( نامه های #کارل_مارکس به #فردريش_انگلس سرشار از سوز و ناله است. )
🔴مارکس بیمار بود، همسرش بیمار بود، فرزندانش بیمار بودند؛ قصاب و نانوا طلبشان را میخواستند؛ مادرش دیگر هیچ کاری برای او انجام نمیداد. یاری طلبیدن از انگلس و تشریح تمام مصایب و بدبختی ها، حتی در نامساعدترین لحظات، برای مارکس امری عادی شده بود. انگلس با یک دختر ایرلندی که سرسپرده اش بود، بطور آزاد زندگی میکرد، و مرگ ناگهانی او ضربۂ بزرگی بر روح انگلس وارد آورد. مارکس در جواب نامه ای که انگلس برای خبر دادن مرگ آن دختر برایش نوشته بود چنین مینویسد :
انگلس عزیز : خبر مرگ ماری، هم مرا متحیر ساخت و هم متألم. او دختری فوقالعاده نیک سرشت، هوشیار، و بسیار علاقهمند به تو بود. شیطان میداند که اکنون در محافل ما چیزی جز عذاب و ناراحتی وجود ندارد. من خودم دیگر نمیتوانم سَرَم را از پاهایم بازنشانم. مساعی من برای بدست آوردن پول در فرانسه و آلمان با شکست روبرو شده، و انتظار میرود که مبلغ پانزده لیره فقط در مدتی کمتر از یکی دو هفته بتواند لقمه نانی برای ما تأمین کند. صرف نظر از این که بغیر از قصاب و نانوا ( و آنها هم فقط تاپایان این هفته ) هیچ کس حاضر نیست دیگر به ما نسیه بدهد. من اکنون برای مخارج مدرسه، اجاره، و تمام هزینۂ زندگی آهی در بساط ندارم. چند نفر طلبکاری که پول مختصری علی الحساب به آنها دادهام، اصلا آن را به چیزی نگرفته و بعد از مدت کوتاهی با خشونت و شدت بیشتری به جان من افتادند. گذشته از این، بچه ها نه کفش برای بیرون رفتن دارند و نه لباس.
خلاصه کلام انکه، بدهکاریها و گرفتاریها سربه جهنم زده است . . . به این ترتیب تا دو هفتۂ دیگر بسختی میتوانیم دوام بیاوریم.
میدانم که شرح این همه گرفتاریها در چنین لحظهای شاید نشانۂ خودخواهی من باشد. اما چه بسا درمانی برای درد تو شود، زیرا که درد تازه درد قدیمی را از یا میبرد.
برتراند راسل
آزادی و سازمان
(( فصل 17 - صفحه : 222 - مارکس و انگلس ))
@cafe_andishe95
🔴مارکس بیمار بود، همسرش بیمار بود، فرزندانش بیمار بودند؛ قصاب و نانوا طلبشان را میخواستند؛ مادرش دیگر هیچ کاری برای او انجام نمیداد. یاری طلبیدن از انگلس و تشریح تمام مصایب و بدبختی ها، حتی در نامساعدترین لحظات، برای مارکس امری عادی شده بود. انگلس با یک دختر ایرلندی که سرسپرده اش بود، بطور آزاد زندگی میکرد، و مرگ ناگهانی او ضربۂ بزرگی بر روح انگلس وارد آورد. مارکس در جواب نامه ای که انگلس برای خبر دادن مرگ آن دختر برایش نوشته بود چنین مینویسد :
انگلس عزیز : خبر مرگ ماری، هم مرا متحیر ساخت و هم متألم. او دختری فوقالعاده نیک سرشت، هوشیار، و بسیار علاقهمند به تو بود. شیطان میداند که اکنون در محافل ما چیزی جز عذاب و ناراحتی وجود ندارد. من خودم دیگر نمیتوانم سَرَم را از پاهایم بازنشانم. مساعی من برای بدست آوردن پول در فرانسه و آلمان با شکست روبرو شده، و انتظار میرود که مبلغ پانزده لیره فقط در مدتی کمتر از یکی دو هفته بتواند لقمه نانی برای ما تأمین کند. صرف نظر از این که بغیر از قصاب و نانوا ( و آنها هم فقط تاپایان این هفته ) هیچ کس حاضر نیست دیگر به ما نسیه بدهد. من اکنون برای مخارج مدرسه، اجاره، و تمام هزینۂ زندگی آهی در بساط ندارم. چند نفر طلبکاری که پول مختصری علی الحساب به آنها دادهام، اصلا آن را به چیزی نگرفته و بعد از مدت کوتاهی با خشونت و شدت بیشتری به جان من افتادند. گذشته از این، بچه ها نه کفش برای بیرون رفتن دارند و نه لباس.
خلاصه کلام انکه، بدهکاریها و گرفتاریها سربه جهنم زده است . . . به این ترتیب تا دو هفتۂ دیگر بسختی میتوانیم دوام بیاوریم.
میدانم که شرح این همه گرفتاریها در چنین لحظهای شاید نشانۂ خودخواهی من باشد. اما چه بسا درمانی برای درد تو شود، زیرا که درد تازه درد قدیمی را از یا میبرد.
