علوم وفنون ادبی
2.04K subscribers
6.37K photos
2.83K videos
2.84K files
25.5K links
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی

معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Download Telegram
🌸 #حس_آمیزی 🌸





حس‌آمیزی در آرایه‌ های ادبی ، عبارت است از آمیختن دو یا چند حس در کلام؛ به گونه‌ای که ایجاد موسیقی معنوی به تأثیر سخن بیفزاید.
عبارت‌هایی چون « #خبر_تلخ »، « #قیافه_بانمک » نمونه‌هایی از حس‌آمیزی در ادبیات عامیانه است.

در مثال اول ( خبر تلخ ) : خبر مربوط به حس شنوایی است با تلخ که حس چشایی ( چشیدنی)  است ، آمیخته شده است.

و در مثال دوم (قیافه با نمک) نیز قیافه که مربوط حس بینایی است با ( نمک)، که حس چشایی است، آمیخته شده‌است.


حافظ می فرماید:
#بوی بهبود ز اوضاع جهان #می‌شنوم !
(*بو را می شنوم *) آمیختن حس بویایی با شنوایی در این مصراع مشهود است.

مثال موجود در کتاب : حرف هایم مثل یک تکّه چمن روشن بود. ( #سهراب_سپهری )

🔶 #توضیح : سهراب از روشنی حرف خود سخن گفته است . روشنی امری #دیدنی و حرف یک چیز #شنیدنی است. شاعر در این مصراع، دو حسّ بینایی و شنوایی را با هم آمیخته و همین آمیزش از عوامل ایجاد موسیقی معنوی است که به آن حس آمیزی می گویند.

✳️ #حواس_پنجگانه ّ شنوايی، حسّ بينايی، حسّ چشايی، حسّ بويايی و حسّ لامسه

1 و 2- بینایی و شنوایی 

استفاده از رنگ و تصاویر زنده در اشعار شاعران حسّ بینایی ، و شنیدن شعر حس شنوایی را بر می انگیزد .

⭕️ مثال:

تیرگی می آید ، دشت می گیرد آرام ، قصّه ی رنگی روز ......
( #سهراب_سپهری )

[ #توضیح : قصه👈 شنیدنی است و رنگ👈 دیدنی . ]
💢 (در مثال فوق حسّ شنوایی و بینایی آمیخته شده است )

3- بویایی

نوبهاران کو که با خود بوی باران آورد
خرم آن باران که #بوی نوبهاران آورد

غروبگاهان در کوچه های خلوت شهر
که بوی پیچک ، هذیان عاشقی می گفت،
تو در کنار من آهسته راه می رفتی.
( #نادر_نادرپور )

چه حلقه‌ها که زدم بر در دل از سر سوز
به بوی روز وصال تو در شبان دراز.
( #حافظ )

4- چشایی 👇

#مثال:
به ترانه های شیرین ، به بهانه های رنگین
بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را

🔸(ترانه های شیرین: آمیختن حس چشایی و شنوایی )

🔸 ( بهانه های رنگین : آمیختن حس شنوایی و بینایی) 


#چند_نکته:

♦️- فعال ترین حس، بینایی است که سهم عمده ای در ادبیات دارد

♦️- مولانا معتقد است پنج حس با هم پیوسته اند.👇👇

پنج حس با یکدگر پیوسته اند
زان که این هر پنج ز اصلی رسته اند 
قوت یک ، قوت باقی شود 
مابقی را هر یکی ساقی شود

(مثنوی ، دفتر۲ ، ص ۱۲۸)

علوم وفنون ادبی
نورمحمدی

@amirnormohamadi1976
#توصیف، #توضیح و #بیان_احساس

توصیف (Description) یعنی وصف آن‌چه که به‌صورت عینی (Objective) درک می شود.
برای مثال شما یک اتاق ویژه را توصیف می‌کنید و بسته به توانایی توصیف شما، شنونده می تواند تصویر مناسبی همچون تصویری که شما از اتاق دارید در ذهن خود بسازد.

