#بازنویسی و #بازآفرینی
متلها، افسانهها و ادبيات كهن ايران، گنجينههاي بيپاياني هستند كه فرهنگ و هويت ما را تشكيل ميدهند و لازم است نسل جديد با اين ميراث ارزشمند آشنا شوند و با شناخت گذشته فرهنگي خود به دوره جديد قدم بگذارند؛ از اينرو بهروز كردن اين آثار و قابل فهم كردن آن، كار درخور و شايستهاي است.
اگرچه بعضي،علاوه بر بازنويسي و روان كردن آثار به بازآفريني آن نيز توجه كرده و براين باورند كه نويسندگان خلاق و توانا ميتوانند داستانهاي مثنوي، شاهنامه، كليله و دمنه و... را مبنا قرار داده و آثار ديگري پديد آورند؛ همانگونه كه بسياري از نويسندگان بزرگ آمريكاي لاتين چون گابريل گارسيا ماركز، پائولوكوئيلو و بورخس چنين كرده و از ادبيات مشرق زمين، بهرههاي بسيار برده و داستانهاي شاهنامه، مثنوي، هزارويكشب و... را آبشخور انديشهها و كارهاي خود قرار داده و آثاري تازه و ديگر پديد آوردهاند.
دكتر قدمعلي سرامي، بازنويسي را معادل فارسي «رايت كردن» ميداند و معتقد است: «بازنويس تنها به روان كردن متن ميپردازد، بدون آنكه به دگرگون كردن ساختار توجه كند. براي نمونه، فردوسي در اثر بزرگ خود، «شاهنامه»، تنها به بازنويسي منظوم «خوتاي نامك» پرداخته و شخصيتها را متحول نكرده است.»
شاعر مجموعه «از دو نقطه تا همه چيز»، با اشاره به تفاوت بازنويسي و بازآفريني ميگويد: «اگرچه اين دو كلمه در بخش اول مشترك هستند اما بين آفرينش و نوشتن، تفاوتي اساسي وجود دارد. به اين معنا كه در بازآفريني، نويسنده اثر را مبنا و معيار قرار داده و آن را بر اساس سليقه و ذهنيات خود دوباره ميآفريند و ميتواند پيام داستان و حتي شخصيتهاي آن را تغيير و خلاقيت و نظر خود را در يكيك عناصر قصه دخالت دهد. درحالي كه بازنويسي تنها به روان كردن اصل داستان با دخالتهاي بسيار اندك توجه ميكند؛ اگرچه هنوز مردم، فرق ميان اين دو را به طور كامل نميدانند و رسانهها نيز با آن به طور تخصصي برخورد نميكنند.»
سرامي، نياز به بازنويسي آثار را هم به اندازه بازآفريني ميداند و ميگويد: «كودكان، نوجوانان و جوانان امروز، هماناندازه كه به بازآفريني آثار كلاسيك و متلها و افسانهها احتياج دارند به بازنويسي و روان كردن اين آثار هم نياز دارند؛ زيرا در دنياي جديد، هر معلول زاييده چند علت است و نميتوان پديدهها را از يكديگر جدا كرد و آنچه اهميت دارد اين است كه مانع خلاقيت نويسندگان نشويم و بگذاريم در چگونگي دخالت خود در كتب پيشين آزاد باشند و بدانند هم ميتوان به بازنويسي آثار از جمله داستانهاي شاهنامه، مثنوي و... براي كودكان پرداخت و هم به بازآفريني آن؛ زيرا بهترين روش رها شدن از قيد، گزيدن يك راه از ميان بينهايت راه است.»
سرچشمه: خبرگزاری میراث فرهنگی
@amirnormohamadi1976
متلها، افسانهها و ادبيات كهن ايران، گنجينههاي بيپاياني هستند كه فرهنگ و هويت ما را تشكيل ميدهند و لازم است نسل جديد با اين ميراث ارزشمند آشنا شوند و با شناخت گذشته فرهنگي خود به دوره جديد قدم بگذارند؛ از اينرو بهروز كردن اين آثار و قابل فهم كردن آن، كار درخور و شايستهاي است.
اگرچه بعضي،علاوه بر بازنويسي و روان كردن آثار به بازآفريني آن نيز توجه كرده و براين باورند كه نويسندگان خلاق و توانا ميتوانند داستانهاي مثنوي، شاهنامه، كليله و دمنه و... را مبنا قرار داده و آثار ديگري پديد آورند؛ همانگونه كه بسياري از نويسندگان بزرگ آمريكاي لاتين چون گابريل گارسيا ماركز، پائولوكوئيلو و بورخس چنين كرده و از ادبيات مشرق زمين، بهرههاي بسيار برده و داستانهاي شاهنامه، مثنوي، هزارويكشب و... را آبشخور انديشهها و كارهاي خود قرار داده و آثاري تازه و ديگر پديد آوردهاند.
دكتر قدمعلي سرامي، بازنويسي را معادل فارسي «رايت كردن» ميداند و معتقد است: «بازنويس تنها به روان كردن متن ميپردازد، بدون آنكه به دگرگون كردن ساختار توجه كند. براي نمونه، فردوسي در اثر بزرگ خود، «شاهنامه»، تنها به بازنويسي منظوم «خوتاي نامك» پرداخته و شخصيتها را متحول نكرده است.»
شاعر مجموعه «از دو نقطه تا همه چيز»، با اشاره به تفاوت بازنويسي و بازآفريني ميگويد: «اگرچه اين دو كلمه در بخش اول مشترك هستند اما بين آفرينش و نوشتن، تفاوتي اساسي وجود دارد. به اين معنا كه در بازآفريني، نويسنده اثر را مبنا و معيار قرار داده و آن را بر اساس سليقه و ذهنيات خود دوباره ميآفريند و ميتواند پيام داستان و حتي شخصيتهاي آن را تغيير و خلاقيت و نظر خود را در يكيك عناصر قصه دخالت دهد. درحالي كه بازنويسي تنها به روان كردن اصل داستان با دخالتهاي بسيار اندك توجه ميكند؛ اگرچه هنوز مردم، فرق ميان اين دو را به طور كامل نميدانند و رسانهها نيز با آن به طور تخصصي برخورد نميكنند.»
سرامي، نياز به بازنويسي آثار را هم به اندازه بازآفريني ميداند و ميگويد: «كودكان، نوجوانان و جوانان امروز، هماناندازه كه به بازآفريني آثار كلاسيك و متلها و افسانهها احتياج دارند به بازنويسي و روان كردن اين آثار هم نياز دارند؛ زيرا در دنياي جديد، هر معلول زاييده چند علت است و نميتوان پديدهها را از يكديگر جدا كرد و آنچه اهميت دارد اين است كه مانع خلاقيت نويسندگان نشويم و بگذاريم در چگونگي دخالت خود در كتب پيشين آزاد باشند و بدانند هم ميتوان به بازنويسي آثار از جمله داستانهاي شاهنامه، مثنوي و... براي كودكان پرداخت و هم به بازآفريني آن؛ زيرا بهترين روش رها شدن از قيد، گزيدن يك راه از ميان بينهايت راه است.»
