گروه شریعتی
572 subscribers
1.67K photos
555 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
💠 تفسیر معنوی از جهان

″... #جهان‌بینی من مبتنی بر يک تفسير معنوی از جهان است. هستی در نظر من نه دستگاهی مادی، بیشعور، بی هدف و پوچ، بلكه يك پيکره زنده و حساس و خود آگاه و معقول و دارای نیروی اراده، علم، آرمان، و آفرینندگی است و بنابراین بر اساس يك طبیعت از مجموعه هماهنگ پدیده‌ها و نمودها ( آیه ) با نظام دقیق علمی تشکیل شده و متوجه به هدف عالی متعالی ای است که بسوی آن در حرکت تکاملی است.
#انسان یکی از عناصر تشکیل دهنده‌ی این طبیعت است و یکی از اعضاء این پیکره‌ی عظیم و بنابراین نمی‌تواند پوچ و بی معنی، بی هدف و يك پديده تصادفی عبث باشد. وی بعلت وابستگیش به طبیعت ناچار با نظام و مسیر حرکت تکامل و هدف غائی آن هماهنگ شود . چون در سلسله‌ای تکاملی موجودات طبیعت، تکامل یافته‌ترین است و رسالت وجودی او سنگین است و مسئولیتش در خلقت دشوار و حساس.

در مکتب اعتقادی من، انسان نماینده‌ی خدا، جانشین وی، همانند وی و دارای خصائص اخلاقی خدا و امانت‌دار او، تعلیم یافته‌ی حقایق بوسیله‌ی او، مسجود همه فرشتگان بزرگ و کوچك و تمام هستی. بحر و بر، زمین و آسمان، همه مسخر اراده و علم و تكنيك او است و بالآخره خویشاوند ذاتی خدا است. مجموعه‌ی این تعبیرات و اصطلاحات رمزی، این حقیقت را می‌خواهد نشان دهد که در میان همه پدیده‌های هستی تنها موجودی است که دارای چهار خصوصیت ممتازی است که خداوند دارا است :
۱- آگاهی
۲- اراده (#آزادی، اختبار قدرت انتخاب)
۳- آرمان
۴- آفرینندگی!

این خصوصیات بهمان اندازه که وی را در برابر طبیعت حاکمیت و توانائی می‌بخشد، او را در برابر آن اراده‌ی آگاه آفریننده‌ی مطلق و مافوق انسان و حاکم بر هستی، یعنی «روح و شعوری» که معجزه‌ی حرکت و نظم و حیات از او سر می‌زند مسئول می‌سازد.

این است که انسان نه همچون انسان #ماتریالیسم و #ناتورالیسم و #دترمی‌نیسم و #سوسيولوژیسم، درخت بی اراده‌ای است که در متن طبیعت یا جامعه‌اش می‌روید به اقتضای عوامل مادی محیط و بی دخالت خویش، و نه همچون انسان #اگزیستانسیالیسم و #لیبرالیسم و #رادیکالیسم و #اومانیسم اراده‌ی آزاد خودآگاهی است که در این جهان عناصر و طبیعت مادی مرده آواره و بی مسئولیت و غریب و بیگانه با هستی و عاری از زیبائی و خیر افتاده است. بلکه اراده‌ی آگاهی است دارای قدرت انتخاب و آفرینندگی و ساختن سرنوشت خویش و در عین حال در برابر هستی، مسئول ...″

📚 معلم علی‌شریعتی
مجموعه آثار ۴ / بازگشت به خویشتن

@Shariati_Group
"... من،
اگر با این فرهنگ پیوند نمی‌داشتم،
اگر رازِ شرق و روحِ شرق،
در جانم،
تپش نداشت،
و اگر #اسلام را نمی‌شناختم،
اگر تشیع،
در خونِ من،
گرمای #عشق را جاری نکرده بود،
و انسانی بودم، بیگانه و بریده،
از همه‌ی این سرچشمه‌ها،
کسی چون دیگران در غرب،
در آمریکای لاتین،
بی‌شک،
آرزوهایم این بود:
" #سوسیالیسم، #اگزیستانسیالیسم، و #عشق ".
" #عدالت، انسانیت، و پرستش".
هیچ کدام را،
به تنهائی،
انتخاب نمی‌کردم.
زیرا،
از این سه،
از هیچ کدام نمی‌توانستم چشم پوشید.
آرزو می‌داشتم که،
هر سه را با هم می‌داشتم..."


