Forwarded from اتچ بات
#فیلمهایی_که_باید_دید
#مرد_سوم
#گرهام_گرین با آن زندگی پر فراز و نشیب و پر مساله...
#اورسن_ ولز کم نظیر و همه کاره بودنش در #همشهری_ کین
#رابرت_کراسکر اسکار بگیر
#کارول_رید نخل طلایی بگیر
#آنتون_کاراس آهنگساز که در کارنامه ی کاریش فقط همین یک موسیقی فیلم
کافیست تا در تاریخ سینما جاودان شود..
شاید فقط وجود یکی ازینها فیلم #مرد_سوم را دیدنی کند.اما داستان بسیار زیبا، روان وچالش برانگیز فیلم نیز به تنهایی دلیل خوبی است که فیلم را دوسه باری ببینیم..
بازی #اورسن_ولز بینظیر است...
#وین، سالهایی تلخ تر از سالهای جنگ و کشتار اروپاییها طی شش هفت سال و... تغییر جهان نگری بسیاری از انسانها،در اثر دو قتل عام و برادر کشی در کمتر از پنجاه سال...
#هالی ِ نویسنده شده از امریکا به وین میرود تا پس از جنگ #هری (شباهت زیادی دارند در اسم؟!؟!) دوست دوران کودکی اش را ببیند.
اما فقط میتواند در مراسم خاکسپاری او شرکت کند. مراسمی که ساختگی است و در پسش جنایتها نهفته است...
بی شک سکانس #چرخ_و_فلک از به یادماندنی ترین گفتگوهای تاریخ سینما را دربرابر چشم و گوش ما آشکار میکند..
- دیگه این دنیا جای قهرمانها نیست...
- هیچوقت چهره ی قربانیهاتو دیدی؟!
-اونجا رو نگاه کن اگر یکی از اون نقطه های سیاه از حرکت بایستد تو دلت میسوزه؟!
اگر برای هر نقطه حاضر باشم بیست هزار پوند بهت بدم، ممکنه این پیشنهاد رو رد کنی یا پیش خودت فکر میکنی که چندتا نقطه رو میتونی متوفق کنی؟! تازه مالیاتم نداره... #راه_پول_درآوردن این روزها همینه..دیگه هیچکس به انسانها فکر نمی کنه...
- اونا(سیاستمدارها) برای خودشون برنامه ی پنج ساله دارند، خب منم (جنایتکار) دارم...
هالی: تو به خدا معتقد بودی...
هَری: هنوزم به خدا اعتقاد دارم پیرمرد، هم به خدا هم به قیامت و اینجور چیزها.. اما مرده ها تو اون دنیا راحت ترند، نو این دنیا چیز زیادی ندارند از دست بدهند..
فیلم #مرد_سوم نخل طلایی کن و اسکار بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید را در سال ۱۹۵۰ از آن خود کرده و.... دیدنی است...
@niyazestanbarani
#مرد_سوم
#گرهام_گرین با آن زندگی پر فراز و نشیب و پر مساله...
#اورسن_ ولز کم نظیر و همه کاره بودنش در #همشهری_ کین
#رابرت_کراسکر اسکار بگیر
#کارول_رید نخل طلایی بگیر
#آنتون_کاراس آهنگساز که در کارنامه ی کاریش فقط همین یک موسیقی فیلم
کافیست تا در تاریخ سینما جاودان شود..
شاید فقط وجود یکی ازینها فیلم #مرد_سوم را دیدنی کند.اما داستان بسیار زیبا، روان وچالش برانگیز فیلم نیز به تنهایی دلیل خوبی است که فیلم را دوسه باری ببینیم..
بازی #اورسن_ولز بینظیر است...
#وین، سالهایی تلخ تر از سالهای جنگ و کشتار اروپاییها طی شش هفت سال و... تغییر جهان نگری بسیاری از انسانها،در اثر دو قتل عام و برادر کشی در کمتر از پنجاه سال...
#هالی ِ نویسنده شده از امریکا به وین میرود تا پس از جنگ #هری (شباهت زیادی دارند در اسم؟!؟!) دوست دوران کودکی اش را ببیند.
اما فقط میتواند در مراسم خاکسپاری او شرکت کند. مراسمی که ساختگی است و در پسش جنایتها نهفته است...
بی شک سکانس #چرخ_و_فلک از به یادماندنی ترین گفتگوهای تاریخ سینما را دربرابر چشم و گوش ما آشکار میکند..
- دیگه این دنیا جای قهرمانها نیست...
- هیچوقت چهره ی قربانیهاتو دیدی؟!
-اونجا رو نگاه کن اگر یکی از اون نقطه های سیاه از حرکت بایستد تو دلت میسوزه؟!
اگر برای هر نقطه حاضر باشم بیست هزار پوند بهت بدم، ممکنه این پیشنهاد رو رد کنی یا پیش خودت فکر میکنی که چندتا نقطه رو میتونی متوفق کنی؟! تازه مالیاتم نداره... #راه_پول_درآوردن این روزها همینه..دیگه هیچکس به انسانها فکر نمی کنه...
- اونا(سیاستمدارها) برای خودشون برنامه ی پنج ساله دارند، خب منم (جنایتکار) دارم...
هالی: تو به خدا معتقد بودی...
هَری: هنوزم به خدا اعتقاد دارم پیرمرد، هم به خدا هم به قیامت و اینجور چیزها.. اما مرده ها تو اون دنیا راحت ترند، نو این دنیا چیز زیادی ندارند از دست بدهند..
فیلم #مرد_سوم نخل طلایی کن و اسکار بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید را در سال ۱۹۵۰ از آن خود کرده و.... دیدنی است...
@niyazestanbarani
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#کتاب_بخوانیم
#راه_عشق
#مارتین_لوترکینک، #گیربار_پیج #لوئی_مامفورد و.... دهها فعال مدنی و اجتماعی و سیاسی او را بزرگترین مرد قرن بیستم میدانستند و به شاگردی اش مباهات میکردند.
جوانی تند مزاج و خشمگین با گوشهای بغایت بزرگ و بدشکل چه روندی را در زندگی اش طی کرد که به آرام ترین، صلح طلب ترین، محبوب ترین و دلخواه ترین رهبر قرن بیستم تبدیل شد و مخوف ترین وسخت ترین چهره ی استعمار،انگلستان، را با نرم ترین شیوه تسلیم کرد؟!
راهی که او طی کرد کدام راه بود؟ برای سالک این راه شده چقدر صبر و مدارا و تمرین لازم است و چرا روندگان این راه اندکند؟!
#اکنات_ایسوران میگوید: راهی که #روح بزرگ _مها، تما_ در آن گام گذاشت #راه_عشق بود. او تلاش دارد تا زندگی #گاندی بزرگ را از کودکی تا انتها به شیوه ای دلچسب توضیح دهد.
#راه_عشق را بارها و بارها انتشارات #ققنوس چاپ کرده است و مترجم آن #شهرام_نقش_تبریزی است.
- من چیز جدیدی برای آموختن به جهانیان ندارم. حقیقت و #عدم_خشونت به قدمت کوه هایند. تمام آنچه کرده ام آزمایشهایی بوده دراین دو زمینه آنهم به اندازه ی توانم..
- کوچکترین شکی ندارم که هر مرد و زنی میتواند به جایی برسد که من رسیده ام، به شرطی که همان تلاشها را به کاربندد و همان امید و ایمان را در خود بپرورد.
-عشق هیچگاه مطالبه نمیکند، همواره نثار میکند. عاشق رنج میبرد اما آزرده نمیشود و هرگز انتقام نمیگیرد.
- عدم خشونت با قلب آدمی سروکار دارد از راه تلاشهای عقلانی هرگز به دست نمی آید...
تنها همین جملات کافیست که در فصل نمایشگاه کتاب تهران چنین کتابی را بخریم و چندبار بخوانیم.
ایمان دارم با خواندن این کتاب دنیای بسیاری ازشما عزیزان رنگی دیگر خواهد گرفت..
@niyazestanbarani
#راه_عشق
#مارتین_لوترکینک، #گیربار_پیج #لوئی_مامفورد و.... دهها فعال مدنی و اجتماعی و سیاسی او را بزرگترین مرد قرن بیستم میدانستند و به شاگردی اش مباهات میکردند.
جوانی تند مزاج و خشمگین با گوشهای بغایت بزرگ و بدشکل چه روندی را در زندگی اش طی کرد که به آرام ترین، صلح طلب ترین، محبوب ترین و دلخواه ترین رهبر قرن بیستم تبدیل شد و مخوف ترین وسخت ترین چهره ی استعمار،انگلستان، را با نرم ترین شیوه تسلیم کرد؟!
