🔴مقصود فراستخواه در گفتگو با ایران فردا:
💠«پارادایم امکان» و تلاش برای قلمروزایی اجتماعی
🔻به کوشش: ابوطالب آدینهوند ـ محمد حیدرزاده
@iranfardamag
✅ در اولین سالگرد اعتراضات ۱۴۰۱ هستیم، اعتراضاتی كه چندماه به طول انجامید. با همه اتفاقات و با همه پیامدها، جامعه را دچار لرزشهای بسیار كرد و بهنوعی چشماندازی از تحولات اجتماعی را حداقل در کوتاهمدت و میانمدت در پیش چشمان جامعه قرار داد .هنوز تحلیل وجمعبندیای دقیقی از این كه ماهیت این اعتراض چه بود،صورت نگرفته است. برخی بهعنوان شورش ،برخی جنبش و بعضی برای آن ماهیت انقلابی ترسیم میکنند.در وهله اول ازنظر شما بهعنوان یك متخصص اموراجتماعی این نوع اعتراضات در چه فرم و قالبی فهم و دسته بندی میکنید؟ آیا این رویداد به یك جنبش شبیه است؟ آیا ماهیت انقلابی دارد و یا ...؟دشوارههای پیش روی این اعتراضات چیست؟ آیا توانسته به دستآوردها و نتایجی كه میخواسته دست یابد؟ آیا هنوزدر ابتدای راه است و یا به سرانجام رسیده ؟
با توجه به وجه راهبردی مباحت مربوط به ماهیت وقتی میگوییم كه ماهیت انقلابی دارد، به امر انقلاب و یا وقتی میگوییم ماهیت جنبشی دارد به سناریوهایی كه راهبرد جنبشهای تحولخواه یا جنبشهای گذار دموكراتیك دارند ربط پیدا می کند. بهاضافه اینكه برخی معتقدند كه ماهیت این جنبش اجتماعی و از سنخ جنبشهای سبك زندگی است، به خاطر اینكه به بحث راهبردی هم ورود كنیم تمایل ماهیتی و سرشت این جنبش به کدامیک از راهبردهای اجتماعی نزدیك میشود؟ و اساسا میل این رانه به كجاست؟
🔹آبان ماه سال گذشته بود كه در انجمن جامعهشناسی، بعد از اعتراضات جلساتی گذاشته شد كه هركس از دوستان میآمد و درك و تحلیل خودش از این اعتراضات كه تازه شروع شده بود بیان میکرد و موردبررسی قرار میگرفت. بنده نیز در نیمه دوم آبان یا اوایل آذر طی سلسله جلساتی در آنجا این جنبش پسالحظه مهسایی را از منظر پویایی شناسی اجتماعی[۱] بررسی كردم. امثال گیلبرت و دیگران در این زمینه بحثهایی كردند،بنده از این جنبش در واقع یک تحلیل مومنتومی یا بزنگاه كردم. یعنی جنبش اعتراضی در ایران را بعد از لحظه مهسایی بهعنوان یك تحلیل بزنگاه كه یك مومنتومی بود این لحظه مهسایی كه بار همه آن تنشهای فشرده و انباشته چند دهه ایران را با خود می کشید با چارچوبهایی كه در تحلیل مومنتوم داریم بار همه این تنشها و تعارضهای انباشته، خشمهای فروخفته و زندگیهای نكرده و تمام تنشها بهویژه در سالهای اخیر و در دهه ۸۰ كه در قالب جنبش سبز بود و بعد در ۹۶ و بعد ۹۸ و نهایتاً جمع شده بود در این لحظه مهسایی فوران کرد، این توضیحی كه من دادم از مسئله این بود؛ مجموعه تعارضهای یك دوره چندنسلی در یك (یعنی هم افزایی انواع عوامل پرتنش) از یك بزنگاه سر زد. ببینید من همان موقع درك دانشآموزی خودم را عرض كردم كه این اتفاق یك دگرجنبش است. من بهطور صریح به دوستان و همكاران و علما و اصحاب علوم اجتماعی كه خیلی از آنها هم در جلسه بودند گفتم كه این را باید، یك دگرجنبش بدانیم.
✅دگر جنبش یعنی چه؟
🔸یعنی مثلاً قابلتقلیل به یك جنبش فمینیستی یا كارگری یا طبقه متوسط یا جنبش سبك زندگی یا قابل فروكاستن به جنبش قومی و بقیه نیست. آنموقع ۱۲ جنبش درون این دگر جنبش برشمردم. اگر به سایت جامعهشناسی مراجعه فرمودید گزارشها آنجا هست. این دیگرسانی و دگربودگی که تحلیل من بود را به لحاظ نظری می توانید در كسانی مانند ژرژ باتای یا میشل دوسرتو یا میشل فوكو ببینید که در این زمینه بحث كردهاند، این یك دگرجنبش است و بهطورکلی متفاوت. یعنی تمایزهایی از چیزهای دیگری داشت كه من دیگر نمیخواهم آن بحث را تكرار كنم. درواقع نامش را هرچه بگذاریم یك تنش، اعتراض، بنده ارائه كردم. پس پشت این تنش،اعتراض و جنبش و این دگر جنبش یك جرم بحرانی[۲] بود. در كتاب مسئله ایران كه حاوی بحثهای دو دهه ۸۰ و ۹۰ بنده است و نشر آگاه آن را منتشر كرده است و اخیراً به چاپ سوم رسیده است، من بارها و بارها در چندین فصل از یك جرم بحرانی تحلیل كردم و صحبت كردم كه ایران در طی چند دهه اخیر با تغییرات دموگرافیك روبهرو بوده است ، مشخصات جمعیتی ایران تغییر پیدا كرده است؛ از جمله شهرنشینی، ارتباطات، اینترنت، تحصیلات، گروههای جدید اجتماعی وغیره را برشمردم و بهتفصیل در آن كتاب آوردم كه نتیجۀ آن یک توده یا جرم بحرانی در ایران شده....
متن کامل:
https://cutt.ly/kwUWqSR0
#ایران_فردا
#زن_زندگی_آزادی
#مقصود_فراستخواه
#ابوطالب_آدینهوند #محمد_حیدرزاده
#امر_سیاسی #امر_اجتماعی #کنشگران_مرزی
#پارادایم_فقدان #پارادایم_امکان #عاملیت_اخلاقی
https://t.me/iranfardamag
💠«پارادایم امکان» و تلاش برای قلمروزایی اجتماعی
🔻به کوشش: ابوطالب آدینهوند ـ محمد حیدرزاده
@iranfardamag
✅ در اولین سالگرد اعتراضات ۱۴۰۱ هستیم، اعتراضاتی كه چندماه به طول انجامید. با همه اتفاقات و با همه پیامدها، جامعه را دچار لرزشهای بسیار كرد و بهنوعی چشماندازی از تحولات اجتماعی را حداقل در کوتاهمدت و میانمدت در پیش چشمان جامعه قرار داد .هنوز تحلیل وجمعبندیای دقیقی از این كه ماهیت این اعتراض چه بود،صورت نگرفته است. برخی بهعنوان شورش ،برخی جنبش و بعضی برای آن ماهیت انقلابی ترسیم میکنند.در وهله اول ازنظر شما بهعنوان یك متخصص اموراجتماعی این نوع اعتراضات در چه فرم و قالبی فهم و دسته بندی میکنید؟ آیا این رویداد به یك جنبش شبیه است؟ آیا ماهیت انقلابی دارد و یا ...؟دشوارههای پیش روی این اعتراضات چیست؟ آیا توانسته به دستآوردها و نتایجی كه میخواسته دست یابد؟ آیا هنوزدر ابتدای راه است و یا به سرانجام رسیده ؟
با توجه به وجه راهبردی مباحت مربوط به ماهیت وقتی میگوییم كه ماهیت انقلابی دارد، به امر انقلاب و یا وقتی میگوییم ماهیت جنبشی دارد به سناریوهایی كه راهبرد جنبشهای تحولخواه یا جنبشهای گذار دموكراتیك دارند ربط پیدا می کند. بهاضافه اینكه برخی معتقدند كه ماهیت این جنبش اجتماعی و از سنخ جنبشهای سبك زندگی است، به خاطر اینكه به بحث راهبردی هم ورود كنیم تمایل ماهیتی و سرشت این جنبش به کدامیک از راهبردهای اجتماعی نزدیك میشود؟ و اساسا میل این رانه به كجاست؟
🔹آبان ماه سال گذشته بود كه در انجمن جامعهشناسی، بعد از اعتراضات جلساتی گذاشته شد كه هركس از دوستان میآمد و درك و تحلیل خودش از این اعتراضات كه تازه شروع شده بود بیان میکرد و موردبررسی قرار میگرفت. بنده نیز در نیمه دوم آبان یا اوایل آذر طی سلسله جلساتی در آنجا این جنبش پسالحظه مهسایی را از منظر پویایی شناسی اجتماعی[۱] بررسی كردم. امثال گیلبرت و دیگران در این زمینه بحثهایی كردند،بنده از این جنبش در واقع یک تحلیل مومنتومی یا بزنگاه كردم. یعنی جنبش اعتراضی در ایران را بعد از لحظه مهسایی بهعنوان یك تحلیل بزنگاه كه یك مومنتومی بود این لحظه مهسایی كه بار همه آن تنشهای فشرده و انباشته چند دهه ایران را با خود می کشید با چارچوبهایی كه در تحلیل مومنتوم داریم بار همه این تنشها و تعارضهای انباشته، خشمهای فروخفته و زندگیهای نكرده و تمام تنشها بهویژه در سالهای اخیر و در دهه ۸۰ كه در قالب جنبش سبز بود و بعد در ۹۶ و بعد ۹۸ و نهایتاً جمع شده بود در این لحظه مهسایی فوران کرد، این توضیحی كه من دادم از مسئله این بود؛ مجموعه تعارضهای یك دوره چندنسلی در یك (یعنی هم افزایی انواع عوامل پرتنش) از یك بزنگاه سر زد. ببینید من همان موقع درك دانشآموزی خودم را عرض كردم كه این اتفاق یك دگرجنبش است. من بهطور صریح به دوستان و همكاران و علما و اصحاب علوم اجتماعی كه خیلی از آنها هم در جلسه بودند گفتم كه این را باید، یك دگرجنبش بدانیم.
