مهران صولتی
6.46K subscribers
125 photos
36 videos
20 files
482 links
دانش آموخته دکترای جامعه شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

@mehran_solati : ارتباط با نویسنده

https://instagram.com/solati_mehran
Download Telegram
🖌 اولین و شاید مهمترین تفاوت میان "مردم انگیزی فریبکار" با "مردم گرایی شریعتی" این است که مردم انگیزان همواره دست اندرکار تقدیس مردم برای دستیابی به اهداف خود هستند در حالی که شریعتی همزمان مردم را" طرح" و" نقد "می کند. لذا ادبیات شریعتی مشحون از نقد نارسایی های جامعه از جمله خرافه گرایی و سطحی نگری مردم است در حالی که مردم انگیزان به عکس می کوشند تا برای جذب فریبکارانه مردم همواره بر کارهای نادرست آنان صحه بگذارند!

🖌 دومین تفاوت میان این دو رویکرد این است که در حالی که " مردم انگیزان فریبکار" برای دستیابی به اهداف خود همواره بر تامین نیازهای اقتصادی مردم و بسیج آنها حول حاجات اولیه تاکید می ورزند، " مردم گرایی شریعتی" آمیخته با دغدغه ارتقاء فرهنگی و اندیشگی مردم است. شریعتی با وجود تاکید بسیار بر اهمیت اقتصاد در زندگی روزمره مردم هرگز ایشان را در حد کسانی پایین نمی آورد که به جز نیازهای اولیه خود دغدغه های انسانی دیگری نداشته و صرفا به امروز خود می اندیشند!

🖌 سومین تفاوت میان " مردم انگیزان فریبکار" و " مردم گرایی شریعتی" این است که دسته اول همواره مردم را بازیچه مطامع خود در کشاکش رقابت های سیاسی می سازند در حالی که شریعتی تمام هستی خود را بر سر دفاع از مردم می نهد! شریعتی هیچ گاه نکوشید تا از نردبان مردم بالا رفته و آنها را قربانی خود سازد در حالی که بسیاری از مردم انگیزان پس از انقلاب همواره با سر دادن شعار حمایت از توده و خلق، کوشیدند تا از مردم چماقی برای کوبیدن مخالفان خود بتراشند. زندگی سراسر محنت شریعتی و فرزندانش گواهی روشن بر وجود این تفاوت است!

🖌 چهارمین تفاوت میان دو رویکرد این است که " مردم انگیزان فریبکار" معمولا برای دستیابی به اهداف خود مردم را دسته بندی شده و شقه شقه می پسندند در حالی که " مردم گرایی شریعتی" مردم را یک کل یکپارچه تلقی می کند. بنابراین در حالی که عوام فریبان مدام در حال اختلاف افکنی میان اقشار مختلف مردم هستند شریعتی همواره از ضرورت وحدت میان آحاد جامعه حتی شیعیان و اهل تسنن سخن می گوید! اتحادی که می تواند به مردم در مواجهه با قدرت مسلط توانی دوباره ببخشد!

🖌 پنجمین اختلاف میان" مردم انگیزان فریبکار" و " مردم گرایی شریعتی" این است که در حالی که رویکرد اول به ویژه در سال های اخیر بر تخدیر، مصرف و استراحت مردم از مسیر افزایش یارانه ها تاکید می ورزد، شریعتی مردم را به تلاش بی پایان جهت تحول آفرینی در جامعه دعوت می کند! از همین رو می کوشد تا با معرفی امامان شیعه به عنوان الگوهایی زمینی از احساس مسئولیت توام با تلاش گری، جامعه را در جهت پویایی و بالندگی برانگیزد!

🔹 نکته پایانی: در روزگاری که " اصلاحات حکومت محور" بن بستی شگفت انگیز را تجربه می کند، فقدان حضور رهایی بخش مردم در عرصه سیاست بیش از پیش خود را نمایان ساخته است! از همین رو آموزه های مردم گرایانه شریعتی می تواند برای " اصلاحات جامعه محور" به عنوان گزینه ای آلترناتیو در شرایط موجود همچنان الهام بخش باشد!

@solati_mehran

#شریعتی
#مردم
Audio
سخنرانی مهران صولتی در همایش" بازخوانی اندیشه شریعتی و آینده تفکر در ایران" - تهران- سوم آذرماه ۹۷

#شریعتی
@solati_mehran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹 گزارش صدا و سیمای خراسان رضوی درباره نقش شریعتی ها در تحقق انقلاب اسلامی در گفت و گو با مهران صولتی
@solati_mehran

#شریعتی
#صدا_و_سیما
🔹 چرا شریعتی همچنان الهام بخش است؟

@solati_mehran

مهران صولتی

🌱 امروز ۲۹خرداد مصادف با چهل و دومین سالگرد در گذشت دکتر علی شریعتی است. در طول این چهاردهه کمتر شخصیتی در ایران توانسته تا این حد به محور مناقشات تبدیل شود. کتاب های بسیاری درباره آرای وی نوشته شده و جلسات بسیاری حول نقد و بررسی اندیشه های وی بر پا شده ولی هیچ گاه گرد غبار و کهنگی بر وجود او ننشسته است. درست است که از سه گانه آثار او یعنی اسلامیات، اجتماعیات و کویریات، هم اکنون سومی بیشتر خوانده می شودولی نوعی پویایی در آثار وی به چشم می خورد که می تواند همچنان برای نسل امروز الهام بخش و درس آموز باشد.

🔹شریعتی" تنها "بود و با تنهایی خود انس داشت. تنهایی برای او نه یک تحمیل، بلکه یک انتخاب بود. تنهایی برای او یک امکان بود تا در ژرفای روح سترگ خود غور کند و به دریافت های عمیقی در مورد خود و مردم برسد. کویر و گفت و گوهای تنهایی تنها دو دستاورد آشتی شریعتی با خود بود. نسل امروز به جد نیازمند انس گرفتن با خویش است، در روزگاری که رسانه ها و شبکه های اجتماعی، فرصتی برای با خود بودن برای ایشان باقی نگذاشته اند. نسل امروز اگر هم با خود تنها می شود برای گریز از با خانواده بودن است نه اشتیاق به ساختن و پروردن خود!

🔹شریعتی خود را ساخت. با تراشیدن کژی های شخصیتی خود از رهگذر گفت و گو با خویشتن، به" خود آیینی" رسید. سنت، قدرت و مدرنیته به عنوان سه دیگری بزرگ، او را به تقلید و تبعیت از خود فرا می خواندند ولی شریعتی به " دگرآیینی " یک " نه " بزرگ گفت. او با اعتماد به نفسی که زاییده آشنایی عمیق با این سه منبع مستحیل کننده شخصیت آدمی بودند، به نوعی" فردگرایی اخلاقی " دست یافت که می توانست میان فرد و جامعه آشتی برقرار کند. او به همان شدتی که از تحمیل های جامعه می گریخت، با انتخابی خودآگاهانه به سوی ایفای مسئولیت های اجتماعی خود در قبال دردهای مردم شتافت و توانست در دگرگونی جامعه نقش آفرینی کند!

