دکتر حامد واحدی اردکانی
221 subscribers
430 photos
154 videos
10 files
710 links
Download Telegram
#فروید
#روانکاوی
#خودآگاه و #ناخودآگاه

درنظریه روانکاوی فروید ذهن خودآگاه وناخودآگاه را به کوه یخی تشبیه کرده اند وبا توجه به این استعاره نوک کوه را به قسمت هوشیار وقسمتهایی را که در زیر سطح آب پنهان است را ناخوداگاه وناهوشیار می دانند.


گاهی اوقات اتفاق افتاده است که مطلبی را به صورت ناخودآگاه بیان می کنیم و موضوعی را بدون هیچ قصدی فاش می کنیم با توجه به نظریه روانکاوی به این مطلب ، لغزش فرویدی گفته می شود که زیر بنای افکار ویا احساسات ناخودآگاه ما می باشند که یک دفعه به صورت خطاهای کلامی خودشان را نشان می دهند.

شاید این اشتباهات کلامی از نظر ما خیلی ساده به نظر آیند اما دیدگاه روانکاوی بر آن است که نیروهای درونی در خارج از آگاهی ما ،رفتارهایمان را هدایت می کنند.

بنیانگذار نظریه روانکاوی ، زیگموند فروید بوده است که این نظریه تاثیر عمیقی بر تعدادی از رشته ها از جمله: روانشناسی ،جامعه شناسی ،انسان شناسی ، ادبیات وهنر گذاشته است.

اصطلاح روانکاوی برای اشاره به بسیاری از جنبه های کار و تحقیق فروید، از جمله درمان فرویدی و روش تحقیق او استفاده میشد.

زمانی که فروید تصمیم گرفت بر توسعه شخصیت بپردازد به شدت بر مشاهدات و مطالعات خود ، در مورد بیمارانش متکی بود.

قبل از اینکه ما به دنبال درک نظریه شخصیت فروید باشیم، ابتدا باید چگونگی سازماندهی ذهن را درک کنیم.

به گفته فروید، ذهن را می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد:

قسمتی از ذهن ،که ما در مورد مسائل مختلف فکر می کنیم وصحبت می کنیم در قسمت خودآگاه ما قرار دارد وبخش دیگر که شامل حافظه می شود، همیشه در بخش آگاهی ما نیستند اما به آسانی می توانند به قسمت آگاهی ما آورده شوند.

محتویات ذهن ناهوشیار(ناخودآگاه) مخزن احساسات ، افکار، خواستارو یا خاطراتی هستند که خارج از اگاهی هوشیار ما می باشند در واقع بعضی چیزهایی که ما دوست نداریم مانند احساس درد، ناراحتی ، اضطراب وتعارض به صورت ناخود آگاه به بخش فرستاده می شود وغافل از تاثیرات ناخودآگاه آنها بر رفتار خود هستیم.

 @healthpsychology_conselling
#ساختار_شخصیت
#کوه_یخ

درباره ساختار شخصیت از دیدگاه #فروید با مثال کوه یخ آشنا شویم

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
#ساختار_شخصیت
#کوه_یخ
#فروید

