#نیازستان_نکته
معتقدم در سده ی منتهی به این سالها، دو چیز بیسوادی را در جامعه ی ایران گسترش داد و عمیق کرد.
یکی همه گیر شدن ِ آموزش ِ همگانی که خواندن و نوشتن را مساوی سواد و دانش تعریف کرد.
ودیگری برگردن ماافتادن ِ دنیای دیجیتال و بویژه همه گیر شدن فضای مجازی است.
دویست سیصد سال به پیش فقط کسی که ازجان و دل بیقرار ِ علم بود سمت علم آموزی میرفت. کسب علم برای چنین شخصی یک #سلوک بود. همه ی هنرها مثلا #موسیقی یا #خوشنویسی #منبت کاری و... نیز چنین بود. سلوکی که طبعا اساسش #ریاضت بود و ریاضت...
حالا همه میتوانند روزنامه بخوانند و کتاب چاپ کنند، پس باسوادند و به سبب دانشگاه پربرکت آزاد نیز همه کارشناس اند و کارشناس ارشد..
پس به خود اجازه میدهند خود را اینگونه معرفی کنند و توقع داشته باشند که مزایای این جایگاه را کسب کنند و...
در سالهای اخیر آن روند قهقرایی را دسترسی به رسانه های خصوصی اما عموم_مخاطب سرعت بیشتری داده است.
همه سایت دارند، وب لاگ دارند، گروه دارند، کانال دارند و....
#سواد_ندارند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
معتقدم در سده ی منتهی به این سالها، دو چیز بیسوادی را در جامعه ی ایران گسترش داد و عمیق کرد.
یکی همه گیر شدن ِ آموزش ِ همگانی که خواندن و نوشتن را مساوی سواد و دانش تعریف کرد.
ودیگری برگردن ماافتادن ِ دنیای دیجیتال و بویژه همه گیر شدن فضای مجازی است.
دویست سیصد سال به پیش فقط کسی که ازجان و دل بیقرار ِ علم بود سمت علم آموزی میرفت. کسب علم برای چنین شخصی یک #سلوک بود. همه ی هنرها مثلا #موسیقی یا #خوشنویسی #منبت کاری و... نیز چنین بود. سلوکی که طبعا اساسش #ریاضت بود و ریاضت...
حالا همه میتوانند روزنامه بخوانند و کتاب چاپ کنند، پس باسوادند و به سبب دانشگاه پربرکت آزاد نیز همه کارشناس اند و کارشناس ارشد..
پس به خود اجازه میدهند خود را اینگونه معرفی کنند و توقع داشته باشند که مزایای این جایگاه را کسب کنند و...
در سالهای اخیر آن روند قهقرایی را دسترسی به رسانه های خصوصی اما عموم_مخاطب سرعت بیشتری داده است.
همه سایت دارند، وب لاگ دارند، گروه دارند، کانال دارند و....
#سواد_ندارند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
#پدرم_غرنمیزد
#محسن_بارانی
پدرم سوادش قرآنی بود و گلستانی، دانشگاه نرفته بود. مدرک نداشت ؛ لیسانس، فوق لیسانس، دکتری..
پس توهم دانایی هم نداشت آنچه میدانست اصیل بود. چون از خود ِ زندگی کشف کرده بود؟!در کوره ی کار..
چه میدانست؟! مثلا یکبار از من پرسید: استاد! خدا انسان را آفرید یا انسان خدا را؟
ومن حیران بودم او چطور رسیده بود به مساله ی#سارترمثلا#اگزیستانسیالیست؟
گفتم: یا شاید هردو همدیگر را...
خندید.
پرسیدم: اگر اینطور فکر میکنی چرا نمازت را همیشه میخوانی؟
گفت: این یک راز است برای فهمیدنش خیلی باید #سلوک کنی...
هیچوقت ندیدم #پدرم به اوضاع مملکت به روزگار به مردم و...غُربزند به هیچکس جز خانواده اش غرنمی زد.. شاید خانواده اش، خودش بودند، آدمی مجاز است فقط به خودش غربزند..
#پدرغرنمیزد چون اهل کار بود. هرکاری که دم دست بود...
کودک بودیم و زمستان بود، همسایگان گرفتار گاز گرفتگی شده بودند و پدر باصدوشصت سانتیمتر قد همسایه ی دومتری را به دوش میکشید تا برساند بیمارستان..
نوجوان بودیم نمی ایستاد علت مرگ همسایه را بپرسد یا برود بنشیند خانه شان تسلیت بگوید، می افتاد دنبال کار از قبرکندن تا هماهنگ کردن مسجد و...
