نیازستان
1.57K subscribers
792 photos
107 videos
132 files
234 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#دوشنبه_های_سینما

#اجاره_نشینها

#داریوش_مهرجویی

پیش از معرفی؛
برخی عزیزان طی پیامهایی خواسته اند مثلا در معرفی کتاب یا فیلم و... بیشتر به بررسی و نقد بپردازم.

خدمتشان گفته ام اینجا بیشتر هدفم معرفی مختصر است. وگرنه من هم با ایشان همدلم و چنان کاری لازم است اما بنظرم مجالی دیگر میطلبد.

مثلا همین #اجاره_نشینها اگر نگویم میتوان درباره اش یک کتاب نوشت قطعا کار به سه چهار مقاله ی ده بیست صفحه ای میکشد..

در برخی آثار #مهرجویی شم ِ هنری این نازنین ترین های سینمای ما به شهودی #پیامبرانه میرسد...
خودش هرچه میخواهد بگوید مهم نیست، مهم این است که اثر پدید آمده دارد زندگی میکند و دایم در ذهن ایرانی موردی میشود برای لذت، دقت، پرسش، نقد و...

واین بزرگترین شاخصه ای است که یک کار را #هنری میکند؛ شکستن مرزهای زمان و مکان..

از ساخت #اجاره_نشینها ۳۲ سال میگذرد اما فیلم با وجود بارها دیده شدن هنوز دیدنی است و این اتفاق جز در منظومه ی یک اثر هنری هرگز امکان وقوع ندارد.

دوربین خیابان ولیعصر را نشان میدهد خیابانی که با همه ی توانایی مسولان شهری در ویران کردن تهران هنوز خیابان ترین است و مردانه برای اینکار ایستاده است.

بعد تصاویری از برجهایی که تازه داشتند در دهه ی شصت بعد از ده سالی توقف میامدند بالا تا زمین و آسمان و...تهران را نابود کنند و جیب افعیها و هیولاها را آباد با این توجیه تهوع آور که گریزی نیست از مدرنیته🤔🤔🤔

به هرحال دوربین میرسد به نواحی غربی تهران که آن سالها کوه و دشت بود و حالا..
خانه ای چند طبقه، بی مالکی مشخص و عده ای از همه رنگ که میدانند: #اجاره_نشین اند و دیر یازود باید بروند

خب همین چند خط نمیگوید ما با یک فیلم واقعی روبروییم و ساختمان نمادیست برای تهران یا حتا ایران؟

در هر شخصیت ما یکی از الگوهای اخلاقی و رفتاری جامعه ی ایرانی را میبینیم و خانه ای که...

یکبار دیگر فیلم را با این نگاه ببینید و #مهرجویی بزرگ و تمام عوامل فیلم را بستایید..

باشد که من هم مقالاتی دراین باره بنویسم..🙏🙏🙏

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Sangeh Saboor
Mohsen Chavoshi
#قربانستان

قربانی در فرهنگ ما ایرانیان مفهوم بسیار شگفتی دارد اولین قربانی نه تنها نابود نمیشود که از تن گاو نخستین تبار گیاهان و از نطفه ی پالایش شده اش جانوران مفید پدید میایند و...
بحث البته مفصل است..

اینها را گفتم تا بگویم #سنتوری هم یکی از قربانیان بود اما بسیاری از ما بارها و بارها آن را دیده ایم و موسیقی های آن را همچنان گوش میدهیم البته با افسوس و آهی بیکران..

من وما (هنردوستانی از سه نسل) همیشه مدیون #داریوش_مهرجویی هستیم و خواهیم بود...

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Zakhme Zaboon ~ Takmusics.IR
Mohsen Chavoshi ~ Takmusics.IR
#حزن_ستان

#داریوش_مهرجویی بزرگ است بزرگ ...
وقتی #بهرام_رادان #سیمرغ_شکستنی جشنواره ی حکومتی را بر زمین گذاشت در چند ثانیه بزرگ شد بزرگ و...
#محسن_چاووشی هم عجیب است و غریب و مه آلود و مه برای من بزرگ است ..
حتما #علی_سنتوری را ببینید یکی دیگر از هزاران هزار #قربانی این سالهای پر از درد و مصیبت و ماتم...
سال‌هایی که برای اقلیتی دوزخ‌منش بهشت است و برای اکثریتی تشنه‌ی یک زنده‌گی ساده و آرام دوزخ ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
.....؟!

