یک زمان تنها بمانی تو ز خلق
در غم و اندیشه مانی تا به حلق
#مثنوی_مولانا۰⚘
واقعا چرا وقتی انسان تنها می شود به قول #مولانا غم و غصه گلوی او را فشار می دهد؟
این غم از چه نوعی است؟ خوبه یا بد؟
مساله اینه که انسان در تنهایی حواسش به دیگران نیست تا حواسش از خودش پرت شود. وقتی که تنها شدیم با خودمان مواجه می شویم. خودمان را در آینه خودمان می بینیم. حال این خود چه چهره ای دارد؟ وحشتناک یا زیبا؟ نورانی یا تاریک؟ قوی یا ضعیف؟ در زمان تنهایی انواع و اقسام افکار گذشته و حال آینده به سراغ ما می آیند. اینکه کاش فلان کار را نکرده بودم، کاش فلان حرف را زده بودم و ... بعد ترس و توهم از آینده. چی میشه؟ اگه فلان بشه چه کار کنم...
از این به بعد هر موقع تنها شدی ببین چه احساسی داری، این احساس همان خود واقعی توست. اگر شاد بودی، با دیگران نیز شاد خواهی بود ولی اگر در تنهایی ترسیدی و غم به سراغ تو آمد، بِدان که حضور در جمع تنها مُسکّنی است که درد وجودت را پنهان می کند.
اما این خود واقعی، خود حقیقی ما نیست. خود حقیقی ما را شمس تبریزی اینگونه به ما معرفی می کند:
#شمس_تبریزی می فرمایند:
با خویشتنم خوش است،
زین پس من و من.
انسانی که از وفور عشق با خودش در صلح است و در جنگ نیست، با خودش کشمکش ندارد، یک چنین آدمی را باید الگوی اخلاق دانست.
یک چنین موجودی خودش گلستان است و دنیا را هم گلستان می کند.
در جای دیگری باز هم #شمس_تبریزی می فرمایند:
زندان را بر خود بُستان گردانیم،
چون زندان ما بُستان گردد،
بنگر که بُستان ما خود چه باشد.
در ادامه بیت اول مولانا در مثنوی می فرمایند:
چیست اَنْدَر خُم که اَنْدَر نَهْر نیست ؟
چیست اَنْدَر خانه کَنْدر شهر نیست؟
این جهان خُم است و دلْ چون جویِ آب
این جهانْ حُجْره ست و دلْ شهرِ عُجاب
یعنی آنچه که تو در بیرون از خود به دنبالش هستی همین الان در وجود تو حضور دارد. جهان هستی در مقابل دل تو مانند کوزه در برابر جوی آب است و حُجره ای در مقابل شهر عجایب.
روی این چیزها بیاندیشیم که پیامبر اکرم فرمودند یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.
در غم و اندیشه مانی تا به حلق
#مثنوی_مولانا۰⚘
واقعا چرا وقتی انسان تنها می شود به قول #مولانا غم و غصه گلوی او را فشار می دهد؟
این غم از چه نوعی است؟ خوبه یا بد؟
مساله اینه که انسان در تنهایی حواسش به دیگران نیست تا حواسش از خودش پرت شود. وقتی که تنها شدیم با خودمان مواجه می شویم. خودمان را در آینه خودمان می بینیم. حال این خود چه چهره ای دارد؟ وحشتناک یا زیبا؟ نورانی یا تاریک؟ قوی یا ضعیف؟ در زمان تنهایی انواع و اقسام افکار گذشته و حال آینده به سراغ ما می آیند. اینکه کاش فلان کار را نکرده بودم، کاش فلان حرف را زده بودم و ... بعد ترس و توهم از آینده. چی میشه؟ اگه فلان بشه چه کار کنم...
از این به بعد هر موقع تنها شدی ببین چه احساسی داری، این احساس همان خود واقعی توست. اگر شاد بودی، با دیگران نیز شاد خواهی بود ولی اگر در تنهایی ترسیدی و غم به سراغ تو آمد، بِدان که حضور در جمع تنها مُسکّنی است که درد وجودت را پنهان می کند.
