#درباره_ی_زنان
#قصه_های_من_و_باران
با باران زیاد پارک می رویم به دلایل بسیار.. اما یکی از مهمترینهاش این است که پارک #متن_مطالعاتی مهم و مهیبی است که همه ی پدر_مادر های دغدغه مند باید مطالعه اش کنند..
پدرمادرهای دیگر، بچه های دیگر که غالبا هم دهه ی کودک ما هستند #متنی است حیرت آور و ما میتوانیم #زیست_بافت ده بیست سال بعد کودکانمان را تا حدودی ببینیم... فعلا بماند..
دو پسر چهار پنج ساله با توپ در محلی که طبعا نباید توپ و دوچرخه و.. باشد دارند بازی میکنند، باران به پسر بچه ها نزدیک میشود و میگوید:
- با هم بازی کنیم؟
پسر بچه دست به کمر میزند:
نه، فوتبال مال پسرهاست دختر ها بلد نیستند. مال دخترا نیست
- من بلدم ها..
- نه نمیشه..
توپ سر میخورد از دستش باران توپ را میگیرد او را دریبل میزند و اتفاقا شوت بسیار دقیقی میزند..
- پسرک فریاد میزند نمیشه..
میدود توپ را با دست بر میدارد و میرود دورتر و باران هاج و واج نظاره گر است..
من فکر میکنم پدر مادر این کودک حتما دهه شصتی اند، حتما دوره ی عمومی آموزش را طی کرده اند لیسانس و فوقش هم هست و بچه های رادیو، تله وزیان اند بعد هم ماهواره، اینترنت و.. کل این مجموعه چه کرده است که پسر بچه ی چهار پنج ساله با رگ غیرت متعصبانه قایل به تفکیک جنسیتی است؟
شرط میبندم مادرش با شنیدن کلمه ی #فمنیست میرود روی ابرها و حتما شب و روز پست میگذارد درباره ی برابری حقوق زن و مرد.. (مشتاق ولنگاری جنسی بودن را نمیدانم) اما چرا پسرش، اینطور شده؟
بذرهایی در او کاشته شده و جوانه زده که بیست سی سال دیگر میوه خواهد داد؛
به زیر درختی نباید نشست
که آبش ز زهر است وبارش کبست..
..و مگر اغلب درختهایی که ما داریم می پروریم، ریشه در زهر ندارند و میوه حنظل نخواهند داد؟!
دقت کنیم👇👇
۱۲۸۹ یعنی پنجسال از جنبش مشرطه گذشته بود (صدو ده سال پیش) که نخستین مجله ی ویژه ی زنان چاپ شد و انجمنهای نسوان تشکیل.. بیست و دو سال بعد به روزگار #رضاخان غرب زده (؟!) آخرین انجمن زنان ۱۳۱۱ منحل شد..
طی آن سالها و سالهای بعد طیفهای مختلف و متنوع ایرانی بسیاری تلاشها برای رفع تبعیض زن و مرد صورت دادند اما حدود سالهای ۱۳۵۵ بعد شصت سال کنشگری دکتر شریعتی وقتی برای فرزندانش نامه مینوشت میگفت:
سوسای من (سارا و سوسن) برای شما چه بنویسم در جامعه ای که وضح #احسان از شما مناسب تر است و موانع بودنش کمتر (ر.ک : با مخاطبهای آشنا)
و چهل و پنج سال بعد از آن و مجموعا صدوده سال بعد از به حرکت افتادن پروژه #زن_شناسی و #زن_تکریمی و #زن_ستایی و... در یک پارک شیک پسر یک پدرمادر شیک در چهارپنج سالگی چنین میگوید و چنان رفتار میکند..
دلایل به انجام نرسیدن آن پروژه بسیار است میدانم اما من از بزرگترین مانع این پروژه میخواهم بگویم:
زنان ایران بزرگترین مانع پیش رفت روند احقاق ِ حقوق ِ خویش و نتیجتا جامعه اند..