راهی که او طی کرد کدام راه بود؟ برای سالک این راه شده چقدر صبر و مدارا و تمرین لازم است و چرا روندگان این راه اندکند؟!
#اکنات_ایسوران میگوید: راهی که #روح بزرگ _مها، تما_ در آن گام گذاشت #راه_عشق بود. او تلاش دارد تا زندگی #گاندی بزرگ را از کودکی تا انتها به شیوه ای دلچسب توضیح دهد.
#راه_عشق را بارها و بارها انتشارات #ققنوس چاپ کرده است و مترجم آن #شهرام_نقش_تبریزی است.
- من چیز جدیدی برای آموختن به جهانیان ندارم. حقیقت و #عدم_خشونت به قدمت کوه هایند. تمام آنچه کرده ام آزمایشهایی بوده دراین دو زمینه آنهم به اندازه ی توانم..
- کوچکترین شکی ندارم که هر مرد و زنی میتواند به جایی برسد که من رسیده ام، به شرطی که همان تلاشها را به کاربندد و همان امید و ایمان را در خود بپرورد.
-عشق هیچگاه مطالبه نمیکند، همواره نثار میکند. عاشق رنج میبرد اما آزرده نمیشود و هرگز انتقام نمیگیرد.
- عدم خشونت با قلب آدمی سروکار دارد از راه تلاشهای عقلانی هرگز به دست نمی آید...
تنها همین جملات کافیست که در فصل نمایشگاه کتاب تهران چنین کتابی را بخریم و چندبار بخوانیم.
ایمان دارم با خواندن این کتاب دنیای بسیاری ازشما عزیزان رنگی دیگر خواهد گرفت..
@niyazestanbarani
Telegram
attach 📎
Forwarded from محسن یارمحمدی
فرزانه_حافظ.m4a
4.9 MB
#چهارشنبه_های_ادبیات
شعرحافظ، همه بیت الغزل معرفت است..
حافظ را هر کداممان باید به شیوه ی #خود بشناسیم.
هرکداممان #حافظ_خودمان را باید بجوییم ( چنانکه #راه_خاص_خودمان را نیز) چرا که دراین صورت است که امن خواهیم شد.
اما این کار دشوار است و بسیار بسیار شکیبایی میخواهد امید که در راه رسیدن به آرامش صبور و ماندگار باشید..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
شعرحافظ، همه بیت الغزل معرفت است..
حافظ را هر کداممان باید به شیوه ی #خود بشناسیم.
هرکداممان #حافظ_خودمان را باید بجوییم ( چنانکه #راه_خاص_خودمان را نیز) چرا که دراین صورت است که امن خواهیم شد.
اما این کار دشوار است و بسیار بسیار شکیبایی میخواهد امید که در راه رسیدن به آرامش صبور و ماندگار باشید..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Forwarded from محسن یارمحمدی
#قرآنستان
همیشه درباره ی شگفتی #قرآن حرف میزنم و به قرائت و تفکر دراین کتاب شگفت دعوت میکنم..
کتابی که چهارپنج سالی پیشتر از #مثنوی مانوسش شدم وهمچنان برایم تازه است وسرشار از زایشها ورویشها و..
و #ابلیس گفت:
..هرآینه به(کمین)ایشان مینشینم در راه_مستقیمت و..
وقتی میرویم به سوی دروغ و تهمت ودزدی و غیبت و..با #ابلیس ملاقاتی نخواهیم داشت
در چنین وضعی ما،خود،افتاده دردره ی دوزخیم
ابلیس اما محکم نشسته در مسجدی، نشسته در تصمیمی خیری، نشسته در راه راستی، نشسته در مسیر تفکری و..
حیرت اینجاست؛
کسی که در راه راست نشسته، برمنبر وعظ تکیه زده، درمسجد نشسته ونه ایستاده،بیشتر ممکنست از ایل ابلیس باشد تا..
(بازحیرت میکنم که امام جمعه باید بایستد طول نماز را، تا بگریزد از شباهت با ابلیس،که او مینشیند واین میایستد)
فقیه ِ زاهدِ ریاپیشه یارهزنِ نهان شده در پوشش نیکان، همدلی وهمفکری بیشتری دارد با ابلیس تا مثلا عرق فروش یا فلان دزد مشهور و بهمان فاسق معروف
درد اینجاست ما درکژرویها با ابلیس روبرو نمیشویم چرا که او سوگندی سخت خورده که در #راه_مستقیم خدا #مینشیند وجز #مُخلَصین را..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
همیشه درباره ی شگفتی #قرآن حرف میزنم و به قرائت و تفکر دراین کتاب شگفت دعوت میکنم..
کتابی که چهارپنج سالی پیشتر از #مثنوی مانوسش شدم وهمچنان برایم تازه است وسرشار از زایشها ورویشها و..
و #ابلیس گفت:
..هرآینه به(کمین)ایشان مینشینم در راه_مستقیمت و..
وقتی میرویم به سوی دروغ و تهمت ودزدی و غیبت و..با #ابلیس ملاقاتی نخواهیم داشت
در چنین وضعی ما،خود،افتاده دردره ی دوزخیم
ابلیس اما محکم نشسته در مسجدی، نشسته در تصمیمی خیری، نشسته در راه راستی، نشسته در مسیر تفکری و..
حیرت اینجاست؛
کسی که در راه راست نشسته، برمنبر وعظ تکیه زده، درمسجد نشسته ونه ایستاده،بیشتر ممکنست از ایل ابلیس باشد تا..
(بازحیرت میکنم که امام جمعه باید بایستد طول نماز را، تا بگریزد از شباهت با ابلیس،که او مینشیند واین میایستد)
فقیه ِ زاهدِ ریاپیشه یارهزنِ نهان شده در پوشش نیکان، همدلی وهمفکری بیشتری دارد با ابلیس تا مثلا عرق فروش یا فلان دزد مشهور و بهمان فاسق معروف
درد اینجاست ما درکژرویها با ابلیس روبرو نمیشویم چرا که او سوگندی سخت خورده که در #راه_مستقیم خدا #مینشیند وجز #مُخلَصین را..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Forwarded from محسن یارمحمدی
#تهران_تهران_وتهران
#یادستان
همیشه فکر میکنم آدمی به میزان #خاطرات و #خطراتش زیسته است
بسیار گاه، به پیوند ِ خطر (آنچه به ذهن در می آید)، خطیر( ارزشمند)، خاطر ( به معنای خطور کننده) و خاطره که مونث آن است و نیز #خاطر در زبان عربی که به معنای #ذهن است و... می اندیشم و سرانجام به این میرسم ما هرچه بیشتر خطر کرده باشیم و خاطره ساخته باشیم، بیشتر زندگی کرده ایم..
و در این خطرات و خاطرات #مکانها عجیب قدرتی دارند گاه قدرتمندتر از #زمان
..به گمانم، مکان دربند کردن زمان است کند کردن و حتا ایستانیدن زمان.. جایی را میسازیم تا زمان را بشکنیم چیزی که لحظه لحظه در پی شکستن ماست. جای را میسازیم تا زمان را ریشخند کنیم و..
برای بسیاری از متولدین یا بزرگ شدگان #طهران چه معنایی دارد این کلمات:
#میدان_آزادی #ارگ #بازار #مولوی
#امجدیه #ولی_عصر #دانشگاه_تهران #کوچه_پس_کوچه_های_انقلاب #دربند #شیرپلا #بهارستان #راه_آهن #ارم #خزانه #پل_چوبی #ته_خط #توپخونه و....
یا در هر شهری و هر مکانی که گذر از آن سینه ای را پر میکند یاد نگاهی و آهی ... و چشمانی تر..
چشمانی که از حادثه ی عشق تراست..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#یادستان
همیشه فکر میکنم آدمی به میزان #خاطرات و #خطراتش زیسته است
بسیار گاه، به پیوند ِ خطر (آنچه به ذهن در می آید)، خطیر( ارزشمند)، خاطر ( به معنای خطور کننده) و خاطره که مونث آن است و نیز #خاطر در زبان عربی که به معنای #ذهن است و... می اندیشم و سرانجام به این میرسم ما هرچه بیشتر خطر کرده باشیم و خاطره ساخته باشیم، بیشتر زندگی کرده ایم..
و در این خطرات و خاطرات #مکانها عجیب قدرتی دارند گاه قدرتمندتر از #زمان
..به گمانم، مکان دربند کردن زمان است کند کردن و حتا ایستانیدن زمان.. جایی را میسازیم تا زمان را بشکنیم چیزی که لحظه لحظه در پی شکستن ماست. جای را میسازیم تا زمان را ریشخند کنیم و..
