گروه شریعتی
563 subscribers
1.65K photos
551 videos
66 files
1.55K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
💠 تفسیر معنوی از جهان

″... #جهان‌بینی من مبتنی بر يک تفسير معنوی از جهان است. هستی در نظر من نه دستگاهی مادی، بیشعور، بی هدف و پوچ، بلكه يك پيکره زنده و حساس و خود آگاه و معقول و دارای نیروی اراده، علم، آرمان، و آفرینندگی است و بنابراین بر اساس يك طبیعت از مجموعه هماهنگ پدیده‌ها و نمودها ( آیه ) با نظام دقیق علمی تشکیل شده و متوجه به هدف عالی متعالی ای است که بسوی آن در حرکت تکاملی است.
#انسان یکی از عناصر تشکیل دهنده‌ی این طبیعت است و یکی از اعضاء این پیکره‌ی عظیم و بنابراین نمی‌تواند پوچ و بی معنی، بی هدف و يك پديده تصادفی عبث باشد. وی بعلت وابستگیش به طبیعت ناچار با نظام و مسیر حرکت تکامل و هدف غائی آن هماهنگ شود . چون در سلسله‌ای تکاملی موجودات طبیعت، تکامل یافته‌ترین است و رسالت وجودی او سنگین است و مسئولیتش در خلقت دشوار و حساس.

در مکتب اعتقادی من، انسان نماینده‌ی خدا، جانشین وی، همانند وی و دارای خصائص اخلاقی خدا و امانت‌دار او، تعلیم یافته‌ی حقایق بوسیله‌ی او، مسجود همه فرشتگان بزرگ و کوچك و تمام هستی. بحر و بر، زمین و آسمان، همه مسخر اراده و علم و تكنيك او است و بالآخره خویشاوند ذاتی خدا است. مجموعه‌ی این تعبیرات و اصطلاحات رمزی، این حقیقت را می‌خواهد نشان دهد که در میان همه پدیده‌های هستی تنها موجودی است که دارای چهار خصوصیت ممتازی است که خداوند دارا است :
۱- آگاهی
۲- اراده (#آزادی، اختبار قدرت انتخاب)
۳- آرمان
۴- آفرینندگی!

این خصوصیات بهمان اندازه که وی را در برابر طبیعت حاکمیت و توانائی می‌بخشد، او را در برابر آن اراده‌ی آگاه آفریننده‌ی مطلق و مافوق انسان و حاکم بر هستی، یعنی «روح و شعوری» که معجزه‌ی حرکت و نظم و حیات از او سر می‌زند مسئول می‌سازد.

این است که انسان نه همچون انسان #ماتریالیسم و #ناتورالیسم و #دترمی‌نیسم و #سوسيولوژیسم، درخت بی اراده‌ای است که در متن طبیعت یا جامعه‌اش می‌روید به اقتضای عوامل مادی محیط و بی دخالت خویش، و نه همچون انسان #اگزیستانسیالیسم و #لیبرالیسم و #رادیکالیسم و #اومانیسم اراده‌ی آزاد خودآگاهی است که در این جهان عناصر و طبیعت مادی مرده آواره و بی مسئولیت و غریب و بیگانه با هستی و عاری از زیبائی و خیر افتاده است. بلکه اراده‌ی آگاهی است دارای قدرت انتخاب و آفرینندگی و ساختن سرنوشت خویش و در عین حال در برابر هستی، مسئول ...″

📚 معلم علی‌شریعتی
مجموعه آثار ۴ / بازگشت به خویشتن

@Shariati_Group
⭕️ زمانی که زنان «مسأله» شدند!

″. . . امروزه «مسأله زنان» سوژه‌ای است که همه ساحت‌ها از جمله #دین، سیاست، اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و… را درگیر کرده [ اما همواره این گونه نبوده]. . .
به دنبال جنبش‌های زنان در دهه هفتاد، در فرانسه نشستی برگزار و در آن بررسی شد که «آیا زنان سوژه تاریخی هستند؟ و تاریخ دارند؟» چراکه برای دارا بودن تاریخ باید سند، ردپا و امر مکتوب داشت.