✅دگر جنبش یعنی چه؟
🔸یعنی مثلاً قابلتقلیل به یك جنبش فمینیستی یا كارگری یا طبقه متوسط یا جنبش سبك زندگی یا قابل فروكاستن به جنبش قومی و بقیه نیست. آنموقع ۱۲ جنبش درون این دگر جنبش برشمردم. اگر به سایت جامعهشناسی مراجعه فرمودید گزارشها آنجا هست. این دیگرسانی و دگربودگی که تحلیل من بود را به لحاظ نظری می توانید در كسانی مانند ژرژ باتای یا میشل دوسرتو یا میشل فوكو ببینید که در این زمینه بحث كردهاند، این یك دگرجنبش است و بهطورکلی متفاوت. یعنی تمایزهایی از چیزهای دیگری داشت كه من دیگر نمیخواهم آن بحث را تكرار كنم. درواقع نامش را هرچه بگذاریم یك تنش، اعتراض، بنده ارائه كردم. پس پشت این تنش،اعتراض و جنبش و این دگر جنبش یك جرم بحرانی[۲] بود. در كتاب مسئله ایران كه حاوی بحثهای دو دهه ۸۰ و ۹۰ بنده است و نشر آگاه آن را منتشر كرده است و اخیراً به چاپ سوم رسیده است، من بارها و بارها در چندین فصل از یك جرم بحرانی تحلیل كردم و صحبت كردم كه ایران در طی چند دهه اخیر با تغییرات دموگرافیك روبهرو بوده است ، مشخصات جمعیتی ایران تغییر پیدا كرده است؛ از جمله شهرنشینی، ارتباطات، اینترنت، تحصیلات، گروههای جدید اجتماعی وغیره را برشمردم و بهتفصیل در آن كتاب آوردم كه نتیجۀ آن یک توده یا جرم بحرانی در ایران شده....
متن کامل:
https://cutt.ly/kwUWqSR0
#ایران_فردا
#زن_زندگی_آزادی
#مقصود_فراستخواه
#ابوطالب_آدینهوند #محمد_حیدرزاده
#امر_سیاسی #امر_اجتماعی #کنشگران_مرزی
#پارادایم_فقدان #پارادایم_امکان #عاملیت_اخلاقی
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴"مقصود فراستخواه" در گفتگو با ایران فردا:
🔻به کوشش: ابوطالب آدینهوند ـ محمد حیدرزاده @iranfardamag ✅ در اولین سالگرد اعتراضات ۱۴۰۱ هستیم، اعتراضاتی كه چندماه به طول انجامید. با همه اتفاقات و با همه پیامدها، جامعه را دچار لرزشهای بسیار كرد و بهنوعی چشماندازی از تحولات اجتماعی را حداقل در کوتاهمدت…
🔴تنشِ رخداد و تاریخ
🔹درنگی در چگونگی مواجهه با رخداد
🔘ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
🔸در ایران دو دهه اخیر روایت تاریخ معاصر و بازخوانی آن پررنگ شده و گفتگو با تاریخ، بویژه تاریخ معاصر بیش از پیش شده است. گرچه برخی از این گفتگوها با تاریخ، یکطرفه بوده و خوانشگر تاریخ و رخداد را منکوب کرده و از اینکه این احضار تاریخ منجر به گفتگویی برای فهم بهتر شود بل این احضار سرکوبگرانه و به شیوه استنطاق بوده و نه استقصاء.
▪️از این رو تاریخ و روایت و ناروایتهای محل نزاع سیاسی روز شده و جنگ روایت ها در ریختِ طناب کشی روایت ها تجلی یافته به طوری که گویی نزاع بر سر تاریخ در پس تمنایی برای فرداست. اما این همه ماجرا نیست ما نیازمند بازخوانی انتقادی تاریخ خود بوده تا به میانجی گفتگوی انتقادی با راه رفته ، با آینده در راه و نیز میدانی از سناریوهای محتمل به گفتگو بنشینیم. آنات تاریخی با تطورات و پیامدهایشان اینهمان نیستند و تامل در آنات و رخدادهای تاریخی محتاج تامل در ضرورتهاست و پی جویی علل پیدایش و نه بار کردن پیامدها بر خوانش رخداد.
🔸گرچه کسانی چون دلوز معتقدند که انقلابها خود گسست از علیت اند و جهش در تاریخ و برآمدن یک امکان. امکانی که باز چنانچه دلوز در میانجی ها می گوید در "دهلیزهای خفه کننده" میلاد یافته و ناممکن ها گلویش را فشرده است. اما اینکه بر سر امکان تازه چه می آید نه لزوما با رخداد و گسست رادیکالش قابل توضیح است بل بیشتر با عوامل و موانع ساختاری و تاریخیِ پیش رویِ تحقق و به بار نشستنِ تخیل و آرمانِ آن گسست رادیکال قابل توضیح است. بدین معنی که لحظه و دقیقهی در حال با طول زمان و رخداد با تاریخیت مواجه می شود و در این مواجه، گاه، بارِ تاریخ بر صاعقه ی رخداد و غلیانهای آن چیره می شود و عبای تاریخ و سنت بر تن رخداد دوخته می شود و حتی ممکن است رخداد در تاریخ انحلال یابد. در اینجا باید دید که عوامل ذهنی و عینی برای امکانِ منبعث از رخداد باد موافق می وزند و یا باد مخالف . و آنگاه سناریوهای انشکاف و یا عدم انکشافِ امکان رخ می نمایند و البته در این زایمان رخداد تاریخی، فرایند رشد و صیرورت از معبر ساختارهای تاریخی می گذرند. خلل و فرجها و حفره های و مزایا و کسورات تاریخی بر آن تحریرِ رخداد قلم تاریخیت می کشد.
▪️فراشد انقلاب ۵۷ در کشمکش چنین رفت و برگشتی در دل تخلخل امر واقع به مثابه یک امکان سر برآورد. و اکنون به خاطر برآمدن نظمی غیرمترقبه در پسا انقلاب تمامی پیامدهای تاریک به حسابِ آن دقیقه تاریخی رخدادِ انقلاب نگاشته می شود و حتی مستنطقین دیروز را اکنون در قامت مدعی نشانده است. اما رخداد و پیامدهای رخداد، اینهمان نیستند و با همدیگر در نسبت تناظر یکبه یک نیستند. ولی ضریبی از رخداد در پیامدها انعکاس یافته زیرا بر اساس آنچه اشاره شد، به طور مثال در انقلاب ۵۷، ستون فقرات رخداد و بزنگاه در زیر آوارِ ساختارهای تاریخی شکست. از این منظرگاه باید به سراغ عناصر برسازنده رخداد و مواجهه و سنتز آن با تاریخ رفت و پیش روی ها و پس روی ها را تحلیلی انتقادی کرد.
🔸در این ديالوگ با نگرش انتقادی یکی از مهمترین وجوهی که باید مورد وارسی و تحلیل گفتمان قرار گیرد این است که در انقلاب ۵۷ چه چیزی پروبلماتیزه شد؟ ایدئولوگ ها و کنش گران آن انقلاب چه چیزی را مساله سازی نمودند و اکنون جایگاه آن مساله در کجاست؟ مثلا در مشروطه، خواست دموکراسی، مساله سازی شد و به یک مطالبه فرادورانی تبدیل شد و برغم تاریخ، انعکاس میراث آن رخداد تا شعاع اکنون تداوم یافت. در انقلاب ۵۷ نیز موضوعاتی چون عدالت اجتماعی، استقلال و آزادی و جمهوریت مساله سازی شد. اما چنانچه می دانیم نه سلطنت مشروطه شد و پایا و نه جمهوریت با فقاهت آمیزشی موفق داشت. اکنون باید در این عدم پایداری و تداوم، پرسش گرانه مواجه شد که چه ساختهای عینی و ذهنی تاریخی به رغم غلیان رخدادهای برآمده از دل ضرورت و تنگنا در دوران معاصر، مانعِ گذارِ پایدار به دموکراسی و عدالت اجتماعی بوده اند؟
▪️در نگرشهای واساختی ، تاریخ روایتی است که به چرخه سرشت تغییر و استمرار می پردازد و از خلال روایتهای رقیب و نزاع آنها بر سر ثبات و تغییر است که فهم حاصل می گردد. اما ناروایت و طناب کشی روایت ها در سالهای اخیر مانع آن گردیده که استیضاح تاریخ به گونه ای سنجشگرانه باشد بطوری که بتوان به تعبیری از آگامبن شعاع تاریکی را از خلال خیره گی ها و درخشش های دوران رصد کرد تا بتوان از تاری ها کاست. ما ناگزیر از مواجهه با شعاع تاریکی هایی هستیم که انحطاط ما را تداوم داده اند.
#ایران_فردا
#ابوطالب_آدینهوند
#بازخوانی_رخداد۵۷
#واکاوی_موانع_گذار_پایدار_به_دمکراسی
https://cutt.ly/dwCf2epJ
http://t.me/iranfardamag
🔹درنگی در چگونگی مواجهه با رخداد
🔘ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
🔸در ایران دو دهه اخیر روایت تاریخ معاصر و بازخوانی آن پررنگ شده و گفتگو با تاریخ، بویژه تاریخ معاصر بیش از پیش شده است. گرچه برخی از این گفتگوها با تاریخ، یکطرفه بوده و خوانشگر تاریخ و رخداد را منکوب کرده و از اینکه این احضار تاریخ منجر به گفتگویی برای فهم بهتر شود بل این احضار سرکوبگرانه و به شیوه استنطاق بوده و نه استقصاء.
▪️از این رو تاریخ و روایت و ناروایتهای محل نزاع سیاسی روز شده و جنگ روایت ها در ریختِ طناب کشی روایت ها تجلی یافته به طوری که گویی نزاع بر سر تاریخ در پس تمنایی برای فرداست. اما این همه ماجرا نیست ما نیازمند بازخوانی انتقادی تاریخ خود بوده تا به میانجی گفتگوی انتقادی با راه رفته ، با آینده در راه و نیز میدانی از سناریوهای محتمل به گفتگو بنشینیم. آنات تاریخی با تطورات و پیامدهایشان اینهمان نیستند و تامل در آنات و رخدادهای تاریخی محتاج تامل در ضرورتهاست و پی جویی علل پیدایش و نه بار کردن پیامدها بر خوانش رخداد.
🔸گرچه کسانی چون دلوز معتقدند که انقلابها خود گسست از علیت اند و جهش در تاریخ و برآمدن یک امکان. امکانی که باز چنانچه دلوز در میانجی ها می گوید در "دهلیزهای خفه کننده" میلاد یافته و ناممکن ها گلویش را فشرده است. اما اینکه بر سر امکان تازه چه می آید نه لزوما با رخداد و گسست رادیکالش قابل توضیح است بل بیشتر با عوامل و موانع ساختاری و تاریخیِ پیش رویِ تحقق و به بار نشستنِ تخیل و آرمانِ آن گسست رادیکال قابل توضیح است. بدین معنی که لحظه و دقیقهی در حال با طول زمان و رخداد با تاریخیت مواجه می شود و در این مواجه، گاه، بارِ تاریخ بر صاعقه ی رخداد و غلیانهای آن چیره می شود و عبای تاریخ و سنت بر تن رخداد دوخته می شود و حتی ممکن است رخداد در تاریخ انحلال یابد. در اینجا باید دید که عوامل ذهنی و عینی برای امکانِ منبعث از رخداد باد موافق می وزند و یا باد مخالف . و آنگاه سناریوهای انشکاف و یا عدم انکشافِ امکان رخ می نمایند و البته در این زایمان رخداد تاریخی، فرایند رشد و صیرورت از معبر ساختارهای تاریخی می گذرند. خلل و فرجها و حفره های و مزایا و کسورات تاریخی بر آن تحریرِ رخداد قلم تاریخیت می کشد.
