نیازستان
1.57K subscribers
792 photos
107 videos
132 files
234 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#یادداشت_روز
#کوی_دلستان

۱) آموخته ام وقتی آشوبی از سوی غوغاییان جوگیر ِجوجورکن راه می افتد کناره ای بایستم و آرام به نظاره بنشینم
چون هروقت فریاد غریزه رساست نغمه ی آرام خرد کوتاهست
در موج_آشوب ِ بی خردی که تباهی می آفریند و گناه ، کشتی عقل را لنگر ِحلم بایسته است وزمزمه کردن با حافظ؛

لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست؟
که دراین بحر کرم نامه سیاه آمده ایم..

وطوفان تند غریزه که فروکش کند خرد زمین خشک بودن رابه گلهای عاطفه و دانش مفرش کند
۲) بر #خویش_حق_پنداران هیچ سخنی کارگر نیست.گوشهای ایشان بر هر سخن حقی بسته است و بال پروازشان به سنگ تعصب ولاجرم جهل شکسته است
چگونه میتوان باایشان ازتاریخ فرهنگی و فرهنگ تاریخی #آذربایجان سخن گفت؟کسی که میتواند تاریخ را باژگونه کند هرکار دیگری را انجام خواهد داد
پس زیاد نخواهم گفت احتمالا #آتروپات سردار هخامنشی بود که پس از غلبه ی اسکندر فرمانده ی ماد کوچک شد و نام خاندانش نام #آذربایجان گشت یا #پروکوپیوس بیزانسی در۱۴۰۰ سال پیش دوبار از منطقه ای با نام #آذربایگانن یاد کرده و #آندره_آس آلمانی تلفظ۱۷۰۰ سال پیش این منطقه را #آذرباذگان یافته و که به سبب مراتع بزرگش محل پرورش بهترین اسبهای ایرانی بوده و موسوم به #فرا_ده_اَسپه (برکشنده ی اسب)
کدام چشم و گوش بسته میپذیرد که #مغان رانده شده ازقوم پارت ایرانی، قرنها در این منطقه زیسته اند و نه تنها سدی معرفتی بوده اند دربرابر یونان که صادر کننده ی حکمت الهی و آیین #مهرپرستی بوده اند به جهان غرب
مطمئنا از مطالعات زبان شناسی نباید زیاد گفت
اما عزیزانی که ارومیه را زادگاه زرتشت میدانند وچیچست را معادل دریاچه ی اور_میه (او_رم_میه!؟) باید بدانند #گات ها که به احتمال قریب به یقین بر زبان خود زرتشت جاری بوده متعلق به زبان شرقی و شمال شرقی ایران است و نواحی #خوارزم نه #آذربایجان که زبانش مادی بوده و غربی ِ ایرانیان باستان
چرا بگویم پس از شکست در قادسیه و جلولا ایرانیان ۸۰۰/۰۰۰درهم دادند تا آتشکده های آذربایجان( بویژه آذرگشنسب) ویران نشود و به کردان ِ #بلاشنگان و #سبلان تعرض نشود
از رسم #الجاء که عشایر کوفه و شام بر ایرانیان این منطقه تحمیل میکردند کدام #ترک_زبان خبر دارد؟
راستی زبان بابک_خرمدین چه بوده؟
اینکه ُزان قبیله ی ُغوز با شهرهای پارس نشین و بویژه تبریز چه کردند بماند
راستی #ناصرخسرو در تبریز صدوپنجاه هکتاری قرن پنجم با چه زبانی با #قطران سخن میگفت و رفع اشکال شعرهای او میکرد؟
حالا قرن ششم است دیگر رد پای #سلجوقیان استوار شده و اقوام ترک زبان دارند بر منطقه غالب میشوند اما چرا در همین قرن، قلب تپنده ی زبان فارسی #شیروان است و #گنجه و چرا ترکی که خویش را به افتخار #پهلوان مینامد از نظامی طلب منظومه ی فارسی میکند؟
چرا #نزهة_المجالس آن سوی ارس که سرایندگانش از عموم و خواص #آران اند به فارسی است؟
چرا #شمس_الدین مولای بلخ و روم مقالاتش #فارسی است؟ یعنی ننوشته ها میگفته به زبان جاری خود و دیگران گرد میآورده اند
الان قرن هفتم هجری هستیم و کوچندگان ترک زبان پس از سیصدسال حضور در منطقه جز تاریخ و فرهنگ و اقتصاد این سرزمین شده اند همچون دیگر اقوام خود را ایرانی میدانند چنانکه محمود غزنوی تبار خویش را ایرانی میدانست یا سلاجقه و بعدها خانقاه نشینان #اردبیل که پیوندی با #گیلان_جان داشتند و..