فروید از مثال کوه یخ برای توضیح ساختار شخصیت کمک می‌گیرد. بخش عظیم یک کوه یخ همیشه زیر آب قرار دارد. بخش کوچکی همیشه روی آب است و قسمتی هم مماس با سطح آب که گاهی بر اثر امواج بالا می‌آید و گاهی نیز زیر سطح آب می‌ماند. این قسمت آخری از قسمت روی آب بزرگتر و از قسمت همیشه زیر آب کوچکتر است (اگر یک لیوان یخ را در یک کلمن آب بیندازید می توانید این نسبت را مشاهده کنید). او معتقد است دقیقا به همان شکلی که تنها بخش کوچکی از یک کوه یخ روی آب قرار دارد و قابل مشاهده است  تنها بخش کوچکی از ساخت روانی ما قابل مشاهده است و حتی برای خودمان قابل شناسایی است. او این بخش را #هشیاری می‌نامد و به معنی آن چیزی است که ما در حال حاضر مورد توجه و تفکر قرار داده ایم. او واژه #نیمه_هشیار را برای توصیف آن قسمت از ساخت روانی به کار می‌برد که معادل سطح مماس با آب کوه یخ است که گاهی روی آب قرار می گیرد و گاهی زیر آب. نیمه هشیار آن  چیزهایی را در برمی‌گیرد که ما در این لحظه به آن توجه نداریم اما با اندکی تفکر آن را به یاد می‌آوریم. مثلا به خاطر آوردن نام بزرگ‌ترین عمویمان یا پاسخ به پرسشی از کتاب درسی سال قبلمان که مقداری دشوارتر به خاطر می‌آید. بخش عظیم یک کوه یخ زیر آب قرار دارد و قابل دیدن نیست  بخش عظیم ساختار روانی ما نیز نا پیداست و حتی خودمان نیز از آن آگاهی نداریم. فروید این بخش بزرگ را #ناهشیار می‌نامد. ناهشیار افکار  امیال و خاطراتی را در بر می‌گیرد که ما به آن آگاهی نداریم و به خاطر نخواهیم آورد مگر در اثر حادثه‌ای خاص یا طی جریان روانکاوی. به عقیده فروید به خاطر آوردن ناگهانی محتویات ناهشیار می‌تواند سلامت روانی ما را مختل کند. 

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
#مقاله
#زن_مرد_زندگی

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

آیا تفاوت های جسمانی بین زن و مرد لزوماً باعث می شود زن و مرد نحوه ی تفکر و احساسات متفاوتی داشته باشند؟ آیا برخی از امور زندگی «مردانه» و برخی از امور آن «زنانه»اند؟ شما چه فکر می کنید؟ آیا «بچه داری» کار زنان است و «خلبانی» کار مردان؟
پایه گذاران روانکاوی همچون زیگموند #فروید، کارل #یونگ و #اریک_اریکسون اعتقاد داشتند که ساختار «روان زنانه» با ساختار «روان مردانه» متفاوت است وهمان طور که نمی توان انتظار داشت مردی وظیفه ی زایمان و شیردهی را به عهده بگیرد، نمی توان سایر امور «بچه داری» را به مردان سپرد. این صاحب نظران می اندیشیدند که «طبیعت» وظایف متفاوتی را برای زنان و مردان درنظر گرفته است. فروید گفته است «آناتومی سرنوشت است». 
گرچه فروید و یونگ  افرادی تحصیل کرده و با تفکر علمی بودند، بعدها افکار آنان مورد نقد قرار گرفت و بسیاری از شاگردان آن ها به این نتیجه رسیدند که همه نظریات آن ها ساختار علمی خود را حفظ نکرده اند.
«کارن هورنای» از اولین زنان روانکاو و «مارگارت مید» مردم شناس برجسته، به این نتیجه رسیدند که فروید نقش فرهنگ و فضای اجتماعی را در نظریاتش نادیده گرفته است و بسیاری از آن چه زنانه یا مردانه پنداشته ایم نه تحت تأثیر «طبیعت» که محصول فرهنگ و تاریخ می باشد و قابل تغییر و بازنگری هستند.
تحقیقات بعدی در حیطه ی روانشناسی اجتماعی و فرهنگی نشان داد که اعتراضات «کارن هورنای»، «مارگارت مید» و دیگران به جا و درست بوده است. بسیاری از مواقع «باور ما» مبنی بر این که چیزی طبیعی یا چیز دیگری غیرطبیعی است بر «طبیعت» ما تأثیر می گذارد.
در یک کار پژوهشی، معلم در سر کلاس درس عنوان کرد که تحقیقات نشان داده است که دانش آموزانی که رنگ چشم روشن دارند بیش از دانش آموزانی که رنگ چشم تیره دارند در ریاضیات استعداد دارند. دو هفته بعد، این معلم از دانش اموزان آن کلاس امتحان ریاضی گرفت. نمرات ریاضی دانش آموزان چشم روشن به طور قابل توجهی از دانش آموزان چشم تیره بالاتر بود. معلم نمرات را اعلام نکرد. در عوض، چند روز بعد اعلام کرد که راجع به تحقیقات علمی اشتباه کرده و وقتی دوباره مقالات را مرور کرده متوجه شده که طبق تحقیقات، دانش آموزان رنگ چشم تیره استعداد بیشتری در ریاضیات دارند! دوباره دوهفته بعد این معلم از همان دانش آموزان امتحان ریاضی گرفت، این بار نمرات دانش آموزانی که رنگ چشم تیره داشتند به طور قابل توجهی بالاتر از دانش آموزانی بود رنگ چشم شان روشن بود! می بینید؟ باور ما به یک گزاره، گاهی استعداد و هوش ما را هم تحت تأثیر قرار می دهند.
هنوز هم در دنیا «تبعیض جنسی» بیداد می کند. فرهنگ های زیادی در دنیا هستند که هنوز افکار، احساسات، شغل ها، علم ها و حتی رنگ ها را نیز بر مبنای «زنانه» و «مردانه» تقسیم می کنند. چنین فرهنگ هایی گاهی منجر به این می شوند که باور متفاوت بودن جنسی، در واقع نیز افراد را تحت تأثیر قرار دهد و ما در چرخه ی معیوب نادانی خود باقی بمانیم و آن چه را که محصول سنّت ها و باورهامان است، «ناموس هستی» و «قانون الهی» بدانیم! هنوز تحت نام روانشناسی، کتاب هایی منتشر می شوند که مردان را اهل مریُخ و زنان را اهل ونوس می دانند و برای آنان چنان تفاوت ذاتی قایلند که آن ها برای فهم یکدیگر نیاز به زحمت و تلاش دارند.
واقعیت چیست؟ آیا «خلبانی» کار مردان است و «بچه داری» کار زنان؟
شما چه فکر می کنید؟! 

