«جرئت اندیشیدن داشته باش» جملهای مشهور از امانوئل کانت فیلسوف مشهور آلمانی است.
در نگاه نخست شاید به نظر برسد اندیشیدن فرایندی اختیاری است و محدودیتی بیرونی بر آن سوار نیست و پس مفهوم «جرئت» برای آن محلی از اعراب ندارد.
اما وقتی پای عقاید موروثی به میان میآید چه؟ عقایدی که از دید بسیاری و شاید خود ما مقدس هستند. اینجاست که خواهیم دید نقادی آن اعتقادات «جرئت» میخواهد؛ جرئتی ستودنی.
سیاوش جمادی درباره این جمله مشهور کانت میگوید:
«جرات اندیشیدن داشته باش یعنی هر گونه اعتقاد موروثی و تمامی باورهای مفت به چنگ آمدهای که محمل سوارشدن قیمها بر تودهی صغیر به حساب آمدهاند باید از نو، آزادانه و نقادانه اندیشه شوند»
#کانت #ایمان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در نگاه نخست شاید به نظر برسد اندیشیدن فرایندی اختیاری است و محدودیتی بیرونی بر آن سوار نیست و پس مفهوم «جرئت» برای آن محلی از اعراب ندارد.
اما وقتی پای عقاید موروثی به میان میآید چه؟ عقایدی که از دید بسیاری و شاید خود ما مقدس هستند. اینجاست که خواهیم دید نقادی آن اعتقادات «جرئت» میخواهد؛ جرئتی ستودنی.
سیاوش جمادی درباره این جمله مشهور کانت میگوید:
«جرات اندیشیدن داشته باش یعنی هر گونه اعتقاد موروثی و تمامی باورهای مفت به چنگ آمدهای که محمل سوارشدن قیمها بر تودهی صغیر به حساب آمدهاند باید از نو، آزادانه و نقادانه اندیشه شوند»
#کانت #ایمان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
.
جنگ بزرگی زمین را ویرانه کرده و تمدن انسانی را به پایان رسانیده است. آخرین گروههای انسانی با سفینهای بزرگ، زمین را ترک کردهاند. یکی از گزینهها برای سکونت، سیارهای به نام کپلر است. آنها که در جنگ آخرزمان پیروز شدهاند، پرستندگان خدایی باستانی به نام «میترا» هستند. آنها که شکست خوردهاند، خداناباورانی بودهاند که اعتقاد به علم و فن (تکنیک) را برای بهروزی انسان کافی میدانستهاند.
اما مرد دانشمندی از میان آنها، در آخرین روزهای زمین، با دستکاری کردن روباتی از گونهی اندروید که در اصل برای کشتار خداناباوران ساخته و تنظیم شده بود، «مادر»ی خلق میکند تا بتواند جنینهای انسانی را با خود به کپلر برده، و برمبنای تعلیم و تربیتی علمی و به دور از هر گونه «ایمان»، نسل جدیدی از انسانهای معقول و خردورز و علمگرا پرورش دهد. «مادر» در کنار یک روبات دیگر به نام «پدر»، چنین مأموریت بزرگی بر دوش دارد. آنها در یک سفینهی کوچک که سریعتر در فضاهای بینستارهای حرکت میکند، زودتر از سفینهی پرستندگان میترا، به کپلر میرسند. به این ترتیب، جدال میان دو ایدئولوژی، در کپلر ادامه پیدا میکند.
مجموعه تلویزیونی «پرورده با گرگان» (Raised by Wolves)، که توسط ریدلی اسکات تهیهکنندگی شده و بخشی از آن توسط خود او کارگردانی شده است، یک سریال علمی-تخیلی است که از شبکه HBO Max در حال پخش است. این سریال برای اولین بار در سپتامبر ۲۰۲۰ پخش شد و توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
«پرورده با گرگان» به خاطر داستان خلاقانه، جلوههای ویژه بصری چشمگیر و کارگردانی ریدلی اسکات مورد تحسین قرار گرفته است. به لحاظ حسی، قابها یادآور موقعیتهای کهنالگویی به ویژه در معنای دینی و اسطورهایست.
آیا ایمان انسان را رستگار خواهد کرد یا معرفت؟ پاسخ فرقههای غنوصی، معرفت بود. همین جدال در اروپای مدرن با ظهور گروه اجتماعی ساینتیستها (علمگرایان) صورت دیگری به خود گرفت و به جدال میان ایمان و علوم تجربی و دقیق بدل شد. با ظهور فنآوریهای جدید و فوقپیشرفته، صورت مسأله نیاز به بازنگری دارد؛ اما بنیان اختلاف بر سر جای خود باقیست. تماشای سریال «پرورده با گرگان» را به کسانی که خواهان تعقیب این مناقشهی قدیمی در صورتهای بهروزتر و جدیدتر هستند، پیشنهاد میشود.
#علم #ایمان #خداناباوران #خداناباوری #مهرپرستی #میترایسم #ریدلی_اسکات #گنوس #گنوستیسیزم #غنوصی
@Dialogue1402
https://www.ddinstagram.com/p/C1H9VMXxymo/?igsh=dTN1d2U4YnltNTZi
جنگ بزرگی زمین را ویرانه کرده و تمدن انسانی را به پایان رسانیده است. آخرین گروههای انسانی با سفینهای بزرگ، زمین را ترک کردهاند. یکی از گزینهها برای سکونت، سیارهای به نام کپلر است. آنها که در جنگ آخرزمان پیروز شدهاند، پرستندگان خدایی باستانی به نام «میترا» هستند. آنها که شکست خوردهاند، خداناباورانی بودهاند که اعتقاد به علم و فن (تکنیک) را برای بهروزی انسان کافی میدانستهاند.
اما مرد دانشمندی از میان آنها، در آخرین روزهای زمین، با دستکاری کردن روباتی از گونهی اندروید که در اصل برای کشتار خداناباوران ساخته و تنظیم شده بود، «مادر»ی خلق میکند تا بتواند جنینهای انسانی را با خود به کپلر برده، و برمبنای تعلیم و تربیتی علمی و به دور از هر گونه «ایمان»، نسل جدیدی از انسانهای معقول و خردورز و علمگرا پرورش دهد. «مادر» در کنار یک روبات دیگر به نام «پدر»، چنین مأموریت بزرگی بر دوش دارد. آنها در یک سفینهی کوچک که سریعتر در فضاهای بینستارهای حرکت میکند، زودتر از سفینهی پرستندگان میترا، به کپلر میرسند. به این ترتیب، جدال میان دو ایدئولوژی، در کپلر ادامه پیدا میکند.
مجموعه تلویزیونی «پرورده با گرگان» (Raised by Wolves)، که توسط ریدلی اسکات تهیهکنندگی شده و بخشی از آن توسط خود او کارگردانی شده است، یک سریال علمی-تخیلی است که از شبکه HBO Max در حال پخش است. این سریال برای اولین بار در سپتامبر ۲۰۲۰ پخش شد و توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
«پرورده با گرگان» به خاطر داستان خلاقانه، جلوههای ویژه بصری چشمگیر و کارگردانی ریدلی اسکات مورد تحسین قرار گرفته است. به لحاظ حسی، قابها یادآور موقعیتهای کهنالگویی به ویژه در معنای دینی و اسطورهایست.
آیا ایمان انسان را رستگار خواهد کرد یا معرفت؟ پاسخ فرقههای غنوصی، معرفت بود. همین جدال در اروپای مدرن با ظهور گروه اجتماعی ساینتیستها (علمگرایان) صورت دیگری به خود گرفت و به جدال میان ایمان و علوم تجربی و دقیق بدل شد. با ظهور فنآوریهای جدید و فوقپیشرفته، صورت مسأله نیاز به بازنگری دارد؛ اما بنیان اختلاف بر سر جای خود باقیست. تماشای سریال «پرورده با گرگان» را به کسانی که خواهان تعقیب این مناقشهی قدیمی در صورتهای بهروزتر و جدیدتر هستند، پیشنهاد میشود.
#علم #ایمان #خداناباوران #خداناباوری #مهرپرستی #میترایسم #ریدلی_اسکات #گنوس #گنوستیسیزم #غنوصی
@Dialogue1402
https://www.ddinstagram.com/p/C1H9VMXxymo/?igsh=dTN1d2U4YnltNTZi
InstaFix
@dialogue1402
.
جنگ بزرگی زمین را ویرانه کرده و تمدن انسانی را به پایان رسانیده است. آخرین گروههای انسانی با سفینهای بزرگ، زمین را ترک کردهاند. یکی از گزینهها برای سکونت، سیارهای به نام کپلر است. آنها که در جنگ آخرزمان پیروز شدهاند، پرستندگان خدایی باستانی ...
جنگ بزرگی زمین را ویرانه کرده و تمدن انسانی را به پایان رسانیده است. آخرین گروههای انسانی با سفینهای بزرگ، زمین را ترک کردهاند. یکی از گزینهها برای سکونت، سیارهای به نام کپلر است. آنها که در جنگ آخرزمان پیروز شدهاند، پرستندگان خدایی باستانی ...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پنجم دیماه، زادروز بهرام بیضایی سینماگر، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر است. او متولد ۱۳۱۷ از خانوادهای دگراندیش است و پیش و پس از ۱۳۵۷ منتقد سانسور بوده است؛ با این تفاوت که از «سانسور اجتماعی» هم در کنار سانسور دولتی انتقاد کرده و به آن معترض بوده است. بیضایی که آثار متعددش در سینما و به ویژه در عرصهی تئاتر، معروف علاقهمندان سینما و تئاتر است، در ۲۰ مهر ۱۳۵۶ در حضور هشت هزار نفر در باغ انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان، از فشار سانسور اجتماعی سخن گفت.
بهرام بیضایی، فرزند میرزا نعمتالله بیضایی آرانی، متولد تهران است اما اجداد پدریاش، اهل آران (از توابع اصفهان) و اغلب شاعرپیشه بودهاند. پدرش که به «ذکائی» تخلص میکرد، به پیروی از برادر بزرگتر خود به ایمان بهایی گروید و در ۱۳۰۶ به تهران کوچید و در ادارهی ثبت اسناد به کار دولتی مشغول شد. این پدر اهل فرهنگ، بعدها وقتی بیضایی برای تدارک مالی اولین فیلم بلندش، رگبار، به دردسر افتاد، با دادن قرض به فرزندش، عملاً نقش تهیهکننده را ایفاء کرد. فیلم رگبار، در گیشه شکست خورد اما در جشنوارهی فیلم سپاس در سال ۱۳۵۲، به عنوان بهترین فیلم شناخته شد و از دفتر مخصوص شهبانو فرح پهلوی، صد هزار تومان جایزه دریافت کرد.
در ویدئوی فوق بیضایی از خاطرات دوران کودکیاش در حملهی وحشیانه به بهاییان توسط آخوندهای شیعه و پایگاه اجتماعیشان سخن میگوید و مهاجرت پدرش به تهران را «گریز» مینامد. تیم گفتوشنود، زادروز بهرام بیضایی را به خود ایشان و به همهی دوستداران هنر تبریک گفته، و برای این هنرمند مستقل تاریخ معاصر ایران، آرزوی طول عمر دارد.
#بهرام_بیضایی #گفتگو #مدارا #سانسور #ممیزی #سانسور_اجتماعی #بهایی #ایمان_بهایی #بهاییت
@Dialogue1402
بهرام بیضایی، فرزند میرزا نعمتالله بیضایی آرانی، متولد تهران است اما اجداد پدریاش، اهل آران (از توابع اصفهان) و اغلب شاعرپیشه بودهاند. پدرش که به «ذکائی» تخلص میکرد، به پیروی از برادر بزرگتر خود به ایمان بهایی گروید و در ۱۳۰۶ به تهران کوچید و در ادارهی ثبت اسناد به کار دولتی مشغول شد. این پدر اهل فرهنگ، بعدها وقتی بیضایی برای تدارک مالی اولین فیلم بلندش، رگبار، به دردسر افتاد، با دادن قرض به فرزندش، عملاً نقش تهیهکننده را ایفاء کرد. فیلم رگبار، در گیشه شکست خورد اما در جشنوارهی فیلم سپاس در سال ۱۳۵۲، به عنوان بهترین فیلم شناخته شد و از دفتر مخصوص شهبانو فرح پهلوی، صد هزار تومان جایزه دریافت کرد.
