#نکته_ها
⭕️تأملی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت
🔸بخش اول
زندگی پیامبر اکرم(ص) و راه و رسم وی در عرصههای گوناگون سرشار از لطافتها و زیباییهای رفتاری است. آن حضرت به تمام معنا رحمتی برای همگان بود؛ و تعاملش با دیگران حتی بدخواهان، زشت گویان، منکران و دشمنان، سراسر رحمت و محبت و بخشش و گذشت بود و هرگز بدی را با بدی پاسخ نگفت و نسبت به هیچکس خشونت نورزید، بلکه بدیها را با خوبی میزدود و دلهای سخت را با لطافت رفتاری خویش نرم میکرد. یاد آن حضرت و رفتارشناسی سراسر رحمت وعدالت وی چراغی روشن، فرا راه هر انسان دوستدار زیست انسانی و اخلاقی و ایمانی است.
۱. پیامبراکرم(ص) انسانی در اوج اخلاق بود. سیره نویسان درباره او نوشتهاند: رسول خدا(ص) در همه عمر خود امینترین مردمان، دادگرترین آنان، پاکدامنترین انسانها و راستگوترین ایشان بود، تا آنجا که مخالفان و دشمنانش نیز بدین امر معترف بودند. (قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی ۱/۱۳۳)
اخلاق پیامبر اکرم(ص) جلوه تمام زیباییها و لطافتهای قرآنی و کمالات انسانی بود؛ و خداوند وی را به آراسته بودن به اخلاقی بزرگ معرفی کرده است: «إنک لعلی خلق عظیم» (قلم/۴)
۲. پیامبر اکرم(ص) در تمام زندگی خود جز راست نگفت و جز بدان نخواند. این ویژگی پیامبر(ص) چنان بود که سرسختترین دشمنانش نیز آن را به زبان میآوردند و تمجید میکردند. بزرگان اهل سنت از قول علی(ع) نقل کردهاند که در اوج مخالفت سران قریش با پیامبر(ص)، ابوجهل به وی گفت: ما شخص تو را تکذیب نمیکنیم، زیرا تو در میان ما دروغگو شمرده نمیشوی، بلکه آنچه را آوردهای تکذیب میکنیم. آن گاه بود که خداوند این آیه را نازل کرد:
(انعام/۳۳): «آنان تو را تکذیب نمیکنند بلکه ستمکاران آیات خدا را انکار می کنند.» (سنن الترمذی ۵/۲۴۴)
رفتار و کردار پیامبر(ص) چنان بود که مخالفان سرسخت او نیز وی را به صدق و راستی میشناختند و مخالفتشان با او به سبب ترس از به خطر افتادن منافعشان و نیز تعصب و لجاجت و رقابتهای قبیلگی بود.
۳. پیامبر در پایبندی به عهد و پیمان سرآمد بود و همه زندگیاش چنین گذشت و با دوست و دشمن و خویش و بیگانه در پاسداشت عهد و پیمان و استوار بودن بر تعهدات یکسان رفتار میکرد. امیر مؤمنان علی(ع) در توصیف وی گفته است که رسول خدا(ص) از همه مردم به آنچه پیمان بسته و تعهد کرده، وفادارتر بود. (ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره ۲/۶۰۵)
پیامبر(ع) در جزئیترین امور نیز خلاف وعده نکرد. درمنطق عملی رسول خدا به هیچ قرار و پیمانی بیمهری و کمتوجهی نمیشد و او در کوچکترین امور نیز خیانتی در امانت روا نمیداشت، چنانکه در خبری از امام صادق(ع) تأکید شده است که آن حضرت فرمان میداد که حتی درباره نخ و سوزنی نیز ادای امانت کنند. (کلینی، الکافی ۲/۶۵۶)
#نکته_ها #بخش_اول #پیامبر_اکرم (ص) #سیره_اخلاقی #رحمت #اخلاق #راستی
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
⭕️تأملی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت
🔸بخش اول
زندگی پیامبر اکرم(ص) و راه و رسم وی در عرصههای گوناگون سرشار از لطافتها و زیباییهای رفتاری است. آن حضرت به تمام معنا رحمتی برای همگان بود؛ و تعاملش با دیگران حتی بدخواهان، زشت گویان، منکران و دشمنان، سراسر رحمت و محبت و بخشش و گذشت بود و هرگز بدی را با بدی پاسخ نگفت و نسبت به هیچکس خشونت نورزید، بلکه بدیها را با خوبی میزدود و دلهای سخت را با لطافت رفتاری خویش نرم میکرد. یاد آن حضرت و رفتارشناسی سراسر رحمت وعدالت وی چراغی روشن، فرا راه هر انسان دوستدار زیست انسانی و اخلاقی و ایمانی است.
۱. پیامبراکرم(ص) انسانی در اوج اخلاق بود. سیره نویسان درباره او نوشتهاند: رسول خدا(ص) در همه عمر خود امینترین مردمان، دادگرترین آنان، پاکدامنترین انسانها و راستگوترین ایشان بود، تا آنجا که مخالفان و دشمنانش نیز بدین امر معترف بودند. (قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی ۱/۱۳۳)
اخلاق پیامبر اکرم(ص) جلوه تمام زیباییها و لطافتهای قرآنی و کمالات انسانی بود؛ و خداوند وی را به آراسته بودن به اخلاقی بزرگ معرفی کرده است: «إنک لعلی خلق عظیم» (قلم/۴)
۲. پیامبر اکرم(ص) در تمام زندگی خود جز راست نگفت و جز بدان نخواند. این ویژگی پیامبر(ص) چنان بود که سرسختترین دشمنانش نیز آن را به زبان میآوردند و تمجید میکردند. بزرگان اهل سنت از قول علی(ع) نقل کردهاند که در اوج مخالفت سران قریش با پیامبر(ص)، ابوجهل به وی گفت: ما شخص تو را تکذیب نمیکنیم، زیرا تو در میان ما دروغگو شمرده نمیشوی، بلکه آنچه را آوردهای تکذیب میکنیم. آن گاه بود که خداوند این آیه را نازل کرد:
(انعام/۳۳): «آنان تو را تکذیب نمیکنند بلکه ستمکاران آیات خدا را انکار می کنند.» (سنن الترمذی ۵/۲۴۴)
رفتار و کردار پیامبر(ص) چنان بود که مخالفان سرسخت او نیز وی را به صدق و راستی میشناختند و مخالفتشان با او به سبب ترس از به خطر افتادن منافعشان و نیز تعصب و لجاجت و رقابتهای قبیلگی بود.
۳. پیامبر در پایبندی به عهد و پیمان سرآمد بود و همه زندگیاش چنین گذشت و با دوست و دشمن و خویش و بیگانه در پاسداشت عهد و پیمان و استوار بودن بر تعهدات یکسان رفتار میکرد. امیر مؤمنان علی(ع) در توصیف وی گفته است که رسول خدا(ص) از همه مردم به آنچه پیمان بسته و تعهد کرده، وفادارتر بود. (ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره ۲/۶۰۵)
پیامبر(ع) در جزئیترین امور نیز خلاف وعده نکرد. درمنطق عملی رسول خدا به هیچ قرار و پیمانی بیمهری و کمتوجهی نمیشد و او در کوچکترین امور نیز خیانتی در امانت روا نمیداشت، چنانکه در خبری از امام صادق(ع) تأکید شده است که آن حضرت فرمان میداد که حتی درباره نخ و سوزنی نیز ادای امانت کنند. (کلینی، الکافی ۲/۶۵۶)
#نکته_ها #بخش_اول #پیامبر_اکرم (ص) #سیره_اخلاقی #رحمت #اخلاق #راستی
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
#نکته_ها
⭕️تأملی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت
🔸بخش دوم
۴. پیامبر(ص) در تلاش برای هدایت و نجات مردمان بر بخشش و گذشتی شگفت عمل کرد که گویای روح بلند، دل بیکینه و سرشار از دوستی انسانها است. عبداللهبنمسعود گوشهای از صحنهای را که خود شاهد آن بوده، گزارش کرده است: گویا رسول خدا را میبینم که داستان پیامبری را به نمایش میگذارد که قومش او را زدند و خونین کردند و او در حالی که خون از چهره خویش میزدود، میگفت:
«بار خدایا! قوم مرا بیامرز! زیرا که آنان نمیدانند!» (صحیح البخاری ۴/۱۵۱ ، ۸/۵۱)
۵. سیرت پیامبر(ص) چنان بود که از هر گونه تکلفی پاک بود و این امر را در همه عرصههای زندگی خود پاس میداشت؛ در سخن گفتن، راه رفتن، پوشش و آرایش، نشست و برخاست و روابط و رفتار. او مانند سلاطین و اشراف لباس نمیپوشید و مانند آنان سخن نمیگفت و از رفتار شاهانه، با کر و فَر و طمطراق بیزار بود. چنان نبود که در رفت و آمد، خیل مریدان و ملتزمان رکاب همراهیاش کنند. بلکه سادگی، راحتی و بیآلایشی او بود که همه را مجذوب میکرد. چون راه میرفت، قدمهایش را سبک بر میداشت و تند میرفت. حسن بنعلی(ع) از قول هند بن ابیهاله پیامبر(ص) را چنین توصیف کرده است:
«[رسول خدا] سبک گام برمیداشت و با شتاب راه را طی میکرد، گویی از سراشیبی پایین میرفت.» (ابن سعد، الطبقات الکبری ۱/۴۲۲)
۶. پیامبر(ص) چنان بود که مردمش بشدت او را دوست میداشتند و به او عشق میورزیدند؛ و آن حضرت سخت بیمناک بود که مبادا درباره وی غلو کنند و او را پرستش نمایند یا سخنانی درباره او گویند که فراتر از آن چیزی باشد که هست. روزی به مردم فرمود:
«مرا بالاتر از آنچه هستم قرار مدهید و آن سان که نصارا درباره مسیح سخن گفتند، درباره من سخن مگویید که بدرستی خداوند پیش از آنکه مرا رسول[خویش] گیرد، بنده [خود] گرفته است». (مبرد، الکامل فی اللغه و الادب ۱/۲۰۳)
۷. پیامبر هرگز برای ترویج دین و آیین و پیشبرد اهداف خود از وسیله نادرست و غیر حق بهره نگرفت. گزارش شده است که چون ابراهیم، پسر رسول خدا(ص) از ماریه قبطیه در هجده ماهگی از دنیا رفت، پیامبر(ص) سخت متأثر شد و اشکش روان گشت. پیامبر(ص) با حال تأثر میگفت:
«ای ابراهیم! دل میسوزد و اشک میریزد و ما برای تو اندوهناکیم، ولی هرگز چیزی بر خلاف رضای پروردگار نمیگوییم.» (بلاذری، أنساب الاشراف ۱/۴۵۲)
تأثر پیامبر(ص) همه را متأثر کرده بود. برای دوستداران پیامبر دیدن چهره اندوهبار و گریان وی سخت بود. در این اوضاع و احوالِ غمبار، خورشید گرفت. همزمانی این دو رویداد سبب شد تا مردم، خورشید گرفتگی را به اندوهی و گریانی پیامبر(ص) مرتبط سازند و نتیجه بگیرند که چون برای پیامبر(ص) این پیشامد ناگوار روی داده، عالم بالا نیز از شدت تأثر، این گونه با اندوهگینی وی هماهنگی نشان داده است. اعتقادها به پیامبر(ص) بیشتر شد و این امر را نشانهای از خداوند در تأیید پیامبر دانستند.