زنی که هنوز ته دلش جنس اول دوم را میپذیرد.. زنی که هنوز به هزار دلیل موجه و ناموجه دلش بیشتر غنج میرود برای پسر، و حتا زنی که از روی خشم نه مهروخرد دخترش را جنس برتر میداند، زنی که از دخترش میخواهد مرد باشد و کارهای مردان کند و.. خلاصه کنم ؛ زنی که اهل مطالعه ی دائم و اهل سلوک قائم نیست زنی که صدتا کتاب خوب نخوانده صدتا فیلم خوب ندیده و.. این زن بزرگترین مانع شناخت و احقاق حق زنان جامعه ی ماست...
#محسن_یارمحمدی
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#قصه_های_من_و_باران
با باران زیاد پارک می رویم به دلایل بسیار.. اما یکی از مهمترینهاش این است که پارک #متن_مطالعاتی مهم و مهیبی است که همه ی پدر_مادر های دغدغه مند باید مطالعه اش کنند..
پدرمادرهای دیگر، بچه های دیگر که غالبا هم دهه ی کودک ما هستند #متنی است حیرت آور و ما میتوانیم #زیست_بافت ده بیست سال بعد کودکانمان را تا حدودی ببینیم... فعلا بماند..
دو پسر چهار پنج ساله با توپ در محلی که طبعا نباید توپ و دوچرخه و.. باشد دارند بازی میکنند، باران به پسر بچه ها نزدیک میشود و میگوید:
- با هم بازی کنیم؟
پسر بچه دست به کمر میزند:
نه، فوتبال مال پسرهاست دختر ها بلد نیستند. مال دخترا نیست
- من بلدم ها..
- نه نمیشه..
توپ سر میخورد از دستش باران توپ را میگیرد او را دریبل میزند و اتفاقا شوت بسیار دقیقی میزند..
- پسرک فریاد میزند نمیشه..
میدود توپ را با دست بر میدارد و میرود دورتر و باران هاج و واج نظاره گر است..
من فکر میکنم پدر مادر این کودک حتما دهه شصتی اند، حتما دوره ی عمومی آموزش را طی کرده اند لیسانس و فوقش هم هست و بچه های رادیو، تله وزیان اند بعد هم ماهواره، اینترنت و.. کل این مجموعه چه کرده است که پسر بچه ی چهار پنج ساله با رگ غیرت متعصبانه قایل به تفکیک جنسیتی است؟
شرط میبندم مادرش با شنیدن کلمه ی #فمنیست میرود روی ابرها و حتما شب و روز پست میگذارد درباره ی برابری حقوق زن و مرد.. (مشتاق ولنگاری جنسی بودن را نمیدانم) اما چرا پسرش، اینطور شده؟
بذرهایی در او کاشته شده و جوانه زده که بیست سی سال دیگر میوه خواهد داد؛
به زیر درختی نباید نشست
که آبش ز زهر است وبارش کبست..
..و مگر اغلب درختهایی که ما داریم می پروریم، ریشه در زهر ندارند و میوه حنظل نخواهند داد؟!
دقت کنیم👇👇
۱۲۸۹ یعنی پنجسال از جنبش مشرطه گذشته بود (صدو ده سال پیش) که نخستین مجله ی ویژه ی زنان چاپ شد و انجمنهای نسوان تشکیل.. بیست و دو سال بعد به روزگار #رضاخان غرب زده (؟!) آخرین انجمن زنان ۱۳۱۱ منحل شد..
طی آن سالها و سالهای بعد طیفهای مختلف و متنوع ایرانی بسیاری تلاشها برای رفع تبعیض زن و مرد صورت دادند اما حدود سالهای ۱۳۵۵ بعد شصت سال کنشگری دکتر شریعتی وقتی برای فرزندانش نامه مینوشت میگفت:
سوسای من (سارا و سوسن) برای شما چه بنویسم در جامعه ای که وضح #احسان از شما مناسب تر است و موانع بودنش کمتر (ر.ک : با مخاطبهای آشنا)
و چهل و پنج سال بعد از آن و مجموعا صدوده سال بعد از به حرکت افتادن پروژه #زن_شناسی و #زن_تکریمی و #زن_ستایی و... در یک پارک شیک پسر یک پدرمادر شیک در چهارپنج سالگی چنین میگوید و چنان رفتار میکند..
