نیازستان
1.57K subscribers
792 photos
107 videos
132 files
234 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#درنگ_عربی
#غادة_السمان

كن كالحزن يا حبيبي،
وامكث معي.

------- ترجمه؛
اندوه شو محبوب من
و با من
بمان
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#شعرستان

#بامداد(احمد_شاملو)

نمی خواستم نام چنگیز را بدانم
نمی خواستم نام نادر را بدانم
نام شاهان را
محمد خواجه و تیمور لنگ
نام خفت دهندگان رانمی خواستم و
خفّت چشندگان را.

می خواستم نام تو را بدانم

وتنها نامی را که می خواستم بدانم
ندانستم.

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#درنگ_عربی
#محمود_درویش - عاشقانه‌ها


شدّت على يدي
و وشوشتني كلمتين؛
- أعزّ ما ملكته طوال يوم -

" سنلتقي غدا "

و لفّها الطريق

حلقت ذقني مرتين !
مسحت نعلي مرتين
أخذت ثوب صاحبي...
و ليرتين...
لأشتري حلوى لها و قهوة مع حليب!

*

وحدي على المقعد
و العاشقون يبسمون...
و خافقي يقول:
و نحن سوف نبتسم !

*

لعلّها قادمة على الطريق...
لعلّها سهت...
لعلّها ... لعلّها

و لم تزل دقيقتان !

*
النصف بعد الرابعة
النصف مرّ
و ساعة ... و ساعتان
و امتدت الظلال
و لم تجيء من وعدت
في النصف بعد الرابعة...

----------- برگردان: محسن یارمحمدی

دستم را فشار داد
لب بر گوشم نهاد و
دو کلمه نجواکرد:
- عزیزترین چیزی را که در تمامی روز به‌کف آوردم -
« تا فردا »
و خیابانش
از دیده‌ نهان کرد

دوبار
گونه‌هایم را تراشیده‌ام
دوبار
کفشهایم را برق انداخته‌ام
پیراهن دوستم را قرض گرفته‌ام
و مقداری پول هم
تا برایش
شیرینی ، قهوه و کمی شیر بخرم

نشسته‌ام تنها
روی صندلی حالا
و عشاق لبخند می‌زنند
دلهره‌ام می‌گوید:
« ما نیز به‌زودی لبخند می‌زنیم»


- شاید در راه است...
- نکند فراموش کرده‌است...
- نکند ... نکند ...

و نمی‌گذرند این دقیقه‌ها

- « سی دقیقه پس از چهار »
سی دقیقه گذشت
و ساعتی نیز
و ساعاتی بسیار
تاریکی رخت افکنده در خیابان
و نمی‌آید هرگز
کسی که میعاد نهاد
سی دقیقه پس از چهار...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#دیوارنوشتهای_عربی

سرزمین مادری‌
مثل زن‌بابا
رفتارمی‌کند با ما...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
تقدیم
سیاوش قمیشی
#کارستان

#سیاوش_قمیشی در نوجوانی برایم ناشاخته‌بود اما وقتی درسالهای اول دانشگاه ترانه‌ی «فرنگیس» را شنیدم علیرغم صدای غیرمعمول خواننده دربرابر آهنگ، تنظیم و متن ترانه به احترام ایستادم و حالا سی سالی می‌شود برخی کارهای این هنرمند ماندگار موسیقی پاپ، راک و.. را به اصرار دنبال می‌کنم
قمیشی ازمعدود اهالی موسیقی پنجاه سال اخیراست که هم سواد آکادمیک دارد، هم قریحه، هم هوش، هم پیگیری ، هم فهم کلامی و..بسیاری چیزهای دیگر و از قضا همان صدای غیرمعمول در کنار این امتیازات تبدیل به چیزی شده که در خاص‌شدن او تاثیر به‌سزا داشته
در آخرین کار او #تقدیم، برای همه به‌ویژه جوان‌ترهای علاقه‌مند به موسیقی و ترانه ده‌ها نکته می‌بینم
به تک‌تک کلمات و جملات این ترانه دقت کنید که بر جهانی از شور و شعور و شعر گشوده می‌شود
این ترانه به‌گمانم آخرین مقاومت‌های عشق در مفهومی است که روزگار جدید کمر به قتل یا فراموشی آن بسته
من مطمئنم تمام متولدین عاشق پیشه‌ی دهه‌ی شصت و قبل از آن این ترانه را بسیار دوست خواهند داشت اما این دوست‌داشتن درمیان دهه‌هفتادی‌ها به بعد کم‌رنگ می‌شود.
چیزی که نباید اتفاق بیفتد اما..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
- آیا جهل ویران‌گرتر است یا توهم علم؟

