ایران فردا
7.17K subscribers
960 photos
133 videos
49 files
2.36K links
نشریه «ایران فردا»، ماهنامه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که اول هر ماه، در تهران و دیگر شهرها منتشر می شود.
ارتباط با صفحه ی رسمی ماهنامه ایران فردا در تلگرام:
@iranfardamag
Download Telegram
ایران فردا pinned «🔴هم‌دلان و آزادی‌خواهان روزگار ما @iranfardamag 🔹رسولان لابد خیمه‌ی اجتماع را معبد آزادی و کرامت انسان می‌سازند که مفهوم دعوت به تغییر و تبدیل ارزش‌های روزگاران منتهی می‌شود. بعثت پیامبر نوآمده، در همه‌ی ادیان کهن ، آوازی پنهان و رمز گون دارد ، در پس پشت…»
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴والاپیام‌دار

🔹شعر و ترانه: سیاوش کسرایی
▪️ خواننده: فرهاد مهرداد

@iranfardamag

الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم


والا پیام‌دار، محمد!

گفتی كه یک دیار
هرگز به ظلم و جور
نمی‌ماند برپا و استوار!

آن‌گاه، تمثیل‌وار
کشیدی عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار!

در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا،
- دیرینه! ای محمد!
جا هست بیش و کم،
آزاده را
که تیغ کشیده‌ست بر ستم؟

محمد

http://t.me/iranfardamag
🔴تنشِ رخداد و تاریخ
🔹درنگی در چگونگی مواجهه با رخداد

🔘ابوطالب آدینه‌وند

@iranfardamag

🔸در ایران دو دهه اخیر روایت تاریخ معاصر و بازخوانی آن پررنگ شده و گفتگو با تاریخ، بویژه تاریخ معاصر بیش از پیش شده است. گرچه برخی از این گفتگوها با تاریخ، یکطرفه بوده و خوانشگر تاریخ و رخداد را منکوب کرده و از اینکه این احضار تاریخ منجر به گفتگویی برای فهم بهتر شود بل این احضار سرکوبگرانه و به شیوه استنطاق بوده و نه استقصاء.

▪️از این رو تاریخ و روایت و ناروایتهای محل نزاع سیاسی روز شده و جنگ روایت ها در ریختِ طناب کشی روایت ها تجلی یافته به طوری که گویی نزاع بر سر تاریخ در پس تمنایی برای فرداست. اما این همه ماجرا نیست ما نیازمند بازخوانی انتقادی تاریخ خود بوده تا به میانجی گفتگوی انتقادی با راه رفته ، با آینده در راه و نیز میدانی از سناریوهای محتمل به گفتگو بنشینیم. آنات تاریخی با تطورات و پیامدهایشان این‌همان نیستند و تامل در آنات و رخدادهای تاریخی محتاج تامل در ضرورتهاست و پی جویی علل پیدایش و نه بار کردن پیامدها بر خوانش رخداد.

🔸گرچه کسانی چون دلوز معتقدند که انقلابها خود گسست از علیت اند و جهش در تاریخ و برآمدن یک امکان. امکانی که باز چنانچه دلوز در میانجی ها می گوید در "دهلیزهای خفه کننده" میلاد یافته و ناممکن ها گلویش را فشرده است. اما اینکه بر سر امکان تازه چه می آید نه لزوما با رخداد و گسست رادیکالش قابل توضیح است بل بیشتر با عوامل و موانع ساختاری و تاریخیِ پیش رویِ تحقق و به بار نشستنِ تخیل و آرمانِ آن گسست رادیکال قابل توضیح است. بدین معنی که لحظه و دقیقه‌ی در حال با طول زمان و رخداد با تاریخیت مواجه می شود و در این مواجه، گاه، بارِ تاریخ بر صاعقه ی رخداد و غلیانهای آن چیره می شود و عبای تاریخ و سنت بر تن رخداد دوخته می شود و حتی ممکن است رخداد در تاریخ انحلال یابد. در اینجا باید دید که عوامل ذهنی و عینی برای امکانِ منبعث از رخداد باد موافق می وزند و یا باد مخالف . و آنگاه سناریوهای انشکاف و یا عدم انکشافِ امکان رخ می نمایند و البته در این زایمان رخداد تاریخی، فرایند رشد و صیرورت از معبر ساختارهای تاریخی می گذرند. خلل و فرجها و حفره های و مزایا و کسورات تاریخی بر آن تحریرِ رخداد قلم تاریخیت می کشد.

▪️فراشد انقلاب ۵۷ در کشمکش چنین رفت و برگشتی در دل تخلخل امر واقع به مثابه یک امکان سر برآورد. و اکنون به خاطر برآمدن نظمی غیرمترقبه در پسا انقلاب تمامی پیامدهای تاریک به حسابِ آن دقیقه تاریخی رخدادِ انقلاب نگاشته می شود و حتی مستنطقین دیروز را اکنون در قامت مدعی نشانده است. اما رخداد و پیامدهای رخداد، اینهمان نیستند و با همدیگر در نسبت تناظر یک‌به یک نیستند. ولی ضریبی از رخداد در پیامدها انعکاس یافته زیرا بر اساس آنچه اشاره شد، به طور مثال در انقلاب ۵۷، ستون فقرات رخداد و بزنگاه در زیر آوارِ ساختارهای تاریخی شکست. از این منظرگاه باید به سراغ عناصر برسازنده رخداد و مواجهه و سنتز آن با تاریخ رفت و پیش روی ها و پس روی ها را تحلیلی انتقادی کرد.

🔸در این ديالوگ با نگرش انتقادی یکی از مهمترین وجوهی که باید مورد وارسی و تحلیل گفتمان قرار گیرد این است که در انقلاب ۵۷ چه چیزی پروبلماتیزه شد؟ ایدئولوگ ها و کنش گران آن انقلاب چه چیزی را مساله سازی نمودند و اکنون جایگاه آن مساله در کجاست؟ مثلا در مشروطه، خواست دموکراسی، مساله سازی شد و به یک مطالبه فرادورانی تبدیل شد و برغم تاریخ، انعکاس میراث آن رخداد تا شعاع اکنون تداوم یافت. در انقلاب ۵۷ نیز موضوعاتی چون عدالت اجتماعی، استقلال و آزادی و جمهوریت مساله سازی شد. اما چنانچه می دانیم نه سلطنت مشروطه شد و پایا و نه جمهوریت با فقاهت آمیزشی موفق داشت. اکنون باید در این عدم پایداری و تداوم، پرسش گرانه مواجه شد که چه ساخت‌های عینی و ذهنی تاریخی به رغم غلیان رخدادهای برآمده از دل ضرورت و تنگنا در دوران معاصر، مانعِ گذارِ پایدار به دموکراسی و عدالت اجتماعی بوده اند؟

▪️در نگرش‌های واساختی ، تاریخ روایتی است که به چرخه سرشت تغییر و استمرار می پردازد و از خلال روایت‌های رقیب و نزاع آن‌ها بر سر ثبات و تغییر است که فهم حاصل می گردد. اما ناروایت و طناب کشی روایت ها در سال‌های اخیر مانع آن گردیده که استیضاح تاریخ به گونه ای سنجشگرانه باشد بطوری که بتوان به تعبیری از آگامبن شعاع تاریکی را از خلال خیره گی ها و درخشش های دوران رصد کرد تا بتوان از تاری ها کاست. ما ناگزیر از مواجهه با شعاع تاریکی هایی هستیم که انحطاط ما را تداوم داده اند.



#ایران_فردا
#ابوطالب_آدینه‌وند
#بازخوانی_رخداد۵۷
#واکاوی_موانع_گذار_پایدار_به_دمکراسی


https://cutt.ly/dwCf2epJ
http://t.me/iranfardamag
🔴"اعدام" مهم‌ترین نقطه برای مهار "بسیج" و"سازماندهی"جنبش

🔷علیرضا رجایی

@iranfardamag

1️⃣ چرا اساسا اعدام در ایران از مسئله ی حقوقی به مسئله ای سیاسی تبدیل شده است؟

▪️مسائل حقوقی چون با نحوه توزیع حق در همه اَشکال آن پیوند دارند لاجرم مستقیم یا غیر مستقیم به سیاست ربط پیدا می‌کنند و این تنها مربوط به اعدام‌ نیست، هرچند این یکی از مهم‌ترین و شاید بنیانی‌ترین آنها باشد که هر موضعی در قبال آن، نسبت ما را با مسائلی هم‌چون بحث برابری مطلق انسان‌ها و قلمرو نامحدود آزادی‌ها روشن می‌کند. بنابراین مسئله حقوقی، متن نوشته‌شده‌ای است که در اصیل‌ترین لایه‌های زیرین آنها نتیجه‌ی عجالتاً کنونیِ نبردها و منازعات اجتماعی و سیاسی را فرموله کرده‌است.

🔸از سوی دیگر به جهت نهادی، سازمان قضاییِ ایرانِ پس‌از انقلابِ ۵۷ عمیقاً و بوضوح سیاسی است و یکی از مهم‌ترین وظایف احکام جاری در آن نیز مهار و سرکوب نیروها، جریان‌ها، روشنفکران و حتّی روحانیان و به‌طور کلّی مردمِ معترض یا منتقد است و اعدام در دسترس‌ترین و کارآمدترین شکل قانونیِ پاک‌سازیِ سیاسی، فرهنگی و امنیتی است. در دادگاه‌های انقلاب اصل بیطرفی قاضی صراحتاً و رسماً در تعلیق است و جز این نیز نمی‌تواند هم باشد چون وظیفه اصلی آن همان‌ پاک‌سازی و یک‌دست‌سازیِ حداکثریِ جامعه مدنی و سیاسی با قلب حکم‌رانیِ موجود است.

2️⃣ تداوم اعدام های سیاسی چه تاثیری بر جامعه جنبشی ایران و نیز نوع کنشگری فعالان سیاسی خواهد گذاشت؟

▪️اعدام‌ها هم‌چون دیگر ابزار سرکوب تاثیر واضح و غیرقابل انکاری در مهار جنبش‌های اجتماعی می‌گذارد و مستقل از وحشت‌پراکنی و گسترش فضای رُعب، احساس وظیفه و مسئولیت سیاسی و مدنی را از هر شهروند معمولی سلب و در مقابل یاس و سرخوردگی و سرکوب‌شدگیِ قدرت عاملیت را جای‌گزین آن می‌کند و این مهم‌ترین نقطه برای مهار "بسیج" و"سازماندهی" است که بدون این دو، جنبش اجتماعی امکان‌ پذیر نخواهدبود. هنگام قرار گرفتن در چنین موقعیتی، مبارزه حقوقی بیش از هر اقدام دیگری اهمیت سیاسی پیدا می‌کند و یکی از شاخص‌ترین اَشکال این سطح از مبارزه، چالش برای نفی کلّی حکم اعدام و در سطحی پایین‌تر، اعدام-زداییِ حداکثری از احکام جزایی موجود است.


#ایران_فردا
#نه_به_اعدام
#علیرضا_رجایی

https://cutt.ly/PwXkWXvj
http://t.me/iranfardamag
🔴دیکتاتورها کدام صدا را می شنوند؟ قدرت یا ملت؟

🔷مهدی غنی

@iranfardamag

▪️شما هم حتما" شنیده اید که می گویند محمدرضاشاه که در۱۴ آبان ۵۷ گفت «صدای انقلاب شما را شنیدم»، چرا آنقدر دیر به این فکرافتاد؟ اگرقدری زودتر این سیاست را درپیش می گرفت چه بسا سرنگونی او پیش نمی آمد و انقلاب به این شکل رخ نمی داد. اما این فقط او نبود که صدای مردم را دیرشنید، اغلب قدرتمندان به این بلا دچارمی شوند. ازاین رو این پرسش شکل می گیرد که چرا قدرتمندان و دیکتاتورها همیشه دیر صدای مردم را می شنوند؟ اکنون با واکاوی آن واقعه تاریخی شاید بتوانیم پاسخی برای این پرسش بیابیم.