توضیح (Explanation) اما برای شرح چرایی یک پدیده به‌کار می‌رود.
برای مثال شما نحوه شکل گیری رنگین‌کمان و این‌که چرا آن را به‌صورت یک کمان و در رنگ‌های متنوع می بینیم را توضیح می‌دهید.

بیان احساس (Expression) برای نشان دادن احساس است.
برای مثال شما احساس خود را در رویارویی با یک واقعه یا پس از تماشای یک فیلم بروز می دهید.

نکته‌ای که در این‌جا می‌خواهم اشاره کنم، اهمیت نقش توصیف است. البته نباید فکر کنیم که شما تنها برای دیگران توصیف می کنید. توصیف می تواند برای خود باشد. توصیف می کنید تا درک خود از یک پدیده را نشان دهید.
فراموش نکنید که توصیف خوب، کمک می کند که بتوانید توضیح خوبی داشته باشید.
گاهی اوقات برای متقاعد کردن دیگران تنها کافی است که توصیف خوبی از شرایط ارائه کنید و بقیه فرآیند را به خود آن‌ها واگذار کنید.
یکی دیگر از مزایای توصیف خوب، در فرآیند حل مسئله است. اگر مسئله را خوب توصیف و تعریف کنید بخش مهمی از حل مسئله را پیموده‌اید.
اینشتاین می‌گوید اگر به من یک ساعت وقت بدهند که کره زمین را نجات دهم، پنجاه و نه دقیقه صرف تعریف مسئله و یک دقیقه صرف حل آن خواهم کرد!

#نگارش
#تولید_متن


 @amirnormohamadi1976
#ریشه_شناسی_واژه
#تحول_معنایی_واژه_ی_تماشا

#توضیح:
واژه ها در گذر زمان گاه تحول معنایی می یابند . واژه ی" تماشا " نیز جزو این گروه از کلمه هاست .

#ریشه ی واژه تماشا:
واژه ی تماشا از " مشی " عربی( به معنای راه رفتن) گرفته شده و به باب تفاعل در آمده ، باب تفاعل برای بیان عملی که بصورت مشترک باشد به کار می رود

بنابراین واژه ی تماشا در گذشته به معنی " باهمدیگر راه رفتن " بوده است .

#مثال:
در اشعار سعدی هست که:

ســرو سیمینـا ،بـه صحــرا می روی
نیک بد عهدی ، که بی مـا می روی

کس بدین شوخی و رعنایی نرفت
خود چنینـی یـا بـه عمـدا می روی

گر تمـاشـا می کنی در خـود نگـــر
یـا به خوشتر زین تماشا می روی

می نـوازی بنـــده را یا می کُشی
می نشینی یک نفس یا می روی

ای تمــاشــاگـاه عــــالم روی تـــو
از چـه رو بهــر تمــاشـــا می روی

در این غزل زیبا سعدی با واژه ی تماشا ماهرانه بازی هم کرده و لطافت معنایی فوق العاده ای با آن ایجاد کرده

واژ ه ی تماشا هم به معنای رفتنِ و هم اینکه همراه دیگران به بیرون رفتن و تماشا کردن است.

باز در غزل دیگری سعدی می گوید که:

من ندانستم از اول که تو بی مهـر و وفـایـی
عهــد نـابستـن از آن بِه که ببنــدی و نپایــی

دوستـان عیـب کنندم که چـرا دل به تـو دادم
بایـد اول به تـو گفتـن که چنین خـوب چرایی

پـرده بـردار که بیگـــانـه خـود این روی نبینــد
تـو بــزرگـی و در آیینــه ی کــوچک ننُمــایــی

روز صحرا و نشاط است و لب جوی و تماشا
در همه شهـر دلـی نیست که دیگـر برُبایــی؟

گفته بـودم چـو بیـایـی غـم دل بـا تـو بگــویـم
چه بگـویم که غـم از دل بـرود چون تـو بیـایی

شمع را بایـد از آن خانه بُـرون بُـردن و کُشتن
تا که همسایه نداند که تـو در خانه ی مـایـی

پس باز هم سخن از تماشا کردن است که هم بیرون رفتن به کشتزار به مرغزار و نظاره کردن زیبایی های طبیعت با دوستان با دلبران همراهی و همنوایی کردن، و هم چشم بر منظره های زیبا دوختن و چشم را به رفتن، فرستادن روانه کردن و منظره ها را صید کردن است.
این تعبیر تماشا، تعبیر آشنایی است.
امروز هم ما آنرا به همین معنا بکار می بریم.

