کانال نو اندیشی دینی کیان
5.09K subscribers
4.16K photos
803 videos
1.63K files
6.47K links
با رویکرد نواندیشی دینی hesamtaha53@yahoo.com
Download Telegram
#دیدگاه (2) : سه نوع دینداری

صورت‌بندی سروش از #پلورالیسم‌دینی مبتنی بر دو رویکرد است.
در رویکرد اول، دینداری را به سه سنخ تقسیم می‌کند:

🔹دینداری معیشت‌اندیش
🔹دینداری حقیقت‌اندیش
🔹 دینداری تجربت‌اندیش

🔷دینداری #معیشت‌اندیش :
وی دینداری معیشت‌اندیش را دین‌داری جمهور دین‌داران می‌داند و می‌گوید آن‌ها دین را دوست دارند، چرا که دین هم دنیا و هم آخرت آنها را آباد می‌کند.
مطابق گفته بعضی از روحانیان، برای داشتن زندگی خوب در دنیا و آخرت غیر از دین به چیز دیگری نیاز نیست.
وی دغدغه اصلی در این دینداری #تقلیدی را «سود و منفعت» می‌داند و معتقد است در این نوع دینداران، دین مانند ملیت است و همانطور که کسی بلژیکی یا هلندی زاده می‌شود، #مسلمان یا مسیحی به دنیا می‌آید و همان طور که کسی گرایشی به تغییر ملیت خود ندارد، تمایلی هم به تغییر دینش ندارد.

🔷 دینداری #معرفت‌اندیش :
سروش نوع دیگر دینداری را دینداری معرفت‌اندیشانه یا دینداری متکلمانه نامیده است و دغدغه اصلی در این دینداری را صدق و کذب می‌داند.
او معتقد است دین در اینجا به مثابه حقیقت در نظر گرفته می‌شود.
سروش گفته است در این نوع دینداری تحقیقی، صدق و کذب دغدغه اصلی است و همین دغدغه و محوریت داشتن تعقل، راه را بر پلورالیسم دینی هموار می‌کند.
به اعتقاد وی، متکلمان و فیلسوفان ایران پلورالیست بودند، به این معنا که به استقبال ایده‌های جدید از منابع معرفتی مختلف می‌رفتند و دغدغه سازگاری آن‌ها را با هم داشتند.
وی #غزالی را بعنوان دیندار معرفت‌اندیش می‌شناسد که با شک و تردید به سراغ هر آموزه‌ای می‌رفت و #شکاکیت بخشی از بازی عقلانی است.

🔷 دینداری #تجربت‌اندیش :
او نوع سوم دین‌ورزی، که در همه ادیان از جمله مسیحیت هم هست را دین‌ورزی تجربت‌اندیشانه یا #عارفانه یا پیامبرانه می‌داند و می‌گوید در این دینداری، پیروان که همان عارفان هستند در اذواق و تجارب باطنی با پیامبر شریک می‌شوند.
آنان دین‌ورزی خود را از حقوق و #فقه شروع نمی‌کنند. آنان با تجارب باطنی آغاز می‌کنند و حول این تجارب، لایه‌ای از فقه و اخلاق می‌تنند.
در حالی که دینداران معیشت‌اندیش، دین ورزی خود را از قشر و لایه بیرونی دین آغاز می‌کنند.
وی دینداری تجربت‌اندیش را «به معنای دقیق کلمه»، مستعد پلورالیسم می‌داند.
باید توجه داشت که اصطلاح تجربه دینی در قاموس #دکترسروش تنها شامل تجربیات عارفانه و شهودی از دین است و نه هر نوع تجربه‌ای.

@schoolofrumi
#دیدگاه (2) : سه نوع دینداری

صورت‌بندی سروش از #پلورالیسم‌دینی مبتنی بر دو رویکرد است.
در رویکرد اول، دینداری را به سه سنخ تقسیم می‌کند:

🔹دینداری معیشت‌اندیش
🔹دینداری حقیقت‌اندیش
🔹 دینداری تجربت‌اندیش

🔷دینداری #معیشت‌اندیش :
وی دینداری معیشت‌اندیش را دین‌داری جمهور دین‌داران می‌داند و می‌گوید آن‌ها دین را دوست دارند، چرا که دین هم دنیا و هم آخرت آنها را آباد می‌کند.
مطابق گفته بعضی از روحانیان، برای داشتن زندگی خوب در دنیا و آخرت غیر از دین به چیز دیگری نیاز نیست.
وی دغدغه اصلی در این دینداری #تقلیدی را «سود و منفعت» می‌داند و معتقد است در این نوع دینداران، دین مانند ملیت است و همانطور که کسی بلژیکی یا هلندی زاده می‌شود، #مسلمان یا مسیحی به دنیا می‌آید و همان طور که کسی گرایشی به تغییر ملیت خود ندارد، تمایلی هم به تغییر دینش ندارد.

🔷 دینداری #معرفت‌اندیش :
سروش نوع دیگر دینداری را دینداری معرفت‌اندیشانه یا دینداری متکلمانه نامیده است و دغدغه اصلی در این دینداری را صدق و کذب می‌داند.
او معتقد است دین در اینجا به مثابه حقیقت در نظر گرفته می‌شود.
سروش گفته است در این نوع دینداری تحقیقی، صدق و کذب دغدغه اصلی است و همین دغدغه و محوریت داشتن تعقل، راه را بر پلورالیسم دینی هموار می‌کند.
به اعتقاد وی، متکلمان و فیلسوفان ایران پلورالیست بودند، به این معنا که به استقبال ایده‌های جدید از منابع معرفتی مختلف می‌رفتند و دغدغه سازگاری آن‌ها را با هم داشتند.
وی #غزالی را بعنوان دیندار معرفت‌اندیش می‌شناسد که با شک و تردید به سراغ هر آموزه‌ای می‌رفت و #شکاکیت بخشی از بازی عقلانی است.