در دهه‌ی هشتاد، نشست دیگری برگزار و در آن بررسی شد که فرض را بر این می‌گذاریم که زنان تاریخ دارند اما آیا می‌توان تاریخ‌شان را نوشت در عین اینکه موجودیت تاریخی به ثبت رسیده‌ای ندارند؟
اما در دهه‌ی نود، مجدداً، نشست سومی برگزار و در آن پرسیده شد اصلاً مگر می‌شود تاریخ نوشت بدون زنان؟

. . . در تمدن یونان قبل از مسیحیت اساساً بحث تبار بشر موضوعیت نداشت چه برسد به اینکه بخواهیم در مورد زنانگی یا مردانگی سخن بگوییم. از این رو، سوژه‌های اصلی در یونان قدیم، اسطوره‌ها و الهه‌های شهرها بودند. بنابراین، ما در این دوره، با هیچ «تنش جنسیتی» مواجه نیستیم. اما از قرن یکم به بعد و تحت تأثیر مسیحیت، بتدریج شاهد ردپای زنانه‌-مردانه هستیم چراکه اساساً در ادیان ابراهیمی است که با وارد کردن «اسطوره آدم و حوا»، پدیده‌ای به‌عنوان «مرد» و «زن»، سوژه و مسأله می‌شود. به تعبیری، پس از آنکه «اسطوره» جای خود را به «دین» می‌دهد و خدا، انسان را به‌عنوان نماینده و جانشین خود معرفی می‌کند، بتدریج «انسان» تشخص می‌یابد و «امر انسانی» سر می‌زند اما در این دوره، با وجود تشخص یافتن انسان، «زن» در تفسیر قرون وسطایی، در هبوط (پرتاب‌شدگی انسان به زمین) همدست شیطان قلمداد شده است و تا رنسانس و اومانیسم این دیدگاه ادامه دارد.

از این رو، از قرن چهاردهم به بعد زنانی داریم که معتقدند باید موقعیت زنان را به گونه دیگری تفسیر کرد و با تفسیر دیگری از دین، به زنان به‌عنوان «سوژه‌های اجتماعی» نگریست. در این راستا، #رنسانس و بعد رفرم دینی و در ادامه #اومانیسم، زمینه‌ی این تفسیر مجدد را فراهم کرد و از #زن اعاده حیثیت شد.

مقطع سومی که در اروپا اهمیت پیدا می‌کند، #انقلاب فرانسه تا پایان قرن نوزدهم است. در این جامعه، با بشر در معنای جدیدی مواجه می‌شویم و نخستین #حقوق‌بشر در انقلاب فرانسه کلید می‌خورد. با وجود اینکه زنان در این انقلاب، نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کنند اما همچنان از «حق رأی» محروم هستند!
بر این اساس، می‌توان گفت که در جریان انقلاب فرانسه «بشر» سر می‌زند اما «زن» خیر!
۴۰ سال بعد، دوباره زنان نقش مهمی را در کمون پاریس بازی می‌کنند، اما همچنان از دادن رأی محروم هستند و اینجا است که در پایان قرن نوزدهم در فرانسه، از سوی زنان، نهضتی برای حق‌رأی به وجود می‌آید و نخستین جنبش‌های ‌‌فمینیستی کلید می‌خورد.
#فمینیسم از واژه «femme» به معنای «زن» گرفته شده و به «طرفداران زنان» تعبیر می‌شود. در ابتدا در قرن نوزدهم، فمینیسم یک اصطلاح پزشکی بود و به مردانی اطلاق می‌شد که رفتار زنانه داشتند. فعالان حقوق زن این اصطلاح را از حوزه پزشکی به حوزه اجتماعی وارد کردند و آن را «جنبش زنان» نامیدند. به همین دلیل، موج اول فمینیسم به زنانی اطلاق شد که ادای مردان را درمی‌آوردند.
موج اول فمینیسم، از پایان قرن نوزدهم شروع شد و تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه ‌یافت و به زنانی اطلاق می‌شد که خواهان حق‌رأی بودند اما چه در ترکیب با چپ‌ها (#مارکسیست ها) و چه در ترکیب راست‌ها، همچنان مسأله زنان به تعویق انداخته می‌شد.
در پایان قرن نوزدهم با سه نوع حضور زنان مواجه هستیم؛ نخست، زنان و سیاست؛ افرادی که به شکلی مبارزه‌جویانه خواهان حق‌رأی هستند. دوم، کسانی که دنبال طرح‌های سیاسی نیستند اما فرهنگ‌سازند و شکل دیگری از زنانگی را پایه‌گذاری می‌کنند و سوم، آنان که در پی نوعی از برابری‌جویی زنانه و مردانه هستند اما رویکردشان مبارزه‌جویانه نیست؛ به تعبیری، #اصلاح‌طلب هستند و رویکرد براندازنده ندارند.
از جنگ جهانی اول(۱۹۱۴) تا جنگ جهانی دوم (۱۹۴۴) سال‌های مهمی است زیرا در این زمان «زنان» به مسأله بدل می‌شوند هر چند که در عمل در جنبش‌هایشان شکست می‌خورند و در مطالباتشان (خواست حق‌رأی) پاسخی نمی‌گیرند. این در حالی است که در جریان جنگ جهانی اول، اتفاق مهمی در حوزه زنان رخ می‌دهد و از آنجا که در جریان جنگ، ۱۰ میلیون از مردان کشته می‌شوند، زنان جای آنان را در کارخانه‌ها می‌گیرند و از این رهگذر به «امر اجتماعی» ورود می‌کنند و زن جدیدی سر می‌زند. بنابراین در پایان جنگ جهانی دوم با وجود اینکه چهار دهه شکست زنان را شاهد هستیم اما با زن جدیدی مواجه می‌شویم که در ادبیات، اجتماع و دنیای کار حضور فعال و عاملانه‌تری دارند...″