▪️فراشد انقلاب ۵۷ در کشمکش چنین رفت و برگشتی در دل تخلخل امر واقع به مثابه یک امکان سر برآورد. و اکنون به خاطر برآمدن نظمی غیرمترقبه در پسا انقلاب تمامی پیامدهای تاریک به حسابِ آن دقیقه تاریخی رخدادِ انقلاب نگاشته می شود و حتی مستنطقین دیروز را اکنون در قامت مدعی نشانده است. اما رخداد و پیامدهای رخداد، اینهمان نیستند و با همدیگر در نسبت تناظر یکبه یک نیستند. ولی ضریبی از رخداد در پیامدها انعکاس یافته زیرا بر اساس آنچه اشاره شد، به طور مثال در انقلاب ۵۷، ستون فقرات رخداد و بزنگاه در زیر آوارِ ساختارهای تاریخی شکست. از این منظرگاه باید به سراغ عناصر برسازنده رخداد و مواجهه و سنتز آن با تاریخ رفت و پیش روی ها و پس روی ها را تحلیلی انتقادی کرد.
🔸در این ديالوگ با نگرش انتقادی یکی از مهمترین وجوهی که باید مورد وارسی و تحلیل گفتمان قرار گیرد این است که در انقلاب ۵۷ چه چیزی پروبلماتیزه شد؟ ایدئولوگ ها و کنش گران آن انقلاب چه چیزی را مساله سازی نمودند و اکنون جایگاه آن مساله در کجاست؟ مثلا در مشروطه، خواست دموکراسی، مساله سازی شد و به یک مطالبه فرادورانی تبدیل شد و برغم تاریخ، انعکاس میراث آن رخداد تا شعاع اکنون تداوم یافت. در انقلاب ۵۷ نیز موضوعاتی چون عدالت اجتماعی، استقلال و آزادی و جمهوریت مساله سازی شد. اما چنانچه می دانیم نه سلطنت مشروطه شد و پایا و نه جمهوریت با فقاهت آمیزشی موفق داشت. اکنون باید در این عدم پایداری و تداوم، پرسش گرانه مواجه شد که چه ساختهای عینی و ذهنی تاریخی به رغم غلیان رخدادهای برآمده از دل ضرورت و تنگنا در دوران معاصر، مانعِ گذارِ پایدار به دموکراسی و عدالت اجتماعی بوده اند؟
▪️در نگرشهای واساختی ، تاریخ روایتی است که به چرخه سرشت تغییر و استمرار می پردازد و از خلال روایتهای رقیب و نزاع آنها بر سر ثبات و تغییر است که فهم حاصل می گردد. اما ناروایت و طناب کشی روایت ها در سالهای اخیر مانع آن گردیده که استیضاح تاریخ به گونه ای سنجشگرانه باشد بطوری که بتوان به تعبیری از آگامبن شعاع تاریکی را از خلال خیره گی ها و درخشش های دوران رصد کرد تا بتوان از تاری ها کاست. ما ناگزیر از مواجهه با شعاع تاریکی هایی هستیم که انحطاط ما را تداوم داده اند.
#ایران_فردا
#ابوطالب_آدینهوند
#بازخوانی_رخداد۵۷
#واکاوی_موانع_گذار_پایدار_به_دمکراسی
https://cutt.ly/dwCf2epJ
http://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴تنشِ رخداد و تاریخ
🔘ابوطالب آدینهوند @iranfardamag 🔸در ایران دو دهه اخیر روایت تاریخ معاصر و بازخوانی آن پررنگ شده و گفتگو با تاریخ، بویژه تاریخ معاصر بیش از پیش شده است. گرچه برخی از این گفتگوها با تاریخ، یکطرفه بوده و خوانشگر تاریخ و رخداد را منکوب کرده و از اینکه این احضار…
🔴"سعید مدنی" صدای طردشدگان
🔷ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
🔸سعید مدنی را می توان روشنفکر- کنشگری نامید که صدای طردشدگان است، صدای طردشدگانی که به تعبیری از شهید هدی صابر از برنامهریزیها در ایران حذف شدهاند. صداي آنها که قربانی نابرابری های اجتماعی و اقتصادی شده اند. طردشدگان و آسیب دیدگانی اجتماعی که او حیات آنها را در یک جامعه نابرابر و نظمی نابرابری ساز مورد پژوهش قرار داد تا وضعیت آنها را مورد شناسایی قرار داده و و راه را برای برنامهریزان و سیاستگذاران گشوده سازد. او بر عینیت مادی تاریک جامعهی فراموششدگان نور تاباند و موقعیت آنها را برای کاربدستان و نخبگان آشکار ساخت و یادآور شد که در زیر پوست شهر، نه دیگر که در سیمای شهر چه جریان دارد و پیامد آن چیست. قربانیان اعتیاد و فقر و روسپیگری و خشونت و … آنها که او صدایشان بود در این شرایط بحرانی و حکمرانی نابرابری ساز در زیر خشن ترین گونه های فقر و آسیب قرار دارند و با سقوط هر خاکریز اقتصادی و طبقاتی، کمیت این قربانیان گستردهتر و کیفیت این آسیبها عمیقتر و زنجیرهی آنها وسیعتر خواهد شد و گلوی آنها را سخت خواهد فشرد. سعید مدنی جامعه شناس و روشنفکری بود که ذره ذره وجودش دغدغهی " نابرابری و پیامدهایش " بود و و از این رو برای کاهش این بحران اختاپوسی می کوشید. زندانی کردن او، محبوسکردن مضاعف چنین صدایی است. گرچه سیر تحولات در ایران چنان است که سوژهگی طردشدگان در آن تبلور یافته و وجهی تاثیرگذار به خود گرفته است.
🔹دشوارههای جامعه ایران از نظر سعید مدنی وجه بحرانی به خودگرفته است و تودرتویی بحرانها چنان است که نظم سیاسی موجود استعداد و قابلیت حل این بحرانها را نداشته و اقدامات آن بر بحرانها میافزاید. بحرانهایی که بر همدیگر تاثیر فزاینده گذارده و در هیئتی ساختاری بر نظمسیاسی فرود آمده و همچنین تاثیرات ویرانگری بر جامعه داشته است.
🔸سعید مدنی براین ساحت وجودی نظمسیاسی اشرافی محققانه دارد و علل ساختاری چنین بحران ساختاری را برآفتاب میکند و با فهمی جامعهشناسانه و انضمامی، آگاهی پیرامون وضعیت عینی را سنجش نظرورزانه نموده و آنرا به میدان سپهر عمومی وارد می کند.
🔹 او برای پاسخ به چنین وضعیتی و گذار از این بحران در ایران اندیشه و کنش خود را سامان داده است. البته تئوری و پراتیک او هر دو از سنخ کنش است و چنانچه دلوز می گويد در کار او کنشِ تئوری و کنشِ پراتیک داریم . بدین معنی که هر مرحله از تئوری که در آن متوقف شویم پراتیک دیوار موانع را میشکافد و راه را بر تئوری هموار میکند و افق میگشاید و هر جا که پراتیک با موانعی برای پیشبرد مواجه شد، کنشِ تئوریک، میدانی برای پراتیک میگشاید.
🔸سعید مدنی در چنین میدانی فعالیت ميکند و از روست که جنس فعالیت او آنچنان با حیاتش آمیخته است که با انفعال و توقف بیگانه است به قول شاملو" از خویشتن خویش بارویی پی افکنده". در سیل لرستان در فروردین ۹۸ حدود ۱۰ روز همراه ایشان بودم، جستجوگری ایده پرداز بود و امدادگری واقع گرا، تئوری و پراتیک شانه به شانه هم و همزمان با هم گام برمی داشتند با درونی سرشار از انگیزه های انسانی برای تقلیل مرارت در استانی بسیار پر امکان اما بینصیب از مدل توسعهی رانتی. او در آنجا برای پیشبرد سریع کار و مستندسازیِ فعالیت خود برای دستاوردهای نظری، هم فرم درست میکرد و هم در روستاهای کوهستانی که دسترسیهایشان در کوهدشت و پلدختر قطع شده بود آرد توزیع میکرد، هم امکانات شبکه ی دوستیاش را برای امداد در این مناطق فعال میکرد و هم برای نیروهای جامعه مدنی نحیف لرستان و هلال احمر ایده میداد.
🔹سعید مدنی با رصد مخاطرات و فرصتهای پیش روی جامعه ایرانی اندیشه ورزی کرده و جامعه ایران را جامعه جنبشی نامیده، بدین معنی که باید بر پایه تحلیلی پویش ها و جنبش های اجتماعی به وضعیت نظر کرد و وجه نظر خود را مصروف تشریح و ایضاح آن داشته است. منظرگاه انتقادی سعید مدنی بر وضعیت بحرانی ایران فقط وجه سلبی ندارد بلکه او بر این باور است که جنبش های اجتماعی در موقعیت کنونی ما، حاملِ سیاست رهایی اند.او با شناخت پروبلماتیک دورانی در دشواره هایی ساختاری نظر می کند که جامعه درگیری عینی با آن داشته و مانع تحول اجتماعی و سیاسی گشته است. ساختارهایی که از نظر او کژکارکردند. رهیافت او گذار به دموکراسی و نظمی مردمسالار است که با تغییر و دگرگونی در ساختارهای معیوب بتواند از نابرابری که دغدغهی وجودی اوست، بکاهد.
🔸به نظر، نظم دموکراتیک توسعه گرا که بتواند بر نابرابری فائق آید رویای سعید مدنیست تا در آن طردشدگان فرجامی عزتمند یابند و کرامت انسانی نه فقط در عرصه سیاست بلکه در همه ساحتهای زیست انسانی منتشر شود. رویایی که برای تحقق آن شوری در سر دارد.
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
#ابوطالب_آدینهوند
https://cutt.ly/vw7o56ce
🔷ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
🔸سعید مدنی را می توان روشنفکر- کنشگری نامید که صدای طردشدگان است، صدای طردشدگانی که به تعبیری از شهید هدی صابر از برنامهریزیها در ایران حذف شدهاند. صداي آنها که قربانی نابرابری های اجتماعی و اقتصادی شده اند. طردشدگان و آسیب دیدگانی اجتماعی که او حیات آنها را در یک جامعه نابرابر و نظمی نابرابری ساز مورد پژوهش قرار داد تا وضعیت آنها را مورد شناسایی قرار داده و و راه را برای برنامهریزان و سیاستگذاران گشوده سازد. او بر عینیت مادی تاریک جامعهی فراموششدگان نور تاباند و موقعیت آنها را برای کاربدستان و نخبگان آشکار ساخت و یادآور شد که در زیر پوست شهر، نه دیگر که در سیمای شهر چه جریان دارد و پیامد آن چیست. قربانیان اعتیاد و فقر و روسپیگری و خشونت و … آنها که او صدایشان بود در این شرایط بحرانی و حکمرانی نابرابری ساز در زیر خشن ترین گونه های فقر و آسیب قرار دارند و با سقوط هر خاکریز اقتصادی و طبقاتی، کمیت این قربانیان گستردهتر و کیفیت این آسیبها عمیقتر و زنجیرهی آنها وسیعتر خواهد شد و گلوی آنها را سخت خواهد فشرد. سعید مدنی جامعه شناس و روشنفکری بود که ذره ذره وجودش دغدغهی " نابرابری و پیامدهایش " بود و و از این رو برای کاهش این بحران اختاپوسی می کوشید. زندانی کردن او، محبوسکردن مضاعف چنین صدایی است. گرچه سیر تحولات در ایران چنان است که سوژهگی طردشدگان در آن تبلور یافته و وجهی تاثیرگذار به خود گرفته است.
