Forwarded from اتچ بات
#نیازستان_نکته
گه گاه دوستان نازنینم می گویند: نظر خودت را درباره ی برخی ابیات، آیات یا سخنانی را که به اشتراک میگذاری بنویس.
- چشم
مثلا درباره ی " وَ ما اُتیتُم مِن العلم الّا قیلاً "
فقط اندکی دانش به شما داده شد.
روشی برای فهم برخی سخنان دارم آنهم نه "رفتن_به" که "آمدن_از" است.
یعنی از آخر به اول می آیم. میوه را در نظر می آورم تا کیفیت دانه معلومم گردد.
مثلا دراین آیه نمیگویم علم چیست؟! فرض میگیرم علم بدیهی است بعد میگویم خب علم در زندگی انسان و در منظومه ی وجود مبنا و منشا چه چیزهاست؟!
خب، عمل ما بر اساس دانسته های ماست، گفتار وحتا نوع اندیشه ها و اندیشیدن های ما براساس موجودی ماست(دانش) و مهمتر از همه قضاوتهای ما درباره ی هر چیز و هر کس براساس میزان علم واطلاع ماست نسبت به آن موضوع و...
حالا نتیجه این میشود چون بهره ی #ما ونه حتا #من از علم کم است پس همه ی این نتایج نقص خواهد داشت. چرا ما میگوییم #خدا_بهترین_قضاوت_کننده است چون اورا عالِم الغیب و الشهادة میدانیم این است که داوری او اکمل است..
خب نتیجه ی عملی این میشود که من قضاوت نکنم دیگران را(رجوع کنید به گریز همه ی معرفت طلبان ایران از مسند قضاوت) تصور نکنم کار و گفتارم کامل است و.... فروتن باشم... و دیگر اینکه برای کامل تر شدن وجودم و خداگونه تر شدنم #علمم را لحظه به لحظه افزون کنم...
الحمدلله اولا و آخرا
@niyazestanbarani
گه گاه دوستان نازنینم می گویند: نظر خودت را درباره ی برخی ابیات، آیات یا سخنانی را که به اشتراک میگذاری بنویس.
- چشم
مثلا درباره ی " وَ ما اُتیتُم مِن العلم الّا قیلاً "
فقط اندکی دانش به شما داده شد.
روشی برای فهم برخی سخنان دارم آنهم نه "رفتن_به" که "آمدن_از" است.
یعنی از آخر به اول می آیم. میوه را در نظر می آورم تا کیفیت دانه معلومم گردد.
مثلا دراین آیه نمیگویم علم چیست؟! فرض میگیرم علم بدیهی است بعد میگویم خب علم در زندگی انسان و در منظومه ی وجود مبنا و منشا چه چیزهاست؟!
خب، عمل ما بر اساس دانسته های ماست، گفتار وحتا نوع اندیشه ها و اندیشیدن های ما براساس موجودی ماست(دانش) و مهمتر از همه قضاوتهای ما درباره ی هر چیز و هر کس براساس میزان علم واطلاع ماست نسبت به آن موضوع و...
حالا نتیجه این میشود چون بهره ی #ما ونه حتا #من از علم کم است پس همه ی این نتایج نقص خواهد داشت. چرا ما میگوییم #خدا_بهترین_قضاوت_کننده است چون اورا عالِم الغیب و الشهادة میدانیم این است که داوری او اکمل است..
خب نتیجه ی عملی این میشود که من قضاوت نکنم دیگران را(رجوع کنید به گریز همه ی معرفت طلبان ایران از مسند قضاوت) تصور نکنم کار و گفتارم کامل است و.... فروتن باشم... و دیگر اینکه برای کامل تر شدن وجودم و خداگونه تر شدنم #علمم را لحظه به لحظه افزون کنم...
الحمدلله اولا و آخرا
@niyazestanbarani
Telegram
attach 📎
@Niyazestanbarani
#نکته_دردستان
#عادت_میکنیم
عجیب است ما آدمها #عادت_میکنیم و عجیب تر اینکه همیشه هم به #بدیها عادت میکنیم.
این چه رازی است وچه کسانی این راز را فهمیده اند؟!
کسی به راستگویی عادت نمیکند اما طی چند ماه معتاد دروغ میشویم.
برای اعتیاد به بد بینی و بدگویی فقط چند هفته لازم داریم اما حتا اگر یکسال تمرین مثبت بینی کنیم و خوش گویی، به یکی دو روز میتوان کنار نهاد محصول یکسال را...
ما به مهرورزی و دوست داشتن خو نمی گیریم اما براثر حادثه ای، کینه میشود کیسه ی زهری همیشگی و هی میریزد در جویبار رگهایمان تا فقط حنظل برویاند و کبَست..
به بود ِعزیزانمان انس نمیگیریم.
بودشان آنقدر اعتیادآور نیست که خماری بکشدمان به خانه ی پدر، مادر، خواهر،دوست، برادر و...
اما چهلمشان نارسیده، نبودشان چنان عادی میشود برایمان که نه خطوط چهره شان در صفحه ی مات چشمهایمان میماند نه آهنگ صدایشان در پرده ی سنگین گوشهایمان..
#عادت_میکنیم ما
اما به نبودها و نابودها؛
به نبود ِ #کودکی #نوجوانی #دلهره #عاشقیت #صف_تلفنهای_دوریالی #سینما #عصرجدید #کتاب #روبروی_دانشگاه #آهنگ_ربنا(؟!) #پاییزوخوابهای_طلایی #موذن-اردبیلی #ابوالفضل_جلیلی #مهمانی #خنده #آدینه #کیان #گل_آقا #ادبستان #پس_قلعه #توچال #آب_کرج #فشاریها #چنارهای_ولیعصر #چشمه_علی #کوچه_باغها و..حتا به نبود ِ چیزهای خیلی تازه #فیس_بوک #تلگرام و...
#پدر #مادر #پدرمادربزرگها که هیچ..
#همسر #فرزند و..
ویک روز یادمان میرود اصلا که #من_ی بوده که #آرزوهای_بلندی داشته که در جوانی آسمان را سنگی میافته بر سینه اش که میخواسته #خدا شود روزی که...
#عادت_میکنیم به #نابود_خویش و..
سرانجام #عادت_میکنیم به نبود ِ ِ#زندگی که نبود ِ همه ی ماست که #مرگ است..
آری #عادت_میکنیم و
عجیبیم ما
اما؛
آنانکه زندگی را از ما میدزدند آن راز را فهمیده اند و خیلی خوب میدانند که #ما؛ #عادت_میکنیم
نه که #انسانیم ما...؟!
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#نکته_دردستان
#عادت_میکنیم
عجیب است ما آدمها #عادت_میکنیم و عجیب تر اینکه همیشه هم به #بدیها عادت میکنیم.
این چه رازی است وچه کسانی این راز را فهمیده اند؟!
کسی به راستگویی عادت نمیکند اما طی چند ماه معتاد دروغ میشویم.
برای اعتیاد به بد بینی و بدگویی فقط چند هفته لازم داریم اما حتا اگر یکسال تمرین مثبت بینی کنیم و خوش گویی، به یکی دو روز میتوان کنار نهاد محصول یکسال را...