میپرسیدم: چرا؟ میگفت: حرف را همه میزنند برای حرف زدن خیلیها هستند... کارباید کرد... مَرده و کارش..
گفتم :او هم که گفته :مرده و حرفش منظورش ایستادن سر حرف بوده..
گفت: روی حرف ایستادن با کار معلوم میشود...
پدرم #غرنمیزد #کارمیکرد.
کار ِ درست یا غلط، مهم نبود #کارمیکرد در هفتاد سالگی کار میکرد و روزه میگرفت میگفتم :چرا آخر؟! میگفت: مرد کار نکند میگندد، میمیرد..
- چرا روزه؟!
- چرا ندارد روزه باید گرفت همانطور که نفس میکشیم...
#پدرغرنمیزد پول که داشت میبخشید، خرج میکرد، پس انداز نمیکرد، پول که نداشت غرنمیزد، صبرمیکرد کاری پیدا شود و میرفت دنبال کار...
پدر نه فرانسه رفته بود نه آلمان، نه لندن نه نیویورک #عشقش_مشهدالرضا بود وآقای همیشه غریب.. پس توهم آن بار که رفته. بودیم (....) را نداشت، کار میکرد.. تا برود حج ِ فقرا...
در چهل سال پدر فرزندی ندیدم به دیگری و دیگران، جز ما غُربزند اما #کارمیکرد..
و ما فرزندان آن پدران اما، هی #غُرمیزنیم، غرمیزنیم غرمیزنیم و کار نمیکنیم...
گفتم آن پدران چون مطمئنم اغلب شما نیز اینچنین پدری دارید🙂 یا داشته اید😭...
الحمدلله اولا و آخرا
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#محسن_بارانی
پدرم سوادش قرآنی بود و گلستانی، دانشگاه نرفته بود. مدرک نداشت ؛ لیسانس، فوق لیسانس، دکتری..
پس توهم دانایی هم نداشت آنچه میدانست اصیل بود. چون از خود ِ زندگی کشف کرده بود؟!در کوره ی کار..
چه میدانست؟! مثلا یکبار از من پرسید: استاد! خدا انسان را آفرید یا انسان خدا را؟
ومن حیران بودم او چطور رسیده بود به مساله ی#سارترمثلا#اگزیستانسیالیست؟
گفتم: یا شاید هردو همدیگر را...
خندید.
پرسیدم: اگر اینطور فکر میکنی چرا نمازت را همیشه میخوانی؟
گفت: این یک راز است برای فهمیدنش خیلی باید #سلوک کنی...
هیچوقت ندیدم #پدرم به اوضاع مملکت به روزگار به مردم و...غُربزند به هیچکس جز خانواده اش غرنمی زد.. شاید خانواده اش، خودش بودند، آدمی مجاز است فقط به خودش غربزند..
#پدرغرنمیزد چون اهل کار بود. هرکاری که دم دست بود...
کودک بودیم و زمستان بود، همسایگان گرفتار گاز گرفتگی شده بودند و پدر باصدوشصت سانتیمتر قد همسایه ی دومتری را به دوش میکشید تا برساند بیمارستان..
نوجوان بودیم نمی ایستاد علت مرگ همسایه را بپرسد یا برود بنشیند خانه شان تسلیت بگوید، می افتاد دنبال کار از قبرکندن تا هماهنگ کردن مسجد و...
میپرسیدم: چرا؟ میگفت: حرف را همه میزنند برای حرف زدن خیلیها هستند... کارباید کرد... مَرده و کارش..
گفتم :او هم که گفته :مرده و حرفش منظورش ایستادن سر حرف بوده..
گفت: روی حرف ایستادن با کار معلوم میشود...
پدرم #غرنمیزد #کارمیکرد.
کار ِ درست یا غلط، مهم نبود #کارمیکرد در هفتاد سالگی کار میکرد و روزه میگرفت میگفتم :چرا آخر؟! میگفت: مرد کار نکند میگندد، میمیرد..
- چرا روزه؟!
- چرا ندارد روزه باید گرفت همانطور که نفس میکشیم...
#پدرغرنمیزد پول که داشت میبخشید، خرج میکرد، پس انداز نمیکرد، پول که نداشت غرنمیزد، صبرمیکرد کاری پیدا شود و میرفت دنبال کار...
پدر نه فرانسه رفته بود نه آلمان، نه لندن نه نیویورک #عشقش_مشهدالرضا بود وآقای همیشه غریب.. پس توهم آن بار که رفته. بودیم (....) را نداشت، کار میکرد.. تا برود حج ِ فقرا...