صدای ملت

🔸آبان ۵۷ ماه ها بود که سراسرکشور با آشوب و درگیری همراه بود. انواع روش های نرم و خشن را آزموده بودند که اعتراضات مردم را فروکاهند، اما نتیجه ای حاصل نشده بود. از این ماه شروع به آزادی زندانیان سیاسی کردند.

▪️مشاوران شهبانو فرح و خود وی که به عمق کینه و نفرت جامعه نسبت به حاکمیت شاه تا حدی پی برده بودند، به این نتیجه رسیدند که باید درمقابل حرکت روبه گسترش مردم، یک مانورسیاسی قوی انجام داد تا همچون آبی که برآتش می ریزند ازشدت کینه مردم کاسته شود، شاید بتوان توقانی را که برخاسته بود مهارکرد.

🔸آنها تلاش می کردند شاه را هم متقاعد کنند که با ابراز همدردی با مردم، حداقل میانه روها را به سمت خود جلب کرده و از شدت کینه آنها بکاهد. درحالی که او درصدد بود یک دولت نظامی روی کارآورد و برای این کارتیمسارغلامعلی اویسی را درنظرگرفته بود که اهل قاطعیت و سرکوب بود. آن روز به دفترخود گفته بود اویسی را به حضوربیاورند تا مأموریت جدید را به او ابلاغ کند. اما سفرای امریکا و انگلیس دردیدار فوری باشاه نظر مخالف خود را به او اعلام کردند. به گفته امیراصلان افشار وقتی سفرای مزبور از اتاق شاه بیرون رفتند، اعلیحضرت با قیافه دلگیر و عصبانی گفت نمی خواهد اویسی را خبرکنید. سپس ازهاری را مأمور تشکیل کابینه کرد. مردی که بسیار بی عرضه و نامناسب بود. افشارمی گوید: بعد از انقلاب «درمراکش از اعلیحضرت پرسیدم شما فرموده بودید اویسی و همه خوشحال شدند، چرا به جای اویسی ازهاری را انتخاب فرمودید؟ گفت بعد از مذاکره با حضرات – مقصودشان سفیرامریکا و سفیرانگلیس بود- نظربراین بود....»/۱. این واقعه نشان می دهد شاه به جای شنیدن صدای مردم، از قدرتمندان برتر از خود حرف شنوی داشت.

▪️روز ۱۴ آبان همزمان با اروی کارآوردن دولت نظامی ازهاری قراربود شاه در برنامه اخبار ساعت ۲ بعد ازظهر برای مردم سخن بگوید. متنی را سیدحسین نصر و رضا قطبی تهیه کردند تا شاه به صورت زنده آن را خوانده و از رادیو و تلویزیون پخش شود. شاه قبلا" آن متن را ندیده بود و در دقایق آخر به دستش رسید تا آن را قرائت کند. او با واژه ها و عبارات به کاررفته درمتن مخالفت کرد و آنها را مناسب ندانست. به گفته اصلان افشار رئیس تشریفات او متن را روی میز وی انداخته و دوبار گفته بود من این حرف ها را نباید بزنم. اما با اصرار دکترنصر و شهبانو و اینکه فرصتی نیست که در آن متن تجدیدنظرکنیم و به نفع شماست که با مردم ابرازهمراهی کنید و... او ناخواسته متن آماده شده را درمقابل دوربین قرائت کرد.

🔸اصلان افشارمی گوید: «بعد از انقلاب، اعلیحضرت از اینکه تحت فشار، آن پیام را خواندند، خیلی ناراحت بودند، به آقای نهاوندی هم که به مصرآمده بودند گفتند: بیخودی دراین کارعجله شد!»/۲

زبان قدرت

▪️بنا به روایت شاهدان یادشده، شاه صدای انقلاب مردم را نشنیده بود، بلکه درفکر این بود که چگونه این صدا را خفه کند. اما درهمان زمان و قبل و بعد از آن، صدای قدرت های بزرگ جهانی امریکا و انگلیس را خیلی خوب می شنید و به آن تن می داد. قابل توجه است که حتی پس ازسرنگونی خود و پیروزی انقلاب هم صدای مردم برایش نامفهوم بود. آقای احمدعلی مسعودانصاری خاله زاده خانم فرح دیبا بعد از اینکه با شاهزاده رضاپهلوی اختلاف پیداکرد و سفری به ایران درسال ۱۳۸۳ داشت، درمصاحبه با نگارنده گفتگوی خودش با محمدرضاشاه را درمصر بعد از انقلاب چنین روایت کرد:

🔸«شاه از من پرسید: احمد این مردمی که اعتراض دارند با کی مخالفند؟! گفتم آقامعلوم است با شما. شاه با تعجب گفت: با من؟ چطورمن که این همه جاده و مدرسه برایشان ساختم، چرا با من مخالفند؟ گفتم آقا ببخشید می گویند شما دزدی کردید. شاه بازهم با تعجب گفت: کدام دزدی، این پورسانت ها که قانونی بود. دیگرچه حرفی دارند؟ گفتم می گویند شما شهوترانی می کردید. شاه همچنان شگفت زده گفت: پس چرا....»......


متن کامل:
https://cutt.ly/jwCm1Z5c


#ایران_فردا
#مهدی_غنی
#نشنیدن_صدای_مردم

http://t.me/iranfardamag
🔴استراتژی اعدام درمانی:
خیزشی براندازانه علیه موجودیت و تمامیت ایران

🔷محمود دردکشان
@iranfardamag

🔸مسائل حقوقی در قالب امور سیاسی از یک پیشینه تاریخی برخوردار است که بخشی از آن حداقل به دو سال قبل از انقلاب وعمده‌ی مطلب به روند انحصارگری و انحصارطلبی بعد از انقلاب بازمی‌گردد.

▪️خط انتقام و خط حذف با مدیریت ساواک در زندان های امنیتی قبل از انقلاب ساماندهی شد یعنی به مدیریت ساواک در میان نیروهایی که علیه رژیم مبارزه می‌کردند- اعم از اسلامی یا مارکسیستی - بذر نفاق و انتقام کاشته و پاشیده شد و این خود حدیث مفصلی دارد که این اتفاق چرا و چگونه روی افتاد.

🔸زودرس بودن انقلاب وکاتالیزوری که به انقلاب داده شد می توانست در حد یک توطئه غافلگیر کننده به حساب اید و همین مسئله، حساسیت ها را بیشتر کرد.

▪️نقش جریاناتی چون انجمن حجتیه یا جریان فکری موسوم به مصباح و مصباحیون نیز قابل توجه بود که با صدها نفری که تربیت کرده بود ، برآن بودند تا بر امواج انقلاب سوار شوند . مهمترین ویژگی این دو مجموعه ضدیت با دو عنصر اساسی استقلال طلبی و آزادی خواهی بود.حکومت دینی فرصتی برای عوامل این جریانات فراهم آورده تا به حذف همه جانبه‌ی نیروها و منتقدینی که حاضر به تمکین از قدرت مستقر نبودند بپردازند. قدرت بستر سیاسی شدن قضاوت ، انتقام و حذف را فراهم آورده بود. یکی از این فجایع به شدت تاثیرگذار اعدام های بی رویه بود. خون‎هایی ریخته شد که ریختن خون‌های دیگر را نیز در پی داشت . توجیه حاکمیت و مافیای قدرت برای اعمال این حد از قدرتنمایی و انتقام گیری حفظ نظام و موجودیت قدرت مستقر بود و بر همین اساس هم بی مهابا عمل می کرد.

🔸نیروهای انقلابی با توجه به تجاربی که داشتند با روشهای مسالمت آمیز سعی بر آگاهی بخشی ، عمق بخشیدن به فکر و بینش خودشان و جامعه داشتند و با توجه به مهم بودن اصل خشونت پرهیزی تلاش می کردند فضا را مستعد اعمال قدرت قهر آمیز و حاکمیت نکنند. بلکه با تلطیف فضا تیغه تیز گیوتین قدرت طلبی را کند نموده تا امکان به منصه ظهور و بروز رسیدن قدرت ملت فراهم آید. اما با تسلط جریانهای تندرو قتل های زنجیره‌ای ساماندهی شده و کار به ناکجاآباد کشیده شد .

▪️الان این جریان اعدام درمانی که خیلی هم افسارگسیخته عمل می‌کند براندازانه ترین حالت ممکن برای نظام است. حالتی که تمامی اپوزسیون داخل و خارج نظام نمیتواند یک صدم این ضربه را به نظام وارد نماید . با این رویکرد هیچ نیرویی به اندازه خود نظام نمی تواند در راستای براندازی نظام عمل موثر عمل کند .

🔸من صریحا عرض می کنم که این اعدام درمانی نتیجه ای جز براندازی نظام توسط امکانات خود نظام نیست و هشدار می دهم ادامه این روند در نهایت به خود مسئولین مربوطه کشور منتهی خواهد شد .. بنابراین باید مسئله را خیلی جدی تلقی کرد یعنی این استراتژی خیزشی است براندازانه علیه موجودیت و تمامیت ایران و حیات اجتماعی مردم ان. یعنی در راستای این جریان اعدام درمانی نه نظامی دیگر باقی خواهد ماند و نه دیگر انسجام اجتماعی.



#ایران_فردا
#نه_به_اعدام
#محمود_دردکشان

B2n.ir/f84927
http://t.me/iranfardamag
🔴 از واقعیت تا خیال
◾️ جستاری تحلیلی برانقلاب سال۱۳۵۷ درایران

🔷 علی دست‌باز
*
@iranfardamag

🔸 درچرایی وچگونگی پدیداری وشکل گیری وخاستگاه سیاسی واجتماعی وهمچنین پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷ اززوایا ومنظرهای گوناگون سخن به میان آمده است۰ ازتوهم توطئه امپریالیسم غرب درراستای جنگ سردونقش وپشتیبانی دموکراتهایی همچون کارتر رییس جمهور وقت آمریکا، تانقش آفرینی کمونیسم شوروی وپیروان داخلی آن وگروههای چپ گرا ، همچنین توده گرایی برمحور پوپولیسم مذهبی، طیفهای گسترده تحلیلی ای هستند که برخی با تمسک به آنها به ساده سازی حادثه عظیم انقلاب ۵۷ می پردازندودراین میان مردم به مثابه حلقه مفقوده ای هستند که اساسا دراین جنبش انقلابی سهمی ناچیز وانفعالی می یابند۰

▪️ دراین میان الگوهای تحلیلی ای که ازسوی اندیشه ورزان چپ وراست خیزش انقلابی مردم ایران درسال ۵۷ رابازنمایی می کند نیز کم نیست واما برخی ازاین الگوهای تحلیلی :

🔸ازجمله الگوهای تحلیلی الگوی مارکسیستی است که ازسوی مارکس درفلسفه تاریخ ونظریات اقتصادی اووبرمحور منازعه طبقاتی قابل تبیین است .مارکس درتبیین انقلابات بر این دیدگاه است که باپیدایش طبقات اجتماعی جدید ودرگیری باطبقات اجتماعی قدیم وبراساس تحولات تاریخی وتولید اقتصادی واجتماعی، انقلابات شکل می گیردبااین الگو جریانات چپ مارکسیستی تحول انقلابی سال۵۷ رانیز دراین راستا قابل شناسایی وتبیین می دانند. غافل ازاینکه چطور وچگونه چنین منازعه طبقاتی ای به انقلاب مذهبی ختم شده است تاکنون پاسخی درخور نیافته وهمچنان درپیچ وخم تحلیلهای چپ گرایانه گرفتارآمده است۰

