علوم وفنون ادبی
1.95K subscribers
6.16K photos
2.72K videos
2.82K files
24K links
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی

معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Download Telegram
#ایرج_میرزاجلال_الممالک شاعر و طنز پرداز.

او را اگر چه از نظر زمانی می توان شاعر دوره مشروطیت به شمار آورد٬ ولی به دلیل وابستگی های درباری نمی توان او را انقلابی نامید.

#ایرج تحصیلات مقدماتی را در دارالفنون مظفری در تبریز به پایان برد و با فنون ادبی و زبان فرانسه در همان جا آشنا شد و از چهارده سالگی به جهان شعر روی آورد. بخت بزرگ او آشنایی با #امیرنظام_گروسی بود که خود از نویسندگان قوی دست به شمار می‌رفت و آن زمان پیشکاری اذربایجان را بر عهده داشت.

ایرج با آن که به ویژه پس از مرگ پدر از حمایت بزرگان دیگری چون #نظام_السلطنه_مافی و #امین_الدوله و حتی #علی_اصغرخان_اتابک برخوردار بوده ولی به هیچکدام آن ها چون امیر نظام وابسته و متکی نبوده است.

#ایرج_میرزا کار شعر را با مدیحه پردازی آغاز کرد. قصیده های مداحانه او هم صله و انعام در پی داشت و هم لقب #فخرالشعرا را برای او به ارمغان آورد. ولی به گفته #محمدجعفرمحجوب شارح و مفسر دقیق #ایرج_میرزا، او با رفتن امیر نظام به آذربایجان این کار را رها کرد و به منشیگری پرداخت و به قول خودش از "خلوتی خاص" و "همسر لوطی و رقاص" شدن رها شد.

ایرج با آن که در خدمات دولتی به سر می برد ولی آن قدر آزادی داشت که ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی را زیر ذره بین بگذارد و خطاها و گاه خیانت‌های سیاستمداران ایران را برملا کند آن هم با زبانی شسته و رفته و ساده و بی‌پیرایه.

به گفته #محجوب آشنایی با زبان فرانسه، سفر به اروپا و مشاهده زندگی مردم آن دیار #ایرج را مردی آزاد فکر، متجدد و ترقی‌خواه بار ‌آورد. مردی که در عین حال این شجاعت اخلاقی را داشت که تقیه و تعارف را که رسم زمانه بود به کناری بگذارد و آن‌چه را که ناهنجار تشخیص می‌دهد به مردمان یادآوری کند. ایرج در کار انتقاد و یادآوری‌های اجتماعی تا آن‌جا پیش رفت که حتی عده‌ای برای کشتن او آماده شده بودند.

#محجوب در برابر همه محاسن عیب بزرگی نیز در شعر ایرج- یا در بخش بزرگی از شعر ایرج- می بیند و آن عدم رعایت عفت قلم است. محجوب نمی‌دانست که یکی دو دهه بعد ادبیات اروتیک و پرنو گرافیک آن‌چنان رونقی در جهان پیدا می‌کند که حتی شایسته دریافت جوایز بزرگ می‌شود.

نویسندگان ایرانی امروز در برونمرز نیز در شعرها و داستان‌های خود به جا و بی‌جا دست به دامان همان حرف‌‌هایی می‌شوند که #محجوب بیان ساده و راحت آن ها را در شعر #ایرج عیب به شمار می‌آورد.

نوآوری #ایرج بیشتر در مضمون و معنا مطرح می‌شود تا فرم و قالب. ایرج خود در شعری نوآورانی را که قالب‌های تازه به وجود می‌آورند به باد انتقاد گرفته است.

«ادبیات شلم شوربا شد/ در تجدید و تجدد وا شد/

می‌کنم قافیه‌ها را پس و پیش/ تا شوم نابغه دوره خویش/

این جوانان که تجدد طلبند/ راستی دشمن شعر و ادبند/»

کیسه خالی

دوره دوم بارآور زندگی #ایرج اگر چه رها از قید و بندهای درباری بود ولی وقت و نیروی زیادی از او را در کاغذ بازی‌های اداری از میان می‌برد که اگر چنین نمی‌بود دستاوردهای ارزنده‌تری پدید می آورد. خود می گوید:

«حیف باشد که مرا فکر بلند/ صرف گردد به خرافاتی چند/

حیف امروز گرفتارم من/ ورنه مجموعه افکارم من/

جهل از ملت خود بردارم/ منتی بر سرشان بگذارم/

آن‌چه را گفته‌ام از زشت و نفیس/ نیست فرصت که کنم پاکنویس/

#ایرج در دوره دوم زندگی با وجود پیشینه اعیانی و کار در دستگاه‌های دولتی در تنگناهای مالی می زیست. تنگناهائی که مزید بر علت می‌شد و نمی‌گذاشت آن‌طور که باید به کار اصلی خود بپردازد:

«آن‌چه آمد به کفم گم کردم/ صرف آسایش مردم کردم/

دائم افکنده یکی خوان دارم/ شاعر و زائر و مهمان دارم/

یک طرف پیری و ضعف بصرم/ یک طرف خرج فرنگ پسرم!/

بعد سی سال قلم فراسائی/ نوکریٓ کیسه بری، ملائی.../

مدتی خلوتی خاص شدن/ همسر لوطی و رقاص شدن/

باز هم کیسه ام از زر خالی است/ کیسه‌ام خالی و همت عالی است/»

@amirnormohamadi1976
نگارش.جناب گلچین
شاعر طنز پرداز
انتقام از #عارف

#عارف_نامه یکی از منظومه‌های معروف #ایرج_میرزاست که اگر هم کسانی باشند که آن را نخوانده باشند وصف آن را شنیده‌‌اند.

انگیزه سرودن عارف نامه، رنجشی‌ست که ظاهرا #ایرج از #عارف_قزوینی پیدا کرده بود ولی روایت‌ها مختلف است. یکی این است که عارف در سفر به مشهد به جای آن‌که به منزل دوست قدیم و ندیم خود ایرج وارد شود در جای دیگری سکنی کرده است.

روایت دیگری هم می‌گوید عارف در کنسرت خود در مشهد اهانت‌هایی به خاندان قاجار روا داشته و این حرف‌ها «شازده» را خوش نیامده و به یاری طبع روان انتقام خود را گرفته است. آن‌گونه که از متن پانصد و پانزده بیتی عارف نامه بر می‌آید هر کدام از روایت‌ها بخشی از واقعیت را بیان کرده است.

با این همه شهرت و اعتبار ماندگار #عارف_نامه تنها به خاطر فحش و فضیحتی نیست که #ایرج نثار یار دیرین خود می‌کند، بلکه به سبب اشاراتی نیز هست که در لابلای ناسزاها به آزادی و حجاب و سیاست و خدای باریتعالی دارد. قصه کامجویی از یک زن محجبه را در پس دالان خانه خود بهانه قرار می‌دهد تا بگوید:

«اگر زن را بیاموزند ناموس/ زند بی پرده بر بام فلک کوس/

به هیچ افسون ز عصمت برنگردد/ به دریا گر بیفتد تر نگردد/


در مقام اندرز گویی #عارف را که از جان دوست‌تر دارد به پرهیز از سیاست فرا می‌خواند.

و بعد هم راه چاره همه نابسامانی‌ها را در قدرت یابی سردار سپه می‌بیند با آن که خود از قاجار است:

«تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست/ امیدی جز به سردار سپه نیست/»

دلگیری‌های #ایرج تنها از #عارف نیست از خدا نیز هست. زیرا همه آن‌چه نابسامانی و ناهنجاری است زیر سر اوست. شاعر در عارفنامه که همه‌اش شکوائیه است فرصت مناسبی پیدا کرده که خدمت خدا نیز برسد که همه ذرات عالم منتر اوست.

غرقاب عشق

مثنوی برجسته دیگر #ایرج که شهرت بسیار یافته #زهره_و_منوچهر نام دارد و برداشت تازه‌تری است از برداشت قدیمی‌تر #شکسپیر از قصه اساطیری #ونوس_و_آدونیس.

#ایرج برای آن‌که جائی برای بیان حرف‌های خود نیز باز کند تغییراتی در داستان اصلی پدید آورده است.

زهره و منوچهر یکی از ظریف‌ترین متن‌های عاشقانه معاصر است که طنزی سبک و لطیف آن را سرشار از جاذبه کرده است. ایرج در جائی از منظومه از زبان زهره خدای هنر و زیبائی به فضای هنری/ فرهنگی ایران نیز اشاره می‌کند و می گوید:

«روی زمین هر چه مرا بنده اند/ شاعر و نقاش و نویسنده‌اند/

و پس از آن که از رافائل و میکل آنژ و هومر و هرودوت می گذرد به سرزمین خودمان می‌رسد و می گوید: گاه قلم را در کف دشتی نهاده و گاه تار را در کف درویش خان. گاه کمال‌الملک را پدید آورده و گاه در دهان قمر تنگ شکر پرورده است.