در چهل سال پدر فرزندی ندیدم به دیگری و دیگران، جز ما غُربزند اما #کارمیکرد..
و ما فرزندان آن پدران اما، هی #غُرمیزنیم، غرمیزنیم غرمیزنیم و کار نمیکنیم...
گفتم آن پدران چون مطمئنم اغلب شما نیز اینچنین پدری دارید🙂 یا داشته اید😭...
الحمدلله اولا و آخرا
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Telegram
attach 📎
Forwarded from محسن یارمحمدی
#حافظ_ستان.m4a
6 MB
#چهارشنبه_های_ادبیات
#حافظ ماجرایی پایان ناپذیر دارد و این را خود او بهتر از هرکسی میدانسته:
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام...
دراین هفت دقیقه 👆 پرتویی از
آیینه خانه ی حافظ را با شما در میان میگذارم.
امیدوارم روزی محصول این #سلوک به صورت مجموعه ای خدمت عاشقان ایران جان پیشکش شود...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#حافظ ماجرایی پایان ناپذیر دارد و این را خود او بهتر از هرکسی میدانسته:
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام...
دراین هفت دقیقه 👆 پرتویی از
آیینه خانه ی حافظ را با شما در میان میگذارم.
امیدوارم روزی محصول این #سلوک به صورت مجموعه ای خدمت عاشقان ایران جان پیشکش شود...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#شنبه_های_مثنوی
..ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ
باطرب تر از نوا و بانگ چنگ
ای جفای تو ز دولت خوب تر
وانتقام تو ز جان محبوب تر...
مهم این است کدام کلمه را محور زندگی قرار میدهیم؟ و آن کلمه را چگونه معنا میکنیم.
مثلا اسلام را تسلیم شدن بدانیم تا از سِلم به معنای صلح...
در اولی شما عبد (بنده) اید و کارتان فرمانبری است و طرف مقابلتان معبود است و.. و ربطتان عبادت.
اما اگر سلم را از صلح و آرامش بگیریم شما طالب مهربانی، صلح و آرامشید و طرف مقابلتان #سلام است.
اولی یک انسان و یک جهان میسازد و یک مدل حکومت می آورد و دومی گونه ای دیگر...
اما مثنوی،
در کنار همه ی کلید واژه های اساسی مثل #سفر #سلوک #صبر #مرگ و... از هر طرف که نگاه میکنم #عشق دیده میشود.
این عشق است که ابیاتی ازین دست 👆 را پدید میاورد و.. نتیجه ی رابطه ی عاشقانه این است..
در طریق عشقبازی امن آسایش، بلاست
ریش بادآن دل که بادرد تو خواهد مرهمی
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
..ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ
باطرب تر از نوا و بانگ چنگ
ای جفای تو ز دولت خوب تر
وانتقام تو ز جان محبوب تر...
مهم این است کدام کلمه را محور زندگی قرار میدهیم؟ و آن کلمه را چگونه معنا میکنیم.
مثلا اسلام را تسلیم شدن بدانیم تا از سِلم به معنای صلح...
در اولی شما عبد (بنده) اید و کارتان فرمانبری است و طرف مقابلتان معبود است و.. و ربطتان عبادت.
اما اگر سلم را از صلح و آرامش بگیریم شما طالب مهربانی، صلح و آرامشید و طرف مقابلتان #سلام است.
اولی یک انسان و یک جهان میسازد و یک مدل حکومت می آورد و دومی گونه ای دیگر...
اما مثنوی،
در کنار همه ی کلید واژه های اساسی مثل #سفر #سلوک #صبر #مرگ و... از هر طرف که نگاه میکنم #عشق دیده میشود.
این عشق است که ابیاتی ازین دست 👆 را پدید میاورد و.. نتیجه ی رابطه ی عاشقانه این است..
در طریق عشقبازی امن آسایش، بلاست
ریش بادآن دل که بادرد تو خواهد مرهمی
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#یادداشت_همیشه
حکایت من و #استاد..
فکر میکنم طی این شش هفت روز میانه ی مهر ماه، آنقدر که دوستان و عزیزانم نگران حالم بودند وتسلیت گفتند در مرگپدرم تسلیت نگفتند و نگران نبودند و بنا بر این میتوانم چنان پرشور و شعار بنویسم و پر سوز و گداز بنگارم که حسابی #هیجان زده شوید و..
اما برای کسی که در مکتب #ایران برآمده و رشد کرده و آموزگارانش فردوسی و ناصرخسرو و سهروردی و عطار و سعدی و مولانا و حافظ بوده اند و زرین کوب ها و شفیعی ها و پورنامداریان ها و... #شجریان ها...ضمن محفوظیت #شعار و #هیجان اصل بر چیز دیگر است.