🔷 دینداری #تجربت‌اندیش :
او نوع سوم دین‌ورزی، که در همه ادیان از جمله مسیحیت هم هست را دین‌ورزی تجربت‌اندیشانه یا #عارفانه یا پیامبرانه می‌داند و می‌گوید در این دینداری، پیروان که همان عارفان هستند در اذواق و تجارب باطنی با پیامبر شریک می‌شوند.
آنان دین‌ورزی خود را از حقوق و #فقه شروع نمی‌کنند. آنان با تجارب باطنی آغاز می‌کنند و حول این تجارب، لایه‌ای از فقه و اخلاق می‌تنند.
در حالی که دینداران معیشت‌اندیش، دین ورزی خود را از قشر و لایه بیرونی دین آغاز می‌کنند.
وی دینداری تجربت‌اندیش را «به معنای دقیق کلمه»، مستعد پلورالیسم می‌داند.
باید توجه داشت که اصطلاح تجربه دینی در قاموس #دکترسروش تنها شامل تجربیات عارفانه و شهودی از دین است و نه هر نوع تجربه‌ای.

@schoolofrumi
#دیدگاه (3) : وحی و قرآن

بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق #جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل می‌کرد. اما، با توجه به دیدگاه #دکتر_عبدالکریم_سروش، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است.

سروش معتقد است وحی #الهام است؛

این الهام از «نفس» پیامبر می‌آید و «نفس» هر فردی الهی است.
اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد؛ از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است.
او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است.
پیامبر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع شخص پیامبر همه چیز است:

آفریننده و تولیدکننده.

وی در بیان معنای #وحی می گوید :

آن‌چه پیامبر اسلام از خدا دریافت می‌کند، مضمون وحی است.
اما این مضمون را نمی‌توان به همان شکل به مردم عرضه کرد؛ چون بالاتر از فهم آن‌ها و حتی ورای کلمات است.
این وحی بی‌صورت است و وظیفه‌ی شخص #پیامبر این است که به این مضمون بی‌صورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد.

پیامبر این الهام را به زبانی که خود می‌داند و به سبکی که خود به آن اشراف دارد و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند.

سروش در مصاحبه ای با میشل هوبینک تأکید کرده است که :
من فکر نـمی‌کنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است.
محمد (ص) حقیقاً به آن‌چه می‌گفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بوده است .
این دانشی را که ما امروز درباره‌ی زمین، کیهان و ژنتیک انسان‌ها در اختیار داریم، نداشته است؛ و این نکته خدشه‌ای هم به #نبوت او وارد نمی‌کند چون او پیامبر بود، نه دانشمند یا مورخ.

توصیه دکتر سروش این است که مسلمانان امروز وظیفه دارند پیام گوهری #قرآن را با گذشت زمان ترجمه کنند.
این کار درست مانند ترجمه‌ی یک ضرب‌المثل از یک زبان به زبان دیگری است.
ضرب‌المثل را تحت‌اللفظی ترجمه نمی‌کنید. ضرب‌المثل دیگری پیدا می‌کنید که همان روح و معنا را داشته باشد، همان مضمون را داشته باشد، ولی شاید همان الفاظ را نداشته باشد.

در این رابطه سروش با بیان مثالی تأکید می کند که درک تاریخی و بشری از قرآن به ما اجازه‌ی این کار را می‌دهد.
مثال :
درعربی می‌گویند که فلانی خرما به بصره برده است.
اگر قرار باشد این را به انگلیسی ترجمه کنید، می‌گویید فلانی زغال‌سنگ به نیوکاسل برده است یا به ایرانی میتوان گفت "زیره به کرمان بردن".

سروش معتقد است که اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمصه‌ای لاینحل می‌شوید.

@SchoolofRumi
#دیدگاه (4) : روشنفکری دینی

دکترعبدالکریم سروش به خاطر نظریاتی که خود او آن را #کلام_جدید خوانده است به عنوان یکی از مناقشه برانگیزترین و تاثیرگذارترین روشنفکران دینی شیعی در سه دهه اخیر ایران شناخته می شود.

دیدگاه او در مورد روشنفکری دینی مورد نقد عده ای قرار گرفته است؛
آنها معتقدند روشنفکری و دینداری قابل جمع با یکدیگر نیستند؛ درواقع دیندار بودن فرد روشنفکر مانع نقد او نسبت به دین می شود.
اما سروش به عنوان یک روشنفکر دینی پس از انقلاب همواره سعی در توضیح روشنگری دینی داشته است و معتقد است:
#روشنفکری_دینی یک اصطلاح مجاز و معقول است. روشنفکران دینی، دین را یک نیروی عظیم سیاسی در جامعه می بینند و می گویند که اگر با این دین می شد انقلاب کرد، حالا هم می شود با آن #دموکراسی برقرار کرد.

سروش #دین را به عنوان یکی از سنن به جای مانده از گذشته شایسته شناخت دوباره در عصر تجدد و #مدرنیته می داند و معتقد است دین "براندازی شونده نیست" .
نادیده گرفتن نیروی دین در یک جامعه دینی، نهایت غفلت و سست اندیشی است؛ آنچه مهم است این است که بدانیم چنین نیرویی وجود دارد و بتوانیم از آن استفاده بهینه بکنیم نه این که آن را نادیده بگیریم.