📚 معلم علی‌شریعتی
مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی‌خود / ص ۳۵۵

@Shariati_Group
″... #اگزیستانسیالیسم در برابر #ماتریالیسم دیالکتیک، که #انسان را موجودی بازیچه جبر #تاریخ می‌داند و در برابر #ناتورالیسم، که انسان را یک شنی طبیعی می‌شناسد، و در برابر جبر، که انسان را بازیچه قوانینی که در دسترس او نیست معرفی می‌کند، و در برابر #مارکسیسم که می‌پندارد تنها با حل شدن سیستم اقتصادی تمام رنج‌های بشری حل خواهند شد و همه‌ی آمال بشری تحقق پیدا خواهند کرد، و در برابر مکتب‌های نیهیلیستی و بدبینی‌های مبتنی بر پوچی مطلق عالم - مکتب‌هایی که در قرون ۱۹ و ۲۰ برای بشریت عرضه می‌کنند، عالی‌ترین مکتب هاست. دیدیم که #علم، بعد از اینکه #مذهب را از جامعه راند و رسالت رهبری بشریت را برای خودش عنوان کرد، جنگ‌های بزرگ جهانی را براه انداخت و بعد به یک دستگاه اداره تولید و مصرف کالاهای اقتصادی تبدیل شد و نوکر صنعت شد، نه نوکر «حقیقت» و بقول برشت «علم فجيع‌تر و رسواتر از کلیسای قرون وسطی شکست خورد». در سال ۱۹۳۳ علم به این صورت در آمده بود. مذهب هم به آن صورت از جامعه‌ی اروپائی رخت بربسته بود و از همه مهم‌تر، انسان گرفتار یک زندگی‌ای شد که در جمله‌ی «فدا کردن آسایش برای ساختن وسائل آسایش» خلاصه می‌شود.
برای انسانی که به چنین گرفتاری‌ای دچار شده و در چنین وضعی و در چنین جو بیمارگونه غیرانسانی که انسان گرفتارش است و در برابر آن مکتب‌های قرن ۱۹ که انسان امروز را نمی‌فهمند(چون نسلی که بعد از جنگ پیدا شده، به مکتب دیگر و رسالت دیگری نیازمند است)، اگزیستانسیالیسم بزرگ‌ترین ارزش علمی و انسانی‌اش اینست که - برخلاف مارکسیسم، ماتریالیسم و ناتوراليسم - انسان را آزاد اعلام می‌کند و مسئول خودش وسازنده و تربیت کننده‌ی ماهیت خودش معرفی می‌نماید.
تا اینجا از همه‌ی مکتب‌ها به نیاز انسان بیچاره‌ی امروز بهتر پاسخ می‌دهد، ولی از آنجا که در برابر «انسان متعالی» و همچنین برای نجات انسان از این گردونه ابلهانه‌ی «تناسخی - بودائی» صنعتی هیچ راهی و هیچ مسئولیتی و هیچ الگوی مطلقی، که همه‌ی انسان‌ها به آن #ایمان داشته باشند و در برابر آن احساس مسئولیت جدی کنند، ارائه نمی‌دهد، مکتب ضعیفی است...″