▪️ برخی نیز براساس الگوی تحلیلی کارکردگرایانی همچون چالمرزجانسون انقلاب سال ۵۷ را برمحورتعادل وعدم تعادل دراجزا وکارکردهای ساختاری جامعه قابل ارزیابی می دانند. برمبنای نظریه کارکردگرایانی همچون جانسون مادامی که عدم تعادل درکارکردهای چهارگانه ساختاراقتصادی، حقوقی، فرهنگی وساختارسیاسی رخ دهد درآن صورت نابسامانیهای جامعه منجرومنتج به انقلاب خواهد شدچراکه هریک ازاین ساختارها وظایف اساسی ای همچون ساختار اقتصادی ( تامین معیشت)؛ ساختار حقوقی ( حل منازعات) ؛ ساختارفرهنگی( همبستگی اجتماعی) و ساختار سیاسی ( نظام تصمیم گیری وتصمیم سازی ) جهت رسیدن به اهداف رابعهده دارند وچنانچه ساختارهای مذکور دچارکژ کارکردی وبحران شوند درآن صورت جامعه باتکانه های شدیدی همچون انقلاب مواجه خواهد شد. برمبنای این تحلیل انقلاب سال۱۳۵۷ برپایه کژکارکردی وبه تبع آن بحران درساختارهای پیش گفته قابل ارزیابی است۰

🔸 الگوی تحلیلی دیگر تحت عنوان منحنی دیویس نیز ازجمله این تحلیلها است برمبنای نظریه جیمز دیویس، انقلابات ناشی ازفقرجوامع نبوده بلکه منشا آن بالا رفتن سطح توقعات درفرایند سینوسی ناشی ازرشد ورکود اقتصادی است بعبارتی مادامی که جوامع، دورانی ازرشداقتصادی واجتماعی را تجربه می کنند وسپس دراثر بحرانهایی این رشدناگهان تبدیل به حالت رکود درجامعه گردد درآن صورت به انقلاب ختم خواهدشدبرخی ازاندیشه ورزان انقلاب سال۵۷ رابرمبنای منحنی دیویس ناشی از رشد اقتصادی دهه پنجاه خورشیدی ورکودناگهانی آن درسالهای ۵۵ تا ۵۷ ودراثرسقوط قیمت نفت قابل ارزیابی می دانند.

▪️ و بالاخره الگوی تحلیلی چهارمی نیز تحت عنوان بسیج توده ها دراین میان رخ می نماید، برمبنای این الگوی تحلیلی سه عنصررهبری کاریزماتیک، ایدئولوژی وسازمان یابی توده هادرپیدایش انقلابات وازجمله انقلاب ایران نقشی اساسی داشته است دراین میان مذهب شیعه بعنوان ایدئولوژی وفرهنگ سیاسی انقلابی درپیوند باعواطف واحساسات مذهبی توده ها وهمچنین وجود مساجد وحسینیه ها به عنوان کانون سازمان‌گری وسازمان‌یابی ورهبری کاریزماتیک آیت الله خمینی، گفتمان هژمونیک اسلام سیاسی فقهی رابه بارنشاند والبته درکنارآن اسلام سیاسی خداپرستان سوسیالیست ( گفتمان شریعتی) واسلام سیاسی لیبرال( گفتمان مرحوم بازرگان ونهضت آزادی) درهمراهی وبه بارنشاندن گفتمان اسلام سیاسی فقهی ودرنتیجه پیروزی انقلاب نقشی اساسی داشته اند هم‌چنان‌که درپیوندی تاکتیکی گروههایی چپ وملی نیز دراین همراهی نقش آفرین بوده اند.....



متن کامل:

https://cutt.ly/dwC54HXb

#ایران_فردا
#علی_دست‌باز
#دال_مرکزی_انقلاب۵۷

http://t.me/iranfardamag
🔴ایران بر سر دوراهی؛

🔷" قاسم محبعلی " در گفتگو با ایران فردا :
❇️تصمیم به پایان جنگ و یا ورود به یک درگیری بزرگ؟!


@iranfardamag


ایران فردا – روح الله سوری : جنگ حماس و اسرائیل را بدون تردید باید آغازگر تحولات مهمی در منطقه به حساب آورد. نتیجه این جنگ هرچه که باشد از تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی گرفته تا حذف حماس از صحنه سیاسی فلسطین و یا اشغال غزه، تاثیرات عمیقی بر ساختار قدرت و سیاست در خاورمیانه برجای خواهد گذاشت که قطع یقین ایران را نیز به دلیل پیوستگی هایی که با تحولات منطقه دارد به شدت از خود متاثر می سازد. در این میان وقوع عملیات گروه های نظامی تحت حمایت ج.ا.ا علیه پایگاه نیروهای آمریکای واقع در خاک اردن طی روزهای گذشته و متعاقبا واکنش ایالات متحده آمریکا در قبال آن به خوبی بیانگر حساسیت و شکنندگی وضعیت کنونی غرب آسیا و مهمتر از همه افزایش احتمال کشانده شدن دامنه این جنگ به درون مرزهای ایران می باشد.

🔹با توجه به اهمیت موضوع، تحریریه ایران فردا بر آن شده است که سلسله گفتگوهایی را پیرامون بررسی شرایط منطقه ای و تاثیرات آن بر ایران با کارشناسان و متخصصان حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل انجام دهد که در اولین گام از این مجموعه، گفتگو با آقای قاسم محبعلی دیپلمات پیشین ایران را تقدیم مخاطبان خود می نماید.

🔻محبعلی در این گفتگو به نکات مهمی اشاره کرده است که توجه به آنها می تواند در ترسیم آینده منطقه و تصمیم گیری سیاست خارجی بسیار مفید واقع گردد. سفیر پیشین ایران در مالزی بر این ایده است که در صورت رخ دادن یک جنگ میان ایران و آمریکا، ما خسارتهای بیشتری در مقایسه با طرف مقابل خواهیم دید و از این منظر بروز جنگ نه تنها به نفع مردم نخواهد بود که حاکمیت هم در نتیجه چنین جنگی دچار بحران و خسارت جدی می شود. از نگاه سفیر پیشین ایران در یونان، در حال حاضر در ایران سیاست نه در دست استراتژیست‌های کلان مانند استراتژیست های کلاسیک ارتش که در دست نیروهای عملیاتی خرد قرار دارد و این باعث شده که تصمیم گیرندگان درک درستی از مذاکره و دیپلماسی نداشته باشند. مدیرکل پیشین خاورمیانه و شمال آفریقا در وزارت خارجه بر این باور است که ایران بعد از هفتم اکتبر بر اساس رفتار احساسی و اشتباه محاسباتی وارد این بحران شده است، چرا که این برداشت وجود داشت که اسرائیل شکست خورده و در حال سقوط است، در حالی که حداکثر چیزی که فلسطینی ها می توانند به دست بیاورند آتش بس است و این مفهومش پیروزی برای فلسطین نیست. محبعلی به این نکته اشاره داشته است که هرگونه جنگی میان ایران و آمریکا به نفع هیچ کدام از دو کشور نیست و دیگر کشورها همچون چین و اروپا نیز از این جنگ نفعی نخواهند برد، هرچند که روسیه به شدت از این تحولات می تواند سود ببرد. این دیپلمات پیشین در بخش پایانی این گفتگو، این گمان که برخی فکر می کنند از طریق حمله نظامی آمریکا می توانند حاکمیت را از بین ببرند و به نجات ایران کمک کنند را نیز یک اشتباه محاسباتی عنوان کرد و به همین خاطر از نظر ایشان مجموعه جامعه نخبه ایران باید تلاش کنند بین مخالفت با حاکمیت ناکارامد غیر دموکراتیک فعلی با درگیری بیرونی و جنگ با آمریکا تفکیک ایجاد شود.🔺

1️⃣ ایران و آمریکا هر دو مصر هستند که تمایلی به گسترش جنگ ندارند اما این مساله مانع از بروز برخوردهای غیرمستقیم میان دو طرف نشده است به نظر شما این برداشت طرفین از یکدیگر به نوعی می تواند ضامن عدم گسترش جنگ شود یا اینکه این برداشت نهایتا یک طرف را به سمت اشتباه محاسباتی خواهد کشاند که نتیجه ای جز بروز یک جنگ مستقیم میان دو طرف در پی نخواهد داشت؟

▪️اظهارات مقام آمریکایی و ایرانی نشان می دهد که هر دو کشور مایل نیستند وارد جنگ مستقیم شوند ولی باید توجه داشته باشیم که یک جنگ همواره از طریق اتفاقات کوچک و مداوم رخ می دهد. واقعیت این است که ایران و آمریکا مدتهاست وارد یک جنگ اعلام نشده شده اند و این جنگ اعلام نشده می تواند در پی یک حادثه یا یک واقعه تبدیل به جنگ اعلام شده شود. آمریکایی ها در شرایط فعلی علاقه مند نیستند که جنگ در منطقه گسترش یابد ولی همانطور که اعلام کرده اند به خاطر اینکه اسرائیل در جنگ علیه غزه دچار مشکل نشود اجازه هم نخواهند داد طرف ثالثی، بخواهد اسرائیل را تحت فشار بگذارد و یا به آن حمله کند. بنابراین هر کسی که قصد داشته باشد از این مساله به قول آمریکایی ها بهره برداری کند با آن برخورد می کنند. طرف ثالث شامل یمنی ها، عراق ها، حزب الله و حتی ایران است. سیاست آمریکایی ها و واکنش هایش نشان می دهد که کشته شدن آمریکایی ها برای آنها خط قرمز است....


متن کامل گفتگوی ایران فردا با قاسم محبعلی

https://cutt.ly/WwVgNcbq

#ایران_فردا
#نه_به_جنگ
#قاسم_محبعلی
#روح‌الله_سوری
#ایران_و_جنگ_غزه
#ایران_و_امریکا_پایان_جنگ_یا_ورود_به_درگیری_بزرگ



http://t.me/iranfardamag
🔴 به بهانه آغاز چهاردهمین سال حصر و ایستادگی بر سرپیمان با مردم ایران

🔸ملت شریف ایران

@iranfardamag

🔹اینجانب ضمن اعتراض شدید به روند موجود و تخلفات آشکار و فراوان روز انتخابات هشدار می دهم که تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد.

🔸اینجانب طبق وظیفه شرعی و ملی خویش به افشای رازهای پشت سر این روند پرمخاطره خواهم پرداخت و آثار نابود کننده آن را بر سرنوشت کشور توضیح خواهم داد و ترس آن دارم که ادامه وضع موجود همه نیروهای موثر در نظام را به توجیه گرانی دروغگو در مقابل مردم تبدیل کند.

🔹به مسوولان توصیه می کنم بیش از آن که دیر شود این روند را فورا متوقف کنند و همگی به خط قانون و امانتداری از آرای ملت بازگردند و بدانند که خروج از عدالت مشروعیت زداست.

🔸اینجانب تذکر می دهم که ایران این موجود آسمانی متعلق به آنان است و نه متقلبان، این آنان هستند که باید با هوشیاری خود از آن حفاظت کنند. خائنین به آراء مردم ابایی از آن ندارند که این خانه پارسایان به آتش کشیده شود.