اینها البته به گوشهای بسته نفوذی ندارد.
اما؛
اکنون بیش از هزار سال است مردم #ترک_زبان آذربایجان با مردم ایران زندگی میکنند فرهنگ ایرانی و اسلامی دارند و در پربارکردن این درخت تناور کارها کرده اند همپا و همدوش اقوام گوناگون ایران (بلوچ و لر و کرد و عرب و گیلک وتپور و تات و..) زیسته اند
خندیده ایم و گریسته ایم. پیوند خانوادگی با هم بسته ایم و برای هم دل سوزانده ایم آذربایجانی ها در کنار دیگر اقوام ایرانی، در سراسر جبهه های جنوب و غرب خون داده اند تا وجبی ازین خاک به یغما نرود و..
حالا کیستند آنان که پرچم دیگر کشورها را بالا میبرند و گلومیدرانند به مرگ بر..؟
من هیچ شکی ندارم که ایران دوستان آذربایجان که فرزندان بابک اند و ستار خان و باقرخان از پس تمام غوغاییان بر خواهند آمد اما هراس من از چیز دیگری است.
آن #اقلیت درمانده و بیچاره ی #زوزه_کش #سلام_نظامی ده راه به هیچ جا نخواهند برد مگر آنکه در حاکمیت نفوذیهایی پنهان داشته باشند.
و دارند چرا؟
- به یاد بیاوریم رفتارها و گفتارهایی بسیار ملایم تر و کوچک تر از این عربده ها را در بلوچستان و کردستان و خوزستان و..که با چه مشت آهنینی فروکوفته شده اند. خب جریان چیست؟
- به برنامه ریزی بازیهای لیگ نگاه کنید چه کسانی چنین کرده اند؟
مجموع بازیهای روز جمعه ی سه تیم استقلال، پرسپولیس و سپاهان چندتاست و #تراکتورسازی چندتا؟! براستی چرا باید تماشاگران #تراکتورسازی راحت تر بتوانند به ورزشگاه
#زندگی_در_دهان_مرگ
#یادداشت_روز
این روزها دوباره #ایران افتاده در تنگنایی دیگر. آنان که اهل کوه و صعود هستند میدانند هرچه بالاتر میروی کار سخت تر میشود. گامها کندتر، نفس زدنها و ثپش قلبها بیشتر و... آدمی خسته تر...
من نیز دیگر کاری به حاکمیت ندارم فقط برایم یک مفهوم وجود دارد و آن #ایران است و پرواضح است ایران در تمامت #گیتی_مینوی خویش است با همه ی پیشینه ی فرهنگ و اخلاق و دین و معرفت و...
مدتی است( مثل اغلب گذرهای تاریخی) که ما جلوتر ازحاکمان گام برمیداریم. حاکمانی که در طول تاریخ بجای همپای ملت شدن خواستند #ملة ( درمفهوم قرآنی اش را) با خود همراه کنند و بعد که نشد چوب لای چرخ ملت شدند و مگر میتوان که ملتی را متوقف کرد ملتی که تجلی اراده ی خداوند هستند در عالم خاک..
حوادث این روزها بی‌شک از مناظر بسیارقابل تحلیل و تفسیر است. بعنوان یکی از همین ملت دوسه برداشتم را مینویسم.
۱- ما انسانها همیشه ی خدا در دهان مرگ زندگی می کنیم فقط گهگاه بهانه ای، این جایگاه را برای اکثریت آشکار میکند، مرگ عزیزی،حادثه ای بشرساخته، واقعه ای طبیعی و.. ما را تکان میدهد که؛ عجب! حیات همه ی موجودات به پفی بند است. بعد مدتی آهسته تر میشویم و مهربان تر، بیشتر احوال عزیزانمان را می پرسیم و دست به خیر میشویم و... در حالیکه این # موقع ذاتی و لاینفک وجودی انسان است و این راز شگفت و محال زندگی انسان است. ما همیشه در کام مرگ میروییم، سبز میشویم میوه میدهیم و در کام مرگ محو میشویم فقط فرزانگانند که لحظه ی کوتاه این گونه بودن را جاودان میکنند با ساختن خاطره ای از جنس نور تا تاریکی مرگ را به ریشخند بگیرند که اصالت با زندگی است. ما ایرانیان این نور را در مهر یافته ایم. هیچ زبان و اندیشه ای در جهان نام واحدی ندارد که هم بر خورشید بگذارد ( تعیّن روشن پاکی و پاسدار پیمان عشق در آسمان) هم مهر را به معنای عشق بگید در جهان انسان و هم نام ماهی باشد بر شولای زمان و نهایتا #مهر و #مهرپرستی بشود آیینش..آری کشف این جهان که من #تاریخ_آینده اش نامیده ام ما ایرانیان را نیروی بیشتر خواهد داد که در قامت یک فرد یا یک ملت از تمامی #عقبه های طاقت فرسا بگذریم..