چون نظر مردم در این باره به گوش پیامبر(ص) رسید، سخت برآشفت. پس مردم را فراخواند و بر منبر شد تا به روشنی و محکمی اعلام کند که چنین پیوندها و ارتباطهایی در نظام قانونمند الهی نیست! و بر خلاف تصور عمومی گفت: «مردم! بیگمان خورشید و ماه دو آیه از آیات خدایند که به فرمان او در حرکتند و مطیع اویند و برای مرگ و زندگی کسی نمیگیرند؛ پس چون گرفتند، نماز گزارید.» پس پیامبر(ص) از منبر فرود آمد و نماز آیات گزارد و پس از نماز به علی گفت:
«برخیز و ساز و برگ تدفین پسرم را آماده کن» (طوسی، تهذیب الاحکام ۳/۱۵۵)
۸. پیامبر(ص) نه در دوران سخت مکی و نه در دوران پرتلاطم مدنی، به هیچ روی دعوت و پیام خود را به کسی تحمیل نکرد؛ نه در دوران محکومیت و ناتوانی و نه در دوران حاکمیت و توانایی.
فتح مکه به سال هشتم پس از هجرت در واقع نقطه پایانبخش قدرت سیاسی مشرکان بویژه قریش بود. مکه بدون خونریزی فتح شد و با رحمت آرام گشت. بسیاری از آنان که تا پیش از آن با پیامبر(ص) و مسلمانان جنگیده بودند و دشمنیها نموده بودند، اسلام آوردند. مهم آن است که هیچ کس بر پذیرش اسلام مجبور نشد. هر کس با انتخاب و اختیار خود پذیرای اسلام شد، پیامبر(ص) با روی گشاده او را - با هر پیشینهای که داشت- پذیرا شد و هر که اسلام را نپذیرفت، آزاد گذاشت. بسیاری تا سال نهم و مدتی پس از آن در شرک به سر بردند و پس از آن بود که تقریباً همه پذیرای اسلام شدند. (جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام ۱/۵۹۴)
#نکته_ها #بخش_دوم #پیامبر_اکرم (ص) #سیره_اخلاقی #رحمت #اخلاق
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
⭕️تأملی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت
🔸بخش دوم
۴. پیامبر(ص) در تلاش برای هدایت و نجات مردمان بر بخشش و گذشتی شگفت عمل کرد که گویای روح بلند، دل بیکینه و سرشار از دوستی انسانها است. عبداللهبنمسعود گوشهای از صحنهای را که خود شاهد آن بوده، گزارش کرده است: گویا رسول خدا را میبینم که داستان پیامبری را به نمایش میگذارد که قومش او را زدند و خونین کردند و او در حالی که خون از چهره خویش میزدود، میگفت:
«بار خدایا! قوم مرا بیامرز! زیرا که آنان نمیدانند!» (صحیح البخاری ۴/۱۵۱ ، ۸/۵۱)
۵. سیرت پیامبر(ص) چنان بود که از هر گونه تکلفی پاک بود و این امر را در همه عرصههای زندگی خود پاس میداشت؛ در سخن گفتن، راه رفتن، پوشش و آرایش، نشست و برخاست و روابط و رفتار. او مانند سلاطین و اشراف لباس نمیپوشید و مانند آنان سخن نمیگفت و از رفتار شاهانه، با کر و فَر و طمطراق بیزار بود. چنان نبود که در رفت و آمد، خیل مریدان و ملتزمان رکاب همراهیاش کنند. بلکه سادگی، راحتی و بیآلایشی او بود که همه را مجذوب میکرد. چون راه میرفت، قدمهایش را سبک بر میداشت و تند میرفت. حسن بنعلی(ع) از قول هند بن ابیهاله پیامبر(ص) را چنین توصیف کرده است:
«[رسول خدا] سبک گام برمیداشت و با شتاب راه را طی میکرد، گویی از سراشیبی پایین میرفت.» (ابن سعد، الطبقات الکبری ۱/۴۲۲)
۶. پیامبر(ص) چنان بود که مردمش بشدت او را دوست میداشتند و به او عشق میورزیدند؛ و آن حضرت سخت بیمناک بود که مبادا درباره وی غلو کنند و او را پرستش نمایند یا سخنانی درباره او گویند که فراتر از آن چیزی باشد که هست. روزی به مردم فرمود:
«مرا بالاتر از آنچه هستم قرار مدهید و آن سان که نصارا درباره مسیح سخن گفتند، درباره من سخن مگویید که بدرستی خداوند پیش از آنکه مرا رسول[خویش] گیرد، بنده [خود] گرفته است». (مبرد، الکامل فی اللغه و الادب ۱/۲۰۳)
۷. پیامبر هرگز برای ترویج دین و آیین و پیشبرد اهداف خود از وسیله نادرست و غیر حق بهره نگرفت. گزارش شده است که چون ابراهیم، پسر رسول خدا(ص) از ماریه قبطیه در هجده ماهگی از دنیا رفت، پیامبر(ص) سخت متأثر شد و اشکش روان گشت. پیامبر(ص) با حال تأثر میگفت:
«ای ابراهیم! دل میسوزد و اشک میریزد و ما برای تو اندوهناکیم، ولی هرگز چیزی بر خلاف رضای پروردگار نمیگوییم.» (بلاذری، أنساب الاشراف ۱/۴۵۲)
تأثر پیامبر(ص) همه را متأثر کرده بود. برای دوستداران پیامبر دیدن چهره اندوهبار و گریان وی سخت بود. در این اوضاع و احوالِ غمبار، خورشید گرفت. همزمانی این دو رویداد سبب شد تا مردم، خورشید گرفتگی را به اندوهی و گریانی پیامبر(ص) مرتبط سازند و نتیجه بگیرند که چون برای پیامبر(ص) این پیشامد ناگوار روی داده، عالم بالا نیز از شدت تأثر، این گونه با اندوهگینی وی هماهنگی نشان داده است. اعتقادها به پیامبر(ص) بیشتر شد و این امر را نشانهای از خداوند در تأیید پیامبر دانستند.
چون نظر مردم در این باره به گوش پیامبر(ص) رسید، سخت برآشفت. پس مردم را فراخواند و بر منبر شد تا به روشنی و محکمی اعلام کند که چنین پیوندها و ارتباطهایی در نظام قانونمند الهی نیست! و بر خلاف تصور عمومی گفت: «مردم! بیگمان خورشید و ماه دو آیه از آیات خدایند که به فرمان او در حرکتند و مطیع اویند و برای مرگ و زندگی کسی نمیگیرند؛ پس چون گرفتند، نماز گزارید.» پس پیامبر(ص) از منبر فرود آمد و نماز آیات گزارد و پس از نماز به علی گفت:
«برخیز و ساز و برگ تدفین پسرم را آماده کن» (طوسی، تهذیب الاحکام ۳/۱۵۵)
۸. پیامبر(ص) نه در دوران سخت مکی و نه در دوران پرتلاطم مدنی، به هیچ روی دعوت و پیام خود را به کسی تحمیل نکرد؛ نه در دوران محکومیت و ناتوانی و نه در دوران حاکمیت و توانایی.
فتح مکه به سال هشتم پس از هجرت در واقع نقطه پایانبخش قدرت سیاسی مشرکان بویژه قریش بود. مکه بدون خونریزی فتح شد و با رحمت آرام گشت. بسیاری از آنان که تا پیش از آن با پیامبر(ص) و مسلمانان جنگیده بودند و دشمنیها نموده بودند، اسلام آوردند. مهم آن است که هیچ کس بر پذیرش اسلام مجبور نشد. هر کس با انتخاب و اختیار خود پذیرای اسلام شد، پیامبر(ص) با روی گشاده او را - با هر پیشینهای که داشت- پذیرا شد و هر که اسلام را نپذیرفت، آزاد گذاشت. بسیاری تا سال نهم و مدتی پس از آن در شرک به سر بردند و پس از آن بود که تقریباً همه پذیرای اسلام شدند. (جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام ۱/۵۹۴)
#نکته_ها #بخش_دوم #پیامبر_اکرم (ص) #سیره_اخلاقی #رحمت #اخلاق
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
#نکته_ها
⭕️تأملی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت
🔸بخش سوم
۹. سوء استفاده نزدیکان و ویژگانِ رهبران و زمامداران از جایگاه و موقعیت آنان و دستیابی به فرصتها و امکانات بیرون از قانون و فراتر از حق امری رایج بوده است. پیامبر(ص) در تمام دوران رسالت خود به هیچ یک از نزدیکان و ویژگان اجازه سوءاستفاده از رابطه خویشاوندی یا نزدیکی با خود را نداد و در این امر بسیار سختگیر بود.