🔹شریعتی به ما آموخت که در بطن یک پدیده می توان تناقضاتی را یافت که ظرفیت هایی برای حرکت ایجاد کند ( دیالکتیک هگلی). می توان از دین سنتی و تخدیر کننده خوانشی رهایی بخش بدست داد، و مدرنیته همچنان که می تواند از طریق" مصرف"، ما را به بند بکشد، از طریق تقویت" فردگرایی" هم می تواند در ما کانون های مقاومت ایجاد کند. می توان در میان میل شدید به همرنگی، همچنان" متفاوت" دید و" متفاوت" زیست. شریعتی به ما نگاهی ژرف و عمیق بخشید تا مدافع و مخالف یک جانبه سنت و مدرنیته نباشیم. او از ما دعوت کرد که به تلفیقی میان این دو بیندیشیم که می تواند برای جامعه راه گشا باشد!

🔹شریعتی یک تحول دائمی بود. یک سیلان مداوم. یک ساختن و شدن بی سرانجام. حرکت از " بودن " ، در مسیر " شدن"، و همین بود که شریعتی هر روز نوتر و تازه تر می شد. شخصیت چند وجهی شریعتی زاییده باز گذاشتن دریچه ذهن اش به روی تمامی تجربه ها و آموزه ها بود. شریعتی روح خود را سانسور نکرد. می دانست که شرط لازم برای غنی شدن خواندن، خواندن و خواندن همه آثار موجود است، بی آنکه هراس داشته باشد که "بهداشتی" عمل نکرده است. شریعتی نشان داد که انسان شدن جز از مسیر آزادی اندیشه ها دست یافتنی نیست!

@solati_mehran

#شریعتی
🔹 به کارنامه فکری شریعتی چگونه نگاه کنیم؟

@solati_mehran

مهران صولتی

شریعتی از بختیارترین روشنفکران و نخبگان زمانه ماست. بیشتر از این نظر که هرگز یاد و خاطره او از اذهان محو نشده و اندیشه های او همچنان محل گفت و گو است اگر چه کمتر از گذشته! در میان آثارش هم اگر چه فروغ اسلامیات و اجتماعیات اش آشکارا کاستی پذیرفته ولی کویریات او با غنای بالای تجربه های اگزیستانسیل همچنان جذاب و خواندنی جلوه می کند. در همه سال های بعد از انقلاب تا کنون شریعتی به مثابه منشوری متبلور شده که به تناسب قبض و بسط رویدادهای داخلی و خارجی، رنگ های متفاوتی از خود تابانده است. همچنان برخی از روحانیت او را دشمن اسلام می انگارند، لیبرال ها او را فاشیست و بی توجه به آزادی می خوانند، سرخوردگان از اصلاح او را معلم انقلابی بی فرجام می نامند، و توسعه گرایان او را بی اعتنا به انحراف کشور از مسیر توسعه تلقی می کنند. دوستان شریعتی هم به سیاق گذشته منتقدان او را به نخواندن یا کژخواندن آثار او متهم می کنند. روشن است که هیمنه عاطفی، تاثیر شگرف شخصیتی و مظلومیت او در دوران بعد از انقلاب بیش از همه در آزردگی دوستان شریعتی نسبت به برخی نقدهای وارد شده موثر بوده است. اما پرسش اصلی همچنان این است که؛ چگونه باید به کارنامه فکری شریعتی نگاه کنیم؟ به نظر می رسد هر پاسخی به این سئوال باید نکات زیر را مورد توجه قرار دهد:

🔺 پرسش های شریعتی همچنان پرسش های زمانه ماست: واقعیت این است که روزگار ما با دوران شریعتی تفاوت های جدی کرده است ولی برخی پرسش های او همچنان برای ما مطرح است؛ نسبت ما با غرب، نقد سنت، قدرت و مدرنیته، امکان تجدید تجربه های وجودی و در نهایت نسبت ما با گذشته تاریخی خود از این قبیل اند، ولی واضح است که برخی از پاسخ های او مانند انقلاب، بازگشت به خویشتن و دموکراسی متعهد نمی توانند برای جامعه امروز اقناع کننده باشند. بنابراین باید فارغ از پاسخ های شریعتی، پاره ای از پرسش های او را به دستمایه ای برای گفت و گو پیرامون بحران های موجود تبدیل کرد.

🔺 حساسیت نسبت به پیامدهای ناخواسته اندیشه ها: شریعتی در وضعیتی غیرعادی، در جامعه ای بسته و در کوران محدودیت های طاقت فرسا به نظریه پردازی پرداخت. همین باعث شد که او به کژکارکردهای برخی از اندیشه های خود اشراف نیابد. به طور مثال اگر چه نزد او ایدئولوژی عبارت از نوعی خودآگاهی انسانی- اجتماعی بود ولی می توانست به غیریت سازی های کاذب با مخالفان هم بینجامد، یا اینکه دعوت بی پروا از دین برای ورود به عرصه عمومی می تواند به نظام سازی سیاسی در جهت خلاف اندیشه های اولیه منجر شود. به نظر می رسد شریعتی نتوانست پیش بینی دقیقی از توازن آینده نیروهای اجتماعی با برخی پیامدهای ناخواسته اندیشه های اش داشته باشد.

🔺 نقد شریعتی همراه با درک زمانه او: بختیاری دیگر شریعتی این است که نقد او می تواند به پیشرفت فکری جامعه منجر شود، همان امکانی که دیری است از پاره ای از متفکران رسمی شده مانند مطهری سلب شده است. اما در این میان باید روزگار شریعتی را همدلانه فهم کرد. چیرگی گفتمان انقلاب، الهیات رهایی بخش و بومی گرایی جهان سومی مولفه هایی بودند که روزگار متفاوتی را در دهه پنجاه ایران رقم زده و حتی بسیاری از روشنفکران چپ را هم پیرامون ایده انقلاب اسلامی یکپارچه ساخته بودند. در این میان البته امتیاز شریعتی عبارت از صداقت و استقامت بر مسیر خود بود. بنابراین اگر قرار است کژکارکردهای اندیشگی شریعتی نقد شود انصاف آن است که سهم بقیه روشنفکران و روحانیان هم در مساله نظام سازی آینده در آن دوران نقادی شود.