✳️مفهوم تماشا از دیدگاه عرفان :

در مفهوم نخستینِ نگاه کردن معنا می شود .
در مفهوم عمیق تر ، چشم دوختن وقتی معطوف به منظره ای بشود که آن منظره متعالی است،نگاه هم البته از مرتبه ی والایی برخوردار خواهد بود.
و اگر منظره منظره ی پستی باشد، نگاه کردن هم بی ارزش خواهد بود.

سخن تمام عارفان و عالمان به ما این بود که منظر خود را انتخاب کنید که در چه چیز می خواهید نگاه بکنید، و با نگاه کردن خود چه چیزی را می خواهید به دست بیاورید.

نگاه کردن داستان غریبی است، ما حواس زیادی داریم، حداقل پنج حس داریم، ولی بیش از همه ی حواسمان، چشمانمان را به کار می بریم.

✳️تماشا از دیدگاه دکتر سروش:

در فلسفه علم تعبیر "observation" وقتی به کار می رود، به معنای مطلق تجربه است، به معنای مطلق "expriment" است.

به تعبیر عالمان این از باب غلبه است چون بیشتر تجربه های حسی و علمی از طریق چشم صورت می گیرد.
این است که هر تجربه ای را observation می خوانند، گرچه که می دانیم observation متعلق به نگاه کردن است.
@amirnormohamadi1976
علوم وفنون ادبی
#ریشه_شناسی_واژه
#تحول_معنایی_واژه_ی_تماشا

#توضیح:
واژه ها در گذر زمان گاه تحول معنایی می یابند . واژه ی" تماشا " نیز جزو این گروه از کلمه هاست .

#ریشه ی واژه تماشا:
واژه ی تماشا از " مشی " عربی( به معنای راه رفتن) گرفته شده و به باب تفاعل در آمده ، باب تفاعل برای بیان عملی که بصورت مشترک باشد به کار می رود

بنابراین واژه ی تماشا در گذشته به معنی " باهمدیگر راه رفتن " بوده است .

#مثال:
در اشعار سعدی هست که:

ســرو سیمینـا ،بـه صحــرا می روی
نیک بد عهدی ، که بی مـا می روی

کس بدین شوخی و رعنایی نرفت
خود چنینـی یـا بـه عمـدا می روی

گر تمـاشـا می کنی در خـود نگـــر
یـا به خوشتر زین تماشا می روی

می نـوازی بنـــده را یا می کُشی
می نشینی یک نفس یا می روی

ای تمــاشــاگـاه عــــالم روی تـــو
از چـه رو بهــر تمــاشـــا می روی

در این غزل زیبا سعدی با واژه ی تماشا ماهرانه بازی هم کرده و لطافت معنایی فوق العاده ای با آن ایجاد کرده

واژ ه ی تماشا هم به معنای رفتنِ و هم اینکه همراه دیگران به بیرون رفتن و تماشا کردن است.

باز در غزل دیگری سعدی می گوید که:

من ندانستم از اول که تو بی مهـر و وفـایـی
عهــد نـابستـن از آن بِه که ببنــدی و نپایــی

دوستـان عیـب کنندم که چـرا دل به تـو دادم
بایـد اول به تـو گفتـن که چنین خـوب چرایی

پـرده بـردار که بیگـــانـه خـود این روی نبینــد
تـو بــزرگـی و در آیینــه ی کــوچک ننُمــایــی

روز صحرا و نشاط است و لب جوی و تماشا
در همه شهـر دلـی نیست که دیگـر برُبایــی؟

گفته بـودم چـو بیـایـی غـم دل بـا تـو بگــویـم
چه بگـویم که غـم از دل بـرود چون تـو بیـایی

شمع را بایـد از آن خانه بُـرون بُـردن و کُشتن
تا که همسایه نداند که تـو در خانه ی مـایـی

پس باز هم سخن از تماشا کردن است که هم بیرون رفتن به کشتزار به مرغزار و نظاره کردن زیبایی های طبیعت با دوستان با دلبران همراهی و همنوایی کردن، و هم چشم بر منظره های زیبا دوختن و چشم را به رفتن، فرستادن روانه کردن و منظره ها را صید کردن است.
این تعبیر تماشا، تعبیر آشنایی است.
امروز هم ما آنرا به همین معنا بکار می بریم.

