#برندگان_و_بازندگان_یک_شهادت
#دکترمحسن_یارمحمدی
پیش درآمد:روشن است که همه ی ما براساس دانسته ها، گزارشها، ودریافتها حرف میزنیم،تحلیل میکنیم و نهایتا نظر میدهیم و قضاوت می کنیم..البته نکته ی مهم انتهای به غیر از روش مندی و حساب کتاب داشتن و...یک #امر_مهم است ؛ #من و #منفعت_من و #قبیله_ی_من میتواند تمام داستان را تغییر دهد
این است که از ازل قضاوت را به کسی سپرده اند که هیچ نفع و ضرری در #دعوا ندارد و هیچ ربط و پیوندی یا شناختی از طرفین ندارد.. پلیدی و لعن #رشوه در اینجاست #رشوه آن بی طرفی و نهایتا #عدل را قربانی #من میکند. پس آنچه میگویم تلاشی است برای در #معدلت ایستادن ( انشاالله)
#شهادت مردی، در #اربعین سالهایی سخت (چهل سال نبرد در راه میهن و باورها) از عمری #شصت_و_سه ساله حکایتی شگفت را رقم زده است.
اگر #رسانه ای ها، تاریخ آمریکای جنایت_پیشه را به قبل و بعد از یازده سپتامبر تقسیم میکنند می توان با همان #نگاه_رسانه ای تاریخ منطقه را به قبل و بعد از سیزدهم دی تقسیم کرد.
در بزرگی این حادثه هیچ شکی نیست جهان،منطقه و بویژه ایران دستخوش التهاباتی شگفت شده و قطب بندیها دارد رخ میدهد
اکنون نیز برای بیان سوالها و گمانهای مربوط به بخش پنهان این داستان وقت مناسبی نیست اما میتوانم براساس شنیده ها وخوانده ها و...از مرگ مردی بگویم که بی شک تاثیر گذار تر از زندگی آن مرد خواهد شد.
#حاج_قاسم هشت سال با صدام و حامیانش جنگیده وبعد از آن بجای آنکه مثل بسیاری از همرزمانش وارد بازی کثیف #تکاثر_ثروت_وقدرت شود کارهایی بزرگ در منطقه کرده که طبعا #کاربزرگ، دوستان بزرگ و دشمنان بزرگ می آفریند..
صهیونیستها، اعراب افراطی، و.. اهریمن بزرگ، امریکا،از دشمنان اویند ( طبعا بخشی از مردم منطقه) و بخش دیگری از مردم منطقه دوست دار اویند.
چندکار بسیار بزرگ او را بگویم که از دل مرگها زندگیهای بیشتری را بیرون کشیده. در قلع و قمع داعشیان وحشی نقشش بی بدیل است،در منکوب کردن اسراییل همینطور، در مجاب کردن پوتین برای ورود به سوریه همینطور، در نجات کردستان سفارشهای سردار به سران کردستان نهایتا مانع از تجزیه ی مورد استقبال اسراییل شده، در افغانستان آنگاه که تقلبات گسترده و حذف دکترعبدالله داشت افغانستان را به یک جنگ داخلی بی بازگشت دیگر می کشید #سردار با سفارشها و تحلیلهایش داستان را به امنیت رسانده و..
معلوم است من که خواهان حفظ یکپارچگی کشورهای منطقه و رفتن بسوی عدالتم این کارها را ستایش میکنم و آن تجزیه طلب که میخواهد در منطقه ای خون_خیز بنای کشتارهایی مهیب تر را بگذارد دشمن سردار است..او میگوید سردار در کشتن بسیاران نقش داشته من میگویم ؛اولا کشتارها راچه کسانی آغاز کردند وحمایت، وبه چه منظور؟ دوم این کشتارها جلوی بسیارتر کشتارها را گرفته.
بحث این نبود.در یادداشتی دیگر تحت عنوان #خروج_بر_تاریخ #ورود_به_اسطوره به این ابعاد خواهم پرداخت
اشاره به این موارد به این منظور بود که بگویم ؛زندگی سردار برکت داشته پس، مرگش هم میتواند برکت داشته باشد به شرطهاو شروطها
ج.ا.ا به سبب صدها دلیل ؛دشمنی بیگانکان، حماقت و بی تدبیری حاکمان و..به تنگنای سختی افتاده است.
