«من راستی خندهام میگیرد وقتی میبینم این مردم خود را به اسلام میبندند و یا از آن طرفداری میکنند. یک پایهی مهم اسلام، توحید است. شما از همین توحید چه بهرهای دارید!؟ اگر یک مادّی تمام، ادعای توحید کند، خیلی به حقیقت نزدیکتر است زیرا او همهی عامل را پیرو یک نظام ثابت میداند ولی شما هزاران سنگ و چوب قبر و صاحب قبر را دستاندرکار میدانید.»
اینها جملات علیاکبر حکمیزاده است. او مجموعهای از جدلیات بیپرده و بیپروای خود علیه آنچه دین مسلط ایرانیان مینامید را در نشریهی پرچم در سال ۱۳۲۲ منتشر کرد و سپس در قالب کتابی به نام «اسرار هزارساله» منتشر نمود.
انتشار چنین کتابی در ان اوضاع و احوال به این علت شجاعانه بود، که با تبعید رضاشاه، دولت مرکزی ضعیف شده بود. در همین ایام است که افراد مرتجعی مانند محسن صدر، دوباره به میدان بازمیگردند و آثار انتقادی احمد کسروی را ممنوعالانتشار میکنند. قتل احمد کسروی هم در ۱۳۲۴ محصول خلأ قدرت ناشی از نبود دولت رضاشاهیست. با این حال، حکمیزاده که خود مانند کسروی و تقیزاده، تحصیلات حوزوی را تجربه کرده بود، تلاش میکند با طرح پرسشهای ساده اما گزنده، تناقضات ایرانیان را نشان دهد. او در این کار، به ویژه فرهنگ دینی مسلط را نقد میکند.
گفتار یکم در کتاب «اسرار هزارساله»، «خدا» نام دارد. حکمیزاده تاکید میکند که اولین اصل اسلام، توحید است. «قرآن، در چند جا میگوید خود پیغمبر غیب نمی داند. در چند جا میگوید که او هم بشریست مانند دیگران. جز اینکه به او وحی میشود و میگوید که او مالک سود و زیان خود نیست. (قل لا الملک لنفسی نفعاً و لاضراً) ولی شما برای امامزاده داوود هم حاضر نیستید اینها را بپذیرید!»
حکمیزاده در انتقاد از زیارت شیعی که آن را «گنبدپرستی» مینامد و همینطور باور به شفاعت امامان و قدیسین، مینویسد:
«ابن مکتوم، از اصحاب خاص پیغمبر، کور بود. نه او بینایی خود را از پیغمبر خواست و نه پیغمبر چنین کاری کرد. عقیل، برادر علی کور بود. نه این برادر، خود دخیل بست و نه او عقیل را به چنین حاجتی رسانید. ولی شما میگویید تربت امام، شفای هر درد و امان از هر بلاییست. نه راستی شما در این سخن اگر شوخی میکنید که دین و خدا و جان مردم شوخیبردار نیست. و اگر جدی میگویید پس چرا معطلید!؟ بگویید همهی این بیمارستانها و داروهانهها و دانشکدههای طب و داروسازی را برچینند!»
چنین انتقادات عقلگرایانهای، بعدها از برخی دیگر از نویسندگان منتقد شیعه که خود شیعهزاده بودند هم ابراز شد. به عنوان نمونه، حیدرعلی قلمداران در کتاب «راه نجات از شر غلات» همینگونه ملاحظات عقلانی را مبنای انتقاد از «دین مسلط» قرار میدهد و فقدان مبانی اسلامی، و حتی ضدیت این رفتارها را با اسلام، ادعا میکند. در اپیزود هشتم از دیگرینامه، شرحی از او و عقایدش را شاهد بودید. علاوه بر قلمداران، ابوالفضل برقعی هم یکی دیگر از نیروهای ریزشی سازمان شیعه محسوب میشد که البته کمی بعدتر، به صف این گونه منتقدان عقلگرا پیوست.