🔺 شریعتی به مثابه سرمایه ای ارزشمند: چه با شریعتی موافق باشیم یا مخالف، او از اندک سرمایه های بی بدیل زمانه ماست. طرفداران شریعتی هم باید بدانند که نقد او می تواند به بالندگی بیشتر او بینجامد. همچنان که نقدهای عبدالکریم سروش بر شریعتی در دهه هفتاد به زایندگی بیشتر حوزه اندیشگی ایران منجر شد. حتی همه دیدیم که اتهام ساواکی بودن شریعتی هم در آن فضای پرطراوت چون کف روی آب به سرعت از عرصه عمومی محو شد. از همین رو است که باور داریم شریعتی به دلیل جذابیت های عمومی همچنان می تواند به انگیزه ای برای ایجاد گفت و گوهایی پیرامون مسائل امروز جامعه ما تبدیل شود. نیازی نیست که ما هم مانند او بیندیشیم، کافی است از سرمایه اندیشه او برای روزآمد کردن همان اندیشه ها بهره گیریم.

🔹 نکته پایانی: امروز دیگر تردیدی نیست که اگر شریعتی عمر درازتری می یافت در بسیاری از بنیادهای فکری خود تجدیدنظر می کرد. کسی که از صالحی نجف آبادی و حکیمی خواسته بود که در حیات و ممات اش آثار او را بازخوانی و اصلاح کنند با دگماتیسم و انجماد فکری بیگانه است. بنابراین باید او را جست و جو گری در مسیر شدن( تعبیر بهشتی) دانست که تعصبی نسبت به آن چه دریافته بود نداشت.

@solati_mehran

#شریعتی
Forwarded from اتچ بات
🎧 شریعتی؛ روشنفکر متهم!

🔹 مهران صولتی در این سخنرانی با مقایسه نقش روشنفکرانی مانند طالبوف، بازرگان و شریعتی با یکدیگر به توضیح این مساله می پردازد که چگونه طرح نابهنگام مفهوم برابری در فقدان قانون و آزادی تثبیت شده در ایران، مسیر کشور را به جای پیگیری توسعه، تغییر داد!

@solati_mehran

#شریعتی
#بازرگان
#طالبوف
Forwarded from اتچ بات
🎧 شریعتی و اقتدارگرایی!

🔹 مهران صولتی در این سخنرانی ضمن بررسی انتقادهای مخالفان شریعتی که او را به ضدیت با دموکراسی متهم می کنند، به معرفی عناصر دموکراتیک و رهایی بخش در آموزه های او می پردازد.

کافه ویرگول
۲۸ خرداد ۹۹

@solati_mehran

#شریعتی
#دموکراسی
#اقتدار_گرایی
Audio
🔹 شریعتی و مدرنیته؛ یک مواجهه پر تناقض!

مهران صولتی در این سخنرانی به نکات زیر اشاره می کند:

🔺 روایت کلاسیک از مدرنیته

🔺 روایت متاخر از مدرنیته

🔺 شریعتی به کدام روایت از مدرنیته باور داشت؟

🔺 شریعتی در کجا از همراهی با مدرنیته باز ماند؟

🔺 چرا مواجهه شریعتی با مدرنیته پارادوکسیکال بود؟

@solati_mehran

#شریعتی
#مدرنیته
Forwarded from مهران صولتی
🔹 به کارنامه فکری شریعتی چگونه نگاه کنیم؟

@solati_mehran

مهران صولتی

شریعتی از بختیارترین روشنفکران و نخبگان زمانه ماست. بیشتر از این نظر که هرگز یاد و خاطره او از اذهان محو نشده و اندیشه های او همچنان محل گفت و گو است اگر چه کمتر از گذشته! در میان آثارش هم اگر چه فروغ اسلامیات و اجتماعیات اش آشکارا کاستی پذیرفته ولی کویریات او با غنای بالای تجربه های اگزیستانسیل همچنان جذاب و خواندنی جلوه می کند. در همه سال های بعد از انقلاب تا کنون شریعتی به مثابه منشوری متبلور شده که به تناسب قبض و بسط رویدادهای داخلی و خارجی، رنگ های متفاوتی از خود تابانده است. همچنان برخی از روحانیت او را دشمن اسلام می انگارند، لیبرال ها او را فاشیست و بی توجه به آزادی می خوانند، سرخوردگان از اصلاح او را معلم انقلابی بی فرجام می نامند، و توسعه گرایان او را بی اعتنا به انحراف کشور از مسیر توسعه تلقی می کنند. دوستان شریعتی هم به سیاق گذشته منتقدان او را به نخواندن یا کژخواندن آثار او متهم می کنند. روشن است که هیمنه عاطفی، تاثیر شگرف شخصیتی و مظلومیت او در دوران بعد از انقلاب بیش از همه در آزردگی دوستان شریعتی نسبت به برخی نقدهای وارد شده موثر بوده است. اما پرسش اصلی همچنان این است که؛ چگونه باید به کارنامه فکری شریعتی نگاه کنیم؟ به نظر می رسد هر پاسخی به این سئوال باید نکات زیر را مورد توجه قرار دهد:

🔺 پرسش های شریعتی همچنان پرسش های زمانه ماست: واقعیت این است که روزگار ما با دوران شریعتی تفاوت های جدی کرده است ولی برخی پرسش های او همچنان برای ما مطرح است؛ نسبت ما با غرب، نقد سنت، قدرت و مدرنیته، امکان تجدید تجربه های وجودی و در نهایت نسبت ما با گذشته تاریخی خود از این قبیل اند، ولی واضح است که برخی از پاسخ های او مانند انقلاب، بازگشت به خویشتن و دموکراسی متعهد نمی توانند برای جامعه امروز اقناع کننده باشند. بنابراین باید فارغ از پاسخ های شریعتی، پاره ای از پرسش های او را به دستمایه ای برای گفت و گو پیرامون بحران های موجود تبدیل کرد.

🔺 حساسیت نسبت به پیامدهای ناخواسته اندیشه ها: شریعتی در وضعیتی غیرعادی، در جامعه ای بسته و در کوران محدودیت های طاقت فرسا به نظریه پردازی پرداخت. همین باعث شد که او به کژکارکردهای برخی از اندیشه های خود اشراف نیابد. به طور مثال اگر چه نزد او ایدئولوژی عبارت از نوعی خودآگاهی انسانی- اجتماعی بود ولی می توانست به غیریت سازی های کاذب با مخالفان هم بینجامد، یا اینکه دعوت بی پروا از دین برای ورود به عرصه عمومی می تواند به نظام سازی سیاسی در جهت خلاف اندیشه های اولیه منجر شود. به نظر می رسد شریعتی نتوانست پیش بینی دقیقی از توازن آینده نیروهای اجتماعی با برخی پیامدهای ناخواسته اندیشه های اش داشته باشد.

