گفت‌وشنود
4.97K subscribers
3.7K photos
1.27K videos
2 files
1.64K links
در صفحه‌ی «گفت‌وشنود» مطالبی مربوط‌به «رواداری، مدارا و هم‌زیستی بین اعضای جامعه با باورهای مختلف» منتشر می‌شود.
https://dialog.tavaana.org/
Instagram.com/dialogue1402
Twitter.com/dialogue1402
Facebook.com/1402dialogue
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احمد کسروی
‏دیگری‌نامه
‏اپیزود بیستم

‏ناصر پاکدامن، نویسنده‌ کتاب «قتل کسروی» در مورد کتاب «شیعیگری» شادروان کسروی و حواشی‌اش می‌نویسد:

‏«کتاب [شیعیگری] اعتراض خشم‌آلود محافل دینی را برانگیخت. در این ایام دولتیان، «رضاخان‌زدایی» می‌کردند تا با افراط و تفریط دوران بیست‌ساله وداع کرده باشند و به این طریق، خاصه کدورت از خاطر و خشم از دل روحانیت شیعه بیرون آورند. جمله‌ای که کسروی از محمدعلی فروغی، نخستین نخست‌وزیر پس از شهریور ۲۰ نقل می‌کند بسیار پرمعنی‌ست. گویی که در آن سال‌ها رهنمود اصلی سیاست دولتیان، همین جمله است که فروغی در نخستین دیدارش با روزنامه‌نگاران به زبان آورده است:

‏«به دین هم باید حمایت کرد.»

‏در این راستاست که «شیعیگری» را توقیف می‌کنند. چاپ بعدی کتاب با عنوان بخوانند و داوری کنند انتشار می‌یابد. نمونه‌ای از این خشم بی‌پایان اهل دین را در نوشته‌های آن زمان آقای خمینی می‌توان یافت. خمینی در شرحی که با عنوان بخوانید و به کار ببندید در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۳ خورشیدی نوشته است، سراسر از بی‌عملی و بی‌کارگی اهل دین در این دوران رشد بی‌دینی و رونق کفر انتقاد می‌کند. او خطاب به اینان می‌نویسد:

‏«همه دیدید کتاب‌های یک نفر تبریزی بی‌سروپا که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب روحی له‌الفدا، آن همه جسارت‌ها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد.» 

‏برای مطالعه‌ی متن کامل اپیزود بیستم رجوع کنید به صفحه‌ی گفت‌وشنود در:

‏⁦ dialog.tavaana.org/others-20/

‏برای شنیدن نسخه‌ی کامل این اپیزود در یوتیوب به:

https://youtu.be/HR_WWYS5Lec?si=lm8sYfGSdsDc3GAm

‏برای شنیدن نسخه‌ی کامل در کست‌باکس به:

‏⁦ castbox.fm/vb/680483741

‏و برای شنیدن نسخه‌ی کامل در ساندکلود به:

‏⁦ on.soundcloud.com/wvcJh

‏رجوع کنید.

‏⁧ #دیگری‌_نامه⁩ ⁧ #احمد_کسروی⁩ ⁧ #نقد_دین⁩ ⁧ #فرقه⁩ ⁧ #شیعی_گری⁩ ⁧ #شیعه⁩ ⁧ #قتل_دگراندیش⁩ ⁧ #سیاست_حذف⁩ ⁧ #سیاست_ترور⁩ ⁧ #تروریسم⁩ ⁧ #دگراندیشی

‏⁦ @Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن دیگری لامذهب: صادق هدایت!
دیگری‌نامه
اپیزود ۲۱

«از هفته‌ گذشته که مجله‌ «اطلاعات هفتگی» از من قدردانی کرده تنفرم به موجودات اینجا هزاران بار بیشتر شده. به همه‌چیز و همه‌کس مظنونم. حتی از سایه‌ خودم رم می‌کنم.

راستی وقاحت و مادرقحبگی در این ملک تا کجا می‌رود!؟ چه سرزمین لعنتی پست گندیده‌ای و چه موجودات پست جهنمی بدجنسی دارد. حس می‌کنم که تمام زندگی‌ام را توپ بازی در دست جنده‌ها و مادرقحبه‌ها بوده‌ام. دیگر نه تنها هیچ‌گونه حس هم‌دردی برای این موجودات ندارم بلکه حس می‌کنم که با آن‌ها کوچک‌ترین سنخیت و جنسیت هم نمی‌توانم داشته باشم.

این شرح‌حال عجیب که برایم به کلی تازگی داشت به قلم ابوالحسن احتشامی بود. این اسم را برای اولین بار خواندم اما او خودش را دوست صمیمی من معرفی کرده بود. به قدری دروغ گفته بود و بهتان زده بود و ضمنا صورت حق‌به‌جانب به خود گرفته بود که لایق بود زمام‌دار آینده‌ مملکت بشود.