۱- نخست چیزی که به نظرم می‌رسد این‌که: سال‌هاست بسیاری از ما مروج «فرهنگ پرسش‌گری» بوده‌ایم و من نیز هنوز هم به بچه‌های جست‌وجوگرم نخستین سفارشی که دارم این است: «در برابر هر واژه، ترکیب، جمله و متن ... نشان پرسش بگذارید»
اما مدتی‌ست که به این نکته بسیار فکرمی‌کنم « آیا می‌توان یا باید خود ِپرسش و پرسش گری را نیز به پرسش کشید؟!»
پاسخ روشن است: اگر خود ِ پرسش و روند پرسش‌گری(نیاتش را کاری ندارم) را به چالش نکشیم بدجور گمراه خواهیم شد. همان طور که مدتهاست خود معرفت موضوع معرفت شده خود پرسش هم موضوع پرسش است‌.

       به همین پرسش مطروحه در عنوان دقت کنیم؟ می‌توان چندین پرسش از آن درآورد؛ اصلن جهل چیست؟ علم کدام است؟ توهم علم چیست و از کجا آمده؟ چرا انسان مجبور به دوگانه‌سازی است؟ جهل/علم، زن/مرد، این/آن و... این دوگانه‌سازی چه کرده در تاریخ ِجهل و تاریخ ِعلم بشر؟ نسبت علم جهل به هم چیست؟ نسبیت‌شان؟ در همین سوال توهم علم چه فرقی با جهل دارد؟ ریشه‌هاشان در کجاست و از کجا آب می‌خورند‌؟ این پرسشی که طرح شده اصلن درست است؟ جایگاه خاص یا محمل بررسی ویژه‌ای ندارد؟ و...به نظر می‌رسد پرسش باید موضوع پرسش باشد
۲- من به توهم علم باور دارم و این ویژه‌گی ازلی بشر را یکی از همه‌گیرترین بیماری‌های بشر یکی دوسده‌ی اخیر می‌دانم به‌ویژه در ایران.
چرا؟! یکی از جان‌های اصلی علم در روزگار ما
مفهوم «دست‌رسی» است علم چونان ابزاری ابزارساز تلاش کرده‌است که همه چیز را در دست‌رس بشر قرار دهد.
فرستادن #جیمزوب نه بردن ما به بی‌کران که آوردن و قراردادن بی‌کران در برابر چشمان کرانه‌مند ماست‌. و این کاری‌ست که علم با خدا یا هر مفهوم و موضوع پیش‌تر دور از دست کرده‌است.تلاش برای راز_زدایی از هستی و تمام اجزایش دقیقن بدین معناست که همه‌چیز در دست‌رس است. وحشتناک این‌که خود علم نیز از این آفت مصون نمانده و این دردست‌رس بودن چونان موریانه به جان درخت علم افتاده و هرروز دارد او را از درون می‌پوساند.
در شکل گرفتن شبکه‌ی نوین علمیت و عالمیت دقت کنیم.
طالب علمان قدیم، ویژه‌گی‌ها، خلق و خوها و طبقه، اهداف و.. شان را مشخص کنیم. از دیگر سو همین ویژه‌گی‌های عالمان را بنویسیم. محتویاتی که علم میدانستند، مکان و زمان و چه‌گونه‌گی ارائه و دریافت ، مسببان و یاوران این شبکه و...
و بعد همه‌ی این‌ها را مقایسه کنیم با روزگار خودمان آیا گرانی‌گاه تمام این شبکه در گذشته دیریابی و امروزه در دست‌رس بودن نیست؟
بعد محصول این دو چه و چه هاست؟!
۳- پیش‌ترها طالب علم چه مقدار راه را با چه انگیزه ای باید می‌پیمود تا به محضر استادی در نظامیه‌ای ، مدرسه‌ای و... برسد؟ از بلخ به سپاهان از سپاهان به ری؟ از ری به تبریز از تبریز به بغداد، از بغداد به دمشق و حلب و..که فلان استاد در فلان جاست باید رفت و آموخت و حالا چه؟
در گذشته جنس علم و هنر نیز بیشتر هم‌جنس با #سلوک بود و امروزه از جنس #کسب این‌ها چه فرقی دارند؟
پیش‌ترها اغلب عطش ِ دانایی بود و امروزه بیش‌تر میل کسب مجوزی بالاتر برای یدک کشیدن عنوانی و استخدام در جایی از همین شبکه‌ی مخوفی که از قضا و علی‌الظاهر علم‌‌بنیاد است.
این‌که « ساخت قلم و کاغذ و بعدها آمدن چاپ و فراگیر شدن آموزش اجباری(؟!) چه کرده با علم. جهان #دیجی_کالایی چه‌طور؟! جهانی مه همه را #رسانه دار و مخاطب‌دار کرده است؟این یکی چه‌ها خواهدکرد با بشر؟!
و بی‌شک این‌ها سوالاتی بسیار مهم‌اند.