اما این خود واقعی، خود حقیقی ما نیست. خود حقیقی ما را شمس تبریزی اینگونه به ما معرفی می کند:
#شمس_تبریزی می فرمایند:
با خویشتنم خوش است،
زین پس من و من.
انسانی که از وفور عشق با خودش در صلح است و در جنگ نیست، با خودش کشمکش ندارد، یک چنین آدمی را باید الگوی اخلاق دانست.
یک چنین موجودی خودش گلستان است و دنیا را هم گلستان می کند.
در جای دیگری باز هم #شمس_تبریزی می فرمایند:
زندان را بر خود بُستان گردانیم،
چون زندان ما بُستان گردد،
بنگر که بُستان ما خود چه باشد.
در ادامه بیت اول مولانا در مثنوی می فرمایند:
چیست اَنْدَر خُم که اَنْدَر نَهْر نیست ؟
چیست اَنْدَر خانه کَنْدر شهر نیست؟
این جهان خُم است و دلْ چون جویِ آب
این جهانْ حُجْره ست و دلْ شهرِ عُجاب
یعنی آنچه که تو در بیرون از خود به دنبالش هستی همین الان در وجود تو حضور دارد. جهان هستی در مقابل دل تو مانند کوزه در برابر جوی آب است و حُجره ای در مقابل شهر عجایب.
روی این چیزها بیاندیشیم که پیامبر اکرم فرمودند یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.
همه را در خود بینی...
از موسی و عیسی و ابراهیم و نوح و آدم و حوا و آسیه و خضر و الیاس
و "فرعون" و "نمرود"...
تو عالم بیکرانی...
همهی عالم در توست
چون خود را شناختی، همه را شناختهای
پس اینقدر عمر که تو را هست، در تفحص حال خود خرج کن، در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟
شناخت خدا عمیق است؟
ای احمق، عمیق تویی
اگر عمقی هست در توست
#شمس تبریزی
از موسی و عیسی و ابراهیم و نوح و آدم و حوا و آسیه و خضر و الیاس
و "فرعون" و "نمرود"...
تو عالم بیکرانی...
همهی عالم در توست
چون خود را شناختی، همه را شناختهای
پس اینقدر عمر که تو را هست، در تفحص حال خود خرج کن، در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟
شناخت خدا عمیق است؟
ای احمق، عمیق تویی
اگر عمقی هست در توست
#شمس تبریزی
همه را در خود بینی...
از موسی و عیسی و ابراهیم و نوح و آدم و حوا و آسیه و خضر و الیاس
و "فرعون" و "نمرود"...
تو عالم بیکرانی...
همهی عالم در توست
چون خود را شناختی، همه را شناختهای
پس اینقدر عمر که تو را هست، در تفحص حال خود خرج کن، در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟
شناخت خدا عمیق است؟
ای احمق، عمیق تویی
اگر عمقی هست در توست
#شمس تبریزی
از موسی و عیسی و ابراهیم و نوح و آدم و حوا و آسیه و خضر و الیاس
و "فرعون" و "نمرود"...
تو عالم بیکرانی...
همهی عالم در توست
چون خود را شناختی، همه را شناختهای
پس اینقدر عمر که تو را هست، در تفحص حال خود خرج کن، در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟
شناخت خدا عمیق است؟
ای احمق، عمیق تویی
اگر عمقی هست در توست
#شمس تبریزی
همه طالبِ علم و فایده باشند
تو طالبِ کار نیک باش
تا از یار نیک حاصل کنی
که مغز این است و پوست آن
#شمس_تبریزی
تو طالبِ کار نیک باش
تا از یار نیک حاصل کنی
که مغز این است و پوست آن
#شمس_تبریزی
من شیفتهٔ انسانهایی هستم که تنهاییشان را شناختهاند، با او حرف زدهاند، چای خوردهاند، در آغوشش گرفته و همچون گنجی گرانبها از آن مراقبت کرده و میکنند...