برتراند راسل
آزادی و سازمان
(( فصل 17 - صفحه : 222 - مارکس و انگلس ))
@cafe_andishe95
🔮 #جامعه_شناسان و #ناگفته_های_زندگیشان!
@cafe_andishe95
🔻 #سن_سیمون:
فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی و از پایه گذاران سوسیالیست، دست به خودکشی زد و به واسطه جراحت ناشی از خودکشی یک چشمش کورشد.
🔻 #آگوست_کنت:
پدر علم جامعه شناسی، با یک حرکت جوانمردانه و از روی دلسوزی با یک زن روسپی ازدواج کرد به دلیل مشکلات با همسر دچار بحران روحی شدیدی شد و خودش را برای مرگ به امواج خروشان رودخانه سن سپرد اما از این خودکشی جان سالم به در برد.
🔻 #هربرت_اسپنسر:
فیلسوف و جامعه شناس انگلیسی همواره از بیماری و ضعف شدید جسمانی رنج میبرد بی خوابی شدید داشت و برای خوابیدن مجبور به خوردن تریاک میشد تا اخر عمر مجرد ماند و در ۸۳سالگی در حالی که از تمام معاشرت های اجتماعی کنار رفته بود از دنیا رفت و جسدش بنا به وصیت او سوزانده شد.
🔻 #چارلز_کولی:
جامعه شناس امریکایی که مفهوم خودآینه سان از ابداعات اوست، نیمه معلول و گوشه گیر بود و از لکنت زبان شدید رنج میبرد.
🔻 #نیکوس_پولانزاس:
یکی از مهمترین جامعه شناسان مارکسیست که به همراه همسرش خودکشی کرد و از دنیا رفت.
🔻 #لوئی_آلتوسر:
جامعه شناس مارکسیسم که در جنگ جهانی دوم ۵ سال را در اسارت آلمان ها بود و بعدها دچار مشکلات شدید جسمی و روانی شد، همسرش هلن را که او هم جامعه شناس بود با دستان خود خفه کرد و روانه تیمارستان شد.
🔻 #والتر_بنیامین:
فیلسوف و جامعه شناس مارکسیسم به علت فرار از فاشیسم دستگیر شد و در زندان خودکشی کرد.
🔻 #ماکس_وبر:
جامعه شناس برجسته آلمانی، طی مشاجره لفظی با پدرش به ترک خانه و مرگ پدر پس از آن انجامید و موجب گسیختگی شدید روانی وی شد و تا ۵ سال تمامی فعالیت های فکری و عملی وبر را مختل کرد سرانجام در 1920بر اثر بیماری سل درگذشت.
🔻 #تورستین_وبلن:
اقتصاددان و جامعه شناس امریکایی از جمله جامعه شناسان انتقادی روستا زاده فقیری که در اخر عمر نیز در فقر و گمنامی از دنیا رفت، چند بار ازدواج کرد در تدریس و معاشرت پریشان حال بود در جوانی پسرهای همسن و سال خود را اذیت میکرد و سر به سر دختران میگذاشت و این را تقریبا تا اخر عمر ادامه داد به گفته یکی از شاگردانش طبق معیارهای مرسوم وبلن بدترین معلم دنیاست هنگام تدریس به نظر میرسد آمادگی ندارد و جویده جویده سخن می گوید اگر چه هوش و ادراک وی آشکار بود، مفهوم نوکیسگان ابداع وی هست و با اینکه متاهل بود روابط متعدد عاشقانه ای داشت.
🔻 #اروینگ_گافمن:
جامعه شناس امریکایی چندبار ازدواج کرد، یک سال برای کار میدانی و مشاهده در تیمارستان بستری شد و دقیقا زمانی که قرار بود ریاست انجمن جامعه شناسی امریکا را بپذیرد از دنیا رفت.
🔻 #میشل_فوکو:
فیلسوف تاریخدان و جامعه شناس برجسته فرانسوی، در جوانی روانه تیمارستان شد و با آلتوسر آشنا شد و وی را تشویق کرد که مارکسیست شود. آشکارا همجنسگرا بود و سادیسم و مازوخیسم داشت و مهمترین شریک جنسی وی دانیل دفر فعال سیاسی اجتماعی بود. طبق وصیت فوکو از بازگو کردن چگونگی مرگش....