ما به مهرورزی و دوست داشتن خو نمی گیریم اما براثر حادثه ای، کینه میشود کیسه ی زهری همیشگی و هی میریزد در جویبار رگهایمان تا فقط حنظل برویاند و کبَست..
به بود ِعزیزانمان انس نمیگیریم.
بودشان آنقدر اعتیادآور نیست که خماری بکشدمان به خانه ی پدر، مادر، خواهر،دوست، برادر و...
اما چهلمشان نارسیده، نبودشان چنان عادی میشود برایمان که نه خطوط چهره شان در صفحه ی مات چشمهایمان میماند نه آهنگ صدایشان در پرده ی سنگین گوشهایمان..
#عادت_میکنیم ما
اما به نبودها و نابودها؛
به نبود ِ #کودکی #نوجوانی #دلهره #عاشقیت #صف_تلفنهای_دوریالی #سینما #عصرجدید #کتاب #روبروی_دانشگاه #آهنگ_ربنا(؟!) #پاییزوخوابهای_طلایی #موذن-اردبیلی #ابوالفضل_جلیلی #مهمانی #خنده #آدینه #کیان #گل_آقا #ادبستان #پس_قلعه #توچال #آب_کرج #فشاریها #چنارهای_ولیعصر #چشمه_علی #کوچه_باغها و..حتا به نبود ِ چیزهای خیلی تازه #فیس_بوک #تلگرام و...
#پدر #مادر #پدرمادربزرگها که هیچ..
#همسر #فرزند و..
ویک روز یادمان میرود اصلا که #من_ی بوده که #آرزوهای_بلندی داشته که در جوانی آسمان را سنگی میافته بر سینه اش که میخواسته #خدا شود روزی که...
#عادت_میکنیم به #نابود_خویش و..
سرانجام #عادت_میکنیم به نبود ِ ِ#زندگی که نبود ِ همه ی ماست که #مرگ است..
آری #عادت_میکنیم و
عجیبیم ما
اما؛
آنانکه زندگی را از ما میدزدند آن راز را فهمیده اند و خیلی خوب میدانند که #ما؛ #عادت_میکنیم
نه که #انسانیم ما...؟!
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#عاشورا
#چندسخن_درباره_ی_آیین_عاشورا(۴)
قرارشد در این بخش کمی به زبان اسطوره سخن بگویم.
از نظر من ِ موحد، تمام تاریخ عرصه ی ظهور #یک است. تمام تاریخ یک پیکره ی واحد است با روانی واحد که نام آن روان خداست.
هستی مجالی(اسم زمان و مکان) است برای ظهور یک و همینکه میگویم زمان و مکان باب #دو گشوده میشود.
یعنی تمام بودنی که #من ناظر آنم مظهر تجلی یک، در قالب دو است.
این است که اساس نگاه بشر در جهان مظاهر بر #دوبنی استوار شده، شب و روز، نور و ظلمت، خیر و شر و... و ازین گریزی نیست مگر جایی که بتوان از #مجال #زمان_مکان بیرون زد و بوده اند کسانی که( به نسبت) مرزهای زمان_مکان را شکسته اند و خارج از آن نشسته اند و مای محبوس در محبس تاریخ طی حرکتمان به ایشان می رسیم و چندباره میرسیم..
بگذارید برگردم به ثنویت، اصل جهان ما #ثنویت است اما کسانی هستند که میدانند :
گرچه با هم مروزی و رازی اند
هردو باهم بر سر یک بازی اند..
خب حال سخن این است که یک حقیقت مطلق بی انتهای بلاشرط هست که در جهان مینو دو مینوی نور و ظلمت( و...) را پدید آورده تا #بازی کیهان شکل بگیرد ااین بازی در #ستیز و همنبردی آن دو نیرو شکل میگیرد. گویا او برای نشان دادن #یک خود باید این #دو را بسازد. در اغلب آیین های اسطوره ای آفرینش جهان مادی از پیکر #خدا_انسان، #غول_انسان نخستین پدید می آید هند، یونان، اساطیر حوزه ی اسکاندیناوی و..همه براین امر تایید دارند فقط دراین میان #ایران شگفتی خاصی دارد اساطیر متاخرتر ما دوآفرینش قائل است #مینویی و #گیتیگ.. نه اینکه نور مینویی است نه، ما هم مینوی نور داریم هم مینوی تاریکی (سپنته مینو و انگره مینو) بعد در آفرینش زمان کرانه مند است که آسمان و.. شکل میگیرد و آن نبرد بزرگ زیر این گنبد نیلوفری محقق میشود تا نهایتا مینوی بدی محدود شود چون اگر جنگ در جهان بی کرانه شکل میگرفت نتیجتا نبرد خیر و شر نیز بی کرانه میشد پس اساس جهان محدود ما نیز یک امر خیر و برپایه ی خرد و... نهایتا نیک است.
تا آنجا که به خاطر دارم تقریبا همه ی خدایان اساطیری از آفرینش بویژه آفرینش انسان پشیمان میشوند اما در آیین #مزدیسنایی است که هرگز این پشیمانی دیده نمی شود چون منهج هستی اساسا بر خیر و نیکی است و سرانجام همین جهان آشوب و ستیز هم محدودیت ظلمت است و...
این توضیح مختصری از جهان انتزاعی اساطیر ما..اما در آفرینش جهان گیتی ما همان #غول_انسان نخستین را داریم وقتی اهریمن #گیومرته را میکشد فرشتگان نطفه ی او را به خورشید میبرند پالوده میکنند و در آمیزش آن نطفه ی مطهر با #ریواس #مشی_و_مشیانه (چیزی معادل آدم و حوای سامیان) پدید می آید چنانکه از پیکر گاو سپید و مقدس تخمه و تبار گیاهان و جانوران شکل میگیرد. گاوی که اهریمن او را نیز میکشد. اما او که پیش دانایی ندارد عمل مرگ آفرینش منجر به زایشهای بزرگ میشود. از مرگ کیومرث تبار بزرگ انسان پدید می آید و از مرگ گاو_نخستین گیاهان و حیوانات و این است که عملا بزرگترین سلاح اهریمن یعنی #مرگ زندگی بخش ترین اتفاق جهان گیتی میشود..
همین توضیحات مختصر را هم فراموش کنید.
طبق اساطیر ما جهان دوبنی اساسی خیر دارد خود اهریمن نیز نهایتا در خدمت گستردن نور است ( چنانکه ابلیس و شیطان هم نهایتا خادم نورند و اصالت ندارند) پس از آفرینش جهان مینو اهورامزدا گیومرته و گاو نخستین را می آفریند اهریمن آنها را میکشد (شکلی از قربانی) اما سلاح بظاهر زشت مرگ به خدمت زندگی در میآید و این قتل شروع زندگیهای بزرگ میشود..
شما باید کم کم ارتباط این سخنانم را با واقعه ی #کربلا متوجه شده باشید.
اگر اهل مداومت هستید همچنان بیایید تا برداشتها و دریافتهایم برایتان بنویسم..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#چندسخن_درباره_ی_آیین_عاشورا(۴)
قرارشد در این بخش کمی به زبان اسطوره سخن بگویم.