به اعتقاد سروش این روشنفکران دینی بودند که وام کردن از اندیشه های دیگر را در یک جامعه دینی که فکر می کند چون دین دارد پس همه چیز دارد، مباح و مجاز کردند.او می گوید :
در چنین جامعه ای از دیگران گرفتن و اقتباس کردن #حرام شمرده می شود. اما روشنفکران دینی این راه را باز کردند و به مردم گفتند که می توانند دیندار باشند در عین حال به تجدد، به مغرب زمین و اندیشه های نو هم بله بگویند.
دیگراین که روشنفکران دینی #اخلاق را برتر از #فقه نشاندند و گفتند که فقه یک شعبه دین و یک ضلع است و دین اضلاع دیگری دارد که اخلاق مهم ترین آن است و یک جامعه دینی وقتی واقعاً دینی است که اخلاقی باشد و نه فقهی و نکته مهم تراینکه فقهی کردن جامعه به زور امکان پذیر هست اما اخلاقی کردن جامعه هنگامی انجام می گیرد که با تربیت، با آموزش و کار عمیق فرهنگی انجام بگیرد.

عبدالکریم سروش "روشنفکری دینی" را درمقابل #روحانیت اینگونه تعریف کرده است که :
روحانیت تکلیف مدار است اما روشنفکران دینی حقوق مدارند
دوم اینکه روحانیان از راه دین ارتزاق می کنند اما روشنفکران دینی از راه دین ارتزاق نمی کنند.
او معتقد است روشنفکران دینی سیاسی شدند چون در جامعه، خصوصا بعد از #انقلاب دین عین سیاست شد و شما هر آنچه راجع به دین بگویید بالاخره خود به خود ترجمه می شود به سیاست.

#دکترسروش می گوید :
روشنفکران دینی که وارد مبارزات دینی شده اند با استبداد سخت تری روبرو هستند. قبل از انقلاب ما #استبداد تکلیفی نداشتیم. اما استبداد در زمان #حکومت_دینی استبدادی است که در آن شخص مستبد خود را مکلف می داند و آن را وظیفه #شرعی خود می داند که استبداد بورزد و پاره ای از امور را به دیگران تکلیف کند که اگر چنین نکند گویا گناهی مرتکب شده است.

سروش معتقد است کار روشنفکردینی و غیردینی "پل زدن میان سنت و تجدد حال " است و تأکید می کند که روشنفکر دینی این کار را شاید هم بهتر انجام دهد چرا که بهترین عنصر سنت در بین ما، همان دین است.
برای ایجاد این پل ارتباطی میان سنت و مدرنیته شما باید سنت را بشناسید دین را خوب بشناسید
این گله ای است که من از روشنفکران #لائیک و #سکولار کرده ام. اینکه متاسفانه اکثر آن ها اطلاعات دینی شان خوب نیست. همان چیزی که در قبل از انقلاب رخ داد. یعنی روحانیون کارهای این ها را می خواندند اما این ها با کار روحانیون آشنایی نداشتند و نمی دانستند که توی آن "دیگ" چه "آشی" برای آن ها پخته می شود.

@SchoolofRumi
🔷🔆مفهومِ «نوشریعتی»

🔆«هیچ تفکری بدون حافظه، بدونِ مبارزه علیه فراموشی و خطرِ فراموشی وجود ندارد» . اندیشه به‌خلافِ علم به‌دنبالِ ردِ پای خود است و با همین درک است که «نوشریعتی» خود را به میراثِ فکری شریعتی وفادار می‌داند.
نسبت "نو" با "شریعتی" با هیچ یک از مفاهیمِ "تکرار"، به-روز¬سازیِ "اکنون¬زده"، نئو در برابر "ارتدوکس" و "عبور" قابل توضیح نیست. در "نو" عناصرِ اساسی و رویکردهای پایه¬ای فکر یک متفکر یا تئوری‌های او حفظ می‌شوند و تلاشِ کسانی که خود را به کلیاتِ یک نظریه وفادار می¬دانند معطوف به شبهه‌زدایی، ساخت‌گشایی و توسعه‌یِ اساس اندیشه در ساحت¬های جدید می¬شود. در رویکردهای تجدیدنظرطلبانه اما تلاش‌ها معطوف به تصحیح بخش¬هایی از اندیشه است که سست پنداشته می¬شود. تفاوت بین "نوگرایی" و "تجدیدنظرطلبی" هم از این‌رو اهمیت بسیار دارد. جریان نوشریعتی می‌بایست معین کند که اولاً چه بخش‌هایی از اندیشه‌یِ شریعتی را بنیادی تلقی می‌کند و به آن وفادار می‌ماند، و ثانیا، با توجه به تحولاتِ دوران، چه افزوده‌هایی بر اندیشه‌یِ او دارد؟ نوشریعتی بی‌تردید در درونِ خود گفتاری چندوجهی است و عمده‌ترین دغدغه‌اش این ‌‌است که غیبتِ جزم‌های متصلب با غیبتِ مرزهای معرفتی و نبودِ وفاداری به یک‌رشته از ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی در عرصه‌یِ عمومی و در حوزه‌یِ سیاست و جامعه یکی گرفته نشود.

🔆ویژگیِ تفکر و پارادایمِ «نوشریعتی»، همتِ همدلانه برای بازسازیِ مترقیانه‌یِ اندیشه‌یِ شریعتی در مواجهه با بحرانها و پرسش‌های امروزین و عطفِ به آینده‌یِ امکانی-آرمانی است. «نوشریعتی» میراثِ برجای‌مانده از شریعتی را امکانی برای نقدِ خویشتنِ منسوخ و نقطه‌عزیمتِ حرکت به‌سمتِ افقی تازه می‌داند. اما به میراثِ او نه به‌منزله‌یِ یک پناهگاهِ خودبسنده، که صرفاً به‌منزله‌یِ امکانی برای آغازی نو می‌نگرد.