«اسرار هزارساله» با واکنش خمینی جوان هم مواجه شد و رسالهی «کشفالاسرار» خمینی در پاسخ به آن نوشته شد. غمانگیز است که با فروپاشی نظام شاهنشاهی، ورق به نفع حامیان راستکیش شیعیگری برگشت. مطالعهی کتاب «اسرار هزارساله» از حیث نکتهسنجیهای عقلگرایانهای که میکند و به ویژه، وقتی در بستر تاریخ غمبار صد سال. اخیر نگریسته شود، هنوز خواندنیست. متن این کتاب به صورت رایگان و در قالب پی.دی.اف، به. آسانی قابل دانلود است.
https://x.com/dialogue1402/status/1793701277299261902?s=46
#نقد_دین #نوگرایی_دینی #سکولاریسم #شیعه #شیعی_گری #زیارت #شفاعت #گفتگو
@Dialogue1402
اینها جملات علیاکبر حکمیزاده است. او مجموعهای از جدلیات بیپرده و بیپروای خود علیه آنچه دین مسلط ایرانیان مینامید را در نشریهی پرچم در سال ۱۳۲۲ منتشر کرد و سپس در قالب کتابی به نام «اسرار هزارساله» منتشر نمود.
انتشار چنین کتابی در ان اوضاع و احوال به این علت شجاعانه بود، که با تبعید رضاشاه، دولت مرکزی ضعیف شده بود. در همین ایام است که افراد مرتجعی مانند محسن صدر، دوباره به میدان بازمیگردند و آثار انتقادی احمد کسروی را ممنوعالانتشار میکنند. قتل احمد کسروی هم در ۱۳۲۴ محصول خلأ قدرت ناشی از نبود دولت رضاشاهیست. با این حال، حکمیزاده که خود مانند کسروی و تقیزاده، تحصیلات حوزوی را تجربه کرده بود، تلاش میکند با طرح پرسشهای ساده اما گزنده، تناقضات ایرانیان را نشان دهد. او در این کار، به ویژه فرهنگ دینی مسلط را نقد میکند.
گفتار یکم در کتاب «اسرار هزارساله»، «خدا» نام دارد. حکمیزاده تاکید میکند که اولین اصل اسلام، توحید است. «قرآن، در چند جا میگوید خود پیغمبر غیب نمی داند. در چند جا میگوید که او هم بشریست مانند دیگران. جز اینکه به او وحی میشود و میگوید که او مالک سود و زیان خود نیست. (قل لا الملک لنفسی نفعاً و لاضراً) ولی شما برای امامزاده داوود هم حاضر نیستید اینها را بپذیرید!»
حکمیزاده در انتقاد از زیارت شیعی که آن را «گنبدپرستی» مینامد و همینطور باور به شفاعت امامان و قدیسین، مینویسد:
«ابن مکتوم، از اصحاب خاص پیغمبر، کور بود. نه او بینایی خود را از پیغمبر خواست و نه پیغمبر چنین کاری کرد. عقیل، برادر علی کور بود. نه این برادر، خود دخیل بست و نه او عقیل را به چنین حاجتی رسانید. ولی شما میگویید تربت امام، شفای هر درد و امان از هر بلاییست. نه راستی شما در این سخن اگر شوخی میکنید که دین و خدا و جان مردم شوخیبردار نیست. و اگر جدی میگویید پس چرا معطلید!؟ بگویید همهی این بیمارستانها و داروهانهها و دانشکدههای طب و داروسازی را برچینند!»
چنین انتقادات عقلگرایانهای، بعدها از برخی دیگر از نویسندگان منتقد شیعه که خود شیعهزاده بودند هم ابراز شد. به عنوان نمونه، حیدرعلی قلمداران در کتاب «راه نجات از شر غلات» همینگونه ملاحظات عقلانی را مبنای انتقاد از «دین مسلط» قرار میدهد و فقدان مبانی اسلامی، و حتی ضدیت این رفتارها را با اسلام، ادعا میکند. در اپیزود هشتم از دیگرینامه، شرحی از او و عقایدش را شاهد بودید. علاوه بر قلمداران، ابوالفضل برقعی هم یکی دیگر از نیروهای ریزشی سازمان شیعه محسوب میشد که البته کمی بعدتر، به صف این گونه منتقدان عقلگرا پیوست.