هنگامی که مکه گشوده شد و در اختیار پیامبر(ص) قرار گرفت برخی از نزدیکان پیامبر خواستار فرصتهای نابرابر شدند و جمعی به گمان خویشاوندی با وی، برای خود برتریها و بخشودگیهای آخرتی قائل گشتند. پس پیامبر(ص) بر کوه صفا ایستاد و فرمود: «ای فرزندان هاشم!ای فرزندان عبدالمطلب! همانا من فرستاده خدا به سوی شما و خیرخواهتانم. نگویید که محمد از ما است. به خدا سوگند که دوستان من از میان شما و غیر شما کسانی جز پرواپیشگان نیستند. من در روز قیامت شما را نشناسم؛ و چنان نباشد که به قیامت درآیید در حالی که دنیا را بر پشت خود بار کرده باشید و مردم بیایند در حالی که آخرت را با خود آورده باشند. بدانید که میان خود و میان خدای بزرگ و شما عذری و بهانهای باقی نگذاشتم؛ و من در گرو عمل خویشم و شما نیز در گرو عمل خویش هستید!» (صدوق، صفات الشیعه/۸۴)
۱۰. پاسداشت اخلاق در مراحل مختلف زندگی کار سادهای نیست، بویژه آنکه در چند جایگاه، پاسداشت اخلاق بسیار دشوار میشود؛ در جایگاه قدرت، در هنگامه وسوسه مکنت، در بحرانهای اجتماعی، در تنگناهای اقتصادی، تحت فشارهای روانی و در جنگ.
شکستن مرزها و حریمهای اخلاقی در جنگ راحتتر از هر جا صورت میگیرد و توجیه میشود. اما شاهکار اخلاق پیامبر(ص) در این است که هیچجا از مرزهای اخلاق عبور نکرده است، حتی در بزنگاههای جنگ. یکی از زیباترین این صحنهها ماجرای محاصره ثقیف است. پس از فتح مکه و پیکار حُنِین، دشمنان و مخالفان پیامبر(ص) و اسلام در منطقه طائف، در برج و باروی ثقیف گرد آمدند.
آنان آذوقه یک سال را درون دژ تدارک کرده بودند و خود را برای جنگی تمام عیار آماده کرده و جنگافزارهای بسیار فراهم کرده بودند. نیروهای مسلمان به فرماندهی پیامبر(ص) به سوی برج و باروی ثقیف حرکت کردند و آنجا را به محاصره درآوردند. از قول عمرو بناُمیه ضَمْری نقل شده است که تیر باران دشمن از حصار قلعه بر ما چندان بود که گویی سیل ملخ به سویمان روانه شده بود. محاصره بیش از دو هفته ادامه یافت. در این مدت مسلمانان با ابزارهای نظامی متفاوت به برج و بارو حمله میبردند و دشمن نیز آنان را دفع میکرد؛ ولی مسلمانان سخت مصمم به فتح برج و باروی ثقیف بودند و پیروز شدن شان چند ان دور نمینمود. در این اوضاع و احوال زمزمههایی میان برخی سپاهیان مسلمان در توصیف زیبایی و هوسانگیزی زنان ثقیف برخاست و این زمزمهها برای تصاحب آن زنان به گوش پیامبر(ص) رسید. آسیبهای اخلاقی سپاهیان را تهدید میکرد و پیامبر احساس خطر میکرد. پانزده روز از محاصره ثقیف گذشته بود و سپاهیان پیامبر پیروزی قریبالوقوع را انتظار میبردند. اما با آن زمزمهها نظر پیامبر(ص) تغییر کرد و تصمیم به ترک محاصره گرفت. عمر بنخطاب که قدری متوجه تغییر موضع پیامبر(ص) شده بود نزد وی آمد و گفت: آیا اجازه فتح طائف را نیافتهای؟ پیامبر گفت: خیر! گفت: پس اجازه میدهید که فرمان کوچیدن سپاه را دهم؟ فرمود: آری!
به سپاه فرمان داده شد که از محاصره دست کشند و باز گردند و به سوی محل خویش کوچ کنند. ولوله اعتراضها برخاست. نیروهای نظامی به سراغ یکدیگر میرفتند، گفتوگو میکردند و سخنان شان این بود که از جای خود تکان نمیخوریم تا فتح و پیروزی بر طائفیان نصیبمان شود!
فرماندهان آنان را آرام کردند و پیامبر(ص) وعده پیروزی نزدیک را به ایشان داد. سپاه حرکت کرد. پیامبر(ص) نمیخواست در سایه انگیزههای پست، کاری پیش برده شود و نتیجه کارزاری در راه خدا به هوسبازی کشیده شود. چون سپاه مسلمانان از طائف به سوی مدینه کوچید عدهای به پیامبر(ص) گفتند پس اکنون ثقیف را نفرین کن! پیامبر دست به دعا گشود و گفت: «اللهُمَ اهْدِ ثَقِیفًا وَ ائْتِ بِهِمْ» بار خدایا! ثقیف را هدایت فرما و آنان را در زمره ما در آور!» مدتی بعد چنین شد. (واقدی، المغازی ۳/۹۳۷)
#نکته_ها #بخش_دوم #پیامبر_اکرم (ص) #سیره_اخلاقی #رحمت #اخلاق
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
⭕️تأملی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت
🔸بخش سوم
۹. سوء استفاده نزدیکان و ویژگانِ رهبران و زمامداران از جایگاه و موقعیت آنان و دستیابی به فرصتها و امکانات بیرون از قانون و فراتر از حق امری رایج بوده است. پیامبر(ص) در تمام دوران رسالت خود به هیچ یک از نزدیکان و ویژگان اجازه سوءاستفاده از رابطه خویشاوندی یا نزدیکی با خود را نداد و در این امر بسیار سختگیر بود.
هنگامی که مکه گشوده شد و در اختیار پیامبر(ص) قرار گرفت برخی از نزدیکان پیامبر خواستار فرصتهای نابرابر شدند و جمعی به گمان خویشاوندی با وی، برای خود برتریها و بخشودگیهای آخرتی قائل گشتند. پس پیامبر(ص) بر کوه صفا ایستاد و فرمود: «ای فرزندان هاشم!ای فرزندان عبدالمطلب! همانا من فرستاده خدا به سوی شما و خیرخواهتانم. نگویید که محمد از ما است. به خدا سوگند که دوستان من از میان شما و غیر شما کسانی جز پرواپیشگان نیستند. من در روز قیامت شما را نشناسم؛ و چنان نباشد که به قیامت درآیید در حالی که دنیا را بر پشت خود بار کرده باشید و مردم بیایند در حالی که آخرت را با خود آورده باشند. بدانید که میان خود و میان خدای بزرگ و شما عذری و بهانهای باقی نگذاشتم؛ و من در گرو عمل خویشم و شما نیز در گرو عمل خویش هستید!» (صدوق، صفات الشیعه/۸۴)
۱۰. پاسداشت اخلاق در مراحل مختلف زندگی کار سادهای نیست، بویژه آنکه در چند جایگاه، پاسداشت اخلاق بسیار دشوار میشود؛ در جایگاه قدرت، در هنگامه وسوسه مکنت، در بحرانهای اجتماعی، در تنگناهای اقتصادی، تحت فشارهای روانی و در جنگ.
شکستن مرزها و حریمهای اخلاقی در جنگ راحتتر از هر جا صورت میگیرد و توجیه میشود. اما شاهکار اخلاق پیامبر(ص) در این است که هیچجا از مرزهای اخلاق عبور نکرده است، حتی در بزنگاههای جنگ. یکی از زیباترین این صحنهها ماجرای محاصره ثقیف است. پس از فتح مکه و پیکار حُنِین، دشمنان و مخالفان پیامبر(ص) و اسلام در منطقه طائف، در برج و باروی ثقیف گرد آمدند.
آنان آذوقه یک سال را درون دژ تدارک کرده بودند و خود را برای جنگی تمام عیار آماده کرده و جنگافزارهای بسیار فراهم کرده بودند. نیروهای مسلمان به فرماندهی پیامبر(ص) به سوی برج و باروی ثقیف حرکت کردند و آنجا را به محاصره درآوردند. از قول عمرو بناُمیه ضَمْری نقل شده است که تیر باران دشمن از حصار قلعه بر ما چندان بود که گویی سیل ملخ به سویمان روانه شده بود. محاصره بیش از دو هفته ادامه یافت. در این مدت مسلمانان با ابزارهای نظامی متفاوت به برج و بارو حمله میبردند و دشمن نیز آنان را دفع میکرد؛ ولی مسلمانان سخت مصمم به فتح برج و باروی ثقیف بودند و پیروز شدن شان چند ان دور نمینمود. در این اوضاع و احوال زمزمههایی میان برخی سپاهیان مسلمان در توصیف زیبایی و هوسانگیزی زنان ثقیف برخاست و این زمزمهها برای تصاحب آن زنان به گوش پیامبر(ص) رسید. آسیبهای اخلاقی سپاهیان را تهدید میکرد و پیامبر احساس خطر میکرد. پانزده روز از محاصره ثقیف گذشته بود و سپاهیان پیامبر پیروزی قریبالوقوع را انتظار میبردند. اما با آن زمزمهها نظر پیامبر(ص) تغییر کرد و تصمیم به ترک محاصره گرفت. عمر بنخطاب که قدری متوجه تغییر موضع پیامبر(ص) شده بود نزد وی آمد و گفت: آیا اجازه فتح طائف را نیافتهای؟ پیامبر گفت: خیر! گفت: پس اجازه میدهید که فرمان کوچیدن سپاه را دهم؟ فرمود: آری!