🔆«نوشریعتی» با تکیه بر میراثِ شریعتی و روشِ او برای فهمِ زمانه‌یِ خود و ایجادِ تغییر در آن، در جستجوی طرحی برای جست زدن از بزنگاهِ امروزی است که اگرچه در تداومِ دیروز است با این‌حال دستخوشِ تحولاتِ شگرفی بوده و توقف بر او را غیرعملی می‌سازد. از همین‌رو می‌توان از حرکت از بزنگاهی تازه سخن گفت و جریانِ «نوشریعتی» با آغاز از شریعتی پروژه‌یِ خود را که به‌تعبیر شریعتی می‌توان آن را «ابداعِ خویشتن» نام نهاد، در سه مرحله پی‌می‌گیرد:
۱- گفتگو با شریعتی و پرسش از چندوچون فهم و تفسیر وی از میراثِ فکری ایرانی-اسلامی و نیز گفتگوی وی با هم‌عصران از سویی و شیوه‌یِ مواجهه‌یِ وی با بحرانها و معضلاتِ زمانه از سوی دیگر؛
۲- درک همدلانه از چشم‌اندازها و امیدهای وی؛
۳- ترسیمِ امکان‌ها برای زمانه و آینده براساسِ دو پرسشِ نخست.

و اما، معنای «ابداعِ خویشتن» همچون طرح‌افکنی (پروژه) چیست؟


📌بخشی از کتابچه نوشریعتی و ابداع خویشتن

#اختصاصی
#دیدگاه
#نو_شریعتی
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🔷🔆انتظار نسل جدید از شریعتی

🖋حسین میرزانیا

📌منبع: مقاله اختصاصی سایت
🔆 تاریخ: ۱ تیر ۱۳۹۹



🔆“نوشریعتی” در پی آن است که به پرسش های امروزین ایران پاسخی درخور بیابد و آبشخور این پاسخ را از مبانی اندیشه شریعتی بجوید . پرسش های امروزین ایران و نسل جوان چیست ؟ این پرسش ها یا به عبارت بهتر گسل ها و بحران هاچند تیتر کلی عبارتند از :

🔆تفاوت و اختلاف نگرش نسلی ، سبک زندگی ، سنت و تجدد ، اقتدارگرایی و دموکراسی ، حکومت دینی و حکومت سکولار ، حق و تکلیف ، شهروندمداری یا انقلابی گری ، تعامل یا تخاصم جهانی ، منافع ملی یا منافع ایدئولوژیک و …

🔆نسل امروز زیست خود را با دو رویکرد مورد داوری قرار می دهد : رویکرد مقایسه ای با نظم پیشین ماقبل سال ۵۷ و رویکرد مقایسه ای و اعتبار و جایگاه ایران با کشورهایی که روند توسعه را همپای ایران و حتی چه بسا با تاخیر از ایران آغاز کردند از جمله کره جنوبی ، مالزی ، سنگاپور ، ترکیه ، تایوان ، هنگ کنگ و حتی کشورهای حاشیه ی خلیج فارس .

🔆مخاطب همیشگی شریعتی نسل جوان بود و اینک نسل جوان می خواهد بداند که از پس هزینه های بس سنگین و گاه جبران ناپذیری که بر پیکر میهنش وارد شده چه دستاوردی برای او داشته است ؟ آیا او در میان بیش از 200 کشور جهان با توجه به پتانسیل ها و سرمایه های انسانی و مادی و معنوی و تاریخی خود از سطح رفاه و توسعه اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ، زیست محیطی شایسته ای برخوردار شده است یا اینکه در حداقل های زندگی درمانده است ؟ آیا از شغل و کسب و کار و مسکن و درآمد متناسب با کرامت انسانی برخودار است ؟ آیا حق انتخاب و دایره آزادی او فراخ تر و متکثرتر شده یا تنگ تر و محدودتر شده است ؟ آیا شکاف طبقاتی و میزان فقر و محرومیت کاهش یافته یا عمیق تر و وسیع تر شده ؟ آیا تبعیض های جنسیتی ، عقیدتی ، سیاسی و صنفی و قومی بهبود حاصل کرده یا وضعیت بغرنج تر و حادتری یافته است ؟ آیا میزان شادی و امید به زندگی و تاب آوری روحی – روانی و اخلاقی جامعه ارتقا یافته و یا دچار تنزل و سقوط شده ؟ آیا ایران توان حفظ و جذب نخبگان و استعدادهای درخشان خود را کسب کرده یا پدیده ی دردناک فرار مغزها و مهاجرفرست بودن ایران در ابعاد بیشتر و غمگساری ادامه یافته است ؟ آیا ارزش پول ملی و قدرت جذب سرمایه گذاری و امنیت سرمایه در ایران باعث بهبود شاخص های درآمدی و رفع تورم و شوک های ویرانگر به اقتصاد کشور شده یا بحران تلاطم های اقتصادی باعث سقوط کسب و کارها و تعطیلی یا نابودی مشاغل و کارخانجات شده ؟ آیا سطح فساد و رانت و غارت به نسبت گذشته و یا کشورهای در حال توسعه کنترل و متوقف شده یا ابعاد وحشتناکی پیدا کرده است ؟ آیا ارزش و جایگاه اخلاق و معنویت و دین در کردار و زیست ایرانیان تجلی بیشتری یافته و باعث آرامش ، صداقت و مهر و راستی و پاکی شده است یا نفاق و ریا و فریب و دغل و کاسبکاری از معنویت و دین وجهه ی همت کاسبان دین و خداپرستی شده ؟

📌ادامه در لینک وبسایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی

http://drshariati.org/?p=25227

#دیدگاه
#نو_شریعتی
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
من بارها گفته ام در کجای سیره پیامبر(ص) و امام علی (ع) سراغ دارید که کسی را به واسطه اظهارنظر مخالف زندانی و محاکمه کرده باشند؟!