نکته: (این آموزش اجباری هم مثل اجباری ارتش است باید دید در قدیم سپاه و سپاهی‌گری چه بود و چه می‌کرد و.... اکنون چه؟!)

۴- به گمان من نخستین مولود «علم ِ در دست‌رس» توهم فراگیر عالم بودن‌است توهمی که گریبان خرد و کلان ما را به بیش و کم گرفته؛
-من تحصیلات دارم دانش‌گاه رفته‌ام
- من کارشناسم
- من کارشناس ارشد ترافیکم
- دکترم من
- من چندین‌بار مثنوی را خوانده‌ام و...
همه و همه موجب #توهم_دانشمندی شده که بی‌شک این امر خطری به مراتب بزرگتر برای علم دارد تا خود جهل..

               #محسن_یارمحمدی
  #جست‌وجوگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مرگستان

تمام عمر تلاش کرده‌ام نفرت را از خویش برانم اما درباره‌ی برخی‌ها این‌کار برایم غیرممکن بوده است. یکی از منفورترین و پلشت ترین چهره‌های اشمئزاز آور برای من #پوتین است. من هرگز او را ندیده ‌ام مگر این‌که قبل ، هنگام و پس از دیدنش یاد اهرمن نیفتاده باشم. او در ذهن و دل من نماد تمام تجاوزات دویست سیصد ساله‌ ای است که اعقابش برسر ایران آورده‌اند و کشوری که جز شر و تباهی هیچ هدیه‌ای برای ایران نداشته است... و کمترین کارش جدا کردن مساحتی بیش ازمساحت فعلی ایران از پیکر واحد ایران است.

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل

  ما مسافران عدم به عدم‌ایم. تخته پاره‌هایی افتاده بر اقیانوس متلاطم وجود. به هم می‌خوریم ، اندکَکی همراه می‌شویم، گاه کَمَکی بر جهت حرکت دیگری تاثیر می‌گذاریم و سرانجام بی‌هیچ خاطره‌-خطی، چونان رد پای مغموم شهاب‌سنگی شعله‌ور در صفحه‌ی عدم محو می‌شویم...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل

      حتمن شنیده یا خوانده‌ای که آسمان را و جهان را ستون‌هایی نادیدنی برپا و استوار نگاه داشته‌...
این ستون‌ها نه سیاست‌مداران ریش و سبیل دار دجال‌کردارند، نه رهبران و شیخان پرهیاهو که فریب‌کارند و نه حتا دانش‌مندان و اندیش‌مندان پرمدعای بزرگ که رونق بازارند، تردید مکن که ستون‌های ماندگار جهان خاکی ما، آب‌روی دستهای بخشنده‌ی انسان‌های گمنامی است که در جای جای این سیاره‌ی سرگردان، به‌مهر اشکی از رخساری پاک می‌کنند یا لبخندی بر لبی می‌آرند یا به امیدی برای فردا و فردائیان بذری و نهالی سبز در دل این خاک تیره‌ی بلارسیده می‌کارند...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#جلوه_های_جنون