برای حفظ شعار، میگویم :
اگر سامیان و سواران دشت نیزه گذار، #داوود داشتند که با صدایش انسان ها و حیوان ها می مردند ما #سیاوش داریم که در صدایش انسان و حیوان زنده میشوند
هراس تاریکی از فریاد #مرگ_بر_سیاهی نیست آنچه او را پس می راند افروختن #شمعی است خدایی
همه میتوانند فریاد مرگ بر... سر دهند اما آنان که میتوانند چیزی #بسازند نیاز جامعه ی مایند
فردوسی و حافظ و..پی افکندند از نظم کاخی بلند که دست و چشم هیچ اهریمنی را توان ویران کردن یا نادیده گرفتن آن نیست و #شجریان با همان سخنان و آهنگها و آوازها کاخی ساخت که باید زمانها بگذرد تا بدانند چه شده است
باور دارم حتا خود استاد و دیگران هرقدر بدانند،هنوز نمیدانند #استاد چه کرده است و..
و اما حکایت من و #استاد
کامیاب بوده ام که از ده سالگی #ای_مه_من.. می شنیدم ودر نوجوانی پول توجیبی ام را برای خریدن #بیداد و #آستان_جانان و #دستان صرف میکردم و یکی دوسال دیگر انس من و این صدا و آنها نواهای همراه چهل ساله خواهد شد. بلوغ در راه است.
و طی این چند دهه چه چیزهای استاد شد مایه ی عظمت من نظیرش در ذهن و جان من !؟
۱- امضایش.
کدام چهره ی پرنفوذ و پرآوازه و محبوب القلوب تاریخ گذشته و حال ایران را میشناسید که امضا کند(خاک پای مردم ایران چنان همقافیه شودبا (#محمدرضا_شجریان)؟
دیده اید اکثریت هنربندان دوریالی طلبکار مردمند اما کجای زندگی و کار شجریان جز احترام به مردم می بینید!؟ چنان زیسته که گویا او بدهکار مردم است و زهی حلال زادگی که #همایون و دگر فرزندانش نیز چنین اند
۲- ما هیچوقت از او ناله نشنیدیم ، ناسزا نشنیدیم، نفرین نشنیدیم، طعنه و تمسخر ندیدیم و... اگر بود همه در #کار بود . چیزی که تک تک ما به اجرایش نیازمندیم #کار
و نگاهی به تاریخ درد صدسال اخیر و هزاران سال ایران نشان میدهد که فقط کار بوده که اهریمن تباهی و سیاهی را شکست داده و نه چیز دیگر.. از فردوسی و ابن سینا تا دهخدا و بیضایی و درودی و.. بپرسید.
۳- کار عالیست اما آنچه کار امثال شجریان را کاری تر میکند کار در شرایط مرگ است و #ایمان به کار
۴- ادب و متانت #شجریان برای من یادآور اسطوره ی انسان ایرانی است حتا به هنگامه ی رزم نیز شسته رفته ترین سخنان را میگوید و که میداند این کار چنان تاریکی را به وحشت می اندازد که حد ندارد چون وقتی برای شکست سیاهی از ابزار او بهره میگیری سیاهی بسیار خوشحال است چون تو را تداوم خویش می یابد و میخندد که: « تو نیز از خودمایی»
۵- شجریان نه تنها در عرصه عمومی( کار هنری و اجتماعی و..)پیروز شد که در اصلی ترین نبرد نیز #شاه_دژ خانواده را تباه نکرد إن فی ذلک الذکری لمن کان له قلب..
۶- شجریان نمی گفت پاک است او پاک بودن را نشان میداد چیزی که مورد بغض پلیدی است.