آنها انسانهایی رشد یافتهاند که در آنسویِ وابستگی یعنی استقلال ایستادهاند و اگر روزی به کسی اجازه ورود به حریم تنهاییشان را بدهند،
به این دلیل است که او را همچون تنهاییِ خود ارزشمند یافتهاند.
و این بدان معناست که او نیز انسان رشد یافتهٔ دیگریست...
#شمس_تبریزی
آنها انسانهایی رشد یافتهاند که در آنسویِ وابستگی یعنی استقلال ایستادهاند و اگر روزی به کسی اجازه ورود به حریم تنهاییشان را بدهند،
به این دلیل است که او را همچون تنهاییِ خود ارزشمند یافتهاند.
و این بدان معناست که او نیز انسان رشد یافتهٔ دیگریست...
#شمس_تبریزی
حکایات فیه ما فیه
یک نظر قهر حق بهتر از هزار لطف ظاهری دنیا
حکایت آوردهاند که: عیسی عَلَیْهِ السَّلام در صحرایی میگردید. باران عظیم فرو گرفت، رفت در خانۀ سیَه گوش۱ در کُنجِ غاری پناه گرفت لحظهای، تا باران منقطع گردد.
وحی آمد که: از خانۀ سیَه گوش بیرون رو که بچّگانِ او به سبب تو نمیآسایند.
ندا کرد که: یَا رَبِّ لِابْنِ اَوی مَأوَیً وَ لَیْسَ لِابْنِ مَرْیَمَ مَأْویً. گفت: فرزندِ سیَه گوش را پناه است و جای است و فرزند مریم را نه پناه است و نه جای است و نه خانه است و نه مقام است.
مولانا فرمود: اگر فرزندِ سیَه گوش را خانه است، امّا چنین معشوقی او را از خانهای نمیراند، تو را چنین رانندهای هست، اگر تو را خانه نباشد، چه باک؟ که لُطفِ چنین راننده و لطفِ این خِلعَت که تو مخصوص شدی که تو را میرانَد، صدهزار هزار آسمان و زمین و دنیا و آخرت و عرش و کرسی میارزد و افزون است و درگذشته است.
#فيه_ما_فيه
۱- درندهای از سگ کوچکتر و از گربه بزرگتر با گوشهای سیاه
(هر قصه ای را مغزی هست. قصه را جهت آن مغز آوردهاند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
#شمس_تبریزی)
یک نظر قهر حق بهتر از هزار لطف ظاهری دنیا
حکایت آوردهاند که: عیسی عَلَیْهِ السَّلام در صحرایی میگردید. باران عظیم فرو گرفت، رفت در خانۀ سیَه گوش۱ در کُنجِ غاری پناه گرفت لحظهای، تا باران منقطع گردد.
وحی آمد که: از خانۀ سیَه گوش بیرون رو که بچّگانِ او به سبب تو نمیآسایند.
ندا کرد که: یَا رَبِّ لِابْنِ اَوی مَأوَیً وَ لَیْسَ لِابْنِ مَرْیَمَ مَأْویً. گفت: فرزندِ سیَه گوش را پناه است و جای است و فرزند مریم را نه پناه است و نه جای است و نه خانه است و نه مقام است.
مولانا فرمود: اگر فرزندِ سیَه گوش را خانه است، امّا چنین معشوقی او را از خانهای نمیراند، تو را چنین رانندهای هست، اگر تو را خانه نباشد، چه باک؟ که لُطفِ چنین راننده و لطفِ این خِلعَت که تو مخصوص شدی که تو را میرانَد، صدهزار هزار آسمان و زمین و دنیا و آخرت و عرش و کرسی میارزد و افزون است و درگذشته است.