«اسرار هزارساله» با واکنش خمینی جوان هم مواجه شد و رسالهی «کشفالاسرار» خمینی در پاسخ به آن نوشته شد. غمانگیز است که با فروپاشی نظام شاهنشاهی، ورق به نفع حامیان راستکیش شیعیگری برگشت. مطالعهی کتاب «اسرار هزارساله» از حیث نکتهسنجیهای عقلگرایانهای که میکند و به ویژه، وقتی در بستر تاریخ غمبار صد سال. اخیر نگریسته شود، هنوز خواندنیست. متن این کتاب به صورت رایگان و در قالب پی.دی.اف، به. آسانی قابل دانلود است.
https://x.com/dialogue1402/status/1793701277299261902?s=46
#نقد_دین #نوگرایی_دینی #سکولاریسم #شیعه #شیعی_گری #زیارت #شفاعت #گفتگو
@Dialogue1402
«من راستی خندهام میگیرد وقتی میبینم این مردم خود را به اسلام میبندند و یا از آن طرفداری میکنند. یک پایهی مهم اسلام، توحید است. شما از همین توحید چه بهرهای دارید!؟ اگر یک مادّی تمام، ادعای توحید کند، خیلی به حقیقت نزدیکتر است زیرا او همهی عامل را پیرو یک نظام ثابت میداند ولی شما هزاران سنگ و چوب قبر و صاحب قبر را دستاندرکار میدانید.»
اینها جملات علیاکبر حکمیزاده است. او مجموعهای از جدلیات بیپرده و بیپروای خود علیه آنچه دین مسلط ایرانیان مینامید را در نشریهی پرچم در سال ۱۳۲۲ منتشر کرد و سپس در قالب کتابی به نام «اسرار هزارساله» منتشر نمود.
انتشار چنین کتابی در ان اوضاع و احوال به این علت شجاعانه بود، که با تبعید رضاشاه، دولت مرکزی ضعیف شده بود. در همین ایام است که افراد مرتجعی مانند محسن صدر، دوباره به میدان بازمیگردند و آثار انتقادی احمد کسروی را ممنوعالانتشار میکنند. قتل احمد کسروی هم در ۱۳۲۴ محصول خلأ قدرت ناشی از نبود دولت رضاشاهیست. با این حال، حکمیزاده که خود مانند کسروی و تقیزاده، تحصیلات حوزوی را تجربه کرده بود، تلاش میکند با طرح پرسشهای ساده اما گزنده، تناقضات ایرانیان را نشان دهد. او در این کار، به ویژه فرهنگ دینی مسلط را نقد میکند.
گفتار یکم در کتاب «اسرار هزارساله»، «خدا» نام دارد. حکمیزاده تاکید میکند که اولین اصل اسلام، توحید است. «قرآن، در چند جا میگوید خود پیغمبر غیب نمی داند. در چند جا میگوید که او هم بشریست مانند دیگران. جز اینکه به او وحی میشود و میگوید که او مالک سود و زیان خود نیست. (قل لا الملک لنفسی نفعاً و لاضراً) ولی شما برای امامزاده داوود هم حاضر نیستید اینها را بپذیرید!»