به طور کلی مرا موجودی دائم‌الخمر که از زن نفرت دارد و خطرناک است و لامذهب و گیاه‌خوار هم می‌باشد معرفی کرده بود. این مقاله با همکاری کیوانی و سرکیسیان و دخالت صبحی نوشته شده بود و روی سخنش به آخوندها بود. البته به منظور چاقوکشی و افتضاح.» 

نامه‌ی هدایت به شهیدنورایی؛ مورخه‌ی ۱۸ مهرماه ۱۳۲۶ - کمتر از دو سال از ترور فجیع احمد کسروی

برای مطالعه‌ی متن کامل این اپیزود در صفحه‌ی گفت‌‌وشنود رجوع کنید به:

https://dialog.tavaana.org/others-21/

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل در یوتیوب به:

https://youtu.be/TkBqOBCXXFk

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل در کست‌باکس به:

https://castbox.fm/vb/680484475

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل در ساندکلود به:

https://soundcloud.com/tavaana/uawsqlonlprj

رجوع کنید.

#دیگری_نامه #صادق_هدایت #توپ_مرواری #ترور #تروریسم #دگراندیش #لامذهب #خداناباور #بی_خدا #مدارا #رواداری #شیعی_گری #گیاهخواری

@Dialogue1402
«من راستی خنده‌ام می‌گیرد وقتی می‌بینم این مردم خود را به اسلام می‌بندند و یا از آن طرفداری می‌کنند. یک پایه‌ی مهم اسلام، توحید است. شما از همین توحید چه بهره‌ای دارید!؟ اگر یک مادّی تمام، ادعای توحید کند، خیلی به حقیقت نزدیک‌تر است زیرا او همه‌ی عامل را پیرو یک نظام ثابت می‌داند ولی شما هزاران سنگ و چوب قبر و صاحب قبر را دست‌اندرکار می‌دانید.»

اینها جملات علی‌اکبر حکمی‌زاده است. او مجموعه‌ای از جدلیات بی‌پرده و بی‌پروای خود علیه آنچه دین مسلط ایرانیان می‌نامید را در نشریه‌ی پرچم در سال ۱۳۲۲ منتشر کرد و سپس در قالب کتابی به نام «اسرار هزارساله» منتشر نمود.

انتشار چنین کتابی در ان اوضاع و احوال به این علت شجاعانه بود، که با تبعید رضاشاه، دولت مرکزی ضعیف شده بود. در همین ایام است که افراد مرتجعی مانند محسن صدر، دوباره به میدان بازمی‌گردند و آثار انتقادی احمد کسروی را ممنوع‌الانتشار می‌کنند. قتل احمد کسروی هم در ۱۳۲۴ محصول خلأ قدرت ناشی از نبود دولت رضاشاهی‌ست. با این حال، حکمی‌زاده که خود مانند کسروی و تقی‌زاده، تحصیلات حوزوی را تجربه کرده بود، تلاش می‌کند با طرح پرسش‌های ساده اما گزنده، تناقضات ایرانیان را نشان دهد. او در این کار، به ویژه فرهنگ دینی مسلط را نقد می‌کند.

گفتار یکم در کتاب «اسرار هزارساله»، «خدا» نام دارد. حکمی‌زاده تاکید می‌کند که اولین اصل اسلام، توحید است. «قرآن، در چند جا می‌گوید خود پیغمبر غیب نمی داند. در چند جا می‌گوید که او هم بشری‌ست مانند دیگران. جز اینکه به او وحی می‌شود و می‌گوید که او مالک سود و زیان خود نیست. (قل لا الملک لنفسی نفعاً و لاضراً) ولی شما برای امام‌زاده داوود هم حاضر نیستید اینها را بپذیرید!»

حکمی‌زاده در انتقاد از زیارت شیعی که آن را «گنبدپرستی» می‌نامد و همین‌طور باور به شفاعت امامان و قدیسین، می‌نویسد:

«ابن مکتوم، از اصحاب خاص پیغمبر، کور بود. نه او بینایی خود را از پیغمبر خواست و نه پیغمبر چنین کاری کرد. عقیل، برادر علی کور بود. نه این برادر، خود دخیل بست و نه او عقیل را به چنین حاجتی رسانید. ولی شما می‌گویید تربت امام، شفای هر درد و امان از هر بلایی‌ست. نه راستی شما در این سخن اگر شوخی می‌کنید که دین و خدا و جان مردم شوخی‌بردار نیست. و اگر جدی می‌گویید پس چرا معطلید!؟ بگویید همه‌ی این بیمارستان‌ها و داروهانه‌ها و دانشکده‌های طب و داروسازی را برچینند!»