برای بسیاری از متولدین یا بزرگ شدگان #طهران چه معنایی دارد این کلمات:
#میدان_آزادی #ارگ #بازار #مولوی
#امجدیه #ولی_عصر #دانشگاه_تهران #کوچه_پس_کوچه_های_انقلاب #دربند #شیرپلا #بهارستان #راه_آهن #ارم #خزانه #پل_چوبی #ته_خط #توپخونه و....
یا در هر شهری و هر مکانی که گذر از آن سینه ای را پر میکند یاد نگاهی و آهی ... و چشمانی تر..
چشمانی که از حادثه ی عشق تراست..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#ایران_جان
به نظر شما این راه_آبهای سنگی که آبهایی خروشان را به بیرون میبرند از آنِ کجاست؟
دژها و قلعه های اروپایی؟
نه اینها برای زمانی هستند که یحتمل در اروپای شمالی(برخلاف امروز) خبر عمده ای از پیشرفت و عظمت نبوده است..
آری این #راه_آبهای #تخت_جمشید است..
بیش از دوهزار و پانصد سال پیش #ایرانیان سازه های زندگیشان را به گونه ای ساخته اند که پس از گذر بیست و پنج قرن هنوز هم کارآمد است.
ما ایرانی نیستم آنها در سایه ی دانش، نظم و کار ایرانی بوده اند ما نیز باید ایرانی شویم...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
به نظر شما این راه_آبهای سنگی که آبهایی خروشان را به بیرون میبرند از آنِ کجاست؟
دژها و قلعه های اروپایی؟
نه اینها برای زمانی هستند که یحتمل در اروپای شمالی(برخلاف امروز) خبر عمده ای از پیشرفت و عظمت نبوده است..
آری این #راه_آبهای #تخت_جمشید است..
بیش از دوهزار و پانصد سال پیش #ایرانیان سازه های زندگیشان را به گونه ای ساخته اند که پس از گذر بیست و پنج قرن هنوز هم کارآمد است.
ما ایرانی نیستم آنها در سایه ی دانش، نظم و کار ایرانی بوده اند ما نیز باید ایرانی شویم...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#حافظ_ایران
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
آنچه آغاز ندارد
نپذیرد انجام...
و حافظ، کسی چه میداند حافظی که از نوجوانی همپایش شدم همانوقتها که با مولانا همراه شدم و بیشتر #شریعتی مرا انداخت در این #راه_بی_نهایت...
حافظ حافظ برای من برای ما چیست و کیست؟
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
آنچه آغاز ندارد
نپذیرد انجام...
و حافظ، کسی چه میداند حافظی که از نوجوانی همپایش شدم همانوقتها که با مولانا همراه شدم و بیشتر #شریعتی مرا انداخت در این #راه_بی_نهایت...
حافظ حافظ برای من برای ما چیست و کیست؟
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#راه_نجات
#طنزدرد_روز
مسئولان کشور پس از سالها تلاش و تشریک مساعی، راه برون رفت از برهه ی حساس کنونی و خنثی کردن خباثتهای غرب را به شرح ذیل اعلام کردند ؛
۱ - لنگ بستن مانند مردم یمن
۲- یک وعده غذاخوردن مانند مردم چین
۳- پنج ساعت اضافه کاری بدون دریافت دستمزد
۴- نخوردن گوشت قرمز و سفید (به سبب بیماری زا بودن)
۵ - بیمار نشدن به سبب ارزبری دارو
۶- پرداخت مالیات در سطح کشورهای اسکاندیناوی
۷- پرداخت هزینه ی سوخت و مسکن همانند مردم امریکا و...
ضمنا این راهکارها یاریگر کسانی مانند ساکنان #باستی_هیلز خواهد بود تا قیمت ابَرکاخهایشان از قیمت ۲۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰میلیارد تا ۷۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰میلیارد به ۲۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ تا ۷۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ افزایش یابد.. علی برکة الله 😂😂😂
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#طنزدرد_روز
مسئولان کشور پس از سالها تلاش و تشریک مساعی، راه برون رفت از برهه ی حساس کنونی و خنثی کردن خباثتهای غرب را به شرح ذیل اعلام کردند ؛
۱ - لنگ بستن مانند مردم یمن
۲- یک وعده غذاخوردن مانند مردم چین
۳- پنج ساعت اضافه کاری بدون دریافت دستمزد
۴- نخوردن گوشت قرمز و سفید (به سبب بیماری زا بودن)
۵ - بیمار نشدن به سبب ارزبری دارو
۶- پرداخت مالیات در سطح کشورهای اسکاندیناوی
۷- پرداخت هزینه ی سوخت و مسکن همانند مردم امریکا و...
ضمنا این راهکارها یاریگر کسانی مانند ساکنان #باستی_هیلز خواهد بود تا قیمت ابَرکاخهایشان از قیمت ۲۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰میلیارد تا ۷۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰میلیارد به ۲۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ تا ۷۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ افزایش یابد.. علی برکة الله 😂😂😂
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#یادداشت_روز
#حکایت_ریاضی_و_مریم
۱-وقتی به واکنشهای از سرخشم و سخنان بی مبنا وگاه بی ربط مردم دربرابر خطاهای احمقانه ی آقایان نگاه میکنم بیشتر ناامید میشوم وراستش اکثریت معترض را ازنظر زیرساختهای وجودی دقیقا همانند اقلیت حاکم مییابم
۲- مدتهاست #تفکر را #گام_نخست میدانم.بدین معنا که اگر ما به #راه_اندیشیدن قدم بگذاریم اینکه نخستین گام را چگونه وبه چه سو برمیداریم همه ی مسیر راتعیین میکند
۳- غالبان وگلوگاه بدستان حاکمیت( پس از انواع حذف پیش روان وگاه اهل فکران انقلاب)گامهای خود رابه گونه ای برداشته اند که به تعبیر قرآن رسیده #پرتگاه_آتش والبته که حاضر بهیچ #توبه ای نیستند
۴- ربط اینها چیست؟
آقایان برای #خلوت_کردن #حذف میکنند آنهم دختران را،بعد سیل مهیب خشمها و خشونت هایی پدید می آید که مرا میترساند ترسی بمراتب بزرگتر ازآنچه اکنون دارم متفکران،فمنیستها،صلح_طلبها و..چنان فحش و ناسزا و..به مردان میبندند که من پناه میبرم به جیم-الف
یک بامزه میگوید:بجای حذف،درسی از #مریم_میرزاخانی بگذارید
واین یعنی طرف هیچ چیز ازحاکمیتش نمیداند
خانم متفکراگر کودک بپرسد این کیست وکجاست وچرا؟چه بایدش گفت؟
@niyazestanbarani
#حکایت_ریاضی_و_مریم
۱-وقتی به واکنشهای از سرخشم و سخنان بی مبنا وگاه بی ربط مردم دربرابر خطاهای احمقانه ی آقایان نگاه میکنم بیشتر ناامید میشوم وراستش اکثریت معترض را ازنظر زیرساختهای وجودی دقیقا همانند اقلیت حاکم مییابم
۲- مدتهاست #تفکر را #گام_نخست میدانم.بدین معنا که اگر ما به #راه_اندیشیدن قدم بگذاریم اینکه نخستین گام را چگونه وبه چه سو برمیداریم همه ی مسیر راتعیین میکند
۳- غالبان وگلوگاه بدستان حاکمیت( پس از انواع حذف پیش روان وگاه اهل فکران انقلاب)گامهای خود رابه گونه ای برداشته اند که به تعبیر قرآن رسیده #پرتگاه_آتش والبته که حاضر بهیچ #توبه ای نیستند
۴- ربط اینها چیست؟
آقایان برای #خلوت_کردن #حذف میکنند آنهم دختران را،بعد سیل مهیب خشمها و خشونت هایی پدید می آید که مرا میترساند ترسی بمراتب بزرگتر ازآنچه اکنون دارم متفکران،فمنیستها،صلح_طلبها و..چنان فحش و ناسزا و..به مردان میبندند که من پناه میبرم به جیم-الف
یک بامزه میگوید:بجای حذف،درسی از #مریم_میرزاخانی بگذارید
واین یعنی طرف هیچ چیز ازحاکمیتش نمیداند
خانم متفکراگر کودک بپرسد این کیست وکجاست وچرا؟چه بایدش گفت؟
@niyazestanbarani
#قصه_های_من_و_باران
#محسن_بارانی
#مهر آمده است و من اعتراف میکنم سالهاست وقتی می رسیم به نیمه های شهریور و آفتاب مایل میشود و سعی میکند پرتوی اریب بیندازد به کنج های اتاق حالم دیگر میشود.
و نیک میدانم بسیاری از ایرانیان چنین اند و اینهم یکی از #مولفه_های شگفت انسان ایرانی است.
