معرفی عارفان
1.2K subscribers
33.5K photos
12.1K videos
3.2K files
2.74K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
جهان از ترس می‌درد
و جان از عشق می‌پرد

که مرغان را به رشک آرم
ز پروازم همین ساعت

#مولانا
گهی گویی خلاف و بی‌وفایی

بلی تا تو چنینی من چنانم


#مولانا
از دل رفته نشان می‌آید
بوی آن جان و جهان می‌آید

آفتابی که ز ما پنهان بود
سوی ما نورفشان می‌آید


#مولانا

در بن چاهی همی‌بودم زبون

در همه عالم نمی‌گنجم کنون

آفرینها بر تو بادا ای خدا

ناگهان کردی مرا از غم جدا

#مولانا
‌‌
چشمِ تو ، در چشمها ،

ریزد شرابی ، کز صفا ،






زان سویِ هفتادپرده ،

دیده را ، رَه‌بین کند ،




#مولانا
امشب شب من بسی ضعیف و زار است
امشب شب پرداختن اسرار است


اسرار دلم جمله خیال یار است
ای شب بگذر زود که ما را کار است


#مولانا
گفتم ای عشق من از چیزِ دگر میترسم

گفت آن چیزِ دگر نیست دگر ، هیچ مگو!

#مولانا
ما بر در عشق حلقه کوبان

تو قفل زده کلید برده

#مولانا
جان ،

گِردِ تُست گَردان ،

می‌دار بی‌قرارش ،




#مولانا
غفلتِ هر دلبری ،

از رُخِ خود ،

رحمت است ،





ورنه ، ببستی نقاب ،

بر رُخِ مشهورِ خویش ،





#مولانا


در بیت بالا #مولانا می‌فرماید اینکه دلبران از رخِ خود غافل می‌شوند و اجازه می‌دهند رُخ آنها دیده شود ،،، رحمت هست ،
باز ، فرود آمدیم ،

بر درِ سلطانِ خویش ،



باز ، گشادیم خوش ،

بال و پَرِ جانِ خویش ،




باز ، سعادت رسید ،

دامنِ ما را ، کشید ،



بر سرِ گردون ،

زدیم خیمه و ایوانِ خویش ،





دیده‌ی دیو و پَری ،

دید ز ما سَروری ،



هُدهُدِ جان ، بازگشت ،

سویِ سلیمانِ خویش ،





دوش ، مرا ، یار گفت : ،

چونی ازین روزگار؟ ،



چون بُوَد آنکس؟ ،

که دید دولتِ خندانِ خویش؟ ،





آن شِکَری را ،

که هیچ مصر ندیدش به‌خواب ،



شُکر ، که من یافتم ،

در بُنِ دندانِ خویش ،





بی زر و سَر ،،، سَروَریم ،

بی حَشَمی ،،، مهتریم ،



قند و شِکَر می‌خوریم ،

در شِکَرستانِ خویش ،





#مولانا
پریشان باد زلفِ او ،

که تا پنهان شود رویَش ،





که تا تنها مرا باشد پریشانی ،

ز پنهانش ،





#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چون شب بشود تاری با این همه بیداری
با عشق همی‌گویم کِای عشق ببر خوابم

بنشین اگری عاشـق تا صبحـدمِ صـادق
با من که نمی‌آید تا صبح و سحر خوابم


#مولانا
عشق آن نبود که هر زمان برخیزی
وز زیر دو پای خویش گردانگیزی

عشق آن باشد که چون درآئی به سماع
جان در بازی وز دو جهان برخیزی....

#مولانا
من بی دل و دستارم
در خانه ی خمّارم

یک سینه سخن دارم
هین شرح دهم یا نه؟

#مولانا
مستیِ امروزِ من ،

نیست چو مستیِ دوش ،



می‌نکنی باورم ،

کاسه بگیر و بنوش ،





غرق شدم در شراب ،

عقلِ مرا ، بُرد آب ،



گفت خِرَد ، الوداع ،

بازنیایم به‌هوش ،





#مولانا
خبری‌ست نورسیده ، تو مگر خبر نداری؟ ،

جگرِ حسود ، خون شد ،،، تو مگر جگر نداری؟ ،




قمری‌ست رونموده ، پَرِ نور ، برگشوده ،

دل و چشم ، وام بِستان ز کسی ،،، اگر نداری ،




عجب از کمانِ پنهان ، شب و روز ، تیر پَران ،

بِسِپار جان به تیرش ، چه کنی؟ ، سِپَر نداری ،




مِسِ هستی‌اَت چو موسی ، نه ز کیمیاش زر شد؟ ،

چه غم است؟ ، اگر چو قارون ، به جوال زر نداری؟ ،




به درونِ توست مصری ، که تویی شِکَرستانش ،

چه غم است؟ ، اگر ز بیرون ، مددِ شِکَر نداری ،




شده‌ای غلامِ صورت ، به مثالِ بت‌پرستان ،

تو ، چو یوسفی ولیکن ،،، به درون ، نظر نداری ،




به‌خدا ، جمالِ خود را ، چو در آینه ببینی ،

بتِ خویش ، هم تو باشی ،،، به کسی گذر نداری ،




خِرَدا ، نه ظالمی تو؟ ، که وِرا چو ماه گویی؟ ،

ز چه روش ، ماه گویی؟ ،،، تو مگر بصر نداری؟ ،




سرِ توست ، چون چراغی ،،، بگرفته شش فتیله ،

همه شش ، ز چیست روشن؟ ، اگر آن شرر نداری ،




تنِ توست ، همچو اشتر ،،، که بَرَد به کعبه‌ی دل ،

ز خری ،، به حج نرفتی ،،،،، نه از آنکه خر نداری ،




تو ، به کعبه گر نرفتی ، بکشانَدَت سعادت ،

مگریز ، ای فضولی ،،، که ز حق عَبَر ( مفر ) نداری ،





#مولانا


خِرَدا ، نه ظالمی تو؟ ،

که وِرا ، چو ماه ، گویی؟ ،



ز چه رُوش ، ماه ، گویی؟ ،

تو مگر بصر نداری؟ ،




#مولانا



* خِرَدا = ای خِرَد

* وِرا = او را

* ز چه رو = به چه دلیل

* ز چه روش = به چه دلیل او را



پست آخر
پیشنهاد می‌کنم بخونید مولانا زیبا می‌گوید
من چه گویم؟
یک رگم هُشیار نیست
شرح آن یاری که او را
يار نیست...!

#مولانا

درج عطا شد پدید
غره دریا رسید

صبح سعادت دمید
صبح چه نور خداست

#مولانا
بی ‌عشق نشاط و طرب افزون نشود
بی ‌عشق وجود خوب و موزون نشود

صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بی ‌جنبش عشق دُر مکنون نشود

#مولانا