به سپاه فرمان داده شد که از محاصره دست کشند و باز گردند و به سوی محل خویش کوچ کنند. ولوله اعتراضها برخاست. نیروهای نظامی به سراغ یکدیگر میرفتند، گفتوگو میکردند و سخنان شان این بود که از جای خود تکان نمیخوریم تا فتح و پیروزی بر طائفیان نصیبمان شود!
فرماندهان آنان را آرام کردند و پیامبر(ص) وعده پیروزی نزدیک را به ایشان داد. سپاه حرکت کرد. پیامبر(ص) نمیخواست در سایه انگیزههای پست، کاری پیش برده شود و نتیجه کارزاری در راه خدا به هوسبازی کشیده شود. چون سپاه مسلمانان از طائف به سوی مدینه کوچید عدهای به پیامبر(ص) گفتند پس اکنون ثقیف را نفرین کن! پیامبر دست به دعا گشود و گفت: «اللهُمَ اهْدِ ثَقِیفًا وَ ائْتِ بِهِمْ» بار خدایا! ثقیف را هدایت فرما و آنان را در زمره ما در آور!» مدتی بعد چنین شد. (واقدی، المغازی ۳/۹۳۷)
#نکته_ها #بخش_دوم #پیامبر_اکرم (ص) #سیره_اخلاقی #رحمت #اخلاق
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
#نکته_ها
⭕️تأملی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت
🔸بخش سوم
۹. سوء استفاده نزدیکان و ویژگانِ رهبران و زمامداران از جایگاه و موقعیت آنان و دستیابی به فرصتها و امکانات بیرون از قانون و فراتر از حق امری رایج بوده است. پیامبر(ص) در تمام دوران رسالت خود به هیچ یک از نزدیکان و ویژگان اجازه سوءاستفاده از رابطه خویشاوندی یا نزدیکی با خود را نداد و در این امر بسیار سختگیر بود.
هنگامی که مکه گشوده شد و در اختیار پیامبر(ص) قرار گرفت برخی از نزدیکان پیامبر خواستار فرصتهای نابرابر شدند و جمعی به گمان خویشاوندی با وی، برای خود برتریها و بخشودگیهای آخرتی قائل گشتند. پس پیامبر(ص) بر کوه صفا ایستاد و فرمود:
«ای فرزندان هاشم!ای فرزندان عبدالمطلب! همانا من فرستاده خدا به سوی شما و خیرخواهتانم. نگویید که محمد از ما است. به خدا سوگند که دوستان من از میان شما و غیر شما کسانی جز پرواپیشگان نیستند. من در روز قیامت شما را نشناسم؛ و چنان نباشد که به قیامت درآیید در حالی که دنیا را بر پشت خود بار کرده باشید و مردم بیایند در حالی که آخرت را با خود آورده باشند. بدانید که میان خود و میان خدای بزرگ و شما عذری و بهانهای باقی نگذاشتم؛ و من در گرو عمل خویشم و شما نیز در گرو عمل خویش هستید!» (صدوق، صفات الشیعه/۸۴)
۱۰. پاسداشت اخلاق در مراحل مختلف زندگی کار سادهای نیست، بویژه آنکه در چند جایگاه، پاسداشت اخلاق بسیار دشوار میشود؛ در جایگاه قدرت، در هنگامه وسوسه مکنت، در بحرانهای اجتماعی، در تنگناهای اقتصادی، تحت فشارهای روانی و در جنگ.
شکستن مرزها و حریمهای اخلاقی در جنگ راحتتر از هر جا صورت میگیرد و توجیه میشود. اما شاهکار اخلاق پیامبر(ص) در این است که هیچجا از مرزهای اخلاق عبور نکرده است، حتی در بزنگاههای جنگ. یکی از زیباترین این صحنهها ماجرای محاصره ثقیف است. پس از فتح مکه و پیکار حُنِین، دشمنان و مخالفان پیامبر(ص) و اسلام در منطقه طائف، در برج و باروی ثقیف گرد آمدند.
آنان آذوقه یک سال را درون دژ تدارک کرده بودند و خود را برای جنگی تمام عیار آماده کرده و جنگافزارهای بسیار فراهم کرده بودند. نیروهای مسلمان به فرماندهی پیامبر(ص) به سوی برج و باروی ثقیف حرکت کردند و آنجا را به محاصره درآوردند. از قول عمرو بناُمیه ضَمْری نقل شده است که تیر باران دشمن از حصار قلعه بر ما چندان بود که گویی سیل ملخ به سویمان روانه شده بود. محاصره بیش از دو هفته ادامه یافت. در این مدت مسلمانان با ابزارهای نظامی متفاوت به برج و بارو حمله میبردند و دشمن نیز آنان را دفع میکرد؛ ولی مسلمانان سخت مصمم به فتح برج و باروی ثقیف بودند و پیروز شدن شان چند ان دور نمینمود. در این اوضاع و احوال زمزمههایی میان برخی سپاهیان مسلمان در توصیف زیبایی و هوسانگیزی زنان ثقیف برخاست و این زمزمهها برای تصاحب آن زنان به گوش پیامبر(ص) رسید. آسیبهای اخلاقی سپاهیان را تهدید میکرد و پیامبر احساس خطر میکرد. پانزده روز از محاصره ثقیف گذشته بود و سپاهیان پیامبر پیروزی قریبالوقوع را انتظار میبردند. اما با آن زمزمهها نظر پیامبر(ص) تغییر کرد و تصمیم به ترک محاصره گرفت. عمر بنخطاب که قدری متوجه تغییر موضع پیامبر(ص) شده بود نزد وی آمد و گفت: آیا اجازه فتح طائف را نیافتهای؟ پیامبر گفت: خیر! گفت: پس اجازه میدهید که فرمان کوچیدن سپاه را دهم؟ فرمود: آری!
به سپاه فرمان داده شد که از محاصره دست کشند و باز گردند و به سوی محل خویش کوچ کنند. ولوله اعتراضها برخاست. نیروهای نظامی به سراغ یکدیگر میرفتند، گفتوگو میکردند و سخنان شان این بود که از جای خود تکان نمیخوریم تا فتح و پیروزی بر طائفیان نصیبمان شود!
فرماندهان آنان را آرام کردند و پیامبر(ص) وعده پیروزی نزدیک را به ایشان داد. سپاه حرکت کرد. پیامبر(ص) نمیخواست در سایه انگیزههای پست، کاری پیش برده شود و نتیجه کارزاری در راه خدا به هوسبازی کشیده شود. چون سپاه مسلمانان از طائف به سوی مدینه کوچید عدهای به پیامبر(ص) گفتند پس اکنون ثقیف را نفرین کن! پیامبر دست به دعا گشود و گفت:
«اللهُمَ اهْدِ ثَقِیفًا وَ ائْتِ بِهِمْ» بار خدایا! ثقیف را هدایت فرما و آنان را در زمره ما در آور!» مدتی بعد چنین شد. (واقدی، المغازی ۳/۹۳۷)
#نکته_ها #بخش_دوم #پیامبر_اکرم (ص) #سیره_اخلاقی #رحمت #اخلاق
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
⭕️تأملی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت
🔸بخش سوم
۹. سوء استفاده نزدیکان و ویژگانِ رهبران و زمامداران از جایگاه و موقعیت آنان و دستیابی به فرصتها و امکانات بیرون از قانون و فراتر از حق امری رایج بوده است. پیامبر(ص) در تمام دوران رسالت خود به هیچ یک از نزدیکان و ویژگان اجازه سوءاستفاده از رابطه خویشاوندی یا نزدیکی با خود را نداد و در این امر بسیار سختگیر بود.
هنگامی که مکه گشوده شد و در اختیار پیامبر(ص) قرار گرفت برخی از نزدیکان پیامبر خواستار فرصتهای نابرابر شدند و جمعی به گمان خویشاوندی با وی، برای خود برتریها و بخشودگیهای آخرتی قائل گشتند. پس پیامبر(ص) بر کوه صفا ایستاد و فرمود:
«ای فرزندان هاشم!ای فرزندان عبدالمطلب! همانا من فرستاده خدا به سوی شما و خیرخواهتانم. نگویید که محمد از ما است. به خدا سوگند که دوستان من از میان شما و غیر شما کسانی جز پرواپیشگان نیستند. من در روز قیامت شما را نشناسم؛ و چنان نباشد که به قیامت درآیید در حالی که دنیا را بر پشت خود بار کرده باشید و مردم بیایند در حالی که آخرت را با خود آورده باشند. بدانید که میان خود و میان خدای بزرگ و شما عذری و بهانهای باقی نگذاشتم؛ و من در گرو عمل خویشم و شما نیز در گرو عمل خویش هستید!» (صدوق، صفات الشیعه/۸۴)
۱۰. پاسداشت اخلاق در مراحل مختلف زندگی کار سادهای نیست، بویژه آنکه در چند جایگاه، پاسداشت اخلاق بسیار دشوار میشود؛ در جایگاه قدرت، در هنگامه وسوسه مکنت، در بحرانهای اجتماعی، در تنگناهای اقتصادی، تحت فشارهای روانی و در جنگ.
شکستن مرزها و حریمهای اخلاقی در جنگ راحتتر از هر جا صورت میگیرد و توجیه میشود. اما شاهکار اخلاق پیامبر(ص) در این است که هیچجا از مرزهای اخلاق عبور نکرده است، حتی در بزنگاههای جنگ. یکی از زیباترین این صحنهها ماجرای محاصره ثقیف است. پس از فتح مکه و پیکار حُنِین، دشمنان و مخالفان پیامبر(ص) و اسلام در منطقه طائف، در برج و باروی ثقیف گرد آمدند.