۷- برای امثال #استاد هنر وکار و.. #سلوک است از جنس #صیرورت قرآنی است.او در کارهایش و زندگی اش #میشد و شد
۸- آشنایی عیانی و نهانی او با ادبیات فارسی و فهم جانی سخنان حکمای ایرانی در میان بزرگان ادبیات کم نظیر است چه برسد به اهالی موسیقی
۹- از موسیقی آنقدر می دانم که نام دستگاهها را و برخی گوشه ها را و فرق آواز و تصنیف را و.. سه تاری و #مرغ_سحر را. اما همین چند جرعه دانسته از دریای موسیقی ایرانی،به من میگوید نه #دستان تکرار خواهد شد و نه #بیداد و... البته که هرگز نه سنتور #مشکاتیان را فراموش میکنم در تکمیل و تکامل صدای #استاد، نه تار بیکجه خانی و علیزاده و..را نه کمانچه ی کلهر و نی عندلیبی را ونه فرهنگ فر یا کامکارها و..را
۱۰- #شجریان در بزنگاه تاریخ معاصر در کنار مردم ایستاد و چونان اسلاف خویش(خیام و حافظ) رندانه و به هزار زبان از #مهرپرستی و #مستی گفت و تاریکی #دلاله را با #کار و تولید به سخره گرفت
۱۱- شجریان #پرکار است بسیار بسیار و با اینهمه کار ،منی عمر بر سر ادبیات فارسی و عربی نهاده ام وقتی از منظر خواندن ابیات آثارش مینگرم شاید لغزشهایش دو رقمی نشود و کیست نداند که در خواندن مثلا هزار بیت بد خواندن سه چهار بیت اصلا مشکلی نیست چه رسد به آواز خواندنش
۱۲- در روزگار سفله پروری و کم مایگی و میان مایگی شجریان باسواد و پر مایه..
۱۳- به بعدش برای بعد انشاالله
#محسن_بارانی مهر درد ۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
حکایت من و #استاد..
فکر میکنم طی این شش هفت روز میانه ی مهر ماه، آنقدر که دوستان و عزیزانم نگران حالم بودند وتسلیت گفتند در مرگپدرم تسلیت نگفتند و نگران نبودند و بنا بر این میتوانم چنان پرشور و شعار بنویسم و پر سوز و گداز بنگارم که حسابی #هیجان زده شوید و..
اما برای کسی که در مکتب #ایران برآمده و رشد کرده و آموزگارانش فردوسی و ناصرخسرو و سهروردی و عطار و سعدی و مولانا و حافظ بوده اند و زرین کوب ها و شفیعی ها و پورنامداریان ها و... #شجریان ها...ضمن محفوظیت #شعار و #هیجان اصل بر چیز دیگر است.
برای حفظ شعار، میگویم :
اگر سامیان و سواران دشت نیزه گذار، #داوود داشتند که با صدایش انسان ها و حیوان ها می مردند ما #سیاوش داریم که در صدایش انسان و حیوان زنده میشوند
هراس تاریکی از فریاد #مرگ_بر_سیاهی نیست آنچه او را پس می راند افروختن #شمعی است خدایی
همه میتوانند فریاد مرگ بر... سر دهند اما آنان که میتوانند چیزی #بسازند نیاز جامعه ی مایند
فردوسی و حافظ و..پی افکندند از نظم کاخی بلند که دست و چشم هیچ اهریمنی را توان ویران کردن یا نادیده گرفتن آن نیست و #شجریان با همان سخنان و آهنگها و آوازها کاخی ساخت که باید زمانها بگذرد تا بدانند چه شده است
باور دارم حتا خود استاد و دیگران هرقدر بدانند،هنوز نمیدانند #استاد چه کرده است و..
و اما حکایت من و #استاد
کامیاب بوده ام که از ده سالگی #ای_مه_من.. می شنیدم ودر نوجوانی پول توجیبی ام را برای خریدن #بیداد و #آستان_جانان و #دستان صرف میکردم و یکی دوسال دیگر انس من و این صدا و آنها نواهای همراه چهل ساله خواهد شد. بلوغ در راه است.
و طی این چند دهه چه چیزهای استاد شد مایه ی عظمت من نظیرش در ذهن و جان من !؟
۱- امضایش.
کدام چهره ی پرنفوذ و پرآوازه و محبوب القلوب تاریخ گذشته و حال ایران را میشناسید که امضا کند(خاک پای مردم ایران چنان همقافیه شودبا (#محمدرضا_شجریان)؟
دیده اید اکثریت هنربندان دوریالی طلبکار مردمند اما کجای زندگی و کار شجریان جز احترام به مردم می بینید!؟ چنان زیسته که گویا او بدهکار مردم است و زهی حلال زادگی که #همایون و دگر فرزندانش نیز چنین اند
۲- ما هیچوقت از او ناله نشنیدیم ، ناسزا نشنیدیم، نفرین نشنیدیم، طعنه و تمسخر ندیدیم و... اگر بود همه در #کار بود . چیزی که تک تک ما به اجرایش نیازمندیم #کار
و نگاهی به تاریخ درد صدسال اخیر و هزاران سال ایران نشان میدهد که فقط کار بوده که اهریمن تباهی و سیاهی را شکست داده و نه چیز دیگر.. از فردوسی و ابن سینا تا دهخدا و بیضایی و درودی و.. بپرسید.
