🔴انقلابها، تداومِ مسالهسازی تاریخ
🔷حسن قاضی مرادی
@iranfardamag
🔻انقلاب را می توان مساله سازی تاریخ جامعه در نظر گرفت. وقتی تاریخ جامعه ای-تاریخ سیاسی، تاریخ اجتماعی، تاریخ اقتصادی و تاریخ فرهنگی-توسط مردم آن جامعه به گونه ای رادیکال (ریشه ای) نقد شود این نقد یا روند مساله سازی تاریخ جامعه ادراکی از انقلاب سیاسی، انقلاب اجتماعی، انقلاب اقتصادی و انقلاب فرهنگی را پیش روی جامعه می گذارد. نتیجه این ادراک انتقادی، تعیین آرمان ها و اهدافی است که معرف و شاخص مساله سازی تاریخ جامعه در هر دوره تحولات آن و در هر حوزه ی چهارگانه است. این آرمان ها، همچون تعین مساله سازی تاریخ، چیستی و چگونگی انقلاب ها-قهر آمیز یا مسالمت آمیز بودن-را مشخص می کند. انقلاب ها در چشم اندازهای این مساله سازی تاریخی روی می دهند. از همین رو نیز نمی توان از پیروزی یا شکست یک انقلاب سخن گفت. انقلاب ها یا می توانند آرمانهایی را که با مساله سازی تاریخ کشور به مردم معرفی شده با دخالت سه عنصر جامعه، دولت و عامل فراملی یا بین المللی محقق کنند یا در روند تحقق این آرمانها به بن بست رانده می شوند. پس، در صورت نخست به مراتب بالاتر مساله سازی تاریخ پیش می روند یا در صورت دوم جامعه در روند تدارک انقلاب دیگری با همان آرمان ها-و البته در سطح و معنای دیگری-قرار می گیرد.
🔹ایرانیان در طول تاریخ ۲۵۰۰ ساله خود تا پیش از انقلاب مشروطه –که انقلابی سیاسی بود-فقط یک انقلاب فرهنگی را در سده های سوم تا پنجم هجری تجربه کرده بودند؛ انقلابی که با «عصر زرین فرهنگ ایران» نامبردار و فخر دوران میانه تاریخ ایران شد. انقلاب مشروطه سر آغاز دوره گذار از عصر پیشامدرن و عصر مدرن تاریخ ایران بود. تا پیش از آن، از نظر سیاسی، اولاً حکومت ها در ایران استبدادی بود.حکومت استبدادی حکومتی فردی است که در آن ساخت قدرت متمرکز و یکپارچه است؛ یعنی تفکیک قوا در این حکومت وجود ندارد. شیوه اعمال قدرت نیز بی قانونی است. آنچه در این نوع حکومت جلوه ظاهری «قانون» می یابد درواقع احکام دینی و قراردادهای عرفی است که هیچکدام به معنای قانون نیست. پس اعمال قدرت در حکومت استبدادی متکی است به اراده خودسرانه شخص حاکم. ثانیاً، گسترش نفوذ غرب-مشخصاً در دوره قاجاریه-ایران را به کشوری «نیمه مستعمره» تبدیل کرده بود. نیمه مستعمره بودن به این معنا بود که ایران نه تحت استیلای قدرتی استعماری بود (به مانند هند در استعمار انگلستان) و نه کشوری دارای استقلال سیاسی. در ایران وضع خاص استعماری ناشی از گره خوردگی منافع متضاد دو قدرت استعماری روسیه و انگلستان بود وضعیتی که به واسطه ی گره خوردگی منافع استعماری آن دو کشور در ایران دو پیامد داشت: حفظ استقلال ظاهری و در عین حال ضعیف نگه داشتن ایران به ویژه از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی.بدیل این وضعیت تباه نیمه استعماری مساله سازی تاریخ ایران در گذار به عصر مدرن خود از طریق انقلاب مشروطه شد: از یک سو نقد رادیکال حکومت استبدادی به آرمان استقرار حاکمیت قانون انجامید. حاکمیتی که در مفهوم «آزادی» مساله سازی شد. از سوی دیگر نقد رادیکال وضعیت نیمه استعماری آرمان «استقلال» را تعین بخشید. انقلاب مشروطه، تاریخ ایران را در گذار به عصر مدرن خود با دو آرمان آزادی و استقلال مساله سازی کرد.