چنین انتقادات عقل‌گرایانه‌ای، بعدها از برخی دیگر از نویسندگان منتقد شیعه که خود شیعه‌زاده بودند هم ابراز شد. به عنوان نمونه، حیدرعلی قلمداران در کتاب «راه نجات از شر غلات» همین‌گونه ملاحظات عقلانی را مبنای انتقاد از «دین مسلط» قرار می‌دهد و فقدان مبانی اسلامی، و حتی ضدیت این رفتارها را با اسلام، ادعا می‌کند. در اپیزود هشتم از دیگری‌نامه، شرحی از او و عقایدش را شاهد بودید. علاوه بر قلمداران، ابوالفضل برقعی هم یکی دیگر از نیروهای ریزشی سازمان شیعه محسوب می‌شد که البته کمی بعدتر، به صف این گونه منتقدان عقل‌گرا پیوست.

«اسرار هزارساله» با واکنش خمینی جوان هم مواجه شد و رساله‌ی «کشف‌الاسرار» خمینی در پاسخ به آن نوشته شد. غم‌انگیز است که با فروپاشی نظام شاهنشاهی، ورق به نفع حامیان راست‌کیش شیعیگری برگشت. مطالعه‌ی کتاب «اسرار هزارساله» از حیث نکته‌سنجی‌های عقل‌گرایانه‌ای که می‌کند و به ویژه،‌ وقتی در بستر تاریخ غم‌بار صد سال. اخیر نگریسته شود، هنوز خواندنی‌ست. متن این کتاب به صورت رایگان و در قالب پی.‌دی.اف، به. آسانی قابل دانلود است.

https://x.com/dialogue1402/status/1793701277299261902?s=46

#نقد_دین #نوگرایی_دینی #سکولاریسم #شیعه #شیعی_گری #زیارت #شفاعت #گفتگو

@Dialogue1402
«۳۳ سال و نیم از فتوای آیت‌الله خمینی علیه من و همه افراد درگیر در انتشار «آیات شیطانی» گذشته بود. در طول این سالها، اعتراف می‌کنم، گاهی تصور می‌کردم که قاتل من در یکی از انجمن‌های عمومی ظاهر می‌شود و به همین شکل به سراغم می‌آید. بنابراین اولین فکری که وقتی این شکلی قاتل را دیدم که به سمتم می‌دوید [به ذهنم رسید] این بود: پس تویی!… آمدی…

گفته می‌شود آخرین کلمات هنری جیمز در بستر مرگ این بود: «پس بالاخره آمد! آن امر نامدار!» مرگ داشت سراغ من می‌آمد؛ اما به نظرم نامدار نمی‌رسید! به نظرم ناهنجار می‌آمد!»

اینها جملات رشدی پس از سوءقصد ۱۲ آگوست سال ۲۰۲۲ در ایالات نیویورک آمریکاست. بر اثر این سوقصد، این نویسنده‌ی نامدار آسیب‌های جدی دید و از جمله چشم راست خود را برای همیشه از دست داد. او در این رمان کوتاه که نامش «چاقو» است پیش و پس از این ترور دردناک را توضیح می‌دهد و از خواب هولناک پیش از برگزاری جلسه و از تروریستی که «… نام مستعارش، از نام‌های واقعی افراطیون مشهور شیعه ساخته شده بود» صحبت می‌کند.

مترجمان فارسی این جدیدترین اثر سلمان رشدی، در مقدمه توضیح کوتاهی در مورد سوابق رشدی و آثار مشهور قبلی‌اش می‌دهند. آن‌ها خود را «گروه مترجمان پنهان» نامیده‌اند. ناشر هم، خود را «نشر پنهان» نامیده و در صفحات اول، یادآوری کرده‌اند که «کلیه حقوق معنوی این اثر متعلق به نویسنده است»…

برای مطالعه ادامه یادداشت و دسترسی به کانال تلگرامی «مترجمان پنهان» که کتاب را به رایگان در اختیار فارسی‌زبان قرار می‌دهند، به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/knife-salman-rushdie/

#سلمان_رشدی #چاقو #ترور #تروریسم_ایدئولوژیک #شیعی_گری #تشیع #اسلام‌گرایی #دهشت_افکنی #آزادی_بیان

@Dialogue1402
در تابستان ۱۳۵۸، یعنی درست در اولین تابستان پس از تشکیل دولت شیعه در ایران، تیری در روستای «دیزیجان» شلیک شد که شاید قرار نبود قربانی‌اش را بکشد؛ بلکه فقط بترساند. چون تروریست خود را به داخل منزل قربانی که خواب بود رسانده، و از نزدیک شلیک کرده بود. اما فقط پوست گردن قربانی را خراش داد!

قربانی، حیدرعلی قلمداران قمی بود که قلمش را عمری برای پیراستن فرهنگ و تفکر شیعه، از اندیشه‌های مبالغه‌آمیز و غیراسلامی گردانده بود و البته در این مورد دلیری بسیار به خرج داده بود. موجب تاسف و البته تامل اینکه جان او درست پس از برآمدن یک دولت شیعی، در معرض خطر قرار گرفته بود! تروریست یک شیعه‌ کوردل و متعصب بود که خود را در پناه دولت شیعه‌ تازه‌تاسیس، در امن و امان می‌یافت. قلمداران اما، یک شیعه‌ پاکباخته و انتقادگر که صمیمانه می‌خواست شیعه‌بودنش در تضاد با مسلمان‌بودن نباشد!   


برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/heydarali_ghalamdaran/

#حیدرعلی_قلمداران #دگردینی #نقد_دینی #شیعی_گری #اسلام #نقد_شیعه #گفتگو #مدار ا

@Dialogue1402
*امروز سالگرد حمله ناکام به سلمان رشدی توسط یک اسلامگرای افراطی است. ‌

«۳۳ سال و نیم از فتوای آیت‌الله خمینی علیه من و همه افراد درگیر در انتشار «آیات شیطانی» گذشته بود. در طول این سالها، اعتراف می‌کنم، گاهی تصور می‌کردم که قاتل من در یکی از انجمن‌های عمومی ظاهر می‌شود و به همین شکل به سراغم می‌آید. بنابراین اولین فکری که وقتی این شکلی قاتل را دیدم که به سمتم می‌دوید [به ذهنم رسید] این بود: پس تویی!… آمدی…

گفته می‌شود آخرین کلمات هنری جیمز در بستر مرگ این بود: «پس بالاخره آمد! آن امر نامدار!» مرگ داشت سراغ من می‌آمد؛ اما به نظرم نامدار نمی‌رسید! به نظرم ناهنجار می‌آمد!»

اینها جملات رشدی پس از سوءقصد ۱۲ آگوست سال ۲۰۲۲ در ایالات نیویورک آمریکاست. بر اثر این سوقصد، این نویسنده‌ی نامدار آسیب‌های جدی دید و از جمله چشم راست خود را برای همیشه از دست داد. او در این رمان کوتاه که نامش «چاقو» است پیش و پس از این ترور دردناک را توضیح می‌دهد و از خواب هولناک پیش از برگزاری جلسه و از تروریستی که «… نام مستعارش، از نام‌های واقعی افراطیون مشهور شیعه ساخته شده بود» صحبت می‌کند.

مترجمان فارسی این جدیدترین اثر سلمان رشدی، در مقدمه توضیح کوتاهی در مورد سوابق رشدی و آثار مشهور قبلی‌اش می‌دهند. آن‌ها خود را «گروه مترجمان پنهان» نامیده‌اند. ناشر هم، خود را «نشر پنهان» نامیده و در صفحات اول، یادآوری کرده‌اند که «کلیه حقوق معنوی این اثر متعلق به نویسنده است»…

برای مطالعه ادامه یادداشت و دسترسی به کانال تلگرامی «مترجمان پنهان» که کتاب را به رایگان در اختیار فارسی‌زبان قرار می‌دهند، به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/knife-salman-rushdie/

#سلمان_رشدی #چاقو #ترور #تروریسم_ایدئولوژیک #شیعی_گری #تشیع #اسلام‌گرایی #دهشت_افکنی #آزادی_بیان

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«ناب‌گرایان»
دیگری‌نامه
اپیزود نوزدهم

… مردم آباده نمی‌دانستند که این روحانی، اساسا باورهای آخرزمانی ندارد و چنین باورهایی را غیراسلامی می‌شمارد.

ابوالفضل برقعی که در خانواده‌ای شیعه متولد شده بود، به مرور عقاید سنتی شیعی را کنار گذاشت و مدعی شد که امام یازدهم شیعیان، حسن عسگری، اساسا فرزندی نداشته است. او تمامی عمر خود را صرف مبارزه با عقایدی کرد که به زعم او، سنخیتی با اسلام و قرآن نداشت.

در این اپیزود با نام «ناب‌گرایان» شما داستان ابوالفضل برقعی را خواهید شنید که برای زدودن چهره‌ سنت اسلامی از مفاهیم و باورهای دخیل، یعنی برای پاک و پیراسته کردن آن، برای ناب کردن آن، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و در این راه رنج بسیار به جان خرید. 

برای مطالعه ادامه این متن به صفحه گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/others-19/

برای شنیدن نسخه کامل این اپیزود در یوتیوب به:

https://youtu.be/WQ_ai-sb8RE?si=IxtgyPi7mlnVNLKD

و در ساندکلود به:

https://on.soundcloud.com/KEja7

و در کست‌باکس به:

https://castbox.fm/vb/678340274

رجوع کنید.

#دیگری_نامه #ابوالفضل_برقعی #سوانح_ایام #دگردینی #نقد_دینی #شیعی #شیعی_گری #تشیع #اسلام #مهدی_موعود #ناجی_آخرزمان #سوشیانس

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احمد کسروی
دیگری‌نامه
اپیزود بیستم

… من «میراحمد چهارم بودم که چهارشنبه، هشتم مهرماه ۱۲۶۹ خورشیدی متولد شدم.»