🔻 #کارل_مارکس:
تاریخدان، فیلسوف و جامعه شناس برجسته و بزرگترین متفکر بشریت، عاشقی سرسخت بود و سرانجام با معشوق خود جنی که ۴ سال هم از خودش بزرگتر بود و از خانواده ای سرشناس دولتمرد و ثروتمند بود ازدواج کرد و با همسر و فرزندانش تا آخر عمر با وجود مشکلات زیاد فقر، ناداری، بدهکاری، اخراج، تبعید و فشارهای سیاسی و مالی و بیماری و سرگردانی ولی با عاطفه و محبت زندگی کرد، فرزندان دختر مارکس همگی به افتخار مادرشان جنی نامیده شدند. همسر، دختر و ۲ پسرش به دلیل بیماری های برخاسته از این مشکلات در پیش چشم مارکس که به آنها عشق می ورزید درگذشتند، جنی لورا و همسرش با هم خودکشی کردند دختر دیگر مارکس جنی الینور با زهر خودکشی کرد. در آن ایام بود که به دوست گرمابه و گلستانش انگلس میگفت حماقتی بالاتر از این نیست که اشخاص دارای آرمان های اجتماعی ازدواج کنند و خود را درمحاصره زندگی خصوصی و خانگی محبوس کنند.مارکس بنا بر دید کوتاه بین برخی اگر به ظاهر بی دین هم بود اما مردی آزاده بود او تسلیم استبداد حکام وقت نشد و با اصول خود آزاد مردانه زیست و آزاد مردانه مرد،سرانجام در یک روز آفتابی در سال 1883 به خوابی عمیق و تاریخی فرو رفت اما تحلیل های او میرفت تا دیوار سر سخت ۲قرن آینده پس از خود را درهم شکند.
🔻 #هریت_مارتینو:
جامعه شناسی متعهد و متولد انگلستان،بیشتر دوران زندگی اش با بیماری سپری شد. از کودکی از دو حس چشایی و بویایی محروم بود در ۲۰ سالگی کاملا کرشد! این بانوی فرهیخته نویسنده و روزنامه نگاری تاثیر گذار و شارح نظریه های آگوست کنت بود با آن همه نگارش مقاله و پژوهش اما به عنوان زنی منزوی،معلول و بیمار بدون تحصیلات دانشگاهی رسمی همیشه تنها زیست وبرای ادامه زندگی خود تنها بر جسم بیمار و ناتوانش تکیه داشت.
@cafe_andishe95
@cafe_andishe95
🔻 #سن_سیمون:
فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی و از پایه گذاران سوسیالیست، دست به خودکشی زد و به واسطه جراحت ناشی از خودکشی یک چشمش کورشد.
🔻 #آگوست_کنت:
پدر علم جامعه شناسی، با یک حرکت جوانمردانه و از روی دلسوزی با یک زن روسپی ازدواج کرد به دلیل مشکلات با همسر دچار بحران روحی شدیدی شد و خودش را برای مرگ به امواج خروشان رودخانه سن سپرد اما از این خودکشی جان سالم به در برد.
🔻 #هربرت_اسپنسر:
فیلسوف و جامعه شناس انگلیسی همواره از بیماری و ضعف شدید جسمانی رنج میبرد بی خوابی شدید داشت و برای خوابیدن مجبور به خوردن تریاک میشد تا اخر عمر مجرد ماند و در ۸۳سالگی در حالی که از تمام معاشرت های اجتماعی کنار رفته بود از دنیا رفت و جسدش بنا به وصیت او سوزانده شد.
🔻 #چارلز_کولی:
جامعه شناس امریکایی که مفهوم خودآینه سان از ابداعات اوست، نیمه معلول و گوشه گیر بود و از لکنت زبان شدید رنج میبرد.
🔻 #نیکوس_پولانزاس:
یکی از مهمترین جامعه شناسان مارکسیست که به همراه همسرش خودکشی کرد و از دنیا رفت.
🔻 #لوئی_آلتوسر:
جامعه شناس مارکسیسم که در جنگ جهانی دوم ۵ سال را در اسارت آلمان ها بود و بعدها دچار مشکلات شدید جسمی و روانی شد، همسرش هلن را که او هم جامعه شناس بود با دستان خود خفه کرد و روانه تیمارستان شد.
🔻 #والتر_بنیامین:
فیلسوف و جامعه شناس مارکسیسم به علت فرار از فاشیسم دستگیر شد و در زندان خودکشی کرد.
🔻 #ماکس_وبر:
جامعه شناس برجسته آلمانی، طی مشاجره لفظی با پدرش به ترک خانه و مرگ پدر پس از آن انجامید و موجب گسیختگی شدید روانی وی شد و تا ۵ سال تمامی فعالیت های فکری و عملی وبر را مختل کرد سرانجام در 1920بر اثر بیماری سل درگذشت.
🔻 #تورستین_وبلن:
اقتصاددان و جامعه شناس امریکایی از جمله جامعه شناسان انتقادی روستا زاده فقیری که در اخر عمر نیز در فقر و گمنامی از دنیا رفت، چند بار ازدواج کرد در تدریس و معاشرت پریشان حال بود در جوانی پسرهای همسن و سال خود را اذیت میکرد و سر به سر دختران میگذاشت و این را تقریبا تا اخر عمر ادامه داد به گفته یکی از شاگردانش طبق معیارهای مرسوم وبلن بدترین معلم دنیاست هنگام تدریس به نظر میرسد آمادگی ندارد و جویده جویده سخن می گوید اگر چه هوش و ادراک وی آشکار بود، مفهوم نوکیسگان ابداع وی هست و با اینکه متاهل بود روابط متعدد عاشقانه ای داشت.