🔻در دوره اوج گیری جنبش مشروطه خواهی، انگلستان کوشید با استفاده از بحران قدرت در روسیه ناشی از شکست این کشور در جنگ با ژاپن در سال ۱۹۰۵، از جنبش مشروطه خواهی در ایران حمایت کند و به ضرر روسیه، نفوذ خود را در ایران پس از پیروزی انقلاب –که در این مرحله مسالمت آمیز بود-بگسترد. انقلاب با دو آرمان «آزادی» و «استقلال» در ۱۲۸۵ شمسی (۱۹۰۶ م) به پیروزی رسید. روسیه که موقتاً از بحران قدرت استبدادی اش به واسطه انقلاب ۱۹۰۵ گذشته بود قصد سرکوب انقلاب مشروطه را داشت. قرارداد ۱۹۰۷ م بین روسیه و انگلستان و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ روسیه در شمال و نفوذ انگلستان در جنوب شرقی و نیز یک منطقه حائل بین این دو منطقه موقتاً مانع از تهاجم روسیه به انقلاب مشروطه شد. با اوج گیری تضادها میان مشروطه خواهان و استبدادطلبان، به سرکردگی محمدعلی شاه، روسیه با به توپ بستن مجلس –نماد مشروطیت-به انقلاب مشروطه تاخت.مبارزه قهرآمیز دو قدرت ارتجاعی بزرگ مالکان شمال و قوای ایل بختیاری به استقرار دولت بختیاری ها انجامید. استقرار این دولت آغاز افول انقلاب مشروطه و به بن بست راندن آن توسط عامل داخلی بود....
متن کامل:
https://cutt.ly/jwBC4OM5
#ایران_فردا
#حسن_قاضیمرادی
#انقلابها_و_مسئلهسازی_تاریخ
🔸 تصویر : از مجموعه عکسهای «دیوید بارنت» عکاس – خبرنگار امریکایی ازانبوه تظاهرکنندگان ضد شاه، تهران.
🔷حسن قاضی مرادی
@iranfardamag
🔻انقلاب را می توان مساله سازی تاریخ جامعه در نظر گرفت. وقتی تاریخ جامعه ای-تاریخ سیاسی، تاریخ اجتماعی، تاریخ اقتصادی و تاریخ فرهنگی-توسط مردم آن جامعه به گونه ای رادیکال (ریشه ای) نقد شود این نقد یا روند مساله سازی تاریخ جامعه ادراکی از انقلاب سیاسی، انقلاب اجتماعی، انقلاب اقتصادی و انقلاب فرهنگی را پیش روی جامعه می گذارد. نتیجه این ادراک انتقادی، تعیین آرمان ها و اهدافی است که معرف و شاخص مساله سازی تاریخ جامعه در هر دوره تحولات آن و در هر حوزه ی چهارگانه است. این آرمان ها، همچون تعین مساله سازی تاریخ، چیستی و چگونگی انقلاب ها-قهر آمیز یا مسالمت آمیز بودن-را مشخص می کند. انقلاب ها در چشم اندازهای این مساله سازی تاریخی روی می دهند. از همین رو نیز نمی توان از پیروزی یا شکست یک انقلاب سخن گفت. انقلاب ها یا می توانند آرمانهایی را که با مساله سازی تاریخ کشور به مردم معرفی شده با دخالت سه عنصر جامعه، دولت و عامل فراملی یا بین المللی محقق کنند یا در روند تحقق این آرمانها به بن بست رانده می شوند. پس، در صورت نخست به مراتب بالاتر مساله سازی تاریخ پیش می روند یا در صورت دوم جامعه در روند تدارک انقلاب دیگری با همان آرمان ها-و البته در سطح و معنای دیگری-قرار می گیرد.