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
در فرآیند #سوگواری، این جهان بیرونی است که خالی شده است و چیزی را از دست داده است، اما در #افسردگی این خویشتن درونی ماست که خالی و فقیر شده است.

#فروید

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
#تیپ_های_شخصیتی از دیدگاه #اریک_فروم:
 
اریک فروم چند تیپ شخصیتی
را مطرح کرد که زیربنای رفتار انسان هستند.

شکل خالص این تیپ ها نادر است،
اغلب شخصیت ها ترکیبی از چند تیپ هستند ولی معمولاً یکی غالب است.

فروم جهت گیری های بی ثمر را از ثمربخش متمایز کرد. جهت گیری های بی ثمر، روش های ناسالم ارتباط برقرار کردن با دنیا هستند که عبارتند از :
#شخصیت_گیرنده
#شخصیت_بهره_کش
#شخصیت_محتکر
#شخصیت_بازاری
و
#شخصیت_ثمربخش که حالت ایده آل رشد انسان است.

🎭شخصیت گیرنده :

افراد دارای شخصیت گیرنده انتظار دارند که چیزی را که می خواهند - عشق، دانش، یا لذت- از منبع بیرونی که معمولاً فردی دیگر است بگیرند. افراد این تیپ در روابط خود با دیگران گیرنده هستند، به جای اینکه دوست بدارند نیاز دارند که دوستشان بدارند، به جای اینکه بیافرینند، می گیرند. این افراد شدیداً به دیگران وابسته هستند و در صورتی که به حال خود رها شوند فلج می شوند؛ آنها بدون کمک دیگران از انجام دادن جزئی ترین کارها بر نمی آیند. شخصیت گیرنده فروم به تیپ شخصیت جذب دهانی #فروید و شخصیت مطیع #کارن_هورنای شباهت دارد.