در ویدئوی فوق بیضایی از خاطرات دوران کودکیاش در حملهی وحشیانه به بهاییان توسط آخوندهای شیعه و پایگاه اجتماعیشان سخن میگوید و مهاجرت پدرش به تهران را «گریز» مینامد. تیم گفتوشنود، زادروز بهرام بیضایی را به خود ایشان و به همهی دوستداران هنر تبریک گفته، و برای این هنرمند مستقل تاریخ معاصر ایران، آرزوی طول عمر دارد.
#بهرام_بیضایی #گفتگو #مدارا #سانسور #ممیزی #سانسور_اجتماعی #بهایی #ایمان_بهایی #بهاییت
@Dialogue1402
با کدام دیدگاه موافقید؟
کاربر نخست بر این باور است که مهم نیست به چه چیزی ایمان داشتهباشیم، خدا یا طبیعت یا حتی اشیا و پدیدههای روی زمین. بلکه مهم این است که این ایمان برای ما آرامش ذهنی به ارمغان میآورد و به اصطلاح «حال ما را خوب میکند».
کاربر دوم اما عرفانهای جدید و حتی کلاسهای انرژیبخش برای گرفتن انگیزه را بیفایده و حتی نوعی شیادی میداند.
نظر شما چیست؟
#عرفان_حلقه #گفتگو_توانا #ایمان #خداناباوری
@Dialogue1402
کاربر نخست بر این باور است که مهم نیست به چه چیزی ایمان داشتهباشیم، خدا یا طبیعت یا حتی اشیا و پدیدههای روی زمین. بلکه مهم این است که این ایمان برای ما آرامش ذهنی به ارمغان میآورد و به اصطلاح «حال ما را خوب میکند».
کاربر دوم اما عرفانهای جدید و حتی کلاسهای انرژیبخش برای گرفتن انگیزه را بیفایده و حتی نوعی شیادی میداند.
نظر شما چیست؟
#عرفان_حلقه #گفتگو_توانا #ایمان #خداناباوری
@Dialogue1402
جنگ بزرگی زمین را ویرانه کرده و تمدن انسانی را به پایان رسانیده است. آخرین گروههای انسانی با سفینهای بزرگ، زمین را ترک کردهاند. یکی از گزینهها برای سکونت، سیارهای به نام کپلر است. آنها که در جنگ آخرزمان پیروز شدهاند، پرستندگان خدایی باستانی به نام «میترا» هستند. آنها که شکست خوردهاند، خداناباورانی بودهاند که اعتقاد به علم و فن (تکنیک) را برای بهروزی انسان کافی میدانستهاند.
اما مرد دانشمندی از میان آنها، در آخرین روزهای زمین، با دستکاری کردن روباتی از گونهی اندروید که در اصل برای کشتار خداناباوران ساخته و تنظیم شده بود، «مادر»ی خلق میکند تا بتواند جنینهای انسانی را با خود به کپلر برده، و برمبنای تعلیم و تربیتی علمی و به دور از هر گونه «ایمان»، نسل جدیدی از انسانهای معقول و خردورز و علمگرا پرورش دهد. «مادر» در کنار یک روبات دیگر به نام «پدر»، چنین مأموریت بزرگی بر دوش دارد. آنها در یک سفینهی کوچک که سریعتر در فضاهای بینستارهای حرکت میکند، زودتر از سفینهی پرستندگان میترا، به کپلر میرسند. به این ترتیب، جدال میان دو ایدئولوژی، در کپلر ادامه پیدا میکند.
مجموعه تلویزیونی «پرورده با گرگان» (Raised by Wolves)، که توسط ریدلی اسکات تهیهکنندگی شده و بخشی از آن توسط خود او کارگردانی شده است، یک سریال علمی-تخیلی است که از شبکه HBO Max در حال پخش است. این سریال برای اولین بار در سپتامبر ۲۰۲۰ پخش شد و توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
«پرورده با گرگان» به خاطر داستان خلاقانه، جلوههای ویژه بصری چشمگیر و کارگردانی ریدلی اسکات مورد تحسین قرار گرفته است. به لحاظ حسی، قابها یادآور موقعیتهای کهنالگویی به ویژه در معنای دینی و اسطورهایست.
آیا ایمان انسان را رستگار خواهد کرد یا معرفت؟ پاسخ فرقههای غنوصی، معرفت بود. همین جدال در اروپای مدرن با ظهور گروه اجتماعی ساینتیستها (علمگرایان) صورت دیگری به خود گرفت و به جدال میان ایمان و علوم تجربی و دقیق بدل شد. با ظهور فنآوریهای جدید و فوقپیشرفته، صورت مسأله نیاز به بازنگری دارد؛ اما بنیان اختلاف بر سر جای خود باقیست. تماشای سریال «پرورده با گرگان» را به کسانی که خواهان تعقیب این مناقشهی قدیمی در صورتهای بهروزتر و جدیدتر هستند، پیشنهاد میشود.
#علم #ایمان #خداناباوران #خداناباوری #میترایسم #ریدلی_اسکات
@Dialogue1402
اما مرد دانشمندی از میان آنها، در آخرین روزهای زمین، با دستکاری کردن روباتی از گونهی اندروید که در اصل برای کشتار خداناباوران ساخته و تنظیم شده بود، «مادر»ی خلق میکند تا بتواند جنینهای انسانی را با خود به کپلر برده، و برمبنای تعلیم و تربیتی علمی و به دور از هر گونه «ایمان»، نسل جدیدی از انسانهای معقول و خردورز و علمگرا پرورش دهد. «مادر» در کنار یک روبات دیگر به نام «پدر»، چنین مأموریت بزرگی بر دوش دارد. آنها در یک سفینهی کوچک که سریعتر در فضاهای بینستارهای حرکت میکند، زودتر از سفینهی پرستندگان میترا، به کپلر میرسند. به این ترتیب، جدال میان دو ایدئولوژی، در کپلر ادامه پیدا میکند.
مجموعه تلویزیونی «پرورده با گرگان» (Raised by Wolves)، که توسط ریدلی اسکات تهیهکنندگی شده و بخشی از آن توسط خود او کارگردانی شده است، یک سریال علمی-تخیلی است که از شبکه HBO Max در حال پخش است. این سریال برای اولین بار در سپتامبر ۲۰۲۰ پخش شد و توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
«پرورده با گرگان» به خاطر داستان خلاقانه، جلوههای ویژه بصری چشمگیر و کارگردانی ریدلی اسکات مورد تحسین قرار گرفته است. به لحاظ حسی، قابها یادآور موقعیتهای کهنالگویی به ویژه در معنای دینی و اسطورهایست.
آیا ایمان انسان را رستگار خواهد کرد یا معرفت؟ پاسخ فرقههای غنوصی، معرفت بود. همین جدال در اروپای مدرن با ظهور گروه اجتماعی ساینتیستها (علمگرایان) صورت دیگری به خود گرفت و به جدال میان ایمان و علوم تجربی و دقیق بدل شد. با ظهور فنآوریهای جدید و فوقپیشرفته، صورت مسأله نیاز به بازنگری دارد؛ اما بنیان اختلاف بر سر جای خود باقیست. تماشای سریال «پرورده با گرگان» را به کسانی که خواهان تعقیب این مناقشهی قدیمی در صورتهای بهروزتر و جدیدتر هستند، پیشنهاد میشود.
#علم #ایمان #خداناباوران #خداناباوری #میترایسم #ریدلی_اسکات
@Dialogue1402
«از سال ۱۹۲۸ به بعد، با تحکیم موقعیت رضاشاه، روابط وی با ملایان تغییر کرد. وی که دریافته بود هیچگونه اصلاحاتی با مداخلات ایشان در امور کشور عملی نیست با روشی سخت و خشن سیاست خود را تغییر داد.
در سال ۱۹۲۸ وارد حرم حضرت معصومه شد و آخوندی را که روز قبل به همسر رضاشاه به خاطر حجابش بیاحترامی کرده بود به دست خود تنبیه نمود. از آن پس، با گذراندن قانون لباس از مجلس، مقرر گردید فقط کسانی که امتحان مخصوصی گذرانده باشند حق استفاده از لباس روحانیت دارند…
سپس کلاسهای دانشگاه مختلط شد و سینماها و رستورانهایی که زنان را راه نمیدادند جریمه گشتند. در سال ۱۹۳۵ سینهزنی و مراسم مذهبی را در خیابانها قدغن ساخت و ناآرامیهای مشهد را با خشونت سرکوب نمود. با شروع این مرحله از سلطنت او، نه فقط وضع بهاییان، بلکه وضع همهی مردم ایران دستخوش تغییر شد.»
جملات بالا که در اپیزود دوم از پادکست دیگرینامه با نام «دگرباشی ایرانی» مورد استفاده قرار گرفت، از کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی» نوشتهی فریدون وهمن است. این کتاب با عنوان فرعی «گوشهای از تاریخ اجتماعی- دینی ایران در دوران معاصر» به مستندسازی بهاییستیزی در تاریخ ایران میپردازد و جنگ خونین آخوند شیعه را با این آیین نوگرا گزارش میکند. اما فریدون وهمن که استاد بازنشستهی دانشگاه کپنهاگن است، گزارش خود را با بصیرتهایی همراه کرده است که بسیار فراتر از صرف گزارش سرکوب یک دین میرود.
تیم پژوهشی گفتوشنود، مطالعهی این کتاب را به تمامی پژوهندگان ادیان معاصر ایرانی و به ویژه علاقهمندان به مقولهی آزادی ادیان پیشنهاد میدهد. این کتاب توسط پایگاه اینترنتی آسو، به رایگان برای دانلود، عرضه شده است.
#بهایی #بهاییت #ایمان_بهایی #دگردینی #دگرباشی #رواداری #مدارا
https://www.ddinstagram.com/p/C1XfLLWAZkv/?igsh=aGJ4MGdqaHEyajAw
@Dialogue1402
در سال ۱۹۲۸ وارد حرم حضرت معصومه شد و آخوندی را که روز قبل به همسر رضاشاه به خاطر حجابش بیاحترامی کرده بود به دست خود تنبیه نمود. از آن پس، با گذراندن قانون لباس از مجلس، مقرر گردید فقط کسانی که امتحان مخصوصی گذرانده باشند حق استفاده از لباس روحانیت دارند…
سپس کلاسهای دانشگاه مختلط شد و سینماها و رستورانهایی که زنان را راه نمیدادند جریمه گشتند. در سال ۱۹۳۵ سینهزنی و مراسم مذهبی را در خیابانها قدغن ساخت و ناآرامیهای مشهد را با خشونت سرکوب نمود. با شروع این مرحله از سلطنت او، نه فقط وضع بهاییان، بلکه وضع همهی مردم ایران دستخوش تغییر شد.»
جملات بالا که در اپیزود دوم از پادکست دیگرینامه با نام «دگرباشی ایرانی» مورد استفاده قرار گرفت، از کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی» نوشتهی فریدون وهمن است. این کتاب با عنوان فرعی «گوشهای از تاریخ اجتماعی- دینی ایران در دوران معاصر» به مستندسازی بهاییستیزی در تاریخ ایران میپردازد و جنگ خونین آخوند شیعه را با این آیین نوگرا گزارش میکند. اما فریدون وهمن که استاد بازنشستهی دانشگاه کپنهاگن است، گزارش خود را با بصیرتهایی همراه کرده است که بسیار فراتر از صرف گزارش سرکوب یک دین میرود.
تیم پژوهشی گفتوشنود، مطالعهی این کتاب را به تمامی پژوهندگان ادیان معاصر ایرانی و به ویژه علاقهمندان به مقولهی آزادی ادیان پیشنهاد میدهد. این کتاب توسط پایگاه اینترنتی آسو، به رایگان برای دانلود، عرضه شده است.