دلایل به انجام نرسیدن آن پروژه بسیار است میدانم اما من از بزرگترین مانع این پروژه میخواهم بگویم:
زنان ایران بزرگترین مانع پیش رفت روند احقاق ِ حقوق ِ خویش و نتیجتا جامعه اند..
زنی که هنوز ته دلش جنس اول دوم را میپذیرد.. زنی که هنوز به هزار دلیل موجه و ناموجه دلش بیشتر غنج میرود برای پسر، و حتا زنی که از روی خشم نه مهروخرد دخترش را جنس برتر میداند، زنی که از دخترش میخواهد مرد باشد و کارهای مردان کند و.. خلاصه کنم ؛ زنی که اهل مطالعه ی دائم و اهل سلوک قائم نیست زنی که صدتا کتاب خوب نخوانده صدتا فیلم خوب ندیده و.. این زن بزرگترین مانع شناخت و احقاق حق زنان جامعه ی ماست...
#محسن_یارمحمدی
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و..
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه میگوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و..
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه میگوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#موج_چیست_موج_سوار_کیست!؟
#یادداشت_روز
ما جامعه ای بیمار و تب زده داریم و یکی از نشانه های چنین جامعه ای #تلاطم است.
ما جامعه ای #متلاطم داریم و در جامعه ی متلاطم چیزی که زیاد است #لطمه است.
جامعه ی ما پس از برخورد و شکست تحقیر آمیز از غرب استعاره ای (عثمانی، روسیه، فرانسه، انگلستان ، آمریکا و...) دهه هاست که گرفتار امواج گوناگون شده و می شود. و محصول این امواج نیز طبعا ظهور موج سواران قهاری است که بزرگترین ویژگی همه شان سبک_مایگی...بیسواد، بی مایه ، بی ریشه، سلوک ناکرده ، درد فهم نچشیده ، جوگیر ، هیجانی ، هوچی و.. از صفات سبکی است.
سنگین که باشی پایین میروی در این جامعه و سبک که باشی میایی بالا ( دقت کنید به رفتن امثال طالقانی و بهشتی و مطهری و شریعتی ، بازرگان و... ماندن...)
هر هفته در این جامعه موجی راه می افتد و کسانی به مدد آن بالا میروند و میوه ی خویش میچینند .
بگذارید مثالی ملموس بزنم. کسانی به عمد یا سهو عکس دخترکانی را از روی جلد کتابی حذف میکنند. موج ایجاد میشود و موج سواران همیشه آماده هم سوار میشوند الحمد لله ومملکت هم پر است از #سبک_سرانی که به جای سنگینی خرد وجودشان پر از باد هیجان است. پست فلان استاد هفتاد ساله ی عمری دلسوخته برای آموزش و فرهنگ دویست بیننده دارد و ستاینده، و پست فلان بیمایه ی بیسواد که هیچ چیز از فلسفه نمیداند اما #فمنیست است دهها هزار مؤید . تازه مؤید چی!؟ تاییدکننده ی فحش و ناسزا و عقده و...
بارها گفته ام که دیگرانی چون من بسیارند که رسیده اند به مرزهای ناامیدی ،نه از حاکمیت که حاکمان و حاکمیتها ناپایدارتر از آنند که ناامیدی بیافرینند بلکه از ملتی که دراین فلات قرنها قرن است هست و از قضا علیرغم اینهمه حاکمیت آنقدر پرت هست که حاکمیت بعدیش را سیاه تر از قبلیش برگزیند.
این روشنفکران رنگارنگ که فرصتی یافته اند برای دیده شدن و احیانا نشستن در پستهای بعدی سالهاست که نه فرصتش را داشته اند نه شعورش را که مثلا به سیستم تباه آموزش و پرورش بپردازند و نقدش کنند و..