🎭شخصیت بهره کش :

در تیپ شخصیت بهره کش نیز فرد برای چیزی که می خواهد به دیگران متوسل می شود. اما افراد این تیپ به جای اینکه انتظار داشته باشند از دیگران بگیرند، به زور یا با حیله گری می گیرند. اگر چیزی به آنها داده شود، آن را بی ارزش می دانند. آنها فقط چیزی را می خواهند که به دیگران تعلق داشته یا برای آنها با ارزش باشد، خواه این همسر باشد یا شیء یا ایده. برای افراد این تیپ، چیزی که دزدیده یا تصرف شده باشد از چیزی که آزادانه به آنها داده شده باشد ارزش بیشتری دارد. تیپ بهره کش شبیه تیپ پرخاشگر دهانی فروید است و با دهان گزنده که ویژگی بارز این افراد است مشخص می شود. اگر گفته شود که آنها اغلب در مورد دیگران اظهارات گزنده می کنند بازی با کلمات نیست. نمونه هایی از جهت گیری بهره کش، دسته های مهاجم و رهبران فاشیست هستند که آشکارا دوست دارند بر دیگران مسلط شوند.

🎭شخصیت محتکر :

در تیپ محتکر افراد امنیت را از آنچه بتوانند احتکار یا پس انداز کنند می گیرند. این رفتار گدامنشانه نه تنها در مورد پول و اموال مادی بلکه در مورد هیجانات و افکار نیز صدق می کند. این افراد دیوارهایی دورشان می کشند و خود را با تمام چیزهایی که انباشت کرده اند احاطه می کنند تا از آنها در برابر مهاجمان محافظت کرده و تا حد امکان چیزی را بیرون نمی دهند. ویژگی آنها نظم #وسواسی درباره اموال، افکار، و احساسات است. آنها نیز با رفتارشان خود را لو می دهند. این تیپ به شخصیت نگهدارنده مقعدی فروید و تیپ جدا/کناره گیر هورنای شباهت دارد. 


🎭شخصیت بازاری :
 
در فرهنگ بازاری مبتنی بر کالا، موفقیت یا شکست بستگی دارد به اینکه خودمان را چقدر خوب بفروشیم. مجموعه ارزش ها برای شخصیت ها و کالاها یکی است.
شخصیت فرد صرفا کالایی می شود که باید فروخته شود. بنابراین ویژگی های شخصی، مهارت ها، دانش یا انسجام ما اهمیتی ندارد.
بلکه مهم این است که چه بستهء خوبی باشیم. ویژگی های سطحی مثل لبخند زدن، دلپذیر بودن، و خندیدن به جوک های رئیس از خصوصیات و توانایی های درونی مهم تر می شوند.
چنین جهت گیری ای نمی تواند امنیت بوجود آورد زیرا در این حالت با مردم ارتباطی واقعی نداریم. اگر این بازی برای مدتی طولانی ادامه یابد، دیگر با خودمان ارتباط نخواهیم داشت و حتی از خودمان هم آگاه نخواهیم بود. نقش بسته ای که مجبور به ایفای آن می شویم شخصیت واقعی ما را از خودمان و از دیگران مخفی می کند. در نتیجه ما بیگانه می شویم، بدون جوهر شخصی و بدون روابط معنادار.

🎭شخصیت ثمربخش :

تیپ شخصیت ثمربخش ایده آل و بیانگر هدف اصلی رشد انسان است. این مفهوم بیانگر توانایی ما در به کارگیری تمام قابلیت ها برای تحقق بخشیدن به استعدادهایمان و پرورش دادن خود است. ثمربخش بودن به خلاقیت هنری یا اکتساب چیزهای مادی محدود نمی شود بلکه این جهت گیری نگرشی است که هریک می توانیم به آن دست یابیم.

📖#نظریه_های_شخصیت
🖋شولتز و شولتز

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
در جوانی، فرویدی
در میانسالی، یونگی