▪️بخشی از بیانیه شماره ۱ میرحسین موسوی


#ایران_فردا
#زهرا_رهنورد
#میرحسین_موسوی
#آغاز_چهاردهمین_سال_حصر

http://t.me/iranfardamag
🔴اعدام، منازعه بر سر منافع !

🔷محمد رضایی


@iranfardamag

1️⃣ چرا اساسا اعدام در ایران از مسئله ی حقوقی به مسئله ای سیاسی تبدیل شده است؟

🔸سلب حق حیات از طریق اعدام، لااقل در جرم‌هایی که «قانون» آنها را جرم عمومی می‌داند، اساساً حقوقی نیست. در این قبیل جرم‌ها حاکمیت به نمایندگی از طرف جامعه فرد یا افرادی را که ادامه حیات آنها را مخل امنیت یا نظم یا ... جامعه می‌داند، با مجازات اعدام و پایان دادن به زندگی‌شان تنبیه می‌کند و جامعه را مصونیت می‌بخشد. اما این ظاهر ماجرا است هر چند در همین ظاهر ماجرا نیز می‌توان دید که اعدام نه یک مسئله حقوقی که یک مسئله سیاسی است. اما اگر از ظاهر ماجرا عبور کنیم می‌بینیم که «قانون» نه حاصل اراده جامعه برای سامان بخشی به امور خودش بلکه حاصل اراده طبقه یا طبقات حاکم برای حفظ، تثبیت یا گسترش منافع‌شان است. در واقع حاکمیت نه به نمایندگی از جانب جامعه که به نمایندگی از جانب طبقه یا طبقات مسلط قوانینی وضع می‌کند که سلطه این طبقه یا طبقات را حفظ کند و بدیهی است که به تناسب تهدیدی که این طبقه یا طبقات حاکم حس می‌کنند مجازات مختلفی وضع و اجرا می‌شود که شدیدترین آن همین اعدام است. به همین دلیل است که با کنار زدن ظواهر حقوقی و حتی سیاسی می‌توان از «اقتصاد سیاسی اعدام» سخن گفت.

2️⃣ تداوم اعدام های سیاسی چه تاثیری بر جامعه جنبشی ایران و نیز نوع کنشگری فعالان سیاسی خواهد گذاشت؟

▪️ اینکه اعدام‌ها چه تأثیری بر «جامعه جنبشی» می‌گذارند با این پیش‌فرض مطرح شده است که جامعه یک کل به هم پیوسته با منافع و اهداف یکسان است. اما به گمانم در واقع جامعه مجموعه‌ای از قشرها و طبقات متعددی است که هر یک از آنها منافع و اهداف متفاوت و گاه حتی متعارضی دارند. هر چند که ممکن است در مقاطع خاصی اقشار و طبقاتی از جامعه بر سر هدف یا اهداف خاصی با هم مؤتلف (و نه متحد) شوند اما به وجود آمدن این ائتلاف‌ها شرایط و ضوابطی دارد که فعلاً مهیا و موجود نیست. بنابراین و با این پیش‌فرض که ما با جامعه‌ای به هم پیوسته مواجه نیستیم تأثیر هر امری از جمله اعدام بر قشرها و طبقات مختلف متفاوت است.

🔸در سمت حاکمیت نمایش استمرار اقتدار و کشاندن معترضان به موضع قبول شکست در منازعه البته هدفی اساسی است. اما حتی اگر این هدف نیز به طور کامل تحقق یابد گریزی از منازعات بعدی نیست چرا که منازعه بر سر منافع تا آینده‌ای نامعلوم در هر جامعه‌ای و با هر حاکمیتی ذاتی جوامع است. پرداختن به اینکه شکل یا اشکال منازعات بعدی چگونه خواهد بود، اینکه در منازعات بعدی چه گروهها و طبقاتی بر سر چه منافعی با هم ائتلاف خواهند کرد یا به ائتلافهای موجودشان پایان خواهند داد، اینکه در منازعات بعدی کدام گروه یا طبقه دست بالا را خواهد داشت و جهت‌گیری تحولات را تعیین خواهد کرد و مباحثی نظیر اینها نیازمند دانشی ژرف‌تر و فرصت دیگری است.



#ایران_فردا
#نه_به_اعدام
#محمد_رضایی

https://cutt.ly/VwCf7jV7
http://t.me/iranfardamag
🔴پیچ و خم نسبت زنان و انقلاب ۱۳۵۷

🔷شیما کاشی

@iranfardamag

▪️این پرسش که آیا انقلاب ۵۷ باعث پیشرفت یا پسرفت وضعیت دسترسی زنان به حقوق برابر شد را احتمالا همه بارها شنیده‌ایم. در پاسخ به این پرسش بحث‌ها و گمان‌هایی طرح شده است که نتایج برخی از آن‌ها با یکدیگر تمایزات قابل توجهی دارد. برخی معتقدند این انقلاب منجر به محدود شدن و پسرفت جایگاه اجتماعی زنان شد و برخی معتقدند این رخداد به صورت مستقیم و غیرمستقیم باعث رشد کلی جایگاه اجتماعی زنان در ایران و افزایش مشارکت آن‌ها در حیات عمومی شد. آیا می‌توان به این پرسش که انقلاب باعث پیشرفت یا پسرفت زنان شد پاسخی تک خطی داد؟ به نظر می‌رسد برای مشارکت در این بحث، باید خود این شکل از پرسش را به پرسش کشید. پرسش ما از کدام یک از شاخص‌های وضعیت زنان است؟ میزان دسترسی به آموزش؟ مشارکت اقتصادی؟ مشارکت سیاسی؟ آزادی‌های اجتماعی؟ آیا باید برخی از این موارد را اولویت داد و اگر چنین است کدام یک؟ مقصود ما کدام دوره در چهار دهه گذشته است؟ تغییر در هر یک از این شاخص‌ها تا چه میزان وابسته به رخداد انقلاب بوده است و تا چه حد متاثر از تحولات جهانی در گذر زمان؟

🔸در ابتدا، ترسیمی سریع و کلی از وضعیت زنان در این سال‌ها می‌تواند کمک کننده باشد. در خصوص میزان دسترسی به آموزش، پس از انقلاب شاهد یک موج افزایشی میزان سواد هم در زنان و هم مردان بودیم و همزمان، فاصله میان نرخ باسوادی در میان زنان و مردان نیز در طول سه دهه به طور قابل توجهی کاهش می‌یابد. به گفته محمدزاده، رییس سازمان نهضت سوادآموزی، ۷۷ درصد فعالیت‌های سوادآموزی به زنان اختصاص داشت و تفاوت نرخ باسوادی از۲۳.۴% در سال ۱۳۵۵ به ۶.۸% در سال ۱۳۹۵ کاهش یافت و در سال ۹۸، نرخ باسوادی زنان در ایران به ۹۳.۵ رسیده است. این عدد، کم و بیش برابر با نرخ سواد زنان در بعضی کشورهای منطقه مانند اردن، عربستان، ترکیه و کمی کمتر از نرخ سواد زنان در امارات متحده عربی است. در خصوص تحصیلات عالی، از نیمه دهه هفتاد به بعد، سهم زنان در ورود به دوره کاردانی و کارشناسی به صورت قابل توجهی افزایش می‌یابد. به نحوی که در سال ۱۳۷۷ میزان قبولی دختران از پسران پیشی گرفت.

▪️این روند به همین ترتیب ادامه داشت تا اینکه از نیمه دهه هشتاد و در دولت محمد احمدی نژاد، مقامات دولتی و حاکمیتی از این وضعیت ابراز نگرانی کردند. با ایجاد سهمیه‌بندی‌های جنسیتی متعدد و ایجاد محدودیت برای زنان در ورود به برخی رشته‌ها و بومی‌گزینی، شاهد تلاش‌های فراوانی برای تغییر این نسبت و کاهش ورود زنان به دانشگاه‌ها بودیم. با وجود اینکه ورودی زنان در دوره کارشناسی و کاردانی در دوره‌هایی برابر یا بیشتر از مردان بوده است، اما این درخصوص تحصیلات تکمیلی صدق نمی‌کند. در نتیجه، بر مبنای آمار موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، همچنان کمتر از نیمی از جمعیت دانشجویان را زنان تشکیل می‌دهند. به علاوه، رتبه ایران در نسبت دانشجویان زن به مرد پایین‌تر از کشورهای همسایه عربی مانند قطر، کویت، بحرین، عمان، امارات متحده عربی است. این عدد در قطر حدود ۱.۸۶ و در ایران حدود ۰.۹۷ است.

🔸در مجموع، در خصوص دسترسی به آموزش می‌توان گفت پس از انقلاب سرعت رشد نرخ باسوادی در میان زنان بیشتر، شکاف جنسیتی کمتر و سهم آن‌ها در آموزش عالی بیشتر شد. اما در عین حال، از میانه دهه هشتاد، قوانین مختلفی برای کاهش سهم زنان دانشجو و عدم دسترسی آن‌ها به برخی رشته‌ها وضع شد. به علاوه، جز در قیاس با افغانستان، بسیاری کشورهای منطقه و کشورهای همسایه از جمله کشورهای عربی نیز وضعیتی مشابه ایران و یا بهتر از آن دارند. به علاوه، باید توجه کرد که دهه‌های هشتاد و نود میلادی، دوران رشد ناگهانی تحصیلات دانشگاهی در میان زنان برخی کشورهای دیگر منطقه مانند عراق و سوریه نیز بوده است.

▪️در خصوص نرخ مشارکت اقتصادی، بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، نرخ مشارکت اقتصادی زنان ۱۴.۶ است که این یعنی ایران از بین ۱۴۶ کشور جهان در این زمینه، رتبه ۱۴۴ را دارد. رتبه ایران در این زمینه به شکل قابل توجهی پایین‌تر از بسیاری کشورهای همسایه مانند قطر، عربستان، امارات متحده، کویت و عمان است. به طور مثال در عربستان، نرخ مشارکت زنان هم در بازار کار و هم در بخش سرمایه چیزی حدود دو برابر ایران است. این به آن معناست که بازار اشتغال ایران همچنان در قبضه مردان است. نابرابری در حوزه اشتغال را در آمارهای دیگری مانند نرخ بیکاری، نرخ بیکاری زنان دارای تحصیلات عالی، فاصله دستمزد زنان و مردان و میزان دسترسی زنان به موقعیت‌های بالاتر شغلی نیز شاهدیم و در همه این زمینه‌ها، وضعیت زنان ایران از برخی کشورهای همسایه به شکل قابل توجهی بدتر است.....


متن کامل:

https://cutt.ly/fwVAcRXv

#ایران_فردا
#شیما_کاشی
#زنان_و_انقلاب۵۷
#انقلاب۵۷_و_مسئله‌ی_زن

http://t.me/iranfardamag
🔴 اعدام‌ها: تعمیق بذر کینه و بازتولید خشونت

🔷 مهدی معتمدی‌مهر


@iranfardamag

1️⃣ چرا اساسا اعدام در ایران از مسئله ی حقوقی به مسئله ای سیاسی تبدیل شده است؟

▪️مجازات اعدام در قوانین کیفری ایران، اگرچه محدود به موارد زیر نیست و حتی شامل مواردی مانند تکرار متعمدانه کیفرهای حدی مانند شرب خمر یا سرقت حدی یا برخی افعال غیراخلاقی نظیر لواط و تجاوز به عنف هم می‌شود، اما در عمل، جز در مواردی محدود، مصادیقی برای اجرای مجازات اعدام برای جرایم یادشده دیده نمی‌شود و عمدتا این کیفر سنگین و غیرقابل جبران در قبال جرایمی مانند قتل عمد، قاچاق مواد مخدر از سطوحی به بالا و محاربه و افساد فی‌الارض می‌شود و در یک کلیت عمومی‌تر، این مجازات عمدتا در قبال جرایمی که از آن‌ها به جرایم علیه امنیت اقتصادی، سیاسی و اخلاقی تعبیر می‌شود، کاربرد عملی داشته است.