بی عدالتی ها، فسادها و..سیاهی های جاری در صدر وذیل جامعه، نهایتا فاجعه ی آبان ماه را آفرید که باز و بنا به ابهام خودخواسته و ذاتی ج.ا و مخالفان و دشمنانش،ابعادش مشخص نشده. شکافی مهیب میان حاکمیت با مردم و مردم با مردم ایجاد شده ، موافقان افراطی دامن قدسی حاکمیت ج.ا را مبرا از هرگردی حتا کبریایی میدانند و مخالفان هیچ خیر و نوری در این حاکمیت نمی بینند اما این وسط فرقی هست؛
موافقان افراطی بیشتر ریشه های حمایتی شان در داخل است و مخالفان افراطی بیشتر از خارج حمایت میشوند توسط آمریکا و اسرائیل و انگلیس و اعرابی که برای اکثریت ملت ما به هیچوجه بهتر از حاکمیت_کارنابلد نیستند
در این آشوب زده ایام ناگهان مجنونی از تبار اهریمن، پوست خربزه میگذارد زیر پای آلت دستی مثل ترامپ و یک شخصیت نام و نشان دار و رسمی ایران را سخیفانه ترور می میکند و مرد از تاریخ می رود به اسطوره و اکثریت مردم رنجدیده از دواخل بی خرد و دشمن باخرد میدود زیر تابوت شهیدی که او را از خود میداند.
حالا توپ در زمین حاکمیت است او میتواندبه روش گذشته در باد این همه خلوص و عشق و حضور مردم متوهم شود که ؛ بعلع اینهمه خواهان دارم و فرمان ماشین داغان شده را همچنان بسپارد به امثال حسین شریعتمداری ها که جاده ی زندگی را یکطرفه معرفی کرده اند و اصلا باوری به #فرمان ندارند یا میتواند به سرعقل بیاید و از فرصت وفاقی که پیش آمده سعی در اصلاح امور کند و ماشین را بدست خردمندان بسپارد تا تعمییر شود..
زندگی #سردار_نیکنام برای ج.ا.ا پر برکت بوده در صورت قدرشناسی و خردورزی #شهادتش نیز برای ج ا.ا پربرکت تر خواهد شد مگر اینکه ج.ا بخواهد ایران را از ادامه ی نامش حذف کند.. ادامه 👇👇👇
#دکترمحسن_یارمحمدی
پیش درآمد:روشن است که همه ی ما براساس دانسته ها، گزارشها، ودریافتها حرف میزنیم،تحلیل میکنیم و نهایتا نظر میدهیم و قضاوت می کنیم..البته نکته ی مهم انتهای به غیر از روش مندی و حساب کتاب داشتن و...یک #امر_مهم است ؛ #من و #منفعت_من و #قبیله_ی_من میتواند تمام داستان را تغییر دهد
این است که از ازل قضاوت را به کسی سپرده اند که هیچ نفع و ضرری در #دعوا ندارد و هیچ ربط و پیوندی یا شناختی از طرفین ندارد.. پلیدی و لعن #رشوه در اینجاست #رشوه آن بی طرفی و نهایتا #عدل را قربانی #من میکند. پس آنچه میگویم تلاشی است برای در #معدلت ایستادن ( انشاالله)
#شهادت مردی، در #اربعین سالهایی سخت (چهل سال نبرد در راه میهن و باورها) از عمری #شصت_و_سه ساله حکایتی شگفت را رقم زده است.
اگر #رسانه ای ها، تاریخ آمریکای جنایت_پیشه را به قبل و بعد از یازده سپتامبر تقسیم میکنند می توان با همان #نگاه_رسانه ای تاریخ منطقه را به قبل و بعد از سیزدهم دی تقسیم کرد.
در بزرگی این حادثه هیچ شکی نیست جهان،منطقه و بویژه ایران دستخوش التهاباتی شگفت شده و قطب بندیها دارد رخ میدهد
اکنون نیز برای بیان سوالها و گمانهای مربوط به بخش پنهان این داستان وقت مناسبی نیست اما میتوانم براساس شنیده ها وخوانده ها و...از مرگ مردی بگویم که بی شک تاثیر گذار تر از زندگی آن مرد خواهد شد.
#حاج_قاسم هشت سال با صدام و حامیانش جنگیده وبعد از آن بجای آنکه مثل بسیاری از همرزمانش وارد بازی کثیف #تکاثر_ثروت_وقدرت شود کارهایی بزرگ در منطقه کرده که طبعا #کاربزرگ، دوستان بزرگ و دشمنان بزرگ می آفریند..