حکمیزاده در انتقاد از زیارت شیعی که آن را «گنبدپرستی» مینامد و همینطور باور به شفاعت امامان و قدیسین، مینویسد:
«ابن مکتوم، از اصحاب خاص پیغمبر، کور بود. نه او بینایی خود را از پیغمبر خواست و نه پیغمبر چنین کاری کرد. عقیل، برادر علی کور بود. نه این برادر، خود دخیل بست و نه او عقیل را به چنین حاجتی رسانید. ولی شما میگویید تربت امام، شفای هر درد و امان از هر بلاییست. نه راستی شما در این سخن اگر شوخی میکنید که دین و خدا و جان مردم شوخیبردار نیست. و اگر جدی میگویید پس چرا معطلید!؟ بگویید همهی این بیمارستانها و داروهانهها و دانشکدههای طب و داروسازی را برچینند!»
چنین انتقادات عقلگرایانهای، بعدها از برخی دیگر از نویسندگان منتقد شیعه که خود شیعهزاده بودند هم ابراز شد. به عنوان نمونه، حیدرعلی قلمداران در کتاب «راه نجات از شر غلات» همینگونه ملاحظات عقلانی را مبنای انتقاد از «دین مسلط» قرار میدهد و فقدان مبانی اسلامی، و حتی ضدیت این رفتارها را با اسلام، ادعا میکند. در اپیزود هشتم از دیگرینامه، شرحی از او و عقایدش را شاهد بودید. علاوه بر قلمداران، ابوالفضل برقعی هم یکی دیگر از نیروهای ریزشی سازمان شیعه محسوب میشد که البته کمی بعدتر، به صف این گونه منتقدان عقلگرا پیوست.
«اسرار هزارساله» با واکنش خمینی جوان هم مواجه شد و رسالهی «کشفالاسرار» خمینی در پاسخ به آن نوشته شد. غمانگیز است که با فروپاشی نظام شاهنشاهی، ورق به نفع حامیان راستکیش شیعیگری برگشت. مطالعهی کتاب «اسرار هزارساله» از حیث نکتهسنجیهای عقلگرایانهای که میکند و به ویژه، وقتی در بستر تاریخ غمبار صد سال. اخیر نگریسته شود، هنوز خواندنیست. متن این کتاب به صورت رایگان و در قالب پی.دی.اف، به. آسانی قابل دانلود است.
https://dialog.tavaana.org/asrare-hezarsaleh/
#نقد_دین #نوگرایی_دینی #سکولاریسم #شیعه #شیعی_گری #زیارت #شفاعت #گفتگو
@Dialogue1402
اینها جملات علیاکبر حکمیزاده است. او مجموعهای از جدلیات بیپرده و بیپروای خود علیه آنچه دین مسلط ایرانیان مینامید را در نشریهی پرچم در سال ۱۳۲۲ منتشر کرد و سپس در قالب کتابی به نام «اسرار هزارساله» منتشر نمود.
انتشار چنین کتابی در ان اوضاع و احوال به این علت شجاعانه بود، که با تبعید رضاشاه، دولت مرکزی ضعیف شده بود. در همین ایام است که افراد مرتجعی مانند محسن صدر، دوباره به میدان بازمیگردند و آثار انتقادی احمد کسروی را ممنوعالانتشار میکنند. قتل احمد کسروی هم در ۱۳۲۴ محصول خلأ قدرت ناشی از نبود دولت رضاشاهیست. با این حال، حکمیزاده که خود مانند کسروی و تقیزاده، تحصیلات حوزوی را تجربه کرده بود، تلاش میکند با طرح پرسشهای ساده اما گزنده، تناقضات ایرانیان را نشان دهد. او در این کار، به ویژه فرهنگ دینی مسلط را نقد میکند.
گفتار یکم در کتاب «اسرار هزارساله»، «خدا» نام دارد. حکمیزاده تاکید میکند که اولین اصل اسلام، توحید است. «قرآن، در چند جا میگوید خود پیغمبر غیب نمی داند. در چند جا میگوید که او هم بشریست مانند دیگران. جز اینکه به او وحی میشود و میگوید که او مالک سود و زیان خود نیست. (قل لا الملک لنفسی نفعاً و لاضراً) ولی شما برای امامزاده داوود هم حاضر نیستید اینها را بپذیرید!»