#بهایی #بهاییت #ایمان_بهایی #دگردینی #دگرباشی #رواداری #مدارا
https://www.ddinstagram.com/p/C1XfLLWAZkv/?igsh=aGJ4MGdqaHEyajAw
@Dialogue1402
اگر آنها که به وجود خدا باوری ندارند میخواستند قصههای آموزنده تعریف کنند، قصههای آنها در مقایسه با قصههای کتب مقدس که حول باور به خداوند میگردد، چه کیفیتی پیدا میکرد!؟ فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصهایست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی که در ۱۹۷۲ رخ داد، با یک پرسش ساده در انتها: چطور میتوان ادعا کرد که خدایی هست!؟
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقهی راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرود آوردن هواپیما در ارتفاعات برفی آند، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتاً مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همهی ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی به زودی میرسد. اما انتظار آنها به درازا کشید و دست به خوردن از گوشت تن مسافرانی بردند که درجا مرده بودند و یا به مرور از سرما و گرسنگی جان میدادند!
خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر ما که در آسمان است» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد! آنها که ایمان محکمتری داشتند، در ابتدا قبول نکردند که از گوشت تن همتیمی خود بخورند تا زنده بمانند تا وقتی که از رادیوی ترانزیستوری شنیدند که عملیات جستجو بدون نتیجه به پایان رسیده است! وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
یکی از بچههای جوان، وقتی از رفیقش شنید که باید همچنان به نجات از سوی پدر آسمانی ایمان داشت، به سقف کابین شکستهی هواپیما، بالای سر خود اشاره کرد و گفت که آسمان من و سقفش همینجاست! و به بچههایی امید دارم که با پنجرهی شکستهی هواپیما، گوشت تن رفقای از دسترفته را میکنند و لقمه درست میکنند! او به کسی ایمان داشت که در دقایق آخر زندگیاش، کاغذی نوشت تا رضایت خاطر خود را از خورده شدن پس از مرگ توسط دوستانش ابراز کرده باشد. او که میخواست دوستانش بدون عذاب وجدان از تن او بخورند، در نامهاش نوشته بود: «هیچ عشقی از این بالاتر نیست که فدای دوستانت شوی!»
در غیاب عیسی مسیحِ داستانهایِ مذهبی که خود را فدیهی انسانها کرد تا آنها را برهاند، آنها به عیسای یکدیگر تبدیل شدند و از گوشت تن خود، یکدیگر را تغذیه کردند تا از حادثهای مرگآفرین و شکنجهبار، رهایی یابند. تیم پژوهشی گفتوشنود، تماشای این فیلم خوشساخت، محصول اسپانیا، به کارگردانی جی.ای. بایونا را به همهی علاقهمندان به مباحث الهیاتی پیشنهاد میکند. «انجمن برف» از شبکهی نتفلیکس، در حال پخش است.
#خداباوری #خداناباوری #دین #باور_دینی #ایمان #متافیزیک #معجزه #بقاء #آدم_خواری #کانیبالیسم
@Dialogue1402
https://x.com/dialogue1402/status/1753473309486772654?s=46
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقهی راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرود آوردن هواپیما در ارتفاعات برفی آند، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتاً مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همهی ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی به زودی میرسد. اما انتظار آنها به درازا کشید و دست به خوردن از گوشت تن مسافرانی بردند که درجا مرده بودند و یا به مرور از سرما و گرسنگی جان میدادند!
خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر ما که در آسمان است» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد! آنها که ایمان محکمتری داشتند، در ابتدا قبول نکردند که از گوشت تن همتیمی خود بخورند تا زنده بمانند تا وقتی که از رادیوی ترانزیستوری شنیدند که عملیات جستجو بدون نتیجه به پایان رسیده است! وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
یکی از بچههای جوان، وقتی از رفیقش شنید که باید همچنان به نجات از سوی پدر آسمانی ایمان داشت، به سقف کابین شکستهی هواپیما، بالای سر خود اشاره کرد و گفت که آسمان من و سقفش همینجاست! و به بچههایی امید دارم که با پنجرهی شکستهی هواپیما، گوشت تن رفقای از دسترفته را میکنند و لقمه درست میکنند! او به کسی ایمان داشت که در دقایق آخر زندگیاش، کاغذی نوشت تا رضایت خاطر خود را از خورده شدن پس از مرگ توسط دوستانش ابراز کرده باشد. او که میخواست دوستانش بدون عذاب وجدان از تن او بخورند، در نامهاش نوشته بود: «هیچ عشقی از این بالاتر نیست که فدای دوستانت شوی!»
در غیاب عیسی مسیحِ داستانهایِ مذهبی که خود را فدیهی انسانها کرد تا آنها را برهاند، آنها به عیسای یکدیگر تبدیل شدند و از گوشت تن خود، یکدیگر را تغذیه کردند تا از حادثهای مرگآفرین و شکنجهبار، رهایی یابند. تیم پژوهشی گفتوشنود، تماشای این فیلم خوشساخت، محصول اسپانیا، به کارگردانی جی.ای. بایونا را به همهی علاقهمندان به مباحث الهیاتی پیشنهاد میکند. «انجمن برف» از شبکهی نتفلیکس، در حال پخش است.
#خداباوری #خداناباوری #دین #باور_دینی #ایمان #متافیزیک #معجزه #بقاء #آدم_خواری #کانیبالیسم
@Dialogue1402
https://x.com/dialogue1402/status/1753473309486772654?s=46
X (formerly Twitter)
گفتوشنود (@Dialogue1402) on X
اگر آنها که به وجود خدا باوری ندارند میخواستند قصههای آموزنده تعریف کنند، قصههای آنها در مقایسه با قصههای کتب مقدس که حول باور به خداوند میگردد، چه کیفیتی پیدا میکرد!؟ فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصهایست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی…
اگر آنها که به وجود خدا باوری ندارند میخواستند قصههای آموزنده تعریف کنند، قصههای آنها در مقایسه با قصههای کتب مقدس که حول باور به خداوند میگردد، چه کیفیتی پیدا میکرد!؟ فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصهایست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی که در ۱۹۷۲ رخ داد، با یک پرسش ساده در انتها: چطور میتوان ادعا کرد که خدایی هست!؟
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقهی راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرود آوردن هواپیما در ارتفاعات برفی آند، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتاً مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همهی ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی به زودی میرسد.
خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر ما که در آسمان است» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
یکی از بچههای جوان، وقتی از رفیقش شنید که باید همچنان به نجات از سوی پدر آسمانی ایمان داشت، به سقف کابین شکستهی هواپیما، بالای سر خود اشاره کرد و گفت که آسمان من و سقفش همینجاست! و به بچههایی امید دارم که با پنجرهی شکستهی هواپیما، گوشت تن رفقای از دسترفته را میکنند و لقمه درست میکنند!
در غیاب عیسی مسیحِ داستانهایِ مذهبی که خود را فدیهی انسانها کرد تا آنها را برهاند، آنها به عیسای یکدیگر تبدیل شدند…
برای خواندن متن کامل معرفی این فیلم، به صفحهی گفتوشنود مراجعه. کنید:
https://dialog.tavaana.org/society-of-the-snow
#خداباوری #خداناباوری #دین #باور_دینی #ایمان #متافیزیک #معجزه #بقاء #آدم_خواری #کانیبالیسم
@Dialogue1402
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقهی راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرود آوردن هواپیما در ارتفاعات برفی آند، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتاً مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همهی ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی به زودی میرسد.
خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر ما که در آسمان است» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
یکی از بچههای جوان، وقتی از رفیقش شنید که باید همچنان به نجات از سوی پدر آسمانی ایمان داشت، به سقف کابین شکستهی هواپیما، بالای سر خود اشاره کرد و گفت که آسمان من و سقفش همینجاست! و به بچههایی امید دارم که با پنجرهی شکستهی هواپیما، گوشت تن رفقای از دسترفته را میکنند و لقمه درست میکنند!
در غیاب عیسی مسیحِ داستانهایِ مذهبی که خود را فدیهی انسانها کرد تا آنها را برهاند، آنها به عیسای یکدیگر تبدیل شدند…
برای خواندن متن کامل معرفی این فیلم، به صفحهی گفتوشنود مراجعه. کنید:
https://dialog.tavaana.org/society-of-the-snow
#خداباوری #خداناباوری #دین #باور_دینی #ایمان #متافیزیک #معجزه #بقاء #آدم_خواری #کانیبالیسم
@Dialogue1402
«۱۶۰ سال مبارزه با آيین بهایی»
معرفی کتاب
در کتاب «۱۶۰ سال مبارزه با آیین بهایی» که نمونههای وحشتناکی از حملات دستهجمعی به بهاییان گزارش شده است، به واقعهای اشاره میشود که در زمان حکومت ظلالسلطان، فرزند ناصرالدین شاه در اصفهان رخ داد.
ظلالسلطان بنا را بر بهاییکشی میگذارد و از همراهی امام جمعهی اصفهان، شیخ محمدتقی نجفی هم بهرهی کافی و وافی میبرد! اما وحشیانهترین این کشتارها، صحنههایی که دلالت بر نوعی جنون یا هیستری جمعی میکند، در یزد رخ داد؛ مولف کتاب فریدون وهمن گزارشی از یک مبلغ مذهبی به نام نایپور مَلْکم میآورد که در کتاب خود با نام «پنج سال در یک شهر ایرانی»، این بلاگردان ساختن از بهاییها را شرح میدهد.
ملای جوانی حدوداً سیساله، به نام سید محمد ابراهیم که از راه عتبات و از مسیر اصفهان به یزد برمیگشت، با توجه به کارزار بهاییکشی ظلالسلطان، موقع را برای کسب شهرت مناسب دید. وهمن مینویسد:
«[ سید محمد ابراهیم] یک روز پس از ورود به یزد که مصادف با ۱۷ ربیعالاول و تولد پیغمبر اسلام بود، پس از نماز جماعت به منبر رفت و موعظهی شدیدی علیه بهاییان نمود. بعد از ظهر همان روز جمعیت آزار و کشتار بهاییان را با غارت مغازهها و سوزاندن خانهها و کشتن مردان و زجر و شکنجهی زنان و کودکان آغاز کردند. قتل بهاییان در یزد نمونههای شرمآوری از قساوت و بیرحمیست که نشان میدهد تعصبات دینی میتواند برخی انسانها را به صورت حیوانی درنده درآورد. مردم یزد، بیش از یک هفته کار را تعطیل کردند و پر گروههای خشمناک به طور وحشیانهای شب و روز به شکار بهاییان و کشتن ایشان پرداختند.»
در اپیزود بیست و هفتم با نام «بلاگردان» که به زودی منتشر میشود، تلاش کردهایم که مفهوم انتقال شر از راه برساختن بلاگردان را از منظر انسانشناسی معرفی کرده و با ارجاع به نمونههای دردناک تاریخ نزدیک، آنها را ملموس سازیم. کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی» از منابع مورداستفاده در این اپیزود بوده است.
تیم پژوهشی گفتوشنود، مطالعهی این کتاب را به تمامی پژوهندگان ادیان معاصر ایرانی و به ویژه علاقهمندان به مقولهی آزادی ادیان پیشنهاد میدهد. این کتاب توسط پایگاه اینترنتی آسو، به رایگان برای دانلود، عرضه شده است.
برای مطالعهی متن کامل این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/fight-with-baha-i-faith/
#دیگری_نامه #سرکوب__دینی #دگردینی #بهایی #ایمان_بهایی #آیین_بهایی #فریدون_وهمن #مدارا #رواداری
@dialogue1402
معرفی کتاب
در کتاب «۱۶۰ سال مبارزه با آیین بهایی» که نمونههای وحشتناکی از حملات دستهجمعی به بهاییان گزارش شده است، به واقعهای اشاره میشود که در زمان حکومت ظلالسلطان، فرزند ناصرالدین شاه در اصفهان رخ داد.
ظلالسلطان بنا را بر بهاییکشی میگذارد و از همراهی امام جمعهی اصفهان، شیخ محمدتقی نجفی هم بهرهی کافی و وافی میبرد! اما وحشیانهترین این کشتارها، صحنههایی که دلالت بر نوعی جنون یا هیستری جمعی میکند، در یزد رخ داد؛ مولف کتاب فریدون وهمن گزارشی از یک مبلغ مذهبی به نام نایپور مَلْکم میآورد که در کتاب خود با نام «پنج سال در یک شهر ایرانی»، این بلاگردان ساختن از بهاییها را شرح میدهد.