بخشی از بیانات آیت الله منتظری در دیدار خانواده دانشجویان زندانی

۱۱ مرداد ۸۲

برخی مسئولین رده بالای کشور بارها گفته اند دانشگاهیان و دانشجویان حق دارند در سیاست دخالت نمایند و دانشجو باید سیاسی باشد، از آن طرف اگر دانشجویان و اساتید دانشگاه و نخبگان جامعه از این حق استفاده کردند و در مسائل کشور اظهارنظر کردند بلافاصله با آنها برخورد می‎شود، گویا نظر آقایان از سیاسی بودن اقشار جامعه بویژه دانشجویان این است که آنان به تقلید کورکورانه پرداخته و هر آنچه را برخی مسئولان می‎گویند تأیید نمایند و از خود نظری نداشته باشند.

جمهوری یعنی حکومت از آن مردم است و آنها می‎توانند در هر حوزه و زمینه اظهارنظر کنند، چون کشور مال آنهاست.

برخوردهای تنگ نظرانه آقایان چون بازداشت، محاکمه و انسداد سیاسی و... مطابق سیره پیامبر(ص) و امیرمؤمنان (ع) هم نیست.
من بارها گفته ام در کجای سیره پیامبر(ص) و امام علی (ع) سراغ دارید که کسی را به واسطه اظهارنظر مخالف زندانی و محاکمه کرده باشند، حتی برخی سران خوارج چون عبدالله بن کواء که در نماز به حضرت امیر(ع) اهانت می‎کرد مورد تعرض قرار نگرفت و حضرت با وی هیچ گونه برخوردی نکردند.
امام علی (ع) در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه پس از آن که می‎فرماید:
فکر نکنید حکومت من از نوع حکومت جباران و سلاطین است می‎گویند:
"فلا تکفوا عن مقالة بحق أو مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق أن أخطی و لا آمن ذلک من فعلی الا أن یکفی الله"
(خود را باز ندارید از گفتار حق و مشورت عادلانه، زیرا من هم انسان هستم و از نظر ذات مصون از خطا نیستم، مگر این که خداوند مرا کفایت نماید.)
با این اوصاف آیا محاکمات سیاسی آن هم توسط دادگاههای غیرقانونی ویژه روحانیت و انقلاب، امری اسلامی و علوی است ؟!

جامعه ای پیشرفت دارد که عاری از بحران باشد، حال آن که این گونه محدودیت های ایجاد شده عامل بحران در جامعه می‎باشد که متأسفانه به نام اسلام و دین هم گذاشته می‎شود و موجب بدبینی مردم بخصوص قشر جوان نسبت به اسلام خواهد شد، و جهان را نیز علیه خود بسیج کرده ایم.
امروز دنیای ارتباطات است و کوچکترین حادثه و برخورد در جهان منعکس می‎شود.

من هم خود زندانی بوده ام و هم فرزند زندانی داشته ام، می‎دانم و درک می‎کنم که شما خانواده ها چگونه با مشکلات دست و پنجه نرم می‎کنید.
ولی آنان که در زندان هستند گرچه تحت فشار هستند اما از یک سو خوشحالند چون به اعتقاد خود وظیفه خویش را انجام داده اند و اهل سکوت نبوده اند، و این امر باعث آرامش خاطر آنان است.
شما مظلومیت زندانیان خود را اعلام کنید و عاقلانه و مدبرانه به اطلاع رسانی وضعیت خود و زندانیان بپردازید و نظرات خویش را انعکاس دهید، خدای نکرده بی تابی نکنید و صبور و بردبار و بااستقامت باشید.
دنیا دنیای تزاحم و تصادم است، دنیا از این برخوردها همیشه داشته و دارد و آنهایی ضرر می‎کنند که این گونه با مردم برخورد می‎کنند و حقوق شهروندی آنان را با زندانی کردن و محاکمه پایمال می‎کنند.
همان گونه که ظلم حرام است زیر بار ظلم رفتن هم جایز نیست، و سکوت در برابر ظلم روا نیست.
امیدوارم خداوند به شما صبر دهد، خداوند در قرآن کریم فرموده است: (انما یوفی الصابرون أجرهم بغیر حساب) یعنی خداوند به صابران بدون حساب اجر و مزد می‎دهد.

امیدوارم خداوند به مسئولین کشور دوراندیشی عطا کند و به فکر موقعیت فعلی کشور و آینده آن باشند تا کشور بیش از این دچار بحران نشود و دشمن خارجی در ما طمع نکند.

📚 #دیدگاه_ها جلد دوم صفحه ۱۴۴

کانال فقیه دور اندیش
📜برگی از تاریخ...📜

پاسخ آیت الله منتظری به پرسش های رادیو صدای آمریکا
۱۹ بهمن ۸۰ (از حصر خانگی)

به طور اجمال ریشه ها و عوامل مشکلات پیش آمده را می‎توان چنین بیان نمود:

1⃣ روشن نبودن ابعاد حکومت دینی برای متصدیان امور؛ فقهای شیعه به دلیل انزوای سیاسی در طول قرون متمادی، توفیق تبیین ابعاد حکومت دینی متناسب با زمان و وظایف حاکم و حقوق ملت را پیدا نکرده بودند، و جمهوری اسلامی اولین تجربه حکومت دینی به وسیله فقهای شیعه بود.

2⃣ قانون اساسی نیز اولین تجربه ای بود که توسط خبرگان هرچند دلسوز ولی بدون تجربه تنظیم شد، و طبعا دارای نقائص و تضادهایی می‎باشد از جمله اینکه مسؤولیت ها نوعا بر عهده رئیس جمهور و قوه مجریه گذاشته شده، ولی اهرمهای قدرت در اختیار رهبری قرار داده شده بدون اینکه پاسخگو باشد، و بر این اساس بسیاری از کارهای اساسی و مهم راکد می‎ماند و در این میان کسی پاسخگو نیست.