🔷مسئله مهم در اینجا تفاوتی است که بین #یونگ و #فروید وجود دارد. فروید از توهم بیزار بود به نظرش آدم عاقل و بالغ نباید توهم داشته باشد. تنها چیزی که تو این دنیا ارزش دارد این است که آدم دنبال حقیقت باشد و سعی کند در پرتو حقیقت زندگی کند، و چون اعتقادی به خدا و زندگی پس از مرگ هم نداشت آدم بدبینی شده بود. رواقی شده بود. معتقد بود وضع بشر فاجعه است. ولی یونگ برعکس معتقد بود مهمترین چیز برای بشر این است که از زندگی لذت ببرد. شادمانی و تندرستی و خشنودی. بنابراین فروید در مواجهه با اعتقادات دینی یا هر قسم اعتقادات دیگری از این قبیل اولین سوالش این بود که این ها حقیقت دارد؟ چون اگر حقیقت ندارد، باید بیندازمشان دور. ولی یونگ می پرسید آیا این ها کیفیت زندگی مرا بهتر می کند؟ باعث می‌شود عملکرد انسانی بهتری داشته باشم؟ با دنیای اطراف خودم سازگاری بیشتری داشته باشم؟ از ترس و دلهره و اضطراب نجات پیدا کنم؟ اگر جواب مثبت است پس بهتر است این ها را داشته باشم. حالا عقیده من این است: بیشتر آدم‌ها در جوانی فرویدی هستند ولی بعد که پا به سن می گذارند، یونگی می شوند.

#مواجهه_با_مرگ
#برایان_مگی

t.me/dr_hamedvahedi

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
چرا در انجام برخی کارها، همیشه بلاتصمیم هستیم؟
چرا شایستگی انجام برخی امور را در خود نمی بینیم؟
چرا به دنیا و آدم ها بی اعتمادیم؟ و...

#اریک_اریکسون، #روانشناس مشهور که متأثر از مکتب زیگموند #فروید بود، عقیده داشت که افراد در هر مرحله از #رشد در #زندگی، با یک #تضاد روبرو می‌شوند که نقطه‌ عطفی در فرایند رشد خواهد بود. به باور او، این تضادها در به وجود آوردن یک کیفیت روانی یا ناکامی موثراند. در خلال این دوره، هم زمینه برای رشد شخصی بسیار فراهم است و هم برای #شکست و ناکامی. او نظریه‌ی رشد روانی-اجتماعی را مطرح کرد که بسط بیشتری نسبت به نظریه‌ی فروید داشته و دیدگاه نسبتا خوشبینانه تری در مقایسه با تئوری روانی-جنسی فروید دارد. در ادامه، هشت مرحله‌ی رشد روانی–اجتماعی اریک اریکسون که به نظریه عمر نیز معروف است، به شکل خلاصه معرفی می شوند.

@dr_hamedvahedi

instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#روانکاوی
#اندیشه
#یک_جرعه_تامل

در سراسر #تاریخ، سه ضربه (شوک) به "من جمعی #انسان" یا به عبارتی، " #خواب خوش #بشر" وارد شده است.
اولین ضربه توسط #کوپرنیک، ستاره شناس هلندی وارد شد که نشان داد زمین مرکز #جهان نیست بلکه صرفا یکی از بسیار سیاره هایی است که به دور #خورشید می چرخد

دومین ضربه توسط #داروین، طبیعت شناس قرن نوزدهم وارد شد که نشان داد انسان موجودی یگانه و جداگانه از عالم خلقت و دارای والاترین جایگاه نیست بلکه صرفا شکل بالاتری از انواع حیوانات بوده و حاصل تکامل اَشکال پایین تر #حیات است
و...
سومین ضربه را #فروید با این ادعا وارد کرد که انسان ها فرمانروایان منطقی #زندگی خود نیستند بلکه در کنترل نیروهای ناهشیاری قرار دارند که از آنها ناآگاهند.
بدین سان کوپرنیک #بشریت را از مرکز جهان خارج کرد، داروین او را وادار کرد که خویشاوندی خود با #حیوانات را بپذیرد و فروید نشان داد که منطق و تعقل ارباب خانه خودشان نیستند.

📚 تاریخ #روان_شناسی نوین
دوان شولتز و سیدنی شولتز

t.me/dr_hamedvahedi
@tabaadolenazar

instagram.com/dr_hamed.vahedi
#drhamedvahedi
سلام دوستان
به منظور دسترسی آسان و هدفمند به مطالب کانال، تعدادی از هشتگ های کلیدی رو لیست کردم که با انتخابشون، به مجموعه مطالب مرتبط با اون هشتگ دست پیدا می کنید.
در انتها نیز لینک فایل هیپنوتیزم برای کاهش استرس و اضطراب رو قرار دادم.