ملای جوانی حدوداً سیساله، به نام سید محمد ابراهیم که از راه عتبات و از مسیر اصفهان به یزد برمیگشت، با توجه به کارزار بهاییکشی ظلالسلطان، موقع را برای کسب شهرت مناسب دید. وهمن مینویسد:
«[ سید محمد ابراهیم] یک روز پس از ورود به یزد که مصادف با ۱۷ ربیعالاول و تولد پیغمبر اسلام بود، پس از نماز جماعت به منبر رفت و موعظهی شدیدی علیه بهاییان نمود. بعد از ظهر همان روز جمعیت آزار و کشتار بهاییان را با غارت مغازهها و سوزاندن خانهها و کشتن مردان و زجر و شکنجهی زنان و کودکان آغاز کردند. قتل بهاییان در یزد نمونههای شرمآوری از قساوت و بیرحمیست که نشان میدهد تعصبات دینی میتواند برخی انسانها را به صورت حیوانی درنده درآورد. مردم یزد، بیش از یک هفته کار را تعطیل کردند و پر گروههای خشمناک به طور وحشیانهای شب و روز به شکار بهاییان و کشتن ایشان پرداختند.»
در اپیزود بیست و هفتم با نام «بلاگردان» که به زودی منتشر میشود، تلاش کردهایم که مفهوم انتقال شر از راه برساختن بلاگردان را از منظر انسانشناسی معرفی کرده و با ارجاع به نمونههای دردناک تاریخ نزدیک، آنها را ملموس سازیم. کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی» از منابع مورداستفاده در این اپیزود بوده است.
تیم پژوهشی گفتوشنود، مطالعهی این کتاب را به تمامی پژوهندگان ادیان معاصر ایرانی و به ویژه علاقهمندان به مقولهی آزادی ادیان پیشنهاد میدهد. این کتاب توسط پایگاه اینترنتی آسو، به رایگان برای دانلود، عرضه شده است.
برای مطالعهی متن کامل این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/fight-with-baha-i-faith/
#دیگری_نامه #سرکوب__دینی #دگردینی #بهایی #ایمان_بهایی #آیین_بهایی #فریدون_وهمن #مدارا #رواداری
@dialogue1402
Dialog Project
معرفی کتاب، ۱۰: ۱۶۰ سال مبارزه با آیین بهایی؛ اثر فریدون وهمن - Dialog Project
«از سال ۱۹۲۸ به بعد، با تحکیم موقعیت رضاشاه، روابط وی با ملایان تغییر کرد. وی که دریافته بود هیچگونه اصلاحاتی با مداخلات ایشان در امور کشور عملی نیست با روشی سخت و خشن سیاست خود را تغییر داد. در سال ۱۹۲۸ وارد حرم حضرت معصومه شد و آخوندی را که روز قبل به…
«جرئت اندیشیدن داشته باش» جملهای مشهور از امانوئل کانت فیلسوف مشهور آلمانی است.
در نگاه نخست شاید به نظر برسد اندیشیدن فرایندی اختیاری است و محدودیتی بیرونی بر آن سوار نیست و پس مفهوم «جرئت» برای آن محلی از اعراب ندارد.
اما وقتی پای عقاید موروثی به میان میآید چه؟ عقایدی که از دید بسیاری و شاید خود ما مقدس هستند. اینجاست که خواهیم دید نقادی آن اعتقادات «جرئت» میخواهد؛ جرئتی ستودنی.
سیاوش جمادی درباره این جمله مشهور کانت میگوید:
«جرات اندیشیدن داشته باش یعنی هر گونه اعتقاد موروثی و تمامی باورهای مفت به چنگ آمدهای که محمل سوارشدن قیمها بر تودهی صغیر به حساب آمدهاند باید از نو، آزادانه و نقادانه اندیشه شوند»
#کانت #ایمان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در نگاه نخست شاید به نظر برسد اندیشیدن فرایندی اختیاری است و محدودیتی بیرونی بر آن سوار نیست و پس مفهوم «جرئت» برای آن محلی از اعراب ندارد.
اما وقتی پای عقاید موروثی به میان میآید چه؟ عقایدی که از دید بسیاری و شاید خود ما مقدس هستند. اینجاست که خواهیم دید نقادی آن اعتقادات «جرئت» میخواهد؛ جرئتی ستودنی.
سیاوش جمادی درباره این جمله مشهور کانت میگوید:
«جرات اندیشیدن داشته باش یعنی هر گونه اعتقاد موروثی و تمامی باورهای مفت به چنگ آمدهای که محمل سوارشدن قیمها بر تودهی صغیر به حساب آمدهاند باید از نو، آزادانه و نقادانه اندیشه شوند»
#کانت #ایمان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دگرباشی ایرانی
دیگرینامه
اپیزود دوم
سقاخانهای در تهران مورد استقبال فوقالعاده مردم قرار گرفته؛ چون شایعه شده که این سقاخانه، بهایی را کور میکند و مسلمان شیعه را شفا میدهد!… ایمبری (Imbrie) و رانندهاش به نام سیمور، که وابستگان سفارت آمریکا در تهران بودند، برای عکسگرفتن از مردم، در محل حاضرند. ناگهان کسی فریاد میزند که اینها بهاییاند… . همانها که در سقاخانه زهر ریختهاند تا انتقام از مسلمانها بگیرند!… داد و قال میشود و صدای فریاد کسی میآید… همان آقای ایمبری است. افسر قزاقی به نام «جانمحمد» که قزاقها به فرمان اویند، ضربه را وارد آورده… میگوید این سگ بهایی را زدم!… زدم!… زدم!..
در مجموعه پادکستهای پیش رو که آن را «دیگرینامه» مینامیم، راجع به «دیگری» حرف میزنیم… راجع به تمامی آنها که از ما نیستند و دقیقا به همین طریق، در شکل دادن به هویت خود ما نقش مهمی ایفاء میکنند… اگرچه بین ما و آن دیگریها رابطهی پیچیدهای از مهر و کین، خشم و همدلی، و زندگی و مرگ در جریان باشد.
در این مجموعه که امیدواریم بستری برای گسترش فرهنگ گفتوگو در مقولاتی باشد که سنتا در حیطه ادیان و سنتهای دینی بوده است، راهی بهتر ندیدیم که بر «دیگری» در فرهنگ دینی و به عبارت دیگر، بر دگرباشی دینی تمرکز کنیم. بر همین اساس، تمامی باورمندان به ادیان رسمی و غیررسمی و حتی خداناباوران و منتقدان دین هم در دایره مخاطبان ما در این مجموعه قرار میگیرند.
برای مطالعهی ادامه ی این یادداشت در صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید به:
https://dialogue.tavaana.org/podcast_others_2/
و برای شنیدن این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/sz6kfxFq5JY?si=8pDmqfmonAAo4fru
و برای شنیدن این اپیزود در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/633788366
و بری شنیدن این اپیزود در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/qFZki
رجوع کنید.
#دیگری_نامه #دگرباشی #دگردینی #بهایی #ایمان_بهایی #رضا_شاه #گفتگو #مدارا
@Dialogue1402
دیگرینامه
اپیزود دوم
سقاخانهای در تهران مورد استقبال فوقالعاده مردم قرار گرفته؛ چون شایعه شده که این سقاخانه، بهایی را کور میکند و مسلمان شیعه را شفا میدهد!… ایمبری (Imbrie) و رانندهاش به نام سیمور، که وابستگان سفارت آمریکا در تهران بودند، برای عکسگرفتن از مردم، در محل حاضرند. ناگهان کسی فریاد میزند که اینها بهاییاند… . همانها که در سقاخانه زهر ریختهاند تا انتقام از مسلمانها بگیرند!… داد و قال میشود و صدای فریاد کسی میآید… همان آقای ایمبری است. افسر قزاقی به نام «جانمحمد» که قزاقها به فرمان اویند، ضربه را وارد آورده… میگوید این سگ بهایی را زدم!… زدم!… زدم!..
در مجموعه پادکستهای پیش رو که آن را «دیگرینامه» مینامیم، راجع به «دیگری» حرف میزنیم… راجع به تمامی آنها که از ما نیستند و دقیقا به همین طریق، در شکل دادن به هویت خود ما نقش مهمی ایفاء میکنند… اگرچه بین ما و آن دیگریها رابطهی پیچیدهای از مهر و کین، خشم و همدلی، و زندگی و مرگ در جریان باشد.
در این مجموعه که امیدواریم بستری برای گسترش فرهنگ گفتوگو در مقولاتی باشد که سنتا در حیطه ادیان و سنتهای دینی بوده است، راهی بهتر ندیدیم که بر «دیگری» در فرهنگ دینی و به عبارت دیگر، بر دگرباشی دینی تمرکز کنیم. بر همین اساس، تمامی باورمندان به ادیان رسمی و غیررسمی و حتی خداناباوران و منتقدان دین هم در دایره مخاطبان ما در این مجموعه قرار میگیرند.
برای مطالعهی ادامه ی این یادداشت در صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید به:
https://dialogue.tavaana.org/podcast_others_2/
و برای شنیدن این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/sz6kfxFq5JY?si=8pDmqfmonAAo4fru
و برای شنیدن این اپیزود در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/633788366
و بری شنیدن این اپیزود در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/qFZki
رجوع کنید.
#دیگری_نامه #دگرباشی #دگردینی #بهایی #ایمان_بهایی #رضا_شاه #گفتگو #مدارا
@Dialogue1402
نیچه آرزو میکرد که مکانهایی برای ژرفاندیشی در شهرها ساخته شود که بدیل و رقیب نیایشگاههای کلاسیک مانند کلیسا باشد.
در «حکمت شادان» میگوید آن زمان گذشت که تنها شکل حیات ژرفاندیشانه (Vita Contemplativa) حیات دینی (Vita Religiosa) بود. وقتی در مقالهی تو «حال و آینده اقدامات جوامع بهایی» خواندم که معابد بهایی یا همان مشرقالاذکارها، نیایشگاههایی مختص بهاییان نیست بلکه همه میتوانند به این اماکن بیایند و از فضای آن استفاده کنند، به فکرم رسید که شاید این معابد بهایی عملاً همان چیزیست که نیچه آرزو میکرد در فضاهای شهری روزی به وجود بیاید.
من قبلاً در هیچ مشرقالاذکاری نبودهام اما اگر مکانی باشد برای ژرفاندیشی در کار انسان و زندگی و آینده، بیآنکه استفاده از آن مستلزم وابستگی به هیچ سنت دینی باشد، در این صورت مکانی منحصراً برای ژرفاندیشیست که با معماری کاملاً متفاوتی نسبت به نیایشگاههای کلاسیک تدارک شده است. اما آنچه مانع تصور من است این است که زندگی بهایی نیز شکلی از زندگی دینی (Vita Religiosa) ست. بگو در این مورد چه فکر میکنی و خودت چه تجربهای از حضور در مشرقالاذکار داری؟
ایقان شهیدی:
مشرقالاذکارها یا معابدی که توسط بهائیان ساخته میشود، که اگر در اینترنت فردی برای Bahai Temple سرچ کند میتواند شکلهای خلاقانهی آنها را بیابد، متعلق به تمامی مردم محلی است و فضایی برای نیایشِ در سکوت، مراقبه و مدیتیشن است. عمدتا این معابد برای «عبادت» هم در مناطق شهری و روستاییای ساخته میشود که فعالیتهای آموزشی - که آن هم جامعه بهائی برای گروههای سنی مختلف مثل کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان ارائه میکند و هدفش توانمند شدن برای «خدمت» به جامعه است - گسترش یافته باشد. این هم به دلیل این طرز فکر بهائی است که «عبادت» و «خدمت» دست در دست همدیگر پیش میروند. به همین علت هم هست که آثار بهائی توصیه کرده است که در اطراف این معابد، موسسات عامالمنفعه نظیر دانشگاه و مدرسه و موسسات خیریه و … تاسیس شود.