در غیبت خورشید ِ به قتل رسیده
در دریایی از خون
بیدار می‌شوم
باید دوباره بخوابم
همه‌ی این‌ها باید در خواب اتفاق افتاده‌باشد
جهان بیداری
گنجایش این‌همه ...... ندارد

#داریوش_مهرجویی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#گفت‌وگو
به یاد #داریوش_مهرجویی که دیگر خواب‌هایش(مان) را فیلم نمی‌کند

- می‌دانی؟! شاید ما خواب ِ خدا باشیم

- یک نفر باید خدا را از خواب بیدار کند...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#دردستان

- مرگ هرکس ای پسر هم‌رنگ اوست (مولانا)

#داریوش_مهرجویی؛
                          مردی که هرگز متوقف نشد*

داریوش مهرجویی یک زنده‌گی پرتلاطم و طوفانی داشت، در نتیجه مرگش نیز پرتلاطم و طوفانی شد.
داریوش مهرجویی -که نامش یادآور یک داریوش دیگر در بیست و پنج سال پیش است- با زندگی‌اش در بسیاری جان‌ها آشوب افکند و بسیاری اذهان را به آتش کشید. در مرگش نیز بسیاری جان‌ها و روان‌ها را در آشوب انداخته و به آتش کشیده..
در #عصرانسداد، داریوش مهرجویی هر منفذی و روزنی یافت بستر #کار کرد. تمام تلاش‌ها آن بود که او متوقف شود،وا بدهد، مهاجرت کند و.. ولی او ایستاد و #کارکرد چنان‌که مرگش نیز به هیات یک #کار درآمد.
از این منظر این قتل ِبسیار بسیار ددمنشانه، این سلاخی بسیاربسیار هول‌ناک، این شرحه شرحه کردن برآمده از سرشتی اهریمنی، این ترادژدی مهیب و... یک_مرگ_باشکوه است. چیزی که به حق در وجه اساطیری‌اش #شهادت می‌نامند.
واما حکایت من(ما) و مهرجویی در دهه‌ی شصت آغاز شد وقتی که در طوفان نوجوانی سینما پناه‌گاهمان بود، همان‌طور که امجدیه ، همان‌طور بازی فوتبال در زمین خاکی وسط ظهر تابستان..
ان ایام فیلم ها را با بازیگران می شناختیم نه کارگردان‌ها #گاو را تلویزیون دیده بودیم و حیران تبدیل یا مسخ انسان. بچه‌های محل گفتند فیلمی آمده باحال و کرکرِ خنده #اکبرعبدی هم هست و ما در سینماهای جنوب شهر غرق فیلم می‌شدیم. مدتی بعد با خواندن تمام کارهای جلال و شریعتی و علوی و فروغ و... خیلی افق‌ها بر روی‌مان گشوده شده بود که #هامون آمد.
فکر کنم در #عصرجدید حمید و مهشید را دیدیم و بارها دیدیم.
چند میلیون بار هامون دیده شد؟! شماره از دست بیرون است..
سینما دیگر فیلم نبود.آیینه شده بود.
آیینه‌ی همه‌ی آویخته‌گان ِ یک سده‌ی ایران،از نیما تا اخوان تا تک تک ما، معَلقان در شبی تیره و هول‌ناک با «قبایی ژنده و کپک زده» که «یادگارانی مانده میراث از نیاکان‌مان» بود و نمی‌دانستیم این مرده‌ریگ را چه کنیم؟
همین بود که من ِ هفده هجده ساله حمید هامون بودم و #براهنی پنجاه ساله حمید هامون بود و معترض داریوش مهرجویی و البته که مهرجویی خودش را به تصویر کشیده بود.خودی که بخش عظیمی از ایرانیان بودند از تبریز تا زاهدان و از اهواز تا سرخس.‌
هامون #دماوند سینمای ایران شد.خسروجان شکیبایی ِ جوان مرگ، در حمید هامون ماند و از آن بیرون نیامد که نیامد، حتا در سالاد فصل یا اتوبوس شب (ای خدااااااا خدا خدا می‌بینی پای #کیومرث هم باز شد به نوشته)