✳️مفهوم تماشا از دیدگاه عرفان :

در مفهوم نخستینِ نگاه کردن معنا می شود .
در مفهوم عمیق تر ، چشم دوختن وقتی معطوف به منظره ای بشود که آن منظره متعالی است،نگاه هم البته از مرتبه ی والایی برخوردار خواهد بود.
و اگر منظره منظره ی پستی باشد، نگاه کردن هم بی ارزش خواهد بود.

سخن تمام عارفان و عالمان به ما این بود که منظر خود را انتخاب کنید که در چه چیز می خواهید نگاه بکنید، و با نگاه کردن خود چه چیزی را می خواهید به دست بیاورید.

نگاه کردن داستان غریبی است، ما حواس زیادی داریم، حداقل پنج حس داریم، ولی بیش از همه ی حواسمان، چشمانمان را به کار می بریم.

✳️تماشا از دیدگاه دکتر سروش:

در فلسفه علم تعبیر "observation" وقتی به کار می رود، به معنای مطلق تجربه است، به معنای مطلق "expriment" است.

به تعبیر عالمان این از باب غلبه است چون بیشتر تجربه های حسی و علمی از طریق چشم صورت می گیرد.
این است که هر تجربه ای را observation می خوانند، گرچه که می دانیم observation متعلق به نگاه کردن است.
@amirnormohamadi1976
علوم وفنون ادبی
#توضیح_فرهنگستان_درباره_واژه‌های_حوزه_زیست‌شناسی

متأسفانه در پی انتشار خبرِ واردکردنِ واژه‌های حوزه #زیست‌شناسی مصوّب فرهنگستان در کتاب درسی پایه دهم، اشخاصی اقدام به تغییر دادن برخی از این مصوّبات کردند و شماری از واژه‌هایی را که مصوّب #فرهنگستان نیستند به این مجموعه افزودند و آن‌ها را در فضای مجازی منتشر کردند، تا جایی که این واژه‌ها در برخی از مجلات نیز درج شد.

فرهنگستان زبان و ادب فارسی لازم می‌داند اذهان عموم علاقه‌مندان به زبان فارسی و دوستداران این مرز و بوم را روشن نماید و آنچه را به تصویب رسانده است تأیید کند و آنچه را به‌عمد و یا از روی ناآگاهی به آن نسبت داده شده است، اعلام کند تا وارد زبان عموم و زبان علم نشود.

واژه‌های مندرج در جدول پیوست، مجموعه واژه‌هایی است که دیگران به مجموعه مصوّبات فرهنگستان افزوده‌اند و سبب بروز برخی تشنجّات در جامعه شده است.

واژۀ بیگانه: باکتری
معادل جعلی: ترکیزه
معادل مصوّب فرهنگستان: باکتری
توضیح: فرهنگستان زبان و ادب فارسی «باکتری» و «ویروس» و «میکرب» را پذیرفته است. ترکیزه در فرهنگستان پیشین (فرهنگستان دوم) ساخته شده است و مرکّب است از «ترکه» (شاخه باریک درخت) + پسوند (ـ ایزه به معنی کوچک و ریز). فرهنگستان سوم هیچ معادلی در برابر باکتری در نظر نگرفته و تصویب نکرده است.

