نیازستان
1.57K subscribers
792 photos
107 videos
132 files
234 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#حال_خوب

..دلیلش صرفا در#درون من است
#بیرون فقط حال مرا خراب میکند
چون ساخته ی من نیست
باید ببندم تمام پنجره هایی را که رو به تصاویر زشت و خبرهای بد بازمیشوند.

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#قصه_های_من_وباران

پاییز است فصل سرماخوردگی و تب.
باران تب دارد و زهرترین تلخهای جهان، بیماری فرزند است.
چه دقتی داشته اند ایرانیان باستان که #بیماری را نتیجه ی بودن #اهریمن دانسته اند.

کلافه است. تب دارد، آبریزش دارد میگوید:
- نمیخواهم اشکم بیاید، سرم داغ باشد..

+ خب باباجان، بیمار شده ای، سوپ و شلغم و دارو بخوری، انشالله خوب میشوی..

- من از بیماری بدم میاید. باید برود برود برود..
و دستهایش را با تحکم تکان میدهد..

+ حتما میرود عمرم، دعامیکنم برود.
بیا بیا کمی شلغم بخور تبَت برود #پایین

فکر میکند. مُردد، سپس با خشم میگوید:
- نه نمیخواهم تبم برود #پایین!!

حیران میپرسم:چرا عمرم؟

- دوست ندارم #امیرعلی تب بگیرد..

+ (؟!؟!؟!)

یاخدااااااا #امیرعلی کودک شش ساله ی همسایه ی طبقه ی #پایین است

نفسم بند آمده. با#لرزخنده میگویم:
+ خب کجا برود پس؟!

نگاهی به سقف میاندازد؛
پیرمردی با همسرش در طبقه ی بالای ماست..

دستهایش را به سمت در میگیرد؛

- بابایی، تب باید برود برود #بیرون.
از پله ها هم برود بیرون، خانه ی کسی هم نرود😭😭😭

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
آه ازین راه که دروی خطری نیست که نیست..

#شیخ_صنعان_روزگارما
یا؛
#سیاوش_درآتش_مانده

نکته: این یادداشت صرفا یک قرائت از داستان #دکترنجفی است آنهم بخشی از آن..

۱- در فرهنگ معرفتی ایران و از منظر بزرگان عارف آن، هرآنچه در #بیرون اتفاق می افتد #اشارتی است به چیزی در #درون.
جهان انعکاس تصاویر ذهنی و پژواک صداهای روان ماست.
پس هرآنچه در #منظر شما اتفاق می افتد ریشه ای، دانه ای و... پایه و مایه ای در ما دارد.
۲- یکی از حکایات شگفت این فرهنگ که #عطارنیشابوری طی حدودا چهارصد بیت جاودانه کرده است حکایت #شیخ_صنعان یا #سمعان یا... است.
من روایتی نمایشی ازین داستان را در نمایش رادیویی #ازسی_مرغ_تا_سیمرغ ارائه داده ام که میتوان شنید.
۳- داستان مغفول #شیخ_صنعان برخلاف ظاهر ساده اش بسیار پیچیده است وگرنه اینهمه مورد توجه قرار نمیگرفت.
۴- داستان چنین آغاز میشود؛
شیخ صنعان پیر عهد خویش بود
در کمال از هرچه گویم بیش بود

شیخی شگفت که پنجاه سال عبادت کرده بود و صاحب علم بود عمل، موشکاف ودارای کرامات و مقامات و.. با اینهمه شبی در خواب دید از مسجدالحرام به روم رفته و آنجا مشغول سجده بر یک بت است،شیخ ذکی و زکی دانست این اشارتی است از عالم غیب و #عقبه ای است دشوار #وما_ادریک_ماالعقبه... عقبه ای که باید ازآن عبور کرد وگرنه گویا هیچ راهی طی نشده است.
شیخ همراه چهارصد مریدمعتبر از دیار اسلام به سرزمین شرک و کفر رفت ودر آنجا #بر #منظری دختری ترسا دید که هم #این_داشت_وهم_آن
شیخ دلداده ی او شد و مریدان پراکندند. شیخ تمام اندوخته ی پنجاه ساله به باد داد تا با بجا آوردن شروط لعبت روم به وصل دختر ترسا برسد؛
از یاران مسلم گسست و زنار بست، به مقام خوکبانی رسید و سبوی شراب بر دوش کشید آتش کفر میافروخت و مصحف میسوخت..و...
تا سرانجام شبی محمد مصطفی در خواب مریدی #خاص ظاهر شد؛
مصطفی را دید می آمد چو ماه
در برافکنده دو گیسوی سیاه..

مصطفی گفت ای به همت بس بلند
رو که شیخت را برون کردم زبند

در میان شیخ و حق از دیرگاه
بود گردی وغباری بس سیاه

آن غبار از را او برداشتم
در میان ظلمتش نگذاشتم..

شیخ زنار را چونان بندنافی برید و تولدی دوباره یافت تن و سر در چشمه ی توحید شست و ایمان راستین آورد..

صحنه های پایانی و جان دادن دخترترسا در دامان شیخ نو_مسلمان قیامتی است که باید دید دختر ترسا پس از شهادتین جان داد و باز به صد منزل از شیخ پیشی گرفت و..

۵- درباره ی #دکترنجفی طی سه_چهار روز بیشتر از چهل سال مدیریت و معلمی و..اش گفته اند و همه بنا به #جهان_درون خود این بیرون را دیده اند خود را روایت کرده اند.

۶- من به ابعاد نهان این اتفاق تلخ کاری ندارم فقط میدانم داستان همچون حکایت شیخ صنعان بسیار پیچیده است و باید بسیار بسیار دانشها داشت و بینشها تا کمَکی از آن را آشکار کرد..

اما برای من #نجفی آن خدمتگزار خوشنامی است که از #حرم_فرهنگ و دانش بیرون آمد وبه #روم_قدرت_ثروت روکرد تا سترگ ترین #عقبه ی زندگی اش را طی کند،او به همسرش گفته بود : مجبورم و باید این ازدواج صورت بگیرد.

در آن گردنه #قتلی صورت گفته (گناهی بسیار بزرگ)

شیخ صنعان روزگار ما البته مریدی #خاص دارد یا نه؟ نمیدانم. اما نیکمردی که همه بیشتر از پاکی اش میگویند به آتشی در افتاد #دین_سوز #دنیا_سوز و من به عنوان پرورده ی مکتب معرفتی #ایران_واسلام نمیتوانم ازین سرنوشت بهت_زده و غمگین نباشم.

سوای همه ی داستانها و احتمالات دنیایی من نگران #دین نجفی و #دین_خودم هستم.

من به این آتش شعله ور که هرکس از خرد و کلان دارد هیزمی بر آن میریزد نگاه میکنم، بیرون آمدن #سیاوش روزگار ما از آتش دارد طولانی میشود.

آیا #شیخ_صنعان مخروط مدیریتی این چهل سال با این کار زشت ( زمینه ها و اسبابش به کنار) باز توان توبه و مجال شستشو در چشمه ی ایمان را خواهد یافت؟

آیا سیاوش عرصه ی مدیریت از این آتش همگان افروخته ی ناچار بیرون خواهد زد؟!

الله اعلم..
فقط باز زمزمه میکنم؛
اللهم اجعل عاقبة امورنا خیرا

#محسن_یارمحمدی

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