از نظر من ِ موحد، تمام تاریخ عرصه ی ظهور #یک است. تمام تاریخ یک پیکره ی واحد است با روانی واحد که نام آن روان خداست.
هستی مجالی(اسم زمان و مکان) است برای ظهور یک و همینکه میگویم زمان و مکان باب #دو گشوده میشود.
یعنی تمام بودنی که #من ناظر آنم مظهر تجلی یک، در قالب دو است.
این است که اساس نگاه بشر در جهان مظاهر بر #دوبنی استوار شده، شب و روز، نور و ظلمت، خیر و شر و... و ازین گریزی نیست مگر جایی که بتوان از #مجال #زمان_مکان بیرون زد و بوده اند کسانی که( به نسبت) مرزهای زمان_مکان را شکسته اند و خارج از آن نشسته اند و مای محبوس در محبس تاریخ طی حرکتمان به ایشان می رسیم و چندباره میرسیم..
بگذارید برگردم به ثنویت، اصل جهان ما #ثنویت است اما کسانی هستند که میدانند :
گرچه با هم مروزی و رازی اند
هردو باهم بر سر یک بازی اند..
خب حال سخن این است که یک حقیقت مطلق بی انتهای بلاشرط هست که در جهان مینو دو مینوی نور و ظلمت( و...) را پدید آورده تا #بازی کیهان شکل بگیرد ااین بازی در #ستیز و همنبردی آن دو نیرو شکل میگیرد. گویا او برای نشان دادن #یک خود باید این #دو را بسازد. در اغلب آیین های اسطوره ای آفرینش جهان مادی از پیکر #خدا_انسان، #غول_انسان نخستین پدید می آید هند، یونان، اساطیر حوزه ی اسکاندیناوی و..همه براین امر تایید دارند فقط دراین میان #ایران شگفتی خاصی دارد اساطیر متاخرتر ما دوآفرینش قائل است #مینویی و #گیتیگ.. نه اینکه نور مینویی است نه، ما هم مینوی نور داریم هم مینوی تاریکی (سپنته مینو و انگره مینو) بعد در آفرینش زمان کرانه مند است که آسمان و.. شکل میگیرد و آن نبرد بزرگ زیر این گنبد نیلوفری محقق میشود تا نهایتا مینوی بدی محدود شود چون اگر جنگ در جهان بی کرانه شکل میگرفت نتیجتا نبرد خیر و شر نیز بی کرانه میشد پس اساس جهان محدود ما نیز یک امر خیر و برپایه ی خرد و... نهایتا نیک است.
تا آنجا که به خاطر دارم تقریبا همه ی خدایان اساطیری از آفرینش بویژه آفرینش انسان پشیمان میشوند اما در آیین #مزدیسنایی است که هرگز این پشیمانی دیده نمی شود چون منهج هستی اساسا بر خیر و نیکی است و سرانجام همین جهان آشوب و ستیز هم محدودیت ظلمت است و...
این توضیح مختصری از جهان انتزاعی اساطیر ما..اما در آفرینش جهان گیتی ما همان #غول_انسان نخستین را داریم وقتی اهریمن #گیومرته را میکشد فرشتگان نطفه ی او را به خورشید میبرند پالوده میکنند و در آمیزش آن نطفه ی مطهر با #ریواس #مشی_و_مشیانه (چیزی معادل آدم و حوای سامیان) پدید می آید چنانکه از پیکر گاو سپید و مقدس تخمه و تبار گیاهان و جانوران شکل میگیرد. گاوی که اهریمن او را نیز میکشد. اما او که پیش دانایی ندارد عمل مرگ آفرینش منجر به زایشهای بزرگ میشود. از مرگ کیومرث تبار بزرگ انسان پدید می آید و از مرگ گاو_نخستین گیاهان و حیوانات و این است که عملا بزرگترین سلاح اهریمن یعنی #مرگ زندگی بخش ترین اتفاق جهان گیتی میشود..
همین توضیحات مختصر را هم فراموش کنید.
طبق اساطیر ما جهان دوبنی اساسی خیر دارد خود اهریمن نیز نهایتا در خدمت گستردن نور است ( چنانکه ابلیس و شیطان هم نهایتا خادم نورند و اصالت ندارند) پس از آفرینش جهان مینو اهورامزدا گیومرته و گاو نخستین را می آفریند اهریمن آنها را میکشد (شکلی از قربانی) اما سلاح بظاهر زشت مرگ به خدمت زندگی در میآید و این قتل شروع زندگیهای بزرگ میشود..
شما باید کم کم ارتباط این سخنانم را با واقعه ی #کربلا متوجه شده باشید.
اگر اهل مداومت هستید همچنان بیایید تا برداشتها و دریافتهایم برایتان بنویسم..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#خدا_با_ما_سخن_می گوید
#یادداشت_روز ۱-جهان ۲-ایران
مشخص است باید بافت و سرچشمه ی این گفتار را هنگام خواندن مشخص کرد گرچه در عنوانش کمی گویاست.
۱-فرهنگ معرفتی شرق بویژه ایران، جهان را بازتاب اعمال و افکار ما میداند.در این فرهنگ انسان جان جهان است و این جان هرچه کند، بیندیشد، تخیل کند و.. تجسد و تجسم میابد.
این جهان کوه است و فعل ما صدا
در واقع جهان_با_انسان و انسان_در_جهان در کنار سازوکار ونظام مستحکم وجودی وذاتی خود،پیوندی عمیق با هم دارند.پلک زدن و تاثیر در گردش سیارات مثالی بوده که بارها شنیده ایم.
حال سخن این است جهان همان معامله ای را با انسان ( درمعنای کلی اش) میکند که انسان با جهان.. شیره ی زمین را مکیدن،نابود کردن و محصورکردن گونه های زیستی و فکری موجود در جهان و انسان، توسعه ها و انباشت های سرطان وار در جاهای مختلف و حوزه های مختلف جهان و انسان، دسته بندی و طبقاتی کردن فرعون وار و جمشید وار گوش ندادن به نفس به شماره افتاده ی زمین. مصرف گرایی تباه و..همه انسان را رسانده به آتش استرالیا، ویروس شرق آسیا، اوضاع خونین هند، وضع ایران، حمام خون خاور میانه و..
حالا به دروازه های اروپا و آمریکا هم رسیده اصل داستان..هرچه کنی به خود کنی اسمش را کارما یا هرچه میخواهید بگذارید.
۲- نگاهی بیندازید به ادبیات رسانه های حاکمیتی و بعد به تبعش اکثریت مردم که متاثر از این ادبیات اند.
براساس همان ناراستی های خرد و کلان بشر و پلیدیهای دانسته یا نادانسته ی انسان یک بحران جهانی ایجاد شده #کروناکویید۱۹ این بی مبالاتی ها را اضافه کنید به غفلتهای عمدی صاحب قدرتان ایران (یکیش هواپیمایی ماهان) حالا و طبیعتا بحران در جامعه ی طوفان زده توان میگیرد..و آشوب میشود و داستان.