آنان آذوقه یک سال را درون دژ تدارک کرده بودند و خود را برای جنگی تمام عیار آماده کرده و جنگافزارهای بسیار فراهم کرده بودند. نیروهای مسلمان به فرماندهی پیامبر(ص) به سوی برج و باروی ثقیف حرکت کردند و آنجا را به محاصره درآوردند. از قول عمرو بناُمیه ضَمْری نقل شده است که تیر باران دشمن از حصار قلعه بر ما چندان بود که گویی سیل ملخ به سویمان روانه شده بود. محاصره بیش از دو هفته ادامه یافت. در این مدت مسلمانان با ابزارهای نظامی متفاوت به برج و بارو حمله میبردند و دشمن نیز آنان را دفع میکرد؛ ولی مسلمانان سخت مصمم به فتح برج و باروی ثقیف بودند و پیروز شدن شان چند ان دور نمینمود. در این اوضاع و احوال زمزمههایی میان برخی سپاهیان مسلمان در توصیف زیبایی و هوسانگیزی زنان ثقیف برخاست و این زمزمهها برای تصاحب آن زنان به گوش پیامبر(ص) رسید. آسیبهای اخلاقی سپاهیان را تهدید میکرد و پیامبر احساس خطر میکرد. پانزده روز از محاصره ثقیف گذشته بود و سپاهیان پیامبر پیروزی قریبالوقوع را انتظار میبردند. اما با آن زمزمهها نظر پیامبر(ص) تغییر کرد و تصمیم به ترک محاصره گرفت. عمر بنخطاب که قدری متوجه تغییر موضع پیامبر(ص) شده بود نزد وی آمد و گفت: آیا اجازه فتح طائف را نیافتهای؟ پیامبر گفت: خیر! گفت: پس اجازه میدهید که فرمان کوچیدن سپاه را دهم؟ فرمود: آری!
به سپاه فرمان داده شد که از محاصره دست کشند و باز گردند و به سوی محل خویش کوچ کنند. ولوله اعتراضها برخاست. نیروهای نظامی به سراغ یکدیگر میرفتند، گفتوگو میکردند و سخنان شان این بود که از جای خود تکان نمیخوریم تا فتح و پیروزی بر طائفیان نصیبمان شود!
فرماندهان آنان را آرام کردند و پیامبر(ص) وعده پیروزی نزدیک را به ایشان داد. سپاه حرکت کرد. پیامبر(ص) نمیخواست در سایه انگیزههای پست، کاری پیش برده شود و نتیجه کارزاری در راه خدا به هوسبازی کشیده شود. چون سپاه مسلمانان از طائف به سوی مدینه کوچید عدهای به پیامبر(ص) گفتند پس اکنون ثقیف را نفرین کن! پیامبر دست به دعا گشود و گفت:
«اللهُمَ اهْدِ ثَقِیفًا وَ ائْتِ بِهِمْ» بار خدایا! ثقیف را هدایت فرما و آنان را در زمره ما در آور!» مدتی بعد چنین شد. (واقدی، المغازی ۳/۹۳۷)
#نکته_ها #بخش_دوم #پیامبر_اکرم (ص) #سیره_اخلاقی #رحمت #اخلاق
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
#نکته_ها
⭕️تأملی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت
🔸بخش چهارم
۱۱. رسول خدا(ص) در ذیقعده سال ششم به قصد عمره بیآنکه جنگی در نظر باشد، بدون سلاح جنگی، فقط با سلاح مسافر، یعنی شمشیر در غلاف، آهنگ مکه کرد. مسلمانان همراه پیامبر(ص) بین ۷۰۰ تا ۱۶۰۰نفر ثبت شدهاند. پیامبر(ص) در ذوالحُلَیفَه محرم شد تا همه دریابند که هیچ اندیشهای برای جنگ در کار نیست و فقط قصد زیارت و انجام دادن اعمال عمره است. چون قریش از حرکت پیامبر(ص) و یاران وی به قصد مکه باخبر شدند، تصمیم گرفتند از ورود آنان به مکه جلوگیری کنند.
پیامبر(ص) با همه توان در پی اثبات صلحطلبی مسلمانان بود. از جمله رویدادها این بود که قریش چهل یا پنجاه مرد را برای جاسوسی به سوی کاروان مسلمانان فرستاد و آنان فرمان یافته بودند که پیرامون لشکر مسلمانان بگردند و از یاران پیامبر کسی را دستگیر کنند، ولی خودشان دستگیر شدند و آنان را نزد رسول خدا بردند. با آنکه ایشان به سوی مسلمانان تیراندازی و سنگپرانی کرده بودند، پیامبر(ص) ایشان را بخشید و آزاد کرد. (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام/۴۳۰)
۱۲. در رویداد حُدَیبِیه با وجود مشخص بودن موضع صلح طلبانه پیامبر(ص) و مسلمانان، قریش هرگونه که توانست بدرفتاری نشان داد، ولی پیامبر بر صلح طلبی خویش پایداری ورزید و از واکنش احساسی پرهیز کرد. وی برای بیان موضع صلحطلبانه خود خِراش بنامیه خُزاعی را به مکه نزد قریش فرستاد و او را بر شتر خود که ثَعْلَب نام داشت سوار کرد. آنان شتر رسول خدا را کشتند و در مقام کشتن خِراش نیز برآمدند، اما حبشیان از او دفاع کردند و او را از چنگال قریش رها ساختند تا نزد رسول خدا بازگشت. (همان، ۴۳۱)
این اقدام میتوانست همه چیز را پایان بخشد، ولی پیامبر بر صلح طلبی خود پایداری ورزید و اجازه نداد بدرفتاری قریش کار را به جنگ بکشاند.
۱۳. پیامبر(ص) در جمع اصحاب نشسته بود و سخن میگفتند. در این میان پیامبر گفت: «سوگند به آنکه جانم در دست اوست، وارد بهشت نمیشوید تا آنکه درباره یکدیگر اهل رحمت شوید!» اصحاب گفتند:ای رسول خدا! ما همگی دل رحم و مهربانیم! پیامبر گفت: «نه اینکه به فردی یا گروهی خاص رحمت کنید و مهربان باشید، بلکه به همه مردمان رحمت کنید و مهربان باشید!» و دوباره فرمود: «به همه مردمان رحمت کنید و مهربان باشید!» (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین ۴/۱۶۸)
پیامبر بارها به مسلمانان آموخت که جلوه گر رحمت گسترده الهی باشند تا آن گونه شوند که بایسته است، چنانکه در آموزهای والا به آنان فرمود: «خدای رحمانِ خجسته و والا، به مردمانِ دلرحم و مهربان رحمت میورزد. به همه ساکنان زمین رحمت ورزید و مهربانی کنید تا آنکه در آسمان است به شما رحمت ورزد!». (ابن أبی شیبه، المصنف فی الاحادیث و الآثار ۶/۹۳)
۱۴. پیامبر در روابط و مناسبات خود با غیرمسلمانان پر لطف و رحمت عمل میکرد. با آنان نشست و برخاست میکرد و احوال شان را جویا میشد. گزارش کردهاند که چون به وی گفته شد مردی یهودی بیمار شده است، به عیادت او شتافت. (ابن اشعث کوفی، الجعفریات/۱۵۹)
۱۵. پیامبر هرگز برای خود خشم نگرفت؛ پیوسته خطاها و رفتار ناپسند دیگران را با گذشت و بزرگواری تحمل کرد؛ جواب نامردمیها را با خشونت و انتقام نداد؛ و هیچ گاه با تحقیر و کوچک کردن دیگران، کاری را پیش نبرد؛ و این در جامعهای بود که تندی و تیزی و خشونتورزی امری رایج بود.
در خبر حسین(ع) از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است که پیامبر درباره مردم از سه چیز پرهیز میکرد: هرگز کسی را سرزنش نمیکرد و از کسی عیب نمیگرفت و لغزشها و عیبهای مردم را جستوجو نمیکرد. (بلاذری، أنساب الاشراف ۱/۳۸۹)
ابوعبدالله جَدَلی نقل کرده است که از عایشه، اُمالمؤمنین، درباره اخلاق رسول خدا(ص) پرسش کردم و او گفت: آن حضرت پاسخ بدی را با بدی نمیداد بلکه میبخشید و گذشت میکرد. (سنن الترمذی ۴/۳۲۴)
#نکته_ها #بخش_دوم #پیامبر_اکرم (ص) #سیره_اخلاقی #رحمت #اخلاق
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
⭕️تأملی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت
🔸بخش چهارم
۱۱. رسول خدا(ص) در ذیقعده سال ششم به قصد عمره بیآنکه جنگی در نظر باشد، بدون سلاح جنگی، فقط با سلاح مسافر، یعنی شمشیر در غلاف، آهنگ مکه کرد. مسلمانان همراه پیامبر(ص) بین ۷۰۰ تا ۱۶۰۰نفر ثبت شدهاند. پیامبر(ص) در ذوالحُلَیفَه محرم شد تا همه دریابند که هیچ اندیشهای برای جنگ در کار نیست و فقط قصد زیارت و انجام دادن اعمال عمره است. چون قریش از حرکت پیامبر(ص) و یاران وی به قصد مکه باخبر شدند، تصمیم گرفتند از ورود آنان به مکه جلوگیری کنند.