دکتر #سوسن_شریعتی

@Shariati_Group
🆔 @VoNoKh
🎞 «منجی موعود» به روایت گوساله‌پرستان نوین

📌امروز دیگر تردیدی وجود ندارد که اتاق‌های فکر و اندیشه‌ورزانی که در پس سازمان عظیم «ادراک‌سازی» و تبلیغات ایدئولوژیک غرب، یعنی همان #هالیوود قرار دارند، تسلط و شناخت عمیقی از آیات و روایات مرتبط با #تشیع دارند. دست‌کم در دو دهه‌ی گذشته، در ده‌ها فیلم و سریال آمریکایی، شخصیت‌ها، رویدادها و نمادهای مرتبط با تشیع به‌صورت مستور یا نیمه‌مستور و حتی اخیراً آشکار (همچون سریال «مسیحا» محصول نتفلکیس) با اهداف و اغراض خاص به تصویر کشیده شده‌اند.

📌وقتی «دنی ویلنوو»ی کانادایی، که بعد از افول آشکار کریستوفر نولان، کم‌کم به قدرتمندترین کارگردان هالیوود تبدیل می‌شود و قرار است «ایدئولوگ» جدید عالم سینما باشد، در یکی از پرهزینه‌ترین پروژه‌های سینمایی ۵ سال اخیر، به‌طور مستقیم نام #موعود منتظَر #شیعه را بر زبان یکی از شخصیت‌های اصلی فیلمش قرار می‌دهد، این به‌شدت معنادار و قابل تأمل است. این یعنی «موعود» و «مهدویت»، به‌رغم همه‌ی تبلیغات سنگین یک قرن اخیر برای ترویج #ماتریالیسم، #پوزیتویسم و #اومانیسم (مکاتب فکری الحادی)، بزرگ‌ترین دغدغه‌ی بازی‌گردانان پشت‌پرده در غرب است.

📌هالیوود در یک دهه‌ی اخیر، فاز جدیدی را در «ادراک‌سازی» آغاز کرده است و ابرکمپانی‎‌های سرگرمی‌ساز به‌شدت ایدئولوژیک‌تر شده‌اند. دراماتیزه‌ کردن مسایل الاهیاتی، کیهان‌شناختی و هستی‌شناختی و تولید پدیده‌هایی چون سریال به‌شدت مهم و راهبردی «Westworld» (ساخته‌ی جاناتان نولان) و سریال‌هایی چون «لوسیفر» و «دارک» و فیلم‌هایی چون همین «تل‌ماسه» نشان از عطش هالیوود برای مدیریت ذهن و فراهم آوردن و القای پاسخ‌های مدنظر خود به پرسش‌های اساسی بشر مدرن دارد.
«جنگ روایت‌ها» وارد سطح بالاتری شده است.