🔸عمده مصادیق اجرایی مجازات اعدام پس از دهه شصت، در مورد قتل عمد و سوداگران مواد مخدر بوده و اعدام‌هایی که با عناوینی مانند محاربه یا افساد فی‌الارض و مرتبط با اعتراضات خیابانی و سیاسی در سالیان اخیر اجرا شده است، در قبال سایر موارد اعدام جرایم عمومی، آمار چشم‌گیری نداشته‌اند اما به شدت موجب آزار وجدان مردم و واکنش افکار عمومی شده‌اند.

▪️نکته مهم این است که حتی اعدام قاتلین و قاچاقچیان مواد مخدر هم امروزه به مساله‌ای سیاسی و نه حقوقی بدل شده است. یکی از دلایل این موضوع، عدم رعایت حقوق متهم و آیین‌ دادرسی کیفری در عموم موارد است، اگرچه این حسایت به ویژه در خصوص متهمان امنیتی و سیاسی بیشتر وجود دارد. دادگاه وقتی علنی نباشد یا حقوق متهم رعایت نشود، ولو آن که متهم جنایت‌پیشه باشد، شبهه ایجاد می‌کند و از دستگاه قضایی اعتبارزدایی می‌شود و اعتماد عمومی در قبال احکام صادره تنزل پیدا می‌کند. در چنین شرایطی، ولو آن که واقعا هم متهم کاری را انجام داده باشد که مستحق اعدام باشد، جامعه نمی‌تواند به آن حکم اعتماد کند، چون نظارتی بر روند دادرسی نداشته است. این موضوع سبب می‌شود که این احکام، سیاسی تلقی شوند.

🔸عامل دوم سیاسی قلمداد شدن این اعدام‌ها حتی در موارد جرایم عمومی مانند قتل و قاچاق، حجم بالای آمار این کیفر در طول زمان و منبعث از شهرت عمومی حاکمیت به نقض حقوق بشر در طول چهار دهه گذشته است و عامل سوم، سابقه به‌جا مانده از دهه نخست پس از انقلاب و به‌ویژه اعدام‌های سال ۱۳۶۷ است که موجب سیاسی قلمداد شدن کیفر اعدام به ویژه در خصوص مصادیق مرتبط با اعتراضات سیاسی و تجمعات خیابانی است؛ علی‌الخصوص که تندروی‌ها و قانون‌ شکنی‌ها و وحشت‌افکنی‌هایی مانند شلیک گلوله ساچمه‌ای به چشم معترضان و حتی قتل آنان در سایه فرافکنی و مسئولیت‌گریزی دستگاه‌های قضایی و امنیتی به دفعات مشاهده شده است. به عبارت دیگر، افکار عمومی متقاعد شده است که حاکمیت برای مواجهه با اعتراض و مخالفت مردم برای خود به حق سرکوب و حتی کشتار قائل است.

▪️و نکته یا عامل آخر این است که مجازات اعدام در ایران از فلسفه وجودی تهی شده است. نه بازدارندگی عمومی دارد و نه اختصاصی و در یک کلام، موضوعیت اخلاقی خود را از دست داده است و حتی برخی اعدام‌شدگان به ویژه در عرصه اعتراضات سیاسی به تراز قهرمانان ملی ارتقا یافته‌اند؛ صرفنظر از آن که آیا شایستگی چنین موقعیتی را داشته باشند یا آن که به واقع، مرتکب جنایت و جرم شده باشند.

2️⃣ تداوم اعدام های سیاسی چه تاثیری بر جامعه جنبشی ایران و نیز نوع کنشگری فعالان سیاسی خواهد گذاشت؟

🔸البته من به قطعیت نمی‌توانم داوری کنم که جامعه ایران جنبشی است یا خیر؟ اما آن‌چه می‌فهمم این است که اعدام‌های سیاسی نتوانسته جامعه را قانع کند و از سوی دیگر منجر به تعمیق بذر کینه در طول سالیان و دهه‌ها شده و دستاوردی جز زمینه‌سازی در راستای بازتولید خشونت نداشته است.


#ایران_فردا
#نه_به_اعدام
#مهدی_معتمدی‌مهر

https://cutt.ly/NwVFKU5I
http://t.me/iranfardamag
🔴اعدام و انباشت خشم

🔶آذر منصوری

@iranfardamag

1️⃣ چرا اساسا اعدام در ایران از مسئله ی حقوقی به مسئله ای سیاسی تبدیل شده است؟

▪️به نظرم یکی از دلایل آن به سابقه اعدام ها در ایران بر می گردد. البته این سابقه محدود به دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی نمی شود.

🔸حذف مخالفان سیاسی در رژیم گذشته و پس از آن با پیروزی انقلاب اسلامی ؛ اعدام بسیاری از فرماندهان و مقامات رژیم گذشته و اعدام های دهه شصت و .... دلایل و علت های سیاسی شدن احکام اعدام هستند.

▪️توجه داشته باشیم که از زمان شکل گیری نهادهای حقوق بشری سازمان ملل نیز خواه نا خواه صدور و اجرای احکام اعدام جنبه وجه سیاسی آن را افزایش داد.

🔸اما اعتراضات دیماه ۹۶، آبان ۹۸ و اعتراضات سال گذشته و احکام اعدامی که برای افرادی مانند محسن شکاری صادر شد، به نظرم موجب تشدید این مسئله شد. شما ببینید از یک طرف بسیاری از معترضان در این اعتراضات کشته شدند، هنوز تکلیف قاتل یا قاتلان آنها نامشخص است. برای نمونه مهرشاد شهیدی نژاد را مثال می زنم که خودم با خانواده اش دیدار داشتم. این جوان را چند نفر که هویتشان مشخص است با ضربات باتوم به قتل رساندند. هنوز تکلیف پرونده آنها مشخص نشده است، اما برای محسن شکاری در کمترین زمان ممکن حکم اعدام صادر و اجرا می شود.

▪️در هفته های اخیر تعداد اعدام ها افزایش یافته و عموما هم با اعتراضات سال گذشته ارتباط دارد.از طرفی آقای اژه ای اعلام می کنند که ضابطان نباید در این پرونده ها اعمال نظر کنند ، اما همچنان می بینیم که نقش اصلی را چه در شکل گیری این پرونده ها و چه صدور حکم نظر و نقش آنها تعیین کننده است. شفافیت لازم در مورد پرونده ها ی این گروه از متهمان وجود ندارد، لوازم و ارکان دادرسی عادلانه تامین نمی شود و بسیاری از پرسش های افکار عمومی بدون پاسخ می ماند. همه اینها کمک می کند که احکام اعدام بیش از آنکه حقوقی به نظر برسد، سیاسی باشد.

🔸در جامعه ای که مملو از نارضایتی و خشم است، در جامعه ای که جمعیت زیر خط فقر در حال افزایش است، در جامعه ای که بیشترین شکاف بین حاکمیت و مردم وجود دارد، در جامعه ای که سیاست امنیتی در همه حوزه های سیاسی واجتماعی و فرهنگی و اقتصادی حاکم است، اولین آثار صدور و اجرای احکام اعدام انباشت خشم بیشتر چنین جامعه ای است.

2️⃣ تداوم اعدام های سیاسی چه تاثیری بر جامعه جنبشی ایران و نیز نوع کنشگری فعالان سیاسی خواهد گذاشت؟

▪️به نظرم فعالان سیاسی نمی توانند نسبت به پدیده اعدام بی تفاوت باشند. چه از جنبه حقوق بشری آن و چه وجه سیاسی آن. در چنین شرایطی البته کار برای فعالان سیاسی نیز سخت تر خواهد شد. اما مخالفت با حکم اعدام باید به یکی از اجزاء گفتمانی فعالان دموکراسی خواه نیز تبدیل شود.

🔸طبعا هر گونه بی تفاوتی و سکوت در قبال این مسئله که آحاد جامعه ایران را تحت تاثیر قرار داده است، موجب فاصله گرفتن بیشتر جامعه از جریان های سیاسی خواهد شد. همان طور که بسیاری از نیروهای سیاسی امروز پاسخی برای اعدام های دهه شصت ندارند.

▪️باید با راه اندازی کمپین های مخالفت با اعدام از یک سو و دادن هشدار به مسئولان کشور از سوی دیگر ضمن توقف این احکام خواستار رعایت ارکان دادرسی عادلانه برای مخالفان باشند. از طرفی نواندیشان دینی را نیز باید در زمینه جایگزینی احکام جایگزین به جای اعدام فعال کرد.


#ایران_فردا
#نه_به_اعدام
#آذر_منصوری

https://cutt.ly/VwVFb529
http://t.me/iranfardamag
🔴 لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ
▪️اصلاح طلبی یا استفاده ابزاری؟

🔷امیر(بهروز)طیرانی

@iranfardamag

🔸هفته گذشته در حالی که کمتر از سه هفته به زمان برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی مانده است ، ۱۱۰ تن با احساس مسئولیت در قبال وضعیت و آینده ایران و نگرانی از لطمه دیدن آزادی انتخاب و دمکراسی و حق رای مردم چاره در آن دیدند که پا به عرصه گذاشته و با انتشار بیانیه‌ای مفصل با بیش از سه هزار کلمه از مردم دعوت کنند تا با حضور درپای صندوق های رای در انتخابات شرکت کنند . انتخاباتی که به نوشته آنها دارای ویژگی های زیر است :۱-آزاد نیست. ۲- نسبت به انتخابات دوره های قبل غیرعادلانه تر است. ۳- برای خالص سازی نمایندگان مجلس طراحی شده است. ۴- هدف از مشارکت در ان نه انتخاب نماینده مجلس بلکه بسته به نظر رای دهنده هدف از شرکت درآن تعیین می شود. ۵- معیار۱۱۰ نفر از دعوت به مشارکت خیر همگانی است نه رسیدن به قدرت و...

🔹این عده از افراد که در این متن رمانتیک وخیرخواهانه، خود را : "دغدغه مندان توسعه و مردم سالاری در ایران" نامیده اند ، در پایان بیانیه خود عاجزانه از حاکمیت چنین درخواست کرده‌اند : "از حاکمیت، مطالبه گشایش رقابت انتخاباتی و تایید صلاحیت نامزدهای با کیفیت متکثر (در پاسخ به رد صلاحیت های غیرعادلانه) را داریم". آنها درعین‌حال خواستار معکوس شدن روند ایران سوز نقض حقوق اساسی شهروندان شده‌ و نیز از رهبران تشکل‌ها خواستار زمینه ساز شدن حمایت از نامزدهای میانه رو شده‌اند.

🔸آیا این احساس مسئولیت درقبال شرایط ولو در این حد تنزل یافته‌ی آن، در همین دوسه ماه اخیر در این دوستان پدیدآمده است و درطول این سالها آنها علامتی در این خصوص مشاهده نکرده بودند که به ناگاه بیست روز مانده به انتخابات به یادشان افتاده که از حاکمیت و نیروهای سیاسی بخواهند به فکر کشور باشند: از یکی با دست برداشتن ازرویه های جاری و از دیگری با شرکت در انتخابات؟

🔹متاسفانه باید گفت که انتشار این بیانیه در آستانه برگزاری انتخابات یک باردیگر سطح و کیفیت نیروهای سیاسی کشور را در معرض قضاوت جامعه و نیز آیندگان قرار داد.