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۴ / اگزیستانسیالیسم

@Shariati_Group
″… من در یک سطح بسیار معمولی و ساده، چند سال پیش درباره قصه آدم فکر می‌کردم و بیش از پنجاه نکته تازه که این نکته‌های تازه هر کدام صفتی از صفات خاص نوع بشر را نشان می‌داد، از این قصه استخراج کردم و بعد با علوم انسان‌شناسی جدید در این صد، صد و پنجاه سال اخیر و همچنین با مکتب‌های مختلف اصالت #انسان از یونان باستان تا کنون (آخرین آن‌ها سارتر و کنتی و کی‌یر که‌گارد (می‌باشد) که این‌ها معتقد به اصالت بشر و اصالت انسان هستند) مقایسه کردم و بعد به یک نتیجه‌ای رسیدم که برای من خیلی شورانگیز بود و این‌را در یکی دو کنفرانس که راجع به #اگزیستانسیالیسم، به فارسی و فرانسه دادم، گفتم: یکی از اتهامات و بزرگترین اتهامی که غرب به مکتب #اسلام و #مذهب اسلام می‌زند، «فاتالیسم اسلامی» است، یعنی اعتقاد به حقارت آدمی و این‌که اسلام به گونه‌ای قضا و قدر و سرنوشت را معتقد است که برای خود بشر در آن اراده‌ای و مسئولیتی نمی‌ماند و ناچار این اعتقاد، انسان زبون و ذلیل می‌آفریند. بنابراین بزرگترین تهمتی که در قرن‌های اخیر به اسلام زده می‌شود، این است که اسلام انسان را قضا و قدری و برده ناتوان و بی‌اراده مشیتی که دست انسان نیست، می‌سازد و چون مسئولیت و اراده را از بشر سلب کرده، انسان را در حد حیوان و گیاه که بی‌مسئولیت و بی‌اراده هستند، پائین آورده. در صورتی که #فلسفه خلقت انسان یا خلقت آدم در اسلام، به گونه‌ای روشن تشریح شده و نشان می‌دهد که انسان موجودی دارای اراده و مسئولیت مستقل است و این اراده شخص انسان حتی در برابر اراده خداوند عرضه و معرفی می‌شود. این‌که انسان در بهشت علیرغم فرمان خداوند میوه ممنوع را می‌خورد و #عصیان می‌کند و بعد بر اساس این عصیان به زمین تبعید می‌شود و به وسیله خداوند محکوم می‌شود، کاملاً نشان می‌دهد که انسان در اسلام موجودی دارای اراده و مسئولیت خاص انسانی است و می‌تواند حتی در برابر نظام کائنات و حتی در برابر فرمان خداوند عصیان کند، چنان‌که عصیان کرد و چنان‌که موجود انسان در فلسفه خلقت انسان به نام موجودی عصیانگر شناخته شده.

بنابراین عصیان در برابر خداوند که در داستان آدم به آن روشنی هست، نشان می‌دهد که، اسلام انسان را هم مسئول و هم دارای اراده می‌داند و این مسئولیت و این اراده نشان می‌دهد که، تهمت غربی‌ها علیه اسلام- که در اسلام انسان اراده ندارد- واهی است. گذشته از این، در این فلسفه خلقت، نشان داده است که انسان از دو عنصر متناقض ساخته شده؛ انسان، بنا به فلسفه خلقت آدم در #قرآن، موجودی است (که از) جامعه دو نقیض، دو اقصای متناقض و متضاد با هم، ساخته شده. آدم از (یک‌طرف) از پلیدترین و پست‌ترین و متعفن‌ترین ماده (از حماء مسنون، از یک گل متعفن بدبو، از یک رسوب، و از خاک)، آفریده می‌شود (و از طرف دیگر) #روح خداوند به عنوان مظهر عالی‌ترین، پاک‌ترین، لطیف‌ترین، مطلق‌ترین و مستعد تکامل تا مرحله مطلق (روح خداوند به این معناست)، در درون این آدم دمی‌ده می‌شود.

بنابراین آدم (انسان) در اسلام مساوی است با لجن به اضافه‌ی روح خداوند. فاصله‌ی میان آدم‌ها را هم می‌بینیم که از این حد و این فاصله- پست‌ترین مرز و متعالی‌ترین مرز ممکن در عالم وجود- در نوع انسان هست...″

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی‌خود ص۲۳۳
″... وقتی که #انسان به وسیله «جبر» نفی می‌شود، ديگر در این حالت نفی‌کننده هر چه باشد فرق نمی‌کند؛ زیرا که دیگر «انسان» منتفی است. انسانی که #عشق و اراده و #آگاهی و #قدرت دارد و می‌تواند بسازد و بیافریند و خداگونه‌ایست در زمین، وقتی‌که این عنوان از او نفی شد، دیگر چه به وسیله «جبر علمی» باشد و چه به وسیله «قدر الهی»، در هر حال «انسان مرده» است!