🔻 #اروینگ_گافمن:
جامعه شناس امریکایی چندبار ازدواج کرد، یک سال برای کار میدانی و مشاهده در تیمارستان بستری شد و دقیقا زمانی که قرار بود ریاست انجمن جامعه شناسی امریکا را بپذیرد از دنیا رفت.
🔻 #میشل_فوکو:
فیلسوف تاریخدان و جامعه شناس برجسته فرانسوی، در جوانی روانه تیمارستان شد و با آلتوسر آشنا شد و وی را تشویق کرد که مارکسیست شود. آشکارا همجنسگرا بود و سادیسم و مازوخیسم داشت و مهمترین شریک جنسی وی دانیل دفر فعال سیاسی اجتماعی بود. طبق وصیت فوکو از بازگو کردن چگونگی مرگش....
🔻 #کارل_مارکس:
تاریخدان، فیلسوف و جامعه شناس برجسته و بزرگترین متفکر بشریت، عاشقی سرسخت بود و سرانجام با معشوق خود جنی که ۴ سال هم از خودش بزرگتر بود و از خانواده ای سرشناس دولتمرد و ثروتمند بود ازدواج کرد و با همسر و فرزندانش تا آخر عمر با وجود مشکلات زیاد فقر، ناداری، بدهکاری، اخراج، تبعید و فشارهای سیاسی و مالی و بیماری و سرگردانی ولی با عاطفه و محبت زندگی کرد، فرزندان دختر مارکس همگی به افتخار مادرشان جنی نامیده شدند. همسر، دختر و ۲ پسرش به دلیل بیماری های برخاسته از این مشکلات در پیش چشم مارکس که به آنها عشق می ورزید درگذشتند، جنی لورا و همسرش با هم خودکشی کردند دختر دیگر مارکس جنی الینور با زهر خودکشی کرد. در آن ایام بود که به دوست گرمابه و گلستانش انگلس میگفت حماقتی بالاتر از این نیست که اشخاص دارای آرمان های اجتماعی ازدواج کنند و خود را درمحاصره زندگی خصوصی و خانگی محبوس کنند.مارکس بنا بر دید کوتاه بین برخی اگر به ظاهر بی دین هم بود اما مردی آزاده بود او تسلیم استبداد حکام وقت نشد و با اصول خود آزاد مردانه زیست و آزاد مردانه مرد،سرانجام در یک روز آفتابی در سال 1883 به خوابی عمیق و تاریخی فرو رفت اما تحلیل های او میرفت تا دیوار سر سخت ۲قرن آینده پس از خود را درهم شکند.
🔻 #هریت_مارتینو:
جامعه شناسی متعهد و متولد انگلستان،بیشتر دوران زندگی اش با بیماری سپری شد. از کودکی از دو حس چشایی و بویایی محروم بود در ۲۰ سالگی کاملا کرشد! این بانوی فرهیخته نویسنده و روزنامه نگاری تاثیر گذار و شارح نظریه های آگوست کنت بود با آن همه نگارش مقاله و پژوهش اما به عنوان زنی منزوی،معلول و بیمار بدون تحصیلات دانشگاهی رسمی همیشه تنها زیست وبرای ادامه زندگی خود تنها بر جسم بیمار و ناتوانش تکیه داشت.
@cafe_andishe95
🔴 وقتی ایدئولوژی شما، میلیونها نفر از مردم را به کام مرگ فرستاده؛ اما مردم هنوز فکر میکنند آن ایدهای فوقالعاده است!
#کارل_مارکس #چپ
#سوسیالیسم #کمونیسم
#مارکسیسم
🆔 @cafe_andishe95
#کارل_مارکس #چپ
#سوسیالیسم #کمونیسم
#مارکسیسم
🆔 @cafe_andishe95
❎فیلسوفان لیبرالی مثل لاک ، اسپینوزا و مونتسکیو را از نخستین منادیان دولت مدرن قلمداد می کنند؛ اما هرچند دولت مدرن خود را در نهایت در غرب غالب کرد و به مدل مقبول و مورد پذیرش سیاسی در غرب بدل شد، از آغاز پیدایش ایده دولت مدرن بدون مخالف و معاند نبود. آشکارترین مخالفان دولت مدرن در غرب را همان نظریه پردازان و حاکمان دولتهای توتالیتر می دانند. مسلما اندیشه جدایی دولت از جامعه مدنی و در مرکز توجه دادن حقوق فردی و اولویت قرار دادن آنها بر دولت را هیچ نظامی مثل نظام نازیستی آلمانی و فاشیستی ایتالیایی و همچنین نظام استالینی در شوروی سابق رد نکردند.
اما پیش از اینها از جمله فلاسفه بسیار سرشناس و مهم غربی که بر اساس مبانی فلسفه سیاسی خود به طرد و نقد مدرنیته سیاسی پرداخت ، #کارل_مارکس است
#فلسفه_سیاسی
#دولت_مدرن
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔺نکته مهم اینکه چه قبل از انقلاب چه بعد از انقلاب این توهم بین غالب روشنفکران ایرانی وجود داشت که کمونیسم و مارکس در جهت مدرنیته پیش می روند!
یعنی درواقع سخن شاه که کمونیستها را ارتجاع سرخ می نامید با توجه به فکتهای علوم سیاسی کاملن درست و بجاست!