واژۀ بیگانه: سیتوپلاسم
معادل جعلی: دشتینه
معادل مصوّب فرهنگستان: میان‌‌یاخته

واژۀ بیگانه: متابولیت
معادل جعلی: گهرمایه
معادل مصوّب فرهنگستان: دگرگشته

واژۀ بیگانه: کاتابولیسم
معادل جعلی: فروگهرش
معادل مصوّب فرهنگستان: فروگشت

واژۀ بیگانه: آنابولیسم
معادل جعلی: فراگهرش
معادل مصوّب فرهنگستان: فراگشت

واژۀ بیگانه: سیستم
معادل جعلی: راژمان
معادل مصوّب فرهنگستان: سامانه، نظام، منظومه، دستگاه

واژۀ بیگانه: فتوسنتز
معادل جعلی: فروغ‌آمایی
توضیح: فرهنگستان زبان و ادب فارسی هنوز در برابر این لفظ معادلی تصویب نکرده است و در حال حاضر همان فتوسنتز را به کار می‌برد.

واژۀ بیگانه: آنتی‌بیوتیک
معادل جعلی: پادزی
معادل مصوّب فرهنگستان: پادزیست، آنتی‌بیوتیک
توضیح: واژه پادزیست در کنار آنتی‌بیوتیک تصویب شده است.

واژۀ بیگانه: آپاندیسیت
معادل جعلی: آویزه‌آماس
معادل مصوّب فرهنگستان: آویزآماس، آپاندیسیت
توضیح: واژه آویزآماس در کنار آپاندیسیت تصویب شده است.

واژۀ بیگانه: هماتوکریت
معادل جعلی: خون‌بهره
معادل مصوّب فرهنگستان: خون‌بهر

واژۀ بیگانه: هومئوستازی
معادل جعلی: ایستایی
معادل مصوّب فرهنگستان: هم‌ایستایی

واژۀ بیگانه: تنظیم
معادل جعلی: گنارش
معادل مصوّب فرهنگستان: تنظیم

واژۀ بیگانه: اسکلت
معادل مصوّب فرهنگستان: استخوانگان
استخوان‌بندی، استخوانگان. در ترکیبات صفتی، اسکلتی و استخوانی نیز به کار رفته است.

فرهنگستان زبان و ادب فارسی از عموم مردم و دست‌اندرکاران این حوزه تقاضا می‌کند در هنگام استفاده از #معادل‌های_فارسی حتماً به #وبگاه_فرهنگستان و یا به انتشارات آن، به‌ویژه «#هزارواژه_زیست‌شناسی» و «#هزارواژه_پزشکی» مراجعه فرمایند.

برای آن‌دسته از عزیزانی که هر مطلب بی‌اساسی را منتشر می‌کنند اما برای مطالب روشنگرانه، سند می‌خواهند، منبع توضیح فوق، آدرس زیر است:
#بیست_و_پنجمین_شماره_از_خبرنامه_گروه_آموزش_زبان_و_ادبیات_فارسی_فرهنگستان شهریور ۱۳۹۵. صفحۀ 30.
#مهدی_شعبانی

https://t.me/amirnormohamadi1976
لختی سخن پیرامون سروده ای از #احمد_شاملو
پاره #نخست

تقدیم به #مسعود_امینی عزیزم


در این شعر، شاملو ویژگی های عبث زیستن در نگره نهیلیسم را برخوانی کرد تا مرگ اندیشی ها سزاوار گفتن شوند.
او میان بودن و ماندن، گفتن را انتخاب کرد که راه سوم زیستن به عبث زیستی هاست تا بشود به پرده انکار جهان جهت های مختلف اعتراض را گره زند.

گزارش تاریخی و مفهومی
در نگره #نهیلیسم ( نیست انگاری / هیچ انگاری ) هیچ ندیدن ولایت الهی است به تعبیری که قرن ها در زندگی بشر توسط ادیان ترویج داده شد به امید آخرت.

#نکته_ها:

#الف: وقتی #هدایت انسان در نگاه اومانیسمی به جامعه سکولار روندی فردی و خودجوش گیرد از دایره های حکومت آسمانی و خدایی خارج می شود. پس آنچه در شرایط بیان قرار می گیرد در نیست انگاری بی هدف از جهان دیده و شنیده می شود.