رسانه های رنگارنگ با نیات پلید یا قشنگ شروع میکنند به تبیین،توضیح، تهییج، تکثیر، تدمیر ( ویران کردن) تخدیر و..ملت،اما دقت کنید به واژگان حضرات؛ خط مقدم، جبهه، سرداران، قهرمانان، شکست، سرکوب، پیروزی، تفرقه، خاین،حماسه آفرینی،ایثار و.. کلا جنگ است دیگر..و عقل جنگ، عقل زندگی نیست عقل کشتن است.
حالا چرا این نگاه در جامعه ی ما سالهاست ترویج میشود؟ ( والبته جوامعی مثل ما) چون نگاه ذاتی حاکمیت مطلق اساسا قایل به جنگ است چرا؟ چون خود را حق علی الاطلاق میداند و مقدار حق بودن باقی کائنات ( نه فقط انسانها) را او تعیین میکند فرمولش هم مشخص است التزام و فرمان بری از من
خب این #بافت-موقعیت میشود جنگ و مقطع حساس کنونی.
بعد واژگان حوزه ی جنگ راه می یابد به تمام حوزه های بشری.. این را بگویم که این مساله نخست عام است یعنی انسان ذاتا اسیر این نبرد است و کلمات حوزه ی جنگ را به تمان ارکان زندگی برده است فوتبال مدافع و مهاجم دارد تنیس حمله و دفاع دارد و..اما وقتی این اندیشه میشود پارادایم یک حاکمیت ایدئولوژیک داستان متفاوت میشود.
این است که قبل و بعد از نبردهای خونین الکلاسیکو و..با سوت داور بازیکنان میروند در آغوش هم و ماچ و بوسه و نبرد متوقف میشود در همان بافت امادر ایران نبرد ادامه می یابد تا خانه و صفحات مجازی و رختخواب بازیکنان و طرفداران آنها.
آری جهان را عرصه ی جنگهای بی پایان و بدون صلح دیدن و نهایتش را محو و نابودی طرف مقابل خواستن درد انسان جهانی و اکنون درد مضاعف انسان ایرانی است.
اما نتیجه چه بوده؟بهرمندی عده ای قلیل و انباشت بیشتر ثروت و قدرت در دست گروههایی اندک ( چه در جهان چه ایران) و به مسلخ بردن میلیون ها فکر و خیال و آرزو و..انسان..چون وقتی شما داستانها را ببرید به بافت جنگ کلا جهان را عوض کرده اید. در چنین شرایطی که غیرعادی است کارها هم طبیعتا غیر عادی است.شما وقتی مقابل دشمن باشی هرکار جز جنگیدن با دشمن خیانت است. نباید از خطای فاحش فرمانده بگویی چون دشمن سوء استفاده میکند، نباید نقد کنی چون تفرفه می اندازی، نباید بنالی از درد چون دلهره میشود، نباید از منطق صلح بگویی چون خود را ظریف و شکننده و ضعیف نشان داده ای، نباید از گفتکو بگویی چون..
میبینی در پس بکار بردن ده بیست واژه چه جهانی از آشوبها خفته است؟
راستش را بخواهید بارها ازمن پرسیده اند یعنی شنا اعتقادی به #حق و #باطل و ستیز ذاتی موجود در #هستی ندارید؟ ومن گفته ام دارم اما اینجا ما فقط اشتراک لفظ داریم نه معنای مورد نظرمن آن است که حضرات میگویند نه راهکار و زندگی من آن است و نه نتیجه ی نهایی..
اگر در مکتب معرفتی ایران از مهرپرستی مغان تا شمس-پرستی مولانا و بعد از آن نگاه کنیم این ستیز هست اما اساس این ستیز ذاتی مبتنی بر حذف نیست بویژه در جهان بیرون.. در جهان بیرون مبتنی بر ایجاد تعادل است و راهکارش گسترش دانایی،آگاهی، دوستی و خیر است در شیوه های مختلف از درختکاری تا کشاورزی و نیازردن حیوانات و..بویژه پندار و گفتار و کردار نیک..و در جهان درون مبتنی بر محدود کردن قدرت فرعون و جمشید درون است تا فعال لما یشاء نشود👇👇👇
#یادداشت_روز ۱-جهان ۲-ایران
مشخص است باید بافت و سرچشمه ی این گفتار را هنگام خواندن مشخص کرد گرچه در عنوانش کمی گویاست.
۱-فرهنگ معرفتی شرق بویژه ایران، جهان را بازتاب اعمال و افکار ما میداند.در این فرهنگ انسان جان جهان است و این جان هرچه کند، بیندیشد، تخیل کند و.. تجسد و تجسم میابد.
این جهان کوه است و فعل ما صدا
در واقع جهان_با_انسان و انسان_در_جهان در کنار سازوکار ونظام مستحکم وجودی وذاتی خود،پیوندی عمیق با هم دارند.پلک زدن و تاثیر در گردش سیارات مثالی بوده که بارها شنیده ایم.
حال سخن این است جهان همان معامله ای را با انسان ( درمعنای کلی اش) میکند که انسان با جهان.. شیره ی زمین را مکیدن،نابود کردن و محصورکردن گونه های زیستی و فکری موجود در جهان و انسان، توسعه ها و انباشت های سرطان وار در جاهای مختلف و حوزه های مختلف جهان و انسان، دسته بندی و طبقاتی کردن فرعون وار و جمشید وار گوش ندادن به نفس به شماره افتاده ی زمین. مصرف گرایی تباه و..همه انسان را رسانده به آتش استرالیا، ویروس شرق آسیا، اوضاع خونین هند، وضع ایران، حمام خون خاور میانه و..
حالا به دروازه های اروپا و آمریکا هم رسیده اصل داستان..هرچه کنی به خود کنی اسمش را کارما یا هرچه میخواهید بگذارید.
۲- نگاهی بیندازید به ادبیات رسانه های حاکمیتی و بعد به تبعش اکثریت مردم که متاثر از این ادبیات اند.
براساس همان ناراستی های خرد و کلان بشر و پلیدیهای دانسته یا نادانسته ی انسان یک بحران جهانی ایجاد شده #کروناکویید۱۹ این بی مبالاتی ها را اضافه کنید به غفلتهای عمدی صاحب قدرتان ایران (یکیش هواپیمایی ماهان) حالا و طبیعتا بحران در جامعه ی طوفان زده توان میگیرد..و آشوب میشود و داستان.
رسانه های رنگارنگ با نیات پلید یا قشنگ شروع میکنند به تبیین،توضیح، تهییج، تکثیر، تدمیر ( ویران کردن) تخدیر و..ملت،اما دقت کنید به واژگان حضرات؛ خط مقدم، جبهه، سرداران، قهرمانان، شکست، سرکوب، پیروزی، تفرقه، خاین،حماسه آفرینی،ایثار و.. کلا جنگ است دیگر..و عقل جنگ، عقل زندگی نیست عقل کشتن است.