حکمیزاده در انتقاد از زیارت شیعی که آن را «گنبدپرستی» مینامد و همینطور باور به شفاعت امامان و قدیسین، مینویسد:
«ابن مکتوم، از اصحاب خاص پیغمبر، کور بود. نه او بینایی خود را از پیغمبر خواست و نه پیغمبر چنین کاری کرد. عقیل، برادر علی کور بود. نه این برادر، خود دخیل بست و نه او عقیل را به چنین حاجتی رسانید. ولی شما میگویید تربت امام، شفای هر درد و امان از هر بلاییست. نه راستی شما در این سخن اگر شوخی میکنید که دین و خدا و جان مردم شوخیبردار نیست. و اگر جدی میگویید پس چرا معطلید!؟ بگویید همهی این بیمارستانها و داروهانهها و دانشکدههای طب و داروسازی را برچینند!»
چنین انتقادات عقلگرایانهای، بعدها از برخی دیگر از نویسندگان منتقد شیعه که خود شیعهزاده بودند هم ابراز شد. به عنوان نمونه، حیدرعلی قلمداران در کتاب «راه نجات از شر غلات» همینگونه ملاحظات عقلانی را مبنای انتقاد از «دین مسلط» قرار میدهد و فقدان مبانی اسلامی، و حتی ضدیت این رفتارها را با اسلام، ادعا میکند. در اپیزود هشتم از دیگرینامه، شرحی از او و عقایدش را شاهد بودید. علاوه بر قلمداران، ابوالفضل برقعی هم یکی دیگر از نیروهای ریزشی سازمان شیعه محسوب میشد که البته کمی بعدتر، به صف این گونه منتقدان عقلگرا پیوست.
«اسرار هزارساله» با واکنش خمینی جوان هم مواجه شد و رسالهی «کشفالاسرار» خمینی در پاسخ به آن نوشته شد. غمانگیز است که با فروپاشی نظام شاهنشاهی، ورق به نفع حامیان راستکیش شیعیگری برگشت. مطالعهی کتاب «اسرار هزارساله» از حیث نکتهسنجیهای عقلگرایانهای که میکند و به ویژه، وقتی در بستر تاریخ غمبار صد سال. اخیر نگریسته شود، هنوز خواندنیست. متن این کتاب به صورت رایگان و در قالب پی.دی.اف، به. آسانی قابل دانلود است.
https://dialog.tavaana.org/asrare-hezarsaleh/
#نقد_دین #نوگرایی_دینی #سکولاریسم #شیعه #شیعی_گری #زیارت #شفاعت #گفتگو
@Dialogue1402
«من راستی خندهام میگیرد وقتی میبینم این مردم خود را به اسلام میبندند و یا از آن طرفداری میکنند. یک پایهی مهم اسلام، توحید است. شما از همین توحید چه بهرهای دارید!؟ اگر یک مادّی تمام، ادعای توحید کند، خیلی به حقیقت نزدیکتر است زیرا او همهی عامل را پیرو یک نظام ثابت میداند ولی شما هزاران سنگ و چوب قبر و صاحب قبر را دستاندرکار میدانید.»
اینها جملات علیاکبر حکمیزاده است. او مجموعهای از جدلیات بیپرده و بیپروای خود علیه آنچه دین مسلط ایرانیان مینامید را در نشریهی پرچم در سال ۱۳۲۲ منتشر کرد و سپس در قالب کتابی به نام «اسرار هزارساله» منتشر نمود.
انتشار چنین کتابی در ان اوضاع و احوال به این علت شجاعانه بود، که با تبعید رضاشاه، دولت مرکزی ضعیف شده بود. در همین ایام است که افراد مرتجعی مانند محسن صدر، دوباره به میدان بازمیگردند و آثار انتقادی احمد کسروی را ممنوعالانتشار میکنند. قتل احمد کسروی هم در ۱۳۲۴ محصول خلأ قدرت ناشی از نبود دولت رضاشاهیست. با این حال، حکمیزاده که خود مانند کسروی و تقیزاده، تحصیلات حوزوی را تجربه کرده بود، تلاش میکند با طرح پرسشهای ساده اما گزنده، تناقضات ایرانیان را نشان دهد. او در این کار، به ویژه فرهنگ دینی مسلط را نقد میکند.