۳- کار عالیست اما آنچه کار امثال شجریان را کاری تر میکند کار در شرایط مرگ است و #ایمان به کار
۴- ادب و متانت #شجریان برای من یادآور اسطوره ی انسان ایرانی است حتا به هنگامه ی رزم نیز شسته رفته ترین سخنان را میگوید و که میداند این کار چنان تاریکی را به وحشت می اندازد که حد ندارد چون وقتی برای شکست سیاهی از ابزار او بهره میگیری سیاهی بسیار خوشحال است چون تو را تداوم خویش می یابد و میخندد که: « تو نیز از خودمایی»
۵- شجریان نه تنها در عرصه عمومی( کار هنری و اجتماعی و..)پیروز شد که در اصلی ترین نبرد نیز #شاه_دژ خانواده را تباه نکرد إن فی ذلک الذکری لمن کان له قلب..
۶- شجریان نمی گفت پاک است او پاک بودن را نشان میداد چیزی که مورد بغض پلیدی است.
۷- برای امثال #استاد هنر وکار و.. #سلوک است از جنس #صیرورت قرآنی است.او در کارهایش و زندگی اش #میشد و شد
۸- آشنایی عیانی و نهانی او با ادبیات فارسی و فهم جانی سخنان حکمای ایرانی در میان بزرگان ادبیات کم نظیر است چه برسد به اهالی موسیقی
۹- از موسیقی آنقدر می دانم که نام دستگاهها را و برخی گوشه ها را و فرق آواز و تصنیف را و.. سه تاری و #مرغ_سحر را. اما همین چند جرعه دانسته از دریای موسیقی ایرانی،به من میگوید نه #دستان تکرار خواهد شد و نه #بیداد و... البته که هرگز نه سنتور #مشکاتیان را فراموش میکنم در تکمیل و تکامل صدای #استاد، نه تار بیکجه خانی و علیزاده و..را نه کمانچه ی کلهر و نی عندلیبی را ونه فرهنگ فر یا کامکارها و..را
۱۰- #شجریان در بزنگاه تاریخ معاصر در کنار مردم ایستاد و چونان اسلاف خویش(خیام و حافظ) رندانه و به هزار زبان از #مهرپرستی و #مستی گفت و تاریکی #دلاله را با #کار و تولید به سخره گرفت
۱۱- شجریان #پرکار است بسیار بسیار و با اینهمه کار ،منی عمر بر سر ادبیات فارسی و عربی نهاده ام وقتی از منظر خواندن ابیات آثارش مینگرم شاید لغزشهایش دو رقمی نشود و کیست نداند که در خواندن مثلا هزار بیت بد خواندن سه چهار بیت اصلا مشکلی نیست چه رسد به آواز خواندنش
۱۲- در روزگار سفله پروری و کم مایگی و میان مایگی شجریان باسواد و پر مایه..
۱۳- به بعدش برای بعد انشاالله
#محسن_بارانی مهر درد ۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
- آیا جهل ویرانگرتر است یا توهم علم؟
۱- نخست چیزی که به نظرم میرسد اینکه: سالهاست بسیاری از ما مروج «فرهنگ پرسشگری» بودهایم و من نیز هنوز هم به بچههای جستوجوگرم نخستین سفارشی که دارم این است: «در برابر هر واژه، ترکیب، جمله و متن ... نشان پرسش بگذارید»
اما مدتیست که به این نکته بسیار فکرمیکنم « آیا میتوان یا باید خود ِپرسش و پرسش گری را نیز به پرسش کشید؟!»
پاسخ روشن است: اگر خود ِ پرسش و روند پرسشگری(نیاتش را کاری ندارم) را به چالش نکشیم بدجور گمراه خواهیم شد. همان طور که مدتهاست خود معرفت موضوع معرفت شده خود پرسش هم موضوع پرسش است.
به همین پرسش مطروحه در عنوان دقت کنیم؟ میتوان چندین پرسش از آن درآورد؛ اصلن جهل چیست؟ علم کدام است؟ توهم علم چیست و از کجا آمده؟ چرا انسان مجبور به دوگانهسازی است؟ جهل/علم، زن/مرد، این/آن و... این دوگانهسازی چه کرده در تاریخ ِجهل و تاریخ ِعلم بشر؟ نسبت علم جهل به هم چیست؟ نسبیتشان؟ در همین سوال توهم علم چه فرقی با جهل دارد؟ ریشههاشان در کجاست و از کجا آب میخورند؟ این پرسشی که طرح شده اصلن درست است؟ جایگاه خاص یا محمل بررسی ویژهای ندارد؟ و...به نظر میرسد پرسش باید موضوع پرسش باشد
۲- من به توهم علم باور دارم و این ویژهگی ازلی بشر را یکی از همهگیرترین بیماریهای بشر یکی دوسدهی اخیر میدانم بهویژه در ایران.