سرچشمه: خبرگزاری میراث فرهنگی
@amirnormohamadi1976
#حکایتنگاری_ها :
باز نویسی حکایت به زبان ساده است.
برای این فعالیت جدول تحلیل عناصر لازم است.
جدول تحلیل عناصر و اجزای حکایت:
درک عناصر حکایت:
مثال : شناخت شخصیت یا شخصیت ها ، و گسترش شخصیت در ذهن.
شناخت فضای حکایت :
مکان رویداد ، گسترش فضا
شناخت زمان حکایت :
در چه زمانی رخ داده ،اگر زمان نامشخص بود ،می توان از تصور خود زمان را تعیین کرد .
شناخت پیام :
ازهر حکایت چه پیامی می توان دریافت کرد وسپس گسترش حکایت.
جدول عناصر و اجزای حکایت درس اول :
شخصیت : سگ
گسترش حکایت :
سگی سفید،اندامی کوچک ، کنجکاو ، پرانرژی ، چشمان درشت دارد و...
فضا : لب جوی
گسترش فضا : برکه ای آرام ، آواز پرندگان ، صدای جیر جیرک ها ، حرکت جهشی قورباغه ها و ماهیان در آب
زمان : در این حکایت نامی از زمان نیامده است پس تصور خود را از زمان می نویسیم.
تشریح زمان بر اساس تصور خودمان :
یک نیم روز بهاری که آفتاب درخشان سایه اش را روی شاخه های درختان پهن کرده بود ...
پیام : طمع بی جا موجب از دست دادن داشته ها و موقعیت های ارزشمند می شود .
گسترش پیام : طمع ورزی ، خیال بافی و بی فکری ممکن است موجب از دست دادن موقعیت های انسان شود .
✍نمونه حکایت نگاری
بر اساس جدول تحلیل اجزا :
یابوک
یابوک تکه استخوانی خاک آلوده را از زیر بوته های کنار جوی آب پیدا کرد .استخوان از دهنش بزرگ تر بود .به سرعت به سوی تپه های بیرون آبادی دوید . از بالای تپه شتابان فرود آمد .روی زمین خاکی چند بار غلت خورد استخوان از دهانش کناری افتاد .چشم های بیقرار سگ های تنبل و بیکار که در سینه کش آفتاب لم داده بودند از دیدن استخوان برق زد ، اما تا دست و پایشان را جمع کردند یابوک استخوان به دهان از تپه بعدی سرازیر شده بود .
یابوک کنار برکه رسید .نفس نفس می زد اطرافش را خوب پایید .حسابی تشنه بود .استخوان را با احتیاط روی زمین گذاشت .از صدای جیغ پرنده ای ترسبد و از جا پرید .
استخوان به دهان اطراف برکه را نگاه کرد . همیشه دستپاچگی کار دستش می داد حالا که تشنگی و گرسنگی هم به آن اضافه شده بود . حیران و سرگردان دور برکه می چرخید و تصویرش در برکه جابه جا می شد .جهش قورباغه ای خط نگاهش را به داخل برکه کشاند و استخوان دیگری را در برکه دید از شادی دهانش باز و چشمانش بسته شد .چند دقیقه بعد خیس و گرسنه وتشنه کنار برکه به قور باغه زل زده بود که گویی دهانی گشاد بود و با گذشت زمان دست وپا در آورده بود . قورباغه با تمام وجودش به او لبخند می زد .
(مرجان سجودی )
👈نکته مهم :
*در حکایت نگاری بر خلاف مثل نویسی ،محور اصلی و پیام حکایت نباید تغییر کند فقط باید شاخ و برگ داده شود (بازنویسی )
*حکایت نگاری ،
آموزش
@amirnormohamadi1976
باز نویسی حکایت به زبان ساده است.
برای این فعالیت جدول تحلیل عناصر لازم است.
جدول تحلیل عناصر و اجزای حکایت:
درک عناصر حکایت:
مثال : شناخت شخصیت یا شخصیت ها ، و گسترش شخصیت در ذهن.
شناخت فضای حکایت :
مکان رویداد ، گسترش فضا
شناخت زمان حکایت :
در چه زمانی رخ داده ،اگر زمان نامشخص بود ،می توان از تصور خود زمان را تعیین کرد .
شناخت پیام :
ازهر حکایت چه پیامی می توان دریافت کرد وسپس گسترش حکایت.
جدول عناصر و اجزای حکایت درس اول :
شخصیت : سگ
گسترش حکایت :
سگی سفید،اندامی کوچک ، کنجکاو ، پرانرژی ، چشمان درشت دارد و...
فضا : لب جوی
گسترش فضا : برکه ای آرام ، آواز پرندگان ، صدای جیر جیرک ها ، حرکت جهشی قورباغه ها و ماهیان در آب
زمان : در این حکایت نامی از زمان نیامده است پس تصور خود را از زمان می نویسیم.
تشریح زمان بر اساس تصور خودمان :
یک نیم روز بهاری که آفتاب درخشان سایه اش را روی شاخه های درختان پهن کرده بود ...
پیام : طمع بی جا موجب از دست دادن داشته ها و موقعیت های ارزشمند می شود .
گسترش پیام : طمع ورزی ، خیال بافی و بی فکری ممکن است موجب از دست دادن موقعیت های انسان شود .
✍نمونه حکایت نگاری
بر اساس جدول تحلیل اجزا :
یابوک
یابوک تکه استخوانی خاک آلوده را از زیر بوته های کنار جوی آب پیدا کرد .استخوان از دهنش بزرگ تر بود .به سرعت به سوی تپه های بیرون آبادی دوید . از بالای تپه شتابان فرود آمد .روی زمین خاکی چند بار غلت خورد استخوان از دهانش کناری افتاد .چشم های بیقرار سگ های تنبل و بیکار که در سینه کش آفتاب لم داده بودند از دیدن استخوان برق زد ، اما تا دست و پایشان را جمع کردند یابوک استخوان به دهان از تپه بعدی سرازیر شده بود .
یابوک کنار برکه رسید .نفس نفس می زد اطرافش را خوب پایید .حسابی تشنه بود .استخوان را با احتیاط روی زمین گذاشت .از صدای جیغ پرنده ای ترسبد و از جا پرید .
استخوان به دهان اطراف برکه را نگاه کرد . همیشه دستپاچگی کار دستش می داد حالا که تشنگی و گرسنگی هم به آن اضافه شده بود . حیران و سرگردان دور برکه می چرخید و تصویرش در برکه جابه جا می شد .جهش قورباغه ای خط نگاهش را به داخل برکه کشاند و استخوان دیگری را در برکه دید از شادی دهانش باز و چشمانش بسته شد .چند دقیقه بعد خیس و گرسنه وتشنه کنار برکه به قور باغه زل زده بود که گویی دهانی گشاد بود و با گذشت زمان دست وپا در آورده بود . قورباغه با تمام وجودش به او لبخند می زد .