🔹دشوارههای جامعه ایران از نظر سعید مدنی وجه بحرانی به خودگرفته است و تودرتویی بحرانها چنان است که نظم سیاسی موجود استعداد و قابلیت حل این بحرانها را نداشته و اقدامات آن بر بحرانها میافزاید. بحرانهایی که بر همدیگر تاثیر فزاینده گذارده و در هیئتی ساختاری بر نظمسیاسی فرود آمده و همچنین تاثیرات ویرانگری بر جامعه داشته است.
🔸سعید مدنی براین ساحت وجودی نظمسیاسی اشرافی محققانه دارد و علل ساختاری چنین بحران ساختاری را برآفتاب میکند و با فهمی جامعهشناسانه و انضمامی، آگاهی پیرامون وضعیت عینی را سنجش نظرورزانه نموده و آنرا به میدان سپهر عمومی وارد می کند.
🔹 او برای پاسخ به چنین وضعیتی و گذار از این بحران در ایران اندیشه و کنش خود را سامان داده است. البته تئوری و پراتیک او هر دو از سنخ کنش است و چنانچه دلوز می گويد در کار او کنشِ تئوری و کنشِ پراتیک داریم . بدین معنی که هر مرحله از تئوری که در آن متوقف شویم پراتیک دیوار موانع را میشکافد و راه را بر تئوری هموار میکند و افق میگشاید و هر جا که پراتیک با موانعی برای پیشبرد مواجه شد، کنشِ تئوریک، میدانی برای پراتیک میگشاید.
🔸سعید مدنی در چنین میدانی فعالیت ميکند و از روست که جنس فعالیت او آنچنان با حیاتش آمیخته است که با انفعال و توقف بیگانه است به قول شاملو" از خویشتن خویش بارویی پی افکنده". در سیل لرستان در فروردین ۹۸ حدود ۱۰ روز همراه ایشان بودم، جستجوگری ایده پرداز بود و امدادگری واقع گرا، تئوری و پراتیک شانه به شانه هم و همزمان با هم گام برمی داشتند با درونی سرشار از انگیزه های انسانی برای تقلیل مرارت در استانی بسیار پر امکان اما بینصیب از مدل توسعهی رانتی. او در آنجا برای پیشبرد سریع کار و مستندسازیِ فعالیت خود برای دستاوردهای نظری، هم فرم درست میکرد و هم در روستاهای کوهستانی که دسترسیهایشان در کوهدشت و پلدختر قطع شده بود آرد توزیع میکرد، هم امکانات شبکه ی دوستیاش را برای امداد در این مناطق فعال میکرد و هم برای نیروهای جامعه مدنی نحیف لرستان و هلال احمر ایده میداد.
🔹سعید مدنی با رصد مخاطرات و فرصتهای پیش روی جامعه ایرانی اندیشه ورزی کرده و جامعه ایران را جامعه جنبشی نامیده، بدین معنی که باید بر پایه تحلیلی پویش ها و جنبش های اجتماعی به وضعیت نظر کرد و وجه نظر خود را مصروف تشریح و ایضاح آن داشته است. منظرگاه انتقادی سعید مدنی بر وضعیت بحرانی ایران فقط وجه سلبی ندارد بلکه او بر این باور است که جنبش های اجتماعی در موقعیت کنونی ما، حاملِ سیاست رهایی اند.او با شناخت پروبلماتیک دورانی در دشواره هایی ساختاری نظر می کند که جامعه درگیری عینی با آن داشته و مانع تحول اجتماعی و سیاسی گشته است. ساختارهایی که از نظر او کژکارکردند. رهیافت او گذار به دموکراسی و نظمی مردمسالار است که با تغییر و دگرگونی در ساختارهای معیوب بتواند از نابرابری که دغدغهی وجودی اوست، بکاهد.
🔸به نظر، نظم دموکراتیک توسعه گرا که بتواند بر نابرابری فائق آید رویای سعید مدنیست تا در آن طردشدگان فرجامی عزتمند یابند و کرامت انسانی نه فقط در عرصه سیاست بلکه در همه ساحتهای زیست انسانی منتشر شود. رویایی که برای تحقق آن شوری در سر دارد.
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
#ابوطالب_آدینهوند
https://cutt.ly/vw7o56ce
Telegraph
🔴"سعید مدنی" صدای طردشدگان
🔷ابوطالب آدینهوند @iranfardamag 🔸سعید مدنی را می توان روشنفکر- کنشگری نامید که صدای طردشدگان است، صدای طرد شدگانی که به تعبیری از شهید هدی صابر از برنامهریزیها در ایران حذف شده اند. صداي آنها که قربانی نابرابری های اجتماعی و اقتصادی شده اند. طردشدگان و…
🔴درنگی در تمهیدی برای آزادی ظرفیت
در رویکرد تاریخی هدی صابر
🔷ابوطالب آدینهوند
✅یادمان سیزدهمین سال شهادت
@iranfardamag
▪️هدی صابر در درسگفتارهای تاریخ معاصر تحت عنوان " هشت فراز، هزار نیاز" با صورتبندی و پرداختی چند ساحتی به تفسیر و تحلیل روایت ادوار مبارزات سیاسی و اجتماعی یکصد و بیست سال اخیر می پرداخت. او تاثیر معادلات سیاست جهانی و تبادلات اندیشه ای دوران را در جغرافیای ملی با نگاهی چند ساحتی مطمح نظر قرار می داد. در متد تحلیلی او تحلیل زمینه ها و بسترهای داخلی برآمدن جنبش و توجه به کاتالیزورهای بین المللی اهمیت داشت، رخداد را روایت می نمود و وجوه سازماندهی، گفتمانی، استرتژی و خط مشی، رهبران و پیش برندگان، برد جغرافیایی و جهت گیری طبقاتی آن را بررسی و تحلیل می نمود، سپس به جمع بندی و تشریح دستاوردها و ناکامی ها و همچنین تحلیل فرایند و فرجام رخداد می پرداخت و در انتها به (( برگیری قاعده)) و (( کاربست امروزین)) تجربه های کارا و قواعد میدان عمل مبارزه اجتماعی می پرداخت تا آنها را چنان معاصر سازد که به کار حفره های امروزین بیاید.
🔻اکنون به سراغ تاملات او پیرامون برگیری قاعده از نهضت ملی رفته و دغدغه او برای تمهید (( آزادی ظرفیت)) نیروها را مورد توجه قرار می دهیم.
▪️او در فرازِ نهضت ملی شدن صنعت نفت، در ذیل تیتر برگیری قاعده آورده است که ((ظرفیت و میل به مشارکت، فرزند سرکوب)) است [هدی صابر،هشت فراز هزار نیاز، فراز چهارم ملی شدن صنعت نفت،نشر اینترنتی سایت باب بگشا، ص ۳۷۵]
🔻او استبداد و سرکوب را مهمترین عامل ((حبس ظرفیت)) های اجتماعی و سیاسی می دانست . پیامد این حبس ظرفیت ها این بود که حیات اجتماعی مساعد کنش ورزی و مشارکت نیروها و سوژه ها نبود، به طوری که سوژه امکان تحقق خویش و پروژه اجتماعی خود و پیشبرد مطالبه عمومی را در مجاری ندارد، اما این به ادبیات صابر این به معنای ((دفن ظرفیت)) نیست، بلکه او معتقد بود که ظرفیت ها در فرصتی در راه و در زمستان استبداد پرورش یافته و امکان بروز خواهند یافت و سوژه میدان نوین کنش ورزی خود را با فضاسازیهای خلاقانه، برخواهد ساخت.
▪️صابر بر این باور بود که جنبش های اجتماعي محمل ((آزادسازی ظرفیت)) هستند و این ظرفیت های آزاد شده و یا فضاهای آزاد شده که میدان و محمل نوین مشارکت هستند اگر حول ایده و سازوکارهایی منبعث از ضرورتهای دورانی و در مجاری متناظر دست اندرکار مشارکت شوند و یا به ادبیاتی از مرحوم صابر در فیگور (( ارنج متناسب با ظرفیت)) فعال شوند آنگاه مشارکت امکان پذیرتر و پایدارتر و اثربخشی آن کیفی تر می گردد و گرنه چنانچه هدی صابر روایتمی نمود بسیاری از آزادسازی های ظرفیت های تاریخی منبعث از مشروطه در دوران رضاشاه تاب آوری نداشتند به طوری که برای دورانی بیست ساله بسیاری از دستاوردهای مشروطیت تعلیق می شود و دموکراسی سازی آغاز شده در انقلاب مشروطیت نیز به محاق رفته و مشروطیت در مطلقه ای پیچیده تر منحل می گردد.
🔻در دوران اخیر ایران معاصر، نزاع بزرگی بر سر تصرف عرصه ها و ساحات اجتماعی و سیاسی بین قدرت تمامیت خواه و نیروی اجتماعی و باشندگان این سرزمین در جریان است. در این نزاع نابرابر، سمتِ کنش نیروهای اجتماعی و سیاسی و جنبش های منبعث از تلاطم های عمیق، آزادسازی و سمت اقتدارگرایان، انقیاد و ملکِ طلق پنداشتنِ تمامیِ ساحتها و چنگ انداختن بر عرصه های خودجوش یا سازمان یافته مدنی در عرصه عمومی است.
▪️جامعه ایران با توجه به خودآگاهی تاریخی و وقوف به رهایی از انقیاد، در سالهای اخیر نیز برای چندمین بار در ایران معاصر صیرورتی سیاسی داشته و از ابژه قدرت شدن به سوژه مداخله گر و کنشگر بدل شده است و در هر مرحله تاریخی انبساط اجتماعی را فزون ترنموده است. انبساط اجتماعی پتانسیل مولد مشارکت در جامعه مدنی است و البته مشارکت و مداخله در سرنوشت، حقی مدنی. مشارکت در سرنوشت اجتماعی از حقوق سلب ناپذیر و فسخ ناپذیر انسان است و به ادبیات هستی شناسانه و الهیاتیِ هدی صابر از فلسفه خلقت و (( پروژه آدمیت))؛ ((حق مشارکت و فعالیت ما را خدا از روز ازل امضا کرده و قابل واگذاری نیست)) و اکنون در ایران معاصر با آزادسازی نیرو و خلق و انکشاف میدان های جدید کنش ورزی، میل به مشارکت و فعالیت در سرشت دوران و البته دوران ساز خواهد بود و از دیوار انکار و طرد فراروی نموده است.
🔻جنبش ها محملِ صُور و فرم هایِ مختلف کنش هستند، سوژه های آزاد شده به تعبیر آلن تورن، پیوندهای نوین اجتماعیِ مُلهم از جنبش ها را برمی سازند و براساس نقش و کارویژه ی دورانی خود در ظرفیتی فعال شده و نقش خود را در زمینه و زمانه خویش بر دوران می زند.....