به آلوده‌ترین شهرهای جهان
- از اکنون تا گذشته‌های باستان -
چشم باز می‌کند

در گوشی اپل
جست‌وجو می‌کند
«انگشتری با مهره‌ی مار» را
تازه از کلاس « چه‌گونه قورباغه نباشیم ؟ »
بیرون پریده
تا تن حیران خویش را
تا کلاس یوگا ببرد
سر راه هم باید آجیل مشکل‌گشا بخرد
روغن بنفش و عن‌برنسارا را نیز خریده
حالا با رضایت خاطر
در آسمان قرن بیست و یکم
پرواز می‌کند...

             #محسن_بارانی ۳۰بهمن ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پندستان

دقت کنید. غالبن کشورهایی که کمتر نام‌شان را می‌شنویم و در اصطلاح در عرصه‌های منطقه‌ای و جهانی، بی‌هارت و پورت‌اند و ساکت ارزش پول ملی‌شان بیشتر است و طبعن مردمی مرفه‌تر و در نتیجه اخلاقی تر دارند.
پ.ن:
یک نفر اسم کشور ما را از درصدر اخبار بودن جهان بیاورد پایین شاید ریال هم ارزش پیدا کند ....

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پندستان

این عکس و ویدئوی مربوطه در فضای مجازی مورد استقبال هزاران هزار نفر قرارگرفته. به گمانم اکثریت منظورشان این بوده که دیوارهای حایل و هایل نمی‌توانند بین ملت‌ها به‌ویژه کودکان فاصله بیندازند و این‌ دیوارها ساخته‌ی مثلن امثال ترامپ است که بین آمریکا و مکزیک جدایی بیندازند و...
اما با هر تعبیری این عکس و ویدئو یک نکته‌ی مهیب دیگر هم دارد دو طرف دیوار را یک بار دیگر با دقت نگاه کنید. تفاوتی ژرف وجود دارد بین انسان امریکایی با مکزیکی.... ندارد؟! البته که چرایی‌اش جای بحث و فحص دارد فراوان...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️ حیرت‌کده‌ی گمراهی

🔺بودجه دفتر شهردار تهران : بالای ۲ هزار میلیارد تومان!

🔸حوزه دفتر شهردار تهران از جمله بخش‌هایی از شهرداری است که از بودجه سالانه اداره پایتخت، سهم اعتباری می‌گیرد.  در لایحه بودجه ۱۴۰۳ شهرداری تهران، ۲۱۷۴ میلیارد تومان اعتبار برای دفتر شهردار در نظر گرفته شده است.  کل بودجه شهرداری در لایحه، ۱۷۰ هزار میلیارد تومان است.

به نقل از «انتخاب»

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

خسته
با نفس‌های شکسته
چشمانی لبریز ِ پاییز
و
دستانی پر از سلام
به جنب حضرت درخت رسیدم
زمستان بود
درخت لاغر بود
به جای شور شکفتن
و از نگاه تو گفتن
خسته‌گی می‌تراوید از تمامی اندام
سیگاری گیراندم
با درخت طولانی‌ترین سیگار جهان را
کشیدم
نه من می‌دانستم و نه درخت
که این کام آخر بود ....

#محسن_بارانی اسفند ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تکرارستان

....و حسنک را سوی دار بردند و به‌جایگاه رسانیدند. بر مرکبی، که هرگز ننشسته‌بود نشانیدند و جلادش استوار ببست و رسنها فرود آورد و آواز دادند که: « سنگ دهید.»
هیچ‌کس دست به‌سنگ نمی‌کرد و همه زار می‌گریستند، خاصه نیشابوریان.
پس مشتی رند را زر دادند که سنگ زنند..

