Forwarded from اتچ بات
"جانا سخن از زبان ما میگویی"
سلام دوستان
متن و #آهنگ #اینستاگرام که #هنرمند و #روانشناس_سلامت خوب کشورمون، آقای دکتر #محمدرضافروتن عزیز اجرا کردن رو خدمتتون تقدیم میکنم.
باعث #امیدواری هست که در زمینه #سلامت_روان، با استفاده از ابزار قدرتمند #موسیقی کار با معنا و مفهومی انجام شده.
به امید کارهای بیشتر در این حوزه
🌱🌹
توی این جهان مجازی همه
شبیه توهم شدن رو علف
تو عکسای شخصیتو رو میکنی
یه گله هیولا میرن توی کف
یه شب توی صفحت پر از جونور
یه شب مرده های سیاست زده
یه شب فرقه های عجیب و غریب
یه #شب سمفونی های آفت زده
کامنت های وحشی کامنت های رام
زیر پستته توی اینستاگرام
یه شب یه سری اصطلاحات چرت
چه زیبا گلم #عشق من بهترین
یه شب یه سری فحش های رکیک
سه نقطه سه نقطه سه نقطه ترین
ریموت روان تو دست کیه
چی داره تو رو کنترل میکنه
کی تو #آیفون تصویری ۹ به بعد
با بغضش جهانی رو خل میکنه
شبیه #توهم شدی رو #علف
منم ۹ به بعد عین روزای #جنگ
تو هی لایک میگیری از آدم ها
منم هی میمیریم با توپ و تفنگ
کامنت های وحشی کامنت های رام
زیر پستته توی اینستاگرام
@dr_hamedvahedi
instagram.com/dr_hamed.vahedi
#drhamedvahedi
سلام دوستان
متن و #آهنگ #اینستاگرام که #هنرمند و #روانشناس_سلامت خوب کشورمون، آقای دکتر #محمدرضافروتن عزیز اجرا کردن رو خدمتتون تقدیم میکنم.
باعث #امیدواری هست که در زمینه #سلامت_روان، با استفاده از ابزار قدرتمند #موسیقی کار با معنا و مفهومی انجام شده.
به امید کارهای بیشتر در این حوزه
🌱🌹
توی این جهان مجازی همه
شبیه توهم شدن رو علف
تو عکسای شخصیتو رو میکنی
یه گله هیولا میرن توی کف
یه شب توی صفحت پر از جونور
یه شب مرده های سیاست زده
یه شب فرقه های عجیب و غریب
یه #شب سمفونی های آفت زده
کامنت های وحشی کامنت های رام
زیر پستته توی اینستاگرام
یه شب یه سری اصطلاحات چرت
چه زیبا گلم #عشق من بهترین
یه شب یه سری فحش های رکیک
سه نقطه سه نقطه سه نقطه ترین
ریموت روان تو دست کیه
چی داره تو رو کنترل میکنه
کی تو #آیفون تصویری ۹ به بعد
با بغضش جهانی رو خل میکنه
شبیه #توهم شدی رو #علف
منم ۹ به بعد عین روزای #جنگ
تو هی لایک میگیری از آدم ها
منم هی میمیریم با توپ و تفنگ
کامنت های وحشی کامنت های رام
زیر پستته توی اینستاگرام
@dr_hamedvahedi
instagram.com/dr_hamed.vahedi
#drhamedvahedi
Telegram
attach 📎
نخست او من را خنداند و سپس من او را
در #زندگی بشر #خنده و #سرگرمی جایگاه پررنگی داشته و در قالب های مختلفی چون #لطیفه یا #طنز آن هم به اشکالی متفاوت همچون #فیلم، #تئاتر و #موسیقی رخ نمایان کرده است. این پدیده همچنین از ابعاد مختلفی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. #فروید در کتاب لطیفه ها و ارتباطشان با ناآگاه (۱۹۰۵) به این مفهوم به گونه ای اشاره کرده است که گویی خنده از یک منظر، نوعی گذار از تروماست. به بیانی دیگر خنده و لطیفه، به سوژه این امکان را می دهد که در عین ورود به محتوای #تروما، در فضایی قابل تحمل تر و فراغتی نسبی و البته ظاهری از #درد تروما، راجع به آن حرف بزند. اما در این مجال، قصد بر این است که به خنده از این جهت پرداخته شود که چه کسی با چه فعلی و چه سازوکاری باعث خنداندن چه کسی می شود و البته که نتیجه آن چیست.
با نگاهی به برخی از صفحات #اینستاگرام که در آن گرداننده صفحه با به اشتراک گذاشتن برخی تصاویر از جمله عمومی کردن خصوصیترین ابعاد زندگی خود، حتی تا جایی که انجام آن در هر مکانی علیرغم خصوصی بودنش امکان پذیر نیست، سوژه خنده دنبال کنندگان صفحه خود می شود. تصاویری چون چگونگی تراشیدن موهای زائد بدن آن هم در حمام و یا نیاز فوری به انجام عملی گوارشی در حین پخش تصویری زنده (Live). البته که این تصاویر برای بسیاری افراد خنده دار است و نیاز مذکور بشر از این راه ارضا می گردد.
آری او من را خنداند. اما با چه فعلی؟!