صهیونیستها، اعراب افراطی، و.. اهریمن بزرگ، امریکا،از دشمنان اویند ( طبعا بخشی از مردم منطقه) و بخش دیگری از مردم منطقه دوست دار اویند.
چندکار بسیار بزرگ او را بگویم که از دل مرگها زندگیهای بیشتری را بیرون کشیده. در قلع و قمع داعشیان وحشی نقشش بی بدیل است،در منکوب کردن اسراییل همینطور، در مجاب کردن پوتین برای ورود به سوریه همینطور، در نجات کردستان سفارشهای سردار به سران کردستان نهایتا مانع از تجزیه ی مورد استقبال اسراییل شده، در افغانستان آنگاه که تقلبات گسترده و حذف دکترعبدالله داشت افغانستان را به یک جنگ داخلی بی بازگشت دیگر می کشید #سردار با سفارشها و تحلیلهایش داستان را به امنیت رسانده و..
معلوم است من که خواهان حفظ یکپارچگی کشورهای منطقه و رفتن بسوی عدالتم این کارها را ستایش میکنم و آن تجزیه طلب که میخواهد در منطقه ای خون_خیز بنای کشتارهایی مهیب تر را بگذارد دشمن سردار است..او میگوید سردار در کشتن بسیاران نقش داشته من میگویم ؛اولا کشتارها راچه کسانی آغاز کردند وحمایت، وبه چه منظور؟ دوم این کشتارها جلوی بسیارتر کشتارها را گرفته.
بحث این نبود.در یادداشتی دیگر تحت عنوان #خروج_بر_تاریخ #ورود_به_اسطوره به این ابعاد خواهم پرداخت
اشاره به این موارد به این منظور بود که بگویم ؛زندگی سردار برکت داشته پس، مرگش هم میتواند برکت داشته باشد به شرطهاو شروطها
ج.ا.ا به سبب صدها دلیل ؛دشمنی بیگانکان، حماقت و بی تدبیری حاکمان و..به تنگنای سختی افتاده است.
بی عدالتی ها، فسادها و..سیاهی های جاری در صدر وذیل جامعه، نهایتا فاجعه ی آبان ماه را آفرید که باز و بنا به ابهام خودخواسته و ذاتی ج.ا و مخالفان و دشمنانش،ابعادش مشخص نشده. شکافی مهیب میان حاکمیت با مردم و مردم با مردم ایجاد شده ، موافقان افراطی دامن قدسی حاکمیت ج.ا را مبرا از هرگردی حتا کبریایی میدانند و مخالفان هیچ خیر و نوری در این حاکمیت نمی بینند اما این وسط فرقی هست؛
موافقان افراطی بیشتر ریشه های حمایتی شان در داخل است و مخالفان افراطی بیشتر از خارج حمایت میشوند توسط آمریکا و اسرائیل و انگلیس و اعرابی که برای اکثریت ملت ما به هیچوجه بهتر از حاکمیت_کارنابلد نیستند
در این آشوب زده ایام ناگهان مجنونی از تبار اهریمن، پوست خربزه میگذارد زیر پای آلت دستی مثل ترامپ و یک شخصیت نام و نشان دار و رسمی ایران را سخیفانه ترور می میکند و مرد از تاریخ می رود به اسطوره و اکثریت مردم رنجدیده از دواخل بی خرد و دشمن باخرد میدود زیر تابوت شهیدی که او را از خود میداند.
حالا توپ در زمین حاکمیت است او میتواندبه روش گذشته در باد این همه خلوص و عشق و حضور مردم متوهم شود که ؛ بعلع اینهمه خواهان دارم و فرمان ماشین داغان شده را همچنان بسپارد به امثال حسین شریعتمداری ها که جاده ی زندگی را یکطرفه معرفی کرده اند و اصلا باوری به #فرمان ندارند یا میتواند به سرعقل بیاید و از فرصت وفاقی که پیش آمده سعی در اصلاح امور کند و ماشین را بدست خردمندان بسپارد تا تعمییر شود..
زندگی #سردار_نیکنام برای ج.ا.ا پر برکت بوده در صورت قدرشناسی و خردورزی #شهادتش نیز برای ج ا.ا پربرکت تر خواهد شد مگر اینکه ج.ا بخواهد ایران را از ادامه ی نامش حذف کند.. ادامه 👇👇👇
آنوقت جمهوری اسلامی برنده ای کوتاه مدت و بازنده ای دراز مدت خواهد شد و البته که در چنین احتمالی ایران هم بی آسیب نخواهد ماند..