🔺 نقد شریعتی همراه با درک زمانه او: بختیاری دیگر شریعتی این است که نقد او می تواند به پیشرفت فکری جامعه منجر شود، همان امکانی که دیری است از پاره ای از متفکران رسمی شده مانند مطهری سلب شده است. اما در این میان باید روزگار شریعتی را همدلانه فهم کرد. چیرگی گفتمان انقلاب، الهیات رهایی بخش و بومی گرایی جهان سومی مولفه هایی بودند که روزگار متفاوتی را در دهه پنجاه ایران رقم زده و حتی بسیاری از روشنفکران چپ را هم پیرامون ایده انقلاب اسلامی یکپارچه ساخته بودند. در این میان البته امتیاز شریعتی عبارت از صداقت و استقامت بر مسیر خود بود. بنابراین اگر قرار است کژکارکردهای اندیشگی شریعتی نقد شود انصاف آن است که سهم بقیه روشنفکران و روحانیان هم در مساله نظام سازی آینده در آن دوران نقادی شود.

🔺 شریعتی به مثابه سرمایه ای ارزشمند: چه با شریعتی موافق باشیم یا مخالف، او از اندک سرمایه های بی بدیل زمانه ماست. طرفداران شریعتی هم باید بدانند که نقد او می تواند به بالندگی بیشتر او بینجامد. همچنان که نقدهای عبدالکریم سروش بر شریعتی در دهه هفتاد به زایندگی بیشتر حوزه اندیشگی ایران منجر شد. حتی همه دیدیم که اتهام ساواکی بودن شریعتی هم در آن فضای پرطراوت چون کف روی آب به سرعت از عرصه عمومی محو شد. از همین رو است که باور داریم شریعتی به دلیل جذابیت های عمومی همچنان می تواند به انگیزه ای برای ایجاد گفت و گوهایی پیرامون مسائل امروز جامعه ما تبدیل شود. نیازی نیست که ما هم مانند او بیندیشیم، کافی است از سرمایه اندیشه او برای روزآمد کردن همان اندیشه ها بهره گیریم.

🔹 نکته پایانی: امروز دیگر تردیدی نیست که اگر شریعتی عمر درازتری می یافت در بسیاری از بنیادهای فکری خود تجدیدنظر می کرد. کسی که از صالحی نجف آبادی و حکیمی خواسته بود که در حیات و ممات اش آثار او را بازخوانی و اصلاح کنند با دگماتیسم و انجماد فکری بیگانه است. بنابراین باید او را جست و جو گری در مسیر شدن( تعبیر بهشتی) دانست که تعصبی نسبت به آن چه دریافته بود نداشت.

@solati_mehran

#شریعتی
Audio
🔹 شریعتی یا جزنی؛ کدام یک آینده ایران را دقیق تر پیش بینی کردند؟

مهران صولتی در این سخنرانی کوتاه به مقایسه روایت های علی شریعتی و بیژن جزنی از پیش بینی آینده ایران پس از انقلاب می پردازد.

کافه ویرگول
سوم تیر ۱۴۰۰

@solati_mehran

#شریعتی
#جزنی
🔹 چرا در ایران امروز اراده ها به تغییر نمی انجامند؟

@solati_mehran

مهران صولتی

#اپیزود_اول: نیم قرن پیش علی شریعتی با طرح ایده های رادیکال خود درباره تشیع علوی، خودآگاهی انقلابی، رنسانس مذهبی و پروتستانتیسم اسلامی موفق شد اندیشه های خود را به گفتمان غالب در جامعه آبستن تغییر دهه پنجاه ایران تبدیل نماید. انقلاب ۵۷ در بستر چنین گفتمانی متولد شد!

#اپیزود_دوم: سه دهه پیش عبدالکریم سروش با ارائه اندیشه های خود که مبتنی بر درک عصری از دین، ترجیح مدیریت علمی بر مدیریت فقهی، و اهمیت‌ بخشیدن به نقش علم و عقل در مناسبات اجتماعی بود توانست موج جدید روشنفکری دینی را به گفتمان غالب دهه هفتاد تبدیل کرده و نقش مهمی در زایش جنبش اصلاحات ایفا نماید!

اکنون اما حدود یک دهه است که جامعه ایران از فقدان ایده های تحول آفرین رنج می برد. اندیشه هایی که قادر باشند با تبدیل شدن به گفتاری هژمون، موجد بسیج عمومی و تغییرات معنادار در زیست جمعی ایرانیان شوند. این یادداشت می کوشد تا برخی از علل موثر در سترونی جامعه ایران در آفرینش این نوع از ایده ها را فهرست نماید:

فضای نامساعد جهانی: ایرانیان به عنوان ساکنان یک کشور پیرامونی همواره از امواج تفکر جهانی تاثیر پذیرفته اند. در این میان شریعتی و سروش بسیار بخت یار بودند که توانستند این تاثیرات را به نحو موفقی جذب و تئوریزه نمایند. دنیایی که شریعتی در آن می زیست مشحون از الهیات رهایی بخش، افق گشایی های سوسیالیسم، و همزمان با زمانه جنگ سرد و ظهور جنبش های ضد امپریالیستی بود. سروش به عکس در روزگار افول مارکسیسم، قامت افراشتن لیبرالیسم ،فروپاشی شوروی و انزوای انقلابی گری پای به عرصه نهاد. امتیاز هر دو اما فرصت جویی مناسب از تحولات جهانی، بومی کردن ایده های رایج زمانه و آفرینش نوعی گفتمان غالب بود. اینک اما افزایش نابرابری های جهانی، ظهور ملی گرایی افراطی، افول کلان روایت ها و رشد بنیادگرایی دینی چشم انداز تحولات مثبت را تیره ساخته است!

تحلیل رفتن طبقه متوسط: مهمترین حاملان ایده های تحول گرا دانشجویان و فرهنگیان یا همان طبقه متوسط هستند. شریعتی و سروش از این اقبال برخوردار بودند که در دوران بالندگی این طبقه در ایران فعالیت می کردند. سیاست های اقتصادی شاه در دهه چهل با رهبری درخشان تیم علینقی عالیخانی در وزارت اقتصاد که منجر به نوسازی کشور شد نقش مهمی در فربه شدن این طبقه در ایران ایفا کرد. در دوران پس از جنگ هم سیاست های توسعه اقتصادی هاشمی رفسنجانی منجر به بالندگی و شکوفایی طبقه متوسط پس از انقلاب شد. روزگار احمدی نژاد اما روند گذشته معکوس شد و افول این طبقه آغاز شد. شاید بتوان دهه نود خورشیدی را بدترین دوران برای طبقه متوسط نامید که به دلیل افزایش تحریم ها و گسترش فقر بخشی از آن ها به طبقه فرودست پیوستند!