#ایرج منظومه عاشقانه خود را با شکوه‌ای لذت آمیز از عشق به پایان می‌برد:

«وه که چه غرقاب مهیبی است عشق/ مهلکه پر ز نهیبی است عشق/

غمزه خوبان دل آدم شکست/ شیر دل است آن که از این غمزه رست.

نگارش..جناب گلچین
شاعرطنز پرداز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تیغ چه می کشی صنم
خیره چنین به کشتنم..
واژه "مَشتي"
ورازو رمزی که هنوز حل نشده باقیمانده!

باور بسيار از مَدخل‌نويسان، «مشتي» مخفف صفت «مشهدي» به معني كسي كه به سفر مشهد مشرف شده است، اما زبان شناسان براین عقیده نیستند، بلكه میگویند: اين واژه دقيقاً همان «مَشت» بوده كه از گذشته ‌هاي خيلي دور به يادگار مانده است.

«مَشت» به معاني «پُر، بي‌نقص، بي‌عيب و كامل» بوده و هنوز در گويشهايي با ريشه پهلوي اشكاني (مانند زبان سنگسري، مازندراني و گيلكي) در همين معني بكار مي‌رود و احتمالاً از اين زبانها به فارسي دري راه يافته است.
حتي بعيد نيست كه كلمه «مُشت» به معني بسته و پر از تغيير در اِعراب همين واژه حاصل شده باشد. به هر تقدير واژه «مَشت» دقيقاً هم معني واژه « Perfect » در زبان انگليسي است كه با «ياي» نسبت به صورت صفت بكار مي‌رود:
آدم مشتي، خونه‌ي مشتي، بستنيِ مشتي، حال مشتي و ... و هيچ ربطي به «مشهدي» بودن ندارد. اما چون مرتباً در محاوره عوام «دال» و «تا» با هم جابجا شده‌‌اند (مانند « مِهتي» به جاي «مهدي» ) مشهدي را هم «مشتي» گفته و منجر به اين غلط مصطلح شده‌اند!

@amirnormohamadi1976
دربابِ تعبیر «دست‌مریزاد»

می‌دانیم که این تعبیر معادل عبارت «دستت درد نکند (نکنه)» به‌کار‌می‌رود. «دستتان درد مکناد» معادل مفهومی همان ساختار است.
در منابع مکتوب و مجازی در توضیح آن آورده‌اند « دستانت دچار لرزش مباد». در «فرهنگ بزرگ سخن» ( به سرپرستی استاد دکتر حسن انوری) که ماحصل چند سده سنت لغت‌نامه‌نویسی فارسی‌زبانان و اثر ارجمندی است، ذیل « مریزاد» با ارجاع به « دست‌مریزاد» در همان فرهنگ آمده: « دچار لرزش و کاستی نباشد». در « پارسی‌ویکی» آمده:« منظور این است که دست تو دچار بیماری نشود به‌گونه‌ای که با گرفتار‌شدن به بیماری دچار لرزش شوی و چیزها از دستت بریزد...». برداشت‌ه‍ای نادرست‌تری نیز از این تعبیر شده‌است. در « ویکی‌واژه» آمده: «دست شما آزار نبیند. دست شما از آزار دور باد». حتی برخی این تعبیر را به‌صورت « دست‌مریضاد» (در معنای « مریض مباد») می‌نویسند.
اما در این تعبیر، « ریختن» در معنای پوسیده‌شدن و تجزیه‌شدن ( به‌ویژه در خاک گور) به ‌کا‌ر رفته‌است. این مصدر به‌صورت « ریزیدن» نیز در متون کهن کاربرد فراوان داشته و صفت‌های مفعولی‌شان نیز (« ریخته» و « ریزیده») به‌ویژه در تفاسیر کهن آمده‌است.
سعدی در گلستان می‌گوید:«یکی از ملوک خراسان محمود سبکتگین را به‌ خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته ‌بود و خاک‌ شده مگر چشمان او...» ( چاپ استاد یوسفی، انتشارات خوارزمی، ص۵۹). گاه این تعبیر را هنگامی که تن کسی بالای دار می‌ماند و می‌پوسید نیز به کار می‌بردند. در بیتی از غزلی منتسب به حافظ ( در لغت‌نامهٔ دهخدا به‌سبب نامشخص بودن شاعر نشانهٔ (؟) آمده) نیز آمده:
بنازیم دستی که انگور چید
مریزاد پایی که درهم‌فشرد
که مصرع دوم اشاره دارد به فشردن و لگد‌مال کردن انگور در حوض (چَرخُشت) برای تهیهٔ شراب که تفصیل آن به‌ویژه در شعر منوچهری خواندنی است.
دهخدا در توضیح یادآور شده « کلمهٔ تحسین باشد استادان پیشه‌ور و ارباب صنایع را» که بیانگر سبب وجود واژهٔ « دست» در این عبارت است.
باید گفت مریزاد در این تعبیر فعل دعایی برای سپاسگزاری از کسی است که کاری برای کسی کرده و یا محبتی از او دیده شده است. معنای کنایی این تعبیر « ان‌شاءالله زنده باشی» است. درست شبیه تعبیر «تن‌درست باشی/ باشید».

