام باشد. اگر مردک سگسبیل بعثی فقط پدر ما را کشت، شما پدر ما را درآوردید و در اوج حرامزادگی، آنجا که در برابر قلم آدمی کم میآورید، ما را حرامزاده میخوانید...
▪️
چندی بعد مادر میبیند که تاب جدایی از مهتاب را ندارد. پس تن به طلاق میدهد و به امید یافتن دخترش، قدم در راهی میگذرد که گاه سراب است و گاه قرص اعصاب. چرا؟ چون جنگ با خود فرهنگ جنگ را هم میآورد و چون فرهنگ جنگ از خود جنگ هیولاتر است...
▪️
درست در همان سالهایی که ما داشتیم همراه #هاچ_زنبور_عسل دنبال مادرش میگشتیم، مادر مهتاب هم داشت در واقعیتی که کاش #کارتون بود، دربهدر دنبال مهتابی میگشت که فقط دو سال در پرورشگاه سمیه دوام آورده بود. دخترک کجا رفته بود؟ رفته بود خانهی اقوام پدری و حسابی بزرگ شده بود. شده بود هجده ساله، نوزده ساله، بیست ساله، بیست و یک ساله. شده بود یک #عروسک که دلش #نوازش میخواست؛ صاحب #ناز شده بود و برای نازش بلکه نیازش دنبال #خریدار میگشت؛ دنبال مادر...
▪️
چه اهمیتی دارد که مهتاب و مادرش در کدام #جاده یا در کدام #شهر یا در کدام #خانه دوباره همدیگر را پیدا میکنند؟ مهم این است که فرهنگ جنگ، گاه آنقدر فاصلهها را زیاد میکند که دیگر هیچ رابطهای حتی رابطهی مهتاب و مادرش مثل قبل نمیشود. بعضی چیزها مثل #عشق بلکه مثل #آغوش وقفهبردار نیست. دختربچه را که از سینهی مادر جدا کنی، یک زخم در دل جفتشان میکاری که از لابهلایش هیچ نوری بیرون نمیزند. همه چیز به وقتش قشنگ است و راستش عاشقی هم نه آن مقولهای است که با وقفه و دوری و دوستی کنار بیاید. بیچاره مهتاب خیلی تلاش کرد رابطهی زخمخورده را #ترمیم کند؛ نشد. بیچارهتر مادر مهتاب خیلی سعی کرد رابطهی زخمخورده را #تدبیر کند؛ نشد. یعنی #غریبه شده بودند با هم؟ نمیدانم! از من هیچ چیز نپرسید، چون من هیچ چیز نمیدانم...
▪️
چرا، چرا. من یک #چیز را #خوب میدانم. از #خدا پنهان نیست و بگذار از #شما هم نباشد. دیشب که به مهتاب زنگ زدم تا ازش دربارهی کم و کیف شیر بچهگربههایی بپرسم که همین سر کوچهمان چند روز است بیمادر شدهاند، برگشت گفت: مادرم، آخ مادرم...
▪️
رفتم استوریاش را چک کردم. دیدم در یک صفحهی سیاه- سیاه به همان رنگ روسریاش در همان روز نحس بنیاد شهید- نوشته: مادر مرد، از بس که #جان ندارد...
#حق
#حسین_قدیانی
https://t.me/ghete26
https://www.instagram.com/p/CytvdlhoOFR/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
📝📝 « دردسرهای حکومت دینی و ایدئولوژیک »
✏️ وقتی در دوران کنونی از جدایی حکومت از دین، جامعهی سکولار و دین عرفی سخن گفته میشود، بر موارد کاربردی دلالت دارد که زیست روزمرهی جوامعی که دارای حکومت دینی هستند را دچار مشکلات و موانعی ساخته که گاه بسیار عجیب و دردسر ساز است و پیامدهای ناخوشایند و زیان رسانی دارد. اگر چه مطالعات و شواهد میدانی و عینی نشان میدهد خروجی افزایش تمایل به جدایی حکومت از دین، درنهایت به سود ادیان و مردمان جوامع مختلف است.