#خودشناسی

#طرحواره

#تله_های_ذهنی

#نقص

#دیگر_جهت_مندی

#دیگرجهت_مندی

#شکست

#موسیقی

#کودکی

#ازدواج

#وسواس

#خودهیپنوتیزم

#هیپنوتیزم

#فرزندپروری

#فرزند_پروری

#زناشویی

#دلبستگی

#طلاق

#درد

#زنان

#زن

#آسیب

#سرزنش

#معنویت

#دلبستگي_ناايمن

#آهنگ

#ناهشیار

#اضطراب
#روان_کاوی

#روانکاوی

#کتابخانه

#خودسرزنشی

#ناخودآگاه

#سخت_رویی

#فردیت

#صمیمیت

#افسردگی

#تاب_آوری

#ترس

#استرس

#کمالگرایی

#اعتماد_بنفس

#تنهایی

#نعمت_درد

#یک_جرعه_تامل

#عزت_نفس

#چندهمسری

#کودک_همسری

#خودت_باش

#لطفااگرحوصله_دارید_بخوانید

#سرکوب

#دین

#فرهنگ

#زنان_نر

#حضور

#انسان

#فروید

#عشق

#روان_شناسی

#تنها

#پادکست

#مقاله

#خدا

#واقعیت

#لذت

#مادر

#مشاوره

#واقعیت

#کارل_گوستاو_یونگ

#معرفی_کتاب

#عشق_آتشین

#تربیت

#زندگی_روزمره

#هوش_هیجانی


#مردان

#کتاب

#پسر

#جامعه

#حقوق_بشر

#جوان

#خرد_جنسی

#انسانیت

#نوجوان

#خوشبختی

#آزادی

#غم

#فوبیا

#هدف

#احساس

#قضاوت

#روان_درمانی

#بیشتر_بدانیم

#فایل_صوتی

#ویدیو

#جدایی

#پذیرش

#کودک_آزاری

#فلسفه

#سلن_دیون

لینک فایل هیپنوتیزم:
https://t.me/dr_hamedvahedi/1423
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تکه یونولیتی که باجریان #آب پیش نمیرود و در"جایی"مدام "در جا" میزند. اتفاقی که در نهایت، گیر افتادن در یک جبر تکرار را ناگزیر میسازد. گویی از همان "آن" به بعد است که آب در جایی فرودست تر از آنچه بود به ستیز با خودش بر میخیزد. گویی آب به زیر پای خودش میزند تا سرنگونش سازد.
اماچرا؟

#تروما پدیده ایست که در پی رخدادی خارج از توان تجربه پدید می آید. چیزی که حاصلش ستیز با خود است. همان خودی که نتیجه به درون بردن عامل تروماست. از قدیم گفته اند دستی را که نمی توان برید، باید بوسید. اما این بوسیدن همانا و درافتادن با عامل تروما که دیگر بخشی از خود ماست همانا

اما #تکرار چرا؟
آن هم حاصلی دیگر از تروماست. انگار که هر بار به پایانش میرسیم، به #امید اینکه شاید این بار بتوان از آن عبور کرد باز به سرخط بر میگردیم. شاید این بار در این قبر مرده ای باشد. اما از چیزی که نتوانستیم و نمیتوانیم #درک، تجربه و حل و فصلش کنیم همانطور که #فروید در مقاله یادآوری، تکرار، حل و فصل میگوید، نتوانستیم، نمیتوانیم و نخواهیم توانست عبور کنیم. مگر اینکه با "حضوری" دیگر و حضور یک "دیگری"، بستر و مَعبری برساخته شود برای عبور