@amirnormohamadi1976
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدئوی کامل دکلمه
علی اکبر یاغی تبار - ناگفته ها

@amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (نورمحمدی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (نورمحمدی)
📕 ده داستان

✍️🏻 #هوشنگ_گلشیری


📚 @amirnormohamadi1976
بامداد دوشنبه دوستان عزیزم به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان

دیوان حافظ غزل شماره ۳۹۵

🍃🌷💐🌷🍃🍒🎼🍒🍃🌷💐🌷🍃

گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن

بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شیشه‌های دیده ما پرگلاب کن

ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
ساقی به دور باده گلگون شتاب کن

بگشا به شیوه نرگس پرخواب مست را
و از رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن

بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر
بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن

زان جا که رسم و عادت عاشق‌کشی توست
با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن

همچون حباب دیده به روی قدح گشای
وین خانه را قیاس اساس از حباب کن

حافظ وصال می‌طلبد از ره دعا
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن

معنی لغات غزل؛

گلبرگ: برگ گل، كنايه از صورت محبوب.
سنبل مشكين: سنبل خوشبو و مشك مانند، كنايه از گيسوي محبوب.
نقاب: روپوش.
جهاني خراب كن: يك دنيا مردمان را بي تاب كرده تباه ساز.
بِفشان: بيفشان، بِپَراكن.
شيشه هاي ديده: (اضافه تشبيهي) ديده ها به شيشه تشبيه شده.
دور: گردش.
دورِ باده: به گردش درآوردن جام باده.
شيوه: راه و رسم، راه و رسم عشوه گري.
نرگس: (استعاره) چشم.
نرگس پر خواب مست: چشم خواب آلود مست.
رشك: حسد.
نرگس رعنا: گلِ نرگس سر‌برافراشته و خودنماي باغ.
قدح كش: قدح دَرْكَش، باده بپيما، شراب بنوش.
عتاب: سرزنش، كج خُلقي، درشتي و تندي در كلام.
حباب: قُبّه روي آب، غوزه گنبد مانند توخالي كه به هنگام ريزش دانه هاي درشت باران بر روي آب درست شده و به زودي مي تركد و در اصل با فتح (حَ) و در زبان محاوره با ضمّ (حُ) خوانده مي شود.
وين خانه را: و اين خانه را، كنايه از: اين دنيا را.
قياس: سنجش، مقايسه كردن.
اساس: بنياد، پايه.
مستجاب:‌ پذيرفته، جواب داده شده، برآورده شده.

@amirnormohamadi1976
معنی غزل شماره ۳۹۵


(۱) با سنبل مُشكبوي (مو) روپوشي بر روي گلبرگِ (رو) بينداز يعني روي خود را بپوشان و مردم دنيايي را بي‌تاب و نگران كن.

(۲) از چهره ات عرق بيفشان و پيرامون بوستان را به مانند شيشه هاي چشم ما پر از گلاب كن.

(۳) چون فصل بهار و گل به مانند روزهاي عمر به شتاب در حال سپري شدن است، اي ساقي (تو هم) براي به گردش درآوردن جام شراب گلرنگ شتاب كن.

(۴) چشم مست خواب آلود خود را با غمزه و ناز باز و ديده نرگس خود‌نماي بوستان را از حسادت فروبند.