اکثریت این ملت ظاهربینند وگرنه #طرح_جلد اینقدر غوغا نمیکرد و شگفتا هیچ کدام ( که بسیاریشان بچه هاشان را سپرده اند به همین نظام آموزشی) در همه عمرشان محتوای آموزش و کتابها را نگاه نکرده اند که بدانند فاجعه ی اصلی کجاست!؟ و چرا حاکمان ازین اشتباه عمدی یا سهوی بیشترین بهره را نبرند!؟ ایشان که در موج_سواری دردانه های عالم امکان اند #فرصت_طلبی بزرگترین خصیصه ی همه ی #فرومایگان در تمامی تاریخها و جغرافیا هاست.
بگذارید از ادبیات فارسی بگویمادبیاای در این شکل، دست کم هزار و دویست ساله که طی سه دهه در مدراس به تباهی کشیده شد.
حذف املا و انشا ، حذف دو ساعت آموزشی این درس ، حذف بسیاری متون باشکوه و موثر و جایگزینی آنها با متونی #حرامزاده. حرف بسیاری نامهای ریشه دار و تابلو کردن بسیاری بی ریشگان و... کدام ازین سینه چاکان #معتادا_نمیگیرن طی اینهمه سال حرفی زده ، نقدی کرده ، اعتراضی نوشته و...
بدبختی این جامعه این است که #أنتلکتولش بی مایه تر خود مردمش است از #صادق_هدایت بگیر و بیا تا همین ابراهیم گلستانها و دیگر چهره داران پرسر و صدا ..
وگرنه دهخداها و علامه طباطبایی ها و.. که همیشه گوشه نشین بوده اند به سبب همان وزانتی که داشته اند و اینقدر سبک نبوده اند که بیفتند سرزبان هزاران تن سبک تر از خودشان.
در یادداشت قبلی ( مثل بسیارها بار) از سلبریدی_های هوچی و مردم جوگیر ترسیده بودم و امروز این ترس بیشتر است.
من مطمئنم که جامعه ی ما حامله است. قبلا گفته ام درست مثل چهل پنجاه سال پیش و البته باز بسیاری دنبال زود به دنیا آوردن این جنین اند چنانکه در ۵۷ کردند و دست کم اگر شما #مدار_صفر_درجه #احمد_محمود را می خواندید تمثیلش را خوب دریافته بودید و چه کنم که جوجگان سر از تخم درنیاورده ی این مملکت #گلستان را می شناسند و تعظیم و تکریم می کنند و #بیژن_نجدی را نه.. من تو و ارمیا را خوانده ( که طبعا به جای خویش نیکو) و نام جلال را شنیده اما مندنی پور و معروفی را کمتر میشناسد ..
گویا این تقدیر اجتناب ناپذیر ماست. دربار سلطان محمود پر بود از سبک مغزان ظاهر ساز بهره مند بخور بنوش ... آنوقت #پیر_طوس و #غریب_یمگان در عزلت خویش گاه آرزوی نوشیدن جامی داشتند و سر گوسفندی ...
مدتهاست حرکت آغاز شده و من پیشانی این حرکت را زنان دیده ام اما خوب میدانم این زنان خواهان تحول #مرجع_عالم ندارند هرکس در جایی علم شهربانویی افراخته و از توهم و بیسوادی کاخی ساخته و زائرانی گرداگردش را گرفته اند و...
زائرانی که صدها سال است ازین معبد بدان معبد میخزند تا پرستش کنند و #نمی دانند بزرگترین معبد هستی خودشانند. معبد را در بیرون میجویند و این است که گلوی ایشان را قرنهاست موشهای کور جهل و بیشعوری میجوند.
البته که شناخت خویش و شکوفایی خویش و به حد پرستش رساندن خویش بسیار 👇👇
#یادداشت_روز
ما جامعه ای بیمار و تب زده داریم و یکی از نشانه های چنین جامعه ای #تلاطم است.
ما جامعه ای #متلاطم داریم و در جامعه ی متلاطم چیزی که زیاد است #لطمه است.