۲- اینکه هنوز اکثریت مردم ایران در برابر اتفاقات سال ۱۳۹۸ رفتاری واحد داشته اند، نشان میدهند پیوندهای ناگسستنی #ملت_ایران به لطف خدا مستحکم است و پایدار همدلی ها در کمک به سیل در لرستان و سیستان و بلوچستان و... ناراحتی و اندوه اکثریت از وقایع سیاه آبان ماه، زیر تابوت کسی رفتن که ملت او را مدافع خویش میدانست، غم و خشم و اعتراض به اسقاط نابخردانه ی یک هواپیما، همسویی بیش تر از ۶۰% ملت در نرفتن پای صندوق رای ( بیش از ۷۵%در شهرهایی که مفهوم شهر درشان بیشتر متجلی است) و این روزها همدمی ها و همدلی های اکثریت در گذر از گردنه ی یک بیماری همه گیر...
( گردنه ای که بدست چینیها و سبک زندگیشان ایجاد شده و با ندانمکاری، پنهانکاری و بی لیاقتی داخلیها مین گذاری شده)..
آری این میان همیشه اقلیتی پرسر وصدا هستند که نوایشان دیگر است اما اکثریت مردم در طول تاریخ راه نور برگزیده اند و نوای مهر نواخته اند.
۳- به گمانم محصول ۱و ۲ میشود اتمام حجت خدا و خلق خدا با حاکمیت..
مملکت را یک نفر یا یک گروه نمیتواند حتا به کمترین میزان رضایت برساند. بهشت رضایت و کامیابی اگر ساخته بشود باید به دست تک تک انسانهای یم جامعه باشد.
یادمان باشد دژ_بهشتی که ایرانیان در دهه ی شصت ساختند در برابر بسیاری از دشمنان ایران چگونه ساخته شد، یکی جان میگذاشت در میان و پیرزنی دو عدد تخم مرغ که قوت لایموت دو روزش بود اینچنین بود که با تمام دردها و ندانمکاریهای همان ایام بهشتی داشتیم که حتا آنانکه ندیده اندش آرزویش می کنند.
بهشتی که مردم ساخته بودند در دهان مرگ..
چه کنیم ایران همیشه معنا و جایگایگهش میان بوده است مثل انسان.. و در این میان که دهان مرگ است #زندگی را ساخته.. زندگی ای که مفهومش در #مهر و #مهر و #مهر است..

الحمد لله اولا و آخرا
همیشه-جستجوگر-محسن-یارمحمدی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#ناخوش_احوالی_همه_گیر_ایرانیان

در کشوری دیگر زاده نشده ام، در سرزمینی دگر نزیسته ام و نبالیده ام. من زاده و پرورده ی همین خاکم...
با همه‌ی عظمتها و بزرگیهای مردمان و تاریخش و در کنار همه‌ی کاستی‌ها و حقارتهاشان ..
اما می‌دانم انسان، این موجود همیشه غریب، علیرغم تفاوتهایش در طول زمان و مکان، مشابهت‌هایی عجیب دارد و این را بسیار شنیده‌ام از رفتگان و ماندگان در فرنگ و ینگه دنیا که بسیار گاه، چیزهایی می‌بینند در آن ولایات و ایالات، که می‌بردشان به پایین‌ترین ادوار تاریخی/جغرافیایی و فرهنگی همین کشور ما،ایران.
پس ممکن است این سخنان شرح حال بسیاری از مردم جهان نیز باشد.
از کودکی همانند بسیاری از هم‌نسلانم #ایران جان جانانم شد و #ای_ایران‌.. سرودی که قبل از «شد جمهوری اسلامی به پا»... حفظش کرده بودم.
از دین و مذهب و شعائر و ظواهرش هم لازم نیست که بگویم چرا که میدانم ما ایرانیان همیشه قائل به #مینویی_معنوی بوده ایم و خود را از نخستین پگاه هم_پیمان ِ #مهر پنداشته‌ایم ...