(۵) بنفشه را بوييده (در همان حال) زلف نگار را به چنگ آور و به رنگ لاله نظر انداخته (و هم زمان) قصد نوشيدن شراب كن.

(۶) از آنجا كه شيوه و عادت تو آزار و شكنجه عاشقان است با دشمنان شراب بنوش و با ما بد رفتاري و تندي كن‌!

(۷) به مانند حباب بر روي آب ديدگان خود را بر روي پياله شراب باز كرده و اساس اين دنياي بي دوام را با حباب آب مقايسه كن.

(۸) حافظ از راه دعا آرزوي ديدار تو را دارد. خدايا دعاي آزرده دلان را برآور.

@amirnormohamadi1976
روح غزل و رهنمود فال
@amirnormohamadi1976
Audio
فایل صوتی غزل شماره ۳۹۵
با صدای استاد موسوی گرما رودی
@amirnormohamadi1976
هنجارهای نگارش قسمت ۱
انسجام متن(انسجام لغوی)
تهیهّ و تنظیم متن: ابراهیم رمضانلی

انسجام اساسی ترین عامل پیوند میان اجزای متن است.کاربرد درست و به اندازه ی نشانه های انسجام باعث سادگی متن و افزایش ادراک آن می شود.انسجام اغلب از طریق نشانه های انسجامی، میان اجزای متن ارتباط معنایی برقرار می کند.
انسجام هنگامی ایجاد می شود که عنصری به عنصر دیگر در متن وابسته باشد؛ انسجام در گونه ها و انواع نوشته ها متفاوت است.
عوامل انسجامی بر چند گونه است:
✔️لغوی
✔️معنایی و منطقی
✔️دستوری

انسجام لغوی(واژگانی)
این نوع انسجام با انتخاب واژگان مرتبط به دست می آید و دارای حوزه ی وسیعی است،دو نوع آن عبارتند از :
🔺۱-تکرار
الف)تکرار یک مفهوم یا واژه ی مترادف علی در این خانه درخت کاشته است، این درخت بسیار زیباست.

ب)تکرار کلمات مترادف مثلا:
"پدرم گواهی نامه ی مرا قاب گرفت و بر دیوار اتاقمان آویخت،آشنایی درکوچه و محله نماند که مدرک مرا نبیند و آفرین نگوید.

ج)شمول معنایی
تکرار واژه هایی که مفهوم یکی از آن ها شامل مفهوم واژه های دیگر نیز شود.
"غروب گله از صحرا برمی گشت. حسنک به گوسفندها علف می داد و شیر بزها را می دوشید."
🔺۲-هم آوایی
شامل کلماتی است که همدیگر را تداعی می کنند. چنین تداعی هایی در نوشته باعث انسجام می شود؛ مثلا وقتی در نوشته ای از نوروز سخن بگویم مجموعه ای از واژه ها نیز به همراه آن بیاید:

"نوروز از راه می رسد،با شکوفه های بهاری و شور و شادی جوانی.یاس ها طبیعت و کوچه و باغ ها را عطرآگین می سازد و اقاقی ها به خودنمایی می پردازند. زمستان می رود و سپیدی برف جای خود را به شکوفه های سپید و رنگی می دهد."

✔️ماخذ: کتاب کار نگارش و انشا-حسن ذولفقاری با اندکی تلخیص

@amirnormohamadi1976
هنجارهای نگارش_قسمت ۲
انسجام متن(انسجام معنایی و منطقی)
تهیّه و تنظیم:ابراهیم رمضانلی

انسجام اساسی ترین عامل پیوند میان اجزای متن است.کاربرد درست و به اندازه ی نشانه های انسجام باعث سادگی متن و افزایش ادراک آن می شود.انسجام اغلب از طریق نشانه های انسجامی، میان اجزای متن ارتباط معنایی برقرار می کند.
انسجام هنگامی ایجاد می شود که عنصری به عنصر دیگر در متن وابسته باشد؛ انسجام در گونه ها و انواع نوشته ها متفاوت است.
عوامل انسجامی بر چند گونه است:
✔️لغوی
✔️معنایی و منطقی
✔️دستوری