داستان زندگی این میراحمد چهارم چنان رقم خورد که بیشتر منتقد جریان‌های اصلی جامعه‌ خود، از جمله منتقد تندوتیز مذهب شیعه باشد تا آنکه نقش مرجعی شیعی برای مردم را ایفا‌ کند.

او در همین نوشته‌ زندگانی من یادآوری می‌کند که پدرش اگرچه مرد معتقدی بوده، اما به ملاها خوشبین نبوده است. هرگز روضه‌خوان‌ها را به منزلش راه نداده و موافق سفرهای پرخرج و دورودراز به کربلا برای زیارت نبوده است و معتقد بوده که این پول‌ها را باید صرف نیازمندان کرد. کسروی می‌گوید که پدرش در آخرین دقایقی که زنده بود، وصیت کرد که «پسر من میراحمد درس بخواند؛ همیشه باید یک عالمی در خانواده‌ ما باشد. ولی نان ملایی نخورد. نان ملایی شرک است.» 

یکی از مهم‌ترین مشخصه‌های احمد کسروی، توجه ویژه‌اش به زبان و پدیده‌های زبانی بود. معلمین او در مکتب‌خانه فارسی نمی‌دانستند و به ترکی آموزش می‌دادند و به گفته‌ او، حتی عربی را هم مسلط نبودند. میراحمد جوان داستان ما، در مکتب‌خانه‌هایی تربیت پیدا کرد که کیفیت آموزشی پایینی داشتند و خود او می‌نویسد که…

برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/others-20/

برای شنیدن این اپیزود در یوتیوب به:

https://youtu.be/HR_WWYS5Lec?si=kVSldEeo_Y8nBqXm

و برای شنیدن این اپیزود در کست‌باکس به:

https://castbox.fm/vb/680483741

و برای شنیدن این اپیزود در ساندکلود به:

https://on.soundcloud.com/wvcJh

رجوع کنید.

#دیگری_نامه #نقد_دین #دگردینی #دگرباشی #شیعی_گری #نقد_شیعه #نقد_اسلام #نقادی #احمد_کسروی #ترور #تروریسم

@Dialogue1402
«من راستی خنده‌ام می‌گیرد وقتی می‌بینم این مردم خود را به اسلام می‌بندند و یا از آن طرفداری می‌کنند. یک پایه‌ی مهم اسلام، توحید است. شما از همین توحید چه بهره‌ای دارید!؟ اگر یک مادّی تمام، ادعای توحید کند، خیلی به حقیقت نزدیک‌تر است زیرا او همه‌ی عامل را پیرو یک نظام ثابت می‌داند ولی شما هزاران سنگ و چوب قبر و صاحب قبر را دست‌اندرکار می‌دانید.»

اینها جملات علی‌اکبر حکمی‌زاده است. او مجموعه‌ای از جدلیات بی‌پرده و بی‌پروای خود علیه آنچه دین مسلط ایرانیان می‌نامید را در نشریه‌ی پرچم در سال ۱۳۲۲ منتشر کرد و سپس در قالب کتابی به نام «اسرار هزارساله» منتشر نمود.

انتشار چنین کتابی در ان اوضاع و احوال به این علت شجاعانه بود، که با تبعید رضاشاه، دولت مرکزی ضعیف شده بود. در همین ایام است که افراد مرتجعی مانند محسن صدر، دوباره به میدان بازمی‌گردند و آثار انتقادی احمد کسروی را ممنوع‌الانتشار می‌کنند. قتل احمد کسروی هم در ۱۳۲۴ محصول خلأ قدرت ناشی از نبود دولت رضاشاهی‌ست. با این حال، حکمی‌زاده که خود مانند کسروی و تقی‌زاده، تحصیلات حوزوی را تجربه کرده بود، تلاش می‌کند با طرح پرسش‌های ساده اما گزنده، تناقضات ایرانیان را نشان دهد. او در این کار، به ویژه فرهنگ دینی مسلط را نقد می‌کند.

گفتار یکم در کتاب «اسرار هزارساله»، «خدا» نام دارد. حکمی‌زاده تاکید می‌کند که اولین اصل اسلام، توحید است. «قرآن، در چند جا می‌گوید خود پیغمبر غیب نمی داند. در چند جا می‌گوید که او هم بشری‌ست مانند دیگران. جز اینکه به او وحی می‌شود و می‌گوید که او مالک سود و زیان خود نیست. (قل لا الملک لنفسی نفعاً و لاضراً) ولی شما برای امام‌زاده داوود هم حاضر نیستید اینها را بپذیرید!»