(مرجان سجودی )
👈نکته مهم :
*در حکایت نگاری بر خلاف مثل نویسی ،محور اصلی و پیام حکایت نباید تغییر کند فقط باید شاخ و برگ داده شود (بازنویسی )
*حکایت نگاری ،
آموزش
@amirnormohamadi1976
★اصول و قاعد کلی بازنویسی:
۱-نویسنده بازنویس می باید آشنایی کامل با متن اصلی(ازلحاظ شکل و محتوای اثر) داشته تا بتواند در انتخاب متن کهن و بازنویسی آن موفق عمل کند.
کار نویسنده بازنویس جذاب کردن متون و پیام های اثرکهن است.بنا براین می باید محتوا و پیام اثر را به درستی درک کرده باشد تابتواند با هوشمندی و شگردی خاص جانی تازه به کالبد خاک گرفته و مهجور آثار کهن بدمد.
بی شک تغییر زبان به تنهایی سبب جذابیت و جان بخشیدن به اثر نخواهد شد، بلکه سبب بی اعتباری اثر کهن نیز خواهد شد و گاه از ارزش اثر نیز می کاهد.
۲-بازنویس مجاز نیست هیچ گونه تغییر یا تحریفی در مضمون و محتوای اصلی متن وارد آورد زیرا با این کار وارد حیطه بازآفرینی شده است که اصول و قواعد خاص خودش را دارد.
در بازنویسی باید به بن مایه های اصلی متن توجه شودسپس تمام چیزهایی را که برای نوشتن یک داستان باید بدان توجه شود رعایت کند.
بازنویس باید کل محتوای اثر اصلی را در خود حفظ کند و پیام آن را به تمامی منتقل نماید ( مفهوم و هدف متن اصلی در بازنویسی دیده شود)
۳- در بازنویسی می باید کل مضمون بازنویسی شود نه سطر به سطر.
۴- باز نویسی باید سبب برانگیختن کنجکاوی خواننده به شناخت متن اصلی شود .
همچنین در بازنویسی، مسائل عاطفی، فرهنگی و زبانی و ذهنی مخاطبان مورد توجه قرار می گیرد.
۵- گفتوگوها،حوادث،شخصیتها ،زبان و لحن و توصیفها از جمله این عناصر هستند. توجه به این عناصر و شگردها می تواند ابتکاراتی باشدکه انسان پر تحرک و کم حوصله امروزی را با فرهنگ گذشته اش ارتباط دهد.
۶-یک اثر خوب بازنویسی شده، بیانگر مهارت نویسنده ای هوشمند و زبردست است که با ابزار زبان و بیان مناسب بین میراث کهن و عصر جدید ارتباط برقرار کرده است.
۷- اصول نگارش زبان و ادب فارسی و اصول مهم ساده نویسی برای کودکان و نوجوانان رعایت شود .
۸- ضمن توجه به ظرافت های ادبی، متن متناسب با شرایط گروه سنی مخاطب باشدو سعی شود از استخوان بندی و سبک نوشته اصلی عدول نشود.
★اصول و قاعد کلی بازآفرینی:
۱-در بازآفريني، نويسنده از موضوع اصلي حکايت ها و روايت هاي کهن الهام مي گيرد و موضوعي جديد با هويتي مستقل مي آفريند.
به اين معني که عمده ترين کار در روش بازآفريني، تغيير دادن موضوع و محتواي اثر مبدا و درهم ريختن چارچوب آن و ايجاد چارچوبي تازه است. به طوري که در بازآفريني چهره هاي اسطوره اي و قهرمانان افسانه اي و حکايت هاي تاريخي و نظير آن، تغييراتي صورت مي گيرد که با خواندن اثر مقصد، اثر مبدا در ذهن خواننده تداعي مي شود.
۲- «برعکس باز نویسی در بازآفريني ، بازآفرين مجاز است از موضوع کهن الهام بگيرد و هرگونه تغييري در موضوع، شخصیت هاو.... ايجاد کند. مي تواند شخصيت ها را تغيير دهد از مثبت به منفي و به عکس برگرداند. هرگونه انديشه فلسفي، اجتماعي و هر نوع ديدگاهي را به موضوع مورد نظر خود وارد کند اما، با همه تغييرات و دگرگوني هايي که در اثر پيشين ايجاد مي کند يک نوع رگه و نشانه هايي از اثر گذشته در اثر جديد قابل درک و مشاهده باشد به گونه اي که با آن نشانه ياد و خاطره اثر مبدأ در ذهن مخاطب زنده شود. و اين تنها موردي است که يک اثر بازآفرين شده را از يک اثر تآلیفی خلاقانه و آفرينش مستقيم و بي واسطه جدا مي سازد.»
۳- در باز آفرینی مثل بازنویسی ،
« بازآفرین» می باید اصول کلی نگارش زبان و ادب فارسی و اصول مهم ساده نویسی برای کودکان و نوجوانان وسایر تکنیک های نویسندگی را که در بخش اصول و قواعد بازنویسی ذکر شده است رارعایت نماید .
@amirnormohamadi1976
۱-نویسنده بازنویس می باید آشنایی کامل با متن اصلی(ازلحاظ شکل و محتوای اثر) داشته تا بتواند در انتخاب متن کهن و بازنویسی آن موفق عمل کند.
کار نویسنده بازنویس جذاب کردن متون و پیام های اثرکهن است.بنا براین می باید محتوا و پیام اثر را به درستی درک کرده باشد تابتواند با هوشمندی و شگردی خاص جانی تازه به کالبد خاک گرفته و مهجور آثار کهن بدمد.
بی شک تغییر زبان به تنهایی سبب جذابیت و جان بخشیدن به اثر نخواهد شد، بلکه سبب بی اعتباری اثر کهن نیز خواهد شد و گاه از ارزش اثر نیز می کاهد.
۲-بازنویس مجاز نیست هیچ گونه تغییر یا تحریفی در مضمون و محتوای اصلی متن وارد آورد زیرا با این کار وارد حیطه بازآفرینی شده است که اصول و قواعد خاص خودش را دارد.
در بازنویسی باید به بن مایه های اصلی متن توجه شودسپس تمام چیزهایی را که برای نوشتن یک داستان باید بدان توجه شود رعایت کند.
بازنویس باید کل محتوای اثر اصلی را در خود حفظ کند و پیام آن را به تمامی منتقل نماید ( مفهوم و هدف متن اصلی در بازنویسی دیده شود)
۳- در بازنویسی می باید کل مضمون بازنویسی شود نه سطر به سطر.
۴- باز نویسی باید سبب برانگیختن کنجکاوی خواننده به شناخت متن اصلی شود .
همچنین در بازنویسی، مسائل عاطفی، فرهنگی و زبانی و ذهنی مخاطبان مورد توجه قرار می گیرد.
۵- گفتوگوها،حوادث،شخصیتها ،زبان و لحن و توصیفها از جمله این عناصر هستند. توجه به این عناصر و شگردها می تواند ابتکاراتی باشدکه انسان پر تحرک و کم حوصله امروزی را با فرهنگ گذشته اش ارتباط دهد.
۶-یک اثر خوب بازنویسی شده، بیانگر مهارت نویسنده ای هوشمند و زبردست است که با ابزار زبان و بیان مناسب بین میراث کهن و عصر جدید ارتباط برقرار کرده است.