✅متن کامل:
#ایران_فردا
#ابوطالب_آدینهوند
#سیزدهمین_یادمان
#هدی_صابر #آزادی_ظرفیت #رویکرد_تاریخی
https://cutt.ly/VeoadTQG
https://t.me/iranfardamag
در رویکرد تاریخی هدی صابر
🔷ابوطالب آدینهوند
✅یادمان سیزدهمین سال شهادت
@iranfardamag
▪️هدی صابر در درسگفتارهای تاریخ معاصر تحت عنوان " هشت فراز، هزار نیاز" با صورتبندی و پرداختی چند ساحتی به تفسیر و تحلیل روایت ادوار مبارزات سیاسی و اجتماعی یکصد و بیست سال اخیر می پرداخت. او تاثیر معادلات سیاست جهانی و تبادلات اندیشه ای دوران را در جغرافیای ملی با نگاهی چند ساحتی مطمح نظر قرار می داد. در متد تحلیلی او تحلیل زمینه ها و بسترهای داخلی برآمدن جنبش و توجه به کاتالیزورهای بین المللی اهمیت داشت، رخداد را روایت می نمود و وجوه سازماندهی، گفتمانی، استرتژی و خط مشی، رهبران و پیش برندگان، برد جغرافیایی و جهت گیری طبقاتی آن را بررسی و تحلیل می نمود، سپس به جمع بندی و تشریح دستاوردها و ناکامی ها و همچنین تحلیل فرایند و فرجام رخداد می پرداخت و در انتها به (( برگیری قاعده)) و (( کاربست امروزین)) تجربه های کارا و قواعد میدان عمل مبارزه اجتماعی می پرداخت تا آنها را چنان معاصر سازد که به کار حفره های امروزین بیاید.
🔻اکنون به سراغ تاملات او پیرامون برگیری قاعده از نهضت ملی رفته و دغدغه او برای تمهید (( آزادی ظرفیت)) نیروها را مورد توجه قرار می دهیم.
▪️او در فرازِ نهضت ملی شدن صنعت نفت، در ذیل تیتر برگیری قاعده آورده است که ((ظرفیت و میل به مشارکت، فرزند سرکوب)) است [هدی صابر،هشت فراز هزار نیاز، فراز چهارم ملی شدن صنعت نفت،نشر اینترنتی سایت باب بگشا، ص ۳۷۵]
🔻او استبداد و سرکوب را مهمترین عامل ((حبس ظرفیت)) های اجتماعی و سیاسی می دانست . پیامد این حبس ظرفیت ها این بود که حیات اجتماعی مساعد کنش ورزی و مشارکت نیروها و سوژه ها نبود، به طوری که سوژه امکان تحقق خویش و پروژه اجتماعی خود و پیشبرد مطالبه عمومی را در مجاری ندارد، اما این به ادبیات صابر این به معنای ((دفن ظرفیت)) نیست، بلکه او معتقد بود که ظرفیت ها در فرصتی در راه و در زمستان استبداد پرورش یافته و امکان بروز خواهند یافت و سوژه میدان نوین کنش ورزی خود را با فضاسازیهای خلاقانه، برخواهد ساخت.
▪️صابر بر این باور بود که جنبش های اجتماعي محمل ((آزادسازی ظرفیت)) هستند و این ظرفیت های آزاد شده و یا فضاهای آزاد شده که میدان و محمل نوین مشارکت هستند اگر حول ایده و سازوکارهایی منبعث از ضرورتهای دورانی و در مجاری متناظر دست اندرکار مشارکت شوند و یا به ادبیاتی از مرحوم صابر در فیگور (( ارنج متناسب با ظرفیت)) فعال شوند آنگاه مشارکت امکان پذیرتر و پایدارتر و اثربخشی آن کیفی تر می گردد و گرنه چنانچه هدی صابر روایتمی نمود بسیاری از آزادسازی های ظرفیت های تاریخی منبعث از مشروطه در دوران رضاشاه تاب آوری نداشتند به طوری که برای دورانی بیست ساله بسیاری از دستاوردهای مشروطیت تعلیق می شود و دموکراسی سازی آغاز شده در انقلاب مشروطیت نیز به محاق رفته و مشروطیت در مطلقه ای پیچیده تر منحل می گردد.
🔻در دوران اخیر ایران معاصر، نزاع بزرگی بر سر تصرف عرصه ها و ساحات اجتماعی و سیاسی بین قدرت تمامیت خواه و نیروی اجتماعی و باشندگان این سرزمین در جریان است. در این نزاع نابرابر، سمتِ کنش نیروهای اجتماعی و سیاسی و جنبش های منبعث از تلاطم های عمیق، آزادسازی و سمت اقتدارگرایان، انقیاد و ملکِ طلق پنداشتنِ تمامیِ ساحتها و چنگ انداختن بر عرصه های خودجوش یا سازمان یافته مدنی در عرصه عمومی است.
▪️جامعه ایران با توجه به خودآگاهی تاریخی و وقوف به رهایی از انقیاد، در سالهای اخیر نیز برای چندمین بار در ایران معاصر صیرورتی سیاسی داشته و از ابژه قدرت شدن به سوژه مداخله گر و کنشگر بدل شده است و در هر مرحله تاریخی انبساط اجتماعی را فزون ترنموده است. انبساط اجتماعی پتانسیل مولد مشارکت در جامعه مدنی است و البته مشارکت و مداخله در سرنوشت، حقی مدنی. مشارکت در سرنوشت اجتماعی از حقوق سلب ناپذیر و فسخ ناپذیر انسان است و به ادبیات هستی شناسانه و الهیاتیِ هدی صابر از فلسفه خلقت و (( پروژه آدمیت))؛ ((حق مشارکت و فعالیت ما را خدا از روز ازل امضا کرده و قابل واگذاری نیست)) و اکنون در ایران معاصر با آزادسازی نیرو و خلق و انکشاف میدان های جدید کنش ورزی، میل به مشارکت و فعالیت در سرشت دوران و البته دوران ساز خواهد بود و از دیوار انکار و طرد فراروی نموده است.
🔻جنبش ها محملِ صُور و فرم هایِ مختلف کنش هستند، سوژه های آزاد شده به تعبیر آلن تورن، پیوندهای نوین اجتماعیِ مُلهم از جنبش ها را برمی سازند و براساس نقش و کارویژه ی دورانی خود در ظرفیتی فعال شده و نقش خود را در زمینه و زمانه خویش بر دوران می زند.....
✅متن کامل:
#ایران_فردا
#ابوطالب_آدینهوند
#سیزدهمین_یادمان
#هدی_صابر #آزادی_ظرفیت #رویکرد_تاریخی
https://cutt.ly/VeoadTQG
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴درنگی در تمهیدی برای آزادی ظرفیت
در رویکرد تاریخی هدی صابر 🔷ابوطالب آدینه وند ✅یادمان سیزدهمین سال شهادت @iranfardamag هدی صابر در درسگفتارهای تاریخ معاصر تحت عنوان " هشت فراز، هزار نیاز" با صورتبندی و پرداختی چند ساحتی به تفسیر و تحلیل روایت ادوار مبارزات سیاسی و اجتماعی یکصد و بیست…
🔴التفاتی به آرایش نیروها و تمییز تاریخی
در رویکرد تاریخی هدی صابر
🔷ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
▪️در تحول های دورانی توجه به سیر و صیرورت نیروها اهمیت بسزایی دارد و بدون تامل در این موضوع،تشخیصِ حرکت به سمت ِهمبستگیها و واگراییها پرخطاست. به طوری که ممکن است این همگرایی و ائتلاف نیروها و یا واگرایی ها، بدون فهمِ جهتِ تاریخی و راهبردی نیروها انجام پذیرفته و در نتیجه بجای هم افزایی به مستهلک شدن نیروهای سیاسی و اجتماعی منجر شود و به تعبیری از هدی صابر به (( پرت سرمایه اجتماعی )) منجر شود. یا از سویی دیگر، نیروهای سیاسی بدون درک فضای دورانی، شکافها و ویژگیهایش، کنش ورزی سیاسی کند و به تعبیری از هدی صابر در (( تمییز تاریخی، که تشخیص تاریخی نیروهاست)) دچار اعوجاج در حوزه های گفتمانی و راهبردی و جهت گیری سیاسی شوند. به طوری که به فهم درستِ تمییز تاریخی نیروها و راهبردها منجر نگردد و کنش ورزی ها و مواضع و سکوتها را دیگری بچیند.
🔸هدی صابر در جمع بندی دوران نهضت ملی و جهت "کاربست امروزین" آموزه ها و قواعد آموخته از آن، و ذیل عنوان " تمییز تاریخی" و با دغدغه " حفظ سرمایه " به موضوع پراهمیت تشخیص های تاریخی یکی از مهمترین نیروهای سیاسی آن دوران پرداخته و آن را چنین مطرح نموده است. (( در این حوزه، حزب توده با آن امکانات، ظرفیت، ایمان و توان تشکیلاتی ای که بدنه اش داشت نهایتا تمییز تاریخی نداد و پرت سرمایه کرد. در ایران الی ماشاءالله پرت سرمایه تکرار و قاعده شد. در مشروطه و جنگل، پرت سرمایه انسانی و امکانات داشتیم. این اتفاق در نهضت ملی هم افتاد.)) چنانچه حزب توده در پلنوم چهارم کمیته مرکزی نیز به نقد خود پرداخته و آن را مهم ترین اشتباه سیاسی حزب دانست و دست به تحسین نهضت ملی زد و گفتمان و راهبرد و رهبری آن را ستود. با توجه به این تجربه تاریخی می توان گفت اگر تشخیص و تمییز تاریخی در حوزه گفتمان و راهبرد و خط مشی دورانی درست نباشد. نیروها و جریانات سیاسی و اجتماعی در تاخر گفتمانی و اختلال راهبردی غوطه خواهند خورد و اختلال در حوزه استراتژی به اختلال در کنشِ سوژه خواهد رسید و نیروها دچار عرضه های چپ روی و راست روی و یا مصروف ایده هایی غیردورانی خواهند گشت و سرمایه اجتماعی و تاریخی چنانچه هدی صابر می گفت پرت خواهد شد.
▪️علاوه بر آن همگرایی ها و واگرایی ها باید متکی به اصول اساسی مشترک گفتمانی و راهبردی مشخص باشد این اصول و گفتمان و راهبرد به تعبیر هدی صابر در مقاله (( وحدت نیروهای اجتماعی)) در سیر شاکله بندی و انسجامی طبیعیِ پیشینی و در فرایندی پدیدار گشته باشد و گرنه در بزنگاههای تاریخی عناصر و نیروی (( ضدتحول)) مداخله مخرب و یا رو به پس و ارتجاعی خواهند نمود.((در صف بندی نیروها در نهضت ملی هم اندیشه سیاه ضد تحول شکل گرفت و این هم به قاعده تبدیل شد))[ هدی صابر،هشت فراز،فراز چهارم ملی نهضت ملی، ص ۳۹۱] در چندین مورد انواع ارتجاع در تاریخ معاصر ایران به صورت همگرا ظاهر شده است و توانسته به طور مثال با اتحاد نامقدس در کودتای ۲۸ مرداد در روند تحولات تاریخی مداخله سیاه بنماید. در تاریخ معاصردیگر ملتها نیز نمونه های فراوانی از این دست ائتلافهای سیاه وجود دارد. نفوذ یا همراهی آنها در درون ایده های ائتلافی مترقی چون جریان نهضت ملی پایدار نبود و در سیر خود به ضدظرفیتی ضد تحول و مخرب تبدیل شد.