اولین چیزی که با #مهر در من نیرو میگیرد خود #آیین_مهر است. و مراتب هفت گانه اش و اینکه هزاران سال پیش تبار زیسته در این فلات ،به کجاهای هست و نیست سر و دل کشیده اند که چنان نامها و مقامهایی را به مکاشفه رسیده بودند؟!
آخرین مرحله ی سیر و سلوک یک #مهری #پدر است. و سال هاست که چرایی اش با من است و..
#باران که آمد منظر دگر شد و افقهای تازه آشکار
حال بگذارید از قصههای من و باران بگویم.
مزرعه ی وجود انسان را حاوی( دربرگیرنده) تمامی حبه ها(حب و محبت)= (دانه ها) هستی می دانم. و باران نیز چونان هر فرزند دیگر مان چنین است.دنبال ربطش هستید!!
شما کدام زمینه های وجودی فرزندتان را گسترش می دهید وعمق می بخشید!؟
یادمان باشد که دربسیاری مواقع ما #یتیم هستیم وخود نخستین فرزند خویشیم
مثلا از او #نظم میخواهید؟سعی میکنید او #پرسشگر و مطالبه گر بار بیاید؟ او را از #دروغ منع میکنید؟ #رعایت حال دیگران را برایش متذکر میشوید؟ وقتی با #مساله روبرو میشود حل مساله را میگذارید برابرش یا او را می اندازید به #حرکت؟ نه در #راه حتا. که اگر راهی هست خود باید بیابد و اگر نیست بسازدش.
او را جوری بار می آورید که نسبت به کاستی ها معترض شود؟! مثلا شبی که حال مسواک زدن ندارید با تحکم بگوید: بابا مسواک نزده ای باید مسواک بزنی و.. آیا میخواهید او کم کمک اهل #فکر شود!؟ نسبت خودتان با فکر روشن است؟ #عشق چه ؟! احترام به قوانین چی؟ رازداری؟ خانواده ؟ کمک و..؟!
کودک و نوجوان با همه ی دانسته و دریافتهایش هنوز #در_راه است بزرگان اهل رفتن چنین اند او که کودک است و نوجوان است و حتا جوان.. با بهانه گیری هاش باید چه کنی؟ با نفهمیدنهای طبیعی و گاه عمدیش چطور؟!میدانی او حاوی هزار هزار میل و رانه و سائق و.. است
راستش اینها فقط بخشی از پرسشهایی است که من در مقام پدر باید پاسخی یا راهی یا برون_رفتگاهی برایشان داشته باشم یا در حال اینها را بیابم و بسازم
آیا همین ها برای تن زدن کوهها و آسمانها و دریاها و خشکی ها و.. از پذیرش #امانت_انسان_شدن بس نیست؟
حالا اشارت اینکه آخرین مقام #آیین_مهر #پدر است روشن تر نشده است!؟ پدر شدن طبیعتا باید آخرین مرحله از مراحل بی انتهای انسان باید باشد.در این مقام انسان همنفس خداست از این رو بود که #مسیح برای خدایش استعاره ی #پدر را به کار می برد.
پدر کیست؟ نگهبان، خردمند، کارگر، راهنما، راهگشا، سنگ زیرین آسیا، همراه، مامن، دستگیر،رهایی_دهنده، محدود_کننده (؟!)
مگر غیر از این است که همه ی اینها و بیشتر؟
و البته که اینجا جنسیت نقش ندارد و قطعا که مادران دیده ام که در عین مادری ،پدری دانسته اند
با این مختصر آیا پدر شدن از جمله مقوله ی #محال نیست!؟البته که نیست چیزی که به ذهن بشر آمده بوده ، هست یا خواهد شد اما چقدر دشوار است این #پدر_شدن
پدری که آزاده است فرزند آزاده بار می آورد، پدری که پرسشگر است و هر روز رشد میکند (دانسته و نادانسته)خواهان چنین فرزندی است. پدری که خارخار نظم دارد فرزند را منظم می خواهد پدری که مسئولیت دیگری و دیگران را میپذیرد کودک مسئول می طلبد و..
باران گاه مرا کلافه میکند هم آنجا که حق میگوید هم آنجا که ناحق
-بابایی راهنما نزدی پشت سری گیج میشود بی احترامی کردی
-بابایی مسواک نزدی
-رسید خرید، افتاد روی زمین
-چرا بلند حرف می زنی؟ عصبانیت مگر بد نیست؟
-مشکلی نیست خدا را شکر خودمان سالمیم صندلی رادرست میکنیم
-اتاقت به هم ریخته است باز و..
نیرو،نیرو می زاید و ناتوانی، ضعف
ترس، ترس به بار می آرد و دلیری، درخت شجاعت میکارد
انسان کاهل، پیرامونیان را تنبل می پرورد انسان اهل حرکت،اطرافیان را به حرکت می آورد و سکون، نای رخوت و پوسیدگی می گسترد و انسان #مولد، نمی تواند #دلال به بار آورد
ما از همین خانه ها به جامعه می رویم و آنجا تمام چیزهایی را ارائه می کنیم که در چنته مان ریخته اند یا در مسیر جمع کرده ایم یا گهگاه ساخته ایم. مراحل طی کرده ناکرده شده ایم مثلا حاکم یک خانواده یا شهر یا کشور
حاکم قوی ، جامعه ی قوی میخواهد ، تنها حاکم خردمند است که خرد میجوید، رییس تهی مغز معلوم است حکما باید همانندان را برکشد، جادوگر ، جادو پذیر می طلبد، وزیری که فلسفیدن میفهمد فیلسوف را معاون خود میکند و..
حالا آن مهیب بودن و هولناک بودن کار روشن تر نشده است؟
قرنهاست که همه چیز جامعه ی انسانی از خانه شروع شده است. پدر یک خانه در واقع سنک سنگ یک جامعه را مینهد اگر این سنگها روشن باشد و در جایگاه فبها.. والا فلا..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محسن_بارانی
#مهر آمده است و من اعتراف میکنم سالهاست وقتی می رسیم به نیمه های شهریور و آفتاب مایل میشود و سعی میکند پرتوی اریب بیندازد به کنج های اتاق حالم دیگر میشود.
و نیک میدانم بسیاری از ایرانیان چنین اند و اینهم یکی از #مولفه_های شگفت انسان ایرانی است.
اولین چیزی که با #مهر در من نیرو میگیرد خود #آیین_مهر است. و مراتب هفت گانه اش و اینکه هزاران سال پیش تبار زیسته در این فلات ،به کجاهای هست و نیست سر و دل کشیده اند که چنان نامها و مقامهایی را به مکاشفه رسیده بودند؟!
آخرین مرحله ی سیر و سلوک یک #مهری #پدر است. و سال هاست که چرایی اش با من است و..
#باران که آمد منظر دگر شد و افقهای تازه آشکار
حال بگذارید از قصههای من و باران بگویم.
مزرعه ی وجود انسان را حاوی( دربرگیرنده) تمامی حبه ها(حب و محبت)= (دانه ها) هستی می دانم. و باران نیز چونان هر فرزند دیگر مان چنین است.دنبال ربطش هستید!!
شما کدام زمینه های وجودی فرزندتان را گسترش می دهید وعمق می بخشید!؟
یادمان باشد که دربسیاری مواقع ما #یتیم هستیم وخود نخستین فرزند خویشیم
مثلا از او #نظم میخواهید؟سعی میکنید او #پرسشگر و مطالبه گر بار بیاید؟ او را از #دروغ منع میکنید؟ #رعایت حال دیگران را برایش متذکر میشوید؟ وقتی با #مساله روبرو میشود حل مساله را میگذارید برابرش یا او را می اندازید به #حرکت؟ نه در #راه حتا. که اگر راهی هست خود باید بیابد و اگر نیست بسازدش.
او را جوری بار می آورید که نسبت به کاستی ها معترض شود؟! مثلا شبی که حال مسواک زدن ندارید با تحکم بگوید: بابا مسواک نزده ای باید مسواک بزنی و.. آیا میخواهید او کم کمک اهل #فکر شود!؟ نسبت خودتان با فکر روشن است؟ #عشق چه ؟! احترام به قوانین چی؟ رازداری؟ خانواده ؟ کمک و..؟!
کودک و نوجوان با همه ی دانسته و دریافتهایش هنوز #در_راه است بزرگان اهل رفتن چنین اند او که کودک است و نوجوان است و حتا جوان.. با بهانه گیری هاش باید چه کنی؟ با نفهمیدنهای طبیعی و گاه عمدیش چطور؟!میدانی او حاوی هزار هزار میل و رانه و سائق و.. است
راستش اینها فقط بخشی از پرسشهایی است که من در مقام پدر باید پاسخی یا راهی یا برون_رفتگاهی برایشان داشته باشم یا در حال اینها را بیابم و بسازم
آیا همین ها برای تن زدن کوهها و آسمانها و دریاها و خشکی ها و.. از پذیرش #امانت_انسان_شدن بس نیست؟
حالا اشارت اینکه آخرین مقام #آیین_مهر #پدر است روشن تر نشده است!؟ پدر شدن طبیعتا باید آخرین مرحله از مراحل بی انتهای انسان باید باشد.در این مقام انسان همنفس خداست از این رو بود که #مسیح برای خدایش استعاره ی #پدر را به کار می برد.