🔗 مطالعه متن کامل تحلیل فیلم تل‌ماسه

@Shariati_Group
#سینما
″... می‌خواهم به هم‌ درس خودم، همکار خودم، استاد خودم، به هنرمندان و روشنفکران، معتقدان به ایدئولوژی‌های مختلف، خوانندگان ترجمه‌های بسیار بزرگ و شاهکارهای #فلسفه، #اومانیسم، #دموکراسی، آزادی‌خواهی، طرفداران #عدالت و آنهایی که مسئولیت #آزادی و نجات بشریت را حس می‌کنند و در طبقه‌ی من هستند و #دین ندارند، و دین را عامل انحطاط توده می‌دانند، بگویم:
اسلام این جور نیست، من فقط یک عقیده علمی و مسئولیت انسانی است که رابطه‌ام را با دین حفظ کرده واِلا، از دین نه ارتزاق می‌کنم، نه حیثیت می‌گیرم و نه موقعیت اجتماعی، بلکه به خاطر عقاید مذهبی‌ام به همه‌ی این‌ها صدمه هم می‌خورد، ولی من به عنوان یک #حقیقت (نه مصلحت شغلی و اجتماعی و اقتصادی) معتقد شده‌ام، و مثل تو هم روشنفکرام، به آن هدف‌ها و شعارهای تو هم معتقدم، من هم دنبال این هستم که تبعیض و #ظلم را ریشه کن بکنیم، آزادی #انسان را تأمین بکنیم، دنبال مذهبی هستم که #فقر را و تضاد طبقاتی را براندازد، به دنبال مذهبی هستم که به انسان‌ها در همین دنیا نجات و آزادی دهد، و دنبال مسئولیتی هستم که در همین جهان #زندگی و #فرهنگ و #کمال برای همه فراهم آورد، و دنبال مذهبی هستم که ترازوی عدالت را در جامعه امروز، پیش از مرگ بر پا دارد، و برای همین هم هست که مسلمانم، و برای همین هم هست که #شیعه ام.

یکی از دانشجویان من با لحن گوشه داری گفت: #مذهب تشیعی را که تو اینجوری توجیه می‌کنی، واقعاً یک مذهب مترقی و انقلابی است؟ یا نه، به مصلحت آنرا این چنین توجیه می‌کنی؟ گفتم: چه مصلحتی...؟

آنچه مرا به مذهب و #تشیع می‌کشد یک حقیقت «عقلی و انسانی» است، نه مصلحتی اجتماعی و شخصی...!

من، نه به عنوان یک شیعه موروثی و متعصب مذهبی، که بعنوان یک انتلکتوئل مسئول و متعهد اجتماعی، روشنفکری مثل تو و با احساسات انسانی و آرزوهای مترقی ضد ارتجاعی و ضد طبقاتی که تو داری، معتقد شده‌ام و از راه تحقیق علمی و تاریخی و با شناخت مکتب #اسلام و #تاریخ اسلام و آشنایی با ادیان گذشته و ایدئولوژی‌های جدید، به این واقعیت عینی رسیده‌ام که تشیع، از نظر اعتقادی، مترقی‌ترین تلقی از "مکتب اسلام" و، از نظر #اجتماعی و #سیاسی، مترقی‌ترین #نهضت و مردمی‌ترین جناح در "تاریخ اسلام" بوده است.