۷- اصول نگارش زبان و ادب فارسی و اصول مهم ساده نویسی برای کودکان و نوجوانان رعایت شود .
۸- ضمن توجه به ظرافت های ادبی، متن متناسب با شرایط گروه سنی مخاطب باشدو سعی شود از استخوان بندی و سبک نوشته اصلی عدول نشود.
★اصول و قاعد کلی بازآفرینی:
۱-در بازآفريني، نويسنده از موضوع اصلي حکايت ها و روايت هاي کهن الهام مي گيرد و موضوعي جديد با هويتي مستقل مي آفريند.
به اين معني که عمده ترين کار در روش بازآفريني، تغيير دادن موضوع و محتواي اثر مبدا و درهم ريختن چارچوب آن و ايجاد چارچوبي تازه است. به طوري که در بازآفريني چهره هاي اسطوره اي و قهرمانان افسانه اي و حکايت هاي تاريخي و نظير آن، تغييراتي صورت مي گيرد که با خواندن اثر مقصد، اثر مبدا در ذهن خواننده تداعي مي شود.
۲- «برعکس باز نویسی در بازآفريني ، بازآفرين مجاز است از موضوع کهن الهام بگيرد و هرگونه تغييري در موضوع، شخصیت هاو.... ايجاد کند. مي تواند شخصيت ها را تغيير دهد از مثبت به منفي و به عکس برگرداند. هرگونه انديشه فلسفي، اجتماعي و هر نوع ديدگاهي را به موضوع مورد نظر خود وارد کند اما، با همه تغييرات و دگرگوني هايي که در اثر پيشين ايجاد مي کند يک نوع رگه و نشانه هايي از اثر گذشته در اثر جديد قابل درک و مشاهده باشد به گونه اي که با آن نشانه ياد و خاطره اثر مبدأ در ذهن مخاطب زنده شود. و اين تنها موردي است که يک اثر بازآفرين شده را از يک اثر تآلیفی خلاقانه و آفرينش مستقيم و بي واسطه جدا مي سازد.»
۳- در باز آفرینی مثل بازنویسی ،
« بازآفرین» می باید اصول کلی نگارش زبان و ادب فارسی و اصول مهم ساده نویسی برای کودکان و نوجوانان وسایر تکنیک های نویسندگی را که در بخش اصول و قواعد بازنویسی ذکر شده است رارعایت نماید .
@amirnormohamadi1976
👓
اهداف درس :
آشنایی با نوع نگاه نویسنده.
توانایی تشخیص نوشته های خیال انگیز (ذهنی)و نوشته های عینی.
تقویت توانایی تولید نوشته های خیال انگیز و عینی.
تقویت نگاه نویسنده به کاربرد ارزش معنایی واژگان .
آشنایی با نوع نگاه نویسندگان به موضوعات .
افزایش توانمندی فراگیران در تولید نوشته هایی مبتنی بر محسوسات .
تقویت و دستورزی فراگیران در گسترش مثل .
روش های تدریس :
در این درس یک موضوع خاص را از منظر های گوناگون مورد بررسی قرار می دهیم ویا به عبارتی با
« عینک های » مختلف موضوع را می پرورانیم:
🍁گام اول :
⇦پیشنهاد موضوع:
برای شروع با اجرای«بارش فکری» موضوعاتی را با همفکری دانش آموزان انتخاب کرده ،بر تابلو می نویسیم.
مثلا : جاده ، برف ، تاکسی ،شهر ،کوه ، داستان ،دوست ،نوروز ،...
🍁گام دوم :
⇦انتخاب موضوع:
از بین عنوان های مطرح شده ،یکی را به عنوان موضوع با همیاری بچه ها انتخاب می کنیم .
عنوانی که قابلیت نوشتن و نگاه از زوایای مختلف داشته باشد .
موضوع « کوه »
🍁گام سوم :
⇦انتخاب منظرهای گوناگون :
در این مرحله از بچه ها می پرسیم که :از چه منظرهایی می توان به موضوع انتخاب شده ،نگاه کرد ؟
پاسخ ها ممکن است این گونه باشد:
نوشتن از منظر ادبی ، مذهبی ، علمی ، تخیلی ،فرهنگی ، تاریخی و ...
🍁 گام چهارم :
⇦نوشتن به صورت فردی:
در این مرحله دانش آموزان در مدت زمانی مشخص بر اساس علاقه ی خود یکی از منظرها را انتخاب و با 👓 مخصوص آن منظر ، یک بند درباره موضوع مورد نظر می نویسند .
🍁گام پنجم :
⇦نوشتن به صورت گروهی:
در این مرحله بچههایی که از منظر ی مشابه به موضوع نگاه کرده اند ،در یک گروه قرار می گیرند و نوشته های خود را در گروه جدید می خوانند .
(البته آهسته و درون گروهی) سپس با انتخاب بخش هایی از نوشته های هریک از اعضای گروه ،متنی به صورت گروهی نوشته ،و سپس سخنگوی گروه در کلاس ارائه می دهد .
🍁مزایای این روش :
★شناخت علاقهمندی و نوع نگاه هریک از دانش آموزان به موضوع مورد نظر .
★مقایسه عینی نگاه تک بعدی و نگاه همه جانبه به یک موضوع .
★آموزش و تقویت تبدیل نوشته های فردی به نوشته های گروهی.
@amirnormohamadi1976
اهداف درس :
آشنایی با نوع نگاه نویسنده.
توانایی تشخیص نوشته های خیال انگیز (ذهنی)و نوشته های عینی.
تقویت توانایی تولید نوشته های خیال انگیز و عینی.
تقویت نگاه نویسنده به کاربرد ارزش معنایی واژگان .
آشنایی با نوع نگاه نویسندگان به موضوعات .
افزایش توانمندی فراگیران در تولید نوشته هایی مبتنی بر محسوسات .
تقویت و دستورزی فراگیران در گسترش مثل .
روش های تدریس :
در این درس یک موضوع خاص را از منظر های گوناگون مورد بررسی قرار می دهیم ویا به عبارتی با
« عینک های » مختلف موضوع را می پرورانیم:
🍁گام اول :
⇦پیشنهاد موضوع:
برای شروع با اجرای«بارش فکری» موضوعاتی را با همفکری دانش آموزان انتخاب کرده ،بر تابلو می نویسیم.
مثلا : جاده ، برف ، تاکسی ،شهر ،کوه ، داستان ،دوست ،نوروز ،...
🍁گام دوم :
⇦انتخاب موضوع:
از بین عنوان های مطرح شده ،یکی را به عنوان موضوع با همیاری بچه ها انتخاب می کنیم .
عنوانی که قابلیت نوشتن و نگاه از زوایای مختلف داشته باشد .
موضوع « کوه »
🍁گام سوم :
⇦انتخاب منظرهای گوناگون :
در این مرحله از بچه ها می پرسیم که :از چه منظرهایی می توان به موضوع انتخاب شده ،نگاه کرد ؟
پاسخ ها ممکن است این گونه باشد:
نوشتن از منظر ادبی ، مذهبی ، علمی ، تخیلی ،فرهنگی ، تاریخی و ...