گفتار یکم در کتاب «اسرار هزارساله»، «خدا» نام دارد. حکمیزاده تاکید میکند که اولین اصل اسلام، توحید است. «قرآن، در چند جا میگوید خود پیغمبر غیب نمی داند. در چند جا میگوید که او هم بشریست مانند دیگران. جز اینکه به او وحی میشود و میگوید که او مالک سود و زیان خود نیست. (قل لا الملک لنفسی نفعاً و لاضراً) ولی شما برای امامزاده داوود هم حاضر نیستید اینها را بپذیرید!»
حکمیزاده در انتقاد از زیارت شیعی که آن را «گنبدپرستی» مینامد و همینطور باور به شفاعت امامان و قدیسین، مینویسد:
«ابن مکتوم، از اصحاب خاص پیغمبر، کور بود. نه او بینایی خود را از پیغمبر خواست و نه پیغمبر چنین کاری کرد. عقیل، برادر علی کور بود. نه این برادر، خود دخیل بست و نه او عقیل را به چنین حاجتی رسانید. ولی شما میگویید تربت امام، شفای هر درد و امان از هر بلاییست. نه راستی شما در این سخن اگر شوخی میکنید که دین و خدا و جان مردم شوخیبردار نیست. و اگر جدی میگویید پس چرا معطلید!؟ بگویید همهی این بیمارستانها و داروهانهها و دانشکدههای طب و داروسازی را برچینند!»
چنین انتقادات عقلگرایانهای، بعدها از برخی دیگر از نویسندگان منتقد شیعه که خود شیعهزاده بودند هم ابراز شد. به عنوان نمونه، حیدرعلی قلمداران در کتاب «راه نجات از شر غلات» همینگونه ملاحظات عقلانی را مبنای انتقاد از «دین مسلط» قرار میدهد و فقدان مبانی اسلامی، و حتی ضدیت این رفتارها را با اسلام، ادعا میکند. در اپیزود هشتم از دیگرینامه، شرحی از او و عقایدش را شاهد بودید. علاوه بر قلمداران، ابوالفضل برقعی هم یکی دیگر از نیروهای ریزشی سازمان شیعه محسوب میشد که البته کمی بعدتر، به صف این گونه منتقدان عقلگرا پیوست.
«اسرار هزارساله» با واکنش خمینی جوان هم مواجه شد و رسالهی «کشفالاسرار» خمینی در پاسخ به آن نوشته شد. غمانگیز است که با فروپاشی نظام شاهنشاهی، ورق به نفع حامیان راستکیش شیعیگری برگشت. مطالعهی کتاب «اسرار هزارساله» از حیث نکتهسنجیهای عقلگرایانهای که میکند و به ویژه، وقتی در بستر تاریخ غمبار صد سال. اخیر نگریسته شود، هنوز خواندنیست. متن این کتاب به صورت رایگان و در قالب پی.دی.اف، به. آسانی قابل دانلود است.
https://dialog.tavaana.org/asrare-hezarsaleh/
#نقد_دین #نوگرایی_دینی #سکولاریسم #شیعه #شیعی_گری #زیارت #شفاعت #گفتگو
@Dialogue1402
اینها جملات علیاکبر حکمیزاده است. او مجموعهای از جدلیات بیپرده و بیپروای خود علیه آنچه دین مسلط ایرانیان مینامید را در نشریهی پرچم در سال ۱۳۲۲ منتشر کرد و سپس در قالب کتابی به نام «اسرار هزارساله» منتشر نمود.