#توضیح: متاسفانه هدایت انسان را در طی هزاران سال تفسیر غلط به هدایتی قدسی الهی تبیین کردند که هدف از زندگی بشود سرنوشت نویسی به حکمت و قضا و قدر.
در صورتی که اگر انسان به جامعه ذهنی خویش بنگرد می بیند در همه دوره های تاریخی روشی از خودجوشی و اراده معطوف به قدرت خویش را ملاک پیروزی انقلاب های شخصی اش در اختیار داشته است.

: #حافظ به نمایندگی از تفکرات تصوف و عرفان گفته همه چیز بار امانت است در زیست ما. این نگرش تودرتو سبب شده جهان فکری انسان شرقی در وضعیت قضا و قدر رو به نیاز رهبری از دانای کل وضعیت یابد.

#توضیح: وقتی در دین توجه به شرایط موجود #بندگی توجیه می شود خودبه‌خود نیاز به بودن ولایت های مختلف امری اکتسابی رواج می یابد که خود وضعیتی پیدا از جهان تابوهاست.
ریشه این توجه های تابویی که تاکنون تسخیر کرده زندگی انسان را بر می گردد به جهان اساطیری و آیین های مختلف اجتماعی.

یعنی دین که ساختاری توجیهی دارد در ساختار قدرت آیین های مختلف اساطیری رشد و نمو دارد پس در زندگی انسان مدرنیته توجه به شرایط فکری دینی یعنی پذیرش حاکمیت سنت بر مدرنیته.

: در نیست انگاری مدرن توجه به سویه های ماتریالیسم و فردیت گرایی محض به جانب مفاهیم منفرد می رسیم که شاملو خواسته بین آنچه هست به یاس فلسفی کارش را پوشش اجرایی دهد.



پایان این پاره از تاویل
پاینده ایران
پورفریاد
#گروه_مکتب_خانه_عشق
#شهریار_شناسی
بررسی شاهکارها
الف: #سلام_بر_حیدربابا
#درسگفتار_نخست
#بخش_دوم




ایشان با توجه به زبان مادری خویش در اهمیت داری فرهنگ مردم بسیار کوشا بودند. یعنی فرهنگ واژگان سروده هایش را که به برخوانی می بریم تنوع واژگان زبان مادری حیرت انگیز است.
زبان مادری بسان شیر مادر بر گردن همه گویشوران حق دارد و این مهم را شهریار با توجه به زبان اندیشه هایش که ترکی بوده توانست به صورت یک جهت یاب فرهنگی سلوک دهد.
با سیر در فرهنگ مردم دیوان استاد شهریار که نواهای مردم شناختی تا آداب و رسوم اجتماعی است جهان بینی رنج زیست به تنهایی اش را می شود دید که چون چراغ راه زبان مادری را می ستود.
هرچند ایشان به زبان پارسی یا زبان معیار سخن می کرد ولی توجه داشته باشیم که پناه بردن به زبان های عامیانه و مادری در بطن جامعه شناسی سروده خود گونه ای از اعتراضات مردمی محسوب می شود.

یعنی اینکه زبان معیار یا رسمی چون زبان قدرت های حاکمه است با در نظر گرفتن موازین اجتماعی نسبت به قوانین حکومت ها پناه بردن به ذات زبان مردم یک گونه همگویی اجتماعی به رنج شماری مردم در رنج است.
توجه داشته باشیم که بیشتر سراینده ها و نویسندگان بزرگ جهان بسان لورکا در سروده یا مارکز در داستان تنها یک شوند یا علت بوده و آن پناه جستن به زبان مادری که خود شیوه مبارزاتی مدنی محسوب می شود.

مثلا:
دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر بازگردد چون پشیمان می شود.

#توضیح: هنگامی که با دوستان ترک فهیم ام هم سخن شدم برای درک فرهنگ عامیانه در سروده های استاد شهریار گفتند که در فرهنگ مردم آذربایجان اگر پشت مسافری یک دیزی سفالی سیاه و پر از زغال شکسته شود آن مسافر بر نمی گردد.
توجه کنید به بیت یا دوتایی که استاد چگونه باور مردمی را در بیت خود منتشر داشتند.