🍁 گام چهارم :
⇦نوشتن به صورت فردی:
در این مرحله دانش آموزان در مدت زمانی مشخص بر اساس علاقه ی خود یکی از منظرها را انتخاب و با 👓 مخصوص آن منظر ، یک بند درباره موضوع مورد نظر می نویسند .
🍁گام پنجم :
⇦نوشتن به صورت گروهی:
در این مرحله بچههایی که از منظر ی مشابه به موضوع نگاه کرده اند ،در یک گروه قرار می گیرند و نوشته های خود را در گروه جدید می خوانند .
(البته آهسته و درون گروهی) سپس با انتخاب بخش هایی از نوشته های هریک از اعضای گروه ،متنی به صورت گروهی نوشته ،و سپس سخنگوی گروه در کلاس ارائه می دهد .
🍁مزایای این روش :
★شناخت علاقهمندی و نوع نگاه هریک از دانش آموزان به موضوع مورد نظر .
★مقایسه عینی نگاه تک بعدی و نگاه همه جانبه به یک موضوع .
★آموزش و تقویت تبدیل نوشته های فردی به نوشته های گروهی.
@amirnormohamadi1976
گسترش موضوع به روش
« #اگرنویسی »:
این روش که با جملات شرطی آغاز می شود ممکن است در زمان گذشته ، حال و آینده صورت گیرد.
پرورش موضوع با « اگر نویسی در:
الف ) شرایط واقعی :
زمان گذشته : اگر من یک مدیر بودم ...
زمان حال : اگر من نماینده شهر باشم ...
زمان آینده : اگر من روزی شهردار شوم ...
ب ) شرایط غیر واقعی( تخیلی ):
زمان گذشته : اگر من ققنوسی نشسته بر کوه قاف بودم ...
زمان حال : اگر من یک رایانه باشم ...
زمان آینده : اگر من یک ربات داستان نویس شوم ...
اگر نویسی با محوریت قرار گرفتن در مشاغل مختلف :
اگر من یک رییس جمهور بودم ...
اگر نویسی با محوریت قرار گرفتن به جای یک مکان خاص :
اگر من خلیج همیشه فارس بودم ...
اگرنویسی با محوریت قرار گرفتن به جای جانوران و موجودات :
اگر من هدهد سلیمان بودم ...
اگرنویسی با محوریت داشتن توانمندی های مختلف :
اگر من عصای حضرت موسی بودم...
اگر نویسی با محوریت قرار گرفتن به جای اشخاص دیگر :
اگر من یک نویسنده پرفروش ترین کتاب سال بودم ...
📝 نمونه اگر نویسی از خانم دکتر مرجان سجودی:
اگر یک کوه بودید ...
راستش من دوست نداشته ام که یک کوه باشم.
من کوهستان را دوست دارم ولی دوست ندارم مثل کوه یکجا نشین و منجمد باشم.
من دوست دارم رود باشم ،جاری وپرهیاهو.
قصه ها را از زبان کوه بشنوم و آن ها را برای دامنه کوه و گلبوتههای دشت تعریف کنم.
پاهای گلی کودکان راقلقلک بدهم به زمین های کشاورزی سلام کنم وگاهی میان شالیزارهای خوش بو چرخ بزنم.
کوه ها همیشه سنگین و رنگین یک جا مینشینند اما من بازیگوش وپر سرو صدا هستم.
مادربزرگم می گوید :آدم باید "جا سنگین "باشد .فکر کنم کوه ها خیلی "جا سنگین" هستند.
آنها یک گوشه را برای خودشان انتخاب می کنند وتا ابد همان جا میخکوب می شوند و جم نمی خورند.
پدربزرگ می گوید : کوه ها خیلی باید مراقب خودشان باشند چون در قلبشان چیزهای با ارزشی دارند.
معلمان می گویند: « ارزش آدم ها به رازهاییست که در دل خود دارند .»خوب که فکر می کنم می بینم کوه ها خیلی ارزشمندندچون رازهای زیادی در دل خود دارند.
راستی می دانی چرا من دوست ندارم کوه باشم ؛
چون کوه ها با آن که ظاهر آرام و صبوری دارند، گاهی سرما می خورند وبا یک عطسه مثل آوار فرو می ریزند ،
گاهی چنان عصبانی می شوند که هر چه در دلشان است یک دفعه بیرون می ریزند .
در آن لحظات همه از کوه فرار میکنند .
من دوست ندارم که یک کوه باشم !
@amirnormohamadi1976
« #اگرنویسی »:
این روش که با جملات شرطی آغاز می شود ممکن است در زمان گذشته ، حال و آینده صورت گیرد.
پرورش موضوع با « اگر نویسی در:
الف ) شرایط واقعی :
زمان گذشته : اگر من یک مدیر بودم ...
زمان حال : اگر من نماینده شهر باشم ...
زمان آینده : اگر من روزی شهردار شوم ...
ب ) شرایط غیر واقعی( تخیلی ):
زمان گذشته : اگر من ققنوسی نشسته بر کوه قاف بودم ...
زمان حال : اگر من یک رایانه باشم ...
زمان آینده : اگر من یک ربات داستان نویس شوم ...
اگر نویسی با محوریت قرار گرفتن در مشاغل مختلف :
اگر من یک رییس جمهور بودم ...
اگر نویسی با محوریت قرار گرفتن به جای یک مکان خاص :
اگر من خلیج همیشه فارس بودم ...
اگرنویسی با محوریت قرار گرفتن به جای جانوران و موجودات :
اگر من هدهد سلیمان بودم ...
اگرنویسی با محوریت داشتن توانمندی های مختلف :
اگر من عصای حضرت موسی بودم...
اگر نویسی با محوریت قرار گرفتن به جای اشخاص دیگر :
اگر من یک نویسنده پرفروش ترین کتاب سال بودم ...
📝 نمونه اگر نویسی از خانم دکتر مرجان سجودی:
اگر یک کوه بودید ...
راستش من دوست نداشته ام که یک کوه باشم.
من کوهستان را دوست دارم ولی دوست ندارم مثل کوه یکجا نشین و منجمد باشم.
من دوست دارم رود باشم ،جاری وپرهیاهو.
قصه ها را از زبان کوه بشنوم و آن ها را برای دامنه کوه و گلبوتههای دشت تعریف کنم.
پاهای گلی کودکان راقلقلک بدهم به زمین های کشاورزی سلام کنم وگاهی میان شالیزارهای خوش بو چرخ بزنم.
کوه ها همیشه سنگین و رنگین یک جا مینشینند اما من بازیگوش وپر سرو صدا هستم.
مادربزرگم می گوید :آدم باید "جا سنگین "باشد .فکر کنم کوه ها خیلی "جا سنگین" هستند.
آنها یک گوشه را برای خودشان انتخاب می کنند وتا ابد همان جا میخکوب می شوند و جم نمی خورند.
پدربزرگ می گوید : کوه ها خیلی باید مراقب خودشان باشند چون در قلبشان چیزهای با ارزشی دارند.