🔸در زمینه ی ائتلاف نیروهای سیاسی و اجتماعی و نیز همگرایی کنش گران، یک ایده ی جذاب اما فریبنده و اغواگرانه وجود دارد و آن اینکه نیروهای سیاسی و اجتماعی بر " علیهِ حافظان وضع موجود" متحد و یکپارچه شوند و جبهه مشترک تشکیل دهند تا بتوانند هم افزایی داشته و امکان غلبه بر رقیب را پیدا کنند. در بین مبارزان سیاسی دوران معاصر این امر بدیهی قلمداد شده و به ادبیاتی از مبارزان انقلاب ۵۷ " وحدت استراتژیک در عین اختلاف و کثرت ایدئولوژیک"، اما فیلیکس گتاری و آنتونیو نگری در با نگرشی انتقادی به چنین رویه هایِ وحدتِ تضاد محور، در سرفصلی تحت عنوان؛ "به شیوه دیگر فکر و زندگی کنید"، شیوه ی (( بودن علیهِ)) را نقد می کنند و آن را رویه ای کلاسیک و غیر دورانی دانسته و همچنین این شیوه فکر و زندگی را حامل کینه توزی و خشونت می داند؛ (( می خواهیم به سرچشمه امید بازگردیم، یعنی به (( بودن- برای)) و قصدیتِ جمعی، یعنی حرکت به سمتِ کنش به جای (( بودن علیهِ))؛ و این گونه در برابر تکیه کلام های عقیم کینه توزانه ایمن شویم.))/۱.....
✅متن کامل:
https://cutt.ly/bea1U2OL
#ایران_فردا
#هدی_صابر
#تمییز_تاریخی
#ابوطالب_آدینهوند
https://t.me/iranfardamag
در رویکرد تاریخی هدی صابر
🔷ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
▪️در تحول های دورانی توجه به سیر و صیرورت نیروها اهمیت بسزایی دارد و بدون تامل در این موضوع،تشخیصِ حرکت به سمت ِهمبستگیها و واگراییها پرخطاست. به طوری که ممکن است این همگرایی و ائتلاف نیروها و یا واگرایی ها، بدون فهمِ جهتِ تاریخی و راهبردی نیروها انجام پذیرفته و در نتیجه بجای هم افزایی به مستهلک شدن نیروهای سیاسی و اجتماعی منجر شود و به تعبیری از هدی صابر به (( پرت سرمایه اجتماعی )) منجر شود. یا از سویی دیگر، نیروهای سیاسی بدون درک فضای دورانی، شکافها و ویژگیهایش، کنش ورزی سیاسی کند و به تعبیری از هدی صابر در (( تمییز تاریخی، که تشخیص تاریخی نیروهاست)) دچار اعوجاج در حوزه های گفتمانی و راهبردی و جهت گیری سیاسی شوند. به طوری که به فهم درستِ تمییز تاریخی نیروها و راهبردها منجر نگردد و کنش ورزی ها و مواضع و سکوتها را دیگری بچیند.
🔸هدی صابر در جمع بندی دوران نهضت ملی و جهت "کاربست امروزین" آموزه ها و قواعد آموخته از آن، و ذیل عنوان " تمییز تاریخی" و با دغدغه " حفظ سرمایه " به موضوع پراهمیت تشخیص های تاریخی یکی از مهمترین نیروهای سیاسی آن دوران پرداخته و آن را چنین مطرح نموده است. (( در این حوزه، حزب توده با آن امکانات، ظرفیت، ایمان و توان تشکیلاتی ای که بدنه اش داشت نهایتا تمییز تاریخی نداد و پرت سرمایه کرد. در ایران الی ماشاءالله پرت سرمایه تکرار و قاعده شد. در مشروطه و جنگل، پرت سرمایه انسانی و امکانات داشتیم. این اتفاق در نهضت ملی هم افتاد.)) چنانچه حزب توده در پلنوم چهارم کمیته مرکزی نیز به نقد خود پرداخته و آن را مهم ترین اشتباه سیاسی حزب دانست و دست به تحسین نهضت ملی زد و گفتمان و راهبرد و رهبری آن را ستود. با توجه به این تجربه تاریخی می توان گفت اگر تشخیص و تمییز تاریخی در حوزه گفتمان و راهبرد و خط مشی دورانی درست نباشد. نیروها و جریانات سیاسی و اجتماعی در تاخر گفتمانی و اختلال راهبردی غوطه خواهند خورد و اختلال در حوزه استراتژی به اختلال در کنشِ سوژه خواهد رسید و نیروها دچار عرضه های چپ روی و راست روی و یا مصروف ایده هایی غیردورانی خواهند گشت و سرمایه اجتماعی و تاریخی چنانچه هدی صابر می گفت پرت خواهد شد.
▪️علاوه بر آن همگرایی ها و واگرایی ها باید متکی به اصول اساسی مشترک گفتمانی و راهبردی مشخص باشد این اصول و گفتمان و راهبرد به تعبیر هدی صابر در مقاله (( وحدت نیروهای اجتماعی)) در سیر شاکله بندی و انسجامی طبیعیِ پیشینی و در فرایندی پدیدار گشته باشد و گرنه در بزنگاههای تاریخی عناصر و نیروی (( ضدتحول)) مداخله مخرب و یا رو به پس و ارتجاعی خواهند نمود.((در صف بندی نیروها در نهضت ملی هم اندیشه سیاه ضد تحول شکل گرفت و این هم به قاعده تبدیل شد))[ هدی صابر،هشت فراز،فراز چهارم ملی نهضت ملی، ص ۳۹۱] در چندین مورد انواع ارتجاع در تاریخ معاصر ایران به صورت همگرا ظاهر شده است و توانسته به طور مثال با اتحاد نامقدس در کودتای ۲۸ مرداد در روند تحولات تاریخی مداخله سیاه بنماید. در تاریخ معاصردیگر ملتها نیز نمونه های فراوانی از این دست ائتلافهای سیاه وجود دارد. نفوذ یا همراهی آنها در درون ایده های ائتلافی مترقی چون جریان نهضت ملی پایدار نبود و در سیر خود به ضدظرفیتی ضد تحول و مخرب تبدیل شد.
🔸در زمینه ی ائتلاف نیروهای سیاسی و اجتماعی و نیز همگرایی کنش گران، یک ایده ی جذاب اما فریبنده و اغواگرانه وجود دارد و آن اینکه نیروهای سیاسی و اجتماعی بر " علیهِ حافظان وضع موجود" متحد و یکپارچه شوند و جبهه مشترک تشکیل دهند تا بتوانند هم افزایی داشته و امکان غلبه بر رقیب را پیدا کنند. در بین مبارزان سیاسی دوران معاصر این امر بدیهی قلمداد شده و به ادبیاتی از مبارزان انقلاب ۵۷ " وحدت استراتژیک در عین اختلاف و کثرت ایدئولوژیک"، اما فیلیکس گتاری و آنتونیو نگری در با نگرشی انتقادی به چنین رویه هایِ وحدتِ تضاد محور، در سرفصلی تحت عنوان؛ "به شیوه دیگر فکر و زندگی کنید"، شیوه ی (( بودن علیهِ)) را نقد می کنند و آن را رویه ای کلاسیک و غیر دورانی دانسته و همچنین این شیوه فکر و زندگی را حامل کینه توزی و خشونت می داند؛ (( می خواهیم به سرچشمه امید بازگردیم، یعنی به (( بودن- برای)) و قصدیتِ جمعی، یعنی حرکت به سمتِ کنش به جای (( بودن علیهِ))؛ و این گونه در برابر تکیه کلام های عقیم کینه توزانه ایمن شویم.))/۱.....
✅متن کامل:
https://cutt.ly/bea1U2OL
#ایران_فردا
#هدی_صابر
#تمییز_تاریخی
#ابوطالب_آدینهوند
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴التفاتی به آرایش نیروها و تمییز تاریخی
🔷ابوطالب آدینه وند @iranfardamag ▪️در تحول های دورانی توجه به سیر و صیرورت نیروها اهمیت بسزایی دارد و بدون تامل در این موضوع، تشخیصِ حرکت به سمت ِهمبستگی ها و واگرایی ها پرخطاست. به طوری که ممکن است این همگرایی و ائتلاف نیروها و یا واگرایی ها، بدون فهمِ…
🔴مشروطه ناتمام و چشم اندازِ در راه
🔷ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
▪️ما با پرسش های امروزین، به سراغ تاریخ می رویم و آن را احضار می کنیم و رودررو با آن به ديالوگ می نشینیم تا به میانجی آن با چشم اندازی در راه ، وارد مبادله شویم. به نظر می رسد پرسش امروزین ما در حیات سیاسی و اجتماعی، در فرم و محتوا تنقیح یافته پروبلماتیک مشروطه است. ما گویی دچارِ سندرمِ بی قراریِ تاریخی شده ایم و آنچه مشروطه برای حل مسائل تاریخی برای ما مساله سازی کرد، هنوز با ماست. در این ارجاع و احضار گویی هنوز در پی مشروطه تحقق نیافته ایم تا با میانجی آن و با با نگرشی انتقادی نسبت به سیر طی شده یِ پسا مشروطه و تامل در دشواره های وضعیت امروز، خود را با این پرسشها مواجه کنیم که به چه تعادلها و گرانیگاههایی برای قرار یافتن در محمل تاریخی خود نیاز داریم؟ و چگونه سامانه ای از حکمرانی که می تواند ثباتی دموکراتیک را فراهم آورد؟ و نیز اینکه چگونه آمیزشی از میراث تاریخی و تمدنی، مقولات و نظامات معنایی و عوامل ساختاری و ظرفیت سازی های نوین ما را به مسیر استقرار حاکمیت ملی توسعه گرا رهنمون می سازد به طوری که سازه های آن با همبه سازگاری پایدارتری رسیده باشند؟ و نیز چه چیزهایی این عدم تعادل تاریخی را بوجود آورده و تضادها و نزاعها را دامن زده و قرار را از ما گرفته است؟
🔸چنانچه دیدیم استبداد و ارتجاع در پسا مشروطه خود را بازسازی کرد به طوری که محمدعلی شاه مخالف مشروطه بر صدر نشست و نیمی از مجلس سوم مشروطه را فئودالها و خوانین محلی تشکیل می دادند. در این یکصد و بیست سال بارها این حرکت رفت و برگشتی و سینوسی وجود داشته و نیروهای ارتجاعی متکی به صورتی از مواریث، دینامیسم تاریخی خود را در برابر خواستِ تغییر به سمت نوسازی و دموکراسی و عدالت اجتماعی حفظ کرده اند گرچه در این سیر تاریخی به شدت مستهلک، درون پوک و غیر دورانی شده اند ولی در تحولات اجتماعی پیشین تاریخی به صورتِ نیروهای ضدِ ظرفیت عمل نموده اند، به عبارتی دیگر این نزاع و صف بندی هنوز به فرجام و سرمد خود نرسیده و به صورت گسل های فعال در صحنه سیاسی و اجتماعی جضور داشته گرچه به نظر می رسد مسیر نیروهای اجتماعی و سیاسی در این دگرگشت تاریخی به سمت وضعیت فیصله بخش آزادسازی در صیرورت است.