حکمی‌زاده در انتقاد از زیارت شیعی که آن را «گنبدپرستی» می‌نامد و همین‌طور باور به شفاعت امامان و قدیسین، می‌نویسد:

«ابن مکتوم، از اصحاب خاص پیغمبر، کور بود. نه او بینایی خود را از پیغمبر خواست و نه پیغمبر چنین کاری کرد. عقیل، برادر علی کور بود. نه این برادر، خود دخیل بست و نه او عقیل را به چنین حاجتی رسانید. ولی شما می‌گویید تربت امام، شفای هر درد و امان از هر بلایی‌ست. نه راستی شما در این سخن اگر شوخی می‌کنید که دین و خدا و جان مردم شوخی‌بردار نیست. و اگر جدی می‌گویید پس چرا معطلید!؟ بگویید همه‌ی این بیمارستان‌ها و داروهانه‌ها و دانشکده‌های طب و داروسازی را برچینند!»

چنین انتقادات عقل‌گرایانه‌ای، بعدها از برخی دیگر از نویسندگان منتقد شیعه که خود شیعه‌زاده بودند هم ابراز شد. به عنوان نمونه، حیدرعلی قلمداران در کتاب «راه نجات از شر غلات» همین‌گونه ملاحظات عقلانی را مبنای انتقاد از «دین مسلط» قرار می‌دهد و فقدان مبانی اسلامی، و حتی ضدیت این رفتارها را با اسلام، ادعا می‌کند. در اپیزود هشتم از دیگری‌نامه، شرحی از او و عقایدش را شاهد بودید. علاوه بر قلمداران، ابوالفضل برقعی هم یکی دیگر از نیروهای ریزشی سازمان شیعه محسوب می‌شد که البته کمی بعدتر، به صف این گونه منتقدان عقل‌گرا پیوست.

«اسرار هزارساله» با واکنش خمینی جوان هم مواجه شد و رساله‌ی «کشف‌الاسرار» خمینی در پاسخ به آن نوشته شد. غم‌انگیز است که با فروپاشی نظام شاهنشاهی، ورق به نفع حامیان راست‌کیش شیعیگری برگشت. مطالعه‌ی کتاب «اسرار هزارساله» از حیث نکته‌سنجی‌های عقل‌گرایانه‌ای که می‌کند و به ویژه،‌ وقتی در بستر تاریخ غم‌بار صد سال. اخیر نگریسته شود، هنوز خواندنی‌ست. متن این کتاب به صورت رایگان و در قالب پی.‌دی.اف، به. آسانی قابل دانلود است.

https://dialog.tavaana.org/asrare-hezarsaleh/

#نقد_دین #نوگرایی_دینی #سکولاریسم #شیعه #شیعی_گری #زیارت #شفاعت #گفتگو

@Dialogue1402
«۳۳ سال و نیم از فتوای آیت‌الله خمینی علیه من و همه افراد درگیر در انتشار «آیات شیطانی» گذشته بود. در طول این سالها، اعتراف می‌کنم، گاهی تصور می‌کردم که قاتل من در یکی از انجمن‌های عمومی ظاهر می‌شود و به همین شکل به سراغم می‌آید. بنابراین اولین فکری که وقتی این شکلی قاتل را دیدم که به سمتم می‌دوید [به ذهنم رسید] این بود: پس تویی!… آمدی…

گفته می‌شود آخرین کلمات هنری جیمز در بستر مرگ این بود: «پس بالاخره آمد! آن امر نامدار!» مرگ داشت سراغ من می‌آمد؛ اما به نظرم نامدار نمی‌رسید! به نظرم ناهنجار می‌آمد!»

اینها جملات رشدی پس از سوءقصد ۱۲ آگوست سال ۲۰۲۲ در ایالات نیویورک آمریکاست. بر اثر این سوقصد، این نویسنده‌ی نامدار آسیب‌های جدی دید و از جمله چشم راست خود را برای همیشه از دست داد. او در این رمان کوتاه که نامش «چاقو» است پیش و پس از این ترور دردناک را توضیح می‌دهد و از خواب هولناک پیش از برگزاری جلسه و از تروریستی که «… نام مستعارش، از نام‌های واقعی افراطیون مشهور شیعه ساخته شده بود» صحبت می‌کند.

مترجمان فارسی این جدیدترین اثر سلمان رشدی، در مقدمه توضیح کوتاهی در مورد سوابق رشدی و آثار مشهور قبلی‌اش می‌دهند. آن‌ها خود را «گروه مترجمان پنهان» نامیده‌اند. ناشر هم، خود را «نشر پنهان» نامیده و در صفحات اول، یادآوری کرده‌اند که «کلیه حقوق معنوی این اثر متعلق به نویسنده است»…

برای مطالعه ادامه یادداشت و دسترسی به کانال تلگرامی «مترجمان پنهان» که کتاب را به رایگان در اختیار فارسی‌زبان قرار می‌دهند، به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/knife-salman-rushdie/

#سلمان_رشدی #چاقو #ترور #تروریسم_ایدئولوژیک #شیعی_گری #تشیع #اسلام‌گرایی #دهشت_افکنی #آزادی_بیان

@Dialogue1402
«من راستی خنده‌ام می‌گیرد وقتی می‌بینم این مردم خود را به اسلام می‌بندند و یا از آن طرفداری می‌کنند. یک پایه‌ی مهم اسلام، توحید است. شما از همین توحید چه بهره‌ای دارید!؟ اگر یک مادّی تمام، ادعای توحید کند، خیلی به حقیقت نزدیک‌تر است زیرا او همه‌ی عامل را پیرو یک نظام ثابت می‌داند ولی شما هزاران سنگ و چوب قبر و صاحب قبر را دست‌اندرکار می‌دانید.»