معلمان می گویند: « ارزش آدم ها به رازهاییست که در دل خود دارند .»خوب که فکر می کنم می بینم کوه ها خیلی ارزشمندندچون رازهای زیادی در دل خود دارند.
راستی می دانی چرا من دوست ندارم کوه باشم ؛
چون کوه ها با آن که ظاهر آرام و صبوری دارند، گاهی سرما می خورند وبا یک عطسه مثل آوار فرو می ریزند ،
گاهی چنان عصبانی می شوند که هر چه در دلشان است یک دفعه بیرون می ریزند .
در آن لحظات همه از کوه فرار میکنند .
من دوست ندارم که یک کوه باشم !
@amirnormohamadi1976
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⚡️نسخه کامل اجرای اساتید محمدرضا #شجریان و جلال #ذوالفنون در افتتاحیه خانه هنرمندان اصفهان
سال ۱۳۷۳
@amirnormohamadi1976
سال ۱۳۷۳
@amirnormohamadi1976
#گلهای_تازه
برنامه شماره 32
#تماشا
دستگاه : شور/عراق
هنرمندان :
#گلپایگانی
#عماد_رام (فلوت)
#همایون_خرم
#فرهنگ_شریف
#مجید_نجاحی
#امیرناصر_افتتاح
غزل از #فروغی_بسطامی
گوینده #فخری_نیکزاد
صدا بردار : #ایرج_حقیقی
⚘⚘⚘
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
خوش آنکه حلقه های سر زلف وا کنی
دیوانگان سلسله ات را رها کنی
کار جنون ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی
تو عهد کرده ای که نشانی به خون مرا
من جهد میکنم که به عهدت وفا کنی
گر عمرمن وفا کند ای ترک تند خوی
چندان وفا کنم که تو ترک جفا کنی
تا کی در انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پا کنیم
#فروغی_بسطامی
@amirnormohamadi1976
🔽🔽🔽⚘🎼⚘
برنامه شماره 32
#تماشا
دستگاه : شور/عراق
هنرمندان :
#گلپایگانی
#عماد_رام (فلوت)
#همایون_خرم
#فرهنگ_شریف
#مجید_نجاحی
#امیرناصر_افتتاح
غزل از #فروغی_بسطامی
گوینده #فخری_نیکزاد
صدا بردار : #ایرج_حقیقی
⚘⚘⚘
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
خوش آنکه حلقه های سر زلف وا کنی
دیوانگان سلسله ات را رها کنی
کار جنون ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی
تو عهد کرده ای که نشانی به خون مرا
من جهد میکنم که به عهدت وفا کنی
گر عمرمن وفا کند ای ترک تند خوی
چندان وفا کنم که تو ترک جفا کنی
تا کی در انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پا کنیم
#فروغی_بسطامی
@amirnormohamadi1976
🔽🔽🔽⚘🎼⚘
Telegram
attach 📎
به مناسبت زادروز پروین اعتصامی.pdf
285.2 KB
درباره زندگی وآثار پروین اعتصامی به قلم #ل_بهرامیان
#مناسبت #زادروز #پروین_اعتصامی
@amirnormohamadi1976
#مناسبت #زادروز #پروین_اعتصامی
@amirnormohamadi1976
از نظر ساخت شعر، من نظریات خودم را دارم. فکر میکنم هنوز خیلی عقب هستیم. بعضی از شاعرانِ بزرگ ما تمام شدهاند. به ضربِ «صنعت» شعر مینویسند و نه شور و جوششِ درونی. با صنعت ممکن است چیزی را ساخت اما اگر شور نداشته باشید شعر نمیشود. جوهرِ شعر به نظرِ من یادگرفتنی نیست. آنچه میماند البته آموختنی است. با ممارست به دست میآید و تجربه.
مصاحبه با #نصرت_رحمانی
#فرج_سرکوهی
مجله آدینه، دی ۱۳۶۹، شماره ۵۳: ۱۸.
ــــــــــــــــــــــ
@amirnormohamadi1976
مصاحبه با #نصرت_رحمانی
#فرج_سرکوهی
مجله آدینه، دی ۱۳۶۹، شماره ۵۳: ۱۸.
ــــــــــــــــــــــ
@amirnormohamadi1976
بامداد سه شنبه دوستان عزیزم به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان
دیوان حافظ غزل شماره ۳۹۶
🌷🍏💐🎼💐🍏🎼🍏💐🎼💐🍏🌷
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند
زنهار کاسه سر ما پرشراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
معنی لغات غزل:
دور فلک: گردش روزگار
خورشید می: تشبیه می به خورشید که گرمابخش است به مانند خورشید.
طامات: لاف و گزاف صوفیان
صواب: درست، راست
باده پرستی: پیوسته وبااشتیاق باده نوشیدن وهمیشه مست بودن، دوست داشتن باده وایمان به اینکه باده می تواند زنگارغم وغبارغصّه از دل بزداید و مستی و راستی و شادمانی به بار می آرد.
عزم: اراده، تصمیم.
جزم : استوار،قطعی
مرد زهد بودن: در زهد دلیری و مقاومت داشتن.
خطاب کردن: حکم کردن. معامله کردن
@amirnormohamadi1976
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان
دیوان حافظ غزل شماره ۳۹۶
🌷🍏💐🎼💐🍏🎼🍏💐🎼💐🍏🌷
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند
زنهار کاسه سر ما پرشراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
معنی لغات غزل:
دور فلک: گردش روزگار
خورشید می: تشبیه می به خورشید که گرمابخش است به مانند خورشید.
طامات: لاف و گزاف صوفیان
صواب: درست، راست
باده پرستی: پیوسته وبااشتیاق باده نوشیدن وهمیشه مست بودن، دوست داشتن باده وایمان به اینکه باده می تواند زنگارغم وغبارغصّه از دل بزداید و مستی و راستی و شادمانی به بار می آرد.
عزم: اراده، تصمیم.
جزم : استوار،قطعی
مرد زهد بودن: در زهد دلیری و مقاومت داشتن.
خطاب کردن: حکم کردن. معامله کردن
@amirnormohamadi1976
معنی غزل شماره ۳۹۶
۱-هنگام صبح است، ساقی جامی از شراب پر کن؛ گردش آسمان متوقف نمیشود، عجله کن.
همراه با گردش آسمان عمر ما هم میگذرد، پس ساقی تو هم مثل گردش آسمان که لحظهای توقف ندارد درنگ مکن.
۲-پیشتر از آنکه عالم فناپذیر خراب شود؛ با جام شراب گلرنگ ما را مست و بیخود کن – تا از خرابی جهان غافل بمانیم.
۳-شراب مثل خورشیدی از مشرق پیاله طلوع کرد؛ اگر توشهای برای عیش میخواهی از خواب برخیز.
خورشید می یعنی شرابی که مثل خورشید درخشان است.
مشرق ساغر یعنی ساغری درخشان، مانند مشرق که جایگاه طلوع خورشید است، به این مناسبت که نور شراب از ساغر پرتوافشانی میکند.