حالا چرا این نگاه در جامعه ی ما سالهاست ترویج میشود؟ ( والبته جوامعی مثل ما) چون نگاه ذاتی حاکمیت مطلق اساسا قایل به جنگ است چرا؟ چون خود را حق علی الاطلاق میداند و مقدار حق بودن باقی کائنات ( نه فقط انسانها) را او تعیین میکند فرمولش هم مشخص است التزام و فرمان بری از من
خب این #بافت-موقعیت میشود جنگ و مقطع حساس کنونی.
بعد واژگان حوزه ی جنگ راه می یابد به تمام حوزه های بشری.. این را بگویم که این مساله نخست عام است یعنی انسان ذاتا اسیر این نبرد است و کلمات حوزه ی جنگ را به تمان ارکان زندگی برده است فوتبال مدافع و مهاجم دارد تنیس حمله و دفاع دارد و..اما وقتی این اندیشه میشود پارادایم یک حاکمیت ایدئولوژیک داستان متفاوت میشود.
این است که قبل و بعد از نبردهای خونین الکلاسیکو و..با سوت داور بازیکنان میروند در آغوش هم و ماچ و بوسه و نبرد متوقف میشود در همان بافت امادر ایران نبرد ادامه می یابد تا خانه و صفحات مجازی و رختخواب بازیکنان و طرفداران آنها.
آری جهان را عرصه ی جنگهای بی پایان و بدون صلح دیدن و نهایتش را محو و نابودی طرف مقابل خواستن درد انسان جهانی و اکنون درد مضاعف انسان ایرانی است.
اما نتیجه چه بوده؟بهرمندی عده ای قلیل و انباشت بیشتر ثروت و قدرت در دست گروههایی اندک ( چه در جهان چه ایران) و به مسلخ بردن میلیون ها فکر و خیال و آرزو و..انسان..چون وقتی شما داستانها را ببرید به بافت جنگ کلا جهان را عوض کرده اید. در چنین شرایطی که غیرعادی است کارها هم طبیعتا غیر عادی است.شما وقتی مقابل دشمن باشی هرکار جز جنگیدن با دشمن خیانت است. نباید از خطای فاحش فرمانده بگویی چون دشمن سوء استفاده میکند، نباید نقد کنی چون تفرفه می اندازی، نباید بنالی از درد چون دلهره میشود، نباید از منطق صلح بگویی چون خود را ظریف و شکننده و ضعیف نشان داده ای، نباید از گفتکو بگویی چون..
میبینی در پس بکار بردن ده بیست واژه چه جهانی از آشوبها خفته است؟
راستش را بخواهید بارها ازمن پرسیده اند یعنی شنا اعتقادی به #حق و #باطل و ستیز ذاتی موجود در #هستی ندارید؟ ومن گفته ام دارم اما اینجا ما فقط اشتراک لفظ داریم نه معنای مورد نظرمن آن است که حضرات میگویند نه راهکار و زندگی من آن است و نه نتیجه ی نهایی..
اگر در مکتب معرفتی ایران از مهرپرستی مغان تا شمس-پرستی مولانا و بعد از آن نگاه کنیم این ستیز هست اما اساس این ستیز ذاتی مبتنی بر حذف نیست بویژه در جهان بیرون.. در جهان بیرون مبتنی بر ایجاد تعادل است و راهکارش گسترش دانایی،آگاهی، دوستی و خیر است در شیوه های مختلف از درختکاری تا کشاورزی و نیازردن حیوانات و..بویژه پندار و گفتار و کردار نیک..و در جهان درون مبتنی بر محدود کردن قدرت فرعون و جمشید درون است تا فعال لما یشاء نشود👇👇👇
#درباب_معلمی
#روزمعلم را به من تبریک نگویید مگر اینکه ...
من یک #معلمم .
سربلندی ام این است که در همان آغاز که نوجوانی کتاب خوان بودم #بتهای زندگی ام همه #معلم بودند و #مدرس ،اهل میز و تخته و ...ایستاده در برابر مشتاقانی که اغلب چشم به ذهن و زبان انسانی دارند که ایستاده در برابرشان. همه ی خواهندگان خدمت، در برابر ارایه دهنده ی آن خدمت می ایستند و او مینشیند، چنانکه خادمی در برابر مخدوم، و معلم در برابر طالبان دانش و تجربه و اگر داشته باشد تفکر و شیوه هایش می ایستد و ومعمولا طالب علمان مینشینند؛
آری بتهای من اغلب معلم بودند #نیما #صمد_بهرنگی #جلال #شریعتی #زرین_کوب #شفیعی و... بعدها اغلب نویسندگان و هنرمندان و متفکرانی که #ستایش_برانگیزند #علامه_طباطبایی ، #کربن #نصر و... وحتا بسیاری از متفکران و نویسندگان و هنرمندان فرانسه و آلمان و..
نه اینکه عکس فوتبالیستهای دهه ی شصت را نمیزدم به دیوارهای راه پله ،نه اینکه عکسهای بازیگران را پنهان نمی کردم گوشه و کنار ، نه اینکه #صداهای ممنوعه را در کاستهای سونی و بعدها مکلس و عصمت نمیگذاشتم زیر پیراهن نه...اینها همه بود اما در آن کویرستان سوزان شکل گرفته در تب و خلسه های مستی بتهای من همه #معلم بودند.
و این شد که احتمالا از معدود معلمانی شدم که با آگاهی و اشتیاق پا به این راه گذاشتم راهی که بی شک بیشتر از آنکه برای عزیزانم ،در هیات شاگرد آموزنده باشد برای خودم سرشار شد از برکت دانایی ،آگاهی ،درک ،دریافت و.. شهود... و الحمد لله اولا و آخرا...
اما درباب روزی به نام معلم یا هرچیز دیگر .. واقعا هیچگاه جدی نگرفته ام این مناسک را بویژه آنجاها که پای رسمیت همیشه احمقانه ی حکومتی و حاکمیتی پدید میآید چون اعتقاد دارم هر منسک و آیین که گرامی داشته شود از سوی ارباب قدرتی بی هیچ شک تهی شده از محتوای واقعی اش زیرا هر صاحب قدرتی از هرچیزی، بویژه مناسک و آیین ها که نفوذ و عمومیت دارند بین مردم ابزاری میسازد برای حفظ قدرت خود و تحمیق مردم ..
باری ،دیده اید بسیار کم منسک و آیینی را در مثلا روزهای نشان دار یاد میکنم بویژه در این سالهای شگفت درد و آه و اندوه ...
( و پاسخگو خواهند بود کسانی که آنقدر مبتذل کردند باشکوه ترین دستاوردهای ایران را که تو هراس داری از طرحشان که هراس هم نداشته باشی اشتیاقی نیست و مرگ فجیعی است بی شوقی)
اما سخن از علم و معلم و... بسیار دارم .اینجا فقط خواستم یک مطلب را با شما درمیان بگذارم .. روز معلم یا هر روز دیگری را که احساس میکنید ربطی به من دارد تبریک نگویید مگر اینکه براستی توانسته باشم شمعی ، چراغی ، شعله ی تغییری را در وجودتان روشن کرده باشم .
در هیچ کلاسی و در نوشتن هیچ متنی ورود نکردم مگر اینکه خواسته باشم پس از آن کلاس یا متن ، مخاطبم تغییری کرده باشد. تکانی خورده باشد و برود سمت کتابی، فیلمی، تفکری، حسی..که تابحال نداشته..