#دکترواحدی_اردکانی
نخست او من را خنداند و سپس من او را


در #زندگی بشر #خنده و #سرگرمی جایگاه پررنگی داشته و در قالب های مختلفی چون #لطیفه یا #طنز آن هم به اشکالی متفاوت همچون #فیلم، #تئاتر و #موسیقی رخ نمایان کرده است. این پدیده همچنین از ابعاد مختلفی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. #فروید در کتاب لطیفه ها و ارتباطشان با ناآگاه (۱۹۰۵) به این مفهوم به گونه ای اشاره کرده است که گویی خنده از یک منظر، نوعی گذار از تروماست. به بیانی دیگر خنده و لطیفه، به سوژه این امکان را می دهد که در عین ورود به محتوای #تروما، در فضایی قابل تحمل تر و فراغتی نسبی و البته ظاهری از #درد تروما، راجع به آن حرف بزند. اما در این مجال، قصد بر این است که به خنده از این جهت پرداخته شود که چه کسی با چه فعلی و چه سازوکاری باعث خنداندن چه کسی می شود و البته که نتیجه آن چیست.
با نگاهی به برخی از صفحات #اینستاگرام که در آن گرداننده صفحه با به اشتراک گذاشتن برخی تصاویر از جمله عمومی کردن خصوصی‌ترین ابعاد زندگی خود، حتی تا جایی که انجام آن در هر مکانی علیرغم خصوصی بودنش امکان پذیر نیست، سوژه خنده دنبال کنندگان صفحه خود می شود. تصاویری چون چگونگی تراشیدن موهای زائد بدن آن هم در حمام و یا نیاز فوری به انجام عملی گوارشی در حین پخش تصویری زنده (Live). البته که این تصاویر برای بسیاری افراد خنده دار است و نیاز مذکور بشر از این راه ارضا می گردد.
آری او من را خنداند. اما با چه فعلی؟!
با نگاهی متاخرتر به این صفحات متوجه می‌شویم که با این ساز و کار بر تعداد دنبال کنندگان وی اضافه می‌شود؛ چراکه ما می دانیم، #بشر به خندیدن نیاز دارد. اما پس از چندی دنبال کنندگان که دیگر ممکن است شمار آنها به هزاران و حتی چند میلیون نفر رسیده باشد، در لابه لای پست های گفته شده، شاهد تصاویر دیگری نیز می شوند. اینکه همان سوژه در کدام رستوران شام می خورد و یا اینکه همان تیغی را که برای تراشیدن موهای زائد بدن استفاده می کند، از کدام فروشگاه می خرد. به عبارتی صفحه مذکور در بازه هایی زمانی، تغییر کاربری داده و اکنون شاهد صفحه ای تبلیغاتی هستیم که همان گرداننده با #عریان کردن زندگی خصوصی و نیز استمرار اموری که در بسیاری #فرهنگ ها نه تنها هنجار نیست و بلکه ضد فرهنگ است و البته که به خاطر آن دستمزدی گزاف نیز دریافت می کند، صاحب کسب و کاری شده است. گویا در این حین، مشکل اشتغال زایی نیز در حال حل شدن است. به عبارتی شاید آنچه می بینیم پاداشی است که دنبال کنندگان فراوان آن سوژه خنده، به انجام کارهایی نه تنها غیر مولد و بلکه ضد فرهنگ او می‌دهند. گویا اکنون سوژگانیت در خنداندن به آن کسی تفویض شد که تا کنون برای خندیدن به این صفحه پیوسته بود و حال نوبت خندیدن سوژه سابق خنده است. شاید خنده به این که می‌توان با کمترین زحمت و یا زحمتی در خلاف جهت قوانین بین فردی و فرهنگی، کسب درآمد داشت. هرچند که آسیبی بس ژرف به فرهنگ نیز وارد شود. البته که نیاز به خنده در هر دو گروه دنبال کنندگان و دنبال‌شوندگان ارضا شد؛ ولی با چه هزینه ای؟!