#مهرپرستی از همان آغاز ِ اسطوره از همان «تاریخ روح» شروع ِ توحید بوده است و بعدها پس از چندهزار سال تاریخ ِ تن، ما ایرانیان آن را در #علی یافته ایم...
بدین قرار از نظر من در تاریخ ِ روحی ما ایرانیان، حضور اسلام انفکاک نبوده است تداوم بوده. و در عرصه‌ی حضور تدوامی طبیعی، قانون مند و دارای اسباب و علل. چنانکه اکنون‌مان محصول تمام تاثیرات و تاثراتی است که در بستر زمان پدید آمده.
نمی دانم کجای تاریخ حال این ملت خوب بوده است!؟ دست کم یکی دو دهه یا چند سالی؟
اما تا آنجا که می خوانم و می‌دانم دست کم حال #اهل_فضل_و_دانش هیچوقت خوب نبوده مگر لحظاتی #کلمح_البصر ..
مردم هم بنا به #موقعیتشان و بهره مندی از دانش و فضل بیش و کم خوش‌حال یا ناخوش احوال بوده اند..
اما این در چند دهه ی اخیر، دیگر ناخوش احوالی به سراغ تک تک افراد این سرزمین آمده است . کانه مفصل مشترک اکثریت مردم ایران ، و منطقه نیز ، این حال خراب و دردهای پیاپی است یک همه‌گیری در عرصه ی روح و روان یک افسرده‌گی دسته جمعی مثل روایتی که گاه از نهنگ‌ها به دست می‌هند.
و من دقیقا برای شرح حال امروزیمان واژه‌ی #فروپاشی را به کار میبرم .
این مردم در زیر هزاران هزار بار درد و جهل و ندانم کاری و فرصت طلبی و... دیگر خرد شده اند و این را در گفتار و کردار اکثریت به وضوح میتوان دید..
در ذهن اسطوره ای‌ام یاد روزگاری می افتم که تمامی دیوان بند گسسته بودند و ایران را پرکرده بودند و جایی در سرزمین فرشتگان برای آنهمه فریشته باقی نگذارده بودند تا صدای بالشان حتی به گوش کر #هرودت هم برسد.
خشم و آز و دروج و رشک و اپوش و جهی و خنئه ای و... همه و همه در تاخت و تازند و تیر یا تشتر و مهر و سروش و رشن و وهومنه و اردیسور آناهیتا و سپنتار_إرمئیتی و امرتات و هورتات و... و تمامی ایزدان و ایزد بانوان ( یادتان باشد ایزد معناش خدا نیست ایزد یعنی چیزی و کسی که قابل ستایش است و برایش سرود میخوانند) به کنج درد بیمار بی تیمارند . و «خونیرث‌بامی» از شش جهت در تنگنایی غیرقابل تحمل افتاده است.
حرفم خواندن آیه‌ی نحوست نومیدی نیست و ویرانی. اتفاقا ما ایرانیان باور داریم سیاهی به حد اعلی برسد ، سپیدی رخ خواهد نمود و چشمه ی جوشان آب زندگی در سیاه ترین تاریکی ها در انتظار است.
از حضرت رسالت هم شنیده ایم که چون بیمار می‌شد خطاب به بیماری میگفت: «نیرومند شو شدت بگیر که چون شدید شوی به فرج رسی.»
اتفاقا حرفم این است کمتر پیش آمده ملتی این‌چنین در #ویرانی به اشتراکی حداکثریتی رسیده باشند. آلمان پس از جنگ دوم فراگیر چنین بوده... حال در ادامه ی سیر تاریخی خویش رسیده ایم به ویران ترین احوال..
اگر این حال بد مورد تایید بسیاران باشد و دردش استخوان اکثریت را به‌درد آورد قطعا همه کاری خواهیم کرد کاری واحد و آن گریز از تاریکی است.
یادتان باشد انسانها در همه جای جهان خمیرمایه ای یکسان دارند که گاه در برابر یک واقعه ی واحد ، کاری واحد میکنند. ما ایرانیان که جای خود داریم. قرنهاست زیر همین سقف کبود برای فرزندانمان آغاز را چنین زمزمه کرده ایم: یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیشکی نبود...
#محسن_یارمحمدی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_همیشه
حکایت من و #استاد..
فکر میکنم طی این شش هفت روز میانه ی مهر ماه، آنقدر که دوستان و عزیزانم نگران حالم بودند وتسلیت گفتند در مرگ‌پدرم تسلیت نگفتند و نگران نبودند و بنا بر این میتوانم چنان پرشور و شعار بنویسم و پر سوز و گداز بنگارم که حسابی #هیجان زده شوید و..