من تجربه حضور در مشرقالاذکاری در فرانکفورت آلمان را داشتم. باید بگویم که معماری زیبای آن با شیشههای شفاف بزرگش، تجربه حضور در قلب طبیعت را به افراد میدهد؛ سکوت حاکم بر آن، و تنوع نژادی و باور افرادی که در آن حاضر بودند، همگی تجربهای منحصر به فرد از کثرت مبتنی بر همزیستی و صلح را منعکس میکرد و در عین حال ضرورت و غنای تجربه «وحدت در کثرت» را منعکس میکرد. همانطور که گفتم، رویکرد جامعه بهائی آن است که با دنبال کردن و گسترش فعالیتهای آموزشی با هدف گسترش برابری، خدمتورزی و مهر در جوامع محلی، فضایی از همزیستی و اتحاد ایجاد کند، که مشرقالاذکار تجسم و انعکاسی از آن روح جمعی در قالبی مادی باشد.
نکتهای که هم مرتبط با مشرقالاذکار است و هم زندگی دینی بهائیان، این است که این زندگی از چند جهت با زندگی در ادیان سنتی متفاوت است. اولا بهائیان قائل به این هستند که ادیانی که در گذشته بودهاند، همچون یهودیت، مسیحیت و اسلام، مقتضیات زیست در جهان قدیم را به جا میآوردند. این در حالی است که آموزههای بهائی، متناسب با روح عصر جدید، از چندین وجه متمایز است که به دو جنبه آن اشاره میکنم: یکی، قائل بودن به دموکراسی روحانی یا معنوی است. یعنی در آئین بهائی، طبقهای به نام روحانیت وجود ندارد: موبد، خاخام، کشیش و آخوند یا هرگونه فرد روحانی خاصی در آئین بهائی وجود ندارد؛ همه میتوانند بلاواسطه با معبود خود در ارتباط باشند، پیام او را بخوانند و برداشت و زیست خود را داشته باشند. بنابراین فردی وجود ندارد که بخواهد موعظه کند یا دیگران را نصیحت کند و فهم او، فهم معیار باشد. این در ساختار مسطح مشرقالاذکار، که فاقد هرگونه منبری هم هست مشخص است.
دومین خصوصیت آن است که آئین بهائی توصیه میکند که هر فردِ دین باوری، اعتقادات خود را با علم روز مورد سنجش قرار دهد و آنچه که خرافات است را کنار بگذارد. اگر دین را بدون علم و عقل در نظر بگیریم منتج به خرافات میشود و آن را کنار میگذاریم. کارکرد دین، در نگاه آئین بهائی، ایجاد پیشرفت و وحدت است و اگر دینی باعث اختلاف شود، طبق توصیه عبدالبهاء، بیدینی نسبت به آن ارجحیت دارد. این معیارها، و البته معیارهای دیگر است که زندگی بهائی را شکل میدهد.
آنچه در بالا خواندید، مصاحبهی صفحهی گفتوشنود با ایقان شهیدی، کنشگر بهاییست. صورت کامل این مصاحبهی مفصل که سوالاتی بیپرده و بالنسبه تازه در آن مطرح شده است، به زودی انتشار خواهد یافت.
https://x.com/dialogue1402/status/1793320780031201364?s=46
#بهایی #مشرق_الاذکار #ایمان_بهایی #آیین_بهایی #دین #دین_خواهی #نوگرایی_دینی #دگردینی #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
در «حکمت شادان» میگوید آن زمان گذشت که تنها شکل حیات ژرفاندیشانه (Vita Contemplativa) حیات دینی (Vita Religiosa) بود. وقتی در مقالهی تو «حال و آینده اقدامات جوامع بهایی» خواندم که معابد بهایی یا همان مشرقالاذکارها، نیایشگاههایی مختص بهاییان نیست بلکه همه میتوانند به این اماکن بیایند و از فضای آن استفاده کنند، به فکرم رسید که شاید این معابد بهایی عملاً همان چیزیست که نیچه آرزو میکرد در فضاهای شهری روزی به وجود بیاید.
من قبلاً در هیچ مشرقالاذکاری نبودهام اما اگر مکانی باشد برای ژرفاندیشی در کار انسان و زندگی و آینده، بیآنکه استفاده از آن مستلزم وابستگی به هیچ سنت دینی باشد، در این صورت مکانی منحصراً برای ژرفاندیشیست که با معماری کاملاً متفاوتی نسبت به نیایشگاههای کلاسیک تدارک شده است. اما آنچه مانع تصور من است این است که زندگی بهایی نیز شکلی از زندگی دینی (Vita Religiosa) ست. بگو در این مورد چه فکر میکنی و خودت چه تجربهای از حضور در مشرقالاذکار داری؟
ایقان شهیدی:
مشرقالاذکارها یا معابدی که توسط بهائیان ساخته میشود، که اگر در اینترنت فردی برای Bahai Temple سرچ کند میتواند شکلهای خلاقانهی آنها را بیابد، متعلق به تمامی مردم محلی است و فضایی برای نیایشِ در سکوت، مراقبه و مدیتیشن است. عمدتا این معابد برای «عبادت» هم در مناطق شهری و روستاییای ساخته میشود که فعالیتهای آموزشی - که آن هم جامعه بهائی برای گروههای سنی مختلف مثل کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان ارائه میکند و هدفش توانمند شدن برای «خدمت» به جامعه است - گسترش یافته باشد. این هم به دلیل این طرز فکر بهائی است که «عبادت» و «خدمت» دست در دست همدیگر پیش میروند. به همین علت هم هست که آثار بهائی توصیه کرده است که در اطراف این معابد، موسسات عامالمنفعه نظیر دانشگاه و مدرسه و موسسات خیریه و … تاسیس شود.
من تجربه حضور در مشرقالاذکاری در فرانکفورت آلمان را داشتم. باید بگویم که معماری زیبای آن با شیشههای شفاف بزرگش، تجربه حضور در قلب طبیعت را به افراد میدهد؛ سکوت حاکم بر آن، و تنوع نژادی و باور افرادی که در آن حاضر بودند، همگی تجربهای منحصر به فرد از کثرت مبتنی بر همزیستی و صلح را منعکس میکرد و در عین حال ضرورت و غنای تجربه «وحدت در کثرت» را منعکس میکرد. همانطور که گفتم، رویکرد جامعه بهائی آن است که با دنبال کردن و گسترش فعالیتهای آموزشی با هدف گسترش برابری، خدمتورزی و مهر در جوامع محلی، فضایی از همزیستی و اتحاد ایجاد کند، که مشرقالاذکار تجسم و انعکاسی از آن روح جمعی در قالبی مادی باشد.
نکتهای که هم مرتبط با مشرقالاذکار است و هم زندگی دینی بهائیان، این است که این زندگی از چند جهت با زندگی در ادیان سنتی متفاوت است. اولا بهائیان قائل به این هستند که ادیانی که در گذشته بودهاند، همچون یهودیت، مسیحیت و اسلام، مقتضیات زیست در جهان قدیم را به جا میآوردند. این در حالی است که آموزههای بهائی، متناسب با روح عصر جدید، از چندین وجه متمایز است که به دو جنبه آن اشاره میکنم: یکی، قائل بودن به دموکراسی روحانی یا معنوی است. یعنی در آئین بهائی، طبقهای به نام روحانیت وجود ندارد: موبد، خاخام، کشیش و آخوند یا هرگونه فرد روحانی خاصی در آئین بهائی وجود ندارد؛ همه میتوانند بلاواسطه با معبود خود در ارتباط باشند، پیام او را بخوانند و برداشت و زیست خود را داشته باشند. بنابراین فردی وجود ندارد که بخواهد موعظه کند یا دیگران را نصیحت کند و فهم او، فهم معیار باشد. این در ساختار مسطح مشرقالاذکار، که فاقد هرگونه منبری هم هست مشخص است.
دومین خصوصیت آن است که آئین بهائی توصیه میکند که هر فردِ دین باوری، اعتقادات خود را با علم روز مورد سنجش قرار دهد و آنچه که خرافات است را کنار بگذارد. اگر دین را بدون علم و عقل در نظر بگیریم منتج به خرافات میشود و آن را کنار میگذاریم. کارکرد دین، در نگاه آئین بهائی، ایجاد پیشرفت و وحدت است و اگر دینی باعث اختلاف شود، طبق توصیه عبدالبهاء، بیدینی نسبت به آن ارجحیت دارد. این معیارها، و البته معیارهای دیگر است که زندگی بهائی را شکل میدهد.
آنچه در بالا خواندید، مصاحبهی صفحهی گفتوشنود با ایقان شهیدی، کنشگر بهاییست. صورت کامل این مصاحبهی مفصل که سوالاتی بیپرده و بالنسبه تازه در آن مطرح شده است، به زودی انتشار خواهد یافت.
https://x.com/dialogue1402/status/1793320780031201364?s=46
#بهایی #مشرق_الاذکار #ایمان_بهایی #آیین_بهایی #دین #دین_خواهی #نوگرایی_دینی #دگردینی #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالگرد اظهار امر حضرت باب و ظهور آیین بابی بر باورمندان به آیین بهایی مبارک!
… ملاحسین بشرویهای، تا پیش از این دستکم دو روحانی را دیده بود و علائم حق را که از استاد خود جویا شده بود، در آنها جستجو کرده بود. اما ناامید به سمت کوفه حرکت کرد تا با تضرع از خداوند بخواهد که حق را آشکار کند.
پس از آنکه چهلهنشینی تمام شد، به ایران، به سمت شیراز رفت تا با مرد جوانی دیدار کند که راجع به او سخنان امیدوارکنندهای در میان مردم شایع شده بود. ملاحسین بشرویهای، این مرد سختگیر که از میان همه مومنان، به دنبال برجستهترین مرد روزگار بود، به دنبال کسی که شیعه هزارهای به انتظار ظهور او نشسته بود، در ۲۳ می ۱۸۴۴ میلادی به شیراز، به منزل سیدعلیمحمد شیرازی وارد شد.
گفتوگوی آن دو به درازا کشید. اما وقتی اولین دقایق صبح ۲۴ می فرارسید، ملاحسین بشرویهای با چشمانی اشکبار از منزل بیرون آمد! او به مراد دل خود رسیده بود. او قانع شده بود که اینک در حضور کسی است که دیدارش را از خداوند صمیمانه و مجدانه تقاضا کرده بود. دقیقا یک هزاره از درگذشت امام یازدهم شیعیان، حجتابنالحسن عسکری گذشته بود.
ملاحسین بشرویهای تنها شیعه پاکباخته و راسخالعقیدهای نبود که در آن روزگار، ظهور منجی آخرالزمان را انتظار میکشید. تب این انتظار بالا گرفته بود و آموزههای شیخی به نام شیخ احمد احسایی در تقویت این انتظار بسیار موثر واقع شده بود. شیخ احمد احسایی که دو نسل قبل از ملاحسین زندگی میکرد…
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید در:
https://dialogue.tavaana.org/podcast_others_2/
و برای شنیدن نسخهی کامل اپیزود دوم با نام «دگرباشی ایرانی» در یوتیوب به:
https://youtu.be/sz6kfxFq5JY?si=zu7Xxad_pWt0nul_
و در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/633788366
و در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/Wfh6SVc9UvLCikM28
رجوع کنید.
#دیگری_نامه #دگرباشی #دگردینی #بابی #بهایی #ایمان_بهایی #نوگرایی_دینی #دین #گفتگو #مدارا
@Dialogue1402
… ملاحسین بشرویهای، تا پیش از این دستکم دو روحانی را دیده بود و علائم حق را که از استاد خود جویا شده بود، در آنها جستجو کرده بود. اما ناامید به سمت کوفه حرکت کرد تا با تضرع از خداوند بخواهد که حق را آشکار کند.
پس از آنکه چهلهنشینی تمام شد، به ایران، به سمت شیراز رفت تا با مرد جوانی دیدار کند که راجع به او سخنان امیدوارکنندهای در میان مردم شایع شده بود. ملاحسین بشرویهای، این مرد سختگیر که از میان همه مومنان، به دنبال برجستهترین مرد روزگار بود، به دنبال کسی که شیعه هزارهای به انتظار ظهور او نشسته بود، در ۲۳ می ۱۸۴۴ میلادی به شیراز، به منزل سیدعلیمحمد شیرازی وارد شد.