#فيه_ما_فيه
۱- درندهای از سگ کوچکتر و از گربه بزرگتر با گوشهای سیاه
(هر قصه ای را مغزی هست. قصه را جهت آن مغز آوردهاند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
#شمس_تبریزی)
صوفی را گفتند: سر بر آر انظر الی آثار رحمه الله.
گفت: آن آثارِ آثار است، گلها و لالهها اندرون است.
#شمس_تبریزی
گفت: آن آثارِ آثار است، گلها و لالهها اندرون است.
#شمس_تبریزی
🌞
چون خود را بهدست آوردی، خوش میرو.
اگر کسی دیگر را یابی، دست به گردن او درآور،
و اگر کسی دیگر را نیابی، دست به گردن خویشتن درآور.
چنانکه صوفی هر بامداد نوالهای در آستین نهد و رویْ در آن نواله کند گوید:
ای نواله، اگر چیزی دیگر یافتم تو رَستی، و اگرنه تو به دستی.
🔴نواله: غذائی که در پاره نانی پیچیده باشد.
#شمس_تبریزی
#مقالات_شمس_تبریزی
تصحیح موحد، ص: ۱۹۹
تصحيح اشرفی و جمالپور، ص: ۲۴۹
توضیحات این قسمت از #دکترهنگامهحیدری در فایل شنیداری پایین👇
#خودشناسی
#یار
چون خود را بهدست آوردی، خوش میرو.
اگر کسی دیگر را یابی، دست به گردن او درآور،
و اگر کسی دیگر را نیابی، دست به گردن خویشتن درآور.
چنانکه صوفی هر بامداد نوالهای در آستین نهد و رویْ در آن نواله کند گوید:
ای نواله، اگر چیزی دیگر یافتم تو رَستی، و اگرنه تو به دستی.
🔴نواله: غذائی که در پاره نانی پیچیده باشد.
#شمس_تبریزی
#مقالات_شمس_تبریزی
تصحیح موحد، ص: ۱۹۹
تصحيح اشرفی و جمالپور، ص: ۲۴۹
توضیحات این قسمت از #دکترهنگامهحیدری در فایل شنیداری پایین👇
#خودشناسی
#یار
Telegram
attach 📎
خواهم اینبار آنچنان رفتن
که نداند کسی،کجایم من
همه گردند در طلب،عاجز
ندهد کس زمن نشان ،هرگز
سالها بگذرد چنین بسیار
کس نیابد زگرد من ،آثار
#شمس_تبریزی
که نداند کسی،کجایم من
همه گردند در طلب،عاجز
ندهد کس زمن نشان ،هرگز
سالها بگذرد چنین بسیار
کس نیابد زگرد من ،آثار
#شمس_تبریزی
اگر از دوزخ رستن خواهی خدمت کن، و اگر بهشت خواهی طاعت کن، و اگر شفاعت خواهی نیت کن، و اگر مولی خواهی روی بدو آر که بیابی هم اندر ساعت.
#شمس_تبریزی
#شمس_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوب گویم و خوش گویم، از اندرون روشن و منوّرم،آبی بودم بر خود میجوشیدم، و میپیچیدم و بوی میگرفتم، تا وجود مولانا بر من زد، روان شد، اکنون میرود خوش و تازه و خرّم...
#شمس_تبریزی
هفتم مهرماه
بزرگداشت شمس تبریزی بر همه ی
دوستداران #شمس و #مولانا خجسته باد
#شمس_تبریزی
هفتم مهرماه
بزرگداشت شمس تبریزی بر همه ی
دوستداران #شمس و #مولانا خجسته باد
کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد. عقل محتاط است. ترسان و لرزان گام بر میدارد. با خودش میگوید: «مراقب باش آسیبی نبینی.»
اما مگر عشق اینطور است؟ تنها چیزی که عشق میگوید این است: «خودت را رها کن. بگذار برود!»
عقل به آسانی خراب نمیشود؛عشق اما خودش را ویران می کند.
گنجها و خزانهها هم در دل ویرانهها یافت میشود؛پس هرچه هست در دل خراب است...