#تاریخ_بیهقی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#درنگ_عربی

#سنان_آنتوان

(از کتاب « شب تمامی شهرها یکیست» )
«ليل واحدٌ فی کل المدن»

الريح أمٌّ عمياء
تتعثر بالجثث
لا أكفان سوى الغيوم
لكن الكلاب أسرع

القمر
مقبرةٌ للضوء
والنجوم نسوةٌ
يبكين

ليست هذه أول مرة
تغسل الأساطير وجهها
بدمائنا
ها هي
تحدق في مرآة الأفق
مرتدية عظامنا

القبر مرآة
ينظر الطفل فيها
ويحلم:
متى أكبُر
لأصير مثل أبي
أكثر موتاً؟

أضع أذني
على بطن هذه اللحظة:
أسمع الآتي يئن
أضعها على لحظة أخرى:
نفس الشيء!
...........................ترجمه؛ محسن یارمحمدی


باد، مادری نابیناست
که سکندری می‌خورد میان جنازه‌ها
ابرها، کفن‌هایی بیش نیستند
و سگ‌ها سریعترند


ماه
گورستان روشنایی‌هاست
و ستاره‌گان
زنانی گریان

این نخستین بار نیست
که در خون‌ِمان
اساطیر رخ می‌شویند
در آیینه‌ی افق
زل می‌زنند
و استخوان هامان را بر تن می‌پوشند

گور، آینه ای ست که کودک
می‌نگرد در آن
و خواب می‌بیند:
کی
همچون پدر
بزرگ خواهم شد؟
- تا یک مرگ بیش‌تر شود؟-

گوش می‌خوابانم
بر سینه‌ی این لحظه:
می‌آید و می‌نالد
بر لحظه‌ای دگر نیز:
همان است که بود...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگ_عربی
#عاشقانه  #محمود_درویش

... حبک سیفی
و عیناک نهران
و الآن أشهد أن حضورك موت
وأن غيابك موتان
والآن أمشي على خنجر وأغني...
قد عرف الموت أني أحبك
أني أجدد يوماً مضى ...
لأحبك يوماً وأمضي...

------------برگردان: محسن یارمحمدی

... و عشق تو،
                   شمشیرم و
چشمانت،
             دو رودخانه‌ی جاری
و شهادت می‌دهم حالا
که :
«غیابت، مرگ
و حضورت؛ دو مرگ»

بر لبه‌ی تیغ
راه می‌روم اکنون و
ترانه می‌خوانم...

مرگ هم دانسته‌: «دوستت می‌دارم.»
تجدید می‌کنم روزی را که گذشته
تا دوستت بدارم به روزی دگر
                                 و بگذرانمش...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#عاشقانه_های_باستانی

...در گوشه‌ای ازین دراندردشت پرهیاهو
شهر‌ شلوغ ِ خرافه و جادو
در جایی
باید غاری باکره به جا مانده‌باشد
از دوره‌های سنگ
یا حتا مفرغ و آهن
و درست اندازه‌ی بدن من
تا گاهی تنهای تنها
در سکوت مطلق ِ محض
پر کنم تهی آغوشش را
بی‌صداتر از ظهور یک رویا
و بدون خویش
بازگردم به هزاران سال پیش
جایی که هیچ‌چیز نبود
حتا کلام‌
جایی که به جای زبان‌هامان
تن‌های‌مان با هم حرف می‌زدند
و از گلومان
جز صدای صاعقه و باران
سخنی بیرون نمی‌پرید...

#محسن_بارانی اسفندماه ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#یادداشت_های_پریشانی