با نگاهی متاخرتر به این صفحات متوجه میشویم که با این ساز و کار بر تعداد دنبال کنندگان وی اضافه میشود؛ چراکه ما می دانیم، #بشر به خندیدن نیاز دارد. اما پس از چندی دنبال کنندگان که دیگر ممکن است شمار آنها به هزاران و حتی چند میلیون نفر رسیده باشد، در لابه لای پست های گفته شده، شاهد تصاویر دیگری نیز می شوند. اینکه همان سوژه در کدام رستوران شام می خورد و یا اینکه همان تیغی را که برای تراشیدن موهای زائد بدن استفاده می کند، از کدام فروشگاه می خرد. به عبارتی صفحه مذکور در بازه هایی زمانی، تغییر کاربری داده و اکنون شاهد صفحه ای تبلیغاتی هستیم که همان گرداننده با #عریان کردن زندگی خصوصی و نیز استمرار اموری که در بسیاری #فرهنگ ها نه تنها هنجار نیست و بلکه ضد فرهنگ است و البته که به خاطر آن دستمزدی گزاف نیز دریافت می کند، صاحب کسب و کاری شده است. گویا در این حین، مشکل اشتغال زایی نیز در حال حل شدن است. به عبارتی شاید آنچه می بینیم پاداشی است که دنبال کنندگان فراوان آن سوژه خنده، به انجام کارهایی نه تنها غیر مولد و بلکه ضد فرهنگ او میدهند. گویا اکنون سوژگانیت در خنداندن به آن کسی تفویض شد که تا کنون برای خندیدن به این صفحه پیوسته بود و حال نوبت خندیدن سوژه سابق خنده است. شاید خنده به این که میتوان با کمترین زحمت و یا زحمتی در خلاف جهت قوانین بین فردی و فرهنگی، کسب درآمد داشت. هرچند که آسیبی بس ژرف به فرهنگ نیز وارد شود. البته که نیاز به خنده در هر دو گروه دنبال کنندگان و دنبالشوندگان ارضا شد؛ ولی با چه هزینه ای؟!
#دکترواحدی_اردکانی
در #زندگی بشر #خنده و #سرگرمی جایگاه پررنگی داشته و در قالب های مختلفی چون #لطیفه یا #طنز آن هم به اشکالی متفاوت همچون #فیلم، #تئاتر و #موسیقی رخ نمایان کرده است. این پدیده همچنین از ابعاد مختلفی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. #فروید در کتاب لطیفه ها و ارتباطشان با ناآگاه (۱۹۰۵) به این مفهوم به گونه ای اشاره کرده است که گویی خنده از یک منظر، نوعی گذار از تروماست. به بیانی دیگر خنده و لطیفه، به سوژه این امکان را می دهد که در عین ورود به محتوای #تروما، در فضایی قابل تحمل تر و فراغتی نسبی و البته ظاهری از #درد تروما، راجع به آن حرف بزند. اما در این مجال، قصد بر این است که به خنده از این جهت پرداخته شود که چه کسی با چه فعلی و چه سازوکاری باعث خنداندن چه کسی می شود و البته که نتیجه آن چیست.
با نگاهی به برخی از صفحات #اینستاگرام که در آن گرداننده صفحه با به اشتراک گذاشتن برخی تصاویر از جمله عمومی کردن خصوصیترین ابعاد زندگی خود، حتی تا جایی که انجام آن در هر مکانی علیرغم خصوصی بودنش امکان پذیر نیست، سوژه خنده دنبال کنندگان صفحه خود می شود. تصاویری چون چگونگی تراشیدن موهای زائد بدن آن هم در حمام و یا نیاز فوری به انجام عملی گوارشی در حین پخش تصویری زنده (Live). البته که این تصاویر برای بسیاری افراد خنده دار است و نیاز مذکور بشر از این راه ارضا می گردد.
آری او من را خنداند. اما با چه فعلی؟!
با نگاهی متاخرتر به این صفحات متوجه میشویم که با این ساز و کار بر تعداد دنبال کنندگان وی اضافه میشود؛ چراکه ما می دانیم، #بشر به خندیدن نیاز دارد. اما پس از چندی دنبال کنندگان که دیگر ممکن است شمار آنها به هزاران و حتی چند میلیون نفر رسیده باشد، در لابه لای پست های گفته شده، شاهد تصاویر دیگری نیز می شوند. اینکه همان سوژه در کدام رستوران شام می خورد و یا اینکه همان تیغی را که برای تراشیدن موهای زائد بدن استفاده می کند، از کدام فروشگاه می خرد. به عبارتی صفحه مذکور در بازه هایی زمانی، تغییر کاربری داده و اکنون شاهد صفحه ای تبلیغاتی هستیم که همان گرداننده با #عریان کردن زندگی خصوصی و نیز استمرار اموری که در بسیاری #فرهنگ ها نه تنها هنجار نیست و بلکه ضد فرهنگ است و البته که به خاطر آن دستمزدی گزاف نیز دریافت می کند، صاحب کسب و کاری شده است. گویا در این حین، مشکل اشتغال زایی نیز در حال حل شدن است. به عبارتی شاید آنچه می بینیم پاداشی است که دنبال کنندگان فراوان آن سوژه خنده، به انجام کارهایی نه تنها غیر مولد و بلکه ضد فرهنگ او میدهند. گویا اکنون سوژگانیت در خنداندن به آن کسی تفویض شد که تا کنون برای خندیدن به این صفحه پیوسته بود و حال نوبت خندیدن سوژه سابق خنده است. شاید خنده به این که میتوان با کمترین زحمت و یا زحمتی در خلاف جهت قوانین بین فردی و فرهنگی، کسب درآمد داشت. هرچند که آسیبی بس ژرف به فرهنگ نیز وارد شود. البته که نیاز به خنده در هر دو گروه دنبال کنندگان و دنبالشوندگان ارضا شد؛ ولی با چه هزینه ای؟!
#دکترواحدی_اردکانی