پدر کیست؟ نگهبان، خردمند، کارگر، راهنما، راهگشا، سنگ زیرین آسیا، همراه، مامن، دستگیر،رهایی_دهنده، محدود_کننده (؟!)
مگر غیر از این است که همه ی اینها و بیشتر؟
و البته که اینجا جنسیت نقش ندارد و قطعا که مادران دیده ام که در عین مادری ،پدری دانسته اند
با این مختصر آیا پدر شدن از جمله مقوله ی #محال نیست!؟البته که نیست چیزی که به ذهن بشر آمده بوده ، هست یا خواهد شد اما چقدر دشوار است این #پدر_شدن
پدری که آزاده است فرزند آزاده بار می آورد، پدری که پرسشگر است و هر روز رشد میکند (دانسته و نادانسته)خواهان چنین فرزندی است. پدری که خارخار نظم دارد فرزند را منظم می خواهد پدری که مسئولیت دیگری و دیگران را میپذیرد کودک مسئول می طلبد و..
باران گاه مرا کلافه میکند هم آنجا که حق میگوید هم آنجا که ناحق
-بابایی راهنما نزدی پشت سری گیج میشود بی احترامی کردی
-بابایی مسواک نزدی
-رسید خرید، افتاد روی زمین
-چرا بلند حرف می زنی؟ عصبانیت مگر بد نیست؟
-مشکلی نیست خدا را شکر خودمان سالمیم صندلی رادرست میکنیم
-اتاقت به هم ریخته است باز و..
نیرو،نیرو می زاید و ناتوانی، ضعف
ترس، ترس به بار می آرد و دلیری، درخت شجاعت میکارد
انسان کاهل، پیرامونیان را تنبل می پرورد انسان اهل حرکت،اطرافیان را به حرکت می آورد و سکون، نای رخوت و پوسیدگی می گسترد و انسان #مولد، نمی تواند #دلال به بار آورد
ما از همین خانه ها به جامعه می رویم و آنجا تمام چیزهایی را ارائه می کنیم که در چنته مان ریخته اند یا در مسیر جمع کرده ایم یا گهگاه ساخته ایم. مراحل طی کرده ناکرده شده ایم مثلا حاکم یک خانواده یا شهر یا کشور
حاکم قوی ، جامعه ی قوی میخواهد ، تنها حاکم خردمند است که خرد میجوید، رییس تهی مغز معلوم است حکما باید همانندان را برکشد، جادوگر ، جادو پذیر می طلبد، وزیری که فلسفیدن میفهمد فیلسوف را معاون خود میکند و..
حالا آن مهیب بودن و هولناک بودن کار روشن تر نشده است؟
قرنهاست که همه چیز جامعه ی انسانی از خانه شروع شده است. پدر یک خانه در واقع سنک سنگ یک جامعه را مینهد اگر این سنگها روشن باشد و در جایگاه فبها.. والا فلا..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#گذار_سیاوش_از_آتش
#یادداشت_روز
برای برخی ازجوان ها ونوجوانان (و البته بزرگسال های) ایران_زمین، ابراز و اظهار این حجم عمیق از احساسات و شور و شوق و شعور و.. در مرگ #استاد حیرت آور است .
دانسته های ایشان ( اگر در بطن حکایت نبوده باشند) بنا به تجربه ی زیسته و اطلاعاتی است که غالبا نظام مسلط محیطی به ایشان تحمیل کرده است. بنابراین میگویند:
خب بابا، هنرمند بزرگ، اصلا موسیقی دانی کمنظیر ، یک آواز خوان بوده دیگه، گیرم آدم باحال اینکه نمیشه!حالا مگه چه کار کرده؟چی اختراع کرده مگه؟
و همه ی این پرسشها بیان بسیاری چیزهاست مثلا غلبه یافتن #کالا_خدایی در ذهن نسلهای بعد یا گفتمان مسلط شدن #شیئ_وارگی بر جان و دل مردم ( مگه چی اختراع کرده؟!) و البته ایشان حق دارند اینگونه بپرسند چون نه نظام آموزشی و فرهنگی رسمی خواسته کاری بکند در جهت معرفی و ارج نهادن چنین انسانهایی(حاکمیت ) و نه نظام غیر رسمی ( خانواده ها و اقوام و...)..
برای معرفی #شجریان که حالا او =آثارش شده بشخصه میتوانم دهها صفحه بنویسم اما این چند سطر را پیش درآمدی میکنم برای آشنایی نسل جوانتر با #سیاوش_روزگار_ما و انشاالله بشود که بیشتر بشود
آیینه ی آثار #شجریان بهترین معرف اوست.
دهه ی پنجاه خوش_باشی غرق در دردهای وجودی #خیام است.
شوخی و شنگی توام با اضطرابی وجودی، از آن #همه_چیز_خوب_است هایی که #تو_باور_مکن . کسی میداند یاری و فراغتی و طرف چمنی، همراه کتابی و پیاله ای و مشک ختنی.. اما دل بی قرارش می گوید تا سبزه ی خاک ما...
طرب_تلخ آن دهه در اغلب آثار استاد چشیدنی است که ناگهان همه ی چشمها ز حیرت آن صبح نابجای خیره و حیران میشوند و.. یکی دو سالی ( و برای بسیاری سالهایی )باید بگذرد که بدانند #خورشیدشان کجاست؟
محمد: آخه بابا مگه میشه نمیگذارند کاست منتشر بشه
علی: خب آخه طرف خونده شهریاران بود و کوی مهربانان این دیار ..
ناصر: نماینده های مجلسم گفتند این داره برا شاه معدوم میخونه
محمد: آخه بابا شعر از حافظ هست ها چه ربطی داره به ششصد سال بعد
علی : خب قبول کن محمد دیگه #شجریان در انتخاب شعرها رندی کرده ..
و من دوازده سیزده ساله این گفتگوهای بزرگترها را میشنیدم و در آن میان حواسم به این بود که #حکم_دل است و #پیک را می توانم ببرم..
نسل من از همان ده وازده سالگی دل و جان سپرده ی کارهای #استاد شد.
او متفاوت بود، عالی میخواند ،در همه چی دقت داشت و.. با شه پر صدای او بود که ما نشستیم بر بال هنر مشکاتیان هاو علیزاده ها. پایورها و شهنازها، لطفی ها وموسوی و بهاری و اسماعیلی و بعدا پیرنیاکان و عندلیبی ها و.. و بسیاری از ما حافظ و مولانا و سعدی و عطار و عراقی و بعدا مشیری و نیما و اخوان و .. را با این صدا یافتیم و در آفتاب مهرشان گداختیم.
باری گفتم به شتاب مینویسم و آهستگی میطلبد در باره ی #استاد و آثارش سخن گفتن .
او برای ما در عین حال که #مقصد شد #راه نیز شد در عین حال که #مأمن بود #پل نیز شد و این اوج هنرمندی یک انسان تواند بود.
به سیاست تهی مغزان تاخت نه با #شعار و #شور که با #شعر و #شعور و مهمتر از همه با #کار و کار و کار ...
این روزها بنشینید و آن ده کار دهه ی شصت را ببینید که از نظر من #قلل کارهای استادند .
تقریبا همه شان ( با وجود تک توک لغزشها) بی نظیرند و البته من بلند ترین این چکادها را #بیداد و #دستان و #آستان_جانان می دانم ..
بیداد شگفت به سال ۱۳۶۱ شکل گرفت و آستان جانان سال بعد از آن و... اما در کنار همه ی ویژگی های ماورایی و هنری و فنی در کارهای استاد انتخاب اشعار هم اغلب قیامتی است.
بیداد به سبب یاری اندر کس نمی بینیم حافظ معطل میشد اما شجریان از سعدی میخواند:
جماعتی که نظر را حرام می دانند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
بیت حذف میشد و شجریان فریاد میزد:
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون ننالیم ازین قصه و چون نخروشیم؟!
و در عین تمام تلاشها و کارها #دردوجودی انسان را می نالید که:
جهان پیر است و بی بنیاد
ازین فرهاد کش فریاد ای فریاد ای فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
و...
گمان مبر که به پایان رسیده کار مغان
هزار باده ی ناخورده در رگ تاک است..
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_روز
برای برخی ازجوان ها ونوجوانان (و البته بزرگسال های) ایران_زمین، ابراز و اظهار این حجم عمیق از احساسات و شور و شوق و شعور و.. در مرگ #استاد حیرت آور است .