#گریز_از_آگاهی

#ازآگاهی_گریزی_تاآگاهی_ستیزی

#مثنوی بر انسان حقیقت جو و زیبایی پرست پنجره هایی را میگشاید که کم نظیر اند.
در جایی از مثنوی جلال بلخ و روم می‌گوید:
« پیامبران وقتی به انسانها انذار می‌دادند که این نحوه ی زیستن شما ناقص و ابتر است حال آن‌ که شما آمده‌اید که بارها زاده شوید و جاری شوید رو به بی‌کرانه‌ی خویش»
همه مصطرب و ناراحت میشدند و می‌گفتند :
چرا شما ما را به اضطراب و ناراحتی می اندازید؟ چرا نمی گذارید در حال خوشی که داریم غرق شویم و لذت ببریم؟
مصلحان بی نفع و ضرر می‌گفتند: این جُو و جَوّ، گنجای شما را ندارد. شما درواقع برای لذت بردن از سوراخ تنگ دنیا( تنگین مناخ) مجبورید خود را همان قدر کوچک کنید در حالیکه آسمان ها و دریاهایی هست که گنجایش شما را دارد و لذتهایش بی کرانه است..
ولی خوگرفتگان به وضعیت حقیرانه‌ی خویش با ایشان ستیز می‌کردند و..

چون سفیهان راست این کاروکیا
واجب آمد یقتلون الانبیا...

الگوی کار روشن است ؛ جامعه ای (شخصی) هست که دچار کاستی است، نقص دارد، عیب دارد، بیمار است و.. کسی که صرفا قصدش کمک به این جامعه است #هشدار می دهد و #فاجعه را بر جامعه اعلام و اعلان میکند. اگر آن جامعه یا شخص درصد ِ معقولی از سلامت (جسمی، فکری، روحی و روانی) داشته باشد باید سپاسگزار چنان ُنذری باشد و به فکر دوای درد خویش بیفتد.
وقتی یک خُبره در مکانیک اتوموبیل، به شما میگوید فلان صدا از موتور به گوش می‌رسد و احتمالا فلان قطعه رو به نابودی دارد.. شما چه میکنید؟
اگر پزشکی شما را ببیند و بگوید مثلا این دو سه علامت مهم است پی‌گیرش باش، کار و کردار معمول و معقول چیست؟
آری ما بلافاصله هم به تعمیرگاه میرویم و هم به آزمایشگاه..
سرباز زدن از توجه به چنین هشدارهایی البته دلایل فراوان دارد؛
۱- ما هشدار دهنده را قبول نداریم
۲- ما علم او را انکار میکنیم
۳- ما بهره ای از وضع خراب می‌بریم
۴- ما حسادت می‌کنیم
۵- به وضع درهمی که در آنیم خوگرفته‌ایم مثل کسی که مثلا در مرداب زندگی میکند و باور کرده موجودی مرداب زیست است و در صورت جدا شدن از آن مرداب حتمن نابود می‌شود..
۶- ما می ترسیم، چون ترسو بزرگ شده‌ایم. تغییر می‌ترساندمان و #ترس بزرگ‌ترین رانه‌ی وجودی انسان است که کاربردی چندگانه دارد گاه میسازد و گاه ویران میکند گاه موجب گریز میشود و گاه ستیز و گاه خشکمان میزند در جایی که هستیم..
۷- و...
به نظر میرسد عموم انسانها بیش‌تر از آنکه مایل به آگاهی باشند خواهان جهل‌اند چون آگاهی همراه تغییر و حرکت است حال آن‌که جهل ذاتا ایستایی دارد و نهایتن عقب‌گرد.

ما به عنوان #شخص و #جامعه اغلب مواقع #آگاهی_گریزیم و #آگاهی_ستیز، ما بیش‌تر اوقات، به جای ارج نهادن به مشفقان و خیرخواهان بی مزد ومنت، و توجه کردن به هشدارهایشان، ایشان را #بایکوت می کنیم سی چهل سال پیش اصطلاح رایج #زندان_ما #بایکوت بود الان گویا #بلاک است و #ریمو...

#محسن_یارمحمدی
پژوهشگر_فرهنگ_ایران

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#لاطالائیل،

بزرگ‌ترین شهوت ِ تبار ابلیس میل به دیده‌شدن و سروردیده‌شدن است همان‌که قرآن «عُلوّ فی الارض» می‌نامد. و درست به همین سبب است که دست به هرکاری می‌زنند تا دیده‌شوند و برتر دیده‌شوند. تو با ندیدن و بی‌توجهی به اینان، بزرگ‌ترین دوزخ را برای‌ِشان خواهی‌ساخت.
وارد ِ بازی اهریمن نشدن، بزرگ‌ترین عذاب اوست.

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