هنوز سخن از صبح و برآمدن آفتاب است؛ میگوید: برخیز و با باده صبوحی برای تمام روز لذّت و شادی ذخیره کن.
۴-روزی که روزگار از گِل وجود ما کوزهها بسازد؛ مراقب باش که کاسهٔ سر ما را پر از شراب کنی.
تصوّر شاعر این است که وقتی جسمش به خاک بدل شد کوزهگران آن خاک را گِل میکنند و از آن کوزه میسازند. پس میگوید روزی که کوزهگران چنان کوزهای از گل ما ساختند از آن کوزه در کاسهٔ سر ما شراب بریز.
کاسه سر را، هم میتوان به معنی جمجمه استخوانی سر گرفت که شبیه کاسه است، و هم، چون در بیت سخن از کوزهسازی روزگار از گل وجود ماست، به معنی کاسهای گرفت که از خاک سر شاعر ساخته شده باشد.
۵- ما اهل تقوی و توبه و سخنان گزافه نیستیم؛ با ما با جام باده صافی معامله کن.
۶- حافظ کار درست بادهپرستی است؛ برخیز و عزم و اراده خود را متوجّه کار درست کن – به بادهپرستی بپرداز.
@amirnormohamadi1976
۱-هنگام صبح است، ساقی جامی از شراب پر کن؛ گردش آسمان متوقف نمیشود، عجله کن.
همراه با گردش آسمان عمر ما هم میگذرد، پس ساقی تو هم مثل گردش آسمان که لحظهای توقف ندارد درنگ مکن.
۲-پیشتر از آنکه عالم فناپذیر خراب شود؛ با جام شراب گلرنگ ما را مست و بیخود کن – تا از خرابی جهان غافل بمانیم.
۳-شراب مثل خورشیدی از مشرق پیاله طلوع کرد؛ اگر توشهای برای عیش میخواهی از خواب برخیز.
خورشید می یعنی شرابی که مثل خورشید درخشان است.
مشرق ساغر یعنی ساغری درخشان، مانند مشرق که جایگاه طلوع خورشید است، به این مناسبت که نور شراب از ساغر پرتوافشانی میکند.
هنوز سخن از صبح و برآمدن آفتاب است؛ میگوید: برخیز و با باده صبوحی برای تمام روز لذّت و شادی ذخیره کن.
۴-روزی که روزگار از گِل وجود ما کوزهها بسازد؛ مراقب باش که کاسهٔ سر ما را پر از شراب کنی.
تصوّر شاعر این است که وقتی جسمش به خاک بدل شد کوزهگران آن خاک را گِل میکنند و از آن کوزه میسازند. پس میگوید روزی که کوزهگران چنان کوزهای از گل ما ساختند از آن کوزه در کاسهٔ سر ما شراب بریز.
کاسه سر را، هم میتوان به معنی جمجمه استخوانی سر گرفت که شبیه کاسه است، و هم، چون در بیت سخن از کوزهسازی روزگار از گل وجود ماست، به معنی کاسهای گرفت که از خاک سر شاعر ساخته شده باشد.
۵- ما اهل تقوی و توبه و سخنان گزافه نیستیم؛ با ما با جام باده صافی معامله کن.
۶- حافظ کار درست بادهپرستی است؛ برخیز و عزم و اراده خود را متوجّه کار درست کن – به بادهپرستی بپرداز.
@amirnormohamadi1976
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۷ اسفند زادروز مهدی آذر یزدی
( زاده ۲۷ اسفند ۱۳۰۰ یزد -- درگذشته ۱۸ تیر ۱۳۸۸ تهران ) نویسنده کودک و نوجوان
آذر یزدی هیچگاه ازدواج نکرد و به کار دولتی مشغول نشد. در واقع، تنها لذت زندگیاش، کتاب خواندن بود.
معروفترین اثر او مجموعه «قصههای خوب برای بچههای خوب» نام دارد. او جایزه یونسکو و نیز جایزه سلطنتی کتاب سال را پیش از انقلاب دریافت کرده بود و سه کتاب او توسط شورای کتاب کودک بهعنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شده بودند. آذریزدی که او را پرتیراژترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران میدانند، در مجموع بیش از ۲۰ عنوان کتاب برای بچهها نوشته است.
چند جلد «قصههای خوب برای بچههای خوب» نوشته و «قصههای تازه از کتابهای کهن» را از «قند و عسل» شعر گفته و از «گربهی ناقلا» و «گربهی تنبل» داستان.
برای «بچه خوب» «مثنوی» سروده و «مجموعه قصههای ساده» را نوشته و البته برای بزرگترها هم «مثنوی» مولوی را تصحیح کرده است که میگفت، برایش ادعای زیادی هم دارد.
مهدی آذر یزدی در ۸۸ سالگی درگذشت.
🆔
@amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
۲۷ اسفند زادروز مهدی آذر یزدی
( زاده ۲۷ اسفند ۱۳۰۰ یزد -- درگذشته ۱۸ تیر ۱۳۸۸ تهران ) نویسنده کودک و نوجوان
آذر یزدی هیچگاه ازدواج نکرد و به کار دولتی مشغول نشد. در واقع، تنها لذت زندگیاش، کتاب خواندن بود.
معروفترین اثر او مجموعه «قصههای خوب برای بچههای خوب» نام دارد. او جایزه یونسکو و نیز جایزه سلطنتی کتاب سال را پیش از انقلاب دریافت کرده بود و سه کتاب او توسط شورای کتاب کودک بهعنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شده بودند. آذریزدی که او را پرتیراژترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران میدانند، در مجموع بیش از ۲۰ عنوان کتاب برای بچهها نوشته است.
چند جلد «قصههای خوب برای بچههای خوب» نوشته و «قصههای تازه از کتابهای کهن» را از «قند و عسل» شعر گفته و از «گربهی ناقلا» و «گربهی تنبل» داستان.
برای «بچه خوب» «مثنوی» سروده و «مجموعه قصههای ساده» را نوشته و البته برای بزرگترها هم «مثنوی» مولوی را تصحیح کرده است که میگفت، برایش ادعای زیادی هم دارد.
مهدی آذر یزدی در ۸۸ سالگی درگذشت.
🆔
@amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۷ اسفند زادروز عبدالحسین زرین کوب
( زاده ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ بروجرد -- درگذشته ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ تهران ) ادیب، تاریخنگار، نویسنده و مترجم.
زرین کوب تحصیلات ابتدایی و متوسطه را تا سال پنجم در زادگاهش انجام داد و برای کلاس ششم عازم تهران شد و رشتهٔ ادبی را برگزید و در سال ۱۳۱۹ تحصیلات دبیرستانی را به اتمام رسانید. سال بعد به بروجرد بازگشت و به تدریس در دبیرستانهای خرمآباد و بروجرد پرداخت. در همین دوره نخستین کتاب او به نام فلسفه، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران در بروجرد منتشر شد.