من #بزرگترین_برنده ی این #شهادت را #بزرگترین_بازنده ی آن نیز میدانم بشرطها و شروطها..
قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین..
#محسن_یارمحمدی
#پژوهشگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
من #بزرگترین_برنده ی این #شهادت را #بزرگترین_بازنده ی آن نیز میدانم بشرطها و شروطها..
قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین..
#محسن_یارمحمدی
#پژوهشگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#دردستان
- مرگ هرکس ای پسر همرنگ اوست (مولانا)
#داریوش_مهرجویی؛
مردی که هرگز متوقف نشد*
داریوش مهرجویی یک زندهگی پرتلاطم و طوفانی داشت، در نتیجه مرگش نیز پرتلاطم و طوفانی شد.
داریوش مهرجویی -که نامش یادآور یک داریوش دیگر در بیست و پنج سال پیش است- با زندگیاش در بسیاری جانها آشوب افکند و بسیاری اذهان را به آتش کشید. در مرگش نیز بسیاری جانها و روانها را در آشوب انداخته و به آتش کشیده..
در #عصرانسداد، داریوش مهرجویی هر منفذی و روزنی یافت بستر #کار کرد. تمام تلاشها آن بود که او متوقف شود،وا بدهد، مهاجرت کند و.. ولی او ایستاد و #کارکرد چنانکه مرگش نیز به هیات یک #کار درآمد.
از این منظر این قتل ِبسیار بسیار ددمنشانه، این سلاخی بسیاربسیار هولناک، این شرحه شرحه کردن برآمده از سرشتی اهریمنی، این ترادژدی مهیب و... یک_مرگ_باشکوه است. چیزی که به حق در وجه اساطیریاش #شهادت مینامند.
واما حکایت من(ما) و مهرجویی در دههی شصت آغاز شد وقتی که در طوفان نوجوانی سینما پناهگاهمان بود، همانطور که امجدیه ، همانطور بازی فوتبال در زمین خاکی وسط ظهر تابستان..
ان ایام فیلم ها را با بازیگران می شناختیم نه کارگردانها #گاو را تلویزیون دیده بودیم و حیران تبدیل یا مسخ انسان. بچههای محل گفتند فیلمی آمده باحال و کرکرِ خنده #اکبرعبدی هم هست و ما در سینماهای جنوب شهر غرق فیلم میشدیم. مدتی بعد با خواندن تمام کارهای جلال و شریعتی و علوی و فروغ و... خیلی افقها بر رویمان گشوده شده بود که #هامون آمد.
فکر کنم در #عصرجدید حمید و مهشید را دیدیم و بارها دیدیم.
چند میلیون بار هامون دیده شد؟! شماره از دست بیرون است..
سینما دیگر فیلم نبود.آیینه شده بود.
آیینهی همهی آویختهگان ِ یک سدهی ایران،از نیما تا اخوان تا تک تک ما، معَلقان در شبی تیره و هولناک با «قبایی ژنده و کپک زده» که «یادگارانی مانده میراث از نیاکانمان» بود و نمیدانستیم این مردهریگ را چه کنیم؟
همین بود که من ِ هفده هجده ساله حمید هامون بودم و #براهنی پنجاه ساله حمید هامون بود و معترض داریوش مهرجویی و البته که مهرجویی خودش را به تصویر کشیده بود.خودی که بخش عظیمی از ایرانیان بودند از تبریز تا زاهدان و از اهواز تا سرخس.
هامون #دماوند سینمای ایران شد.خسروجان شکیبایی ِ جوان مرگ، در حمید هامون ماند و از آن بیرون نیامد که نیامد، حتا در سالاد فصل یا اتوبوس شب (ای خدااااااا خدا خدا میبینی پای #کیومرث هم باز شد به نوشته)
و ما حالا لقبی داشتیم؛ #هامون_بازها
بانو توقیف شد،مثل «مدرسه ای که میرفتیم» اما ما در تاکسی #پری نشستیم و زار زار گریستیم.