⬅️ بیایید چند نمونه را باهم مرور کنیم:
۱- تعطیلی یک یا دو روز در هفته؛ در جامعهای که حکومت ایدئولوژیک و دینی دارد، تبدیل به مسئلهای سیاسی و ایدئولوژیک میشود و بسیاری از ارتباطات آن کشور با سایر کشورهای جهان را دچار پیچیدگی و مشکل میسازد. مثلاً گفته میشود در کشورهای مسلمان باید روز جمعه تعطیل باشد، در کشورهای مسیحی روز یکشنبه و در کشورهای یهودی روز شنبه. و البته آگاه نیستم که در کشورهایی با ادیان دیگر ممکن است طرفداران حکومت دینی و ایدئولوژی زده قائل به تعطیلی چه روزهای دیگری باشند.
درحالی که در کشورهایی که از حکومت دینی فاصله گرفتهاند این موضوع به آسانی #تدبیر و برنامهریزی شده است.
۲- تولید و فروش قانونی نوشیدنی های الکلی؛ یکی دیگر از موضوعاتی است که ورود حکومت دینی به آن، وضعیت را پیچیده و مخاطرهآمیز کرده است. زیرا آن را تبدیل به پدیدهای زیرزمینی و قاچاق نموده و نتیجهی آن، آسیبهای جدی مسمومیت، نابینایی و مرگ برای مصرف کنندگان تولیدات قاچاق و بدون نظارت است. به برخی از آمار وحشتناک آسیب دیدگان این موضوع در ایران نگاهی بیندازیم:
☑️ در سال ۱۴۰۱، تعداد ۶۴۴ نفر در گروه سنی ۲۰ تا ۴۰ ساله بر اثر سوء مصرف ناشی از الکل جان باختند( فرارو، تیر ۱۴۰۲).
☑️ مسمومیت الکلی در ایران هرساله به صورت میانگین بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ قربانی میگیرد، اینها آمارهایی است که از سوی پزشکی قانونی اعلام شده است. این آمارها گاهی افزایش پیدا میکند، چنانکه در بازه اسفند ۹۸ تا ۱۹ فروردین ۹۹ بیش از ۳ هزار نفر دچار مسمومیت الکلی شده و از این میان ۷۲۸ نفر نیز جان خود را از دست دادند ( شرق، خرداد ۱۴۰۱).
☑️ بنا بر اعلام وزارت بهداشت، از اول اسفند ۱۳۹۸ (آغاز شیوع ویروس کرونا) تا ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۵۰۱۱ نفر در کشور به دلیل مصرف مشروبات الکلی حاوی متانول دچار مسمومیت شدند که ۵۲۵ نفر از مسمومان مراجعهکننده به مراکز درمانی، به دلیل شدت عوارض، فوت کردهاند (ایسنا، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹).
این حالیست که در بسیاری از کشورها بدون حکومت دینی و البته با اکثریت افراد دیندار مسلمان مانند اندونزی، مالزی، مصر، و ترکیه؛ این وضعیت و شرایط آسیبزا و بغرنج وجود ندارد و برای آن #تدابیری مناسب بدون دخالت ایدئولوژیک و آسیب رسان برای جامعه، اندیشیده و برنامهریزی شده است.
۳- حجاب اجباری؛ موضوعی که به آسانی در تمام کشورهای مسلمان دنیا تدبیر شده به جز کشورهایی مانند ایران و افغانستان که حکومت دینی و ایدئولوژیک دارند.
این #بیتدبیری و ورود و #دخالت_حکومت به حوزهی خصوصی حقوق شهروندی جامعه، سالهاست مشکلات بسیاری را هم برای زنان داخل کشور و هم برای گردشگران خارجی که تمایل دارند به ایران زیبا سفرکنند، بوجود آورده است.