▫️انسان از دید «ایستوریسم» (Historisme)، چنان‌که #هگل می‌گوید و چنان‌که بینشی از #اگزیستانسیالیسم می‌گوید «برآیند جبری جریان‌هایی است که از گذشته به هم گره خورده و او را ساخته‌اند». بنابراین، من به وسیله جریان‌هایی که از گذشته ادامه داشته است، سر به هم داده و شده‌ام «من»؛ و بی این و غیر این، نمی‌توانم چیزی باشم؛ چرا که من ساخته تاریخی هستم که در آن #تاریخ نمی‌توانم دخالت کنم؛ پس در «خود» نمی‌توانم دخالت کنم و بنابراین «من» هیچ چیز نیستم!

▫️بر حسب «سوسیولوژیسم» (Sociologisme) روابط جمعی است که آدمی را می‌سازد: انسان گیاهی است که در زمینی به نام «جامعه» می‌روید! چگونه؟ درست آنچنان‌که آب و هوا و زمین جامعه اقتضا می‌کند؛ نه آنچنان‌که خود، می‌خواهد؛ زیرا «خود» و «می‌خواهد»ش هر دو میوه‌ای جبری است، روئیده از جامعه. بنابراین «خود» در سرنوشت نمی‌تواند دخالت داشته باشد، چون «خود» چیزی جز انعکاس جامعه نیست!
«او» «جمع» را نساخته، بلکه این «جمع» است که «او» را ساخته است! انسان در سوسیولوژیسم هم منتفی است.

▫️در «ناتورالیسم» (Naturalisme)، که جبر دیگری است، طبیعت انسان را می‌سازد، می‌رویاند و می‌میراند، بدان‌گونه که خربزه را یا شاه‌توت را! آدمی کوچکترین دخالتی در ساختمان خود ندارد، چرا که او چیزی است مانند سایر پدیده‌های طبیعت، که از آب و هوا و جغرافیا روئیده است. اینست «منتفی شدن» آدمی به وسیله «جبر طبیعت»، یعنی #ناتوریسم.

▫️اما «الیناسیون» به وسیله «ماتریالیسم» (Matérialisme): انسان به وسیله #ماتریالیسم از خویشتن ساقط می‌شود؛ چرا که در ماتریالیسم، مجموعه‌ای از عناصر سر به هم داده‌ایست که کیفیت سر به هم دادنش، کیفیت انسانی او را می‌سازد. انسانی که خود را یک پدیده «جبر مادی» حس کند، از خود بیگانه شده است؛ خود را به عنوان «اراده»یی «آگاه» و «سازنده» و «انتخاب‌کننده» نمی‌یابد، انسان «شیء» می‌شود، یک شیء مادی، طبیعی، تاریخی، اجتماعی و وراثتی!

▫️این علوم و این فلسفه‌هاست که انسان را ذلیل و خاضع می‌کند یا #مذهب، که انسان را در فلسفه خلقت، خداگونه می‌شناسد و برخلاف همه فرشتگان و همه اشراف کائنات، باید معبود فرشتگان باشد و همه فرشتگان مقرب بپای او بیفتند؟

▫️آیا این علوم و فلسفه‌هاست که آدمی را در بند کرده است یا مذهب، که قدرت عصیان را در انسان، علی‌رغم دستور و اراده خداوند، اعتراف می‌کند و انسان را «سازنده»، «آگاه»، «عالم» و «برگونه خدا»، یعنی دارای اراده مستقلِ توانا و آفریننده‌ای می‌داند که به کوشش «علم» و به کوشش «روح»، و به تلطیف «معنا» و «تکامل خویش»، می‌تواند هر چه بیشتر به شکل «اراده مطلق» در آید یا به آن نزدیکتر شود؟

▫️کدام یک جلال و قداست و ارزش عظیم انسانی را اعتراف می‌کنند؟
ما روشنفکریم، یعنی ترجمه و قول و تحکم علمی و دستور فکری و بخشنامه و امثال این‌ها نباید ملاک قضاوت ما باشد. باید بیندیشیم، فکر کنیم و قضاوت کنیم...″

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۵/ انسان بی‌خود