جامعه ی ما پس از برخورد و شکست تحقیر آمیز از غرب استعاره ای (عثمانی، روسیه، فرانسه، انگلستان ، آمریکا و...) دهه هاست که گرفتار امواج گوناگون شده و می شود. و محصول این امواج نیز طبعا ظهور موج سواران قهاری است که بزرگترین ویژگی همه شان سبک_مایگی...بیسواد، بی مایه ، بی ریشه، سلوک ناکرده ، درد فهم نچشیده ، جوگیر ، هیجانی ، هوچی و.. از صفات سبکی است.
سنگین که باشی پایین میروی در این جامعه و سبک که باشی میایی بالا ( دقت کنید به رفتن امثال طالقانی و بهشتی و مطهری و شریعتی ، بازرگان و... ماندن...)
هر هفته در این جامعه موجی راه می افتد و کسانی به مدد آن بالا میروند و میوه ی خویش میچینند .
بگذارید مثالی ملموس بزنم. کسانی به عمد یا سهو عکس دخترکانی را از روی جلد کتابی حذف میکنند. موج ایجاد میشود و موج سواران همیشه آماده هم سوار میشوند الحمد لله ومملکت هم پر است از #سبک_سرانی که به جای سنگینی خرد وجودشان پر از باد هیجان است. پست فلان استاد هفتاد ساله ی عمری دلسوخته برای آموزش و فرهنگ دویست بیننده دارد و ستاینده، و پست فلان بیمایه ی بیسواد که هیچ چیز از فلسفه نمیداند اما #فمنیست است دهها هزار مؤید . تازه مؤید چی!؟ تاییدکننده ی فحش و ناسزا و عقده و...
بارها گفته ام که دیگرانی چون من بسیارند که رسیده اند به مرزهای ناامیدی ،نه از حاکمیت که حاکمان و حاکمیتها ناپایدارتر از آنند که ناامیدی بیافرینند بلکه از ملتی که دراین فلات قرنها قرن است هست و از قضا علیرغم اینهمه حاکمیت آنقدر پرت هست که حاکمیت بعدیش را سیاه تر از قبلیش برگزیند.
این روشنفکران رنگارنگ که فرصتی یافته اند برای دیده شدن و احیانا نشستن در پستهای بعدی سالهاست که نه فرصتش را داشته اند نه شعورش را که مثلا به سیستم تباه آموزش و پرورش بپردازند و نقدش کنند و..
اکثریت این ملت ظاهربینند وگرنه #طرح_جلد اینقدر غوغا نمیکرد و شگفتا هیچ کدام ( که بسیاریشان بچه هاشان را سپرده اند به همین نظام آموزشی) در همه عمرشان محتوای آموزش و کتابها را نگاه نکرده اند که بدانند فاجعه ی اصلی کجاست!؟ و چرا حاکمان ازین اشتباه عمدی یا سهوی بیشترین بهره را نبرند!؟ ایشان که در موج_سواری دردانه های عالم امکان اند #فرصت_طلبی بزرگترین خصیصه ی همه ی #فرومایگان در تمامی تاریخها و جغرافیا هاست.
بگذارید از ادبیات فارسی بگویمادبیاای در این شکل، دست کم هزار و دویست ساله که طی سه دهه در مدراس به تباهی کشیده شد.
حذف املا و انشا ، حذف دو ساعت آموزشی این درس ، حذف بسیاری متون باشکوه و موثر و جایگزینی آنها با متونی #حرامزاده. حرف بسیاری نامهای ریشه دار و تابلو کردن بسیاری بی ریشگان و... کدام ازین سینه چاکان #معتادا_نمیگیرن طی اینهمه سال حرفی زده ، نقدی کرده ، اعتراضی نوشته و...
بدبختی این جامعه این است که #أنتلکتولش بی مایه تر خود مردمش است از #صادق_هدایت بگیر و بیا تا همین ابراهیم گلستانها و دیگر چهره داران پرسر و صدا ..
وگرنه دهخداها و علامه طباطبایی ها و.. که همیشه گوشه نشین بوده اند به سبب همان وزانتی که داشته اند و اینقدر سبک نبوده اند که بیفتند سرزبان هزاران تن سبک تر از خودشان.