در سال ۱۳۲۴ پس از آنکه در امتحان ورودیِ «دانشکدهٔ علوم معقول و منقول» و «دانشکدهٔ ادبیات» حائز رتبهٔ اول شده بود، وارد رشتهٔ ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد. در سال ۱۳۲۷ دورهٔ لیسانس ادبیات فارسی را با رتبهٔ اول به پایان رساند و سال بعد وارد دورهٔ دکتری رشتهٔ ادبیات دانشگاه تهران شد. در سال ۱۳۳۴ از رسالهٔ دکتریِ خود با عنوان نقد شعر تاریخ و اصول آن که زیرنظر بدیعالزمان فروزانفر تألیف شده بود با موفقیت دفاع کرد. دکتر زرینکوب در سال ۱۳۳۰ در کنار عدهای از فضلای عصر، همچون محمد معین، ناتل خانلری، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب خویی برای مشارکت در طرح ترجمهٔ مقالات دائرةالمعارف اسلام (طبع هلند) دعوت شد.
از سال ۱۳۳۵ با رتبهٔ دانشیاری کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و عهدهدار تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و تاریخ تصوف در دانشکدههای ادبیات و الهیات شد. او چندی نیز در «دانشسرای عالی تهران» و «دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک» تدریس کرد و از سال ۱۳۴۱ به بعد در فواصل تدریس در دانشگاه تهران، در دانشگاههای آکسفورد، سوربن، هند و پاکستان و در سالهای ۱۳۴۷ تا سال ۱۳۴۹ در آمریکا بهعنوان استاد میهمان در دانشگاههای کالیفرنیا و پرینستون به تدریس پرداخت.
وی در سالهای ورودش به دانشکده با خانم قمر آریان آشنا شد. قمر آریان در گفتوگویی که در سال ۱۳۸۳ در روزنامهٔ جام جم چاپ شد ، تعریف کرد که آشنایی آنها در فضای دانشکده نزدیک به ۹ سال ادامه یافته بود و سرانجام از آریان خواستگاری کرد. به گفتهٔ آریان، زمانی که ماجرا را با پدرش مطرح کرد، پدرش گفت که به خوبی با زرینکوب آشناست و مقالاتی از او خوانده، اما گمان میکرده که نویسندهٔ آن مقالات باید مردی ۵۰ ساله باشد.
آریان و زرینکوب در سال ۱۳۳۲ با هم ازدواج کردند و تحصیلات خود را در مقطع دکتری نیز ادامه دادند (زرینکوب نفر اول و آریان نفر دوم در کنکور دکتری بود) و پس از فارغالتحصیلی، سالهای سفرشان آغاز شد. قمر آریان سالهای بسیاری را همراه با همسرش در هند و چندین کشور اروپایی و عربی و لبنان گذراند.
زرینکوب کتابی تحت عنوان دو قرن سکوت درمورد حوادث و اوضاع تاریخیِ ایران در دو قرن اول اسلام ( از حملهٔ عرب تا ظهور دولت طاهریان ) نگاشته و در سال ۱۳۳۶ در چاپ دوم کتاب به بسیاری از سؤالات مطرحشده توسط منتقدان و نیز شبهات وارده بر مطالب چاپ اول کتاب پاسخ دادهاست.
دکتر عبدالحسین زرین کوب در ۷۷ سالگی درگذشت.
🆔 @amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
۲۷ اسفند زادروز عبدالحسین زرین کوب
( زاده ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ بروجرد -- درگذشته ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ تهران ) ادیب، تاریخنگار، نویسنده و مترجم.
زرین کوب تحصیلات ابتدایی و متوسطه را تا سال پنجم در زادگاهش انجام داد و برای کلاس ششم عازم تهران شد و رشتهٔ ادبی را برگزید و در سال ۱۳۱۹ تحصیلات دبیرستانی را به اتمام رسانید. سال بعد به بروجرد بازگشت و به تدریس در دبیرستانهای خرمآباد و بروجرد پرداخت. در همین دوره نخستین کتاب او به نام فلسفه، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران در بروجرد منتشر شد.
در سال ۱۳۲۴ پس از آنکه در امتحان ورودیِ «دانشکدهٔ علوم معقول و منقول» و «دانشکدهٔ ادبیات» حائز رتبهٔ اول شده بود، وارد رشتهٔ ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد. در سال ۱۳۲۷ دورهٔ لیسانس ادبیات فارسی را با رتبهٔ اول به پایان رساند و سال بعد وارد دورهٔ دکتری رشتهٔ ادبیات دانشگاه تهران شد. در سال ۱۳۳۴ از رسالهٔ دکتریِ خود با عنوان نقد شعر تاریخ و اصول آن که زیرنظر بدیعالزمان فروزانفر تألیف شده بود با موفقیت دفاع کرد. دکتر زرینکوب در سال ۱۳۳۰ در کنار عدهای از فضلای عصر، همچون محمد معین، ناتل خانلری، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب خویی برای مشارکت در طرح ترجمهٔ مقالات دائرةالمعارف اسلام (طبع هلند) دعوت شد.
از سال ۱۳۳۵ با رتبهٔ دانشیاری کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و عهدهدار تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و تاریخ تصوف در دانشکدههای ادبیات و الهیات شد. او چندی نیز در «دانشسرای عالی تهران» و «دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک» تدریس کرد و از سال ۱۳۴۱ به بعد در فواصل تدریس در دانشگاه تهران، در دانشگاههای آکسفورد، سوربن، هند و پاکستان و در سالهای ۱۳۴۷ تا سال ۱۳۴۹ در آمریکا بهعنوان استاد میهمان در دانشگاههای کالیفرنیا و پرینستون به تدریس پرداخت.
وی در سالهای ورودش به دانشکده با خانم قمر آریان آشنا شد. قمر آریان در گفتوگویی که در سال ۱۳۸۳ در روزنامهٔ جام جم چاپ شد ، تعریف کرد که آشنایی آنها در فضای دانشکده نزدیک به ۹ سال ادامه یافته بود و سرانجام از آریان خواستگاری کرد. به گفتهٔ آریان، زمانی که ماجرا را با پدرش مطرح کرد، پدرش گفت که به خوبی با زرینکوب آشناست و مقالاتی از او خوانده، اما گمان میکرده که نویسندهٔ آن مقالات باید مردی ۵۰ ساله باشد.
آریان و زرینکوب در سال ۱۳۳۲ با هم ازدواج کردند و تحصیلات خود را در مقطع دکتری نیز ادامه دادند (زرینکوب نفر اول و آریان نفر دوم در کنکور دکتری بود) و پس از فارغالتحصیلی، سالهای سفرشان آغاز شد. قمر آریان سالهای بسیاری را همراه با همسرش در هند و چندین کشور اروپایی و عربی و لبنان گذراند.
زرینکوب کتابی تحت عنوان دو قرن سکوت درمورد حوادث و اوضاع تاریخیِ ایران در دو قرن اول اسلام ( از حملهٔ عرب تا ظهور دولت طاهریان ) نگاشته و در سال ۱۳۳۶ در چاپ دوم کتاب به بسیاری از سؤالات مطرحشده توسط منتقدان و نیز شبهات وارده بر مطالب چاپ اول کتاب پاسخ دادهاست.
دکتر عبدالحسین زرین کوب در ۷۷ سالگی درگذشت.
🆔 @amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