دقت کنید این فرق دارد با هیجانزدگی مخاطب فرق دارد با شگفت زدگی و اعجابش و مثلا سرحال آمدنش و.. که در بسیاری سخنرانی ها و کلاسها و متنها و.. ممکن است اتفاق بیفتد من از شروع تغییر میگویم .هیچ لذتی برایم ازین بزرگتر نبوده که کسی در قامت #پرشکوه_انسان برابرم بایستد و بگوید: آقا شما عامل اصلی رفتن من به سوی کتاب و هنر و فکر و... من بیتاب بودم اما شما بودید که گفتید این بیتابی تشنگی است تشنگی #حقیقت و #زیبایی که تنها راه رسیدن به آن #رفتن است و رفتن و #رشد..
و من در دل و به زبان بگویم : نه عزیزدلم من هم بهانه ای بوده ام اصل کار خودت بوده ای و این بی شک لطف بیکران #خدا است #خدا.
و اکنون از پس ۲۸ معلمی واقعا نمیدانم آیا توانسته ام بر ۲۸ هشت تن از پاره های تنم چنین تاثیری را بهانه شوم؟من قانع ام .. اگر عدد میشد ۲۸۰ نفر یا ۲۸۰۰ نفر از آن ده بیست هزار نفری که پای سخنانم نشسته بودند خب بهتر می بود اما چه بایدم کرد من از قحطی آمده #بضاعة_مزجاة داشتم و اکنون نیز شرمنده خواهم شد اگر در هر کلاسی که مینشینی یا هر پستی که میخوانی چیزی نو و روشن در برابر دیدگانت قرار ندهم و نگویم تو شایسته ی تمام نورهایی چشمت باید زیباترینها را ببیند گوشت باید برترین ها را بشنود بر لبانت باید باشکوه ترین واژه ها جاری شود زبانت باید گواراترین شرابها را بچشد ، مشامت باید خوش بو ترین گلها را ببوید و جانت جانت جانت بهایی دارد که خداست به کمتر از آن مفروش...
الحمدلله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی
#همیشه_جستجوگر_حقیقت_وزیبایی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#روزمعلم را به من تبریک نگویید مگر اینکه ...
من یک #معلمم .
سربلندی ام این است که در همان آغاز که نوجوانی کتاب خوان بودم #بتهای زندگی ام همه #معلم بودند و #مدرس ،اهل میز و تخته و ...ایستاده در برابر مشتاقانی که اغلب چشم به ذهن و زبان انسانی دارند که ایستاده در برابرشان. همه ی خواهندگان خدمت، در برابر ارایه دهنده ی آن خدمت می ایستند و او مینشیند، چنانکه خادمی در برابر مخدوم، و معلم در برابر طالبان دانش و تجربه و اگر داشته باشد تفکر و شیوه هایش می ایستد و ومعمولا طالب علمان مینشینند؛
آری بتهای من اغلب معلم بودند #نیما #صمد_بهرنگی #جلال #شریعتی #زرین_کوب #شفیعی و... بعدها اغلب نویسندگان و هنرمندان و متفکرانی که #ستایش_برانگیزند #علامه_طباطبایی ، #کربن #نصر و... وحتا بسیاری از متفکران و نویسندگان و هنرمندان فرانسه و آلمان و..
نه اینکه عکس فوتبالیستهای دهه ی شصت را نمیزدم به دیوارهای راه پله ،نه اینکه عکسهای بازیگران را پنهان نمی کردم گوشه و کنار ، نه اینکه #صداهای ممنوعه را در کاستهای سونی و بعدها مکلس و عصمت نمیگذاشتم زیر پیراهن نه...اینها همه بود اما در آن کویرستان سوزان شکل گرفته در تب و خلسه های مستی بتهای من همه #معلم بودند.
و این شد که احتمالا از معدود معلمانی شدم که با آگاهی و اشتیاق پا به این راه گذاشتم راهی که بی شک بیشتر از آنکه برای عزیزانم ،در هیات شاگرد آموزنده باشد برای خودم سرشار شد از برکت دانایی ،آگاهی ،درک ،دریافت و.. شهود... و الحمد لله اولا و آخرا...
اما درباب روزی به نام معلم یا هرچیز دیگر .. واقعا هیچگاه جدی نگرفته ام این مناسک را بویژه آنجاها که پای رسمیت همیشه احمقانه ی حکومتی و حاکمیتی پدید میآید چون اعتقاد دارم هر منسک و آیین که گرامی داشته شود از سوی ارباب قدرتی بی هیچ شک تهی شده از محتوای واقعی اش زیرا هر صاحب قدرتی از هرچیزی، بویژه مناسک و آیین ها که نفوذ و عمومیت دارند بین مردم ابزاری میسازد برای حفظ قدرت خود و تحمیق مردم ..
باری ،دیده اید بسیار کم منسک و آیینی را در مثلا روزهای نشان دار یاد میکنم بویژه در این سالهای شگفت درد و آه و اندوه ...
( و پاسخگو خواهند بود کسانی که آنقدر مبتذل کردند باشکوه ترین دستاوردهای ایران را که تو هراس داری از طرحشان که هراس هم نداشته باشی اشتیاقی نیست و مرگ فجیعی است بی شوقی)
اما سخن از علم و معلم و... بسیار دارم .اینجا فقط خواستم یک مطلب را با شما درمیان بگذارم .. روز معلم یا هر روز دیگری را که احساس میکنید ربطی به من دارد تبریک نگویید مگر اینکه براستی توانسته باشم شمعی ، چراغی ، شعله ی تغییری را در وجودتان روشن کرده باشم .
در هیچ کلاسی و در نوشتن هیچ متنی ورود نکردم مگر اینکه خواسته باشم پس از آن کلاس یا متن ، مخاطبم تغییری کرده باشد. تکانی خورده باشد و برود سمت کتابی، فیلمی، تفکری، حسی..که تابحال نداشته..
دقت کنید این فرق دارد با هیجانزدگی مخاطب فرق دارد با شگفت زدگی و اعجابش و مثلا سرحال آمدنش و.. که در بسیاری سخنرانی ها و کلاسها و متنها و.. ممکن است اتفاق بیفتد من از شروع تغییر میگویم .هیچ لذتی برایم ازین بزرگتر نبوده که کسی در قامت #پرشکوه_انسان برابرم بایستد و بگوید: آقا شما عامل اصلی رفتن من به سوی کتاب و هنر و فکر و... من بیتاب بودم اما شما بودید که گفتید این بیتابی تشنگی است تشنگی #حقیقت و #زیبایی که تنها راه رسیدن به آن #رفتن است و رفتن و #رشد..
و من در دل و به زبان بگویم : نه عزیزدلم من هم بهانه ای بوده ام اصل کار خودت بوده ای و این بی شک لطف بیکران #خدا است #خدا.