پایان این بخش

#آریا_پورفریاد

https://t.me/amirnormohamadi1976
#گروه_مکتب_خانه_عشق
#شهریار_شناسی
بررسی شاهکارها
الف: #سلام_بر_حیدربابا
#درسگفتار_چهارم
#بخش_دوم



قطعه سوم

چون چارتاق را فکند باد نوبهار
نوروز گلی و قارچیچگی گردد آشکار
بفشار ابر پیرهن خود به مرغزار

از ما هر آنکه یاد کند بی گزند باد
گو: درد ما چو کوه بزرگ و بلند باد

این قطعه را استاد بزرگمهر بهروز ثروتیان برگردان به پارسی کرده اند که لختی توضیح می خواهد.
ما اندیشی در منظومه جای بسی تامل دارد و استاد در منظومه خود به ویژه در مصرع پایانی با واژه #ما درد همه را بیان می دارد.

گرامی نام بهمن فُرسی که خود سراینده و نمایشنامه‌نویس بودند ترجمه ای ریتمیک دارند از این قطعه که جای تامل دارد:

- کَپرا رو باد عید وختی که می خوابونه
گل نوروز(1) گل برف(2) که چهره می تابونه
ابر سفید رختاشو وختی که می چلونه

هر کی یاد ما کنه تنش به دور از ستوه
اونوخ بذار که دردا کوت بشه عین کوه


1 و 2: گل نوروز و گل برف دو گل اند که در محل حیدربابا می رویند

#توضیح
در این قطعه استاد می گوید وقتی باد عید یا بهاری کپرها را به کناری پرت یا نگون می کند. در آذربایجان باد عید را باد وعده هم می گویند وعده ای که طبیعت در زمستان به درختان و... داد و در عید بهار را نوید دارد.
جام گل یخ یا گل نوروزی گلی است به رنگ سفید که در عید می روید و نشانه بهاری است. گل نوروز هم گلی است که در پایان زمستان می روید و نوید سرسبزی و شادی دارد.
ابر سفید که ابر بهاری است پس باد عید که وعده طبیعت است با استعاره ای زیبا از زبان استاد شهریار می بینیم که جامه می چلاند و این تعبیر زیبا پر از شگفتی سخن های ناب زادبوم گرایی استاد دارد.

توصیف استاد در سه بیت نخست توجه به بهارانه سرایی مبسوط به وضعیت طبیعت است که در دو قطعه پیشین برگو شوند شرایط کوه را و طبیعت که نوبهار است دل استاد هم نوبهار شده و این هماهنگی دل طبیعت با دل استاد خاستگاه روایی طبیعی دارد.

#قارچیچگی گلی است که در متن برف پایان سال یا زمستان نمود می یابد. او را گل برف هم گویند که گل یخ هم نام دارد. این گل سپید است و جلوه گری از برف دارد و زیبایی در درخشش. این گل زیبا معطر است و بوی او در انتشار اخبار مربوط به وجود معطرش را فاش می‌کند.
استاد با این جلوه شناسی حضوری مهم از خود را در این بهشت حیدربابا به توسل دارد.


این قطعه مطرح می کند مطلع شناسی بیانی استاد را که چگونه در رازآلودی طبیعت چگونه می شود زیستی هنری و شاعرانه داشت.



پایان این بخش

#پورفریاد


https://t.me/amirnormohamadi1976
#گروه_مکتب_خانه_عشق
#شهریار_شناسی
بررسی شاهکارها
الف: #سلام_بر_حیدربابا
#درسگفتار_نخست
#بخش_دوم




ایشان با توجه به زبان مادری خویش در اهمیت داری فرهنگ مردم بسیار کوشا بودند. یعنی فرهنگ واژگان سروده هایش را که به برخوانی می بریم تنوع واژگان زبان مادری حیرت انگیز است.
زبان مادری بسان شیر مادر بر گردن همه گویشوران حق دارد و این مهم را شهریار با توجه به زبان اندیشه هایش که ترکی بوده توانست به صورت یک جهت یاب فرهنگی سلوک دهد.
با سیر در فرهنگ مردم دیوان استاد شهریار که نواهای مردم شناختی تا آداب و رسوم اجتماعی است جهان بینی رنج زیست به تنهایی اش را می شود دید که چون چراغ راه زبان مادری را می ستود.
هرچند ایشان به زبان پارسی یا زبان معیار سخن می کرد ولی توجه داشته باشیم که پناه بردن به زبان های عامیانه و مادری در بطن جامعه شناسی سروده خود گونه ای از اعتراضات مردمی محسوب می شود.