اینها جملات علی‌اکبر حکمی‌زاده است. او مجموعه‌ای از جدلیات بی‌پرده و بی‌پروای خود علیه آنچه دین مسلط ایرانیان می‌نامید را در نشریه‌ی پرچم در سال ۱۳۲۲ منتشر کرد و سپس در قالب کتابی به نام «اسرار هزارساله» منتشر نمود.

انتشار چنین کتابی در ان اوضاع و احوال به این علت شجاعانه بود، که با تبعید رضاشاه، دولت مرکزی ضعیف شده بود. در همین ایام است که افراد مرتجعی مانند محسن صدر، دوباره به میدان بازمی‌گردند و آثار انتقادی احمد کسروی را ممنوع‌الانتشار می‌کنند. قتل احمد کسروی هم در ۱۳۲۴ محصول خلأ قدرت ناشی از نبود دولت رضاشاهی‌ست. با این حال، حکمی‌زاده که خود مانند کسروی و تقی‌زاده، تحصیلات حوزوی را تجربه کرده بود، تلاش می‌کند با طرح پرسش‌های ساده اما گزنده، تناقضات ایرانیان را نشان دهد. او در این کار، به ویژه فرهنگ دینی مسلط را نقد می‌کند.

گفتار یکم در کتاب «اسرار هزارساله»، «خدا» نام دارد. حکمی‌زاده تاکید می‌کند که اولین اصل اسلام، توحید است. «قرآن، در چند جا می‌گوید خود پیغمبر غیب نمی داند. در چند جا می‌گوید که او هم بشری‌ست مانند دیگران. جز اینکه به او وحی می‌شود و می‌گوید که او مالک سود و زیان خود نیست. (قل لا الملک لنفسی نفعاً و لاضراً) ولی شما برای امام‌زاده داوود هم حاضر نیستید اینها را بپذیرید!»

حکمی‌زاده در انتقاد از زیارت شیعی که آن را «گنبدپرستی» می‌نامد و همین‌طور باور به شفاعت امامان و قدیسین، می‌نویسد:

«ابن مکتوم، از اصحاب خاص پیغمبر، کور بود. نه او بینایی خود را از پیغمبر خواست و نه پیغمبر چنین کاری کرد. عقیل، برادر علی کور بود. نه این برادر، خود دخیل بست و نه او عقیل را به چنین حاجتی رسانید. ولی شما می‌گویید تربت امام، شفای هر درد و امان از هر بلایی‌ست. نه راستی شما در این سخن اگر شوخی می‌کنید که دین و خدا و جان مردم شوخی‌بردار نیست. و اگر جدی می‌گویید پس چرا معطلید!؟ بگویید همه‌ی این بیمارستان‌ها و داروهانه‌ها و دانشکده‌های طب و داروسازی را برچینند!»

چنین انتقادات عقل‌گرایانه‌ای، بعدها از برخی دیگر از نویسندگان منتقد شیعه که خود شیعه‌زاده بودند هم ابراز شد. به عنوان نمونه، حیدرعلی قلمداران در کتاب «راه نجات از شر غلات» همین‌گونه ملاحظات عقلانی را مبنای انتقاد از «دین مسلط» قرار می‌دهد و فقدان مبانی اسلامی، و حتی ضدیت این رفتارها را با اسلام، ادعا می‌کند. در اپیزود هشتم از دیگری‌نامه، شرحی از او و عقایدش را شاهد بودید. علاوه بر قلمداران، ابوالفضل برقعی هم یکی دیگر از نیروهای ریزشی سازمان شیعه محسوب می‌شد که البته کمی بعدتر، به صف این گونه منتقدان عقل‌گرا پیوست.

«اسرار هزارساله» با واکنش خمینی جوان هم مواجه شد و رساله‌ی «کشف‌الاسرار» خمینی در پاسخ به آن نوشته شد. غم‌انگیز است که با فروپاشی نظام شاهنشاهی، ورق به نفع حامیان راست‌کیش شیعیگری برگشت. مطالعه‌ی کتاب «اسرار هزارساله» از حیث نکته‌سنجی‌های عقل‌گرایانه‌ای که می‌کند و به ویژه،‌ وقتی در بستر تاریخ غم‌بار صد سال. اخیر نگریسته شود، هنوز خواندنی‌ست. متن این کتاب به صورت رایگان و در قالب پی.‌دی.اف، به. آسانی قابل دانلود است.