ایجاد فضای دوقطبی، ناامنی و مخاطرات آمد و شد و حضور در جامعه، به کرسی نشاندن یک خوانش از دین و پوشش برای زنان، تجربهی زیستهی هراس، توهین، آزار روانی و آسیب جسمی زنان، گسترش فرهنگ زیست دوگانه بدون باور و اعتقاد شخصی همراه با اجبار حکومتی، افزایش کنش عاطفی معطوف به لجاجت در جامعه، احساس ناخوشایند تبعیض در بسیاری از دینداران باورمند به پوشش؛ و البته افزایش آگاهی و تمایل به سوی رهایی از دین حکومتی و ایدئولوژیک؛ از پیامدهای حجاب اجباری حکومت دینی برای زنان و مردان داخل کشور است.
و آسیب و توقف چرخهی گردشگری اقتصادی و فرهنگی این سرزمین و تبدیل ایران به غایبی بزرگ در اقتصاد توریسم نیز، برونداد این پدیده در ارتباطات منطقهای و جهانی کشور ماست.
در این خصوص نیز دیگر کشورهای مسلمان مانند مالزی، اندونزی و ترکیه حتی عربستان، برای آن تدبیر کرده و از این پیامدها فاصله گرفتهاند.
✍️فریبا نظری
هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳
#دردسرهای_حکومت_دینی
#حجاب_اجباری
#تجربهی_زیستهی_ناامن_زنان
#تهدید_حقوق_شهروندی
#اقتصاد_توریسم
#ایران
#افغانستان
#مالزی
#اندونزی
#ترکیه
#مصر
#عربستان
https://t.me/Sociologyofsocialgroups
✏️ وقتی در دوران کنونی از جدایی حکومت از دین، جامعهی سکولار و دین عرفی سخن گفته میشود، بر موارد کاربردی دلالت دارد که زیست روزمرهی جوامعی که دارای حکومت دینی هستند را دچار مشکلات و موانعی ساخته که گاه بسیار عجیب و دردسر ساز است و پیامدهای ناخوشایند و زیان رسانی دارد. اگر چه مطالعات و شواهد میدانی و عینی نشان میدهد خروجی افزایش تمایل به جدایی حکومت از دین، درنهایت به سود ادیان و مردمان جوامع مختلف است.
⬅️ بیایید چند نمونه را باهم مرور کنیم:
۱- تعطیلی یک یا دو روز در هفته؛ در جامعهای که حکومت ایدئولوژیک و دینی دارد، تبدیل به مسئلهای سیاسی و ایدئولوژیک میشود و بسیاری از ارتباطات آن کشور با سایر کشورهای جهان را دچار پیچیدگی و مشکل میسازد. مثلاً گفته میشود در کشورهای مسلمان باید روز جمعه تعطیل باشد، در کشورهای مسیحی روز یکشنبه و در کشورهای یهودی روز شنبه. و البته آگاه نیستم که در کشورهایی با ادیان دیگر ممکن است طرفداران حکومت دینی و ایدئولوژی زده قائل به تعطیلی چه روزهای دیگری باشند.
درحالی که در کشورهایی که از حکومت دینی فاصله گرفتهاند این موضوع به آسانی #تدبیر و برنامهریزی شده است.
۲- تولید و فروش قانونی نوشیدنی های الکلی؛ یکی دیگر از موضوعاتی است که ورود حکومت دینی به آن، وضعیت را پیچیده و مخاطرهآمیز کرده است. زیرا آن را تبدیل به پدیدهای زیرزمینی و قاچاق نموده و نتیجهی آن، آسیبهای جدی مسمومیت، نابینایی و مرگ برای مصرف کنندگان تولیدات قاچاق و بدون نظارت است. به برخی از آمار وحشتناک آسیب دیدگان این موضوع در ایران نگاهی بیندازیم:
☑️ در سال ۱۴۰۱، تعداد ۶۴۴ نفر در گروه سنی ۲۰ تا ۴۰ ساله بر اثر سوء مصرف ناشی از الکل جان باختند( فرارو، تیر ۱۴۰۲).
☑️ مسمومیت الکلی در ایران هرساله به صورت میانگین بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ قربانی میگیرد، اینها آمارهایی است که از سوی پزشکی قانونی اعلام شده است. این آمارها گاهی افزایش پیدا میکند، چنانکه در بازه اسفند ۹۸ تا ۱۹ فروردین ۹۹ بیش از ۳ هزار نفر دچار مسمومیت الکلی شده و از این میان ۷۲۸ نفر نیز جان خود را از دست دادند ( شرق، خرداد ۱۴۰۱).