و اکنون از پس ۲۸ معلمی واقعا نمیدانم آیا توانسته ام بر ۲۸ هشت تن از پاره های تنم چنین تاثیری را بهانه شوم؟من قانع ام .. اگر عدد میشد ۲۸۰ نفر یا ۲۸۰۰ نفر از آن ده بیست هزار نفری که پای سخنانم نشسته بودند خب بهتر می بود اما چه بایدم کرد من از قحطی آمده #بضاعة_مزجاة داشتم و اکنون نیز شرمنده خواهم شد اگر در هر کلاسی که مینشینی یا هر پستی که میخوانی چیزی نو و روشن در برابر دیدگانت قرار ندهم و نگویم تو شایسته ی تمام نورهایی چشمت باید زیباترینها را ببیند گوشت باید برترین ها را بشنود بر لبانت باید باشکوه ترین واژه ها جاری شود زبانت باید گواراترین شرابها را بچشد ، مشامت باید خوش بو ترین گلها را ببوید و جانت جانت جانت بهایی دارد که خداست به کمتر از آن مفروش...
الحمدلله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی
#همیشه_جستجوگر_حقیقت_وزیبایی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و..
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه میگوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و..
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه میگوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#حکایت_فوتبال_و_این_سرشوریده...
محو اما به یاد دارم که در خردسالی من عموی فوتبالی و دوستانش جمع که می شدند یکی #گرد_مولر را خاتم فوتبالبازها میدانست دیگری #یوهان_کرایف را و سومی می گفت محال است روی دست #پله کسی پیدا شود و چهارمی از #رومنیگه می گفت و #جن_تیله و..
چند سالی گذشت و نوجوان شدم #ماتئوس آمده بود #زیکو و #باجو و #گولیت و #بکن_باؤر و اعجوبه ای به نام #مارادونا... و اینکه اینها نسل آخر ابر فوتبالیستهای جهانند اما دهه ی بعد میدان تهی نشده بود از شیران #رونالدوی دندان خرگوشی #گئورگی_هاگی #ببتو #رونادلینهو #رونی #فیگو و... و نسل بعد با فرومانروایی مطلق #مسی و #رونالدو و گهگاه ستاره هایی دیگر ... و همه از ختمی مرتبت بودن اینها می گویند که آسمان فوتبال می درخشد به نام #هازارد #امپاپه #دیبروین
#دیبالا و... و نکته چیست !؟
حال من در میان سالی میبینم عمویم از کسانی میگفت که متولد دهه ی چهل میلادی بودند نوجوانی من پر بود از دهه ی شصتی جوانی از پرورش یافتگان دهه ی هفتاد و هشتاد و میانسالی ستاره های ظهور کرده ای دارد از متولدین دهه ی نود میلادی و این یعنی #نظام یعنی #سیستم یعنی #رشد و خلاصه کنم یعنی حصور ملموس آنچه #خدا است..
چیزی که در جامعه ی ما تجلی همه گیر نیافته. در هیچ حوزه ای این مملکت نتوانسته #نظام بسازد #دستگاه و #سیستم بسازد .. اصل این واژگان ماندن پوینده و روینده است و شما نشان بدهید طی صد سال اخیر ما کدام سیستم را سامان داده ایم؟ همه ی نظامات این کشور فشل و فروریخته است ؛
نظامهای بزرگی مانند خانواده، آموزش و پرورش ، تولید ، ورزش، سرگرمی ، هنر و.. حتا نظام دین که من جزیی ازفرهنگش میدانم هیچکدام نتوانسته مثلا مانند #نظام_فوتبال شود در غرب..
تک ستاره های این جامعه در حوزه های مختلف محصول دیمی بار آمدند و هیچ ربط نظام_مندی با جامعه ندارند چرا که تمامت این جامعه ی بی نظام اتفاقا تلاش میکند برای سوزاندن یا فراری دادن هر بذر و نهال و درخت اهل رشد..
اینها را گفتم تا بگویم درد بی درمان ما نرسیدن به مرحله ی #نظام_سازی است.
یادتان باشد اگر نظام معنای اصلی اش در #رشد و بالندگی زایایی و پایایی و... باشد ما اکنون هیچ نظامی نداریم چون همه شان یا فروپاشیده اند یا در حال فرو ریختن اند..
در فوتبال ما تقریبا محال است نسل دهه ی نود میلادی که اغلب متولدان بیست سی سال قبل تر از آن بودند تکرار شوند و..
و اما اینکه چگونه یک ملت مثل آلمان و بعد یک منطقه مثل اروپا می رسد به #نظامسازی راز و رمزی دارد که باید کشفش کرد ...
قرنهاست در ناامیدی مطلق حافظ زبان حال ما بوده؛
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند ؟!
اما مشکل همینجاست ما مردان مرد کن نداریم ما عاشق ترینهای تاریخ را داریم ما شمس ها و نجم ها داریم ... اما نظام نداریم آقا نظام نداریم و تا نتوانیم نظام بسازیم سرنوشت شوممان همین خواهد ماند که هست...
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#حکایت_فوتبال_و_این_سرشوریده...
محو اما به یاد دارم که در خردسالی من عموی فوتبالی و دوستانش جمع که می شدند یکی #گرد_مولر را خاتم فوتبالبازها میدانست دیگری #یوهان_کرایف را و سومی می گفت محال است روی دست #پله کسی پیدا شود و چهارمی از #رومنیگه می گفت و #جن_تیله و..
چند سالی گذشت و نوجوان شدم #ماتئوس آمده بود #زیکو و #باجو و #گولیت و #بکن_باؤر و اعجوبه ای به نام #مارادونا... و اینکه اینها نسل آخر ابر فوتبالیستهای جهانند اما دهه ی بعد میدان تهی نشده بود از شیران #رونالدوی دندان خرگوشی #گئورگی_هاگی #ببتو #رونادلینهو #رونی #فیگو و... و نسل بعد با فرومانروایی مطلق #مسی و #رونالدو و گهگاه ستاره هایی دیگر ... و همه از ختمی مرتبت بودن اینها می گویند که آسمان فوتبال می درخشد به نام #هازارد #امپاپه #دیبروین
#دیبالا و... و نکته چیست !؟
حال من در میان سالی میبینم عمویم از کسانی میگفت که متولد دهه ی چهل میلادی بودند نوجوانی من پر بود از دهه ی شصتی جوانی از پرورش یافتگان دهه ی هفتاد و هشتاد و میانسالی ستاره های ظهور کرده ای دارد از متولدین دهه ی نود میلادی و این یعنی #نظام یعنی #سیستم یعنی #رشد و خلاصه کنم یعنی حصور ملموس آنچه #خدا است..
چیزی که در جامعه ی ما تجلی همه گیر نیافته. در هیچ حوزه ای این مملکت نتوانسته #نظام بسازد #دستگاه و #سیستم بسازد .. اصل این واژگان ماندن پوینده و روینده است و شما نشان بدهید طی صد سال اخیر ما کدام سیستم را سامان داده ایم؟ همه ی نظامات این کشور فشل و فروریخته است ؛
نظامهای بزرگی مانند خانواده، آموزش و پرورش ، تولید ، ورزش، سرگرمی ، هنر و.. حتا نظام دین که من جزیی ازفرهنگش میدانم هیچکدام نتوانسته مثلا مانند #نظام_فوتبال شود در غرب..