دانسته های ایشان ( اگر در بطن حکایت نبوده باشند) بنا به تجربه ی زیسته و اطلاعاتی است که غالبا نظام مسلط محیطی به ایشان تحمیل کرده است. بنابراین میگویند:
خب بابا، هنرمند بزرگ، اصلا موسیقی دانی کمنظیر ، یک آواز خوان بوده دیگه، گیرم آدم باحال اینکه نمیشه!حالا مگه چه کار کرده؟چی اختراع کرده مگه؟
و همه ی این پرسشها بیان بسیاری چیزهاست مثلا غلبه یافتن #کالا_خدایی در ذهن نسلهای بعد یا گفتمان مسلط شدن #شیئ_وارگی بر جان و دل مردم ( مگه چی اختراع کرده؟!) و البته ایشان حق دارند اینگونه بپرسند چون نه نظام آموزشی و فرهنگی رسمی خواسته کاری بکند در جهت معرفی و ارج نهادن چنین انسانهایی(حاکمیت ) و نه نظام غیر رسمی ( خانواده ها و اقوام و...)..
برای معرفی #شجریان که حالا او =آثارش شده بشخصه میتوانم دهها صفحه بنویسم اما این چند سطر را پیش درآمدی میکنم برای آشنایی نسل جوانتر با #سیاوش_روزگار_ما و انشاالله بشود که بیشتر بشود
آیینه ی آثار #شجریان بهترین معرف اوست.
دهه ی پنجاه خوش_باشی غرق در دردهای وجودی #خیام است.
شوخی و شنگی توام با اضطرابی وجودی، از آن #همه_چیز_خوب_است هایی که #تو_باور_مکن . کسی میداند یاری و فراغتی و طرف چمنی، همراه کتابی و پیاله ای و مشک ختنی.. اما دل بی قرارش می گوید تا سبزه ی خاک ما...
طرب_تلخ آن دهه در اغلب آثار استاد چشیدنی است که ناگهان همه ی چشمها ز حیرت آن صبح نابجای خیره و حیران میشوند و.. یکی دو سالی ( و برای بسیاری سالهایی )باید بگذرد که بدانند #خورشیدشان کجاست؟
محمد: آخه بابا مگه میشه نمیگذارند کاست منتشر بشه
علی: خب آخه طرف خونده شهریاران بود و کوی مهربانان این دیار ..
ناصر: نماینده های مجلسم گفتند این داره برا شاه معدوم میخونه
محمد: آخه بابا شعر از حافظ هست ها چه ربطی داره به ششصد سال بعد
علی : خب قبول کن محمد دیگه #شجریان در انتخاب شعرها رندی کرده ..
و من دوازده سیزده ساله این گفتگوهای بزرگترها را میشنیدم و در آن میان حواسم به این بود که #حکم_دل است و #پیک را می توانم ببرم..
نسل من از همان ده وازده سالگی دل و جان سپرده ی کارهای #استاد شد.
او متفاوت بود، عالی میخواند ،در همه چی دقت داشت و.. با شه پر صدای او بود که ما نشستیم بر بال هنر مشکاتیان هاو علیزاده ها. پایورها و شهنازها، لطفی ها وموسوی و بهاری و اسماعیلی و بعدا پیرنیاکان و عندلیبی ها و.. و بسیاری از ما حافظ و مولانا و سعدی و عطار و عراقی و بعدا مشیری و نیما و اخوان و .. را با این صدا یافتیم و در آفتاب مهرشان گداختیم.
باری گفتم به شتاب مینویسم و آهستگی میطلبد در باره ی #استاد و آثارش سخن گفتن .
او برای ما در عین حال که #مقصد شد #راه نیز شد در عین حال که #مأمن بود #پل نیز شد و این اوج هنرمندی یک انسان تواند بود.
به سیاست تهی مغزان تاخت نه با #شعار و #شور که با #شعر و #شعور و مهمتر از همه با #کار و کار و کار ...
این روزها بنشینید و آن ده کار دهه ی شصت را ببینید که از نظر من #قلل کارهای استادند .
تقریبا همه شان ( با وجود تک توک لغزشها) بی نظیرند و البته من بلند ترین این چکادها را #بیداد و #دستان و #آستان_جانان می دانم ..
بیداد شگفت به سال ۱۳۶۱ شکل گرفت و آستان جانان سال بعد از آن و... اما در کنار همه ی ویژگی های ماورایی و هنری و فنی در کارهای استاد انتخاب اشعار هم اغلب قیامتی است.
بیداد به سبب یاری اندر کس نمی بینیم حافظ معطل میشد اما شجریان از سعدی میخواند:
جماعتی که نظر را حرام می دانند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
بیت حذف میشد و شجریان فریاد میزد:
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون ننالیم ازین قصه و چون نخروشیم؟!
و در عین تمام تلاشها و کارها #دردوجودی انسان را می نالید که:
جهان پیر است و بی بنیاد
ازین فرهاد کش فریاد ای فریاد ای فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
و...
گمان مبر که به پایان رسیده کار مغان
هزار باده ی ناخورده در رگ تاک است..
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
#این_راه_بینهایت
- گفت شربتی که ما برای پیلان ساخته باشیم..
#باطن_گرایی را بنیادین ترین و بزرگترین نظریه ی زیسته ی ایرانیان در طول تاریخ میدانم.
باور و ایده ای که هزاران سال پیش در تقسیم جهان در #مینو و #گیتی تجلی یافته بود و هر بار به شکلی بت عیار برآمد.
گاه شد غیب و شهادت و گاه در معنا و لفظ خود را نشان داد( هم آوایی معنوی و مینوی بد نیست) حتا پس از اسلام قدرتمند ترین و پرنفوذ ترین اقلیت مذهبی را شکل داد و در قامت شاخه های گوناگون شیعه نمود یافت زیرا قایل به باطن بودن کسی را بر می انگیزد که پی امام و ولی و دستگیر و.. برود که همان پیر آیین مهر است و..
این توجه به بواطن البته مخصوص شیعه نیست همه ی مسلمانان به درجاتی حول این محور می چرخند اما باشندگان و پروردگان ایران سماعشان بیشتر و پر رنگ تر است.
نکته اینکه اولا مینو به معنای نیک نیست که گیتی پست تلقی بشود ( آنچه که مثلا در دنیا و اخری داریم) همه چیز مینویی دارد حتا اهریمن ( انگره مینو) دوم اینکه اشتباه نروید بحث توصیفی است. اینکه این باور میوه های زندگی بخش دارد ، اگر درست فهمیده شود و نیز چشمه های کشنده ی زهرآلود میزاید اگر درست دریافت نشود بحثی دیگر است.
باری بعدها معرفت اندیشان ایران از فاصله ی هجده هزار عالمی تا حقیقت گفتند و گفتند حق تعالی را حجاب هایی است از ظلمت و حجابهایی از نور.. و این توجه دادن به آن نکته است که در زندگی هیچ رسیدنی نیست فقط یک #حقیقت با ماست و آن #راه است و معنای راه #رفتن است. در آیین های مزد یسنایی و طبعا پیش از آن میگفتیم در جهان راه یکی است و آن راستی است و از قرآن میشنویم : اهدنا الصراط المستقیم..
مولانا می گوید:
همچو مستسقی کز آبش سیر نیست
بر هرآنچه یافتی بالله مه ایست
بی نهایت حضرت است این بارگاه
صدر تو راه است هین بگزین راه
من غلام آنکه اندر هر رباط
خویش را واصل نداند بر سماط..
هیچ صدری برای انسان متصور نیست .. کسی که بر صدر بنشیند و گمان کند که تمام شده براستی که تمام شده..
این باور اگر در جان بنشیند و بروید و پا بگیرد جهان انسان را دگرگون خواهد کرد. بزرگترین ویژگی چنین انسان در حال حرکتی زایندگی خواهد بود. عدم توقف در یک دریافت و راضی نشدن به فهم یک حقیقت او را همیشه روان و تازه خواهد کرد چرا که اگر روان نباشی و تازه بتی بیش نیستی و سزاوار شکستن..
آنچه ابراهیم را پدر پیامبران کرده به گمانم همین #مهاجر بودن است. او از کودکی اهل هجرت است.(ر.ک به زندگی ابراهیم) باقی پیامبران نیز چنین اند. اما ابراهیم سرنمون دیگری است. او وقتی از غار بیرون می آید هیچ ابایی ندارد که نوری اندک را بپرستد گیرم نور ستاره ای در دور دست اما همینکه نور بزرگتر طلوع میکند بی درنگ بت پیشین را میشکند و نور بزرگتر را می ستاید و... تا می رود تا آن به نوری که آفل نیست و..