انسجام معنایی و منطقی

برخی عوامل باعث انسجام معنایی می شوند. این عوامل عبارتند از :
۱-افزایشی؛مانند:
و ، به علاوه، در ضمن، مضافاً، گذشته از این،همچنین، نیز
۲-سببی؛مانند:
زیرا، برای این که،بنابراین، لذا، به علت، به خاطر، از آن جا که، پس
۳-زمانی؛مانند:
وقتی که، سپس، قبل از، تا، پس از،، در حالی که، هنگامی که
۴-نقیضی؛ مانند:
ولی، اما، به جای آن، با این حال، با وجود این، در مقابل
۵-شرطی؛ مانند:
اگر، مگر این که، به شرط این که، در هر صورت، در صورتی که
۶-توضیحی مانند:
برای مثال، به خصوص، به دیگر سخن
۸-امتیازی مانند:
حتّی اگر ، عل رغم، اگرچه، به رغم، هرچند
۹- تطبیقی مانند:
درست مثل ، به طور یکسان
۱۰- تناوبی مانند:
یا، یا. یا، در غیر این صورت، در حالی که

هرگاه در نوشته ی خود از این عوامل استفاده نکنیم، فهم نوشته دچار مشکل می شود.

✔️ماخذ: کتاب کار نگارش و انشا-حسن ذولفقاری با اندکی تلخیص

@amirnormohamadi1976
#توصیف، #توضیح و #بیان_احساس

توصیف (Description) یعنی وصف آن‌چه که به‌صورت عینی (Objective) درک می شود.
برای مثال شما یک اتاق ویژه را توصیف می‌کنید و بسته به توانایی توصیف شما، شنونده می تواند تصویر مناسبی همچون تصویری که شما از اتاق دارید در ذهن خود بسازد.

توضیح (Explanation) اما برای شرح چرایی یک پدیده به‌کار می‌رود.
برای مثال شما نحوه شکل گیری رنگین‌کمان و این‌که چرا آن را به‌صورت یک کمان و در رنگ‌های متنوع می بینیم را توضیح می‌دهید.

بیان احساس (Expression) برای نشان دادن احساس است.
برای مثال شما احساس خود را در رویارویی با یک واقعه یا پس از تماشای یک فیلم بروز می دهید.

نکته‌ای که در این‌جا می‌خواهم اشاره کنم، اهمیت نقش توصیف است. البته نباید فکر کنیم که شما تنها برای دیگران توصیف می کنید. توصیف می تواند برای خود باشد. توصیف می کنید تا درک خود از یک پدیده را نشان دهید.
فراموش نکنید که توصیف خوب، کمک می کند که بتوانید توضیح خوبی داشته باشید.
گاهی اوقات برای متقاعد کردن دیگران تنها کافی است که توصیف خوبی از شرایط ارائه کنید و بقیه فرآیند را به خود آن‌ها واگذار کنید.
یکی دیگر از مزایای توصیف خوب، در فرآیند حل مسئله است. اگر مسئله را خوب توصیف و تعریف کنید بخش مهمی از حل مسئله را پیموده‌اید.
اینشتاین می‌گوید اگر به من یک ساعت وقت بدهند که کره زمین را نجات دهم، پنجاه و نه دقیقه صرف تعریف مسئله و یک دقیقه صرف حل آن خواهم کرد!

#نگارش
#تولید_متن


 @amirnormohamadi1976
#نگارش
#شعر_گردانی: 🌾🌾🌾

شاعران انسان‌هایی بی نظیر و استثنایی هستند که در این جهان تنگ آب و رنگ ها تلاش می کنند بهشت گمشده خود را در نگاهی دیگر با زبانی ممتاز و فرا هنجار به تصویر بکشانند و چقدر لذت بخش است که خمیر مایه ذهنی این عزیزان دستاویز ما برای نوشتن شود .

آری حدستان درست است امروز می خواهم از شعر گردانی وشیوه آن سخن بگویم .

شعر بیان هنرمندانه احساس است
شعر، سخنی اندیشیده، خیال انگیز وموزون است که با شگرد های هنری وادبی، حس زیبایی‌دوستی وزیبایی‌شناسی انسان را بر می انگیزد .
در حقیقت شاعر در حرکتی فراهنجار ذهن و زبان خود را به عالمی والاتر از هنجارهای عادی کشانده است.
ما در شعر گردانی در حرکتی وارونه تلاش می کنیم این ساختار فراهنجار به ساخت معیار و هنجار زبان فارسی نزدیک شود.
البته باید توجه کنیم که در این حرکت وارونه با هنرمندی خاصی حرکت کنیم چرا که شعر گردانی فقط باز گردانی شعر و تبدیل آن به زبان نثر نیست .