در یادداشت قبلی ( مثل بسیارها بار) از سلبریدی_های هوچی و مردم جوگیر ترسیده بودم و امروز این ترس بیشتر است.
من مطمئنم که جامعه ی ما حامله است. قبلا گفته ام درست مثل چهل پنجاه سال پیش و البته باز بسیاری دنبال زود به دنیا آوردن این جنین اند چنانکه در ۵۷ کردند و دست کم اگر شما #مدار_صفر_درجه #احمد_محمود را می خواندید تمثیلش را خوب دریافته بودید و چه کنم که جوجگان سر از تخم درنیاورده ی این مملکت #گلستان را می شناسند و تعظیم و تکریم می کنند و #بیژن_نجدی را نه.. من تو و ارمیا را خوانده ( که طبعا به جای خویش نیکو) و نام جلال را شنیده اما مندنی پور و معروفی را کمتر میشناسد ..
گویا این تقدیر اجتناب ناپذیر ماست. دربار سلطان محمود پر بود از سبک مغزان ظاهر ساز بهره مند بخور بنوش ... آنوقت #پیر_طوس و #غریب_یمگان در عزلت خویش گاه آرزوی نوشیدن جامی داشتند و سر گوسفندی ...
مدتهاست حرکت آغاز شده و من پیشانی این حرکت را زنان دیده ام اما خوب میدانم این زنان خواهان تحول #مرجع_عالم ندارند هرکس در جایی علم شهربانویی افراخته و از توهم و بیسوادی کاخی ساخته و زائرانی گرداگردش را گرفته اند و...
زائرانی که صدها سال است ازین معبد بدان معبد میخزند تا پرستش کنند و #نمی دانند بزرگترین معبد هستی خودشانند. معبد را در بیرون میجویند و این است که گلوی ایشان را قرنهاست موشهای کور جهل و بیشعوری میجوند.
البته که شناخت خویش و شکوفایی خویش و به حد پرستش رساندن خویش بسیار 👇👇
Forwarded from نیازستان
#یادداشتهای_پریشانی
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و..
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه میگوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#از_زبان_به_اندیشه_و...
#اندرباب_جایگزینی_اذیت_بجای_تجاوز
هرچه بر من میگذرد معنای تمام چیزهایی را که خوانده ام و رسیده ام و... از گونه ای دیگر در می یابم .
در خلجان این لحظه مانده ام از کجا بنویسم که یاد جمله ی آن بزرگ افتادم؛
عرصه ی معنا بس فراخ است و عرصه ی سخن تنگ ...
پس هرچه بگویم و بنویسم لمحه ای است لمعه ای است .
و اما بزرگی گفته بود #زبان #خانه_وجود انسان است و من سالها غرق این بودم و بعد فکر کردم زبان #نمود انسان است و گذشت تا برسم به اینکه زبان #بود انسان است و #بود_و_نمود انسان است و #خود_انسان است که گفت خلق الانسان و بلافصل افزود علمه البیان ...
و که میداند چه می دانم از #بیان؟!
آری انسان زبان است و راه آبادانی او و ویرانی و نیز بدتر از آن تباهی وسیاهی اش زبان است.
کافیست شما فقط نگاهی کنید به آنهمه ستایش زبان در فرهنگ ایران؛
فخرت به سخن باید ازیرا به سخن کرد
فخر آنکه نماند از پس او ناقه ی غصبا ..
بماند که آن پیامبر آخر زمان هم معجزه اش کلام بود و بماند که من اکنون زبان را همه ی هستن پدیدار شده ی معروض به انسان میدانم بعد هرآنچه دستکار آدمی است در طول تاریخ ..
آری اگر زبان همه چیز انسان باشد شما برای تباهی آدمی کافیست زبان را تباه کنید .
سگالش اهریمنی برای انحطاط انسان، زبان را استحاله میکند #یحرفون_الکلم اینجاست.
و اندیشه ی اهورایی برای تعالی انسان از زبان بهره میبرد. ( بحث عمیق و دیر پای زبان و اندیشه سرجایش)
حالا شما میتوانید عمق کینه ی تازیان و تازی پرستان را نسبت به #فردوسی کشف کنید.