همه ی اهل معرفت و کتابهایشان در زبان فارسی از این اصل گفته اند( ناصر خسرو و فردوسی و سهروردی و..) اما این #مثنوی است که در جای جای اش ما را به عدم توقف در یک سطح دعوت میکند..
در همان داستان نخست از بیخبری طبیبانی می گوید که زیر و بم تن را می دانند اما بی خبر بودند از راز درون..
در همین مثنوی حکایت زیبای دیگری هم هست:
در زمان خلیفه ای ( انسان خلیفه است ) آتشی افتاده بود در شهر مردم هم مشک مشک آب و سرکه می بردند و برآتش می زدند تا فروکش کند اما سرکش می شد.
مردم حیران نزد خلیفه رفتند و ازین اتفاق شگرف گفتند و خلیفه گفت:
آب بگذارید و نان قسمت کنید..
باری جهان ما را آتش هاست و آبها و این آتش و آب لطیف و ملموس، البته نسبت به آتشها و آبهایی دیگر بسیار لطیف است و کثیف.
خلیفه در واقع می گوید : این آتشی که با آب نمیمیرد بلکه زندگی میگیرد آتش طبیعی نیست پس آب طبیعی نمی تواند آن را مهار کند. آن آتش آه و خشم و نارضایتی مردمی ستم دیده و به جان رسیده است و اگر آب صداقت و عدالت و مهربانی و دیگر خواهی و... را در مشک وجودتان بریزید می توان آن آتش را مهار کرد.
باران نمی بارد؟! خشکسال شده است؟! هیچ زمینی جوانه های ارجمند و درختان تناور شادی بخش نمی رویاند ؟! مشخص است که اینها دلیلی دارد. اما مهمتر هم هست چه بسیار آسمانهای جان و زمین های روان و .. که گرفتار ابرهای یائسه اند و زمینهای سترون..
و البته که انسان رو به تعالی آن کسی است که بیشتر این ظاهرها و باطن ها را دریابد و برای هرکدام داروی مناسب خویش را بیابد. با آب اقلیم جان و روان زمین سرسبز نمی شود آن جان و روان باید #قنات_کندن یاد بگیرد و البته با آب لطیف و سراسر زندگی این جهان نمی توان جان و روان را تطهیر کرد.. اینها البته که در هم تنیده اند و ...
منع می آید ز صاحب مرکزان...
#دکتر_محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#این_راه_بینهایت
- گفت شربتی که ما برای پیلان ساخته باشیم..
#باطن_گرایی را بنیادین ترین و بزرگترین نظریه ی زیسته ی ایرانیان در طول تاریخ میدانم.
باور و ایده ای که هزاران سال پیش در تقسیم جهان در #مینو و #گیتی تجلی یافته بود و هر بار به شکلی بت عیار برآمد.
گاه شد غیب و شهادت و گاه در معنا و لفظ خود را نشان داد( هم آوایی معنوی و مینوی بد نیست) حتا پس از اسلام قدرتمند ترین و پرنفوذ ترین اقلیت مذهبی را شکل داد و در قامت شاخه های گوناگون شیعه نمود یافت زیرا قایل به باطن بودن کسی را بر می انگیزد که پی امام و ولی و دستگیر و.. برود که همان پیر آیین مهر است و..
این توجه به بواطن البته مخصوص شیعه نیست همه ی مسلمانان به درجاتی حول این محور می چرخند اما باشندگان و پروردگان ایران سماعشان بیشتر و پر رنگ تر است.
نکته اینکه اولا مینو به معنای نیک نیست که گیتی پست تلقی بشود ( آنچه که مثلا در دنیا و اخری داریم) همه چیز مینویی دارد حتا اهریمن ( انگره مینو) دوم اینکه اشتباه نروید بحث توصیفی است. اینکه این باور میوه های زندگی بخش دارد ، اگر درست فهمیده شود و نیز چشمه های کشنده ی زهرآلود میزاید اگر درست دریافت نشود بحثی دیگر است.
باری بعدها معرفت اندیشان ایران از فاصله ی هجده هزار عالمی تا حقیقت گفتند و گفتند حق تعالی را حجاب هایی است از ظلمت و حجابهایی از نور.. و این توجه دادن به آن نکته است که در زندگی هیچ رسیدنی نیست فقط یک #حقیقت با ماست و آن #راه است و معنای راه #رفتن است. در آیین های مزد یسنایی و طبعا پیش از آن میگفتیم در جهان راه یکی است و آن راستی است و از قرآن میشنویم : اهدنا الصراط المستقیم..
مولانا می گوید:
همچو مستسقی کز آبش سیر نیست
بر هرآنچه یافتی بالله مه ایست
بی نهایت حضرت است این بارگاه
صدر تو راه است هین بگزین راه
من غلام آنکه اندر هر رباط
خویش را واصل نداند بر سماط..
هیچ صدری برای انسان متصور نیست .. کسی که بر صدر بنشیند و گمان کند که تمام شده براستی که تمام شده..
این باور اگر در جان بنشیند و بروید و پا بگیرد جهان انسان را دگرگون خواهد کرد. بزرگترین ویژگی چنین انسان در حال حرکتی زایندگی خواهد بود. عدم توقف در یک دریافت و راضی نشدن به فهم یک حقیقت او را همیشه روان و تازه خواهد کرد چرا که اگر روان نباشی و تازه بتی بیش نیستی و سزاوار شکستن..
آنچه ابراهیم را پدر پیامبران کرده به گمانم همین #مهاجر بودن است. او از کودکی اهل هجرت است.(ر.ک به زندگی ابراهیم) باقی پیامبران نیز چنین اند. اما ابراهیم سرنمون دیگری است. او وقتی از غار بیرون می آید هیچ ابایی ندارد که نوری اندک را بپرستد گیرم نور ستاره ای در دور دست اما همینکه نور بزرگتر طلوع میکند بی درنگ بت پیشین را میشکند و نور بزرگتر را می ستاید و... تا می رود تا آن به نوری که آفل نیست و..
همه ی اهل معرفت و کتابهایشان در زبان فارسی از این اصل گفته اند( ناصر خسرو و فردوسی و سهروردی و..) اما این #مثنوی است که در جای جای اش ما را به عدم توقف در یک سطح دعوت میکند..
در همان داستان نخست از بیخبری طبیبانی می گوید که زیر و بم تن را می دانند اما بی خبر بودند از راز درون..
در همین مثنوی حکایت زیبای دیگری هم هست:
در زمان خلیفه ای ( انسان خلیفه است ) آتشی افتاده بود در شهر مردم هم مشک مشک آب و سرکه می بردند و برآتش می زدند تا فروکش کند اما سرکش می شد.
مردم حیران نزد خلیفه رفتند و ازین اتفاق شگرف گفتند و خلیفه گفت:
آب بگذارید و نان قسمت کنید..
باری جهان ما را آتش هاست و آبها و این آتش و آب لطیف و ملموس، البته نسبت به آتشها و آبهایی دیگر بسیار لطیف است و کثیف.
خلیفه در واقع می گوید : این آتشی که با آب نمیمیرد بلکه زندگی میگیرد آتش طبیعی نیست پس آب طبیعی نمی تواند آن را مهار کند. آن آتش آه و خشم و نارضایتی مردمی ستم دیده و به جان رسیده است و اگر آب صداقت و عدالت و مهربانی و دیگر خواهی و... را در مشک وجودتان بریزید می توان آن آتش را مهار کرد.
باران نمی بارد؟! خشکسال شده است؟! هیچ زمینی جوانه های ارجمند و درختان تناور شادی بخش نمی رویاند ؟! مشخص است که اینها دلیلی دارد. اما مهمتر هم هست چه بسیار آسمانهای جان و زمین های روان و .. که گرفتار ابرهای یائسه اند و زمینهای سترون..
و البته که انسان رو به تعالی آن کسی است که بیشتر این ظاهرها و باطن ها را دریابد و برای هرکدام داروی مناسب خویش را بیابد. با آب اقلیم جان و روان زمین سرسبز نمی شود آن جان و روان باید #قنات_کندن یاد بگیرد و البته با آب لطیف و سراسر زندگی این جهان نمی توان جان و روان را تطهیر کرد.. اینها البته که در هم تنیده اند و ...
منع می آید ز صاحب مرکزان...
#دکتر_محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#سینمای_همیشه
#ایلماز_گونئی در سال ۱۹۸۲ نخل طلایی جشنواره ی کن را ( البته مشترکن ) به دست آورد. این جایزه شایسته ی #راه او بود.