انتشار چنین کتابی در ان اوضاع و احوال به این علت شجاعانه بود، که با تبعید رضاشاه، دولت مرکزی ضعیف شده بود. در همین ایام است که افراد مرتجعی مانند محسن صدر، دوباره به میدان بازمیگردند و آثار انتقادی احمد کسروی را ممنوعالانتشار میکنند. قتل احمد کسروی هم در ۱۳۲۴ محصول خلأ قدرت ناشی از نبود دولت رضاشاهیست. با این حال، حکمیزاده که خود مانند کسروی و تقیزاده، تحصیلات حوزوی را تجربه کرده بود، تلاش میکند با طرح پرسشهای ساده اما گزنده، تناقضات ایرانیان را نشان دهد. او در این کار، به ویژه فرهنگ دینی مسلط را نقد میکند.
گفتار یکم در کتاب «اسرار هزارساله»، «خدا» نام دارد. حکمیزاده تاکید میکند که اولین اصل اسلام، توحید است. «قرآن، در چند جا میگوید خود پیغمبر غیب نمی داند. در چند جا میگوید که او هم بشریست مانند دیگران. جز اینکه به او وحی میشود و میگوید که او مالک سود و زیان خود نیست. (قل لا الملک لنفسی نفعاً و لاضراً) ولی شما برای امامزاده داوود هم حاضر نیستید اینها را بپذیرید!»
حکمیزاده در انتقاد از زیارت شیعی که آن را «گنبدپرستی» مینامد و همینطور باور به شفاعت امامان و قدیسین، مینویسد:
«ابن مکتوم، از اصحاب خاص پیغمبر، کور بود. نه او بینایی خود را از پیغمبر خواست و نه پیغمبر چنین کاری کرد. عقیل، برادر علی کور بود. نه این برادر، خود دخیل بست و نه او عقیل را به چنین حاجتی رسانید. ولی شما میگویید تربت امام، شفای هر درد و امان از هر بلاییست. نه راستی شما در این سخن اگر شوخی میکنید که دین و خدا و جان مردم شوخیبردار نیست. و اگر جدی میگویید پس چرا معطلید!؟ بگویید همهی این بیمارستانها و داروهانهها و دانشکدههای طب و داروسازی را برچینند!»
چنین انتقادات عقلگرایانهای، بعدها از برخی دیگر از نویسندگان منتقد شیعه که خود شیعهزاده بودند هم ابراز شد. به عنوان نمونه، حیدرعلی قلمداران در کتاب «راه نجات از شر غلات» همینگونه ملاحظات عقلانی را مبنای انتقاد از «دین مسلط» قرار میدهد و فقدان مبانی اسلامی، و حتی ضدیت این رفتارها را با اسلام، ادعا میکند. در اپیزود هشتم از دیگرینامه، شرحی از او و عقایدش را شاهد بودید. علاوه بر قلمداران، ابوالفضل برقعی هم یکی دیگر از نیروهای ریزشی سازمان شیعه محسوب میشد که البته کمی بعدتر، به صف این گونه منتقدان عقلگرا پیوست.
«اسرار هزارساله» با واکنش خمینی جوان هم مواجه شد و رسالهی «کشفالاسرار» خمینی در پاسخ به آن نوشته شد. غمانگیز است که با فروپاشی نظام شاهنشاهی، ورق به نفع حامیان راستکیش شیعیگری برگشت. مطالعهی کتاب «اسرار هزارساله» از حیث نکتهسنجیهای عقلگرایانهای که میکند و به ویژه، وقتی در بستر تاریخ غمبار صد سال. اخیر نگریسته شود، هنوز خواندنیست. متن این کتاب به صورت رایگان و در قالب پی.دی.اف، به. آسانی قابل دانلود است.
https://dialog.tavaana.org/asrare-hezarsaleh/
#نقد_دین #نوگرایی_دینی #سکولاریسم #شیعه #شیعی_گری #زیارت #شفاعت #گفتگو
@Dialogue1402