افول نقش روشنفکران: اگر تقسیم بندی فوکو در مورد دو نوع روشنفکر عام و خاص را بپذیریم باید اذعان کنیم که اکنون با پدیده انقراض روشنفکران عام یعنی همان کسانی مواجه هستیم که قادر بودند با اظهار نظر در بسیاری از حوزه ها نقش منتقدانه خود در قبال سنت و قدرت را در بسیاری از جوامع ایفا نمایند. در ایران اما طی دو دهه گذشته؛ تخصصی شدن هر چه بیشتر عرصه دانش‌، افول کلان روایت هایی همچون آزادی، حقیقت و عدالت در مقابل امواج پست مدرنیته، و افول نقش جهانی روشنفکران موجب سترونی تولید ایده های تحول آفرین توسط این بخش از کنش گران و اندیشه ورزان شده است. البته میل جامعه به عملگرایی هر چه بیشتر نیز در افول نقش روشنفکران در ایران موثر بوده است!

سقوط سرمایه اجتماعی: جامعه شناسان دو مولفه پیوند و اعتماد را اجزای تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی می دانند. از این منظر افزایش پیوندهای اجتماعی شهروندان می تواند به تقویت اعتماد عمومی در جامعه منجر شود‌. در چنین بستری می توان انتظار داشت که ایده های امیدبخش و تحول آفرین هم قادر باشند کنش های موثر و مداومی را در جامعه ایجاد نمایند. امروزه اما شاهد سقوط سرمایه اجتماعی در جامعه هستیم. از یک سو مشارکت ستیزی هدفمند نظم سیاسی موجود باعث تشکل گریزی شهروندان شده و از طرف دیگر سست شدن پیوندهای اجتماعی موجبات افول اعتماد نسبت به گروه های مرجع و حاملان ایده های تحول آفرین از جمله روشنفکران را فراهم آورده است!

https://instagram.com/solati_mehran

#روشنفکران
#شریعتی
#سروش
Audio
🔹 کژخوانی تاریخ: نقد روایت علی شریعتی از رنسانس و پروتستانتیسم!

مهران صولتی در این سخنرانی ضمن نقد روایت شریعتی از تاریخ اروپا، در چهار بخش به پرسش های زیر پاسخ داده است:

🔺 رنسانس چرا و چگونه در اروپا به وقوع پیوست؟

🔺 علل شکل گیری و ویژگی های پروتستانتیسم چه بود؟

🔺 روایت شریعتی از رنسانس و پروتستانتیسم چه کاستی هایی دارد؟

🔺 چرا شریعتی دچار کژخوانی از تاریخ اروپا شد؟


@solati_mehran

#شریعتی
#رنسانس
#پروتستانتیسم
Audio
🔹 شریعتی و انقلاب: چرا روشنفکران دهه چهل و پنجاه به انقلاب گراییدند؟

مهران صولتی در این سخنرانی با تشریح ویژگی های:

تحولات ایران دهه های ۴۰ و ۵۰

فضای جهانی دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰

سپهر روشنفکری ایران پیشا انقلاب

به تحلیل دلایل گرایش روشنفکران ایران به انقلاب می پردازد

زمان فایل: ۳۰ دقیقه
مکان: دفتر انجمن اسلامی معلمان سبزوار

@solati_mehran

#شریعتی
#انقلاب
🔹 شریعتی در آینه تاملات امروز 🔹

@solati_mehran

مهران صولتی


با گذشت چهل و پنج سال از درگذشت علی شریعتی اکنون به نظر می رسد که مواجهه با این شخصیت از دو ویژگی برخوردار شده است؛ نخست این که گذشت این نیم قرن اسباب تاریخی شدن ناگزیر او را فراهم آورده است. امری که از شدت حب و بغض ها نسبت به او کاسته و نقد آرای اش را آسان تر ساخته است. اما از سوی دیگر گذشت زمان از وجه الهام بخش بودن شخصیت شریعتی کاسته و او را در زمره دیگر مشاهیر تاریخی قرار داده است. اتفاقی که از تاثیر گذاری روانی او بر جوانان به شدت کاسته است. حال با لحاظ کردن این دو نکته چگونه قرار است شریعتی را در افق امروز مورد خوانش قرار دهیم؟ تاملات زیر به این پرسش، پاسخ می دهند:

تلاش برای تلفیق سه فرهنگ: روشنفکران افرادی هستند که قادرند بر شکاف میان سنت و مدرنیته حرکت کرده و نوعی سنتز میان این دو پدیده ایجاد نمایند. با توجه به حضور همزمان سه فرهنگ؛ ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت در ایران امروز اکنون هیچ ضرورتی بیش از ایجاد تلفیقی هم افزا میان این سه وجه وجود ندارد. امری که باید از حوزه تحمیل و مصادره حکومت ها خارج، و سرنوشت آن به تلاش های تئوریک روشنفکران و انتخاب گری آزادانه مردم سپرده شود. از همین رو مواجهه انتقادی با هر کدام از این ابعاد و مولفه های تشکیل دهنده آن ها می تواند تداوم تلاشی قلمداد شود که شریعتی کوشید تا با نقد سنت، قدرت و مدرنیته به آن نائل آید. امری که البته برای او کامیابی ها و ناکامی هایی را به ارمغان آورد!

توجه به پیامدهای ناخواسته رفتارها: برخی جامعه شناسی را؛ " دانش مطالعه پیامدهای ناخواسته رفتارها" دانسته اند. تاریخ یکصد سال اخیر ایران اما با وقوع سه نهضت یا انقلاب مشحون از اراده گرایی، رمانتیسیسم، بی توجهی به ساختارهای مولد استبداد و بی اعتنا به توازن قوای سیاسی گره خورده است. غفلت از اهمیت مقوله "امنیت" در انقلاب مشروطه، ارزیابی نادرست از قدرت ائتلاف دربار- روحانیت در نهضت ملی شدن نفت، و بالاخره خوش بینی مفرط نسبت به جایگاه روشنفکران در تحقق " اسلام منهای روحانیت" در انقلاب اسلامی موجب شد که پیامدهای رفتارها کاملا برخلاف نیت ها رقم خورد. در حقیقت روشنفکر مسئول کسی است که آموزه های خود را با پیش بینی برخی از پیامدهای آن عرضه نماید!

دشواری اصلاحات در زمانه انقلاب: بخش مهمی از منتقدان نابهنگام بودن انقلاب در سال ۵۷ به دلایلی از جمله پیشرفت اقتصادی کشور، رشد طبقه متوسط، حضور سازنده ایران در مناسبات جهانی و آغاز یک انقلاب صنعتی کوچک در ایران اشاره کرده و بر مفهومی به نام "پارادایم" به عنوان عامل مهم شکل گیری انقلاب چشم می پوشند. پارادایم همان الگوی حاکم بر ذهن کنش گرانی است که در پی تاثیر پذیری از تحولات جهانی، انقلاب را امری بدیهی و اصلاح را نوعی سازش زبونانه تلقی می کردند. جنگ ویتنام، جنبش دانشجویی می ۱۹۶۸ اروپا، جنبش زنان، جوانان و اقلیت ها در کنار نفوذ فزاینده روشنفکرانی هم چون سارتر، مارکوزه و فوکو از مولفه های اساسی این پارادایم بودند!