چرا؟! یکی از جانهای اصلی علم در روزگار ما
مفهوم «دسترسی» است علم چونان ابزاری ابزارساز تلاش کردهاست که همه چیز را در دسترس بشر قرار دهد.
فرستادن #جیمزوب نه بردن ما به بیکران که آوردن و قراردادن بیکران در برابر چشمان کرانهمند ماست. و این کاریست که علم با خدا یا هر مفهوم و موضوع پیشتر دور از دست کردهاست.تلاش برای راز_زدایی از هستی و تمام اجزایش دقیقن بدین معناست که همهچیز در دسترس است. وحشتناک اینکه خود علم نیز از این آفت مصون نمانده و این دردسترس بودن چونان موریانه به جان درخت علم افتاده و هرروز دارد او را از درون میپوساند.
در شکل گرفتن شبکهی نوین علمیت و عالمیت دقت کنیم.
طالب علمان قدیم، ویژهگیها، خلق و خوها و طبقه، اهداف و.. شان را مشخص کنیم. از دیگر سو همین ویژهگیهای عالمان را بنویسیم. محتویاتی که علم میدانستند، مکان و زمان و چهگونهگی ارائه و دریافت ، مسببان و یاوران این شبکه و...
و بعد همهی اینها را مقایسه کنیم با روزگار خودمان آیا گرانیگاه تمام این شبکه در گذشته دیریابی و امروزه در دسترس بودن نیست؟
بعد محصول این دو چه و چه هاست؟!
۳- پیشترها طالب علم چه مقدار راه را با چه انگیزه ای باید میپیمود تا به محضر استادی در نظامیهای ، مدرسهای و... برسد؟ از بلخ به سپاهان از سپاهان به ری؟ از ری به تبریز از تبریز به بغداد، از بغداد به دمشق و حلب و..که فلان استاد در فلان جاست باید رفت و آموخت و حالا چه؟
در گذشته جنس علم و هنر نیز بیشتر همجنس با #سلوک بود و امروزه از جنس #کسب اینها چه فرقی دارند؟
پیشترها اغلب عطش ِ دانایی بود و امروزه بیشتر میل کسب مجوزی بالاتر برای یدک کشیدن عنوانی و استخدام در جایی از همین شبکهی مخوفی که از قضا و علیالظاهر علمبنیاد است.
اینکه « ساخت قلم و کاغذ و بعدها آمدن چاپ و فراگیر شدن آموزش اجباری(؟!) چه کرده با علم. جهان #دیجی_کالایی چهطور؟! جهانی مه همه را #رسانه دار و مخاطبدار کرده است؟این یکی چهها خواهدکرد با بشر؟!
و بیشک اینها سوالاتی بسیار مهماند.
نکته: (این آموزش اجباری هم مثل اجباری ارتش است باید دید در قدیم سپاه و سپاهیگری چه بود و چه میکرد و.... اکنون چه؟!)
۴- به گمان من نخستین مولود «علم ِ در دسترس» توهم فراگیر عالم بودناست توهمی که گریبان خرد و کلان ما را به بیش و کم گرفته؛
-من تحصیلات دارم دانشگاه رفتهام
- من کارشناسم
- من کارشناس ارشد ترافیکم
- دکترم من
- من چندینبار مثنوی را خواندهام و...
همه و همه موجب #توهم_دانشمندی شده که بیشک این امر خطری به مراتب بزرگتر برای علم دارد تا خود جهل..
#محسن_یارمحمدی
#جستوجوگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- آیا جهل ویرانگرتر است یا توهم علم؟
۱- نخست چیزی که به نظرم میرسد اینکه: سالهاست بسیاری از ما مروج «فرهنگ پرسشگری» بودهایم و من نیز هنوز هم به بچههای جستوجوگرم نخستین سفارشی که دارم این است: «در برابر هر واژه، ترکیب، جمله و متن ... نشان پرسش بگذارید»
اما مدتیست که به این نکته بسیار فکرمیکنم « آیا میتوان یا باید خود ِپرسش و پرسش گری را نیز به پرسش کشید؟!»
پاسخ روشن است: اگر خود ِ پرسش و روند پرسشگری(نیاتش را کاری ندارم) را به چالش نکشیم بدجور گمراه خواهیم شد. همان طور که مدتهاست خود معرفت موضوع معرفت شده خود پرسش هم موضوع پرسش است.