پس بخش بزرگی از اپوزیسیون شاه دقیقن از نظم مستقر ارتجاعی تر بوده اند.
کسی با کمونیسم و کارل مارکس به مدرنیته سیاسی نمی رسد!مارکس ناقد و ضد مدرنیته سیاسی است
ما با مارکس از مدرنیته سیاسی دور می شویم!
این درک ابتدایی از فلسفه سیاسی از دیرباز بین بخش بزرگی از روشنفکران و عامه مردم ما غایب بوده است!
محمود
@cafe_andishe95
اما پیش از اینها از جمله فلاسفه بسیار سرشناس و مهم غربی که بر اساس مبانی فلسفه سیاسی خود به طرد و نقد مدرنیته سیاسی پرداخت ، #کارل_مارکس است
#فلسفه_سیاسی
#دولت_مدرن
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔺نکته مهم اینکه چه قبل از انقلاب چه بعد از انقلاب این توهم بین غالب روشنفکران ایرانی وجود داشت که کمونیسم و مارکس در جهت مدرنیته پیش می روند!
یعنی درواقع سخن شاه که کمونیستها را ارتجاع سرخ می نامید با توجه به فکتهای علوم سیاسی کاملن درست و بجاست!
پس بخش بزرگی از اپوزیسیون شاه دقیقن از نظم مستقر ارتجاعی تر بوده اند.
کسی با کمونیسم و کارل مارکس به مدرنیته سیاسی نمی رسد!مارکس ناقد و ضد مدرنیته سیاسی است
ما با مارکس از مدرنیته سیاسی دور می شویم!
این درک ابتدایی از فلسفه سیاسی از دیرباز بین بخش بزرگی از روشنفکران و عامه مردم ما غایب بوده است!
محمود
@cafe_andishe95
🔻🔻🔻🔻🔻
#دین_کمونیسم
قطعه ای از کتاب :
📘 انسان خردمند_تاریخ مختصر بشر/ نوشته ی یووال نوح هراری/ برگهای ۳۲۱__۳۱۹
(( این آیینها خوش ندارند دین خوانده شوند و نام #ایدئولوژی بر خود میگذارند. اما این فقط ظرافتی معنایی است.
اگر دین نظامی است از هنجارها و ارزشهای بشری که مبتنی بر باور به #نظمی #فوق_بشری است،
پس #کمونیسم شوروری کمتر از اسلام، دین محسوب نمیشود.
اسلام البته با کمونیسم تفاوت دارد، زیرا اسلام معتقد است که نظم فوق بشریِ حاکم بر جهان تحت فرمان آفریننده ی قادر مطلق است، درحالی که کمونیسم شوروی به خدایان اعتقاد نداشت. اما #بودیسم هم به خدایان کم اعتناست، با این حال ما از آن در شمار ادیان یاد میکنیم.
کمونیستها نیز همچون #بوداییان معتقد به نظمی فوق بشری بودند مرکب از #قوانین_طبیعی و #تغییرناپذیر که میبایست اعمال بشر را هدایت کند.
درحالی که بودایی ها معتقدند قانون طبیعت را #سیدارتا_گوتاما کشف کرد،
#کمونیستها هم میگفتند قانون طبیعت را #کارل_مارکس و #فریدریش_انگلس و #ولادیمیر_ایلیچ_لنین کشف کردند.
شباهت ها به اینجا ختم نمیشود.
کمونیسم هم، مثل دیگر ادیان، #متون_مقدس و کتب پیشگویانه ی خود را دارد،
مثل #کتاب_سرمایه که #مارکس در آن پایان تاریخ را به دنبال پیروزی محتوم ᐸپرولتاریا پیش بینی کرده بود.
کمونیسم روزهای مهم و جشنهای خود را داشت،
مثل روز اول ماه مه و سالروز #انقلاب اکتبر ؛
دین پژوهانی داشت که متخصص #دیالکتیک_مارکسیستی بودند،
و هر واحدی در ارتش شوروی یک #قاضی_عسکر با عنوانِ #کمیسر داشت که ناظر پرهیزگاری سربازان و افسران بود.
کمونیسم شهدا و جنگهای مقدس و ارتدادهایی مثل #تروتسکیسم را داشت.
کمونیسم شوروی دینی متعصبانه و تبلیغی بود.
کمونیستِ معتقد نمیتوانست مسیحی یا بودایی باشد و از او انتظار میرفت به تبلیغ پیام #مارکس و #لنین بپردازد، حتی اگر به بهای جانش تمام شود.
شاید برخی خوانندگان از این شیوه ی استدلال ناراحت شوند. اگر احساس بهتری پیدا میکنید که کمونیسم را ایدئولوژی بخوانید آزادید.
فرقی ندارد. ما میتوانیم کیشها را به #ادیان_خدامحور و #ایدئولوژیهای_ بیخدایی تقسیم کنیم که مدعی اند بر پایه ی #قوانین_طبیعت قرار دارند.
دین نظامی از هنجارها و ارزشهای انسانی است مبتنی بر اعتقاد به نظمی فوق بشری.