3⃣ دو گونه نگرش نسبت به مسائل کشور متصور است: از کلی به جزئیات و از جزئیات به کلی.
نگرش مرحوم آیت الله خمینی به مسائل کشور نوعا یک نگرش کلی بود و به جزئیات کمتر توجه داشتند در صورتی که لازم است از حوادث و قضایای جزئی که مردم با آنها سر و کار دارند به قضاوتهای کلی برسیم؛ ایشان در رأس هرم قرار گرفته بودند و در اثر حسن ظن و اعتمادی که به مسؤولین امور داشتند کمتر به مسائل جزئی و نارضایتی های مردمی توجه داشتند. ولی اینجانب در اثر تماسهای مداوم با طبقات مختلف جامعه و از چندین کانال از خواسته ها و نارضایتی ها مطلع می‎شدم و از جزئیات به کلیاتی می‎رسیدم و موضع گیریهایی که از اینجانب در سخنرانی ها و نامه های من به ایشان منعکس می‎شد ناشی از این گونه نگرش بود. و هیچ گاه قصد مخالفت با ایشان نداشتم بلکه هدفم اصلاح امور کشور و حفظ حرمت ایشان بود.

4⃣ با اینکه مسؤولین و متصدیان امور همه با یکدیگر آشنا و دوست بودند ولی پس از اینکه به قدرت رسیدند بسیاری از آنان گرفتار یک گونه انحصارطلبی شدند و بر این اساس بسیاری از نیروهای مفید و فعال کشور دفع شدند و صفا و صمیمیت گذشته فراموش شد، و من به سهم خود بارها به خطر کودتای خزنده هشدار می‎دادم. و آنچه در این سالها از قدرت طلبی و انحصارگرایی یک جناح خاص مشاهده می‎گردد ادامه همان سیاست گذشته است.
در گذشته بسا انحصارطلبی های جناحهای مختلف توسط مرحوم آیت الله خمینی تعدیل می‎شد ولی اکنون رهبری با یک جناح خاص همفکر و هماهنگ می‎باشد، و در همین رابطه است که به جای استقرار نظام عدالت و قسط، نظام خودی و غیرخودی شکل می‎گیرد و بی گناهانی به زندان می‎افتند، و یا کشته می‎شوند؛ و در مقابل، متجاوزین به حقوق مردم بدون هیچ دغدغه ای به کار خود ادامه می‎دهند و تشویق هم می‎شوند.
نتیجه این گونه سیاست این است که کارها در اختیار جناحی خاص قرار می‎گیرد و به تذکرات و انتقادات بی اعتنایی می‎شود و بر اساس سنت الهی و تجربه تاریخ هنگامی که کارهای بزرگ به دست افراد کوچک و کارهای کوچک به دست افراد بزرگ قرار داده شد اختلال امور و تضییع حقوق و مصالح کشور را در پی خواهد داشت، و بالاخره عدم تجربه و خودمحوری متصدیان امور و عدم تحمل انتقادات دیگران منشاء عمده مشکلات است.

کتاب #دیدگاه_ها جلد اول صفحه ۳۵۵

🔹فقیه دوراندیش
چند پرسش درباره امام زمان عجل الله فرجه الشریف

بخشی از مصاحبه آیت الله منتظری با رئیس بخش بین الملل تلویزیون دولتی اتریش

می‎خواهم بدانم چرا موضوع امام زمان در ایران تبدیل به یک موضوع سیاسی شده، و نظر شما در این مورد چیست ؟

اصل وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امری مذهبی است و از عقاید ماست.
و اینکه در بعضی نوشته ها گاهی می‎گویند نواب اربعه فقط معرف امام زمان هستند اشتباه است، چون از زمان پیغمبر ما ایشان وعده داده بودند که مهدی می‎آید و زمین را پر از عدل و داد می‎کند.
پس از پیامبراکرم (ص)، ائمه (ع) همه وعده ظهور ایشان را داده اند.
اخباری که راجع به حضرت مهدی هست هم شیعه و هم سنی به نحو تواتر نقل کرده اند.
حتی کتابی داریم به نام "عقد الدرر فی الامام الثانی عشر" که متعلق به شافعیه است، و موضوع آن امام زمان است.
اینکه در آخرالزمان یک مصلح جهانی می‎آید، منحصر به اسلام نیست؛ ادیان دیگر چون یهود، مسیحی و زرتشتی ها هم اجمالا ظهور ایشان را وعده داده اند.
در روایات ما معین کرده اند که ایشان فرزند امام حسن عسگری (ع) است، و نسل نهم امام حسین (ع) است.
اما اینکه امر دینی را ما ابزار سیاسی قرار دهیم و به وسیله آن بخواهیم به اهداف سیاسی خود برسیم غلط است.
نباید امور دینی و مذهبی را ابزار و دستاویز امور سیاسی قرار داد به گونه ای که مردم در اصل امور دینی هم تشکیک کرده و بگویند:
از امام زمان سوء استفاده می‎کنند بنابراین نسبت به اصل وجود حضرت حجت هم تشکیک می‎کنیم.
حکومت و حاکمیت بایستی بر طبق مصلحت جامعه کشور را اداره کند و هیچ گاه از اموری که معتقدات مردم است استفاده ابزاری در جهت تثبیت قدرت خود نکند.
نه اینکه معتقد به ظهور نباشند، آنها هم باید معتقد به امام زمان باشند و ترویج هم بکنند اما نخواهند سوء استفاده سیاسی نمایند.
ما با سوء استفاده سیاسی مخالفیم.