بنابر این باید در این زمینه به این مراحل توجه کنیم:

1⃣تامل فهم وادراک شعر
2⃣ایجاد ایستگاه ذهنی برای پرورش معنا
3⃣معناسازی ونگارش متن

شعر گردانی =بازگردانی شعر به نثر +باز آفرینی

🍀🍀🍀

ساده ترین تعریف من از شعرگردانی این است که هر فردی شعر را بخواند رد پای شعر را در ذهن خود بگیرد و آن را گسترش دهد .

باز گردانی .یک شعر

ایستاده ام
ایستاده ای
ایستاده ایم
جنگلیم
تن به درخت شدن نداده ایم .

شناسه های ام، ای، ایم وحدت و اتحاد را فرا یاد می آورد
تشبیه به جنگل راست قامتی سرسبزی و...
صندلی شدن در فضای خیالی این شعر ذلت وخواری را به دریچه ذهنی ما می کشد


صدای چکمه های دشمن بر گرده دشت سنگینی می کرد
پدر فرزندان خود را جمع کرده و از دفاع برای این سرزمین آباواجدادی خود سخن می گوید
ایستاده ایم تا آخرین قطره خون
ما چون درختانی هستیم که برآنیم تا جنگلی انبوه را رقم بزنیم.
هر شاخه ای که بر زمین می افتد به جایش صد درخت سبز می روید
خواری تبر را نمی پذیریم از تن من و شما باید جوانه های امید بروید نه صندلی خفت برای بالارفتن دشمن از گرده یمان .
پسران برای آزادی با شعار ایستاده ایم دل به دشت نبرد می زنند ...

نکته مهم :
هر شعر یک ردپا بر ذهن می گذارد اجباری نیست همه
همانند هم یک درک را داشته باشند

ملک محمد شاه ولی
@amirnormohamadi1976
#شعرگردانی:

شعر گردانی نیز همچون حکایت نگاری و مثل نویسی ،شگردی برای نوشتن است .
منظور از شعر گردانی ،فقط بازگردانی شعر وتبدیل آن به نثر نیست .
در واقع یک فرایند وارونه رخ می دهد .
وقتی سخن می گوییم ،ارکان زبان را در جای خود به کار می بریم ولی در زبان شعر ارکان وارونه می شوند .

★برای باز گردانی شعر مقدماتی لازم است :

⇦شناخت هنجار زبان فارسی معیار
⇦شناخت ویژگی های زبان ادبی (فراهنجاری)
اگر اجزای سخن در جای خود قرار گیرد ، عناصر سازه ای زبان معیار رعایت می شود .

برای شعرگردانی ابتدا باید زبان شعر و زبان نثر معیار را بشناسیم تا بتوانیم شعر را به جای اولیه خود بر گردانیم .

توجه :

هدف از شعر گردانی فقط تبدیل زبان شعر به زبان نثر نیست. (نوشتن معنی واژگانی و الفاظ نیست )بلکه این تمرین بهانه ای است برای به کار افتادن چرخه های ذهنی وفضاسازی هنگام نوشتن.


■گام های پیشنهادی برای شعر گردانی :

★تأمل : درنگ دربیت و شناخت واژگان .
در این مرحله ذهن خواننده بر ظاهر ابیات و واژگان خیمه می زند تا تلفظ، معنا ، ساختمان ،نوع کلمه و... را شناسایی کند .

★فهم : فهم اولیه وارتباط با متن در حد معنای ظاهری واژگان و شکل گیری شبکه معنایی .

★ادراک : درک اجزای متن و روابط میان آن ها و کشف هسته معنایب شعر است .مثلا وقتی خواننده می گوید بیتی درباره شادی است ،درواقع به محتوا و کشف هسته معنایی رسیده است .

★ایجاد ایستگاه ذهنی : پرورش معنایی هست که در مرحله ادراک کشف شده است .

★معناسازی : با توجه به موضوع مشخص شپه ،معناسازی می کند و معناهایی برای آن می آفریند .

★نگارش متن


فواید شعر گردانی :

★ایجاد فرصت تفکر
★شکل گیری نظام ذهنی منطق زبان نوشتار
★شناخت دقیق ویژگی های شعر
★پرورش توانایی نوشتن و رشد خلاقیت
★کمک به درک بهتر متن

در کل در شعر گردانی هدف معنی کردن و تفسیر کردن نیست. بازپروری یا باز آفرینی است.

@amirnormohamadi1976