#شمس_تبریزی
مرا قاعده این است که
هرکه را #دوست دارم، از آغاز با او همه قهر کنم
تا به همگی از آن او باشم.
پوست و گوشت و قهر و لطف.
زیرا که لطف را خاصیت این است که
اگر این با کودک پنجساله بکنی از آن تو شود.
#شمس_تبریزی
هرکه را #دوست دارم، از آغاز با او همه قهر کنم
تا به همگی از آن او باشم.
پوست و گوشت و قهر و لطف.
زیرا که لطف را خاصیت این است که
اگر این با کودک پنجساله بکنی از آن تو شود.
#شمس_تبریزی
دیو از او سر برآورده، همچنین معین، و او میگوید خداست.
زیرا دیو لباس خدا پوشیده تا قبولش کنند.
#شمس_تبریزی
زیرا دیو لباس خدا پوشیده تا قبولش کنند.
#شمس_تبریزی
آن خوانسالار که اندکی بر دامن شاه چکانید
گفت بیاویزندش
باقی طعام را بر جامه او فرو ریخت.
خوش شد شاه؛ و خنده اش گرفت که این چون کردی؟
گفت: چون می آویزی، آن چیزی نبود!
باری چیزی بقصد بکنم بیشتر.
اکنون او نیز
اگر چند استغفار کردی چنان خوش نیامدی که اینها کرد.
#شمس_تبریزی
گفت بیاویزندش
باقی طعام را بر جامه او فرو ریخت.
خوش شد شاه؛ و خنده اش گرفت که این چون کردی؟
گفت: چون می آویزی، آن چیزی نبود!
باری چیزی بقصد بکنم بیشتر.
اکنون او نیز
اگر چند استغفار کردی چنان خوش نیامدی که اینها کرد.
#شمس_تبریزی
《 هو 》
مستی به چهار قسم است و به چهار مرتبه است :
اول مستی هواست و خلاص از این دشوار عظیم. رونده تیزرو باید تا از این مستی هوا درگذرد.
بعد از آن مستی عالم روح. روح را هنوز ندیده، ولیکن مستی عظیم، چنانکه مشایخ در نظر نیایند از غایت مستی و انبیا نیز.
و در سخن که آغاز کند هیچ پیش او نهآید از آیت و حدیث. و عار آیدش سخن نقل مگر جهت تفهیم.
از مرتبه دوم گذشتن سخت صعب و مشکل است. مگر بنده نازنین حق یگانه خدا بر او فرستند، تا حقیقت روح ببیند و به راه خدا برسد.
مستی راه خدا هم مرتبه سیم است. مستی عظیم؛ اما مقرون با سکون. زیرا چیزی که میپنداشت که آن است، خدا او را از آن بیرون آورد.
بعد از آن مرتبه چهارم؛ مستی از خدا، این کمال است. بعد از این هشیاری است.
حضرت #شمس تبریزی
مستی به چهار قسم است و به چهار مرتبه است :
اول مستی هواست و خلاص از این دشوار عظیم. رونده تیزرو باید تا از این مستی هوا درگذرد.
بعد از آن مستی عالم روح. روح را هنوز ندیده، ولیکن مستی عظیم، چنانکه مشایخ در نظر نیایند از غایت مستی و انبیا نیز.
و در سخن که آغاز کند هیچ پیش او نهآید از آیت و حدیث. و عار آیدش سخن نقل مگر جهت تفهیم.
از مرتبه دوم گذشتن سخت صعب و مشکل است. مگر بنده نازنین حق یگانه خدا بر او فرستند، تا حقیقت روح ببیند و به راه خدا برسد.
مستی راه خدا هم مرتبه سیم است. مستی عظیم؛ اما مقرون با سکون. زیرا چیزی که میپنداشت که آن است، خدا او را از آن بیرون آورد.
بعد از آن مرتبه چهارم؛ مستی از خدا، این کمال است. بعد از این هشیاری است.
حضرت #شمس تبریزی