سارا و لیلا هم آمدند. ما خورههای سینما که کارهایش را دنبال میکردیم، میدیدیم چقدر برخوردها با او و آثارش گوناگون است و این نشان از عظمت #مهرجویی داشت.حتا برخی طرفدارانش گهگاه به او میتاختند، آخر بیچارهها معیارشان شده بود #هامون و انسان را نمیشناختند که فراز و فروددارد و این معنای «کاملن انسان» است چراکه «انسان کامل» دستکم تحققش فریبی بیش نیست
دراین تاختنها البته حسادت و تنگنظری این ژن فعال بسیاری از ایرانیان که در سالهای اخیر بسیار هم فعال شده بیتاثیر نبود.اما مهرجویی خود (خودآگاه یا ناخودآگاه) خود را خوب میشناخت و به تصویر میکشید همین است که نویسندهی نازا به «درخت گلابی» نازا پناه برد تا با #میمچه بسیاریمان در سالن سینما هقهق بگریم و حتا غشکنیم.
باز هم طوفان مهرجویی ما را تکاندهبود تا درخت بودنمان نمیرد.
#نارنجی_پوش باز غرغر برانگیخت اما #علی_سنتوری با تنها بازی موفق رادان باز غوغا کردهبود از توقیفش تا لودادن عامدانهی فیلم و اندک پولهایی که به حساب تهیه کننده ی مظلوم ریخته شد که بماند و کارکند اما سکته نگذاشت
باز هم ما بودیم اشک.
گلشیفته سالها بعد کاری کرد که قبلن در سنتوری انجام داده بود
و حدس میزنم داریوش با تغییر سکانس پایانی شعلهی امید را روشن نگهداشت تا سالها بعد سنتوری دو را بسازد که نگذاشتند.
باری ما که سادگی آقای هالو را پیده بودیم و خونمان در شیشه رفته بود و زین « دایرهی مینا» خونین جگر شدیم و سالها بعد در آشوب فقر و درماندهگی مهمان مامان، با همسایهگانی متنوع، درست مثل اجارهنشینها در خانهای اگر آنجا آپارتمان بود اینجا حیاطی قدیمی بود و در هر دوصورت ایران بود و.. در نت ششم «لا» ناتمام بمانیم دوباره به «سل» نرسیم سلی که کلید آغاز مرداست که هرگز متوقف نخواهد شد چرا که همیشه در آستانهی #سل است همان که فروغ و تجلی «مهر» است #میترا.. آخر دارم در بارهی #داریوش مینویسم «داریوش_مهرجویی..»
* سخنیست از خود استاد
** در نام فیلمها ترتیب زمانی مدنظر نبود
#محسن_یارمحمدی
همیشه وامدار بزرگانی چون مهرجویی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- مرگ هرکس ای پسر همرنگ اوست (مولانا)
#داریوش_مهرجویی؛
مردی که هرگز متوقف نشد*
داریوش مهرجویی یک زندهگی پرتلاطم و طوفانی داشت، در نتیجه مرگش نیز پرتلاطم و طوفانی شد.
داریوش مهرجویی -که نامش یادآور یک داریوش دیگر در بیست و پنج سال پیش است- با زندگیاش در بسیاری جانها آشوب افکند و بسیاری اذهان را به آتش کشید. در مرگش نیز بسیاری جانها و روانها را در آشوب انداخته و به آتش کشیده..
در #عصرانسداد، داریوش مهرجویی هر منفذی و روزنی یافت بستر #کار کرد. تمام تلاشها آن بود که او متوقف شود،وا بدهد، مهاجرت کند و.. ولی او ایستاد و #کارکرد چنانکه مرگش نیز به هیات یک #کار درآمد.
از این منظر این قتل ِبسیار بسیار ددمنشانه، این سلاخی بسیاربسیار هولناک، این شرحه شرحه کردن برآمده از سرشتی اهریمنی، این ترادژدی مهیب و... یک_مرگ_باشکوه است. چیزی که به حق در وجه اساطیریاش #شهادت مینامند.
واما حکایت من(ما) و مهرجویی در دههی شصت آغاز شد وقتی که در طوفان نوجوانی سینما پناهگاهمان بود، همانطور که امجدیه ، همانطور بازی فوتبال در زمین خاکی وسط ظهر تابستان..
ان ایام فیلم ها را با بازیگران می شناختیم نه کارگردانها #گاو را تلویزیون دیده بودیم و حیران تبدیل یا مسخ انسان. بچههای محل گفتند فیلمی آمده باحال و کرکرِ خنده #اکبرعبدی هم هست و ما در سینماهای جنوب شهر غرق فیلم میشدیم. مدتی بعد با خواندن تمام کارهای جلال و شریعتی و علوی و فروغ و... خیلی افقها بر رویمان گشوده شده بود که #هامون آمد.