🔸سطح تحلیل ، زمان انتشار، خواست هایی که بیشتر در بیانیه تشکل‌های دانش آموزی دیده می شود حکایت از آن دارد که آنها حتی خودشان هم به درستی متن تهیه شده را نخوانده و به تناقضات آن نیاندیشده اند. آنها به این فکر نکرده اند که اصولا چگونه به انتخاباتی که از قبل به نوشته خودشان نتیجه آن عبارت است از"عدم امکان ایجاد یک اکثریت با کیفیت توسعه‌گرا"، به امید ایجاد یک اقلیت میانه رو در پای صندوق رای حاضر شد؛ انتخاباتی که در نگاه بیانیه نویسان ممارست است نه انتخابات واقعی .

🔹اما آنچه موجب نگارش این یادداشت شد آن بیانیه نبود که اصولا ارزش پرداختن به آن احساس نمی‌شد . بلکه مقاله‌ای بود که روز شنبه در روزنامه‌ی ارگان حزب کارگزاران در مقاله‌ای به قلم دبیر کمیته سیاسی آن حزب به چاپ رسید. در آن مقاله که بخش عمده آن به نقد جبهه اصلاحات اختصاص دارد ودر ان نویسنده، عملکرد یاران دیروز خود را مورد حمله قرارداده، از روشی استفاده شده است که مصداق واقعی پوپولیسم و مردم فریبی است.

🔸در صفحه اول آن روزنامه تصاویر عده ای از شخصیت های سیاسی کشور نقش بسته است که مصداق تضاد انواع است. شخصیت هایی همچون امیرکبیر، محمد مصدق، مهندس بازرگان، یدالله وعزت‌الله سحابی و غلامحسین صدیقی که هرکدام عمری در راه آزادی و استقلال ایران تلاش کردند و کوشیدند تا پای استعمار و استبداد را از ایران کوتاه کنند در کنار امضا کننده قرارداداستعماری رویترز، امضا کننده تمدید قرارداد دارسی، عامل سرکوب و کشتار ستارخان و یارانش در پارک اتابک و نیز کشتار تظاهرکنندگان در ۱۷آذر ۱۳۲۱، ۲۳ تیر ۱۳۲۵ و قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ وچهره هایی که عامل استقرار استبداد رضاخان در ایران بودند و یا آن عامل به سلطنت رسیدن محمدرضاشاه پهلوی، قرار داده شده است.

🔸اما آن چه بیشتر بر روی آن تاکید داریم استفاده ابزاری از نام‌هایی است که عمری را در راه آزادی و استقلال ایران کوشیده‌اند . نویسنده ظاهرا فراموش کرده است که رهبران و حامیان همین حزب متبوع ایشان بودند که خود سالها در پی ریزی وتحکیم مبانی موجود سیاسی ایران تلاش کردند. فراموش کرده‌اند که دلیل بازداشت و زندانی شدن مهندس عزت الله سحابی در پی امضای نامه مشهور به نامه نود امضایی "کم کردن روی چهره‌ای" بود که به اعتراف همگان جز به صلاح و عزت ایران وایرانی نمی اندیشید و بیش از دوازده سال را در رژیم گذشته در زندان به سر برده بود. با همه این احوال تصویر سحابیِ بازداشت شده با آمر محبوس کردن آن در یک صفحه و هردو به عنوان اصلاح طلب خشونت پرهیز قرار داده شده است....



متن کامل:

https://cutt.ly/AwBe5sgM

#پوپولیسم
#ایران_فردا
#امیر_طیرانی
#قلب_حقیقت
#روزنامه‌ی_کارگزاران_سازندگی
🔴انقلاب ۵۷ اجتناب ناپذیر بود ولی ثمره آن شدیدا تلخ شد!

🔷گفت وگوی ایران فردا با عبدالله ناصری
به کوشش: مهدی زمانی

@iranfardamag

1️⃣ در شرایط کنونی برخی از روایت ها و تحلیل ها، اجتناب ناپذیربودن وقوع انقلاب سال ۵۷ را مورد تردید قرار داده و آن را به چالش کشیده اند و حتی از این انقلاب به عنوان مانع اصلی توسعه کشور یاد می کنند. به زعم شما و نظر به شرایط تاریخی و زمینه اجتماعی دوره پیشا انقلاب، وقوع رخداد انقلاب ۵۷ امری اجتناب ناپذیر بود؟ آیا در آن شرایط امکانهای دیگری غیر از امکان انقلاب پیش روی جامعه قرار داشت؟


▪️در این سؤال ، به نظرم سه نکته اصلی نهفته است: اول امکان یا امتناع انقلاب ۵۷، دوم، امکان یا امتناع بدیل و سوم، تحلیل انقلاب ۵۷.

🔻از نکته سوم شروع می کنم. تحلیلها و تفاسیری از انقلاب اسلامی بهمن که ما را به این جمع بندی برساند که ”انقلاب ۵۷ اشتباه بود“ غیرعلمی است. من باور دارم تا به حال، انقلاب مذکور از دریچه دیسیپلین ”جغرافیای تاریخی“ که ماهیت جامعه و تحولات اجتماعی را جامع‌تر نگاه می کند، تحلیل نشده است. با توصیف علمی و دقیق این دیسیپلین و آن‌گونه که” لئونارد کلکه“ استاد دانشگاه واترلو در کانادا می گوید: «دگرگونی تاریخی در مناطق دارای اهمیت جغرافیایی، دگرگونی حاصل از کنش هایی است که متغیرهای اجتماعی را درک کرده و با آن ها ارتباط برقرار می کند» می توان تحلیل جامع تری از انقلاب 57 ارائه داد. البته جای این تحلیل این جا نیست، فقط اشاره کنم که شما می بینید در تفسیر انقلاب ۵۷، چقدر سهم نامتوازن و نا معقولی را برای ”گوادلوپ“ یا متأثر از میشل فوکو، و چه سهم بزرگی را برای دکتر شریعتی و افکارش قائل اند. یا سهمی که به گفتمان ”اسلام سیاسی“ می دهند.

▪️البته اشاره کنم که کاریزمای رهبر انقلاب، از بزرگترین عوامل انقلاب ۵۷ است، اما گفتمان اسلام سیاسی هنوز جای خاصی نداشت. به عبارت دیگر می خواهم بگویم که عامل اصلی انقلاب یعنی- مردم- اصلا با مباحث تئوریکی دین و از جمله تئوری خود رهبر (حکومت اسلامی و ولایت فقیه) ناآشنا بودند و فقط عدهٔ محدودی از روشنفکران مسلمان در ایران درگیر امکان یا امتناع ”ولایت عام و خاص فقیه“ و چیستی ولایت فقیه بودند. حتی در بارهٔ نامهٔ معروف دکتر مصطفی رحیمی به آیت الله خمینی در دی ماه ۵۷ ، کسی از روشنفکران مذهبی موضعی نگرفت. و مهمتر این که هیچ روشنفکر مذهبی، پیام مهم رحیمی را نگرفت. منظورم این است که روشنفکران دینی آن روزگار ایران، اصلا با تئوری های تکوین حکومت و دولت و مسائلی از نوع سکولاریسم، پلورالیسم، بیگانه بودند و فقط در سایهٔ کاریزمای خمینی، نظریه سیاسی او را پذیرفتند. (توجه کنیم من از ادراک علمای سنتی مخالف رهبر انقلاب در بارهٔ اداره جامعه چیزی نمی گویم، چون در میان مردم جایی نداشتند.) به عبارتی دیگر میخواهم نتیجه گیری کنم که نظریه ولایت فقیه که غافلگیرانه توسط امثال حسن آیت و محمد کیاوش در قانون اساسی گنجانده شد و البته همه مردان انقلاب -روحانی و غیر روحانی- خوششان آمد، در ذهن همه مبهم بود. ببینید ”نسل نادم از انقلاب“و نسلهای دوم تا چهارم زد -z -که امروز می گویند ای کاش انقلاب نمی شد به شرایط آن دوران توجهی ندارند و به اصطلاح نسبت ”هم افقی“ و ”هم نفسی“ با انقلاب ندارند.

🔻باید بدانیم این تحول یعنی انقلاب، اجتناب ناپذیر بود به چهار علت؛ ۱- قدرت اجتماعی رهبر که فوق العاده بود و همه گرایش ها را جذب کرد. ۲- مذهبی بودن جامعه که نسبت خود با انقلاب را از دریچهٔ “تقلید حکم الله” می دید. ۳-انسداد مطلق سیاسی که شاه پدید آورد. من به یک نکته مهم تاریخی در آستانهٔ انقلاب اشاره کنم که نه از طرف شاه توجهی به آن شد و نه انقلابیون بعدی. در نیمه دوم سال ۱۳۵۶ و قبل از قیام ۱۹ دی در قم سه تن از دلسوزان وطن یعنی آقایان بختیار، فروهر و سنجابی نامه به شاه نوشتند و خواستار اجرای کامل قانون اساسی شدند. این نامه ناجی ایران بود اگر شاه بدان وقعی می گذاشت. و ۴- تعلیق تحلیل شاه. این علت را اصولا عنایت نمی کنیم. شاه دچار افسردگی ناشی از بیماری سرطان نبود، شاه به بی تحلیلی از انقلاب رسیده بود. پس جمع بندی من این است که انقلاب ۵۷ اجتناب ناپذیر بود ولی ثمرهٔ آن -جمهوری اسلامی- شدیدا تلخ شد. انقلابیون و رهبر آن ها هیچ بدیلی نداشتند. بدیل آن در دست شاه بود و آن چیزی نبود جز «نامهٔ آقایان بختیار، سنجابی و فروهر در پاییز ۵۶» که در آن هیچ نشانی از انقلاب نبود....


متن کامل:

https://cutt.ly/pwBwOQpo

#ایران_فردا
#مهدی_زمانی
#عبدالله_طاهری
#اجتناب‌ناپذیربودن_انقلاب۵۷

🔻تصویر: سایت گاردین و انتشار عکسهایی از روزهای انقلاب در ایران

http://t.me/iranfardamag
🔴اعدام؛ بازدارندگی از راه ارعاب!

🔷احسان شریعتی


@iranfardamag

1️⃣ چرا اساسا اعدام در ایران از مسئله ی حقوقی به مسئله ای سیاسی تبدیل شده است؟

▪️زیرا هدف از اعدام ها نه الزاما به قصد حقوقی تنبیه فردی یا مجازات اشخاص به جرم جنایتی که خود انجام داده یا نداده اند، بلکه به منظور دادن درس عبرتی به دیگران و با هدف سیاسی بازدارندگی از راه ارعاب صورت می گیرد. در شکل حقوقی هم امروزه هدف و معنای قصاص دیگر نه تکرار همان جرم و جنایت به همان نحو، که جبران مافات، تاوان از دست رفته، ترمیم و جایگزین ساختن ازدست رفته ها، پاسخ گو نمودن مجرمان بالفعل و بالقوه حال و آینده است. و نه پاک کردن صورت مساله با حذف فیزیکی موضوع و نفس!