https://dialog.tavaana.org/asrare-hezarsaleh/

#نقد_دین #نوگرایی_دینی #سکولاریسم #شیعه #شیعی_گری #زیارت #شفاعت #گفتگو

@Dialogue1402
«۳۳ سال و نیم از فتوای آیت‌الله خمینی علیه من و همه افراد درگیر در انتشار «آیات شیطانی» گذشته بود. در طول این سالها، اعتراف می‌کنم، گاهی تصور می‌کردم که قاتل من در یکی از انجمن‌های عمومی ظاهر می‌شود و به همین شکل به سراغم می‌آید. بنابراین اولین فکری که وقتی این شکلی قاتل را دیدم که به سمتم می‌دوید [به ذهنم رسید] این بود: پس تویی!… آمدی…

گفته می‌شود آخرین کلمات هنری جیمز در بستر مرگ این بود: «پس بالاخره آمد! آن امر نامدار!» مرگ داشت سراغ من می‌آمد؛ اما به نظرم نامدار نمی‌رسید! به نظرم ناهنجار می‌آمد!»

اینها جملات رشدی پس از سوءقصد ۱۲ آگوست سال ۲۰۲۲ در ایالات نیویورک آمریکاست. بر اثر این سوقصد، این نویسنده‌ی نامدار آسیب‌های جدی دید و از جمله چشم راست خود را برای همیشه از دست داد. او در این رمان کوتاه که نامش «چاقو» است پیش و پس از این ترور دردناک را توضیح می‌دهد و از خواب هولناک پیش از برگزاری جلسه و از تروریستی که «… نام مستعارش، از نام‌های واقعی افراطیون مشهور شیعه ساخته شده بود» صحبت می‌کند.

مترجمان فارسی این جدیدترین اثر سلمان رشدی، در مقدمه توضیح کوتاهی در مورد سوابق رشدی و آثار مشهور قبلی‌اش می‌دهند. آن‌ها خود را «گروه مترجمان پنهان» نامیده‌اند. ناشر هم، خود را «نشر پنهان» نامیده و در صفحات اول، یادآوری کرده‌اند که «کلیه حقوق معنوی این اثر متعلق به نویسنده است»…

برای مطالعه ادامه یادداشت و دسترسی به کانال تلگرامی «مترجمان پنهان» که کتاب را به رایگان در اختیار فارسی‌زبان قرار می‌دهند، به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/knife-salman-rushdie/

#سلمان_رشدی #چاقو #ترور #تروریسم_ایدئولوژیک #شیعی_گری #تشیع #اسلام‌گرایی #دهشت_افکنی #آزادی_بیان

@Dialogue1402
«۳۳ سال و نیم از فتوای آیت‌الله خمینی علیه من و همه افراد درگیر در انتشار «آیات شیطانی» گذشته بود. در طول این سالها، اعتراف می‌کنم، گاهی تصور می‌کردم که قاتل من در یکی از انجمن‌های عمومی ظاهر می‌شود و به همین شکل به سراغم می‌آید. بنابراین اولین فکری که وقتی این شکلی قاتل را دیدم که به سمتم می‌دوید [به ذهنم رسید] این بود: پس تویی!… آمدی…

گفته می‌شود آخرین کلمات هنری جیمز در بستر مرگ این بود: «پس بالاخره آمد! آن امر نامدار!» مرگ داشت سراغ من می‌آمد؛ اما به نظرم نامدار نمی‌رسید! به نظرم ناهنجار می‌آمد!»

اینها جملات رشدی پس از سوءقصد ۱۲ آگوست سال ۲۰۲۲ در ایالات نیویورک آمریکاست. بر اثر این سوقصد، این نویسنده‌ی نامدار آسیب‌های جدی دید و از جمله چشم راست خود را برای همیشه از دست داد. او در این رمان کوتاه که نامش «چاقو» است پیش و پس از این ترور دردناک را توضیح می‌دهد و از خواب هولناک پیش از برگزاری جلسه و از تروریستی که «… نام مستعارش، از نام‌های واقعی افراطیون مشهور شیعه ساخته شده بود» صحبت می‌کند.

مترجمان فارسی این جدیدترین اثر سلمان رشدی، در مقدمه توضیح کوتاهی در مورد سوابق رشدی و آثار مشهور قبلی‌اش می‌دهند. آن‌ها خود را «گروه مترجمان پنهان» نامیده‌اند. ناشر هم، خود را «نشر پنهان» نامیده و در صفحات اول، یادآوری کرده‌اند که «کلیه حقوق معنوی این اثر متعلق به نویسنده است»…

برای مطالعه ادامه یادداشت و دسترسی به کانال تلگرامی «مترجمان پنهان» که کتاب را به رایگان در اختیار فارسی‌زبان قرار می‌دهند، به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/knife-salman-rushdie/

#سلمان_رشدی #چاقو #ترور #تروریسم_ایدئولوژیک #شیعی_گری #تشیع #اسلام‌گرایی #دهشت_افکنی #آزادی_بیان

@Dialogue1402