🔹ایرانیان در طول تاریخ ۲۵۰۰ ساله خود تا پیش از انقلاب مشروطه –که انقلابی سیاسی بود-فقط یک انقلاب فرهنگی را در سده های سوم تا پنجم هجری تجربه کرده بودند؛ انقلابی که با «عصر زرین فرهنگ ایران» نامبردار و فخر دوران میانه تاریخ ایران شد. انقلاب مشروطه سر آغاز دوره گذار از عصر پیشامدرن و عصر مدرن تاریخ ایران بود. تا پیش از آن، از نظر سیاسی، اولاً حکومت ها در ایران استبدادی بود.حکومت استبدادی حکومتی فردی است که در آن ساخت قدرت متمرکز و یکپارچه است؛ یعنی تفکیک قوا در این حکومت وجود ندارد. شیوه اعمال قدرت نیز بی قانونی است. آنچه در این نوع حکومت جلوه ظاهری «قانون» می یابد درواقع احکام دینی و قراردادهای عرفی است که هیچکدام به معنای قانون نیست. پس اعمال قدرت در حکومت استبدادی متکی است به اراده خودسرانه شخص حاکم. ثانیاً، گسترش نفوذ غرب-مشخصاً در دوره قاجاریه-ایران را به کشوری «نیمه مستعمره» تبدیل کرده بود. نیمه مستعمره بودن به این معنا بود که ایران نه تحت استیلای قدرتی استعماری بود (به مانند هند در استعمار انگلستان) و نه کشوری دارای استقلال سیاسی. در ایران وضع خاص استعماری ناشی از گره خوردگی منافع متضاد دو قدرت استعماری روسیه و انگلستان بود وضعیتی که به واسطه ی گره خوردگی منافع استعماری آن دو کشور در ایران دو پیامد داشت: حفظ استقلال ظاهری و در عین حال ضعیف نگه داشتن ایران به ویژه از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی.بدیل این وضعیت تباه نیمه استعماری مساله سازی تاریخ ایران در گذار به عصر مدرن خود از طریق انقلاب مشروطه شد: از یک سو نقد رادیکال حکومت استبدادی به آرمان استقرار حاکمیت قانون انجامید. حاکمیتی که در مفهوم «آزادی» مساله سازی شد. از سوی دیگر نقد رادیکال وضعیت نیمه استعماری آرمان «استقلال» را تعین بخشید. انقلاب مشروطه، تاریخ ایران را در گذار به عصر مدرن خود با دو آرمان آزادی و استقلال مساله سازی کرد.
🔻در دوره اوج گیری جنبش مشروطه خواهی، انگلستان کوشید با استفاده از بحران قدرت در روسیه ناشی از شکست این کشور در جنگ با ژاپن در سال ۱۹۰۵، از جنبش مشروطه خواهی در ایران حمایت کند و به ضرر روسیه، نفوذ خود را در ایران پس از پیروزی انقلاب –که در این مرحله مسالمت آمیز بود-بگسترد. انقلاب با دو آرمان «آزادی» و «استقلال» در ۱۲۸۵ شمسی (۱۹۰۶ م) به پیروزی رسید. روسیه که موقتاً از بحران قدرت استبدادی اش به واسطه انقلاب ۱۹۰۵ گذشته بود قصد سرکوب انقلاب مشروطه را داشت. قرارداد ۱۹۰۷ م بین روسیه و انگلستان و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ روسیه در شمال و نفوذ انگلستان در جنوب شرقی و نیز یک منطقه حائل بین این دو منطقه موقتاً مانع از تهاجم روسیه به انقلاب مشروطه شد. با اوج گیری تضادها میان مشروطه خواهان و استبدادطلبان، به سرکردگی محمدعلی شاه، روسیه با به توپ بستن مجلس –نماد مشروطیت-به انقلاب مشروطه تاخت.مبارزه قهرآمیز دو قدرت ارتجاعی بزرگ مالکان شمال و قوای ایل بختیاری به استقرار دولت بختیاری ها انجامید. استقرار این دولت آغاز افول انقلاب مشروطه و به بن بست راندن آن توسط عامل داخلی بود....
متن کامل:
https://cutt.ly/jwBC4OM5
#ایران_فردا
#حسن_قاضیمرادی
#انقلابها_و_مسئلهسازی_تاریخ
🔸 تصویر : از مجموعه عکسهای «دیوید بارنت» عکاس – خبرنگار امریکایی ازانبوه تظاهرکنندگان ضد شاه، تهران.
Telegraph
🔴انقلابها، تداومِ مسالهسازی تاریخ
🔷حسن قاضی مرادی @iranfardamag انقلاب را می توان مساله سازی تاریخ جامعه در نظر گرفت. وقتی تاریخ جامعه ای-تاریخ سیاسی، تاریخ اجتماعی، تاریخ اقتصادی و تاریخ فرهنگی-توسط مردم آن جامعه به گونه ای رادیکال (ریشه ای) نقد شود این نقد یا روند مساله سازی تاریخ جامعه…