گفتوگوی آن دو به درازا کشید. اما وقتی اولین دقایق صبح ۲۴ می فرارسید، ملاحسین بشرویهای با چشمانی اشکبار از منزل بیرون آمد! او به مراد دل خود رسیده بود. او قانع شده بود که اینک در حضور کسی است که دیدارش را از خداوند صمیمانه و مجدانه تقاضا کرده بود. دقیقا یک هزاره از درگذشت امام یازدهم شیعیان، حجتابنالحسن عسکری گذشته بود.
ملاحسین بشرویهای تنها شیعه پاکباخته و راسخالعقیدهای نبود که در آن روزگار، ظهور منجی آخرالزمان را انتظار میکشید. تب این انتظار بالا گرفته بود و آموزههای شیخی به نام شیخ احمد احسایی در تقویت این انتظار بسیار موثر واقع شده بود. شیخ احمد احسایی که دو نسل قبل از ملاحسین زندگی میکرد…
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید در:
https://dialogue.tavaana.org/podcast_others_2/
و برای شنیدن نسخهی کامل اپیزود دوم با نام «دگرباشی ایرانی» در یوتیوب به:
https://youtu.be/sz6kfxFq5JY?si=zu7Xxad_pWt0nul_
و در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/633788366
و در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/Wfh6SVc9UvLCikM28
رجوع کنید.
#دیگری_نامه #دگرباشی #دگردینی #بابی #بهایی #ایمان_بهایی #نوگرایی_دینی #دین #گفتگو #مدارا
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گریه یک فلسطینی بر ویرانههای مسجد، در حالی که خانههای زیادی با خاک یکسانشده
آیا احساسات این فرد برای شما قابل درک است؟
آیا رابطهی مومنان با مذهب، یک رابطهی مبتنی بر فایده است؟ آیا آرامش و آسودگی خیالی که باور به مذهب برای مومنان به ارمغان میآورد، دستاوردی است که موجب تداوم و استمرار پیوند این دو میشود؟ چگونه است که در بسیاری از روستاها و جوامع ابتدایی کوچک نیز در کنار فقر و زندگی مشقتبار و کپرها و بیغولهها، شاهد آبادانی و شکوه مساجد و معابد هستیم؟
تجربه شخصی شما چه میگوید؟
#مذهب #ایمان #گفتگو_توانا
@Dialogue1403
آیا احساسات این فرد برای شما قابل درک است؟
آیا رابطهی مومنان با مذهب، یک رابطهی مبتنی بر فایده است؟ آیا آرامش و آسودگی خیالی که باور به مذهب برای مومنان به ارمغان میآورد، دستاوردی است که موجب تداوم و استمرار پیوند این دو میشود؟ چگونه است که در بسیاری از روستاها و جوامع ابتدایی کوچک نیز در کنار فقر و زندگی مشقتبار و کپرها و بیغولهها، شاهد آبادانی و شکوه مساجد و معابد هستیم؟
تجربه شخصی شما چه میگوید؟
#مذهب #ایمان #گفتگو_توانا
@Dialogue1403
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق یا کینتوزی؟ مساله این است!
دیگرینامه
اپیزود سیزدهم
فریدریش نیچه:
«و اما این است آنچه روی داده: از تنه آن درخت انتقام و نفرت، آن درخت نفرت یهودی، آن عمیقترین و والاترین همه نفرتها، آن نفرت که آرمانها میآفریند و ارزشها را دگرگون میسازد، و هرگز همتایی بر زمین نداشت، چیزی به همان بیهمتایی رویید، عشقی تازه، عمیقترین و والاترین نوع عشق: و از کدام تنه به جز این میتوانست روییده باشد؟
اما گمان نبریم که آن عشق در مقام نفی آن عطش انتقام و در ضدیت با نفرت یهودی بالیده است. نه! درست برعکس، این عشق چونان تاجی بر سر آن نفرت بود. تاجی ظفرنمون که در روشنای محض و آفتاب جهانتاب در پهندشت عالم پدیدار گشت. گویی این عشق در بلندای روشنی، در پی غایات آن نفرت میرفت. در پی ظفر و غارت و اغفال با همان میل شدید که ریشههای آن نفرت را واداشت در هرآنچه عمق داشت و شر بود کاملتر و حریصتر فرو رود.
این عیسای ناصری، این انجیل زنده عشق، این منجی موعود که برای فقیران و بیماران و گناهکاران، بهجت و ظفر به ارمغان آورد. آیا او مظهر شومترین و مقاومتسوزترین اغفال نبود؟! اغفال و انحرافی به جانب آن ارزشهای یهودی و جعل آرمانهای تازه!؟ آيا بنیاسرائیل به میانجی همین منجی، این به ظاهر خصم ویرانگر اسرائیل، به هدف نهایی کینهجویی والای خویش نرسیده است!؟»
در این اپیزود به مفهوم «کینتوزی» (Ressentiment) آن گونه که نیچه در «تبارشناسی اخلاق» معرفی میکند میپردازیم. نیچه معتقد بود که یهودیت متأخر، نفرتی از رومیان حاکم پیدا کرد که به موجب آن تمامی ارزشهای بشری را واژگون کرد و از آن مسیحیت و شاخههای مختلف آن را ساخت.
برای مطالعهی متن این اپیزود رجوع کنید به:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_13/
و برای شنیدن در یوتیوب به:
https://youtu.be/0ORSkk97X5M?si=A-kGklv6l85OBHnH
و برای شنیدن در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/660834624
و برای شنیدن در ساند کلود به:
https://on.soundcloud.com/6ppJx
مراجعه کنید.
#رواداری #مسیحیت #عشق #عشق_مسیحی #ایمان #نیچه #فریدریش_نیچه #کینتوزی #اخلاق_بردگان #قیام_اخلاقی_بردگان
@Dialogue1402
دیگرینامه
اپیزود سیزدهم
فریدریش نیچه:
«و اما این است آنچه روی داده: از تنه آن درخت انتقام و نفرت، آن درخت نفرت یهودی، آن عمیقترین و والاترین همه نفرتها، آن نفرت که آرمانها میآفریند و ارزشها را دگرگون میسازد، و هرگز همتایی بر زمین نداشت، چیزی به همان بیهمتایی رویید، عشقی تازه، عمیقترین و والاترین نوع عشق: و از کدام تنه به جز این میتوانست روییده باشد؟
اما گمان نبریم که آن عشق در مقام نفی آن عطش انتقام و در ضدیت با نفرت یهودی بالیده است. نه! درست برعکس، این عشق چونان تاجی بر سر آن نفرت بود. تاجی ظفرنمون که در روشنای محض و آفتاب جهانتاب در پهندشت عالم پدیدار گشت. گویی این عشق در بلندای روشنی، در پی غایات آن نفرت میرفت. در پی ظفر و غارت و اغفال با همان میل شدید که ریشههای آن نفرت را واداشت در هرآنچه عمق داشت و شر بود کاملتر و حریصتر فرو رود.
این عیسای ناصری، این انجیل زنده عشق، این منجی موعود که برای فقیران و بیماران و گناهکاران، بهجت و ظفر به ارمغان آورد. آیا او مظهر شومترین و مقاومتسوزترین اغفال نبود؟! اغفال و انحرافی به جانب آن ارزشهای یهودی و جعل آرمانهای تازه!؟ آيا بنیاسرائیل به میانجی همین منجی، این به ظاهر خصم ویرانگر اسرائیل، به هدف نهایی کینهجویی والای خویش نرسیده است!؟»
در این اپیزود به مفهوم «کینتوزی» (Ressentiment) آن گونه که نیچه در «تبارشناسی اخلاق» معرفی میکند میپردازیم. نیچه معتقد بود که یهودیت متأخر، نفرتی از رومیان حاکم پیدا کرد که به موجب آن تمامی ارزشهای بشری را واژگون کرد و از آن مسیحیت و شاخههای مختلف آن را ساخت.
برای مطالعهی متن این اپیزود رجوع کنید به:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_13/
و برای شنیدن در یوتیوب به:
https://youtu.be/0ORSkk97X5M?si=A-kGklv6l85OBHnH
و برای شنیدن در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/660834624
و برای شنیدن در ساند کلود به:
https://on.soundcloud.com/6ppJx
مراجعه کنید.
#رواداری #مسیحیت #عشق #عشق_مسیحی #ایمان #نیچه #فریدریش_نیچه #کینتوزی #اخلاق_بردگان #قیام_اخلاقی_بردگان
@Dialogue1402
«شقیترین مردم، متولی شریعت است!»
محمدعلی فروغی
دولتمرد ایرانی (۱۲۵۴-۱۳۲۱)
برگرفته از یادداشتهای روزانه
شنبه ۱۰ ذیالحجه:
«… حکایتی دربارهی ملاها از قول حاجی شیخ هادی نقل میکرد و آن این است که وقتی تاجری پسرش ناخوش شد. همه قسم نذر برای شفای او کرد مثمر نشد. از جمله نذر کرد که صدتومان به شقیترین مردم بدهد. اتفاقاً پسر شفا یافت و تاجر خواست نذر خود را ادا کند. با دوستان خود مشورت کرد که شقیترین مردم کیست!؟ بعداز فکرها گفتند کدخدای محله چون مرد جابری است باید شقیترین مردم باشد.
حاجی این را پسندید و صد تومان را برداشته نزد کدخدا رفت و اظهار مطلب نمود. کدخدا گفت راست است که من مرد شقی هستم ولی مطیع کلانترم و او از من شقیتر است! به او باید برسد. تاجر نزد کلانتر رفت. او محول به حاکم کرد و قسعلیهذا تا به شاه رسید!
شاه گفت من خیلی شقی هستم ولی فرّاش شریعتم. باید این نذر به ملا برسد. تاجر نزد ملا رفت اظهار مطلب نمود. آقا تغیر کرد که این چه تکلیفیست به من میکنی. تاجر، ترسیده خواست برگردد. آقا صدا کرد که بیا مومن. چون تو آدم خوبی هستی و نذری کردی و باید وفا کنی من کاری میکنم که هم نذر تو ادا شود و هم صورت شرعی داشته باشد!
فصل زمستان بود و مبلغی برف در خانه بود. گفت ما اسم این کار را معامله میگذاریم: من این برفها را به تو میفروشم و صد تومان را به عنوان قیمت آنها از تو میگیرم. تاجر راضی شد و صیغه خواندند. تاجر پول داد و خواست برود. آقا گفت خوب حالا این برفها مبک شماست؛ باید ببرید! تاجر هر چه خواست طفره بزند آقا گفت خیر من مال شما را در خانه نگاه نمیدارم.
تاجر آخر خیال کرد جهنم! مبلغی هم میدهیم این برفها را هم ببرند. چنین کرد و رفت. مدتی گذشت و تابستان شد. روزی آقا، تاجر را احضار کرده گفت در معاملهای که من با شما کردهام غبن دارم. برفهای من بیش از صد تومان میارزید. فسخ کردم! برفهای مرا پس داده پول خود را بگیر. هر چه تاجر التماس کرد نپذیرفت. آخر صد تومان دیگر هم تقدیم کرد و آقا را راضی نمود. بعد در حضور آقا سجدهی شکر کرد و گفت از آن شکر میکنم که نذر من به محل واقعی، یعنی به شقیترین مردم رسیده است.»
#گفتگو #رواداری #نقد_دین #دین_گرایی #لامذهب #لامذهبی #کفر #ایمان
@Dialogue1402
محمدعلی فروغی
دولتمرد ایرانی (۱۲۵۴-۱۳۲۱)
برگرفته از یادداشتهای روزانه
شنبه ۱۰ ذیالحجه:
«… حکایتی دربارهی ملاها از قول حاجی شیخ هادی نقل میکرد و آن این است که وقتی تاجری پسرش ناخوش شد. همه قسم نذر برای شفای او کرد مثمر نشد. از جمله نذر کرد که صدتومان به شقیترین مردم بدهد. اتفاقاً پسر شفا یافت و تاجر خواست نذر خود را ادا کند. با دوستان خود مشورت کرد که شقیترین مردم کیست!؟ بعداز فکرها گفتند کدخدای محله چون مرد جابری است باید شقیترین مردم باشد.
حاجی این را پسندید و صد تومان را برداشته نزد کدخدا رفت و اظهار مطلب نمود. کدخدا گفت راست است که من مرد شقی هستم ولی مطیع کلانترم و او از من شقیتر است! به او باید برسد. تاجر نزد کلانتر رفت. او محول به حاکم کرد و قسعلیهذا تا به شاه رسید!