در واقع آن گروه شگفت عمدا گم شده در تاریخ عصاره ی وجود خویش (زبان) را به فردوسی دادند و فردوسی شد پیامبر #بود_و_نمود ایران و چه جانها کندند اهریمنان برای محو این زبان و نشد..
آری بیش از هزار سال پیش سد نورانی پدید آمده با خشت خشت جان ایرانیان و به مهندسی فردوسی دژی شد در برابر اوبارش اهریمن و حالا چه!؟ حالا که!؟
حالا چه شده است!؟
اهریمن اندک اندک واژگان زبان را مستحیل میکند و گویشوران با تکرار چندین ساله ی واژگان تحریف شده کم کم سگالش شیطانی را میریزند در زبانشان..
بگذارید مثالی از این سالها بزنم ؛
قلم بدستان و بلندگوهای رسمی و غیررسمی این کشور سالهاست به جای واژه های #تجاوز و #تعدی و #آزار_جنسی از واژه های اذیت و آزار استفاده میکنند و آخرینش همین حکایت چند مدرسی است که در خلأ هرگونه آموزش جنسی گرگ وار می افتند به جان آدمیان و بعد منابع رسمی از #اذیت_و_آزار می گویند.
سگالش پنهان در پس این واژگان سیاه ترین پلیدی هاست. کأنه کسی مثلا یک سیلی به شما زده یا مثلا عمدا در خیابان پشت پایی زده و..
و جالب است اکثر به کاربرندگان این واژگان #نرینه اند..
من هزار سال دگر هم نمیتوانم طعم تجاوز با چشم ،تعدی با زبان ، تجاوز با دست و.. به یک زن را دریابم ... زن باید زود تافهمید و زن باید بود تا گفت و چرا زنان ما خاموشند!؟
چه سخت است که الان مجبورم توضیح بدهم من یک فمنیست به معانی مهوع مرسومش نیستم که از قضا اینهم از جنس همان #استحاله است چرا که اگر فمنیسم یک مکتب باشد لابد #فمنیست یک مکتبی کتاب خوانده ی اهل تعمق و تامل و نهایتا تدبر است و کی اینگونه است!؟.. بگذریم ..
سخن بر سر استحاله ی زبان بود و ازین دست مثالها فراوان است و در دوره ی ما به شکلی سیستماتیک این کار صورت میگیرد.
مثلا ما ادب عرفانی خوانها مدتها قبل از نام #حافظ و #مولانا بویژه لقب حضرت را می افزودیم که ناگهان تله و زیان و سایر رسانه های درباری شروع کردند به #جناب_حافظ و #جناب_مولانا و...
این بخش مربوط به حوزه ی زبان کلامی است مثالی بزنم از بخش تصویری زبان؛ وقتی سالهاست حاکمیت ایستاده در برابر نشان دادن ساز معلوم است که چه میگوید:
در همه ی بدن انسان این آلت تناسلی است که شرمگاه است و ندیدنش واجب .. و آنان که ساز را نشان نمی دهند در کله شان چنین تصویر و تصوری دارند که مانع میشوند نگاه خلق الله به آلت غنا نیفتد..
استحاله ی واژگان بنیادینی مثل #شهید #ایثار #دستگیری #حماسه #غیرت و... نهایتا #دین و #معنویت و سرانجام #خدا و #انسان از ثمرات این هجوم پنهان و آهسته آهسته ی #شیطان است.
به گمانم باید نشست و مثل #دهخدا لغتنامه ای نوشت و در برابر هر واژه دو معنای اهورایی و اهریمنی اش را نگاشت و این کار در طول تاریخ ما بیش و کم صورت گرفته است من کار #حافظ را چیزی ازین دست میدانم و شما شکل ساده ترش را نزد #عبید می بینید و..
به باور من اگر در این روزگار مردی از تبار #فردوسی و #حافظ پدید آید یکبار دیگر #ما از چنگال اهریمن خواهیم رست وگرنه...
نعوذ بالله من سوء القضاء
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