و ما حالا لقبی داشتیم؛ #هامون_بازها
بانو توقیف شد،مثل «مدرسه ای که می‌رفتیم» اما ما در تاکسی #پری نشستیم و زار زار گریستیم.
سارا و لیلا هم آمدند. ما خوره‌های سینما که کارهایش را دنبال می‌کردیم، می‌دیدیم چقدر برخوردها با او و آثارش گوناگون است و این نشان از عظمت #مهرجویی داشت.حتا برخی طرفدارانش گه‌گاه به او می‌تاختند، آخر بی‌چاره‌ها معیارشان شده بود #هامون و انسان را نمی‌شناختند که فراز و فروددارد و این معنای «کاملن انسان» است چراکه «انسان کامل» دست‌کم تحققش فریبی بیش نیست
دراین تاختن‌ها البته حسادت و تنگ‌نظری این ژن فعال بسیاری از ایرانیان که در سالهای اخیر بسیار هم فعال شده بی‌تاثیر نبود.اما مهرجویی خود (خودآگاه یا ناخودآگاه) خود را خوب می‌شناخت و به تصویر می‌کشید همین است که نویسنده‌ی نازا به «درخت گلابی» نازا پناه برد تا با #میمچه بسیاری‌مان در سالن سینما هق‌هق بگریم و حتا غش‌کنیم.
باز هم طوفان مهرجویی ما را تکانده‌بود تا درخت بودنمان نمیرد.
#نارنجی_پوش باز غرغر برانگیخت اما #علی_سنتوری با تنها بازی موفق رادان باز غوغا کرده‌بود از توقیفش تا لودادن عامدانه‌ی فیلم و اندک پول‌هایی که به حساب تهیه کننده ی مظلوم ریخته شد که بماند و کارکند اما سکته نگذاشت
باز هم ما بودیم اشک.
گلشیفته سالها بعد کاری کرد که قبلن در سنتوری انجام داده بود
و حدس می‌زنم داریوش با تغییر سکانس پایانی شعله‌ی امید را روشن نگه‌داشت تا سال‌ها بعد سنتوری دو را بسازد که نگذاشتند.
باری ما که ساد‌‌گی آقای هالو را پیده بودیم و خون‌مان در شیشه رفته بود و زین « دایره‌ی مینا» خونین جگر شدیم و سال‌ها بعد در آشوب فقر و درمانده‌گی مهمان مامان، با همسایه‌گانی متنوع، درست مثل اجاره‌نشین‌ها در خانه‌ای اگر آنجا آپارتمان بود اینجا حیاطی قدیمی بود و در هر دوصورت ایران بود و.. در نت ششم «لا» ناتمام بمانیم دوباره به «سل»  نرسیم سلی که کلید آغاز مرداست که هرگز متوقف نخواهد شد چرا که همیشه در آستانه‌ی #سل است همان که فروغ و تجلی «مهر» است #میترا.. آخر دارم در باره‌ی #داریوش می‌نویسم «داریوش_مهرجویی..»

* سخنی‌ست از خود استاد
** در نام فیلم‌ها ترتیب زمانی‌ مدنظر نبود

                  #محسن_یارمحمدی
      همیشه وام‌دار بزرگانی چون مهرجویی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Zakhme Zaboon ~ Takmusics.IR
Mohsen Chavoshi ~ Takmusics.IR
#حزن_ستان

#داریوش_مهرجویی بزرگ است بزرگ ...
وقتی #بهرام_رادان #سیمرغ_شکستنی جشنواره ی حکومتی را بر زمین گذاشت در چند ثانیه بزرگ شد بزرگ و...
#محسن_چاووشی هم عجیب است و غریب و مه آلود و مه برای من بزرگ است ..
حتما #علی_سنتوری را ببینید یکی دیگر از هزاران هزار #قربانی این سالهای پر از درد و مصیبت و ماتم...
سال‌هایی که برای اقلیتی دوزخ‌منش بهشت است و برای اکثریتی تشنه‌ی یک زنده‌گی ساده و آرام دوزخ ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