اولویت آزادی بر برابری: در ایران منورالفکران لیبرال، بر قانون و آزادی تاکید می کردند و روشنفکران سوسیالیست، انقلاب و برابری را مهم می انگاشتند. انقلاب اسلامی و تجربه چهل ساله جمهوری اسلامی اما نشان داد که آرمان های گروه اول از استحکام و واقع بینی بیشتری برخوردار بوده است. بدون حاکمیت قانون، نهادهای تضمین کننده آن و وجود آزادی برای نقد ناکارآمدی ها نمی توان انتظاری برای توسعه یافتگی داشت. این در حالی است که روشنفکران عموما چپ زده پیش از انقلاب بدون توجه به وجود ساختارهای مولد استبداد از جمله دولت رانتیر و اقتصاد نفتی به دنبال ایجاد انقلابی برای نیل به برابری بودند. نتیجه اما نشان داد که آزادی بر برابری اولویت داشته و روشنفکران به بیراهه رفته بودند!

@solati_mehran

#شریعتی
#تاملات
#آزادی
#برابری
Audio
🔹 چرا کاراکتر علی شریعتی در دهه پنجاه جذاب بود؟

مهران صولتی در این سخنرانی که در مزینان زادگاه دکتر شریعتی ایراد شده است راز جذابیت وی در دوران ظهورش را در سه محور بررسی می کند:

🔺 شخصیت شریعتی:

همراه با خاطراتی از عبدالعلی بازرگان، هادی هانیکی، صالحی نجف آبادی، هاشم آقاجری و دانشجویان شریعتی در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد

🔺 پیام شریعتی واجد چه جذابیت هایی بود؟

🔺 چرا زمانه ای که شریعتی در آن می زیست جذاب بود؟

زمان فایل: ۲۲ دقیقه
مکان: مزینان سبزوار
۲۹ خرداد ۱۴۰۱

@solati_mehran

#شریعتی
#مزینان
🔹 آیا شریعتی مقصر وضع موجود است؟

بخش اول

@solati_mehran

مهران صولتی


بسیاری علی شریعتی را مقصر وضع موجود دانسته و او را شایسته لعن و نفرین می شمارند. برخوردی که آشکارا عصبی و گفت و گو ناپذیر به نظر می رسد. از همین رو بهتر است که ابتدا تاریخ چهاردهه گذشته را به چهار دوره متفاوت تقسیم کرده و سپس از نقش شریعتی در پدید آمدن وضعیت موجود سراغ بگیریم:

۱- مقطع انقلاب ۵۷: شریعتی بدون تردید معلم انقلاب اسلامی بود و این از فراوانی تصاویر او در کنار تصاویر آیت الله خمینی قابل استنتاج است. انقلاب اسلامی با نصاب مشارکتی بالاتر از انقلاب فرانسه و روسیه یعنی ۱۰ درصد جمعیت کشور (چارلز کورزمن) به پیروزی رسید و مردم آن را مطلوب خود تصور می کردند. نام گذاری بسیاری از خیابان ها، مدارس و کتابخانه ها به نام شریعتی نشان از قدرشناسی ایرانیان نسبت به او داشت.

۲- مقطع دهه ۶۰: در این دوره سخن گفتن از شریعتی هزینه بسیار داشت. برگزاری مراسم یادمان او در دانشگاه ها ناممکن بود. برخی از شاگردان او راهی زندان، و فرزندان او به ناچار ساکن فرانسه شدند. حداقل چهار اثر او امکان چاپ نیافته و بسیاری دیگر هم از شائبه سپرده شدن به تیغ سانسور مصون نماندند. در مجموع دهه شصت روزگار سختی برای طرفداران شریعتی محسوب می شد.

۳- مقطع سازندگی و اصلاحات: این دو دوره بهترین ایام شکوفایی اندیشه شریعتی بود. باز شدن فضای فرهنگی- سیاسی کشور به رشد فزاینده طرح اندیشه های شریعتی منجر شد و همایش های دانشگاهی، ویژه نامه های مطبوعاتی و امکان چاپ آثار باقی مانده شریعتی در کنار استقبال گسترده جوانان نشان از آن داشت که بسیاری شرایط جدید را مولود اندیشه او و نحله روشنفکری دینی می دانند.

۴- مقطع دهه ۹۰ : اقتصاددانان این دوره را دهه گمشده اقتصاد ایران می دانند. میانگین رشد اقتصادی صفر، نافرجام ماندن برجام، افزایش تحریم ها، خروج از مدار توسعه، گسترش فقر، مهندسی انتخابات، ایجاد محدودیت برای فضای مجازی، دومینوی اعتراضات خیابانی، بحرانی شدن بسیاری از چالش ها، احساس بی آینده‌گی و ناامیدی از بهبود اوضاع از مهمترین ویژگی های این دوره به شمار می آید.

حال باید از کسانی که شریعتی را مقصر وضع موجود می دانند پرسید که مرادشان کدام دوره است؟ در آغاز انقلاب و دوران اصلاحات شریعتی به گواه شمارگان آثارش محبوب ترین روشنفکر ایرانی محسوب می شد. او الهام بخش بسیاری از جوانان برای ادامه تحصیل در رشته جامعه شناسی بود و نقد سایر روشنفکران بر اندیشه های اش با استقبال فزاینده دانشگاهیان روبرو می شد.

اما اگر مرادشان از وضع موجود دهه ۹۰ است باید به این پرسش ها دقیق تر پاسخ گویند: کدام ایده های شریعتی در نحوه حکمرانی کنونی نقش آفرین است؟ رهبران جمهوری اسلامی به تاثیر پذیری از کدام یک از اندیشه های شریعتی اذعان می کنند؟ کدام یک از شاگردان شریعتی در زمره مسئولین نظام سیاسی موجود هستند؟ کدام گرامی داشت حکومتی در سالگرد درگذشت او برگزار می شود و ...

@solati_mehran

#شریعتی
#بخش_اول
🔹 آیا شریعتی مقصر وضع موجود است؟

بخش دوم

@solati_mehran

مهران صولتی


شریعتی در دورانی می زیست که اندیشه چپ مارکسیستی گفتمان غالب جهان به ویژه در کشورهای جهان سوم به شمار می رفت. انقلابی گری، جهان گستری، ایدئولوژی اندیشی، ستیزه گری، و رهایی بخشی نیز از مولفه های دیگر این گفتمان محسوب می شدند.