▪️اگر به تقریر محل نزاع شکافهای تاریخی بپردازیم ما در ابعاد عینی و ذهنی در ذیلِ جدال قدیم و جدید و سنت و مدرنیته ، نزاعی را در همه ابعاد آن چه در ساحت اندیشه گی و چه در وجه ساختاری می بینیم تا جایی که اثر و پیامد آن تا امروز کش آمده است. در ذیل آن نزاع، نزاعهایِ آشنایِ مشروطه و مشروعه در صدر و یا در آراء آخوندزاده و نیز در اوایل حکومت پهلوی نزاع مذهب و باستانگرایی و ملی گرایی روبه پس با صورتی از نوسازی مکانیکی و اقتدارگرایانه و نیز در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی تنش دائمی بین وجه جمهوری خواهانه انقلاب ۵۷ با اسلام فقاهتی و فقیه سالار را می بینیم که البته چنانچه قابل دریافت است، آشکارا گارد حکومت ها چه در استفاده از شرع و چه در ایدئولوژی باستانگرایانه ، اقتدارگرا و ابزار انقیاد است.
🔸البته چنانچه دیدیم این نزاع چندین بار در دوران معاصر شکل آنتاگونیستی به خود گرفته است. مشروعه خواهی شیخ فضل الله عملا فیگور استبداد تاریخی با پوشش شریعت در برابر موج نویی بود که از حدود بیش از شصت سال قبل از مشروطه و در پس از شکست ایران از روسیه شروع شده بود و نظر به اصلاحِ شیوه حکمرانی داشت و حتی بسیاری از نزدیکان و صدراعظم ها و شاهزادگان و سفرا را در مجذوب خود کرده بود اما به اعدامشیخ توسط نیروهای مشروطه خواه انجامید - که آن حذف مکانیکی، محمل بازاحیا اردوگاه ارتجاع مذهبی در ایران معاصر شد- یا جدال استبداد و آزادی در ۲۸ مرداد ۳۲ به برخورد حذفی و زندانی و حصر نمودن مصدق دموکراسی خواه و اعدام حسین فاطمی انجامید و در پسا انقلاب ۵۷ نیز روحانیون یکه سالاریِ حذفی را در پیش گرفته و عبای تنگ فقه و فقیه سالاری را بر تنِ ایرانِ با تکثر و تنوع نیروها دوختند و اینچنین بود که انحلالِ انقلاب آغازیدن گرفت.
▪️ در صفحاتِ ایرانِ معاصر جدال بر سر چگونگیِ نظامِ تبعیت و پایه های اقتدار، سازوکار برآمدن حکمران و ترتیبات حکمرانی، قانونگذاری و البته تقسیم و تجزیه و محدود نمودن قدرت، پررنگ است و بخش مهمی از نزاع اندیشه ای در حدود ۲۰۰ سال اخیر را در بر می گیرد. این جدال و نزاع گویی هنوز به اتمام نرسیده و کشتی ناآرام ایران هنوز استقرارِ متعادل خود را در بستر فرهنگی و تمدنی خود می جوید.....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/Zeb2dl9e
#ایران_فردا
#ابوطالب_آدینهوند
#پرابلماتیک_مشروطه
#جنبش_سبز #جنبش_زن_زندگی_آزادی
https://t.me/iranfardamag
🔷ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
▪️ما با پرسش های امروزین، به سراغ تاریخ می رویم و آن را احضار می کنیم و رودررو با آن به ديالوگ می نشینیم تا به میانجی آن با چشم اندازی در راه ، وارد مبادله شویم. به نظر می رسد پرسش امروزین ما در حیات سیاسی و اجتماعی، در فرم و محتوا تنقیح یافته پروبلماتیک مشروطه است. ما گویی دچارِ سندرمِ بی قراریِ تاریخی شده ایم و آنچه مشروطه برای حل مسائل تاریخی برای ما مساله سازی کرد، هنوز با ماست. در این ارجاع و احضار گویی هنوز در پی مشروطه تحقق نیافته ایم تا با میانجی آن و با با نگرشی انتقادی نسبت به سیر طی شده یِ پسا مشروطه و تامل در دشواره های وضعیت امروز، خود را با این پرسشها مواجه کنیم که به چه تعادلها و گرانیگاههایی برای قرار یافتن در محمل تاریخی خود نیاز داریم؟ و چگونه سامانه ای از حکمرانی که می تواند ثباتی دموکراتیک را فراهم آورد؟ و نیز اینکه چگونه آمیزشی از میراث تاریخی و تمدنی، مقولات و نظامات معنایی و عوامل ساختاری و ظرفیت سازی های نوین ما را به مسیر استقرار حاکمیت ملی توسعه گرا رهنمون می سازد به طوری که سازه های آن با همبه سازگاری پایدارتری رسیده باشند؟ و نیز چه چیزهایی این عدم تعادل تاریخی را بوجود آورده و تضادها و نزاعها را دامن زده و قرار را از ما گرفته است؟
🔸چنانچه دیدیم استبداد و ارتجاع در پسا مشروطه خود را بازسازی کرد به طوری که محمدعلی شاه مخالف مشروطه بر صدر نشست و نیمی از مجلس سوم مشروطه را فئودالها و خوانین محلی تشکیل می دادند. در این یکصد و بیست سال بارها این حرکت رفت و برگشتی و سینوسی وجود داشته و نیروهای ارتجاعی متکی به صورتی از مواریث، دینامیسم تاریخی خود را در برابر خواستِ تغییر به سمت نوسازی و دموکراسی و عدالت اجتماعی حفظ کرده اند گرچه در این سیر تاریخی به شدت مستهلک، درون پوک و غیر دورانی شده اند ولی در تحولات اجتماعی پیشین تاریخی به صورتِ نیروهای ضدِ ظرفیت عمل نموده اند، به عبارتی دیگر این نزاع و صف بندی هنوز به فرجام و سرمد خود نرسیده و به صورت گسل های فعال در صحنه سیاسی و اجتماعی جضور داشته گرچه به نظر می رسد مسیر نیروهای اجتماعی و سیاسی در این دگرگشت تاریخی به سمت وضعیت فیصله بخش آزادسازی در صیرورت است.
▪️اگر به تقریر محل نزاع شکافهای تاریخی بپردازیم ما در ابعاد عینی و ذهنی در ذیلِ جدال قدیم و جدید و سنت و مدرنیته ، نزاعی را در همه ابعاد آن چه در ساحت اندیشه گی و چه در وجه ساختاری می بینیم تا جایی که اثر و پیامد آن تا امروز کش آمده است. در ذیل آن نزاع، نزاعهایِ آشنایِ مشروطه و مشروعه در صدر و یا در آراء آخوندزاده و نیز در اوایل حکومت پهلوی نزاع مذهب و باستانگرایی و ملی گرایی روبه پس با صورتی از نوسازی مکانیکی و اقتدارگرایانه و نیز در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی تنش دائمی بین وجه جمهوری خواهانه انقلاب ۵۷ با اسلام فقاهتی و فقیه سالار را می بینیم که البته چنانچه قابل دریافت است، آشکارا گارد حکومت ها چه در استفاده از شرع و چه در ایدئولوژی باستانگرایانه ، اقتدارگرا و ابزار انقیاد است.
🔸البته چنانچه دیدیم این نزاع چندین بار در دوران معاصر شکل آنتاگونیستی به خود گرفته است. مشروعه خواهی شیخ فضل الله عملا فیگور استبداد تاریخی با پوشش شریعت در برابر موج نویی بود که از حدود بیش از شصت سال قبل از مشروطه و در پس از شکست ایران از روسیه شروع شده بود و نظر به اصلاحِ شیوه حکمرانی داشت و حتی بسیاری از نزدیکان و صدراعظم ها و شاهزادگان و سفرا را در مجذوب خود کرده بود اما به اعدامشیخ توسط نیروهای مشروطه خواه انجامید - که آن حذف مکانیکی، محمل بازاحیا اردوگاه ارتجاع مذهبی در ایران معاصر شد- یا جدال استبداد و آزادی در ۲۸ مرداد ۳۲ به برخورد حذفی و زندانی و حصر نمودن مصدق دموکراسی خواه و اعدام حسین فاطمی انجامید و در پسا انقلاب ۵۷ نیز روحانیون یکه سالاریِ حذفی را در پیش گرفته و عبای تنگ فقه و فقیه سالاری را بر تنِ ایرانِ با تکثر و تنوع نیروها دوختند و اینچنین بود که انحلالِ انقلاب آغازیدن گرفت.
▪️ در صفحاتِ ایرانِ معاصر جدال بر سر چگونگیِ نظامِ تبعیت و پایه های اقتدار، سازوکار برآمدن حکمران و ترتیبات حکمرانی، قانونگذاری و البته تقسیم و تجزیه و محدود نمودن قدرت، پررنگ است و بخش مهمی از نزاع اندیشه ای در حدود ۲۰۰ سال اخیر را در بر می گیرد. این جدال و نزاع گویی هنوز به اتمام نرسیده و کشتی ناآرام ایران هنوز استقرارِ متعادل خود را در بستر فرهنگی و تمدنی خود می جوید.....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/Zeb2dl9e
#ایران_فردا
#ابوطالب_آدینهوند
#پرابلماتیک_مشروطه
#جنبش_سبز #جنبش_زن_زندگی_آزادی
https://t.me/iranfardamag
🔴تقلا برایِ آزادسازیِ حقِِ انتخاب
🔷ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
🔸در طلوع جنبش ((زن، زندگی، آزادی)) سرعت تصاویر بر تفاسیر پیشی گرفتند. پرواز ابدی و غریبانه مهسا امینی باعث غلیانی جمعی در بین ایرانیان شد، این غلیان در سیر خود به خیزشی علیه انقیاد و اجبار تبدیل شد. تصاویر نشان از یک اعتراض عمومی داشت. در روایتِ جنبش مهسا معرکه ای برپا بود/هست. در فرم های گوناگون و با طرح ماهیت های متفاوت. از تفاسیر با مضامین بلند تاریخی و انسانی تا روایتهای با اغراض سیاسی و موج سورای جریانات برای رهبری طلبی در یک جنبش با ماهیتی، بی سر. در آن روایتهایی که طناب کشی سیاسی در آن برجسته بود آنچه در غیاب بود تقلای سوژه ایرانی در فرایند آزادسازی دوران معاصر بود.