پیامبر(ص) با همه توان در پی اثبات صلحطلبی مسلمانان بود. از جمله رویدادها این بود که قریش چهل یا پنجاه مرد را برای جاسوسی به سوی کاروان مسلمانان فرستاد و آنان فرمان یافته بودند که پیرامون لشکر مسلمانان بگردند و از یاران پیامبر کسی را دستگیر کنند، ولی خودشان دستگیر شدند و آنان را نزد رسول خدا بردند. با آنکه ایشان به سوی مسلمانان تیراندازی و سنگپرانی کرده بودند، پیامبر(ص) ایشان را بخشید و آزاد کرد. (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام/۴۳۰)
۱۲. در رویداد حُدَیبِیه با وجود مشخص بودن موضع صلح طلبانه پیامبر(ص) و مسلمانان، قریش هرگونه که توانست بدرفتاری نشان داد، ولی پیامبر بر صلح طلبی خویش پایداری ورزید و از واکنش احساسی پرهیز کرد. وی برای بیان موضع صلحطلبانه خود خِراش بنامیه خُزاعی را به مکه نزد قریش فرستاد و او را بر شتر خود که ثَعْلَب نام داشت سوار کرد. آنان شتر رسول خدا را کشتند و در مقام کشتن خِراش نیز برآمدند، اما حبشیان از او دفاع کردند و او را از چنگال قریش رها ساختند تا نزد رسول خدا بازگشت. (همان، ۴۳۱)
این اقدام میتوانست همه چیز را پایان بخشد، ولی پیامبر بر صلح طلبی خود پایداری ورزید و اجازه نداد بدرفتاری قریش کار را به جنگ بکشاند.
۱۳. پیامبر(ص) در جمع اصحاب نشسته بود و سخن میگفتند. در این میان پیامبر گفت: «سوگند به آنکه جانم در دست اوست، وارد بهشت نمیشوید تا آنکه درباره یکدیگر اهل رحمت شوید!» اصحاب گفتند:ای رسول خدا! ما همگی دل رحم و مهربانیم! پیامبر گفت: «نه اینکه به فردی یا گروهی خاص رحمت کنید و مهربان باشید، بلکه به همه مردمان رحمت کنید و مهربان باشید!» و دوباره فرمود: «به همه مردمان رحمت کنید و مهربان باشید!» (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین ۴/۱۶۸)
پیامبر بارها به مسلمانان آموخت که جلوه گر رحمت گسترده الهی باشند تا آن گونه شوند که بایسته است، چنانکه در آموزهای والا به آنان فرمود: «خدای رحمانِ خجسته و والا، به مردمانِ دلرحم و مهربان رحمت میورزد. به همه ساکنان زمین رحمت ورزید و مهربانی کنید تا آنکه در آسمان است به شما رحمت ورزد!». (ابن أبی شیبه، المصنف فی الاحادیث و الآثار ۶/۹۳)
۱۴. پیامبر در روابط و مناسبات خود با غیرمسلمانان پر لطف و رحمت عمل میکرد. با آنان نشست و برخاست میکرد و احوال شان را جویا میشد. گزارش کردهاند که چون به وی گفته شد مردی یهودی بیمار شده است، به عیادت او شتافت. (ابن اشعث کوفی، الجعفریات/۱۵۹)
۱۵. پیامبر هرگز برای خود خشم نگرفت؛ پیوسته خطاها و رفتار ناپسند دیگران را با گذشت و بزرگواری تحمل کرد؛ جواب نامردمیها را با خشونت و انتقام نداد؛ و هیچ گاه با تحقیر و کوچک کردن دیگران، کاری را پیش نبرد؛ و این در جامعهای بود که تندی و تیزی و خشونتورزی امری رایج بود.
در خبر حسین(ع) از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است که پیامبر درباره مردم از سه چیز پرهیز میکرد: هرگز کسی را سرزنش نمیکرد و از کسی عیب نمیگرفت و لغزشها و عیبهای مردم را جستوجو نمیکرد. (بلاذری، أنساب الاشراف ۱/۳۸۹)
ابوعبدالله جَدَلی نقل کرده است که از عایشه، اُمالمؤمنین، درباره اخلاق رسول خدا(ص) پرسش کردم و او گفت: آن حضرت پاسخ بدی را با بدی نمیداد بلکه میبخشید و گذشت میکرد. (سنن الترمذی ۴/۳۲۴)
#نکته_ها #بخش_دوم #پیامبر_اکرم (ص) #سیره_اخلاقی #رحمت #اخلاق
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
#نکته_ها
⭕️آداب مناظره در الگوی مباحثات امام رضا(ع)
امام رضا (ع) الگوی گفتوگوی بینادیانی است. از میان گفتوگوها، مباحثات و مناظرات نقلشده، میان امام رضا (ع) و سران و بزرگان #فرقهها و صاحبان #ادیان و #مذاهب در منابع مختلف، بر اساس آن مقدار که قابل اعتماد است، نکات بسیار ارزندهای در آداب گفتوگو و مناظره و بحث میتوان استخراج کرد که به مهمترین این آداب براساس اخبار و احادیث یادشده اشاره میشود:
١. هدف از گفتوگو و مناظره محکومکردن نیست، بلکه راهیابی به حقیقت هدف است.
۲. لازمۀ گفتوگو و مناظره، احاطۀ علمی به موضوع است.
۳. در گفتوگوی بین ادیان و مذاهب، آگاهی دقیق به متون ادیان و مذاهب ضروری است.
۴. در گفتوگو و مناظرات بین ادیان و مذاهب، نیاز به #زبان_مشترک است.
۵. در سخن و استدلال، جای هیچگونه درشتی در سخن و بیان نیست.
۶. در گفتوگو و مباحثه و مناظره، رعایت #احترام اشخاص به تماممعنا ضروری است.
۷. هنگام گفتوگو و مناظره، از هرگونه قطعکردن سخن طرف مقابل باید پرهیز شود.
۸. در ضمن گفتوگو و مناظره، باید به سوی زدودن #شک و تحیّر در مباحث پیش رفت.
۹. پیشرفت گفتوگو و مناظره، در گرو کنار زدهشدن پردههای #ابهام از مسائل است.
۱۰. لازمۀ پیشرفت گفتوگو و مناظره، زدودن شبهههایی است که از پیش در ذهن اشخاص ایجاد شده است.
۱۱. لازمۀ گفتوگو و مناظرۀ #منطقی، تصویرسازی درست از #واقعیتها و حقایق است.
۱۲. گفتوگو، مباحثه و مناظره، نیازمند #استدلالهای قابل فهم است.
۱۳. مناظره زمانی به درستی پیش میرود که مسائل به درستی تبیین شود.
۱۴. روشهای بحث باید روشهایی لطیف باشد.
۱۵. در گفتوگو راه را بر گفتوگوکننده نباید بست و باید او را در طریق بحث آزاد گذاشت تا در راهی که میخواهد پیش رود و به جایی برسد که ایراد نظر خود را دریابد.
۱۶. لازمهٔ گفتوگو حوصلۀ فراوان و حلمورزیدن است.
۱۷. در گفتوگو و مناظره، به هیچروی نباید از #ادب، #نزاکت، #مدارا و #ملایمت دور شد هر چند که طرفِ گفتوگو و مذاکره به جدل بپردازد.
#امام_رضاع #مناظره #رضا #مدارا #اخلاق
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانى
⭕️آداب مناظره در الگوی مباحثات امام رضا(ع)
امام رضا (ع) الگوی گفتوگوی بینادیانی است. از میان گفتوگوها، مباحثات و مناظرات نقلشده، میان امام رضا (ع) و سران و بزرگان #فرقهها و صاحبان #ادیان و #مذاهب در منابع مختلف، بر اساس آن مقدار که قابل اعتماد است، نکات بسیار ارزندهای در آداب گفتوگو و مناظره و بحث میتوان استخراج کرد که به مهمترین این آداب براساس اخبار و احادیث یادشده اشاره میشود:
١. هدف از گفتوگو و مناظره محکومکردن نیست، بلکه راهیابی به حقیقت هدف است.
۲. لازمۀ گفتوگو و مناظره، احاطۀ علمی به موضوع است.
۳. در گفتوگوی بین ادیان و مذاهب، آگاهی دقیق به متون ادیان و مذاهب ضروری است.
۴. در گفتوگو و مناظرات بین ادیان و مذاهب، نیاز به #زبان_مشترک است.
۵. در سخن و استدلال، جای هیچگونه درشتی در سخن و بیان نیست.
۶. در گفتوگو و مباحثه و مناظره، رعایت #احترام اشخاص به تماممعنا ضروری است.
۷. هنگام گفتوگو و مناظره، از هرگونه قطعکردن سخن طرف مقابل باید پرهیز شود.
۸. در ضمن گفتوگو و مناظره، باید به سوی زدودن #شک و تحیّر در مباحث پیش رفت.
۹. پیشرفت گفتوگو و مناظره، در گرو کنار زدهشدن پردههای #ابهام از مسائل است.
۱۰. لازمۀ پیشرفت گفتوگو و مناظره، زدودن شبهههایی است که از پیش در ذهن اشخاص ایجاد شده است.
۱۱. لازمۀ گفتوگو و مناظرۀ #منطقی، تصویرسازی درست از #واقعیتها و حقایق است.
۱۲. گفتوگو، مباحثه و مناظره، نیازمند #استدلالهای قابل فهم است.
۱۳. مناظره زمانی به درستی پیش میرود که مسائل به درستی تبیین شود.
۱۴. روشهای بحث باید روشهایی لطیف باشد.
۱۵. در گفتوگو راه را بر گفتوگوکننده نباید بست و باید او را در طریق بحث آزاد گذاشت تا در راهی که میخواهد پیش رود و به جایی برسد که ایراد نظر خود را دریابد.
۱۶. لازمهٔ گفتوگو حوصلۀ فراوان و حلمورزیدن است.
۱۷. در گفتوگو و مناظره، به هیچروی نباید از #ادب، #نزاکت، #مدارا و #ملایمت دور شد هر چند که طرفِ گفتوگو و مذاکره به جدل بپردازد.
#امام_رضاع #مناظره #رضا #مدارا #اخلاق
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانى
📝📝📝بازاندیشی و اقدام سیاسی
🔻🔻🔻یادداشتی از علیرضا علویتبار منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌بریدهای از متن:
🖊مطابق با یکی از صورتبندیها «هنجار نهایی اخلاق» به همه انسانها یادآوری میشود که: «چنان عمل کن که انسان را، خواه شخص خودت و خواه دیگران، همواره غایت بدانی. نه هرگز صرفاً وسیله» (سالیوان، ۱۳۸۰: ۶۲).