2️⃣ تداوم اعدام های سیاسی چه تاثیری بر جامعه جنبشی ایران و نیز نوع کنشگری فعالان سیاسی خواهد گذاشت؟

🔸تکرار و تداوم این سیاست، در اساس، امکان هر گونه کنشگری سیاسی و سیاست نه به معنای تنبیه و نظارت یا حفظ قدرت به هر قیمت، بلکه به معنای گفتگو برای مشارکت شهروندان در رقم زدن سرنوشت خویش در شهر را از میان می برد و سایه سهمناک سکوت را بر دولتشهر می گسترد و نفرت و حس انتقام را به تدریج متراکم می کند که در یک گردنه یا بزنگاه تاریخی به شکل انفجار یا انقلاب ناگهان رخ می نماید.


#ایران_فردا
#نه_به_اعدام
#احسان_شریعتی

https://cutt.ly/ewVAL5MM
http://t.me/iranfardamag
🔴 حاکمیت در مظانِ اتهامات سنگین

🔷 مصطفی محب‌کیا

@iranfardamag

1️⃣ چرا اساسا اعدام در ایران از مسئله ی حقوقی به مسئله ای سیاسی تبدیل شده است؟

▪️حاکمیت در نزد افکار عمومی ایرانیان در مظان اتهامات سنگینی است. اتهاماتی چون تغلب، تقلب، دروغگویی و فساد ساختاری. افکار عمومی برای هریک از اتهاماتی که در ذهن خود علیه حاکمیت اقامه کرده است، قرائن و امارات فراوانی در دست دارد. جامعه وقتی شاهد امنیت غارتگران منابع ملی و عمومی است که گاه با ابلاغ سیاست های کلی و جزئی و گاه با تصمیمات پشت پرده مثل مولد سازی، اکنون و آینده‌ی زیست حداقلی اش را به آتش می‌کشد، و در عوض جوانی که به این وضع اعتراض می‌کند، در معرض حبس و اعدام قرار می‌گیرد، برای اتهاماتش ظن قریب به یقین پیدا می‌کند.

🔸در فضایی که چنین شکافی از بی اعتمادی میان مردم و حاکمیت برقرار است، هر نوع کنشی از هر دو سمت کاملا سیاسی خواهد بود. اصرار به اجرای احکام اعدام از سوی حاکمیت، به ویژه با پرونده هایی که نزد افکار عمومی همچنان باز و دارای اشکالات صوری است، به طریق اولی سیاسی و غیر حقوقی بوده و خواهد بود.

▪️نکته سومی که باعث هر چه سیاسی تر شدن موضوع غم انگیز اعدام شده است، از دست رفتن وجاهت انسانی مجازات اعدام و گسترش مطالبه ی لغو این مجازات نزد افکار عمومی است. در شرایطی که زمزمه های #نه_به_اعدام از فضاهای روشنفکری در حال شیاع به فضاهای عمومی است، هرگونه اصرار حاکمیت به مجازات اعدام، بر بار سیاسی آن می افزاید.


2️⃣ تداوم اعدام های سیاسی چه تاثیری بر جامعه جنبشی ایران و نیز نوع کنشگری فعالان سیاسی خواهد گذاشت؟

🔸مجموعه ی رفتارهای حاکمیت در سالهای اخیر این پیام را می رساند که هسته ی سخت قدرت، برای پایداری و ماندگاری خود، بیشتر از آنکه دنبال بازیابی مشروعیت از دست رفته و کارآمدی مختل شده اش باشد، دنبال افزایش کاربلدی نهادهای امنیتی خود است. از حاکمیتی که دست از حفظ مشروعیت شسته است، بروز هرگونه خشونت سیستماتیک ممکن خواهد بود. و اصرار به حکم اعدام در پرونده های سیاسی بخشی از این خشونت محتمل است.

▪️اما اگر به تعبیر هانا آرنت ، میان قهر و قدرت تمایز قایل شویم و بپذیریم که زور و قوه ی قهریه تنها بخش بسیار کوچک و ناپایداری از منبع قدرت است، و اینکه منبع اصلی و پایدار قدرت، تولید معنا در اذهان می‌باشد، به این نکته پی برده ایم که وضع کنونی قدرت مستقر ، در ناتوان ترین موقعیت برای تولید معنا و در نتیجه در ناپایدار ترین وضعیت خود قرار دارد. اساسا جنبش های اجتماعی نیز حول معناهای جدید و رقیب معنای رسمی شکل می‌گیرد. با فروریزی هژمونی معنای رسمی در اذهان عمومی(آنچه امروز شاهدش هستیم) فضا برای برساخت معناهای جدید و گفتمان های تازه آماده تر می‌شود.

🔸بنیادی ترین جنگ قدرت، جنگ ساخت معنا در ذهن مردم است. نظام حکمرانی بخاطر فساد ساختاری و ناکارآمدی، از ساخت معنا ناتوان شده است. تنها بخش قلیلی از جامعه معنای ساخته شده توسط قدرت مستقر را باور دارند. به همین خاطر بر منبع دیگر قدرت(که همان زور و قوه قهریه است_ حبس و حصر و اعدام) اصرار می‌ورزد. اما طرف دیگر ماجرا برساخت معنایی جدید است که توان هژمون و فراگیر شدن را داشته باشد. اینجا مسئولیت نخبگان و روشنفکران جامعه پر رنگ می شود که با همراهی و همدلی با جامعه عاصی، به برساخت معنای تازه کمک کنند.

▪️اعتراضات سالهای ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ نشان داده، جامعه در تقلا برای برساخت معنای جدید است. معنای رسمی قدرت مستقر فروریخته، اما معنای جدید هنوز صورتبندی نشده است. به همین خاطر اعتراضات هنوز به مرحله جنبش اجتماعی(در اصطلاح علمی جامعه شناسی) ارتقاء پیدا نکرده و قابل سرکوب است.

🔸به نظر می رسد تداوم اعدام های سیاسی، باعث فروریزی بیشتر معنای رسمی در اذهان عمومی خواهد شد، و این فرصت صورت بندی معنای رقیب در جامعه را بیشتر خواهد کرد. اما تا پیش از صورتبندی معنای جدید، اعدام های سیاسی کارآمدی خود را برای حاکمیت خواهد داشت.


#ایران_فردا
#نه_به_اعدام
#مصطفی_محب‌کیا

https://cutt.ly/XwBcnMEw
http://t.me/iranfardamag
🔴اقتصاد ایران؛ اگر انقلاب نمی‌شد !

🔷رسول رئیس‌جعفری

@iranfardamag

🔻یکی از پرسش‌هایی که در عرصه عمومی طی چند سال گذشته تکرار شده این است که اگر انقلاب اتفاق نمی‌افتاد اقتصاد ایران الان در چه جایگاهی قرار داشت. به این پرسش می‌توان از جنبه‌های گوناگون پاسخ داد اما یکی از معیارهای پاسخگویی به این پرسش می‌تواند بررسی نظرات افرادی باشد که خود در یک دهه پایانی حکومت پهلوی صاحب منصب بوده‌اند و بر اساس عملکرد کلی سیستم، آینده‌ای را برای اقتصاد ایران متصور شده‌اند. این شیوه‌ای است که رسول رئیس جعفری پژوهشگر اقتصادی برای پاسخ به این پرسش به کار گرفته است. در گفت‌وگویی که با ایشان داشتیم، وی در ابتدا نگاه به تاریخ از منظر «اگرها» را نقد می‌کند و سپس بر اساس آنچه فروپاشی از درون می‌نامند و در کتاب خود با عنوان «روایت یک فروپاشی» نیز آن را صورتبندی کرده است، چالش‌های پیش روی مدیریت اقتصادی کشور را در آستانه انقلاب به تصویر می‌کشد. خلاصه‌ای از این گفت‌وگو در ادامه ارائه شده است. 🔺

▪️ما اگر بخواهیم برای اینکه انقلاب نشده بود سناریوسازی کنیم باید ببینیم چه گزینه‌های دیگری پیش رو بود. با توجه به بیماری محمد رضا شاه یک احتمال این بود که رضا پهلوی طی چند سال به پادشاهی می‌رسید؛ جوانی ۲۱ یا ۲۲ ساله‌. در این شرایط نیز باز ممکن بود عراق همان ضعف را در ساختار سیاسی ما حس کند و به ایران حمله کند. توجه داشته باشیم که از زمان رضا شاه این درگیری ها به صورت جدی پیش‌بینی می‌شد. گزینه دیگر این بود که در خلا بعد از محمدرضا شاه یک شورش داخلی رخ دهد و جناح چپ و توده ای در آن اوج داستان جنگ سرد حکومت کند. یک گزاره بر سر اینکه چرا انقلاب اتفاق افتاد این است که کشورهای اروپایی به این جمع بندی رسیدند که ادامه وضع موجود ممکن نیست و حتما به شورش داخلی و تغیر رژیم می‌رسد و بین گزینه‌های جایگزینی که وجود داشت مانند توده‌ای‌ها و مذهبی‌ها به این نتیجه رسیدند که حکومت مذهبی خطرش برای غرب کمتر از حکومت توده‌ای و کمونیستی است. البته ساختار فرهنگی ایران هم چیز دیگری اجازه نمی‌داد. بنابراین به دلیل بیماری‌ایی که شاه داشت و قابل پیش‌بینی بود گزینه های پیش رو پیچیده‌تر و بهتر از این انقلاب و جنگ نبود و در هر حالتی که به آن فکر کنیم ممکن بود اتفاق بهتری رخ ندهد.

🔸اما در پاسخ به سوال اصلی باید بررسی کنیم اقتصاد ایران در دهه ۵۰ به سوی چه مسیری می رفت. در این باره دو روایت می‌توانیم داشته باشیم؛ یک روایت معروفی است که می گوید بعد از رشد چشمگیر دهه ۴۰ که به همت عالیخانی و تیمش و مدرنیزاسیون در صنایع رخ داد و رشد دو رقمی اتفاق افتاد وفور درآمد نفتی باعث شد عقلانیت و برنامه‌ریزی کنار گذاشته شود و فساد گسترده‌ای در اقتصاد ما روی داده و ریخت و پاش عجیب و غریب داشته باشیم. این روایت چند شاهد مثال دارد. خود شاه در روزنامه اطلاعات مورخ سوم آبا ن ۱۳۵۵ می‌گوید اگر دوباره درآمد نفتی داشته باشیم پول‌هایمان را آتش نخواهیم زد. دلارهایمان را آتش نمی زنیم. نکته دیگر که در همین راستا می گوید این است که اگر پول ها بیاید دیگر اجازه نمی‌دهیم لاشخورها به ما طرح پیشنهاد بدهند. بعد می گوید نه راه داریم، نه سیمان و جاده و باید ظرفیت جذب را ارتقا داده و روی زیرساخت کار کنیم. این عبارت شاه به اضافه گفته‌های دیگران از دهه ۵۰ نشان دهنده این است که در آن سال‌ها عقلانیت کنار گذاشته شده و ریخت و پاش زیاد و فساد زیادی در قراردادهای نظامی صورت گرفته بود.

▪️درآمد نفتی کشور بین سال‌های ۵۲ تا ۵۷ حدود ۱۲۰ میلیارد دلار است که در مقام مقایسه خوب است بدانیم که کل درآمد نفتی از زمان مظفر الدین شاه تا سال ۱۳۵۲ حدود ۲۵ میلیارد بوده است. این ۱۲۰ میلیارد دلار چیزی حدود ۸۰۰میلیارد امروز است. به گفته خود شاه این رقم در ۵ سال آتش زده شده و شاه می گوید دیگر این کار را تکرار نمی‌کنیم. این پول سرشار می‌توانست تمام ساختارها و نهادها را از بین ببرد. ابتهاج هم می گوید این پول شاه را به قدرت بلامنازع تبدیل کرد و استبدادش را تشدید کرد و باعث شد دموکراسی در کشور از بین برود و نیمچه دموکراسی در مجلس از بین رفت و شاه فکر می کرد مطلقا عقل کامل است.