شریعتی در دورانی می زیست که دین نقش پررنگی در روابط اجتماعی جامعه ایران ایفا می کرد؛ پژوهش آینده نگری؛ مجید تهرانیان و علی اسدی در دهه پنجاه نشان می دهد که چگونه ارزش های دینی در زیر پوست جامعه از رشدی فزاینده برخوردار شده بودند.

شریعتی شخصیتی رمانتیک داشت و به آینده فعالیت های خود بسیار خوش بین بود. استقبال گسترده جوانان از حسینیه ارشاد نیز او را دچار این باور ساخته بود که نوعی رنسانس اسلامی در حال وقوع است که می تواند به تحقق اسلام منهای روحانیت بینجامد.

شریعتی مهمترین هدف خود را بیداری جامعه و پیروزی بر رقیب قدرتمندی به نام مارکسیسم می دانست، از همین رو کوشید تا دین را از پستوی خانه ها خارج و به عرصه عمومی وارد کند. ارائه خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از تشیع به جوانان مسلمان هویت بخشید و آن ها را از اردوگاه مارکسیسم خارج کرد.

برخی از جامعه شناسان بررسی پیامدهای ناخواسته کنش های جمعی را مهمترین وظیفه جامعه شناسی می دانند. شریعتی اگر چه به دنبال برپایی حکومت اسلامی نبود ولی نمی دانست که کشاندن بی پروای دین به عرصه عمومی می تواند پیامد ناخواسته ای به نام قدرت گرفتن روحانیت را به همراه داشته باشد.

شریعتی به توازن قوای نیروهای سیاسی در ایران دهه پنجاه بی اعتنا بود. روحانیت از بالاترین سازمان یافتگی در شبکه مساجد برخوردار بود و رهبری آیت الله خمینی برای نهضت انقلابی هر روز بلا منازع تر می شد. بیژن جزنی تئوریسین مارکسیست با واقع بینی شانس روحانیت را برای دستیابی به قدرت در دوران پساانقلابی زیاد می دانست.

اندیشه های شریعتی حاوی نقد همزمان سنت، قدرت و مدرنیته بوده و نمی توانند پشتوانه برپایی و تداوم حکومت دینی قرار گیرند. از سوی دیگر نقش پررنگ؛ آزادی، برابری، اقتدارستیزی، شک آفرینی، کنش گری، و شجاعانه اندیشیدن در آثار شریعتی از عناصری هستند که هیچ حکومتی نمی تواند با آن ها بر سر مهر باشد.

🔹 نکته پایانی: شاید بتوان قصورهای شریعتی را از جنس چیزهایی دانست که او ندید چرا که رادیکالیسم در ایران رشدی فزاینده داشت، فضای بسته سیاسی امکان گفت و گوی آزاد را سلب کرده بود، و براندازی تنها راهبرد مبارزه محسوب می شد. شرایطی که موجب شده بود تا توان نقد، تدقیق و بازاندیشی نظریات روشنفکران از جمله شریعتی منتفی شود. بدون تردید اگر شریعتی عمر درازتری می یافت به مهمترین ناقد آثارش تبدیل می شد.

@solati_mehran

#شریعتی
#بخش_دوم
🔹 شریعتی چه چیزهایی را دید و چه چیزهایی را ندید؟

@solati_mehran

مهران صولتی


علی شریعتی را می توان تاثیرگذارترین روشنفکر ایران معاصر نامید. برخی او را دردمندی می دانند که با هنرمندی توانست خوانشی از اسلام ارائه کند که تفاوتی آشکار با قرائت روحانیان داشت، و گروهی دیگر او را انسان ناصادقی می انگارند که توانست با زبان سحار و نبوغ ادبی خویش مذهب را آرایش و آن را در یک بسته بندی جذاب و فریبنده به مخاطبان عمدتا جوان خود ارائه کند. کارنامه پرمناقشه شریعتی اما مشحون از نقاط قوت و ضعف است و ما در این یادداشت برآنیم که نگاهی بیفکنیم بر چیزهایی که شریعتی دید و چیزهایی که ندید:

عاملیت را دید ولی ساختار را ندید: شریعتی اراده گرا بود و عزم ساختن جان و جهانی نو را داشت. او از انسان سازی آغاز کرد تا بعد از آن جامعه ساخته شود. تاکید بر عاملیت در آموزه های او پررنگ و فربه است. او اگر چه آدمیان را بندی چهار زندان طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن می دید ولی افق رهایی را به کمک اراده و ایمان روشن می یافت. شریعتی اما در عمل ساختارهای محدود کننده را ناچیز می دید و تصوری از این که محدودیت ها چگونه می توانند بر اراده ها قید و بند گذاشته و سکون و جمود را باز تولید کنند نداشت.

انقلاب را دید ولی بعد از انقلاب را ندید: شریعتی شیفته انقلاب بود و برای تحقق آن اهتمام فراوان داشت. او اگر چه انقلاب را پیش از آگاهی فاجعه می دانست و نوعی تحول ژرف در فکر و فرهنگ مسلمانان را مدنظر داشت ولی از آن جا که نه یک آکادمیسین دانشگاهی بلکه یک روشنفکر انقلابی بود آموزه های اش آشکارا دلالت های سیاسی یافت. به رغم ارجمندی انقلاب نزد شریعتی اما او کمتر به دوران بعد از انقلاب می اندیشید. این که با فروکش کردن امواج اولیه نیروها چگونه بر اساس پیشینه، سازماندهی و جایگاه خود در توازن قوای سیاسی به تقسیم سهم خواهند پرداخت.

هویت را دید ولی حقیقت را ندید: شریعتی مارکسیسم را رقیب اسلام می دانست و توفیق اش در جذب جوانان را نگران کننده می یافت. به باور شریعتی خوانش های سیاه از تشیع، سکون و رکود را بر شیعیان تحمیل کرده بودند و او بر آن بود که با معرفی تشیع سرخ، تحول آفرین و دگرگون ساز باشد. شریعتی کوشید تا مصالح جذاب مارکسیسم را در معماری اسلام سیاسی به کار گرفته و به جوانان مسلمان هویت انقلابی ببخشد. بنابراین در رقابت با مکتب قدرتمند رقیب دغدغه شریعتی بیشتر هویت بود تا حقیقت. خوانش گزینشی از تاریخ اسلام و شخصیت های آن نیز در همین راستا انجام شد.

امت را دید ولی ملت را ندید: شریعتی با پیروی از سید جمال به دنبال دردهای امت اسلام بود نه ملت ایران. همین بود که در آموزه های او مسائل ایران از جمله توسعه نامتوازن، پیامدهای اصلاحات ارضی، فرمایشی شدن انتخابات، و شخصی شدن قدرت سیاسی هرگز به اندازه دغدغه های امت اسلام مانند اوضاع فلسطین، هجوم دین ستیزانه مارکسیسم، حاکمیت تشیع صفوی و از خودبیگانگی مسلمانان در قبال فرهنگ غرب پررنگ و پرتعداد نبود‌. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم که شریعتی بیش از ملت ایران به امت اسلام می اندیشید.