آیا بازگشت حضرت امام زمان معنایش تمام شدن تاریخ بشریت و انسانهاست ؟

نه ! بلکه قیامت پایان تاریخ است.
قیامت غیر از مسأله ظهور امام زمان است. فرق است میان قیام حضرت حجت و قیامتی که تمام انسانها که مرده اند دوباره زنده می‎شوند.

چرا در این زمان خاص موضوع امام زمان در مسائل سیاسی ایران دخیل شده و دارد یک نقشی را ایفا می‎کند؟

من نمی دانم، از آنهایی که سوء استفاده می‎کنند باید پرسید که چرا امور دینی را ابزار سیاسی قرار می‎دهند.
عبارت معروفی است که می‎گویند: "کل شئ تجاوز عن حده انقلب الی ضده" هر چیزی که از حد خودش تجاوز کند منقلب می‎شود به ضدش.
پس مسأله ظهور امام زمان امری طبیعی است. در روایات آمده است هنگامی که ظلم و جور تمام دنیا را بگیرد و مردم به ستوه بیایند، آن وقت شرایط شرایطی می‎شود که پذیرای آمدن یک مصلح جهانی هستند.
چون مردم همه به ستوه آمده اند راهی جز این ندارند که پذیرای یک مصلح جهانی شوند و آن مصلح جهانی در حقیقت عکس العمل آن ظلم ها و تعدیات است.
بنابراین هر وقت جهان به طور کلی رو به فساد رفت و ظلم و جور زیاد شد و زمینه پذیرش مهیا شد آن وقت حضرت حجت ان شاءالله ظهور می‎کند.
این مقتضای روایات است و یک امر طبیعی است.
اما اینکه از آن سوء استفاده می‎کنند و می‎گویند
ما می‎خواهیم خیابانها را مهیا کنیم تا حضرت حجت از این خیابان عبور کنند، کسی به این حرفها اهمیت نمی دهد و مهم نیست؛ گرچه کارهای خلافی است.
درباره امام زمان کتاب "موعود ادیان" من را به شما می‎دهند می‎توانید آن را ملاحظه کنید و پاسخ بسیاری از پرسش های خود را در آن کتاب خواهید یافت.

📚 #دیدگاه_ها جلد سوم صفحه ۵۲

کانال فقیه دور اندیش
بیانات آیت الله منتظری در سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع)

معنای تمسک به عترت، فقط دوست داشتن آنان نیست

افتخار ما و شما به شیعه بودن و پیروی از امام صادق (ع) است، جای تأسف شدید است که در بعضی کشورهایی که مسلمانند به تشیع و شیعیان حمله می‎کنند و چه بسا آنان را مورد اهانت قرار می‎دهند. در صورتی که مطابق روایت "ثقلین" که علاوه بر کتاب های محدثین و علمای شیعه در بسیاری از صحاح و مسانید علمای سنت غیر از صحیح بخاری نقل شده است، پیامبراکرم (ص) فرمودند: من از دنیا می‎روم و ثقلین یعنی دو چیز نفیس و گران بها را بین شما امانت می‎گذارم: یکی قرآن، کتاب خدا و دیگری عترت خود، و سپس فرمودند: این دو چیز گران بها و نفیس از یکدیگر جدا نمی شوند تا در قیامت بر من وارد شوند، و تا زمانی که مردم به این دو چیز چنگ بزنند هرگز گمراه نخواهند شد.

بر اساس این روایت که به نحو متواتر از پیامبراکرم (ص) نقل شده است همه مسلمان ها تا روز قیامت موظفند به قرآن و عترت که همان امامان معصوم (ع) هستند تمسک نمایند و آنها را محور عقائد و اخلاق و اعمال خود قرار دهند. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی می‎فرمودند: ما نمی خواهیم جنگ شیعه و سنی راه بیندازیم و بر سر خلافت بلافصل پیامبراکرم (ص) نزاع کنیم، اما آنچه که هرگز قابل انکار نمی باشد این است که مطابق حدیث ثقلین که ذکر شد مسلمان ها باید علاوه بر قرآن، به عترت پیامبر نیز تمسک نمایند، و قول و فعل عترت را حجت و محور زندگی خود قرار دهند.

باید توجه شود که اولا معنای تمسک به عترت، فقط دوست داشتن آنان نیست، بلکه باید علاوه بر دوست داشتن، کلمات و رفتار آن بزرگواران را محور قرار داده و همچون قرآن مورد عمل در تمام شئون زندگی خود قرار دهیم. و ثانیا واضح است که عترت پیامبر(ص)، ابوحنیفه، شافعی، مالک و احمد حنبل نمی باشند، بلکه عترت پیامبر(ص) همان امامان معصوم (ع) هستند. و ثالثا تعبیر از پیروان علی (ع) به لفظ "شیعه" از ناحیه خود پیامبر(ص) می‎باشد، در تفسیر "درالمنثور سیوطی" جلد ۶ صفحه ۳۷۹ در تفسیر سوره بینه چند حدیث در این رابطه نقل شده است.

همچنین در روایتی امام صادق (ع) فرمودند: حدیث من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث جدم است تا برسد به پیامبراکرم (ص). بنابراین احادیث آن حضرت و سایر امامان (ع) در حقیقت احادیث پیامبراکرم (ص) است، پس چگونه عده ای که خود را مسلمان و طرفدار پیامبراکرم (ص) می‎دانند به خود اجازه می‎دهند کلام قطعی پیامبراکرم در حدیث ثقلین را نادیده بگیرند و ظالمانه به تشیع و شیعیان که جز پیروی از پیامبراکرم (ص) و عترت آن حضرت گناهی ندارند حمله کنند و آنان را مورد اذیت و فشار قرار دهند؟.

البته نباید اختلاف شیعه و سنی را تشدید نمود، زیرا تشدید این اختلاف جز به نفع دشمنان اسلام و دشمن شیعه و سنی نخواهد بود، ولی باید حق را گفت و به شکل منطقی از حقیقت دفاع نمود.