اما برای کسی که در مکتب #ایران برآمده و رشد کرده و آموزگارانش فردوسی و ناصرخسرو و سهروردی و عطار و سعدی و مولانا و حافظ بوده اند و زرین کوب ها و شفیعی ها و پورنامداریان ها و... #شجریان ها‌.‌..ضمن محفوظیت #شعار و #هیجان اصل بر چیز دیگر است.
برای حفظ شعار، میگویم :
اگر سامیان و سواران دشت نیزه گذار، #داوود داشتند که با صدایش انسان ها و حیوان ها می مردند ما #سیاوش داریم که در صدایش انسان و حیوان زنده میشوند
هراس تاریکی از فریاد #مرگ_بر_سیاهی نیست آنچه او را پس می راند افروختن #شمعی است خدایی
همه میتوانند فریاد مرگ بر... سر دهند اما آنان که میتوانند چیزی #بسازند نیاز جامعه ی مایند
فردوسی و حافظ و..پی افکندند از نظم کاخی بلند که دست و چشم هیچ اهریمنی را توان ویران کردن یا نادیده گرفتن آن نیست و #شجریان با همان سخنان و آهنگها و آوازها کاخی ساخت که باید زمانها بگذرد تا بدانند چه شده است
باور دارم حتا خود استاد و دیگران هرقدر بدانند،هنوز نمیدانند #استاد چه کرده است و..
و اما حکایت من و #استاد
کامیاب بوده ام که از ده سالگی #ای_مه_من.. می شنیدم ودر نوجوانی پول توجیبی ام را برای خریدن #بیداد و #آستان_جانان و #دستان صرف میکردم و یکی دوسال دیگر انس من و این صدا و آنها نواهای همراه چهل ساله خواهد شد. بلوغ در راه است.
و طی این چند دهه چه چیزهای استاد شد مایه ی عظمت من نظیرش در ذهن و جان من !؟
۱- امضایش.
کدام چهره ی پرنفوذ و پرآوازه و محبوب القلوب تاریخ گذشته و حال ایران را میشناسید که امضا کند(خاک پای مردم ایران چنان همقافیه شودبا (#محمدرضا_شجریان
دیده اید اکثریت هنربندان دوریالی طلبکار مردمند اما کجای زندگی و کار شجریان جز احترام به مردم می بینید!؟ چنان زیسته که گویا او بدهکار مردم است‌ و زهی حلال زادگی که #همایون و دگر فرزندانش نیز چنین اند
۲- ما هیچوقت از او ناله نشنیدیم ، ناسزا نشنیدیم، نفرین نشنیدیم، طعنه و تمسخر ندیدیم و... اگر بود همه در #کار بود . چیزی که تک تک ما به اجرایش نیازمندیم #کار
و نگاهی به تاریخ درد صدسال اخیر و هزاران سال ایران نشان میدهد که فقط کار بوده که اهریمن تباهی و سیاهی را شکست داده و نه چیز دیگر.. از فردوسی و ابن سینا تا دهخدا و بیضایی و درودی و.. بپرسید.
۳- کار عالیست اما آنچه کار امثال شجریان را کاری تر میکند کار در شرایط مرگ است و #ایمان به کار
۴- ادب و متانت #شجریان برای من یادآور اسطوره ی انسان ایرانی است حتا به هنگامه ی رزم نیز شسته رفته ترین سخنان را میگوید و که میداند این کار چنان تاریکی را به وحشت می اندازد که حد ندارد چون وقتی برای شکست سیاهی از ابزار او بهره میگیری سیاهی بسیار خوشحال است چون تو را تداوم خویش می یابد و میخندد که: « تو نیز از خودمایی»
۵- شجریان نه تنها در عرصه عمومی( کار هنری و اجتماعی و..)پیروز شد که در اصلی ترین نبرد نیز #شاه_دژ خانواده را تباه نکرد إن فی ذلک الذکری لمن کان له قلب..
۶- شجریان نمی گفت پاک است او پاک بودن را نشان میداد چیزی که مورد بغض پلیدی است.