🔸علم در خاطرات خود در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۵۳ می گوید شاه به این جمع‌بندی رسیده که کارشناسان کارشان را بکنند و هر چه گفتند عکسش را عمل کنند خصوصا اقتصاددان‌ها. پس شاه تصوری از اینکه کسانی وجود دارند و عقل و درایتی دارند نداشت. اقتصاددانانی که شاه می گوید باید عکسش عمل کرد، عالیخانی، مجیدی، فرمانفرمایان، ابتهاج و ... است. این افراد از نظام تصمیم گیری حذف شدند و نتیجه آن فروپاشی حکومت شد و تبعات بعدی را داشت.....


متن کامل:

https://cutt.ly/HwBei6rS

#ایران_فردا
#رسول_رئیس‌جعفری
#شاه_عامل_اصلی_انقلاب
#اقتصاد_ایران_قبل_از_انقلاب

http://t.me/iranfardamag
🔴انقلاب‌ها، تداومِ مساله‌سازی تاریخ

🔷حسن قاضی مرادی

@iranfardamag

🔻انقلاب را می توان مساله سازی تاریخ جامعه در نظر گرفت. وقتی تاریخ جامعه ای-تاریخ سیاسی، تاریخ اجتماعی، تاریخ اقتصادی و تاریخ فرهنگی-توسط مردم آن جامعه به گونه ای رادیکال (ریشه ای) نقد شود این نقد یا روند مساله سازی تاریخ جامعه ادراکی از انقلاب سیاسی، انقلاب اجتماعی، انقلاب اقتصادی و انقلاب فرهنگی را پیش روی جامعه می گذارد. نتیجه این ادراک انتقادی، تعیین آرمان ها و اهدافی است که معرف و شاخص مساله سازی تاریخ جامعه در هر دوره تحولات آن و در هر حوزه ی چهارگانه است. این آرمان ها، همچون تعین مساله سازی تاریخ، چیستی و چگونگی انقلاب ها-قهر آمیز یا مسالمت آمیز بودن-را مشخص می کند. انقلاب ها در چشم اندازهای این مساله سازی تاریخی روی می دهند. از همین رو نیز نمی توان از پیروزی یا شکست یک انقلاب سخن گفت. انقلاب ها یا می توانند آرمانهایی را که با مساله سازی تاریخ کشور به مردم معرفی شده با دخالت سه عنصر جامعه، دولت و عامل فراملی یا بین المللی محقق کنند یا در روند تحقق این آرمانها به بن بست رانده می شوند. پس، در صورت نخست به مراتب بالاتر مساله سازی تاریخ پیش می روند یا در صورت دوم جامعه در روند تدارک انقلاب دیگری با همان آرمان ها-و البته در سطح و معنای دیگری-قرار می گیرد.

🔹ایرانیان در طول تاریخ ۲۵۰۰ ساله خود تا پیش از انقلاب مشروطه –که انقلابی سیاسی بود-فقط یک انقلاب فرهنگی را در سده های سوم تا پنجم هجری تجربه کرده بودند؛ انقلابی که با «عصر زرین فرهنگ ایران» نامبردار و فخر دوران میانه تاریخ ایران شد. انقلاب مشروطه سر آغاز دوره گذار از عصر پیشامدرن و عصر مدرن تاریخ ایران بود. تا پیش از آن، از نظر سیاسی، اولاً حکومت ها در ایران استبدادی بود.حکومت استبدادی حکومتی فردی است که در آن ساخت قدرت متمرکز و یکپارچه است؛ یعنی تفکیک قوا در این حکومت وجود ندارد. شیوه اعمال قدرت نیز بی قانونی است. آنچه در این نوع حکومت جلوه ظاهری «قانون» می یابد درواقع احکام دینی و قراردادهای عرفی است که هیچکدام به معنای قانون نیست. پس اعمال قدرت در حکومت استبدادی متکی است به اراده خودسرانه شخص حاکم. ثانیاً، گسترش نفوذ غرب-مشخصاً در دوره قاجاریه-ایران را به کشوری «نیمه مستعمره» تبدیل کرده بود. نیمه مستعمره بودن به این معنا بود که ایران نه تحت استیلای قدرتی استعماری بود (به مانند هند در استعمار انگلستان) و نه کشوری دارای استقلال سیاسی. در ایران وضع خاص استعماری ناشی از گره خوردگی منافع متضاد دو قدرت استعماری روسیه و انگلستان بود وضعیتی که به واسطه ی گره خوردگی منافع استعماری آن دو کشور در ایران دو پیامد داشت: حفظ استقلال ظاهری و در عین حال ضعیف نگه داشتن ایران به ویژه از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی.بدیل این وضعیت تباه نیمه استعماری مساله سازی تاریخ ایران در گذار به عصر مدرن خود از طریق انقلاب مشروطه شد: از یک سو نقد رادیکال حکومت استبدادی به آرمان استقرار حاکمیت قانون انجامید. حاکمیتی که در مفهوم «آزادی» مساله سازی شد. از سوی دیگر نقد رادیکال وضعیت نیمه استعماری آرمان «استقلال» را تعین بخشید. انقلاب مشروطه، تاریخ ایران را در گذار به عصر مدرن خود با دو آرمان آزادی و استقلال مساله سازی کرد.

🔻در دوره اوج گیری جنبش مشروطه خواهی، انگلستان کوشید با استفاده از بحران قدرت در روسیه ناشی از شکست این کشور در جنگ با ژاپن در سال ۱۹۰۵، از جنبش مشروطه خواهی در ایران حمایت کند و به ضرر روسیه، نفوذ خود را در ایران پس از پیروزی انقلاب –که در این مرحله مسالمت آمیز بود-بگسترد. انقلاب با دو آرمان «آزادی» و «استقلال» در ۱۲۸۵ شمسی (۱۹۰۶ م) به پیروزی رسید. روسیه که موقتاً از بحران قدرت استبدادی اش به واسطه انقلاب ۱۹۰۵ گذشته بود قصد سرکوب انقلاب مشروطه را داشت. قرارداد ۱۹۰۷ م بین روسیه و انگلستان و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ روسیه در شمال و نفوذ انگلستان در جنوب شرقی و نیز یک منطقه حائل بین این دو منطقه موقتاً مانع از تهاجم روسیه به انقلاب مشروطه شد. با اوج گیری تضادها میان مشروطه خواهان و استبدادطلبان، به سرکردگی محمدعلی شاه، روسیه با به توپ بستن مجلس –نماد مشروطیت-به انقلاب مشروطه تاخت.مبارزه قهرآمیز دو قدرت ارتجاعی بزرگ مالکان شمال و قوای ایل بختیاری به استقرار دولت بختیاری ها انجامید. استقرار این دولت آغاز افول انقلاب مشروطه و به بن بست راندن آن توسط عامل داخلی بود....


متن کامل:

https://cutt.ly/jwBC4OM5

#ایران_فردا
#حسن_قاضی‌مرادی
#انقلابها_و_مسئله‌سازی_تاریخ‌


🔸 تصویر : از مجموعه عکس‌های «دیوید بارنت» عکاس – خبرنگار امریکایی ازانبوه تظاهرکنندگان ضد شاه، تهران.
🔴اعدام و سست شدن پایه‌های اعتماد عمومی

🔷سیدهادی عظیمی


@iranfardamag

1️⃣ چرا اساسا اعدام در ایران از مسئله ی حقوقی به مسئله ای سیاسی تبدیل شده است؟

▪️عدالت در طول یک صد سال گذشته یکی از مهم ترین مطالبات تحول خواهان ایرانی محسوب می گرد. در هنگامه انقلاب مشروطه عنوان عدالت خانه برای مجلس شورا پیشنهاد شده بود . همین نامگذاری نشان می دهد که مطالبه عدالت به عنوان امری زیربنایی محسوب می شده است . در طول یک‌صد سال گذشته اعدام راهکاری برای مقابله با مخالفان استفاده می شود . فقدان مفهومی فراگیر پیرامون عدالت که مورد توافق بخش عمده ای از جامعه و نخبگان باشد دلیل مهمی است که دست حکومت را برای استفاده از عناصری مانند اعدام باز می گذارد. گام اول برای این توافق، راندن امر عدالت از عرصه سیاست است. مفهوم عدالت در عرصه سیاست شکل می گیرد و به یک توافق فراگیر تبدیل می گردد ولی دستگاه عدالت باید از عرصه نزاع سیاسی دور نگه داشته شود و در قالب دادگاه های مستقل تبلور یابد . چشم انداز پدید آمدن چنین توافقی در جامعه ایران وجود ندارد و در این شرایط اعدام و هر حکم دیگر از سوی دستگاه قضا به امری سیاسی بدل می شود .

2️⃣ تداوم اعدام های سیاسی چه تاثیری بر جامعه جنبشی ایران و نیز نوع کنشگری فعالان سیاسی خواهد گذاشت؟

🔸 اعدام در وهله اول ستاندن حق حیات از یک انسان است . اگر از منظر جامعه مورد پذیرش نباشد یا در مورد آن شبهه وجود داشته باشد. پایه های اعتماد جامعه به دادرسی عادلانه را سست می سازد . این روند به تدریج به عدم اعتماد جامعه منجر می شود که بازسازی این اعتماد امری سخت و طاقت فرسا خواهد بود .فقدان دستگاه قضایی مستقل که مرجعیت عدالت را برعهده داشته باشد زمینه ساز نارضایتی، جنبشی شدن ، ناامیدی و سرخوردگی است . تداوم اعدام و هرنوع حکمی که مورد پذیرش جامعه و قاطبه حقوقدانان نباشد جامعه را وا می دارد تا میدان دیگری را برای عدالت بیاید . در چنین جامعه ای عرصه را برای هر نوع کنشگری سیاسی مسالمت آمیز تنگ تر می شود و تولید نفرت عمومیت می یابد.


#ایران_فردا
#نه_به_اعدام
#سیدهادی_عظیمی

B2n.ir/j94204
http://t.me/iranfardamag
🔴 اعدام و استراتژی النصرو بالرعب

🔷 مرتضی صارمی*

@iranfardamag

▪️مجازات اعدام در طول تاریخ ایران توسط حکومت‌های اقتدارگرا همواره برای بازدارندگی و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم اعمال می شده و هم‌اکنون نیز با توجه به نگرش حکمرانی برمبنای اعمال زور، به تئوریزه کردن تصوراتش بر مبنای استراتژی النصرو بالرعب پرداخته است.حکومت رفتار سیاسی و مدنی متفاوت شهروندان با دیدگاههای حاکم را بر نمی‌تابد و ناگزیر برای مدیریت اوضاع هر از گاهی تعدادی را بدون رعایت فرایند های قانونی به جوخه اعدام می‌سپارد.

🔸 اعدام های سیاسی یکی از ابزارهای قوه قهریه در تقابل با جامعه جنبشی و نیروهای سیاسی است. البته تجربه ثابت کرده اعدام های سیاسی کارکرد بازدارندگی خود را در گستره خانواده و بستگان از دست داده و باعث همدردی و همزادپنداری در اجتماع شده و حتی باعث می شود نیروهای سیاسی از موضع انفعال خارج و به مقاومت مدنی روی بیاورند. حکومت با این اعدام‌ها تنفر اجتماعی را بیشتر می کند در حالی که باید صدای مردم را بشنود و دست از لجبازی بردارد.


*شورای مرکزی مجمع ایثارگران


#ایران_فردا
#نه_به_اعدام
#مرتضی_صارمی

http://t.me/iranfardamag