🖊اگر این قاعده را بپذیریم یکی از مهمترین معیارهای ما در انتخاب راهها و روشهای سیاسی، «حفظ کرامت انسانی» خواهد بود. فدا کردن انسانهای واقعی برای دستیابی به اهداف سیاسی، مسئولیت بسیار سنگین اخلاقی را بر عهده افراد میگذارد که کمتر کسی را توان تحمل آن است.
🖊تحقق اهداف سیاسی، تنها زمانی موجّه است که با کمترین هزینه انسانی ممکن بهدست آید. تا زمانیکه امکان رسیدن به هدفی با روشی کمهزینهتر وجود دارد، به راههایی با هزینه بیشتر نباید اندیشید.
🖊از این رو هر اقدامی که توسط حکومت صورت میگیرد، بدون توجه به انگیزه آن، که میتواند به آزادی دستگیرشدگان و زندانیان بینجامد، باید گامی بهسوی موفقیت تلقی گردد. نباید با خیالهای خام و برای تشدید تضادها بر سر اینگونه اقدامها مانع ایجاد کرد.
🖊اگر هدف فعالیتهای سیاسیِ شرافتمندانه افزایش رضایت خاطر مردم و بالا بردن سطح رفاه آنهاست، هر اقدام کوچکی که خانوادهای را خوشحال میکند، باید در راستای تحقق خیر/هدف عمومی تلقی شود. از روشهای مبارزاتی که به آسیبهای غیرقابل جبران به مبارزین منجر میشود نباید دفاع کرد و آنها را بهصورت روشی عمومی ترویج کرد.
🖊اگر «زندگی» خود هدف است، روشهای ما نباید نقض آگاهانه و مداوم این هدف باشد. در مبارزه سیاسی، انسانهای واقعی و ملموس را باید مهم دانست و حفظ و رفاه آنها را از معیارهای انتخاب شیوه قلمداد کرد. دعوت به مبارزه سیاسی و پایداری در آن درست و قابل قبول است اما این دعوت باید مسئولانه و با ارزیابی انتقادی هزینههای انسانی آن صورت گیرد.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5824
#علیرضا_علویتبار #سیاست #اخلاق
🔻🔻🔻یادداشتی از علیرضا علویتبار منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌بریدهای از متن:
🖊مطابق با یکی از صورتبندیها «هنجار نهایی اخلاق» به همه انسانها یادآوری میشود که: «چنان عمل کن که انسان را، خواه شخص خودت و خواه دیگران، همواره غایت بدانی. نه هرگز صرفاً وسیله» (سالیوان، ۱۳۸۰: ۶۲).
🖊اگر این قاعده را بپذیریم یکی از مهمترین معیارهای ما در انتخاب راهها و روشهای سیاسی، «حفظ کرامت انسانی» خواهد بود. فدا کردن انسانهای واقعی برای دستیابی به اهداف سیاسی، مسئولیت بسیار سنگین اخلاقی را بر عهده افراد میگذارد که کمتر کسی را توان تحمل آن است.
🖊تحقق اهداف سیاسی، تنها زمانی موجّه است که با کمترین هزینه انسانی ممکن بهدست آید. تا زمانیکه امکان رسیدن به هدفی با روشی کمهزینهتر وجود دارد، به راههایی با هزینه بیشتر نباید اندیشید.
🖊از این رو هر اقدامی که توسط حکومت صورت میگیرد، بدون توجه به انگیزه آن، که میتواند به آزادی دستگیرشدگان و زندانیان بینجامد، باید گامی بهسوی موفقیت تلقی گردد. نباید با خیالهای خام و برای تشدید تضادها بر سر اینگونه اقدامها مانع ایجاد کرد.
🖊اگر هدف فعالیتهای سیاسیِ شرافتمندانه افزایش رضایت خاطر مردم و بالا بردن سطح رفاه آنهاست، هر اقدام کوچکی که خانوادهای را خوشحال میکند، باید در راستای تحقق خیر/هدف عمومی تلقی شود. از روشهای مبارزاتی که به آسیبهای غیرقابل جبران به مبارزین منجر میشود نباید دفاع کرد و آنها را بهصورت روشی عمومی ترویج کرد.
🖊اگر «زندگی» خود هدف است، روشهای ما نباید نقض آگاهانه و مداوم این هدف باشد. در مبارزه سیاسی، انسانهای واقعی و ملموس را باید مهم دانست و حفظ و رفاه آنها را از معیارهای انتخاب شیوه قلمداد کرد. دعوت به مبارزه سیاسی و پایداری در آن درست و قابل قبول است اما این دعوت باید مسئولانه و با ارزیابی انتقادی هزینههای انسانی آن صورت گیرد.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5824
#علیرضا_علویتبار #سیاست #اخلاق
مشق نو
بازاندیشی و اقدام سیاسی - مشق نو
وبسایت «مشق نو» با گرایش اصلاحطلبانه و رویکردی تحلیلی تلاش دارد در یادداشتها، مقالات و گفتوگوهای خود، نگاهی نظری با جنبههای آموزشی را مدنظر قرار دهند.
Forwarded from فرهاد شفتی
اخلاق در برابر دین؟
🍃اخلاق هیچگاه در برابر دین نمیایستد. اخلاق تنها ممکن است در برابر خوانشهای دین بایستد و از این منظر معیاری است برای قبول یا ردّ آن خوانش از دین. خوانشی از دین که اخلاق در برابر آن قرار گیرد نمیتواند و نباید مورد قبول دینداران باشد.
🍃برای تشخیص خوانش قابل قبول از دین نیاز به معیاری بروندینی است، زیرا معیار دروندینی خود بخشی از خوانش دین است. تصور اینکه چه معیارهای بروندینی ممکن است جایگزین اخلاق شوند بس دهشتآور است.
🍃در پایان این فرسته خواستم بنویسم که دعویِ اخلاق در برابر دین همان وارونه کردنِ پوستینِ دین به نقل از امام علی است. پس از تأملی دانستم که اینگونه نیست. این دعوی در واقع جایگزین کردن پوستینِ دستدوزِ دین با یک پوستینِ ماشینیِ تقلبی است، و زدن برچسب آن به این.
چه زیبا گفت اخوان:
"همان رنگ و همان روی
همان برگ و همان بار
.. ولی در پس این چهره دلی نیست
.. هم از دور ببینش
.. مبر دست به سویش
که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند نماند"
* آیهی در تصویر: "و يقيناً (ای محمد) تو بر ملكات و سجاياى اخلاقى عظيمى قرار دارى" (قلم: ۴، ترجمه: ح. انصاریان)
#اخلاق
@farhadshafti
🍃اخلاق هیچگاه در برابر دین نمیایستد. اخلاق تنها ممکن است در برابر خوانشهای دین بایستد و از این منظر معیاری است برای قبول یا ردّ آن خوانش از دین. خوانشی از دین که اخلاق در برابر آن قرار گیرد نمیتواند و نباید مورد قبول دینداران باشد.
🍃برای تشخیص خوانش قابل قبول از دین نیاز به معیاری بروندینی است، زیرا معیار دروندینی خود بخشی از خوانش دین است. تصور اینکه چه معیارهای بروندینی ممکن است جایگزین اخلاق شوند بس دهشتآور است.
🍃در پایان این فرسته خواستم بنویسم که دعویِ اخلاق در برابر دین همان وارونه کردنِ پوستینِ دین به نقل از امام علی است. پس از تأملی دانستم که اینگونه نیست. این دعوی در واقع جایگزین کردن پوستینِ دستدوزِ دین با یک پوستینِ ماشینیِ تقلبی است، و زدن برچسب آن به این.
چه زیبا گفت اخوان:
"همان رنگ و همان روی
همان برگ و همان بار
.. ولی در پس این چهره دلی نیست
.. هم از دور ببینش
.. مبر دست به سویش
که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند نماند"
* آیهی در تصویر: "و يقيناً (ای محمد) تو بر ملكات و سجاياى اخلاقى عظيمى قرار دارى" (قلم: ۴، ترجمه: ح. انصاریان)
#اخلاق
@farhadshafti
عقل و دین
دین به خودی خود، مانع سرکشی کردن و خدایی کردن آدمیان نمیشود، به همین خاطر سرکشی مدعیان دینداری و دشمنان سکولاریزم از کسانی که سکولارند کمتر نیست و بنیادگرایان مذهبی کمتر از بنیادگرایان سکولار دنیا را به آتش نمیکشند.
بلی عقل آدمی را باید از اسارت حرص و طمع و هوی آزاد کرد، اما «هم ترازو را ترازو راست کرد» عقل تنها به دست خود میتواند آزاد شود و مهار عقلِ خود محور تنها با تکیه بر عقل و عقلانیتِ اخلاقی،که همان پیامبر درونی است، امکان دارد.
اگر این عقل، درد آدمی را دوا نکند، پیامبران بیرونی هم سودی به حال او نخواهند داشت و بل پیروی از آنان نتیجه معکوس به بار خواهد آورد. توفیقی هم که انبیا در رهانیدن عقل آدمی از چنگال هوی و هوس و حرص و طمع داشته اند، از طریق تقویت عقل اخلاقی بوده است.
مشکلی اگر هست در انکار یا تضعیف عقل و عقلانیت اخلاقی است و این مشکل ربطی به سکولاریزم ندارد، دینداران و بی دینان هر دو به یکسان به این درد مبتلا هستند. ضمنا عقل را از اسارت نقل هم باید آزاد کرد.
#ابوالقاسم_فنایی
#اخلاق_دینشناسی
دین به خودی خود، مانع سرکشی کردن و خدایی کردن آدمیان نمیشود، به همین خاطر سرکشی مدعیان دینداری و دشمنان سکولاریزم از کسانی که سکولارند کمتر نیست و بنیادگرایان مذهبی کمتر از بنیادگرایان سکولار دنیا را به آتش نمیکشند.