شاه گفت من خیلی شقی هستم ولی فرّاش شریعتم. باید این نذر به ملا برسد. تاجر نزد ملا رفت اظهار مطلب نمود. آقا تغیر کرد که این چه تکلیفیست به من میکنی. تاجر، ترسیده خواست برگردد. آقا صدا کرد که بیا مومن. چون تو آدم خوبی هستی و نذری کردی و باید وفا کنی من کاری میکنم که هم نذر تو ادا شود و هم صورت شرعی داشته باشد!
فصل زمستان بود و مبلغی برف در خانه بود. گفت ما اسم این کار را معامله میگذاریم: من این برفها را به تو میفروشم و صد تومان را به عنوان قیمت آنها از تو میگیرم. تاجر راضی شد و صیغه خواندند. تاجر پول داد و خواست برود. آقا گفت خوب حالا این برفها مبک شماست؛ باید ببرید! تاجر هر چه خواست طفره بزند آقا گفت خیر من مال شما را در خانه نگاه نمیدارم.
تاجر آخر خیال کرد جهنم! مبلغی هم میدهیم این برفها را هم ببرند. چنین کرد و رفت. مدتی گذشت و تابستان شد. روزی آقا، تاجر را احضار کرده گفت در معاملهای که من با شما کردهام غبن دارم. برفهای من بیش از صد تومان میارزید. فسخ کردم! برفهای مرا پس داده پول خود را بگیر. هر چه تاجر التماس کرد نپذیرفت. آخر صد تومان دیگر هم تقدیم کرد و آقا را راضی نمود. بعد در حضور آقا سجدهی شکر کرد و گفت از آن شکر میکنم که نذر من به محل واقعی، یعنی به شقیترین مردم رسیده است.»
#گفتگو #رواداری #نقد_دین #دین_گرایی #لامذهب #لامذهبی #کفر #ایمان
@Dialogue1402
تنها در دنیای موسیقی نیست که چهرههای جدید با محتواهای خلاقانه تازه ظهور میکنند؛ تنها در دنیای سینما اینطور نیست؛ تنها در قلمرو فناوری نیست که ابتکارهای تازه رخ میدهد. در واقع یک حیات اجتماعی پویا در تمامی شئون خود پویا خواهد بود و محتواهای تازه برای عرضه خواهد داشت.
در کشور ما ایران در دهههای اخیر، حیات دینی حقیقتا پویا بوده و چهرهها و شخصیتهایی ظهور کردهاند که اگر با آنها برخورد سخت نمیشد، قادر به ایجاد تشکل و سازمانهای نو دینی هم بودند.
معاونت «فرق و مذاهب» در وزارت اطلاعات، دهههاست که مسئول مستقیم سرکوب پویاییهای دینی در حیات اجتماعی ایرانیان است. بعضی از این چهرهها یا خیزشهای معنوی کاملا نوظهور بودهاند و خود را ادامه هیچ سنت کهنی معرفی نمیکردهاند. بعضی دیگر، قدیمیترند و محصول تحولات دینی در صدها سال گذشته بودهاند.
از نمونه چهرههای جدید پیمان فتاحی ملقب به ایلیا م. رامالله یا محمدعلی طاهری بنیانگذار عرفان حلقه است. از چهرههای کمی قدیمیتر حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله است که در قرن نوزدهم میلادی آیین بهایی را در ایران تاسیس کرد. این آیین به جهت سرکوب شدید در خاستگاه خود، در خارج از ایران گسترش یافت و اکنون در سراسر دنیا پیرو دارد؛ بنا به منابع موجود تعداد پیروان آیین بهایی در سراسر جهان، پنج تا هشت میلیون نفر است. بهاییان هنوز در ایران زندگی میکنند و هر از گاهی اخبار تلخ زندان و شکنجه و مصادره اموال و گاهی حکم اعدام پیروان بهایی به رسانهها مخابره میشود.
نظر به اینکه پژوهش در تکاپوی نوآورانه دینی در میان ایرانیان و گسترش رواداری را بخشی از وظایف خود میدانیم، به سراغ چهرههای جوان و سرزندهای میرویم که با علاقه و بیباکانه رخ نشان میدهند، از گفتوگو استقبال میکنند و از هویت خود میگویند.
یکی از این چهرههای جوان که خود را پژوهشگر تاریخ اندیشه مینامد و هماکنون در تابستان ۱۴۰۳ دانشجوی دکتری رشته تاریخ در دانشگاه کمبریج است ایقان شهیدی، هموطن بهایی و زندانی سیاسی سابق، است. او مهربانانه و با حوصله درخواست ما برای گفتوگو را پذیرفت و چنانچه در ادامه میخوانید، دقیق و مستند، همه آنچه به خاطرش رنج بسیار کشیده بود را با ما در میان گذاشت.
برای مطالعه این مصاحبه به صفحه گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/iqan-shahidi-bahai-faith/
#ایمان_بهایی #آیین_بهایی #نوگرایی_دینی #دین #ادیان_نوظهور #حضرت_بهاءالله #نیایش #انفرادی #ایستادگی #گفتگو
@dialogue1402
در کشور ما ایران در دهههای اخیر، حیات دینی حقیقتا پویا بوده و چهرهها و شخصیتهایی ظهور کردهاند که اگر با آنها برخورد سخت نمیشد، قادر به ایجاد تشکل و سازمانهای نو دینی هم بودند.
معاونت «فرق و مذاهب» در وزارت اطلاعات، دهههاست که مسئول مستقیم سرکوب پویاییهای دینی در حیات اجتماعی ایرانیان است. بعضی از این چهرهها یا خیزشهای معنوی کاملا نوظهور بودهاند و خود را ادامه هیچ سنت کهنی معرفی نمیکردهاند. بعضی دیگر، قدیمیترند و محصول تحولات دینی در صدها سال گذشته بودهاند.
از نمونه چهرههای جدید پیمان فتاحی ملقب به ایلیا م. رامالله یا محمدعلی طاهری بنیانگذار عرفان حلقه است. از چهرههای کمی قدیمیتر حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله است که در قرن نوزدهم میلادی آیین بهایی را در ایران تاسیس کرد. این آیین به جهت سرکوب شدید در خاستگاه خود، در خارج از ایران گسترش یافت و اکنون در سراسر دنیا پیرو دارد؛ بنا به منابع موجود تعداد پیروان آیین بهایی در سراسر جهان، پنج تا هشت میلیون نفر است. بهاییان هنوز در ایران زندگی میکنند و هر از گاهی اخبار تلخ زندان و شکنجه و مصادره اموال و گاهی حکم اعدام پیروان بهایی به رسانهها مخابره میشود.
نظر به اینکه پژوهش در تکاپوی نوآورانه دینی در میان ایرانیان و گسترش رواداری را بخشی از وظایف خود میدانیم، به سراغ چهرههای جوان و سرزندهای میرویم که با علاقه و بیباکانه رخ نشان میدهند، از گفتوگو استقبال میکنند و از هویت خود میگویند.
یکی از این چهرههای جوان که خود را پژوهشگر تاریخ اندیشه مینامد و هماکنون در تابستان ۱۴۰۳ دانشجوی دکتری رشته تاریخ در دانشگاه کمبریج است ایقان شهیدی، هموطن بهایی و زندانی سیاسی سابق، است. او مهربانانه و با حوصله درخواست ما برای گفتوگو را پذیرفت و چنانچه در ادامه میخوانید، دقیق و مستند، همه آنچه به خاطرش رنج بسیار کشیده بود را با ما در میان گذاشت.
برای مطالعه این مصاحبه به صفحه گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/iqan-shahidi-bahai-faith/
#ایمان_بهایی #آیین_بهایی #نوگرایی_دینی #دین #ادیان_نوظهور #حضرت_بهاءالله #نیایش #انفرادی #ایستادگی #گفتگو
@dialogue1402
@dialogue1402
«… به خاطر آنکه علماء و دولت ایران، حضرت بهاءالله را از ایران تبعید کردند و ایشان را به مملکت عثمانی سرگون نمودند، مزار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء در داخل کشور عثمانی یعنی در عکّا و حیفاء قرار گرفت و عکّا و حیفا مرکز روحانی و اداری جامعهی جهانی بهایی گردید.
۲۷ سال پس از وفات حضرت عبدالبهاء بود که با تشکیل دولت اسرائیل، عکا و حیفا جزئی از خاک این کشور گشت. مخالفان امر بهایی که از انصاف و خرد بویی نبردهاند بهائیان ایران را به عنوان جاسوسان صهیونیزم مورد زجر و آزار قرار دادهاند و حقوق اولیه ایشان را مسلوب کردهاند. دلیل اصلی این افراد برای توجیه افعال ضدانسانی و ضدخداییشان این است که مرکز اداری و روحانی بهائیان در اسرائیل قرار دارد و بهاییان برای مخارج این مرکز، تبرُّعاتی به مرکز اداری بهایی در حیفاء میفرستند. آیا بیانصافی و بیرحمی و خشونت بیش از این هم میشود؟
نابردباری همین افراد بود که به سرگونی و تبعید حضرت بهاءالله از وطن خود به کشور عثمانی منجر گردید. این دولت ناشکیبا و علماء تنگنظر و نابردبار بودند که به آزار و اذیت بهائیان پرداختند؛ حقوق اولیهی ایشان را مسلوب نمودند؛ به قتل و غارت و کشتار ایشان پرداخته و شارع بهایی را از ایران اخراج کرده و بالاخره به زندان عکا تبعید نمودند. آنگاه بهاییان ایران را متهم به جاسوسی اسرائیل میسازند چرا که پیامبر بهایی در عکا وفات میکند و لذا مرکز اداری و روحانی بهایی در فلسطین قرار میگیرد؛ جایی که بیش از نیم قرن بعد مبدل به دولت اسرائیل میشود.»
آنچه خواندید از مقالهی بلند «آیین جهانی بهایی» نوشتهی نادر سعیدی بود. در اپیزود بیست و نهم از دیگرینامه با نام «از جادو تا دین» به جنبه تبهکارانه آیینهای «انتقال شر» پرداختیم. برای دسترسی به این اپیزود از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-29/
#دیگری_نامه #رواداری #بهاییان #ایمان_بهایی #بلاگردان #آیین_انتقال_شر
@dialogue1402
«… به خاطر آنکه علماء و دولت ایران، حضرت بهاءالله را از ایران تبعید کردند و ایشان را به مملکت عثمانی سرگون نمودند، مزار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء در داخل کشور عثمانی یعنی در عکّا و حیفاء قرار گرفت و عکّا و حیفا مرکز روحانی و اداری جامعهی جهانی بهایی گردید.
۲۷ سال پس از وفات حضرت عبدالبهاء بود که با تشکیل دولت اسرائیل، عکا و حیفا جزئی از خاک این کشور گشت. مخالفان امر بهایی که از انصاف و خرد بویی نبردهاند بهائیان ایران را به عنوان جاسوسان صهیونیزم مورد زجر و آزار قرار دادهاند و حقوق اولیه ایشان را مسلوب کردهاند. دلیل اصلی این افراد برای توجیه افعال ضدانسانی و ضدخداییشان این است که مرکز اداری و روحانی بهائیان در اسرائیل قرار دارد و بهاییان برای مخارج این مرکز، تبرُّعاتی به مرکز اداری بهایی در حیفاء میفرستند. آیا بیانصافی و بیرحمی و خشونت بیش از این هم میشود؟
نابردباری همین افراد بود که به سرگونی و تبعید حضرت بهاءالله از وطن خود به کشور عثمانی منجر گردید. این دولت ناشکیبا و علماء تنگنظر و نابردبار بودند که به آزار و اذیت بهائیان پرداختند؛ حقوق اولیهی ایشان را مسلوب نمودند؛ به قتل و غارت و کشتار ایشان پرداخته و شارع بهایی را از ایران اخراج کرده و بالاخره به زندان عکا تبعید نمودند. آنگاه بهاییان ایران را متهم به جاسوسی اسرائیل میسازند چرا که پیامبر بهایی در عکا وفات میکند و لذا مرکز اداری و روحانی بهایی در فلسطین قرار میگیرد؛ جایی که بیش از نیم قرن بعد مبدل به دولت اسرائیل میشود.»