فکر کنم در #عصرجدید حمید و مهشید را دیدیم و بارها دیدیم.
چند میلیون بار هامون دیده شد؟! شماره از دست بیرون است..
سینما دیگر فیلم نبود.آیینه شده بود.
آیینهی همهی آویختهگان ِ یک سدهی ایران،از نیما تا اخوان تا تک تک ما، معَلقان در شبی تیره و هولناک با «قبایی ژنده و کپک زده» که «یادگارانی مانده میراث از نیاکانمان» بود و نمیدانستیم این مردهریگ را چه کنیم؟
همین بود که من ِ هفده هجده ساله حمید هامون بودم و #براهنی پنجاه ساله حمید هامون بود و معترض داریوش مهرجویی و البته که مهرجویی خودش را به تصویر کشیده بود.خودی که بخش عظیمی از ایرانیان بودند از تبریز تا زاهدان و از اهواز تا سرخس.
هامون #دماوند سینمای ایران شد.خسروجان شکیبایی ِ جوان مرگ، در حمید هامون ماند و از آن بیرون نیامد که نیامد، حتا در سالاد فصل یا اتوبوس شب (ای خدااااااا خدا خدا میبینی پای #کیومرث هم باز شد به نوشته)
و ما حالا لقبی داشتیم؛ #هامون_بازها
بانو توقیف شد،مثل «مدرسه ای که میرفتیم» اما ما در تاکسی #پری نشستیم و زار زار گریستیم.
سارا و لیلا هم آمدند. ما خورههای سینما که کارهایش را دنبال میکردیم، میدیدیم چقدر برخوردها با او و آثارش گوناگون است و این نشان از عظمت #مهرجویی داشت.حتا برخی طرفدارانش گهگاه به او میتاختند، آخر بیچارهها معیارشان شده بود #هامون و انسان را نمیشناختند که فراز و فروددارد و این معنای «کاملن انسان» است چراکه «انسان کامل» دستکم تحققش فریبی بیش نیست
دراین تاختنها البته حسادت و تنگنظری این ژن فعال بسیاری از ایرانیان که در سالهای اخیر بسیار هم فعال شده بیتاثیر نبود.اما مهرجویی خود (خودآگاه یا ناخودآگاه) خود را خوب میشناخت و به تصویر میکشید همین است که نویسندهی نازا به «درخت گلابی» نازا پناه برد تا با #میمچه بسیاریمان در سالن سینما هقهق بگریم و حتا غشکنیم.
باز هم طوفان مهرجویی ما را تکاندهبود تا درخت بودنمان نمیرد.
#نارنجی_پوش باز غرغر برانگیخت اما #علی_سنتوری با تنها بازی موفق رادان باز غوغا کردهبود از توقیفش تا لودادن عامدانهی فیلم و اندک پولهایی که به حساب تهیه کننده ی مظلوم ریخته شد که بماند و کارکند اما سکته نگذاشت
باز هم ما بودیم اشک.
گلشیفته سالها بعد کاری کرد که قبلن در سنتوری انجام داده بود
و حدس میزنم داریوش با تغییر سکانس پایانی شعلهی امید را روشن نگهداشت تا سالها بعد سنتوری دو را بسازد که نگذاشتند.
باری ما که سادگی آقای هالو را پیده بودیم و خونمان در شیشه رفته بود و زین « دایرهی مینا» خونین جگر شدیم و سالها بعد در آشوب فقر و درماندهگی مهمان مامان، با همسایهگانی متنوع، درست مثل اجارهنشینها در خانهای اگر آنجا آپارتمان بود اینجا حیاطی قدیمی بود و در هر دوصورت ایران بود و.. در نت ششم «لا» ناتمام بمانیم دوباره به «سل» نرسیم سلی که کلید آغاز مرداست که هرگز متوقف نخواهد شد چرا که همیشه در آستانهی #سل است همان که فروغ و تجلی «مهر» است #میترا.. آخر دارم در بارهی #داریوش مینویسم «داریوش_مهرجویی..»
* سخنیست از خود استاد
** در نام فیلمها ترتیب زمانی مدنظر نبود
#محسن_یارمحمدی
همیشه وامدار بزرگانی چون مهرجویی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