☑️ بنا بر اعلام وزارت بهداشت، از اول اسفند ۱۳۹۸ (آغاز شیوع ویروس کرونا) تا ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۵۰۱۱ نفر در کشور به دلیل مصرف مشروبات الکلی حاوی متانول دچار مسمومیت شدند که ۵۲۵ نفر از مسمومان مراجعهکننده به مراکز درمانی، به دلیل شدت عوارض، فوت کردهاند (ایسنا، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹).
این حالیست که در بسیاری از کشورها بدون حکومت دینی و البته با اکثریت افراد دیندار مسلمان مانند اندونزی، مالزی، مصر، و ترکیه؛ این وضعیت و شرایط آسیبزا و بغرنج وجود ندارد و برای آن #تدابیری مناسب بدون دخالت ایدئولوژیک و آسیب رسان برای جامعه، اندیشیده و برنامهریزی شده است.
۳- حجاب اجباری؛ موضوعی که به آسانی در تمام کشورهای مسلمان دنیا تدبیر شده به جز کشورهایی مانند ایران و افغانستان که حکومت دینی و ایدئولوژیک دارند.
این #بیتدبیری و ورود و #دخالت_حکومت به حوزهی خصوصی حقوق شهروندی جامعه، سالهاست مشکلات بسیاری را هم برای زنان داخل کشور و هم برای گردشگران خارجی که تمایل دارند به ایران زیبا سفرکنند، بوجود آورده است.
ایجاد فضای دوقطبی، ناامنی و مخاطرات آمد و شد و حضور در جامعه، به کرسی نشاندن یک خوانش از دین و پوشش برای زنان، تجربهی زیستهی هراس، توهین، آزار روانی و آسیب جسمی زنان، گسترش فرهنگ زیست دوگانه بدون باور و اعتقاد شخصی همراه با اجبار حکومتی، افزایش کنش عاطفی معطوف به لجاجت در جامعه، احساس ناخوشایند تبعیض در بسیاری از دینداران باورمند به پوشش؛ و البته افزایش آگاهی و تمایل به سوی رهایی از دین حکومتی و ایدئولوژیک؛ از پیامدهای حجاب اجباری حکومت دینی برای زنان و مردان داخل کشور است.
و آسیب و توقف چرخهی گردشگری اقتصادی و فرهنگی این سرزمین و تبدیل ایران به غایبی بزرگ در اقتصاد توریسم نیز، برونداد این پدیده در ارتباطات منطقهای و جهانی کشور ماست.
در این خصوص نیز دیگر کشورهای مسلمان مانند مالزی، اندونزی و ترکیه حتی عربستان، برای آن تدبیر کرده و از این پیامدها فاصله گرفتهاند.
✍️فریبا نظری
هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳
#دردسرهای_حکومت_دینی
#حجاب_اجباری
#تجربهی_زیستهی_ناامن_زنان
#تهدید_حقوق_شهروندی
#اقتصاد_توریسم
#ایران
#افغانستان
#مالزی
#اندونزی
#ترکیه
#مصر
#عربستان
https://t.me/Sociologyofsocialgroups
Telegram
جامعهشناسی گروههای اجتماعی
👈تحلیل، نقد، معرفی کتاب، مقالات و پژوهش ها
در حوزه جامعه شناسی گروههای اجتماعی، جنگ، ادبیات، غذا
✅فریبا نظری
دانش آموخته دکترای جامعهشناسی
و مطالبی از دنیای:
👈ادبیات
👈 موسیقی
👈سینما
📝 @f_nazari :ارتباط با من👈
در حوزه جامعه شناسی گروههای اجتماعی، جنگ، ادبیات، غذا
✅فریبا نظری
دانش آموخته دکترای جامعهشناسی
و مطالبی از دنیای:
👈ادبیات
👈 موسیقی
👈سینما
📝 @f_nazari :ارتباط با من👈