📚 #دیدگاه_ها جلد سوم صفحه ۳۳۲

کانال فقیه دور اندیش
بخشی از نوشتار آیت الله منتظری در نقد مقاله
"در باب تزاحم" نوشته دکتر عبد الکریم سروش

۵ تیر ۷۸ (از حصر خانگی)


شکی نیست که انتقاد علمی در هر رشته از علوم موجب رشد و توسعه آن خواهد شد، همان گونه که یکی از عوامل رشد و عمیق ترشدن فهم بشر از واقعیت و مصالح و مفاسد در همه زمینه ها گشوده شدن باب تعامل و تضارب افکار و نقد علمی بوده است، و یقینا اگر این باب گشوده نمی شد بشریت از بعد علمی و تکنیکی به رشد کنونی نمی رسید؛ لذا نباید از نقد و تحقیق در مسائل علمی غفلت ورزید و یا از آن جلوگیری کرد.

درست است که اصل دین تافته خدایی است و ثبوت احکام آن معمولا از راه وحی است؛ ولی علم فقه تافته و ساخته انسانهاست و این فقها هستند که به قدر درک و فهم خود مبانی دینی و احکام فقهی را استنباط و ارائه نموده اند، پس همچون سایر علوم قابل نقد و بررسی است.
به ویژه در کشور ما که پس از انقلاب زمینه ارتباط بین دو قشر حوزوی و دانشگاهی فراهم شده، لازم است رابطه فکری و علمی این دو قشر مؤثر در جامعه از سابق بیشتر گردد، و هر قشری بتواند از نوآوریهای قشر دیگر کاملا استفاده نماید؛ و بهترین راه رسیدن به این هدف، یکی گسترش باب نقد و بحث علمی در حوزه ها و مجامع فرهنگی در قالب میزگردها و گردهمایی های علمی و بازتاب نظریات به وسیله رسانه هاست، و دیگر تحمل عقاید هر قشر توسط قشر دیگر و کنار گذاشتن تنگ نظریها و واکنشهای تندی است که تا به امروز معمول بوده است.

حوزه و دانشگاه هیچ کدام نباید خود را حق مطلق و عالم به همه امور و مسائل و بی نیاز از نقد و بحث علمی بپندارد، زیرا فهم و درک انسان محدود، و خطا و نسیان در سرشت انسانها نهاده شده است. از این رو - ضمن تعهد به قوانین بحث و نقد و توجه به اصول و مبانی هر علم و پرهیز از خلطها و مغالطه ها و شیوه های غیرعلمی و غیراخلاقی - باید تعامل فکری و ارائه نظریات و نقد علمی آزادانه بیش از پیش عملی گردد تا بتوان از طرفی ظرفیت درک و فهم جمعی را وسیعتر نمود، و از طرف دیگر معارف حقه و فقه اسلامی را روز به روز روشن تر و غنی ساخت و به نیازها، شبهات و سؤالات نسل جدید آشنا به مکاتب جهانی پاسخ علمی و قانع کننده داد.

فعلا عمده اشکال در باب فقه این است که - با پیشرفت تمدنها و بسط زندگی انسانها - دایره فقه و مسائل مستحدثه مورد ابتلا در همه زمینه ها بسیار وسیع شده و طبعا یک نفر به تنهایی هرچند خوش قریحه و پرکار و فارغ البال باشد نمی تواند همه مبانی فقهی و ابواب فقه و مسائل مستحدثه در همه ابواب مختلفه را - بخصوص با کثرت مراجعات عرفی و اجتماعی - به طور دقیق بررسی نماید؛ و طبعا محتمل است در برخی از مسائل اشتباهی رخ دهد، چنانکه این امر مقتضای وسعت و دقت کار و محدودیت ظرفیت روحی و فکری انسان در همه فنون می‎باشد.
بالاخره این مشکل بزرگی است در راه فقه در عصر ما، و راه حل مشکل این است که علم فقه همچون علم پزشکی مثلا به رشته های گوناگون تقسیم شود و هر فقیهی پس از آگاهی از اصول و مبانی فقه و تخصص در آنها و دیدن یک دوره فقه عمومی، وقت و کار و دقت خود را در رشته خاصی از فقه از قبیل عبادات، یا معاملات، یا روابط خانوادگی و اجتماعی، یا سیاسات، یا جزائیات صرف نماید تا در آن رشته و مسائل مستحدثه آن متخصص گردد، و مردم نیز در هر رشته از متخصص آن رشته استفتاء و به او مراجعه نمایند.
و اگر بشود از همه متخصصین در رشته های مختلف فقهی "لجنه افتا" تشکیل شود و به جای استفتاء از اشخاص از لجنه متخصصین استفتاء شود، و آنان در مسائل مشکله با یکدیگر بحث و مشورت و سپس فتوا صادر نمایند، این فتوا بسیار به واقع نزدیک تر و از اشتباه مصونتر خواهد بود.
رابطه بین مقلد و مرجع رابطه مرید و قطب نیست تا مردم ناچار باشند از فرد خاص تقلید نمایند و در برابر او سر بسپرند، بلکه از قبیل رجوع غیرمتخصص در هر فن به اهل خبره آن فن می‎باشد؛ و به دیگر بیان فتوای مرجع تقلید موضوعیت ندارد بلکه راه رسیدن به واقع است و طبعا نظر جمع نسبت به نظر یک فرد اقرب به واقع است، نظیر شورای پزشکی که برای بیماریهای سخت تشکیل می‎شود.

#دیدگاه_ها جلد اول صفحه ۱۱۱

متن کامل 👇👇👇
https://amontazeri.com/book/didgaha/volume-1/111

🔹فقیه دور اندیش