🔹به باورم این جنبش ریشه در خواست تاریخی ایرانیان برای آزادی در دو سده اخیر دارد. جامعه ایران در پس از انقلاب مشروطه وارد فرایند آزادسازی شده است. این فرایند آزادسازی هم وجه ذهنی داشته و هم وجه عینی. میدانهای گوناگون در مسیر آزادسازی در نوردیده شده و نزاعهایی با نظام ارباب رعیتی در ساختی شبه فئودالی، ساخت ایلیاتی و مندرس قدرت و انقیاد ذهنی و فکری را در این میدانها رقم زده است و در پس از آن در هر مرحله تاریخی به درجاتی دست به انقیادزدایی از وضعیت اسیری خود زده است و طالب رهایی گشته است و در این راه پرمرارت، در این بستر قناس، پیشروی و انبساط اجتماعی داشته است و هر دفعه در پرتو آفرینش رخدادی سیاسی سریز نیروی اجتماعی به رویارویی با مازادِ قدرت متجلی در نیروی سرکوب و انقیاد رفته و با افشاءگری دست دولت را در استفاده از مازاد قدرت سیاسی -که بردگی آور است- را رو کرده است و به تعبیری از آلن بدیو وقفه در پیشروی مازادِ قدرت انداخته و برای آن اندازه تعیین کرده است. در این تقلا سوژه آزادشده هر دفعه تمکین را وا نهاده و حدی بر پیکر قدرت زده و خواست تنظیم رابطه جدید مبنی بر تغییر خواهی خود بر پیش روی نظم موجود نهاده است تا به قول آرنت بر اعصار تاریکی چیره شود. در این کشاکش نظم و تغییر نیز خواستِ تاسیسِ سازه ای نو و درخورِ سوژه نوخواسته مطالبه بوده و در ادواری به مانند صدر مشروطه، خواستِ تغییرِ نظم کهن و غیر دورانیِ، مولود نظم نوین با چیدمانی برخلاف نظم سانترالیزه سابق گشت. این دگرگشت محصول کنشِ سوژه هایی آزاد شده ی انتخاب گری بود که حقِ انتخابِ تاسیس تازه را رقم زدند و به نظم سیاسی تحمیل کردند. اما ما هنوز در وضع پایداری در حیات سیاسی از حیث نهادها و رویه های دموکراتیک قرار نداریم. می دانیم مساحی در زمین قناس چه دشواره های دارد به طوری که این قناسی بستر، بر راهبرد و گفتمانِ سازواره ای که باید تکوین یابد اثر جدی می گذارد. تکاپو برای تحقق این چیدمان دموکراتیک ادامه دارد و پویایی ها و جنبش های جمهوریخواهانه و دموکراسی خواهانه پس از انقلاب مشروطیت تا کنون نشان از پویاییِ ژرفِ نهادِ ناآرامِ جامعهِ ایرانی برای یافتن قرار، بر بستری با نظمی دموکراتیک است.
🔸دکتر سعید مدنی جامعه شناس و پژوهشگر برجسته حوزه گذار بر این باور است که جامعه ایران جامعه ای جنبشی است تو گویی که پایه تحلیلی در جامعه ایران را باید براین اساس چید و یا لااقل بپذیریم که جنبش ها نقطه اتصال نظم و تغییر در فرایندی رفت و برگشتی و انقباضی و انبساطی اند و هنوز به تعادلی که حکمرانی مطلوب خواست تاریخی ایرانیان فاصله داریم. و یا به تعبیری از آلن بدیو در کتاب "فرا سیاست" ما در (( عرصه رخدادپذیر))ی قرار داریم. در این عرصه رخدادخیز در واکنش به تحقیر مدام زنان بر سر مساله حجاب شرعی و اجباری مد نظر حکومت دینی - که ناشی از نگاهی توتالیتاریته به مذهب بود- جنبشی بر پا شد که اجبارگری حکومتی را به چالش کشید زیرا در تلقی عمومی انگاره اجبار هم با ایمان مذهبی که امری داوطلبانه است ناسازگار است و هم اجبار و انقیاد با کرامت ذاتی انسان و ارجمندی او در تضاد و مادر منکرات می باشد. این خیزش اجتماعی در وجه سلبی خود در پی تفریق اجبار از حیات اجتماعی خود بود. اتخاذ این رویه فی الواقع بخشی از کنترل گری اجتماعی بود که در پی برساخت جامعه منفعل و ترس خورده ای بود. اما جامعه ایرانی پس سالها تحقیر و البته مقاومت مدنی در برابر این اجبارگری، انتخاب در برابر انقیاد را فریاد زدند و در قامت کنش ورزان عرصه عمومی با توسعه سوژه گی، قلمرو خود را کوچه به کوچه و شهر به شهر در فرایندی تصاعدی گسترده نموده و در برابر این عنصر و شبح اعصار ظلمانی، ایستادگی نمودند و رخدادی شگرف را رقم زدند. .....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/qeT9k8oW
#ایران_فردا
#دومین_سالگشت
#ابوطالب_آدینهوند
#جنبش_مهسا #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
http://t.me/iranfardamag
🔷ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
🔸در طلوع جنبش ((زن، زندگی، آزادی)) سرعت تصاویر بر تفاسیر پیشی گرفتند. پرواز ابدی و غریبانه مهسا امینی باعث غلیانی جمعی در بین ایرانیان شد، این غلیان در سیر خود به خیزشی علیه انقیاد و اجبار تبدیل شد. تصاویر نشان از یک اعتراض عمومی داشت. در روایتِ جنبش مهسا معرکه ای برپا بود/هست. در فرم های گوناگون و با طرح ماهیت های متفاوت. از تفاسیر با مضامین بلند تاریخی و انسانی تا روایتهای با اغراض سیاسی و موج سورای جریانات برای رهبری طلبی در یک جنبش با ماهیتی، بی سر. در آن روایتهایی که طناب کشی سیاسی در آن برجسته بود آنچه در غیاب بود تقلای سوژه ایرانی در فرایند آزادسازی دوران معاصر بود.
🔹به باورم این جنبش ریشه در خواست تاریخی ایرانیان برای آزادی در دو سده اخیر دارد. جامعه ایران در پس از انقلاب مشروطه وارد فرایند آزادسازی شده است. این فرایند آزادسازی هم وجه ذهنی داشته و هم وجه عینی. میدانهای گوناگون در مسیر آزادسازی در نوردیده شده و نزاعهایی با نظام ارباب رعیتی در ساختی شبه فئودالی، ساخت ایلیاتی و مندرس قدرت و انقیاد ذهنی و فکری را در این میدانها رقم زده است و در پس از آن در هر مرحله تاریخی به درجاتی دست به انقیادزدایی از وضعیت اسیری خود زده است و طالب رهایی گشته است و در این راه پرمرارت، در این بستر قناس، پیشروی و انبساط اجتماعی داشته است و هر دفعه در پرتو آفرینش رخدادی سیاسی سریز نیروی اجتماعی به رویارویی با مازادِ قدرت متجلی در نیروی سرکوب و انقیاد رفته و با افشاءگری دست دولت را در استفاده از مازاد قدرت سیاسی -که بردگی آور است- را رو کرده است و به تعبیری از آلن بدیو وقفه در پیشروی مازادِ قدرت انداخته و برای آن اندازه تعیین کرده است. در این تقلا سوژه آزادشده هر دفعه تمکین را وا نهاده و حدی بر پیکر قدرت زده و خواست تنظیم رابطه جدید مبنی بر تغییر خواهی خود بر پیش روی نظم موجود نهاده است تا به قول آرنت بر اعصار تاریکی چیره شود. در این کشاکش نظم و تغییر نیز خواستِ تاسیسِ سازه ای نو و درخورِ سوژه نوخواسته مطالبه بوده و در ادواری به مانند صدر مشروطه، خواستِ تغییرِ نظم کهن و غیر دورانیِ، مولود نظم نوین با چیدمانی برخلاف نظم سانترالیزه سابق گشت. این دگرگشت محصول کنشِ سوژه هایی آزاد شده ی انتخاب گری بود که حقِ انتخابِ تاسیس تازه را رقم زدند و به نظم سیاسی تحمیل کردند. اما ما هنوز در وضع پایداری در حیات سیاسی از حیث نهادها و رویه های دموکراتیک قرار نداریم. می دانیم مساحی در زمین قناس چه دشواره های دارد به طوری که این قناسی بستر، بر راهبرد و گفتمانِ سازواره ای که باید تکوین یابد اثر جدی می گذارد. تکاپو برای تحقق این چیدمان دموکراتیک ادامه دارد و پویایی ها و جنبش های جمهوریخواهانه و دموکراسی خواهانه پس از انقلاب مشروطیت تا کنون نشان از پویاییِ ژرفِ نهادِ ناآرامِ جامعهِ ایرانی برای یافتن قرار، بر بستری با نظمی دموکراتیک است.
🔸دکتر سعید مدنی جامعه شناس و پژوهشگر برجسته حوزه گذار بر این باور است که جامعه ایران جامعه ای جنبشی است تو گویی که پایه تحلیلی در جامعه ایران را باید براین اساس چید و یا لااقل بپذیریم که جنبش ها نقطه اتصال نظم و تغییر در فرایندی رفت و برگشتی و انقباضی و انبساطی اند و هنوز به تعادلی که حکمرانی مطلوب خواست تاریخی ایرانیان فاصله داریم. و یا به تعبیری از آلن بدیو در کتاب "فرا سیاست" ما در (( عرصه رخدادپذیر))ی قرار داریم. در این عرصه رخدادخیز در واکنش به تحقیر مدام زنان بر سر مساله حجاب شرعی و اجباری مد نظر حکومت دینی - که ناشی از نگاهی توتالیتاریته به مذهب بود- جنبشی بر پا شد که اجبارگری حکومتی را به چالش کشید زیرا در تلقی عمومی انگاره اجبار هم با ایمان مذهبی که امری داوطلبانه است ناسازگار است و هم اجبار و انقیاد با کرامت ذاتی انسان و ارجمندی او در تضاد و مادر منکرات می باشد. این خیزش اجتماعی در وجه سلبی خود در پی تفریق اجبار از حیات اجتماعی خود بود. اتخاذ این رویه فی الواقع بخشی از کنترل گری اجتماعی بود که در پی برساخت جامعه منفعل و ترس خورده ای بود. اما جامعه ایرانی پس سالها تحقیر و البته مقاومت مدنی در برابر این اجبارگری، انتخاب در برابر انقیاد را فریاد زدند و در قامت کنش ورزان عرصه عمومی با توسعه سوژه گی، قلمرو خود را کوچه به کوچه و شهر به شهر در فرایندی تصاعدی گسترده نموده و در برابر این عنصر و شبح اعصار ظلمانی، ایستادگی نمودند و رخدادی شگرف را رقم زدند. .....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/qeT9k8oW
#ایران_فردا
#دومین_سالگشت
#ابوطالب_آدینهوند
#جنبش_مهسا #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
http://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴تقلا برایِ آزادسازیِ حقِِ انتخاب
🔷ابوطالب آدینهوند @iranfardamag در طلوع جنبش ((زن، زندگی، آزادی)) سرعت تصاویر بر تفاسیر پیشی گرفتند. پرواز ابدی و غریبانه مهسا امینی باعث غلیانی جمعی در بین ایرانیان شد، این غلیان در سیر خود به خیزشی علیه انقیاد و اجبار تبدیل شد. تصاویر نشان از یک اعتراض…