معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند می‌خورم

ساقی بیا که از مدد بخت کارساز
کامی که خواستم ز خدا شد میسرم

جامی بده که باز به شادی روی شاه
پیرانه سر هوای جوانیست در سرم

راهم مزن به وصف زلال خضر که من
از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم

شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل
مملوک این جنابم و مسکین این درم

من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم

ور باورت نمی‌کند از بنده این حدیث
از گفته کمال دلیلی بیاورم

گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم

منصور بن مظفر غازیست حرز من
و از این خجسته نام بر اعدا مظفرم

عهد الست من همه با عشق شاه بود
و از شاهراه عمر بدین عهد بگذرم

گردون چو کرد نظم ثریا به نام شاه
من نظم در چرا نکنم از که کمترم

شاهین صفت چو طعمه چشیدم ز دست شاه
کی باشد التفات به صید کبوترم

ای شاه شیرگیر چه کم گردد ار شود
در سایه تو ملک فراغت میسرم

شعرم به یمن مدح تو صد ملک دل گشاد
گویی که تیغ توست زبان سخنورم

بر گلشنی اگر بگذشتم چو باد صبح
نی عشق سرو بود و نه شوق صنوبرم

بوی تو می‌شنیدم و بر یاد روی تو
دادند ساقیان طرب یک دو ساغرم

مستی به آب یک دو عنب وضع بنده نیست
من سالخورده پیر خرابات پرورم

با سیر اختر فلکم داوری بسیست
انصاف شاه باد در این قصه یاورم

شکر خدا که باز در این اوج بارگاه
طاووس عرش می‌شنود صیت شهپرم

نامم ز کارخانه عشاق محو باد
گر جز محبت تو بود شغل دیگرم

شبل الاسد به صید دلم حمله کرد و من
گر لاغرم وگرنه شکار غضنفرم

ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر
من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم

بنما به من که منکر حسن رخ تو کیست
تا دیده‌اش به گزلک غیرت برآورم

بر من فتاد سایه خورشید سلطنت
و اکنون فراغت است ز خورشید خاورم

مقصود از این معامله بازارتیزی است
نی جلوه می‌فروشم و نی عشوه می‌خرم

 
#حضرت_حافظ
بِخواه ای دل، چه می‌خواهی؟
عَطا نَقْد است و شَهْ حاضر
که آن مَهْ رو نفرماید
که رو تا سالِ آینده

#غزل_مولانا


خدایت حاضر است و عطایش نقد . این تویی که غایبی؛ در غیبت چگونه می‌توانی از او برخوردار شوی؟ تو حاضر باش.
او خورشیدی است تابان؛ عطایش نور آگاهی و گرمای عشق. اما تو همچون کسی هستی که با چشمان بسته روبروی خورشید نشسته؛ تا زمانی که چشمت را باز نکنی نور خورشید را نمی‌بینی . چشمانت را بگشا، نورش را ببین و گرمایش را در آغوش بگیر. او حاضر است.
روزی که خیال دلستان رقص کند
یک جان چکند که صد جهان رقص کند

هر پرده که میزنند در خانهٔ دل
مسکنی تن بینوا همان رقص کند

#مولانای_جان
چون بسی ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نشاید داد دست

زانكه صیاد آورد بانگِ صفیر
تا فریبد مرغ را، آن مرغ گیر

بشنود آن مرغ بانگ جنس خویش
از هوا آید بیابد دام و نیش

حرف درویشان بدزدد مردِ دون
تا بخواند بر سلیمی زان فسون

#مولانا
زنده دل‌ها می‌شوند از عشق، مست...
مرده دل كی عشق را آرد به دست...

عشق را با نیستی سودا بود...
تا تو هستی، عشق كی پیدا بود...

عشق می‌جوید حریفی سینه چاك...
كو ندارد از فنای خویش باك...

عشق در بند آورد عقل تو را...
تا نماند در دلت چون و چرا...


#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اوّل با فقیهان نمی نشستم
بادرویشان می نشستم.
می گفتم آنها از درویشی بیگانه اند.
چون دانستم که درویشی چیست
وایشان کجایند،
اکنون رغبتِ مجالستِ فقیهان بیش دارم ازاین درویشان.
زیرا فقیهان باری رنج برده اند.
این ها می لافند که درویشیم.
آخر درویشی کو؟

شمس
تبریزی
معرفت در دل است ، شهادت بر زبان است ، و خدمت بر اندام است .

از دل ، شناخت و شفقت بر خلق ،
و از زبان ، ذکر و خوش زبانی به خلق ،
و از اندام ، پرستش و یاری دادن به خلق
.



#شمس_تبریزی
شکر بزرگی آن است که بر خردان ببخشایند، و همت عالی آنکه دست به مال مسکینان نیالایند.


#حضرت_سعدی

ای برادران حقیقت،
همچنان از پوست برون آیید که مار بیرون آید و همچنان روید که مور رود.
که آواز پای شما کس نشنود.

بر مثال کژدم باشید که پیوسته سلاح شما پس پشت شما بود، که شیطان از پس برآید!
زهر خورید تا خوش زیید، مرگ را دوست دارید تا زنده مانید...

شيخ شهاب الدين سهروردي
 ناز کمتر کن، که من اهل تمنّا نیستم
زنده با عشقم، اسیر سود و سودا نیستم

اشک گرم و خلوت سرد مرا، نادیده ای
تا بدانی اینقدر ها هم شکیبا نیستم

#معینی_کرمانشاهی
هنر بی‌عیب حرمان نیست لیکن
ز من محرومتر کی سائلی بود

بر این جان پریشان رحمت آرید
که وقتی کاردانی کاملی بود

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکته هر محفلی بود


مگو دیگر که حافظ نکته‌دان است
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود


حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد



باباطاهر
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است

تو رهرو دیرینهٔ سر منزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است

آبی که برآسود، زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است.




#هوشنگ_ابتهاج
مهم نیست؛
اگر انسانی
برای کسی که دوستش دارد
غرورش را از دست بدهد،
اما فاجعه است
اگر به خاطر حفظ غرور،
کسی را که دوست دارد
از دست بدهد...

#شکسپیر
پوران _سفری درشب

@Jane_oshaagh
ترانه بسیارزیبا
و خاطره انگیز
سفری درشب
با صدای:بانوپوران
ترانه سرا:نظام_فاطمی
آهنگساز:مجید_وفادار

و گفت :
عشق بهره‌ای است از آن دریا که خلق را در آن گذر نیست ،
آتشی است که جان را در او گذر نیست ، آورد بُردی است که بنده را خبر نیست در آن ،
و آنچه بدین دریاها نهند باز نشود ،
مگر به دو چیز :
یکی اندوه و یکی نیاز.


📘تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
👤ذکر ابوالحسن خرقانی
نمی دانم تو ملتفت شده‌ای یا نه که بعضی مردها از عمری که دارند، پیرترند ...

📗 #کلیدر
✍🏻 #محمود_دولت_آبادی

📚
هر آدمی داور فضایل خودش است
و بهتر آن است که هیچ‌کس ،
برای تندرستی کس دیگری نسخه ننویسد !

📕 خشم و هیاهو
#ویلیام_فاکنر
Kamal.p

درویش فقیریم و در این گوشه دنیا

با نیک و بد خلق جهان کار نداریم

با جامه صد پاره و با خرقه پشمین

برخاک نشینیم و از آن عار نداریم

ما صاف دلانیم و ز كَس کینه نداریم

گر شهر پر از فتنه و ما باهمه یاریم

#مولانانیست

سراینده ناشناس

🌺🌺🌺