۷- برای امثال #استاد هنر وکار و.. #سلوک است از جنس #صیرورت قرآنی است.او در کارهایش و زندگی اش #میشد و شد
۸- آشنایی عیانی و نهانی او با ادبیات فارسی و فهم جانی سخنان حکمای ایرانی در میان بزرگان ادبیات کم نظیر است چه برسد به اهالی موسیقی
۹- از موسیقی آنقدر می دانم که نام دستگاهها را و برخی گوشه ها را و فرق آواز و تصنیف را و.. سه تاری و #مرغ_سحر را. اما همین چند جرعه دانسته از دریای موسیقی ایرانی،به من میگوید نه #دستان تکرار خواهد شد و نه #بیداد و... البته که هرگز نه سنتور #مشکاتیان را فراموش میکنم در تکمیل و تکامل صدای #استاد، نه تار بیکجه خانی و علیزاده و..را نه کمانچه ی کلهر و نی عندلیبی را ونه فرهنگ فر یا کامکارها و..را
۱۰- #شجریان در بزنگاه تاریخ معاصر در کنار مردم ایستاد و چونان اسلاف خویش(خیام و حافظ) رندانه و به هزار زبان از #مهرپرستی و #مستی گفت و تاریکی #دلاله را با #کار و تولید به سخره گرفت
۱۱- شجریان #پرکار است بسیار بسیار و با اینهمه کار ،منی عمر بر سر ادبیات فارسی و عربی نهاده ام وقتی از منظر خواندن ابیات آثارش مینگرم شاید لغزشهایش دو رقمی نشود و کیست نداند که در خواندن مثلا هزار بیت بد خواندن سه چهار بیت اصلا مشکلی نیست چه رسد به آواز خواندنش
۱۲- در روزگار سفله پروری و کم مایگی و میان مایگی شجریان باسواد و پر مایه..
۱۳- به بعدش برای بعد انشاالله
#محسن_بارانی مهر درد ۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#امر_اخلاقی و #ضرورت_بازتعریف_گناه

در #شب_یلدا یاد #حافظ ایران و قرآن پررنگ تر میشود
وچرا از میان اینهمه #معرفت_اندیش اهل سخن حافظ چنین جایگاه و پایگاهی یافته در #شب_یلدا؟ نه که پیش از او نیز هزاران سال مردم ایران در این شب بیدار می مانده اند؟ خب آنوقتها چه می خوانده اند؟
- حافظ؟
و کی و کی وچرا؟احساس کرد که #حافظ میتواندو باید، دراین شب همراه روح و روان انسان ایرانی باشد؟
و آیا‌ این آمدن و ماندن در سفره ی آفتاب به سبب #مهرپرستی حافظ نبوده است؟
و اگر هست و حافظ #قاف_شدن انسان ایرانی است، #چگونه_میتوان_حافظ_شد؟
حافظ قرآن و ایران، نگهبان این آتش اهورایی؟
چرا این دو را کنار هم می آورم و حتا یکی میدانم دلایلش فراوان است بگذارید یکیش را ازقول خود حافظ بگویم:
زحافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطایف حکمی با نکات قرآنی
من لطایف حکمی را همان #حکمت_خسروانی میدانم و همان گنجینه ی ساخته شده ی انسان ایرانی در طول اعصار و نکات قرآنی همان پرتوهای جان بخش وحیانی است که قرنهاست معرفت انسان ایرانی با آن آشناست و از او بهره برده و به او بهره رسانده. و به این قرار حافظ #مجتمع و مجتمع لطایف حکمی با نکات قرآنی است
اما این نابغه ی بی نظیر قرون چه کارها کرده که شده #قاف_شدن_انسان_ایرانی؟! در همین غزل_قصیده ی مغفول میگوید:
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
هزار نکته درین کار هست تا دانی
و از نظر من یکی ازاین نکات اصلی #بازتعریف_گناه است
در سخنان حافظ قراین بسیار هست که اثبات کند امر اخلاقی بی برو برگرد امری درونی است یعنی محک انجام شر و خیر یا وجدانی است یا اگر نباشد دیگر نیست
انسان اخلاقی در اوج اخلاقی شدن،از #اختیار تهی میشود او تمام مسیر را قدم به قدم اختیار کرده تا به بی اختیاری برسد.اختیار هنگامی معنا دارد که انتخاب هست و انتخاب #نخبه_گزینی است، #دو است و انسان اخلاقی نهایتا باید به #یک برسد. او هنگامی که در معرض دو چیز واقع بشود بطور خودکار و به طرزی دردناک هیچ چاره ای جز همان یک ندارد او هرگز در آن لحظه به چیز دیگری نمی اندیشد جز همان که وجدان می گوید و کلمه ی وجدان را بکار بردم تا این انسان را عریان کنم از هرچه فکر و تدبر و انتخاب
اگر کیف پول کسی در خیابان بیفتد انسان اخلاقی درست مثل نفس کشیدن و اینکه چشم ببیند فریاد خواهد زد آقا ، خانم کیفتان. این انسان در پس چراغ قرمز بی تاب نیست. دیدن مساوی اجرای طبیعی حکم است و..