بلی عقل آدمی را باید از اسارت حرص و طمع و هوی آزاد کرد، اما «هم ترازو را ترازو راست کرد» عقل تنها به دست خود میتواند آزاد شود و مهار عقلِ خود محور تنها با تکیه بر عقل و عقلانیتِ اخلاقی،که همان پیامبر درونی است، امکان دارد.
اگر این عقل، درد آدمی را دوا نکند، پیامبران بیرونی هم سودی به حال او نخواهند داشت و بل پیروی از آنان نتیجه معکوس به بار خواهد آورد. توفیقی هم که انبیا در رهانیدن عقل آدمی از چنگال هوی و هوس و حرص و طمع داشته اند، از طریق تقویت عقل اخلاقی بوده است.
مشکلی اگر هست در انکار یا تضعیف عقل و عقلانیت اخلاقی است و این مشکل ربطی به سکولاریزم ندارد، دینداران و بی دینان هر دو به یکسان به این درد مبتلا هستند. ضمنا عقل را از اسارت نقل هم باید آزاد کرد.
#ابوالقاسم_فنایی
#اخلاق_دینشناسی
Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آیا از ادیان میتوان انتظار عدالت و برابری را داشت؟
به نظر شما دین باید اخلاقی شود یا اخلاق باید دینی شود؟
محک و معیار زندگی شما اخلاق است یا دین؟
مصطفی ملکیان میگوید دین متعلق به دنیای سنت است و از این رو بسیاری از احکام و قواعد تبعیض آمیز و ناعادلانه به ناچار وارد دین شده است.
نصر حامد ابوزید نظرش این است که دین اگرچه که در ابتدا تلاش داشته عدالت و انصاف را محقق کند اما این کوشش با توجه به عدم امکان تکامل در دین، ناتمام مانده است. او پیشنهاد میکند لازم است فحوای کلام دین که همانا اخلاق و عدالت است درک شود. او از مفهومی به نام اسلام مبتنی بر هدف goal oriented Islam سخن میگوید. نظر او این است که دین تاریخی به خاطر پرهیز از تأویل کلام وحی و متوقف شدن در ظواهر واژهها، ناعادلانه و تبعیض آمیز است.
نتیجه اینکه دین سنتی و تاریخی ایستا است و نمیتواند عادلانه باشد اما اخلاق رشد و تکامل مییابد و میتواند معیار قابل قبولتری برای زیستن آدمیان باشد.
ضمنا ادیان اگرچه که در احسان و شفقت نسبت به عدالت کارنامه قابل قبولتری دارند اما مادامی که قوانین ناعادلانه و تبعیض آمیز وجود داشته باشد، شفقت و احسان بی معناست.
#مذهب #اخلاق #عدالت #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
به نظر شما دین باید اخلاقی شود یا اخلاق باید دینی شود؟
محک و معیار زندگی شما اخلاق است یا دین؟
مصطفی ملکیان میگوید دین متعلق به دنیای سنت است و از این رو بسیاری از احکام و قواعد تبعیض آمیز و ناعادلانه به ناچار وارد دین شده است.
نصر حامد ابوزید نظرش این است که دین اگرچه که در ابتدا تلاش داشته عدالت و انصاف را محقق کند اما این کوشش با توجه به عدم امکان تکامل در دین، ناتمام مانده است. او پیشنهاد میکند لازم است فحوای کلام دین که همانا اخلاق و عدالت است درک شود. او از مفهومی به نام اسلام مبتنی بر هدف goal oriented Islam سخن میگوید. نظر او این است که دین تاریخی به خاطر پرهیز از تأویل کلام وحی و متوقف شدن در ظواهر واژهها، ناعادلانه و تبعیض آمیز است.
نتیجه اینکه دین سنتی و تاریخی ایستا است و نمیتواند عادلانه باشد اما اخلاق رشد و تکامل مییابد و میتواند معیار قابل قبولتری برای زیستن آدمیان باشد.
ضمنا ادیان اگرچه که در احسان و شفقت نسبت به عدالت کارنامه قابل قبولتری دارند اما مادامی که قوانین ناعادلانه و تبعیض آمیز وجود داشته باشد، شفقت و احسان بی معناست.
#مذهب #اخلاق #عدالت #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
غربت نهجالبلاغه در حوزههای علمیه
برخی از علمای حوزه برای نهجالبلاغه، ترجمه، شرح، تفسیر و نمایه نوشتهاند و یا مصادر و اسانید آن را استخراج کردهاند و در تدریس و تفسیر آن کوشیدهاند و نیز کسانی برای نهجالبلاغه همایشهزاره و جشنوارههای بزرگی برگزار کردهاند. یا بهنامش بنیادی ویژه بنیان نهاده و حتی بوستانهایی بناکرده و یا سرودههایی سروده و تصنیفها ساختهاند.
نه از این تلاشها بیخبرم و نه از ستایش آنها غافل. اما بر این باورم که این کتاب ژرف در حوزههای علمیه ما، جایگاه شایسته خود را ندارد و چندان مورد توجه فقها نیست.
در حوزه ها، دانش" #فقه و اصول" بر دیگر رشتههای الهیات، سیطره دارد و در ادله فقه "سلسله سند" نقش پایهای دارد و #نهج البلاغه متن گلچین شدهای است که از اسنادش جدا افتاده است. اما محققان به آن مصادر و اسانید آن آگاهند. و اگر هم آگاه نباشند در پذیرش و ترویج این کتابِ سراسر #اخلاق، میتوانند قاعده "تسامح در ادله سنن"جاری کنند. آیا محتوای نهجالبلاغه کمتر از مُرسلههای دیگری است که علما به آنها اعتماد کامل یافتهاند؟
اصلاً گیریم که نهج، "فقهی شدنی" نیست، آیا #متون فاخرآن نمیتواند در آموزش ادبیات عرب مورد بهرهبرداری قرار گیرد و در شواهد ادبی بگنجد؟ آیا در اینجا هم "سند" موضوعیت دارد؟ یا آنکه متن این کتاب دشوارتر از شواهد ادب جاهلی است؟!
به گمانم #غربت_نهجالبلاغه نه به دشواریِ متنِ آن، بلکه به دشواریِ #عمل به آن مربوط است. غربت آن نه معلول ضعف سند، بلکه محصول #ضعف برخی از مخاطبان اصلی آن باشد.
فراموش نکنیم که مهمترین مخاطبان این کتاب، #زمامداران و علمای دینیاند. این کتاب، "کاخ نشینی" و "بی مسئولیتیِ" بزرگان دینی را بر نمیتابد و سنگین ترین تکالیف را برگردن آنان می افکنَد و بر"ائمه عدل" واجب میکند که همترازِ ضعیفان زندگی کنند. به یاد عالمان میاندازد که پرخوریِ ستمگر و گرسنگیِ مظلوم را برنتابند.
این کتاب - برخلاف کتابهای رایج این سالها- عالیترین #مقامات را نهیاز منکر میکند و هیچکس را مصون از نظارت، استیضاح و پاسخگویی نمیشمارد. آری غربت نهج لبلاغه، به همین ویژگیهایش مربوط است.
۴۰۳/۷/۱۸
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
برخی از علمای حوزه برای نهجالبلاغه، ترجمه، شرح، تفسیر و نمایه نوشتهاند و یا مصادر و اسانید آن را استخراج کردهاند و در تدریس و تفسیر آن کوشیدهاند و نیز کسانی برای نهجالبلاغه همایشهزاره و جشنوارههای بزرگی برگزار کردهاند. یا بهنامش بنیادی ویژه بنیان نهاده و حتی بوستانهایی بناکرده و یا سرودههایی سروده و تصنیفها ساختهاند.
نه از این تلاشها بیخبرم و نه از ستایش آنها غافل. اما بر این باورم که این کتاب ژرف در حوزههای علمیه ما، جایگاه شایسته خود را ندارد و چندان مورد توجه فقها نیست.
در حوزه ها، دانش" #فقه و اصول" بر دیگر رشتههای الهیات، سیطره دارد و در ادله فقه "سلسله سند" نقش پایهای دارد و #نهج البلاغه متن گلچین شدهای است که از اسنادش جدا افتاده است. اما محققان به آن مصادر و اسانید آن آگاهند. و اگر هم آگاه نباشند در پذیرش و ترویج این کتابِ سراسر #اخلاق، میتوانند قاعده "تسامح در ادله سنن"جاری کنند. آیا محتوای نهجالبلاغه کمتر از مُرسلههای دیگری است که علما به آنها اعتماد کامل یافتهاند؟
اصلاً گیریم که نهج، "فقهی شدنی" نیست، آیا #متون فاخرآن نمیتواند در آموزش ادبیات عرب مورد بهرهبرداری قرار گیرد و در شواهد ادبی بگنجد؟ آیا در اینجا هم "سند" موضوعیت دارد؟ یا آنکه متن این کتاب دشوارتر از شواهد ادب جاهلی است؟!
به گمانم #غربت_نهجالبلاغه نه به دشواریِ متنِ آن، بلکه به دشواریِ #عمل به آن مربوط است. غربت آن نه معلول ضعف سند، بلکه محصول #ضعف برخی از مخاطبان اصلی آن باشد.
فراموش نکنیم که مهمترین مخاطبان این کتاب، #زمامداران و علمای دینیاند. این کتاب، "کاخ نشینی" و "بی مسئولیتیِ" بزرگان دینی را بر نمیتابد و سنگین ترین تکالیف را برگردن آنان می افکنَد و بر"ائمه عدل" واجب میکند که همترازِ ضعیفان زندگی کنند. به یاد عالمان میاندازد که پرخوریِ ستمگر و گرسنگیِ مظلوم را برنتابند.
این کتاب - برخلاف کتابهای رایج این سالها- عالیترین #مقامات را نهیاز منکر میکند و هیچکس را مصون از نظارت، استیضاح و پاسخگویی نمیشمارد. آری غربت نهج لبلاغه، به همین ویژگیهایش مربوط است.
۴۰۳/۷/۱۸
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43