با من بخوان📚
190 subscribers
196 photos
1 video
1 file
130 links
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
🎧موسیقی


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید

https://t.me/baamanbekhaan

🆔 @baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼 @Azi_Ram
Download Telegram
#بخش_دوم📚
عنوان #سقوط_کوران
نویسنده #گرت_هوفمان

ما زیاد سگ‌دو می‌زنیم، می‌خزیم و توی پروپای همدیگر می‌پیچیم، اما این کار به این معنی نیست که رقص هم بلدیم. تازه اگر هم می‌توانستیم توی تاریکی، جایی که هیچ‌کس ما را نمی‌بیند، روی زمین مخصوص خودمان برقصیم، اصلاً چرا باید این کار را می‌کردیم؟ گاه، برای استراحت‌دادن به پا‌ها، بالا و پایین و این‌سو و آن‌سو می‌پریم و پاهایمان را بالا می‌گیریم. مردم هم عوضی می‌بینند و داد می‌کشند «آهای! زود بیاین تماشا کنین. اینا دارن می‌رقصن.»
نخیر، ما هیچ‌وقت نمی‌رقصیم.



#از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۱۳۲

@baamanbekhaan
#بخش_دوم📚
عنوان #سقوط_کوران
نویسنده #گرت_هوفمان

«درد علامت خوبیه. نشون می‌ده که آدم هنوز زنده‌ست.»


#از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۱۳۲

@baamanbekhaan
#بخش_دوم📚
عنوان #سقوط_کوران
نویسنده #گرت_هوفمان

رنج ما سخت‌ترین درد جهان نیست. بی‌گمان جاهای دیگر درد و رنج‌های سخت‌تری هم هست. در ادوار گذشته هم دردهای دیگری بوده و در آینده هم دردهای دیگری پدید خواهد آمد. اما ما برای اینکه جلب‌توجه کنیم، یکریز ناله و شکایت می‌کنیم.


#از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۱۴۴

@baamanbekhaan
#بخش_دوم📚
عنوان #سقوط_کوران
نویسنده #گرت_هوفمان

اگه می‌دونستیم کورها چه‌جوری خواب می‌بینن، می‌شد خوابشون روهم بکشی.

#از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۱۳۲

@baamanbekhaan
#بخش_دوم📚
عنوان #سقوط_کوران
نویسنده #گرت_هوفمان

مردم و خصوصاً آدم‌های عامی پرهیز دارن که بذارن کسی نقاشی‌شون رو بکشه. ممکنه این موضوع رو صریحاً نگن، اما خیلی راحت می‌شه فهمید. هر چی نباشه، اونا از بقیه صادق‌ترن. می‌ترسن که یه لحظه‌ای خاص و البته تکرارناپذیر از سرگذشتشون ثبت بشه و ثابت بمونه، اونم وقتی خودشون آروم‌آروم از بین می‌رن. از این هم می‌ترسن که نقاشی‌ بعضی‌ از ویژگی‌هاشون رو تصویر کنه و بعداً اونا رو از دست بدن. فکر می‌کنن نقاش ذاتشون رو بیرون می‌کشه و اون رو نقاشی می‌کنه و بعد فقط یه پوستهٔ خالی ازشون باقی می‌مونه. واسه همینه که اغلب تحمل دیدن تصویر خودشون رو ندارن.


#از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۱۳۲

@baamanbekhaan
‌‌#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#سمفونی_پاستورال
#آندره_ژید

به‌راستی چقدر کارها آسان می‌شد اگر انسان‌ها بسیاری از سهل‌انگاری‌های خود را به نام دوراندیشی و خیرخواهی توجیه نمی‌کردند. چه‌بسا از کودکی ما را از کارهایی که شوق انجامشان را داشتیم منع کردند، تنها به این بهانه که از پسِ آن کارها برنمی‌آییم.


عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۱۹۴

@baamanbekhaan
‌‌#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#سمفونی_پاستورال
#آندره_ژید

اغلب تجربه کرده‌ام که درک تمثیل «بره‌ی گمشده» کار آسانی نیست، حتی برای آنها که به مسلک مسیح ایمانی استوار دارند. به‌سختی می‌توان باور کرد که گاه تنها یک گوسفند از نظر شبان مهم‌تر از تمام گله باشد. شاید اگر همان مؤمنان جرئت داشتند، حرف دل خود را آشکارا بیان می‌کردند و این کلام سرشار از رأفت و رحمت بیکران پروردگار را عین بیدادگری می‌دانستند: «اگر کسی را صد گوسفند باشد و یکی از آنها گم شود، آیا آن نود و نُه را به کوهسار نمی‌گذارد و به جست‌وجوی آن گمشده نمی‌رود؟»


عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۰۴

@baamanbekhaan
‌‌#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#سمفونی_پاستورال
#آندره_ژید

آن‌قدر در مقایسه‌ها غرق شدم که پاک یادم رفت بگویم ژرترود از شنیدن کنسرت نوشاتل چقدر شادمان شد. از بخت خوش، آن شب سمفونی پاستورال (سمفونی شماره‌ی شش بتهوون که شادمانی انسان را از همنوایی با طبیعت القا می‌کند) اجرا شد. اگر از «بخت خوش» حرف می‌زنم، از این روست که واقعاً آرزو داشتم ژرترود با این اثر پا به عالم موسیقی بگذارد. او دیرزمانی پس از ترک سالن خاموش ماند. عمیقاً تحت‌تأثیر این اثر قرار گرفته بود. سرانجام به سخن آمد که: «آیا واقعاً چیزهایی که شما می‌بینید به همین زیبایی‌اند؟»
«به کدام زیبابی عزیزم؟»
«به زیبایی صحنه‌ی کنار جوی آب.»
نتوانستم بی‌درنگ به او پاسخ دهم، چون به این فکر می‌کردم که آن هماهنگی و هم‌آوایی‌های بی‌مانندْ جهان را نه چنان‌که هست، بل آن‌گونه که می‌توانست و باید باشد تصویر می‌کنند، یعنی عاری از پلیدی و گناه. تا آن‌وقت هنوز جرئت نکرده بودم از پلیدی و گناه و مرگ چیزی به ژرترود بگویم.

عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۰۹


@baamanbekhaan
‌‌#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#سمفونی_پاستورال
#آندره_ژید

«کسی که بتوان کارهای کوچک را به او سپرد از عهده‌ی کارهای بزرگ هم برمی‌آید.»

عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۱۳

@baamanbekhaan
‌‌#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#سمفونی_پاستورال
#آندره_ژید

«هیچ‌چیز در ذات خود ناپاک نیست، مگر برای کسی که آن را ناپاک شمرد.»

عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۳۳

@baamanbekhaan
#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#نابینایی_و_فرهنگ
#گفت‌وگوی_اسکندر_آبادی_و_علی_امینی_نجفی

«آرزوی هر نابینایی رفع این کمبود است، یعنی چشم‌باز‌کردن و دیدن دنیا.»


عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۵۳

@baamanbekhaan
#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#نابینایی_و_فرهنگ
#گفت‌وگوی_اسکندر_آبادی_و_علی_امینی_نجفی

همه می‌دانند پول‌نداشتن یعنی چه، اما چشم‌نداشتن را همه متوجه نمی‌شوند. کسی که پول ندارد مدام ‌به این فکر نمی‌کند که من پول ندارم خانه بخرم، ماشین بخرم، سوار تاکسی بشوم و غیره. ممکن است گاهی به این محدودیت‌ها فکر کند، اما بی‌تردید در بیست‌وچهار ساعت شبانه‌روز به این موضوع فکر نمی‌کند. نابینا هم شب‌وروز به این فکر نمی‌کند که ای وای من نابینا هستم و نمی‌توانم قدم از قدم بردارم و چه دنیای تاریکی! او زندگی عادی‌اش را می‌کند، اما اگر اتفاقی بیفتد، مثلاً هوس رانندگی کند، بخواهد کتابی بخواند یا فیلمی ببیند، به یاد مشکل و ضعف خودش می‌افتد.


عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۵۹

@baamanbekhaan
#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#نابینایی_و_فرهنگ
#گفت‌وگوی_اسکندر_آبادی_و_علی_امینی_نجفی

طبیعتاً نابینا فیلم را به‌ معنای واقعی کلمه نمی‌بیند، بلکه می‌شنود. وقتی یک نابینا به سینما می‌رود، خود سالن سینما به او یک حال و هوای اپتیکال یا فضای بصری می‌دهد. نابینا خودش می‌داند که با پدیده‌ای شنیداری مواجه نیست، بلکه تمام چیزهایی که می‌شنود در اصل دیداری هستند. همین اصل اولیه به فرد نابینا می‌آموزد تمام چیزهایی که می‌شنود را مثل یک نمایش‌نامه‌ی رادیویی تصور نکند، بلکه برای تمام شخصیت‌ها و صحنه‌‌های فیلم تصویر بسازد و برای خودش یک ساحت دیداری ذهنی ایجاد کند. او از چیزهای شنیداری شاید بیش از دیگران بهره می‌گیرد.


عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۶۰

@baamanbekhaan
#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#نابینایی_و_فرهنگ
#گفت‌وگوی_اسکندر_آبادی_و_علی_امینی_نجفی

همان‌طور که بینایان دنیا و انسان‌های دیگر را با شکل و رنگ‌ها می‌شناسند، نابینایان هم به سبک و سیاق خودشان دنیای پیرامون را به تصور درمی‌آورند.

عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۶۱

@baamanbekhaan
#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#نابینایی_و_فرهنگ
#گفت‌وگوی_اسکندر_آبادی_و_علی_امینی_نجفی

از زبان اسکندر آبادی:
بگذار خاطره‌ی جالبی برایت تعریف کنم. فیلم «باغ سنگی» را حتماً می‌شناسی. فکر کنم کارگردانش پرویز کیمیاوی است... . در زمان دانشجویی که پول زیادی هم در بساط نداشتم، یک‌بار از شهر ماربورگ به فرانکفورت رفتم و در یک فروشگاه اجناس ایرانی از صاحب مغازه پرسیدم آیا فیلم ایرانی دارید؟ او گفت بله، یک فیلم خوب ایرانی هست به نام «باغ سنگی». پرسیدم دستگاه هم کرایه می‌دهید؟ آن زمان تازه این ویدیوهای خانگی رایج شده بود. آقای فروشنده گفت «نه، کرایه‌ای نیست. فقط فروشی.» قیمتش هم نود مارک بود که آن زمان پول زیادی به حساب می‌آمد. من از شوق تماشای فیلم ایرانی آن دستگاه را خریدم و به خانه آمدم و چند دوست نابینایم را هم دعوت کردم تا بیایند و فیلم را باهم ببینیم. فیلم را توی دستگاه گذاشتیم و صبر کردیم. اما چشمت روز بد نبیند، هیچ اتفاقی نیفتاد. دوستانم گفتند فیلمی در کار نیست و صاحب مغازه گولت زده و ویدیوی خالی به تو داده. هیچ صدایی از فیلم درنیامد. فیلم را چند بار جلو بردم تا اینکه یکهو یک نفر گفت «سلام علیکم» و بعد هم یک مدتی فقط صدای باد آمد. بعدها با یکی از دوستان فیلم را دوباره دیدم و متوجه شدم فیلم هنری خوبی است. از این ماجراها برای ما زیاد اتفاق می‌افتد.

عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۶۱

@baamanbekhaan
#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#نابینایی_و_فرهنگ
#گفت‌وگوی_اسکندر_آبادی_و_علی_امینی_نجفی

-می‌خواهم بدانم آیا هیچ‌وقت عاشق شده‌ای؟

-بله، بارها، و گاهی هم خیلی پر سوز و گداز. اولین‌بار که عاشق شدم، چهارده سالم بود. آن دختر، که هر کجا هست خدایا به سلامت دارش، به‌خاطر من خط بریل را یاد گرفته بود. یک‌بار با همین خط برایم کارت تبریک عید فرستاد. به‌جای «موفق باشی»، نوشته بود «موفق کاشی». باور کن من این اشتباه تایپی را هزار بار خواندم و بوسیدم و گفتم هیچ‌چیز در دنیا نمی‌تواند از این نادرستی و خطا زیباتر باشد.


عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۷۷

@baamanbekhaan
#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#نابینایی_و_فرهنگ
#گفت‌وگوی_اسکندر_آبادی_و_علی_امینی_نجفی

نگاه روی خانم‌ها خیلی تأثیر می‌گذارد. یک زن وقتی حس کند نگاه مرد بار جنسی ندارد، احساس امنیت بیشتری می‌کند. مردم وقتی به چشم طرف مقابل نگاه می‌کنند، انگار وجود او را می‌خوانند. اما وقتی دربرابر آدمی نابینا قرار می‌گیری، نمی‌توانی به این نگاه پاسخ بدهی و درواقع آن آدم برایت تبدیل به راز می‌شود. این راز می‌تواند آدم‌ها را کنجکاو کند.


عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۷۸

@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب📚

#مطالعه‌ی_گروهی (نوبت دوم)
#نابینایی_و_فرهنگ
#گفت‌وگوی_اسکندر_آبادی_و_علی_امینی_نجفی

دیده‌ای که مردم با دیدن شخصی می‌گویند از چشمش پدرسوختگی می‌بارد؟ نابینایان همین را با صدا تجربه می‌کنند.


عنوان #از_چشم_نابینایان
نویسندگان #دنی_دیدرو #گرت_هوفمان #آندره_ژید
ترجمهٔ #اسکندر_آبادی
#نشر_ماهی
ص۲۷۹

@baamanbekhaan
Forwarded from Azadeh
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍📚📚📚

کتاب #از_چشم_نابینایان به قلم #دنی_دیدرو، #گرت_هوفمان و #آندره_ژید و ترجمهٔ #اسکندر_آبادی که توسط #نشر_ماهی منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتاب‌های_معرفی‌شده می‌توانید نظر شخصی من و حدود ۲۵ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید.
@baamanbekhaan
#فهرست_کتاب‌های_معرفی‌شده📚

کتاب‌هایی که تا امروز خواندم و در کانال معرفی کردم:

۱- #نامه‌ای_به‌_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
۲- #فرمین_موش_کتاب‌خوان
۳- #جاي_خالي_سلوچ
۴- #انسانیت_تاریخ_اخلاقی_سده_بیستم
۵- #خداحافظ_گاری_کوپر
۶-#حقارت
۷-#بیگانه
۸-#کاروان_امید
۹-#در_برابر_استبداد
۱۰-#مانيفست_يك_فمينيست
۱۱-#نوروز_و_فلسفه_هفت‌سین
۱۲-#سوختن‌درآب_غرق‌شدن‌درآتش
۱۳-#سوءتفاهم
۱۴-#خاطرات_سوگواری
۱۵-#دیدن_از_سیزده_منظر
۱۶-#جایی_دیگر
۱۷-#در_باب_حکمت_زندگی
۱۸-#به_سبکی_پر_به_سنگینی_آه
۱۹-#شازده_احتجاب
۲۰-#زوربای_یونانی
۲۱-#شاه_خاکستری_چشم
۲۲-#اتحادیه_ابلهان
۲۳-#چهار_صندوق
۲۴-#نون_نوشتن
۲۵-#کنستانسیا
۲۶-#بیچارگان
۲۷-#ستوان_گوستل
۲۸-#مرده‌ها_سکوت_می‌کنند
۲۹-#تابوت‌های_دست‌ساز
۳۰-#جنگ_چهره‌ی_زنانه_ندارد
۳۱-#موش‌ها_و_آدم‌ها
۳۲-#مرگ_وزیرمختار
۳۳-#بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم
۳۴-#شهر_فرنگ_اروپا
۳۵-#بازار_خودفروشی
۳۶-#دفترچه_ممنوع
۳۷-#عامه‌پسند (پالپ)
۳۸-#بالکان_اکسپرس
۳۹-#آویزان_از_نخ
۴۰-#شرق_بنفشه
۴۱-#رنج‌های_ورتر_جوان
۴۲-#درمان_شوپنهاور
۴۳-#گزینه‌ی_اشعار (احمد شاملو)
۴۴-#همنوایی_شبانه‌ی_ارکستر_چوب‌ها
۴۵-#یوزپلنگانی_که_با_من_دویده‌اند
۴۶-#پراگ_در_تبعید
۴۷-#دریا
۴۸-#در_میان_کاغذپاره‌ها
۴۹- #از_چشم_نابینایان‌
۵۰-#وقت_رفتن
۵۱-#بهار_زندگی_در_زمستان_تهران
۵۲-#تاریخ_مدفوع
۵۳-#دون_ژوان_در_جهنم
۵۴-#هیچ‌کس‌_مثل_‌تو‌‌_مال_اینجا_نیست
۵۵-#سوفیا_پتروونا
۵۶-#مرگی_بسیار_آرام
۵۷-#فقط_یک_طاعون_ساده
۵۸-#مرگ_ایوان_ایلیچ

🔍با‌ زدن روی هر یک از هشتگ‌ها، می‌توانید کتاب مورد نظر را در کانال پیدا کنید و بخوانید.


@baamanbekhaan