این کارگردان کردتبار مانند بسیاری از مردم منطقه ی بلادیده ی ما به اروپا گریخت و اکنون در #پرلاشز آرمیده است. اما در آن گور بی شک آتشی از مهر به عدالت و آگاهی شعله می کشد..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ایلماز_گونئی در سال ۱۹۸۲ نخل طلایی جشنواره ی کن را ( البته مشترکن ) به دست آورد. این جایزه شایسته ی #راه او بود.
این کارگردان کردتبار مانند بسیاری از مردم منطقه ی بلادیده ی ما به اروپا گریخت و اکنون در #پرلاشز آرمیده است. اما در آن گور بی شک آتشی از مهر به عدالت و آگاهی شعله می کشد..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_قرآنی
#تقوا_و_متقین #پروا_و_پرواپیشهگان
...و همچنان آیات نخستین قرآن برایم شگفتآور است...
الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین..
... آن کتاب - که در بودش هیچ شکی نیست - رهنمای پرواپیشهگان است..
ذلک اشاره به دور -جدا از سخنانی که گفتهاند- بیانگر فاصله ی همیشهگی قاری و مقروء نیز هست یعنی این کتاب همیشه چیزی برای کشف دارد، کسی بر آن محیط نمیشود.
کتاب بیشک متن در معنای امروزین است و این که در منظر و مرئای انسان همه چیز متن است.
پیشتر نوشتهام #ابرمتنی که انسان با آن روبهروست #هستان است. این هستان تمام چیزهایی است که انسان در قالبی با ابزار و وسایل بسیار متعدد و متنوع باهاشان گلاویز میشود..
فهم چیستی و چهگونگی و چرایی همه چیز متن است. این همه چیز #کتاب است. اما انسان به خواندن ابزار خویش در راه خواندن کتاب هم قیام میکند. خود قرائت را هم قرائت میکند. و انواعی و دسته بندی برایش میسازد و.. به سراغ خود قاری هم می رود. اینها بدین جهت گفتم که بگویم کتاب مقروء همهی اینهاست و البته کشفش کار یک نفر و یک دوره و یک .... نیست بنابراین اینها همیشه دور از دستاند پس ذلک میشوند.
در #بود این کتاب هیچ شم و تردیدی نیست ، در هر سطح و عمقی و برای هر ذیوجوی در هر سطح از دریافت این کتاب #هست. کتابی که ذاتش هدایت است اما برای تقواپیشهگان.
بع گمانم تقوا ، پروا از هرچیزی است که تناسبی با شأن آدمی ندارد و درآمیختن با آن یا انجامش خرابی به بار میآورد.
آنچه گناه میگویند ( اثم ، ذنب، وزر ، سیئة و... ) موجب دورتر شدن از #راه است. همان راهی که در جهان یکیست و آن راستی است.
و پیشتر از این آیات در «اهدنا» پذیرفته شده و پیش فرض قطعی مومن است.
میخواستم با این توضیحات بگویم: انسان در مقام انسان هرجا که باشد و هر زمان با پروا میتواند از کتاب هدایت بگیرد یک چیز خودکار و اتوماتیک است.
پروا هم سویه های مختلف دارد گاه من از چیزی دور می شوم که آن چیز یا کار مادون من است و گاه باید از چیزی و کاری دور شوم که آن ماوراء من است.
این دومی معمولا مغفول مانده و به گمانم زمینهساز بسیاری از تباهیها و سیاهیهای جامعه ی ما در همین است.
وقتی به کسی کاری، شغلی ، مقامی ، منصبی و.. میدهند که او، در شأن آن کارها نیست. فاجعهای پدید میآید که جامعهی ما سالهاست با آن ویران شدهاست.
انسان فرومایهی دونپایهای که وزنش بسیار اندک است نباید کاری را بپذیرد که در معرض بادهای سهمگین است. تولیدات این انسان حقیر، حقیر خواهد بود و فردا روزی که بادکی بوزد هم او و هم تولیداتش را خواهدبرد.
به گمان من عامل اصلی اوضاع ویران این ایام ما بیتقوایی از همین سنخ است. بسیاری از کارنادیدهگان بر مناسبی منصوب شدهاند که هم آن مناسب را تباه کرده اند و هم خودشان را..
شاید یک استاندار یک پارکبان میشد چنان حق کار را ادا میکرد که دنیا و اخرتمان بهتر میشد. اگر فلان دکتری گرفته ( به هر شکل) با همان دیپلمش میرفت یک کارکاه تولیدی راه میانداخت که درخور شان دوطرف ( کار و کارمند ) بود حتما اوضاع ما این نبود..
نیازی به مثال زدن از این مدیران بیتقوا نیست. کار سخت جای دگر است و آن اینکه ما باید تیمهای کارآزمودهی دانا تشکیل دهیم تا مدیران باتقوا را پیدا کنند. همانها که کار را ضایع نمیکنند....
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تقوا_و_متقین #پروا_و_پرواپیشهگان
...و همچنان آیات نخستین قرآن برایم شگفتآور است...
الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین..
... آن کتاب - که در بودش هیچ شکی نیست - رهنمای پرواپیشهگان است..
ذلک اشاره به دور -جدا از سخنانی که گفتهاند- بیانگر فاصله ی همیشهگی قاری و مقروء نیز هست یعنی این کتاب همیشه چیزی برای کشف دارد، کسی بر آن محیط نمیشود.
کتاب بیشک متن در معنای امروزین است و این که در منظر و مرئای انسان همه چیز متن است.
پیشتر نوشتهام #ابرمتنی که انسان با آن روبهروست #هستان است. این هستان تمام چیزهایی است که انسان در قالبی با ابزار و وسایل بسیار متعدد و متنوع باهاشان گلاویز میشود..
فهم چیستی و چهگونگی و چرایی همه چیز متن است. این همه چیز #کتاب است. اما انسان به خواندن ابزار خویش در راه خواندن کتاب هم قیام میکند. خود قرائت را هم قرائت میکند. و انواعی و دسته بندی برایش میسازد و.. به سراغ خود قاری هم می رود. اینها بدین جهت گفتم که بگویم کتاب مقروء همهی اینهاست و البته کشفش کار یک نفر و یک دوره و یک .... نیست بنابراین اینها همیشه دور از دستاند پس ذلک میشوند.
در #بود این کتاب هیچ شم و تردیدی نیست ، در هر سطح و عمقی و برای هر ذیوجوی در هر سطح از دریافت این کتاب #هست. کتابی که ذاتش هدایت است اما برای تقواپیشهگان.
بع گمانم تقوا ، پروا از هرچیزی است که تناسبی با شأن آدمی ندارد و درآمیختن با آن یا انجامش خرابی به بار میآورد.
آنچه گناه میگویند ( اثم ، ذنب، وزر ، سیئة و... ) موجب دورتر شدن از #راه است. همان راهی که در جهان یکیست و آن راستی است.
و پیشتر از این آیات در «اهدنا» پذیرفته شده و پیش فرض قطعی مومن است.
میخواستم با این توضیحات بگویم: انسان در مقام انسان هرجا که باشد و هر زمان با پروا میتواند از کتاب هدایت بگیرد یک چیز خودکار و اتوماتیک است.
پروا هم سویه های مختلف دارد گاه من از چیزی دور می شوم که آن چیز یا کار مادون من است و گاه باید از چیزی و کاری دور شوم که آن ماوراء من است.
این دومی معمولا مغفول مانده و به گمانم زمینهساز بسیاری از تباهیها و سیاهیهای جامعه ی ما در همین است.
وقتی به کسی کاری، شغلی ، مقامی ، منصبی و.. میدهند که او، در شأن آن کارها نیست. فاجعهای پدید میآید که جامعهی ما سالهاست با آن ویران شدهاست.
انسان فرومایهی دونپایهای که وزنش بسیار اندک است نباید کاری را بپذیرد که در معرض بادهای سهمگین است. تولیدات این انسان حقیر، حقیر خواهد بود و فردا روزی که بادکی بوزد هم او و هم تولیداتش را خواهدبرد.
به گمان من عامل اصلی اوضاع ویران این ایام ما بیتقوایی از همین سنخ است. بسیاری از کارنادیدهگان بر مناسبی منصوب شدهاند که هم آن مناسب را تباه کرده اند و هم خودشان را..
شاید یک استاندار یک پارکبان میشد چنان حق کار را ادا میکرد که دنیا و اخرتمان بهتر میشد. اگر فلان دکتری گرفته ( به هر شکل) با همان دیپلمش میرفت یک کارکاه تولیدی راه میانداخت که درخور شان دوطرف ( کار و کارمند ) بود حتما اوضاع ما این نبود..
نیازی به مثال زدن از این مدیران بیتقوا نیست. کار سخت جای دگر است و آن اینکه ما باید تیمهای کارآزمودهی دانا تشکیل دهیم تا مدیران باتقوا را پیدا کنند. همانها که کار را ضایع نمیکنند....
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