آنچه خواندید از مقالهی بلند «آیین جهانی بهایی» نوشتهی نادر سعیدی بود. در اپیزود بیست و نهم از دیگرینامه با نام «از جادو تا دین» به جنبه تبهکارانه آیینهای «انتقال شر» پرداختیم. برای دسترسی به این اپیزود از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-29/
#دیگری_نامه #رواداری #بهاییان #ایمان_بهایی #بلاگردان #آیین_انتقال_شر
@dialogue1402
@dialogue1402
داستان مشهوری در مورد نیوتن و دوست خداناباورش وجود دارد با این مضمون که نیوتن باورمند، دوستش را قانع کرده که جهان نمیتواند بدون یک خداوند توضیح داده شود:
نیوتن مدل سادهای از منظومه شمسی میسازد و وقتی رفیقش با آن برخورد میکند، مصرانه میپرسد که سازنده این مدل شگفتانگیز کیست!؟ نیوتن هر بار پاسخ میدهد که هیچکس! اما وقتی با اعتراض دوستش مواجه میشود که میگوید تو من را احمق فرض کردهای، قبول میکند که پاسخش واقعا نامعقول بوده است و چنین دستگاه فیزیکی سادهای باید حتما سازنده داشته باشد؛ اما این موضعیست که دوستش در مورد دستگاه پیچیدهتر و بزرگتری که در کیهان وجود دارد، نمیپذیرد!
سندیت این روایت را پژوهشگران تایید نمیکنند. اما این واقعیت دارد که بسیاری از اهالی علم (scientists) ادعا میکنند که میتوان کیهان در ابعاد وسیع، و حیات روی زمین را بدون توسل به ایده وجود یک خداوند توضیح داد. در داستانی که از یک منبع دینی نقل کردیم، نیوتن به عنوان یکی از پیشگامان علم در معنای جدید کلمه، در جای دفاع از ایده خدا نشسته است. منابع عموما گزارش میکنند که نیوتن واقعا خداباور بوده است!
در واقع یک دسته استدلال خداناباورانه داریم که تاکید میکند برای فهم و تبیین پدیدهها احتیاجی به فرض یک «صانع» نیست؛ به عنوان نمونه آزمایشهایی که زیر عنوان Abiogenesis (پیدایش حیات از مواد غیرزنده) انجام میشود معطوف به تحقیق همین امر است: یکی از معروفترین این آزمایشها آزمایش میلر یوریست که در دهه ۱۹۵۰ انجام شد. در این آزمایش شیمیدانها شرایط فرضی جو اولیه زمین را شبیهسازی کردند و توانستند برخی از امینواسیدهای پایه که بلوکهای سازنده حیات هستند را تولید کنند.
البته شبیهسازی شرایط دقیق لازم برای تولید یک سلول زنده در آزمایشگاه هنوز محقق نشده است. پژوهشگران معتقدند که این روند با پیشرفتهای بیشتر در شیمی و زیستشناسی قابل دسترس خواهد بود.
شما چه فکر میکنید؟
آیا برمبنای مطالعاتی که داشتهاید موضع نیوتن و خداباوران را محکمتر تلقی میکنید یا خیر؟
#گفتگو #رواداری #خداباوری #خداناباوری #ایمان #نقد_دینی
@dialogue1402
داستان مشهوری در مورد نیوتن و دوست خداناباورش وجود دارد با این مضمون که نیوتن باورمند، دوستش را قانع کرده که جهان نمیتواند بدون یک خداوند توضیح داده شود:
نیوتن مدل سادهای از منظومه شمسی میسازد و وقتی رفیقش با آن برخورد میکند، مصرانه میپرسد که سازنده این مدل شگفتانگیز کیست!؟ نیوتن هر بار پاسخ میدهد که هیچکس! اما وقتی با اعتراض دوستش مواجه میشود که میگوید تو من را احمق فرض کردهای، قبول میکند که پاسخش واقعا نامعقول بوده است و چنین دستگاه فیزیکی سادهای باید حتما سازنده داشته باشد؛ اما این موضعیست که دوستش در مورد دستگاه پیچیدهتر و بزرگتری که در کیهان وجود دارد، نمیپذیرد!
سندیت این روایت را پژوهشگران تایید نمیکنند. اما این واقعیت دارد که بسیاری از اهالی علم (scientists) ادعا میکنند که میتوان کیهان در ابعاد وسیع، و حیات روی زمین را بدون توسل به ایده وجود یک خداوند توضیح داد. در داستانی که از یک منبع دینی نقل کردیم، نیوتن به عنوان یکی از پیشگامان علم در معنای جدید کلمه، در جای دفاع از ایده خدا نشسته است. منابع عموما گزارش میکنند که نیوتن واقعا خداباور بوده است!
در واقع یک دسته استدلال خداناباورانه داریم که تاکید میکند برای فهم و تبیین پدیدهها احتیاجی به فرض یک «صانع» نیست؛ به عنوان نمونه آزمایشهایی که زیر عنوان Abiogenesis (پیدایش حیات از مواد غیرزنده) انجام میشود معطوف به تحقیق همین امر است: یکی از معروفترین این آزمایشها آزمایش میلر یوریست که در دهه ۱۹۵۰ انجام شد. در این آزمایش شیمیدانها شرایط فرضی جو اولیه زمین را شبیهسازی کردند و توانستند برخی از امینواسیدهای پایه که بلوکهای سازنده حیات هستند را تولید کنند.
البته شبیهسازی شرایط دقیق لازم برای تولید یک سلول زنده در آزمایشگاه هنوز محقق نشده است. پژوهشگران معتقدند که این روند با پیشرفتهای بیشتر در شیمی و زیستشناسی قابل دسترس خواهد بود.
شما چه فکر میکنید؟
آیا برمبنای مطالعاتی که داشتهاید موضع نیوتن و خداباوران را محکمتر تلقی میکنید یا خیر؟
#گفتگو #رواداری #خداباوری #خداناباوری #ایمان #نقد_دینی
@dialogue1402
«پرورده با گرگان»
معرفی سریال
جنگ بزرگی زمین را ویرانه کرده و تمدن انسانی را به پایان رسانیده است. آخرین گروههای انسانی با سفینهای بزرگ، زمین را ترک کردهاند. یکی از گزینهها برای سکونت، سیارهای به نام کپلر است. آنها که در جنگ آخرزمان پیروز شدهاند، پرستندگان خدایی باستانی به نام «میترا» هستند. آنها که شکست خوردهاند، خداناباورانی بودهاند که اعتقاد به علم و فن (تکنیک) را برای بهروزی انسان کافی میدانستهاند.
اما مرد دانشمندی از میان آنها، در آخرین روزهای زمین، با دستکاری کردن روباتی از گونهی اندروید که در اصل برای کشتار خداناباوران ساخته و تنظیم شده بود، «مادر»ی خلق میکند تا بتواند جنینهای انسانی را با خود به کپلر برده، و برمبنای تعلیم و تربیتی علمی و به دور از هر گونه «ایمان»، نسل جدیدی از انسانهای معقول و خردورز و علمگرا پرورش دهد. «مادر» در کنار یک روبات دیگر به نام «پدر»، چنین مأموریت بزرگی بر دوش دارد. آنها در یک سفینهی کوچک که سریعتر در فضاهای بینستارهای حرکت میکند، زودتر از سفینهی پرستندگان میترا، به کپلر میرسند. به این ترتیب، جدال میان دو ایدئولوژی، در کپلر ادامه پیدا میکند.
مجموعه تلویزیونی «پرورده با گرگان» (Raised by Wolves)، که توسط ریدلی اسکات تهیهکنندگی شده و بخشی از آن توسط خود او کارگردانی شده است، یک سریال علمی-تخیلی است که از شبکه HBO Max در حال پخش است. این سریال برای اولین بار در سپتامبر ۲۰۲۰ پخش شد و توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
«پرورده با گرگان» به خاطر داستان خلاقانه، جلوههای ویژه بصری چشمگیر و کارگردانی ریدلی اسکات مورد تحسین قرار گرفته است. به لحاظ حسی، قابها یادآور موقعیتهای کهنالگویی به ویژه در معنای دینی و اسطورهایست.
آیا ایمان انسان را رستگار خواهد کرد یا معرفت؟ پاسخ فرقههای غنوصی، معرفت بود. همین جدال در اروپای مدرن با ظهور گروه اجتماعی ساینتیستها (علمگرایان) صورت دیگری به خود گرفت و به جدال میان ایمان و علوم تجربی و دقیق بدل شد. با ظهور فنآوریهای جدید و فوقپیشرفته، صورت مسأله نیاز به بازنگری دارد؛ اما بنیان اختلاف بر سر جای خود باقیست. تماشای سریال «پرورده با گرگان» را به کسانی که خواهان تعقیب این مناقشهی قدیمی در صورتهای بهروزتر و جدیدتر هستند، پیشنهاد میشود.
https://dialog.tavaana.org/raised-by-wolves/
#رواداری #خداباوری #خداناباوری #ایمان #علم #آخرزمان
@dialogue1402
معرفی سریال
جنگ بزرگی زمین را ویرانه کرده و تمدن انسانی را به پایان رسانیده است. آخرین گروههای انسانی با سفینهای بزرگ، زمین را ترک کردهاند. یکی از گزینهها برای سکونت، سیارهای به نام کپلر است. آنها که در جنگ آخرزمان پیروز شدهاند، پرستندگان خدایی باستانی به نام «میترا» هستند. آنها که شکست خوردهاند، خداناباورانی بودهاند که اعتقاد به علم و فن (تکنیک) را برای بهروزی انسان کافی میدانستهاند.
اما مرد دانشمندی از میان آنها، در آخرین روزهای زمین، با دستکاری کردن روباتی از گونهی اندروید که در اصل برای کشتار خداناباوران ساخته و تنظیم شده بود، «مادر»ی خلق میکند تا بتواند جنینهای انسانی را با خود به کپلر برده، و برمبنای تعلیم و تربیتی علمی و به دور از هر گونه «ایمان»، نسل جدیدی از انسانهای معقول و خردورز و علمگرا پرورش دهد. «مادر» در کنار یک روبات دیگر به نام «پدر»، چنین مأموریت بزرگی بر دوش دارد. آنها در یک سفینهی کوچک که سریعتر در فضاهای بینستارهای حرکت میکند، زودتر از سفینهی پرستندگان میترا، به کپلر میرسند. به این ترتیب، جدال میان دو ایدئولوژی، در کپلر ادامه پیدا میکند.
مجموعه تلویزیونی «پرورده با گرگان» (Raised by Wolves)، که توسط ریدلی اسکات تهیهکنندگی شده و بخشی از آن توسط خود او کارگردانی شده است، یک سریال علمی-تخیلی است که از شبکه HBO Max در حال پخش است. این سریال برای اولین بار در سپتامبر ۲۰۲۰ پخش شد و توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
«پرورده با گرگان» به خاطر داستان خلاقانه، جلوههای ویژه بصری چشمگیر و کارگردانی ریدلی اسکات مورد تحسین قرار گرفته است. به لحاظ حسی، قابها یادآور موقعیتهای کهنالگویی به ویژه در معنای دینی و اسطورهایست.
آیا ایمان انسان را رستگار خواهد کرد یا معرفت؟ پاسخ فرقههای غنوصی، معرفت بود. همین جدال در اروپای مدرن با ظهور گروه اجتماعی ساینتیستها (علمگرایان) صورت دیگری به خود گرفت و به جدال میان ایمان و علوم تجربی و دقیق بدل شد. با ظهور فنآوریهای جدید و فوقپیشرفته، صورت مسأله نیاز به بازنگری دارد؛ اما بنیان اختلاف بر سر جای خود باقیست. تماشای سریال «پرورده با گرگان» را به کسانی که خواهان تعقیب این مناقشهی قدیمی در صورتهای بهروزتر و جدیدتر هستند، پیشنهاد میشود.
https://dialog.tavaana.org/raised-by-wolves/
#رواداری #خداباوری #خداناباوری #ایمان #علم #آخرزمان
@dialogue1402