به این اعتبار نظریه ی نسبیت دین نیست، زیرا (حداقل تاکنون) هیچ هنجار و #ارزش _انسانی ای مبتنی برآن نبوده است.
فوتبال دین نیست، زیرا کسی نمیگوید که قوانین آن احکام فوق بشری هستند.
#اسلام و #بودیسم و #کمونیسم همگی #دین هستند، زیرا نظامی از هنجارها و #ارزشهای_بشری اند مبتنی بر #باور_به_نظمی_فوق_بشری .
به تفاوت میان «فوق بشری» و ماوراء طبیعی توجه.داشته باشید.
قوانین بودیستیِ طبیعت و #قوانین_مارکسیستی ِ تاریخ فوق بشری هستند، به این دلیل که انسانها تدوین شان نکرده اند. اما ماوراء طبیعی نیستند. ))
@cafe_andishe95
#دین_کمونیسم
قطعه ای از کتاب :
📘 انسان خردمند_تاریخ مختصر بشر/ نوشته ی یووال نوح هراری/ برگهای ۳۲۱__۳۱۹
(( این آیینها خوش ندارند دین خوانده شوند و نام #ایدئولوژی بر خود میگذارند. اما این فقط ظرافتی معنایی است.
اگر دین نظامی است از هنجارها و ارزشهای بشری که مبتنی بر باور به #نظمی #فوق_بشری است،
پس #کمونیسم شوروری کمتر از اسلام، دین محسوب نمیشود.
اسلام البته با کمونیسم تفاوت دارد، زیرا اسلام معتقد است که نظم فوق بشریِ حاکم بر جهان تحت فرمان آفریننده ی قادر مطلق است، درحالی که کمونیسم شوروی به خدایان اعتقاد نداشت. اما #بودیسم هم به خدایان کم اعتناست، با این حال ما از آن در شمار ادیان یاد میکنیم.
کمونیستها نیز همچون #بوداییان معتقد به نظمی فوق بشری بودند مرکب از #قوانین_طبیعی و #تغییرناپذیر که میبایست اعمال بشر را هدایت کند.
درحالی که بودایی ها معتقدند قانون طبیعت را #سیدارتا_گوتاما کشف کرد،
#کمونیستها هم میگفتند قانون طبیعت را #کارل_مارکس و #فریدریش_انگلس و #ولادیمیر_ایلیچ_لنین کشف کردند.
شباهت ها به اینجا ختم نمیشود.
کمونیسم هم، مثل دیگر ادیان، #متون_مقدس و کتب پیشگویانه ی خود را دارد،
مثل #کتاب_سرمایه که #مارکس در آن پایان تاریخ را به دنبال پیروزی محتوم ᐸپرولتاریا پیش بینی کرده بود.
کمونیسم روزهای مهم و جشنهای خود را داشت،
مثل روز اول ماه مه و سالروز #انقلاب اکتبر ؛
دین پژوهانی داشت که متخصص #دیالکتیک_مارکسیستی بودند،
و هر واحدی در ارتش شوروی یک #قاضی_عسکر با عنوانِ #کمیسر داشت که ناظر پرهیزگاری سربازان و افسران بود.
کمونیسم شهدا و جنگهای مقدس و ارتدادهایی مثل #تروتسکیسم را داشت.
کمونیسم شوروی دینی متعصبانه و تبلیغی بود.
کمونیستِ معتقد نمیتوانست مسیحی یا بودایی باشد و از او انتظار میرفت به تبلیغ پیام #مارکس و #لنین بپردازد، حتی اگر به بهای جانش تمام شود.
شاید برخی خوانندگان از این شیوه ی استدلال ناراحت شوند. اگر احساس بهتری پیدا میکنید که کمونیسم را ایدئولوژی بخوانید آزادید.
فرقی ندارد. ما میتوانیم کیشها را به #ادیان_خدامحور و #ایدئولوژیهای_ بیخدایی تقسیم کنیم که مدعی اند بر پایه ی #قوانین_طبیعت قرار دارند.
دین نظامی از هنجارها و ارزشهای انسانی است مبتنی بر اعتقاد به نظمی فوق بشری.
به این اعتبار نظریه ی نسبیت دین نیست، زیرا (حداقل تاکنون) هیچ هنجار و #ارزش _انسانی ای مبتنی برآن نبوده است.
فوتبال دین نیست، زیرا کسی نمیگوید که قوانین آن احکام فوق بشری هستند.
#اسلام و #بودیسم و #کمونیسم همگی #دین هستند، زیرا نظامی از هنجارها و #ارزشهای_بشری اند مبتنی بر #باور_به_نظمی_فوق_بشری .
به تفاوت میان «فوق بشری» و ماوراء طبیعی توجه.داشته باشید.