یعنی اینکه زبان معیار یا رسمی چون زبان قدرت های حاکمه است با در نظر گرفتن موازین اجتماعی نسبت به قوانین حکومت ها پناه بردن به ذات زبان مردم یک گونه همگویی اجتماعی به رنج شماری مردم در رنج است.
توجه داشته باشیم که بیشتر سراینده ها و نویسندگان بزرگ جهان بسان لورکا در سروده یا مارکز در داستان تنها یک شوند یا علت بوده و آن پناه جستن به زبان مادری که خود شیوه مبارزاتی مدنی محسوب می شود.

مثلا:
دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر بازگردد چون پشیمان می شود.

#توضیح: هنگامی که با دوستان ترک فهیم ام هم سخن شدم برای درک فرهنگ عامیانه در سروده های استاد شهریار گفتند که در فرهنگ مردم آذربایجان اگر پشت مسافری یک دیزی سفالی سیاه و پر از زغال شکسته شود آن مسافر بر نمی گردد.
توجه کنید به بیت یا دوتایی که استاد چگونه باور مردمی را در بیت خود منتشر داشتند.


پایان این بخش

#آریا_پورفریاد

https://t.me/amirnormohamadi1976
#گروه_مکتب_خانه_عشق
#شهریار_شناسی
بررسی شاهکارها
الف: #سلام_بر_حیدربابا
#درسگفتار_نخست
#بخش_دوم




ایشان با توجه به زبان مادری خویش در اهمیت داری فرهنگ مردم بسیار کوشا بودند. یعنی فرهنگ واژگان سروده هایش را که به برخوانی می بریم تنوع واژگان زبان مادری حیرت انگیز است.
زبان مادری بسان شیر مادر بر گردن همه گویشوران حق دارد و این مهم را شهریار با توجه به زبان اندیشه هایش که ترکی بوده توانست به صورت یک جهت یاب فرهنگی سلوک دهد.
با سیر در فرهنگ مردم دیوان استاد شهریار که نواهای مردم شناختی تا آداب و رسوم اجتماعی است جهان بینی رنج زیست به تنهایی اش را می شود دید که چون چراغ راه زبان مادری را می ستود.
هرچند ایشان به زبان پارسی یا زبان معیار سخن می کرد ولی توجه داشته باشیم که پناه بردن به زبان های عامیانه و مادری در بطن جامعه شناسی سروده خود گونه ای از اعتراضات مردمی محسوب می شود.

یعنی اینکه زبان معیار یا رسمی چون زبان قدرت های حاکمه است با در نظر گرفتن موازین اجتماعی نسبت به قوانین حکومت ها پناه بردن به ذات زبان مردم یک گونه همگویی اجتماعی به رنج شماری مردم در رنج است.
توجه داشته باشیم که بیشتر سراینده ها و نویسندگان بزرگ جهان بسان لورکا در سروده یا مارکز در داستان تنها یک شوند یا علت بوده و آن پناه جستن به زبان مادری که خود شیوه مبارزاتی مدنی محسوب می شود.

مثلا:
دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر بازگردد چون پشیمان می شود.

#توضیح: هنگامی که با دوستان ترک فهیم ام هم سخن شدم برای درک فرهنگ عامیانه در سروده های استاد شهریار گفتند که در فرهنگ مردم آذربایجان اگر پشت مسافری یک دیزی سفالی سیاه و پر از زغال شکسته شود آن مسافر بر نمی گردد.
توجه کنید به بیت یا دوتایی که استاد چگونه باور مردمی را در بیت خود منتشر داشتند.

https://t.me/amirnormohamadi1976
پایان این بخش

#آریا_پورفریاد