روحانی را دید ولی روحانیت را ندید: شریعتی ارتباط نزدیکی با برخی از روحانیان انقلابی داشت و به آینده آن ها خوش بین بود. همچنین او با تمایز نهادن میان تاریخ اروپا و اسلام روحانیت به مثابه یک طبقه را به رسمیت نمی شناخت و برای آن ها امکانی برای رهبری آینده ایران نمی دید. بیژن جزنی تئوریسین چریک ها اما بر خلاف او دیدگاهی واقع بینانه نسبت به روحانیت داشت و برای آن ها در آینده پساانقلابی شانس رهبری می دید. شریعتی اما نماند تا دوران بعد از انقلاب را ببیند که چگونه روحانیت به مثابه منسجم ترین گروه اجتماعی به قدرت رسید و سرنوشت ایرانیان را از سر نوشت.

@solati_mehran

#شریعتی
#روحانیت
#انقلاب
Audio
شریعتی و از خودبیگانگی مضاعف!


🔹 مهران صولتی در یادمان چهل و هفتمین سالگرد دکتر علی شریعتی به نقد نظریات او درباره از خودبیگانگی، و مباحث زیر پرداخت:

به چه معنا شریعتی دچار از خودبیگانگی مضاعف بود؟

جامعه ایران در دوران شریعتی چه مسائل اجتماعی داشت؟

شریعتی واجد چه دغدغه‌های ذهنی در روزگار خود بود؟

زمان فایل: ۳۷ دقیقه
۲۱ خرداد ۱۴۰۳

@solati_mehran

#شریعتی
#ازخودبیگانگی_مضاعف
🔹 شریعتی چه چیزهایی را دید و چه چیزهایی را ندید؟

@solati_mehran

مهران صولتی


علی شریعتی را می‌توان تاثیرگذارترین روشنفکر ایران معاصر نامید. برخی او را دردمندی می‌دانند که با هنرمندی توانست خوانشی از اسلام ارائه کند که تفاوتی آشکار با قرائت روحانیان داشت، و گروهی دیگر او را انسان ناصادقی می‌انگارند که توانست با زبان سحار و نبوغ ادبی خویش مذهب را آرایش و آن‌را در یک بسته‌بندی جذاب و فریبنده به مخاطبان عمدتا جوان خود ارائه کند. کارنامه پرمناقشه شریعتی اما مشحون از نقاط قوت و ضعف است و ما در این یادداشت برآنیم که نگاهی بیفکنیم بر چیزهایی که شریعتی دید و چیزهایی که ندید:

عاملیت را دید ولی ساختار را ندید: شریعتی اراده‌گرا بود و عزم ساختن جان و جهانی نو را داشت. او از انسان‌سازی آغاز کرد تا بعد از آن جامعه ساخته شود. تاکید بر عاملیت در آموزه‌های او پررنگ و فربه است. او اگر چه آدمیان را بندی چهار زندان طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن می‌دید ولی افق رهایی را به کمک اراده و ایمان روشن می‌یافت. شریعتی اما در عمل ساختارهای محدود کننده را ناچیز می‌دید و تصوری از این‌که محدودیت‌ها چگونه می‌توانند بر اراده‌ها قید و بند گذاشته و سکون و جمود را باز تولید کنند نداشت.

انقلاب را دید ولی بعد از انقلاب را ندید: شریعتی شیفته انقلاب بود و برای تحقق آن اهتمام فراوان داشت. او اگر چه انقلاب را پیش از آگاهی فاجعه می‌دانست و نوعی تحول ژرف در فکر و فرهنگ مسلمانان را مدنظر داشت ولی از آن.جا که نه یک آکادمیسین دانشگاهی بلکه یک روشنفکر انقلابی بود آموزه های‌اش آشکارا دلالت های سیاسی یافت. به رغم ارجمندی انقلاب نزد شریعتی اما او کمتر به دوران بعد از انقلاب می‌اندیشید. این که با فروکش کردن امواج اولیه نیروها چگونه بر اساس پیشینه، سازماندهی و جایگاه خود در توازن قوای سیاسی به تقسیم سهم خواهند پرداخت.

هویت را دید ولی حقیقت را ندید: شریعتی مارکسیسم را رقیب اسلام می‌دانست و توفیق اش در جذب جوانان را نگران کننده می‌یافت. به باور شریعتی خوانش‌های سیاه از تشیع، سکون و رکود را بر شیعیان تحمیل کرده بودند و او بر آن بود که با معرفی تشیع سرخ، تحول آفرین و دگرگون ساز باشد. شریعتی کوشید تا مصالح جذاب مارکسیسم را در معماری اسلام سیاسی به کار گرفته و به جوانان مسلمان هویت انقلابی ببخشد. بنابراین در رقابت با مکتب قدرتمند رقیب دغدغه شریعتی بیشتر هویت بود تا حقیقت. خوانش گزینشی از تاریخ اسلام و شخصیت‌های آن نیز در همین راستا انجام شد.

امت را دید ولی ملت را ندید: شریعتی با پیروی از سید جمال به دنبال دردهای امت اسلام بود نه ملت ایران. همین بود که در آموزه های او مسائل ایران از جمله توسعه نامتوازن، پیامدهای اصلاحات ارضی، فرمایشی شدن انتخابات، و شخصی شدن قدرت سیاسی هرگز به اندازه دغدغه‌های امت اسلام مانند اوضاع فلسطین، هجوم دین‌ستیزانه مارکسیسم، حاکمیت تشیع صفوی و از خودبیگانگی مسلمانان در قبال فرهنگ غرب پررنگ و پرتعداد نبود‌. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم که شریعتی بیش از ملت ایران به امت اسلام می‌اندیشید.

روحانی را دید ولی روحانیت را ندید: شریعتی ارتباط نزدیکی با برخی از روحانیان انقلابی داشت و به آینده آن‌ها خوش بین بود. هم‌چنین او با تمایز نهادن میان تاریخ اروپا و اسلام روحانیت به مثابه یک طبقه را به رسمیت نمی‌شناخت و برای آن‌ها امکانی برای رهبری آینده ایران نمی‌دید. بیژن جزنی تئوریسین چریک‌ها اما بر خلاف او دیدگاهی واقع‌ بینانه نسبت به روحانیت داشت و برای آن‌ها در آینده پساانقلابی شانس رهبری می‌دید. شریعتی اما نماند تا دوران بعد از انقلاب را ببیند که چگونه روحانیت به مثابه منسجم‌ترین گروه اجتماعی به قدرت رسید و سرنوشت ایرانیان را از سر نوشت.

@solati_mehran

#شریعتی
#روحانیت
#انقلاب