#دکترواحدی_اردکانی
دکتر حامد واحدی اردکانی
Video
#فروید در #کتاب تمدن و ملالت های آن، #هنر را یکی از سه راهی می داند که می تواند رنج بشر را تحمل پذیر کرده و تسکین دهد. اما اینجا برای تحمل پذیر شدن خود هنر (در اینجا رقص) باید مدام مسکن مصرف شود. انگشت های زخمی و خون آلود پای زن حکایت از نوع مواجهه وی با هنر دارد؛ مواجهه ای وسواس گونه و البته مازوخیستیک (آزارخواهانه). اینجا دیگر بحث، تسکین نیست بلکه شاید مجازاتی باشد که در قالب هنری رخ می نماید که از لذت بخشی آن عبور کرده تا آن سوی #لذت، تا #مرگ، تا #ژوئیسانس پیش می رود. مجازات گناهی که شاید زن در ناآگاه و یا آگاه خود #احساس می کند. زنی که تا ۹ ماه مادری کرده و از آن پس تا ۱۷ سالگی فرزند، دیگر هیچ. گویی همان بدنی که #جنین را در خود داشته و سپس رهایش ساخته، باید به هر شکل #تنبیه شود: #پوست ملتهب، #عضلات دردناک و زانوی نیازمند #جراحی را هم به پاهای خون آلود و خم شده که ظاهرا در خدمت هنر هستند، اضافه کنید. زن پس از ۱۷ سال با پسر خود دیدار می کند و در طی این دیدار احساساتی پیچیده و شاید هم ابتدایی و تقلیل یافته را تجربه می کند: احساس و عملی که با هر پسری به جز #پسر خود مجاز است و همزمان با آن، احساس مراقبت و مادرانگی. پس #پدر چه؟ پرواضح است که در این #داستان انگار چنین مفهومی وجود ندارد و البته که بدین سبب، ادیپ، نه انحلال، بلکه احیا می شود. گویی مادر و پسر، هر دو از باید و نباید #فرهنگ (قانون پدر)، پرشی بزرگ (گرند: بزرگ، جت:پرش) می کنند و فارغ از اینکه چنین عملی چقدر می تواند پرورت (منحرف از #قانون) باشد، همچون ارتباط زن با هنر، تکرار درد در ظاهری لذت بخش (امر جنسی) باشد. سوالی که در فیلم مدام به ذهن خطور می کند این است که آخر چرا با پسر خودش؟ شاید هر دو با انکار آنچه در قبل و بعد این پرش بلند است، می خواهند صرفا لحظه ای کامجویی کنند. نمی دانم، شاید هم این زن نیز همچون راسکلنیکفِ #داستایوفسکی، به سمت امری ممنوع و مستحق تنبیه پیش می رود، بلکه بعد از تنبیه، امیدی به تطهیر باشد.
آنجا که دانستن، #درد را به دنبال خود خواهد داشت، انتخاب #ناخودآگاه که اصل حاکم بر آن، "لذت" است، کدام است؟ دانستن همراه با درد یا ندانستن همراه با بی دردی یا همان #لذت؟
گاهی شنیده می شود که فرد مراجعه کننده به #درمان، تمایلی به بهبود نداشت و از این رو پیشرفتی در درمان حاصل نشد. حال سوالی مطرح می گردد که در کل، چرا مراجع میل به از دست دادن مشکلاتی را داشته باشد که یک عمر با آنها #زندگی کرده و آگاهی از علت پیدایش و شکل گیری شان، خود، درد و رنجی افزون است؟ ضرب المثلی هم در زبان ما هست که اشاره به این امر دارد: بی خبری، خوش خبری

#فروید می گوید اگر ادراک و دانستن #واقعیت، ناخشنودی را به دنبال آورد، این دانستن #حقیقت است که باید قربانی شود.

سوالی دیگر
آیا علت اصلی مراجعه فرد به درمان، بیشتر برای از بین رفتن مشکلاتش است یا آنکه دیگر آنقدری #انرژی روانی برای ادامه زندگی ندارد؟
پس شاید بتوان گفت به عامل محرک دیگری، غیر از میل #روانکاوی شونده به درمان شدن، برای پیشبرد درمان نیاز است و آن میل #روانکاو است. میلی که موضوع و مقصد آن، نه روانکاوی شونده و نه فلان رفتار یا طرز فکر در وی است.

#دکترواحدی_اردکانی