معرفی عارفان
1K subscribers
32.2K photos
11.6K videos
3.16K files
2.64K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سینه باید گشاده چون دریا
تا کند نغمه ای چو دریا ساز
نفسی طاقت آزموده چو موج
که رود صد ره برآید باز
تن طوفان کش شکیبنده
که نفرساید از نشیب و فراز
بانگ دریادلان چنین خیزد
کار هر سینه نیست این آواز

#هوشنگ_ابتهاج
در زیر سایه روشن مهتاب خوابناک
در دامن سکوت شبی خسته و خموش
آهسته گام می گذرد شاعری به راه
مست و رمیده‌هوش

می ایستد مقابل دیواری آشنا
آنجا که آید از دل هر ذره بوی یار
در تنگنای سینه دل خسته می تپد
مشتاق و بی قرار

از پشت شیشه می نگرد ماه شب نورد
آنجا بر آن نگار که خوابیده مست ناز
در پیشگاه این همه زیبایی و جمال
مَه می برد نماز

دنبال ماهتاب خیال گشاده بال
آهسته می رود به درون اتاق او
من مانده همچنان پس دیوار، محو و مست
از اشتیاق او...

#هوشنگ_ابتهاج
#چهارپاره
فراغ
گروه کامکار ها
گفتمش بیا، عاشقم هنوز

خنده کرد و گفت:
در غمت بسوز...

#هوشنگ_ابتهاج
#گروه_کامکارها
وقتی چشمانت را باز ميکنی
مي بینی
بزرگترین ضربه ها را
همانهايی زده اند
که زمانی با چشم بسته
و از ته دل
دوستشان داشته ای ...

#هوشنگ_ابتهاج
سلام بر تو که چشم تو گاهواره روز
سلام بر تو که دست تو آشیانه مهر

سلام بر تو که روی تو روشنایی ماست
سلام بر تو که از نور داشتی پیغام...

#هوشنگ_ابتهاج
ارغوان خوشه‌ی خون
بامدادان که کبوترها
بر لبِ پنجره‌ی بازِ سحر غلغله می‌آغازند
جانِ گلِ رنگِ مرا
بر سرِ دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم‌پروازان
نگران غمِ هم‌پروازند
ارغوان بیرقِ گل‌گونِ بهار
تو برافراشته باش
شعرِ خون‌بار منی
یادِ رنگینِ رفیقان‌ام را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه‌ی ناخوانده‌ی من
ارغوان
شاخه‌ی هم‌خونِ جدا مانده‌ی من

#هوشنگ_ابتهاج (#سایه)
Milix 8
Dj Mili
خداوند در قلبی هست که عشق می ورزد...



عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید

ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی


#عالیجناب_حافظ


دمنوشی برای امروزمون

بَه بَه 🎶

ترکیبی از صداهای جاودان و ماندگار
#همایون_شجریان
#احمد_شاملو
#هوشنگ_ابتهاج
کانال تلگرامیsmsu43@
مژگان شجریان - راهی و آهی
چه غریبانه
تو با یاد وطن می نالی ...

من چه گویم ..؟
که غریب است دلم در وطنم ..!


#هوشنگ_ابتهاج


" راهی و آهی "
#بانو_مژگان_شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هستی از ذوق خویش سر مست است
رقص مستانه اش ازین دست است

نور در هفت پرده پیچیده ست
تا درین آبگینه گردیده ست...

#هوشنگ_ابتهاج
تویی آن که خیزد از وِی
              همه خرمی و ســــبزی

     نظرِ کدام سَـروی؟ نفس ِکدام بادی؟


#هوشنگ ابتهاج
با این غروب از غم سبز چمن بگو
اندوه سبزه‌های پریشان به من بگو

اندیشه‌های سوخته‌ی ارغوان ببین
رمز خیال سوختگان، بی‌سخن بگو

آن شد که سر به شانه‌ی شمشاد می‌گذاشت
آغوش خاک و بی‌کسی نسترن بگو

شوق جوانه رفت ز یاد درخت پیر
ای باد نوبهار ز عهد کهن بگو

آن آب رفته باز نیاید به جوی خشک
با چشم تر ز تشنگی یاسمن بگو

از ساقیان بزم طربخانه‌ی صبوح
با خامشان غمزده‌ی انجمن بگو

زان مژده گو که صد گل سوری به سینه داشت
وین موج خون که می‌زندش در دهن بگو

سرو شکسته نقش دل ما بر آب زد
این ماجرا به آینه‌ی دل‌شکن بگو

آن سرخ و سبز سایه بنفش و کبود شد
سرو سیاه من! ز غروب چمن بگو


#هوشنگ ابتهاج
بیچاره من،
که از پس این جستجو، هنوز
می نالد از من این دل شیدا که: یار کو؟
کو آن که جاودانه مرا می دهد فریب؟
بنما، کجاست او !