اینها از کجاست؟
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در طریقت ما غیر ازین گناهی نیست
در طریق مهر فقط یک گناه وجود دارد؛ #آزار
مباش امر است. امری که اگر نهادینه نشده باشد هرگز اجرا نخواهد شد. درپی ، اشارتی است به قصدی و عمدی بودن کار که نشان از اختیار ، انتخاب و بودن تدبیر و تدبر و برنامه دارد . گویا حافظ نمی تواندنفی کند که آری انسان به سبب انسان بودنش و اهل نسیان بودنش ممکن است سهوا آزاری ایجاد کند به همین دلیل گفت :مباش در پی.. دنبال آزار مرو یعنی آن را به دلیل و مدرک راهرو نباش دستگاه مردم آزاری و نظام انسان خواری راه مینداز ما انسانها به سبب نقص ذاتی آزار رسان هستیم تو این کار را مستند نکن پرونده سازی نکن.( رفتار ترویج شده توسط حاکمان) وحتا اگر نادانسته آزار رساندی به مجرد متوجه شدن( انسان سالم متوجه میشود) آن را متوقف کن که در صورت ادامه دادن بیمار خواهی بود
آری جمله دوم امری است #مطلق
هرچه خواهی کن
به گمانم چنین امری در طول زندگی بشر کم مانندست.حافظ مجوزی میدهد #علی_الاطلاق، رهیده از قیدی و بندی.
اما نکته اینجاست حتا اگر به هزار تدبیر و تدبر عملت منجر به آزار غیر نشود پای خودت نیز در میان است. چرا که نگفت به دیگران آزار مرسان آنجا هم مطلق گفت: به چاره سازی و چاره گری دنبال آزار نباش و این آزار مطلق است در حق خویش است و دیگران
بماند که فرهنگ معرفتی ما ایرانیان این خود و دیگری را یکی می داند. یعنی آزار خویش آزار انسان است و انسان پیکره ای واحد است که هرجایش ضربه بخورد دگر عضوها را نماند قرار..
ببینید در این بازتعریف گناه نه نظربازی و معشوقه پرستی گناه است نه شراب نوشی:
چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب و ساله بود

می دوساله و محبوب چارده ساله
همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر

حاش لله که نی ام معتقد طاعت خویش
اینقدر هست که گه گه قدحی می نوشم

اما نماز با ریا ، اوقاف با شبهه ، عبادت جهت دار جذاب مال و کار و.. گناه است:
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهد فروشی که دراو روی و ریاست

بیا که خرقه ی من گرچه رهن میکده هاست
زمال وقف نبینی به نام من درمی

ای کبک خوش خرام کجا می روی بمان
غره مشو که گربه ی زاهد نماز کرد

آری حافظ جمع کننده ی لطایف حکمی و نکات قرآنی میگوید: گناه یعنی آزار رساندن آنهم عامدانه و انسانی که بالقوه و بعدا بالفعل رسیده به جایی که امر اخلاقی را به صورت👇👇👇
👆👆👆👆 اتوماتیک انجام می دهد #اهل است و چنین انسانی همان #مهرپرستی است که روزی مهر نخواهد شد اما همنشین و مهر خواهد شد چنانکه #عیسی_روح_الله همنشین آفتاب شد.
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#یادداشتهای_پریشانی
#ناخوش_احوالی_همه_گیر_ایرانیان

در کشوری دیگر زاده نشده ام، در سرزمینی دگر نزیسته ام و نبالیده ام. من زاده و پرورده ی همین خاکم...
با همه‌ی عظمتها و بزرگیهای مردمان و تاریخش و در کنار همه‌ی کاستی‌ها و حقارتهاشان ..
اما می‌دانم انسان، این موجود همیشه غریب، علیرغم تفاوتهایش در طول زمان و مکان، مشابهت‌هایی عجیب دارد و این را بسیار شنیده‌ام از رفتگان و ماندگان در فرنگ و ینگه دنیا که بسیار گاه، چیزهایی می‌بینند در آن ولایات و ایالات، که می‌بردشان به پایین‌ترین ادوار تاریخی/جغرافیایی و فرهنگی همین کشور ما،ایران.
پس ممکن است این سخنان شرح حال بسیاری از مردم جهان نیز باشد.
از کودکی همانند بسیاری از هم‌نسلانم #ایران جان جانانم شد و #ای_ایران‌.. سرودی که قبل از «شد جمهوری اسلامی به پا»... حفظش کرده بودم.