به همین پرسش مطروحه در عنوان دقت کنیم؟ میتوان چندین پرسش از آن درآورد؛ اصلن جهل چیست؟ علم کدام است؟ توهم علم چیست و از کجا آمده؟ چرا انسان مجبور به دوگانهسازی است؟ جهل/علم، زن/مرد، این/آن و... این دوگانهسازی چه کرده در تاریخ ِجهل و تاریخ ِعلم بشر؟ نسبت علم جهل به هم چیست؟ نسبیتشان؟ در همین سوال توهم علم چه فرقی با جهل دارد؟ ریشههاشان در کجاست و از کجا آب میخورند؟ این پرسشی که طرح شده اصلن درست است؟ جایگاه خاص یا محمل بررسی ویژهای ندارد؟ و...به نظر میرسد پرسش باید موضوع پرسش باشد
۲- من به توهم علم باور دارم و این ویژهگی ازلی بشر را یکی از همهگیرترین بیماریهای بشر یکی دوسدهی اخیر میدانم بهویژه در ایران.
چرا؟! یکی از جانهای اصلی علم در روزگار ما
مفهوم «دسترسی» است علم چونان ابزاری ابزارساز تلاش کردهاست که همه چیز را در دسترس بشر قرار دهد.
فرستادن #جیمزوب نه بردن ما به بیکران که آوردن و قراردادن بیکران در برابر چشمان کرانهمند ماست. و این کاریست که علم با خدا یا هر مفهوم و موضوع پیشتر دور از دست کردهاست.تلاش برای راز_زدایی از هستی و تمام اجزایش دقیقن بدین معناست که همهچیز در دسترس است. وحشتناک اینکه خود علم نیز از این آفت مصون نمانده و این دردسترس بودن چونان موریانه به جان درخت علم افتاده و هرروز دارد او را از درون میپوساند.
در شکل گرفتن شبکهی نوین علمیت و عالمیت دقت کنیم.
طالب علمان قدیم، ویژهگیها، خلق و خوها و طبقه، اهداف و.. شان را مشخص کنیم. از دیگر سو همین ویژهگیهای عالمان را بنویسیم. محتویاتی که علم میدانستند، مکان و زمان و چهگونهگی ارائه و دریافت ، مسببان و یاوران این شبکه و...
و بعد همهی اینها را مقایسه کنیم با روزگار خودمان آیا گرانیگاه تمام این شبکه در گذشته دیریابی و امروزه در دسترس بودن نیست؟
بعد محصول این دو چه و چه هاست؟!
۳- پیشترها طالب علم چه مقدار راه را با چه انگیزه ای باید میپیمود تا به محضر استادی در نظامیهای ، مدرسهای و... برسد؟ از بلخ به سپاهان از سپاهان به ری؟ از ری به تبریز از تبریز به بغداد، از بغداد به دمشق و حلب و..که فلان استاد در فلان جاست باید رفت و آموخت و حالا چه؟
در گذشته جنس علم و هنر نیز بیشتر همجنس با #سلوک بود و امروزه از جنس #کسب اینها چه فرقی دارند؟
پیشترها اغلب عطش ِ دانایی بود و امروزه بیشتر میل کسب مجوزی بالاتر برای یدک کشیدن عنوانی و استخدام در جایی از همین شبکهی مخوفی که از قضا و علیالظاهر علمبنیاد است.
اینکه « ساخت قلم و کاغذ و بعدها آمدن چاپ و فراگیر شدن آموزش اجباری(؟!) چه کرده با علم. جهان #دیجی_کالایی چهطور؟! جهانی مه همه را #رسانه دار و مخاطبدار کرده است؟این یکی چهها خواهدکرد با بشر؟!
و بیشک اینها سوالاتی بسیار مهماند.
نکته: (این آموزش اجباری هم مثل اجباری ارتش است باید دید در قدیم سپاه و سپاهیگری چه بود و چه میکرد و.... اکنون چه؟!)
۴- به گمان من نخستین مولود «علم ِ در دسترس» توهم فراگیر عالم بودناست توهمی که گریبان خرد و کلان ما را به بیش و کم گرفته؛
-من تحصیلات دارم دانشگاه رفتهام
- من کارشناسم
- من کارشناس ارشد ترافیکم
- دکترم من
- من چندینبار مثنوی را خواندهام و...
همه و همه موجب #توهم_دانشمندی شده که بیشک این امر خطری به مراتب بزرگتر برای علم دارد تا خود جهل..
#محسن_یارمحمدی
#جستوجوگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