#هوشنگ_ابتهاج
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست


#هوشنگ_ابتهاج
چون باد می روی و به خاکم فکنده ای 
آری برو که خانه ز بنیاد کنده ای

حس و هنر به هیچ ، ز عشق بهشتی ام 
شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده ا ی؟

بخت از منت گرفت و دلم آن چنان گریست 
کز دست کودکی بربایی پرنده ای

بی او چه بر تو می گذرد ، سایه ای شگفت !
جانت ز دست رفت و تو بی چاره زنده ای ...

#هوشنگ_ابتهاج
می شنوم می شنوم آشناست
                 موسْیقیِ چشم تو در گوش من

مـوج نگاه تو همـاواز ناز
                 ریخت چو مهتاب در آغوش من


 
#هوشنگ_ابتهاج
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آن قدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغ تازه می گیراندش
باغ ها را گر چه دیوار و در است
از هواشان راه با یکدیگر است
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه هاشان دست در دست هم است
#هوشنگ_ابتهاج
*بامدادتان به سرور ❤️🌹*
ای عشق، همه بهانه از توست
من خامشم، این ترانه از توست
 
آن بانگ بلند صبحگاهی 
وین زمزمه شبانه، از توست
 
من انده خویش را، ندانم
این گریه بی بهانه، از توست
 
آی آتش جان پاکبازان 
در خرمن من زبانه، از تست
 
افسون شده، تو را زبان نیست 
ور هست،همه فسانه، از تست
 
کشتی مرا، چه بیم دریا؟
طوفان، ز تو و کرانه از تست
 
گر باده دهی و گرنه ، غم نیست
مست از تو ، شرابخانه از تست
 
می را، چه اثر، به پیش چشمت؟
کاین مستی شادمانه، از تست
 
پیش تو، چه توسنی کند عقل؟
رام است، که تازیانه از تست
 
من میگذرم، خموش و گمنام 
آوازه جاودانه، از تست
 
چون سایه، مرا ز خاک برگیر 
کاینجا، سر و آستانه از تست
 
  #هوشنگ_ابتهاج
بگردید ، بگردید ، درین خانه بگردید
درین خانه غریبید ، غریبانه بگردید

یکی مرغ چمن بود که جفت دل من بود
جهان لانه ی او نیست پی لانه بگردید

یکی ساقی مست است پس پرده نشسته ست
قدح پیش فرستاد که مستانه بگردید

یکی لذت مستی ست ، نهان زیر لب کیست ؟
ازین دست بدان دست چو پیمانه بگردید

یکی مرغ غریب است که باغ دل من خورد
به دامش نتوان یافت ، پی دانه بگردید

نسیم نفس دوست به من خورد و چه خوشبوست
همین جاست ، همین جاست ، همه خانه بگردید

نوایی نشنیده ست که از خویش رمیده ست
به غوغاش مخوانید ، خموشانه بگردید

سرشکی که بر آن خاک فشاندیم بن تاک
در این جوش شراب است ، به خمخانه بگردید

چه شیرین و چه خوشبوست ، کجا خوابگه اوست ؟
پی آن گل پر نوش چو پروانه بگردید

بر آن عقل بخندید که عشقش نپسندید
در این حلقه ی زنجیر چو دیوانه بگردید

درین کنج غم آباد نشانش نتوان داد
اگر طالب گنجید به ویرانه بگردید

کلید در امید اگر هست شمایید
درین قفل کهن سنگ چو دندانه بگردید

رخ از سایه نهفته ست ، به افسون که خفته ست ؟
به خوابش نتوان دید ، به افسانه بگردید

تن او به تنم خورد ، مرا برد ، مرا برد
گرم باز نیاورد ، به شکرانه بگردید

#هوشنگ_ابتهاج
آثار نقاشی "لان براون" به سبک #دیجیتال

گفتمش من آن سمند سرکشم 
خنده زد که تازیانه با من است!

#هوشنگ ابتهاج
امشب از باده خرابم کن و بگذار بميرم
غرق دريای شرابم کن و بگذار بميرم
قصه ی عشق بگوش من ديوانه چه خوانی
بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بميرم
گر چه عشق تو سرابيست فريبنده و سوزان
دلخوش ای مه به سرابم کن و بگذار بميرم
زندگی تلخ تر از مرگ بود گر تو نباشی
بعد از اين مرده حسابم کن و بگذار بميرم
پيرم و نيست دگر بيم ز دمسردی مرگ
گرم رويای شبابم کن و بگذار بميرم
خسته شد ديده ام از ديدن امواج حوادث
کور چون چشم حبابم کن و بگذار بميرم
تابکی حلقه شوم سر بدر خانه بکوبم
از در خويش جوابم کن و بگذار بميرم
اشک گرمم که بنوک مژۀ شمع بلرزم
شعله شو، يکسره آبم کن و بگذار بميرم



#بهادر_یگانه



#هوشنگ_ابتهاج_نیست
#شهریار_نیست
#منزوی_نیست
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نان_ابتهاج_شهریار_و_منزوی_منتشر_شده