قوانین بودیستیِ طبیعت و #قوانین_مارکسیستی ِ تاریخ فوق بشری هستند، به این دلیل که انسانها تدوین شان نکرده اند. اما ماوراء طبیعی نیستند. ))
@cafe_andishe95
🏢اصلِ «امکانات محدود» در سیاست،پروژه های آرمانشهری را ناممکن می سازد!🏢
#انحطاط_کمونیستی
#کارل_مارکس
#زیگموند_فروید
ارزیابی دقیق از افق امکانات سیاسی تجویزهای سیاسی را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.مثال جالب در این مورد تقابل ایده های مارکس و فروید در زمینۀ امکان تشکیل جامعۀ بی طبقه است.برای مارکس نه تنها تشکیل چنین جامعه ای مقدور است بلکه اجتناب ناپذیر هم هست.به نظر مارکس علمِ او بری از انواع خطاها دربارۀ واقعیت است.او بورژوازی را در لفافۀ شیک و غیر احساسیِ «علمی بودن»متهم می کرد.اما از عمق اخلاق محوری و احساسات گرایی خود در غمخواری برای فرودستان بی خبر بود.در واقع در او،با توهم علمی بودنی سروکار داریم که گریبانگیر بسیاری از اهالی اندیشه در قرن نوزدهم بود.این توهم،فردِ مخالف را در جایگاه مجرمی که با علم و مسیر تاریخ مخالف است جلوه می دهد و پیشاپیش محکوم می داند و در او نوعی احساس گناه در همراه نشدن با فرودستان را نیز بر می انگیزد.شاید این بازی با احساسات در جذب هنرمندان به کمونیسم هم نقش تعیین کننده ایی داشته باشد.
مفروض مارکس این است که بشری داریم که قابلیت تشکیل جامعۀ بی تعارض،صلح آمیز ،آزاد و عادل دارد و در تاریخ دیر یا زود این پتانسیل را بالفعل خواهد کرد.
انسان مختار است یا بر قطار تاریخ سوار شود یا در زیر چرخ های آن لِه شود.منگنه ایی که مارکس با آن به طور کاذب دیگران را در تنگنا قرار می دهد،این است که تنها شق عقلانی را همراهی با قطار معرفی میکند.قطاری که ریل گذاری و صفر تا صد آن محصول ایده آل های ذهنی آرمانشهری کارل مارکس است.پویاییِ این تاریخ برساخته و پیشبینی شده در قالب تفوق کارگران صنعتی(پرولتاریا)نه تنها مقاومت ناپذیر بلکه منطقی و انسانی و تنها راه آزادی بخشیِ واقعی است.
➖➖➖➖➖
🔅سیلی محکمی به گوشِ این خواب و خیالات یوتوپیایی را زیگموند فروید نواخت.
او تمام معادلات را به شکلی غیر از این ارزیابی می کند.در بینش او از سرشت آدمی،آرزوی مارکس برای تشکیل جامعۀ کمونیستی خیالپردازی بیهوده ای بیش نیست.
سرشت انسان به نوعیست که برآورده کردن این بینش آرمانی را ناممکن میکند.پیش از فروید نیز ایمانوئل کانت به درستی اشاره داشت که: «سرشت تلخ بشر هرگز میوهای شیرین به بار نمیآورد».این نگرش کانت متکی به تجربه و تعقل فیلسوف بزرگ است و امروزه به راحتی قابل مشاهده است که« از طبع سركش بشر هیچ چیز صاف و بیغشی پدید نمیآید».
📍از دید فروید پرخاشگری که ریشه کن شدنی نیست،خودمداری و تملک طلبی و حرص و آز در سرشت آدمی اجازۀ تحقق چنین رویاهایی را نمی دهد.بنابراین در افق تجویزها عقلانی بودن و علمی بودن مارکس یکسره به باد می رود.اگر ارزیابی فروید از قابلیتهای انسان قرین موفقیت باشد،کوشش برای آفرینش جامعۀ کمونیستی آب در هاون کوبیدن است.انسان قطعن به این خواست نخواهد رسید و این کاری است غیر ممکن.
🔸تغییر اجباری سمتگیری تاریخ در مسیری که پندارگرایی ارائه می کند به وضوح نتایج مصیبت بار خواهد داشت.
🔅ارسطو نیز پیش از میلاد مسیح عقاید افلاطون در مورد جامعۀ اشتراکی و متحد را با منطقی مشابه به نقد کشیده بود.ارسطو جامعۀ آرمانی افلاطون را امکانی حقیقتن غیر عملی می داند.ارسطو ،افلاطون را در اشتباه می دید همانطور که فروید به حق مارکس را.
نابسامانی های سیاسی جامعه نتیجۀ عدم کمونیسم،(مُرده ای که مارکس همچنان قصد زنده کردنش را داشت)نیست.زیرا همۀ اینها از نواقص ذاتی بشر و بدی سرشت او و غیر قابل اتکا بودن ترکۀ خمیدۀ صیرت آدمی است.
📄پس در نتیجه می بینیم افق امکانات در طرحِ نظریۀ سیاسی کارآمد بسیار مهم و کلیدی است و بی توجهی به آن به شکست پروژه می انجامد.
آرمانشهرها علت نابودی و ناممکنیِ خود را در نطفه ایی میبینند که در ذهنِ نظریه پرداز ساخته شده است.
یعنی شکستی محتوم در آغازگاه های خود و نه پس از تجربۀ عملی.