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۲/ مذهب علیه مذهب
🔅″... به روشنی محسوس است که #اسلام دارد تولدی دوباره می‌یابد. عوامل این #بعثت اسلامیِ وجدان‌ها که عمق و دامنه‌ی بسیاری گرفته است متعدد است و اینجا جای طرح و تفسیرش نیست، اما، فکر می‌کنم موثرترین عامل، به بن‌بست رسیدن روشنفکران این عصر است و شکست #علم و ناتوانی ایدئولوژی‌ها و به ویژه، آشکار شدن نارسایی‌ها و کژی‌های #سوسیالیسم و مارکسیستی و سوسیال دموکراسی غربی است که امیدهای بزرگی در میان همه‌ی #انسان دوستان و #عدالت خواهان و جویندگان راه نجات نهایی #مردم برانگیخته بود و در نهایت به استالینیسم و مائوئیسم منجر شده یا رژیم‌هایی چون رژیم اشمیت و گی موله و کالاهان!

🔅و علم هم که به جای آن‌که جانشین شایسته‌تری برای #مذهب شود، که ادعا می‌کرد، سر از بمب اتم درآورد و غلام #سرمایه‌داری و زور و در نتیجه، از انسان جدید، بدبختی غنی و وحشی‌ای متمدن ساخت و #آزادی و #دموکراسی هم میدان بازی شد برای ترکتازی بی‌مهار #پول و #شهوت و غارت آزاد مردم و لجن مال کردن همه‌ی ارزش‌های انسانی...

🔅تمامیِ این تجربه‌های تلخ زمینه را برای «طلوع دوباره‌ی #ایمان» مساعد کرده است و انسان که هیچ‌گاه نمی‌تواند دغدغه‌ی «حقیقت‌یابی، حق‌طلبی و آرزوی فلاح» را در وجدان خویش بمیراند، در کوچه‌های علم، #ایدئولوژی، دموکراسی، آزادی فردی (#لیبرالیسم)، اصالت انسان (#اومانیسم بی‌ #خدا)، سوسیالیسم دولتی، #کمونیسم مادی (#مارکسیسم)، اصالت #اقتصاد (#اکونومیسم) و مصرف‌پرستی و #رفاه، به عنوان هدف انسان و فلسفه‌ی زندگی در #فرهنگ و نظام بورژوایی و بالاخره تکیه مطلق و صرف بر «تکنولوژی و پیشرفت» یعنی #تمدن و #آرمان نظام‌های معاصر… به بن‌بست رسید و با آن همه امید ایمان و شور اشتیاقی که در انتخاب این رهگذرهای خوش‌‌ آغاز بدانجام داشت، و هر کدام را به امید حقیقت و کمال و نجات، با پشت کردن به #خدا و از دست نهادن ایمان پیش گرفت و با #عشق و شتاب و فداکاری بسیار پیمود، سرش به سختی به دیوار مقابل خورد و یا از برهوت پریشانی و پوچی و ضلالت مطلق سر درآورد و #سوسیالیسم او را به #استبداد چند بعدی و دموکراسی به حاکمیت سرمایه و آزادی به بردگی پول و شهوت و حتی علم او را به انسلاخ از همه‌ی کرامت‌های انسانی و ارزش‌های متعالی وجودی و سلطه‌‌ی غول‌آسای #تکنولوژی بی‌رحم و قتال افکند...

🔅و طبیعی است که اندیشه‌ای بیدار و روح‌های آزاد و وجدان‌های سلیم و طاهر که هنوز مسخ نشده‌اند و انگیزه‌های اصیل #فطرت آدمی را در عمق وجود نوعی خویش نگاه داشته‌اند و آتش قدسی #حق و #حقیقت و #کمال و #فلاح در کانون دلشان خاموش و خاکستر نشده است، به خدا بازگردند و قندیل مقدسی را که در آن زینت عشق می‌سوزد و از منشور بلورینش خدا می‌تابد و هستی را و این شبستان #طبیعت را و اعماق پر گوهر فطرت و درون انسان را گرمی و روشنایی عشق و #آگاهی و #خودآگاهی می‌دهد و به همه چیز معنی می‌بخشد، دوباره در اندیشه و #روح و زندگی خویش بر افروزند و در تلاش آن باشند که این مشکلات حقیقت را بر سقف شبستان این عصر بیاویزند و این مصباح هدایت را فرا راه این نسل دارند و آینده را از پوچی و تباهی انسان و تمدن و فرهنگ و زندگی و علم و #هنر و کار انسان نجات دهند ...″

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
آخرین نامه به پدر استاد #محمدتقی_شریعتی