از دین و مذهب و شعائر و ظواهرش هم لازم نیست که بگویم چرا که میدانم ما ایرانیان همیشه قائل به #مینویی_معنوی بوده ایم و خود را از نخستین پگاه هم_پیمان ِ #مهر پنداشته‌ایم ...
#مهرپرستی از همان آغاز ِ اسطوره از همان «تاریخ روح» شروع ِ توحید بوده است و بعدها پس از چندهزار سال تاریخ ِ تن، ما ایرانیان آن را در #علی یافته ایم...
بدین قرار از نظر من در تاریخ ِ روحی ما ایرانیان، حضور اسلام انفکاک نبوده است تداوم بوده. و در عرصه‌ی حضور تدوامی طبیعی، قانون مند و دارای اسباب و علل. چنانکه اکنون‌مان محصول تمام تاثیرات و تاثراتی است که در بستر زمان پدید آمده.
نمی دانم کجای تاریخ حال این ملت خوب بوده است!؟ دست کم یکی دو دهه یا چند سالی؟
اما تا آنجا که می خوانم و می‌دانم دست کم حال #اهل_فضل_و_دانش هیچوقت خوب نبوده مگر لحظاتی #کلمح_البصر ..
مردم هم بنا به #موقعیتشان و بهره مندی از دانش و فضل بیش و کم خوش‌حال یا ناخوش احوال بوده اند..
اما این در چند دهه ی اخیر، دیگر ناخوش احوالی به سراغ تک تک افراد این سرزمین آمده است . کانه مفصل مشترک اکثریت مردم ایران ، و منطقه نیز ، این حال خراب و دردهای پیاپی است یک همه‌گیری در عرصه ی روح و روان یک افسرده‌گی دسته جمعی مثل روایتی که گاه از نهنگ‌ها به دست می‌هند.
و من دقیقا برای شرح حال امروزیمان واژه‌ی #فروپاشی را به کار میبرم .
این مردم در زیر هزاران هزار بار درد و جهل و ندانم کاری و فرصت طلبی و... دیگر خرد شده اند و این را در گفتار و کردار اکثریت به وضوح میتوان دید..
در ذهن اسطوره ای‌ام یاد روزگاری می افتم که تمامی دیوان بند گسسته بودند و ایران را پرکرده بودند و جایی در سرزمین فرشتگان برای آنهمه فریشته باقی نگذارده بودند تا صدای بالشان حتی به گوش کر #هرودت هم برسد.
خشم و آز و دروج و رشک و اپوش و جهی و خنئه ای و... همه و همه در تاخت و تازند و تیر یا تشتر و مهر و سروش و رشن و وهومنه و اردیسور آناهیتا و سپنتار_إرمئیتی و امرتات و هورتات و... و تمامی ایزدان و ایزد بانوان ( یادتان باشد ایزد معناش خدا نیست ایزد یعنی چیزی و کسی که قابل ستایش است و برایش سرود میخوانند) به کنج درد بیمار بی تیمارند . و «خونیرث‌بامی» از شش جهت در تنگنایی غیرقابل تحمل افتاده است.
حرفم خواندن آیه‌ی نحوست نومیدی نیست و ویرانی. اتفاقا ما ایرانیان باور داریم سیاهی به حد اعلی برسد ، سپیدی رخ خواهد نمود و چشمه ی جوشان آب زندگی در سیاه ترین تاریکی ها در انتظار است.
از حضرت رسالت هم شنیده ایم که چون بیمار می‌شد خطاب به بیماری میگفت: «نیرومند شو شدت بگیر که چون شدید شوی به فرج رسی.»
اتفاقا حرفم این است کمتر پیش آمده ملتی این‌چنین در #ویرانی به اشتراکی حداکثریتی رسیده باشند. آلمان پس از جنگ دوم فراگیر چنین بوده... حال در ادامه ی سیر تاریخی خویش رسیده ایم به ویران ترین احوال..
اگر این حال بد مورد تایید بسیاران باشد و دردش استخوان اکثریت را به‌درد آورد قطعا همه کاری خواهیم کرد کاری واحد و آن گریز از تاریکی است.
یادتان باشد انسانها در همه جای جهان خمیرمایه ای یکسان دارند که گاه در برابر یک واقعه ی واحد ، کاری واحد میکنند. ما ایرانیان که جای خود داریم. قرنهاست زیر همین سقف کبود برای فرزندانمان آغاز را چنین زمزمه کرده ایم: یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیشکی نبود...
#محسن_یارمحمدی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