@cafe_andishe95
#انحطاط_کمونیستی
#کارل_مارکس
#زیگموند_فروید
ارزیابی دقیق از افق امکانات سیاسی تجویزهای سیاسی را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.مثال جالب در این مورد تقابل ایده های مارکس و فروید در زمینۀ امکان تشکیل جامعۀ بی طبقه است.برای مارکس نه تنها تشکیل چنین جامعه ای مقدور است بلکه اجتناب ناپذیر هم هست.به نظر مارکس علمِ او بری از انواع خطاها دربارۀ واقعیت است.او بورژوازی را در لفافۀ شیک و غیر احساسیِ «علمی بودن»متهم می کرد.اما از عمق اخلاق محوری و احساسات گرایی خود در غمخواری برای فرودستان بی خبر بود.در واقع در او،با توهم علمی بودنی سروکار داریم که گریبانگیر بسیاری از اهالی اندیشه در قرن نوزدهم بود.این توهم،فردِ مخالف را در جایگاه مجرمی که با علم و مسیر تاریخ مخالف است جلوه می دهد و پیشاپیش محکوم می داند و در او نوعی احساس گناه در همراه نشدن با فرودستان را نیز بر می انگیزد.شاید این بازی با احساسات در جذب هنرمندان به کمونیسم هم نقش تعیین کننده ایی داشته باشد.
مفروض مارکس این است که بشری داریم که قابلیت تشکیل جامعۀ بی تعارض،صلح آمیز ،آزاد و عادل دارد و در تاریخ دیر یا زود این پتانسیل را بالفعل خواهد کرد.
انسان مختار است یا بر قطار تاریخ سوار شود یا در زیر چرخ های آن لِه شود.منگنه ایی که مارکس با آن به طور کاذب دیگران را در تنگنا قرار می دهد،این است که تنها شق عقلانی را همراهی با قطار معرفی میکند.قطاری که ریل گذاری و صفر تا صد آن محصول ایده آل های ذهنی آرمانشهری کارل مارکس است.پویاییِ این تاریخ برساخته و پیشبینی شده در قالب تفوق کارگران صنعتی(پرولتاریا)نه تنها مقاومت ناپذیر بلکه منطقی و انسانی و تنها راه آزادی بخشیِ واقعی است.
➖➖➖➖➖
🔅سیلی محکمی به گوشِ این خواب و خیالات یوتوپیایی را زیگموند فروید نواخت.
او تمام معادلات را به شکلی غیر از این ارزیابی می کند.در بینش او از سرشت آدمی،آرزوی مارکس برای تشکیل جامعۀ کمونیستی خیالپردازی بیهوده ای بیش نیست.
سرشت انسان به نوعیست که برآورده کردن این بینش آرمانی را ناممکن میکند.پیش از فروید نیز ایمانوئل کانت به درستی اشاره داشت که: «سرشت تلخ بشر هرگز میوهای شیرین به بار نمیآورد».این نگرش کانت متکی به تجربه و تعقل فیلسوف بزرگ است و امروزه به راحتی قابل مشاهده است که« از طبع سركش بشر هیچ چیز صاف و بیغشی پدید نمیآید».
📍از دید فروید پرخاشگری که ریشه کن شدنی نیست،خودمداری و تملک طلبی و حرص و آز در سرشت آدمی اجازۀ تحقق چنین رویاهایی را نمی دهد.بنابراین در افق تجویزها عقلانی بودن و علمی بودن مارکس یکسره به باد می رود.اگر ارزیابی فروید از قابلیتهای انسان قرین موفقیت باشد،کوشش برای آفرینش جامعۀ کمونیستی آب در هاون کوبیدن است.انسان قطعن به این خواست نخواهد رسید و این کاری است غیر ممکن.
🔸تغییر اجباری سمتگیری تاریخ در مسیری که پندارگرایی ارائه می کند به وضوح نتایج مصیبت بار خواهد داشت.
🔅ارسطو نیز پیش از میلاد مسیح عقاید افلاطون در مورد جامعۀ اشتراکی و متحد را با منطقی مشابه به نقد کشیده بود.ارسطو جامعۀ آرمانی افلاطون را امکانی حقیقتن غیر عملی می داند.ارسطو ،افلاطون را در اشتباه می دید همانطور که فروید به حق مارکس را.
نابسامانی های سیاسی جامعه نتیجۀ عدم کمونیسم،(مُرده ای که مارکس همچنان قصد زنده کردنش را داشت)نیست.زیرا همۀ اینها از نواقص ذاتی بشر و بدی سرشت او و غیر قابل اتکا بودن ترکۀ خمیدۀ صیرت آدمی است.
📄پس در نتیجه می بینیم افق امکانات در طرحِ نظریۀ سیاسی کارآمد بسیار مهم و کلیدی است و بی توجهی به آن به شکست پروژه می انجامد.
آرمانشهرها علت نابودی و ناممکنیِ خود را در نطفه ایی میبینند که در ذهنِ نظریه پرداز ساخته شده است.
یعنی شکستی محتوم در آغازگاه های خود و نه پس از تجربۀ عملی.
@cafe_andishe95