تک ستاره های این جامعه در حوزه های مختلف محصول دیمی بار آمدند و هیچ ربط نظام_مندی با جامعه ندارند چرا که تمامت این جامعه ی بی نظام اتفاقا تلاش میکند برای سوزاندن یا فراری دادن هر بذر و نهال و درخت اهل رشد..
اینها را گفتم تا بگویم درد بی درمان ما نرسیدن به مرحله ی #نظام_سازی است.
یادتان باشد اگر نظام معنای اصلی اش در #رشد و بالندگی زایایی و پایایی و... باشد ما اکنون هیچ نظامی نداریم چون همه شان یا فروپاشیده اند یا در حال فرو ریختن اند..
در فوتبال ما تقریبا محال است نسل دهه ی نود میلادی که اغلب متولدان بیست سی سال قبل تر از آن بودند تکرار شوند و..
و اما اینکه چگونه یک ملت مثل آلمان و بعد یک منطقه مثل اروپا می رسد به #نظامسازی راز و رمزی دارد که باید کشفش کرد ...
قرنهاست در ناامیدی مطلق حافظ زبان حال ما بوده؛
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند ؟!
اما مشکل همینجاست ما مردان مرد کن نداریم ما عاشق ترینهای تاریخ را داریم ما شمس ها و نجم ها داریم ... اما نظام نداریم آقا نظام نداریم و تا نتوانیم نظام بسازیم سرنوشت شوممان همین خواهد ماند که هست...
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#یادداشتهای_پریشانی
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و..
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه میگوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و..
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه میگوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
@Niyazestanbarani
#نکته_دردستان
#عادت_میکنیم
عجیب است ما آدمها #عادت_میکنیم و عجیب تر اینکه همیشه هم به #بدیها عادت میکنیم.
این چه رازی است وچه کسانی این راز را فهمیده اند؟!
کسی به راستگویی عادت نمیکند اما طی چند ماه معتاد دروغ میشویم.
برای اعتیاد به بد بینی و بدگویی فقط چند هفته لازم داریم اما حتا اگر یکسال تمرین مثبت بینی کنیم و خوش گویی، به یکی دو روز میتوان کنار نهاد محصول یکسال را...
ما به مهرورزی و دوست داشتن خو نمی گیریم اما براثر حادثه ای، کینه میشود کیسه ی زهری همیشگی و هی میریزد در جویبار رگهایمان تا فقط حنظل برویاند و کبَست..
به بود ِعزیزانمان انس نمیگیریم.
بودشان آنقدر اعتیادآور نیست که خماری بکشدمان به خانه ی پدر، مادر، خواهر،دوست، برادر و...
اما چهلمشان نارسیده، نبودشان چنان عادی میشود برایمان که نه خطوط چهره شان در صفحه ی مات چشمهایمان میماند نه آهنگ صدایشان در پرده ی سنگین گوشهایمان..
#عادت_میکنیم ما
اما به نبودها و نابودها؛
به نبود ِ #کودکی #نوجوانی #دلهره #عاشقیت #صف_تلفنهای_دوریالی #سینما #عصرجدید #کتاب #روبروی_دانشگاه #آهنگ_ربنا(؟!) #پاییزوخوابهای_طلایی #موذن-اردبیلی #ابوالفضل_جلیلی #مهمانی #خنده #آدینه #کیان #گل_آقا #ادبستان #پس_قلعه #توچال #آب_کرج #فشاریها #چنارهای_ولیعصر #چشمه_علی #کوچه_باغها و..حتا به نبود ِ چیزهای خیلی تازه #فیس_بوک #تلگرام و...
#پدر #مادر #پدرمادربزرگها که هیچ..
#همسر #فرزند و..
ویک روز یادمان میرود اصلا که #من_ی بوده که #آرزوهای_بلندی داشته که در جوانی آسمان را سنگی میافته بر سینه اش که میخواسته #خدا شود روزی که...
#عادت_میکنیم به #نابود_خویش و..
سرانجام #عادت_میکنیم به نبود ِ ِ#زندگی که نبود ِ همه ی ماست که #مرگ است..
آری #عادت_میکنیم و
عجیبیم ما
اما؛
آنانکه زندگی را از ما میدزدند آن راز را فهمیده اند و خیلی خوب میدانند که #ما؛ #عادت_میکنیم
نه که #انسانیم ما...؟!
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#نکته_دردستان
#عادت_میکنیم
عجیب است ما آدمها #عادت_میکنیم و عجیب تر اینکه همیشه هم به #بدیها عادت میکنیم.
این چه رازی است وچه کسانی این راز را فهمیده اند؟!
کسی به راستگویی عادت نمیکند اما طی چند ماه معتاد دروغ میشویم.
برای اعتیاد به بد بینی و بدگویی فقط چند هفته لازم داریم اما حتا اگر یکسال تمرین مثبت بینی کنیم و خوش گویی، به یکی دو روز میتوان کنار نهاد محصول یکسال را...
ما به مهرورزی و دوست داشتن خو نمی گیریم اما براثر حادثه ای، کینه میشود کیسه ی زهری همیشگی و هی میریزد در جویبار رگهایمان تا فقط حنظل برویاند و کبَست..
به بود ِعزیزانمان انس نمیگیریم.
بودشان آنقدر اعتیادآور نیست که خماری بکشدمان به خانه ی پدر، مادر، خواهر،دوست، برادر و...
اما چهلمشان نارسیده، نبودشان چنان عادی میشود برایمان که نه خطوط چهره شان در صفحه ی مات چشمهایمان میماند نه آهنگ صدایشان در پرده ی سنگین گوشهایمان..
#عادت_میکنیم ما
اما به نبودها و نابودها؛
به نبود ِ #کودکی #نوجوانی #دلهره #عاشقیت #صف_تلفنهای_دوریالی #سینما #عصرجدید #کتاب #روبروی_دانشگاه #آهنگ_ربنا(؟!) #پاییزوخوابهای_طلایی #موذن-اردبیلی #ابوالفضل_جلیلی #مهمانی #خنده #آدینه #کیان #گل_آقا #ادبستان #پس_قلعه #توچال #آب_کرج #فشاریها #چنارهای_ولیعصر #چشمه_علی #کوچه_باغها و..حتا به نبود ِ چیزهای خیلی تازه #فیس_بوک #تلگرام و...
#پدر #مادر #پدرمادربزرگها که هیچ..
#همسر #فرزند و..
ویک روز یادمان میرود اصلا که #من_ی بوده که #آرزوهای_بلندی داشته که در جوانی آسمان را سنگی میافته بر سینه اش که میخواسته #خدا شود روزی که...
#عادت_میکنیم به #نابود_خویش و..
سرانجام #عادت_میکنیم به نبود ِ ِ#زندگی که نبود ِ همه ی ماست که #مرگ است..
آری #عادت_میکنیم و
عجیبیم ما
اما؛
آنانکه زندگی را از ما میدزدند آن راز را فهمیده اند و خیلی خوب میدانند که #ما؛ #عادت_میکنیم
نه که #انسانیم ما...؟!
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