نیازستان
1.57K subscribers
792 photos
107 videos
132 files
234 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#کوتابلندآه..

دیگر
هیچ خوابی
- تاکید می‌کنم؛ هیچ خوابی
ما را
نخواهد ترساند باری..
چرا که در بیداری
چیزهایی دیده‌ایم
که خواب
در برابرشان
فسونی بیش نیست
آری...
#محسن_بارانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

- این جامه‌ی عزا
چیست بر تن ما؟
- گلیم بخت سیاه است و
سرخ ِ آتش ِ آه
- هزار سال گذشت و سیاه پوشانیم
چنان‌که پنداری
به دفتر هستی
ز یادهای خدایان
گمیم ،
فراموشانیم...

#niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

شب از نیمه گذشته‌است
باید بخوابم اما
یادم نمی‌آید چه وقت بیدار شده‌ام..

اگر گذر روزها را
حجم دردها مشخص کند
به گمانم
آخرین بار که بیدار شدم
با صدای پای اسبان کوتاه قامت مغول بود..

#محسن_بارانی ۷ آبان ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..
- هجرت

در نفس‌هایی ناچارْ ناچار،
چمدان هزاران ساله‌اش را بست؛

- چه چیزهایی را با خود ببرد باید؟!
- وطنش را..

چمدان اما
جایی برای وطن نداشت
غربت ِ وطن
تمام خالی چمدان را پر کرده‌بود..

#محسن_بارانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

پیش از رفتن
آلزایمر را
به جانم بینداز و...
برو...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

در همه جای جهان
آدمیان
مانند هم گریه می‌کنند
می‌خندند
شگفت زده ‌می‌شوند
چرا نباید همه‌ی انسان‌ها یکی باشند؟!

@‌‌niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

چشمانت ابر
نگاهت باران
دستهایت خیس سرد خیابان
من
       عابری بی‌چتر ، بی‌خانه
غرقِ درخت‌های پاییزیی عریان
و راه
        بی‌پایان
و تنت
غایب همیشه‌گی آن....

           #محسن_یارمحمدی آذر ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

این باد
باید زودتر می‌وزید
و من
باید خیلی زودتر از این‌ها
خود خود خودم را
رها میکردم رها
در میان دستهای تو ....

#محسن_یارمحمدی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

هر غروب جمعه
مثل یک کودک ده‌ساله دلم می‌گیرد
یاد صائب هم هست:
فکر شنبه تلخ دارد جمعه‌ی اطفال را
عشرت امروز
بی اندیشه‌ی فردا
خوش است...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

«گفت‌وگو»

- امروز سی ساله شدی؟!
- چه فرقی دارد؟
- من پنج‌شش سال دیگر چهل‌ساله خواهم شد
- فرق دارد بانو
چهل‌ساله که بشوی
دست کم چهار پنج هزار غروب را
بیشتر از سی ساله‌گی چشیده‌ای
-  انسان از چیست که می‌تواند هزاران غروب را ببیند و باز
فردا صبح
از خواب بیدار شود؟!
- برای دیدن غروبی دگر...

#محسن_یارمحمدی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

چه‌کسی گفته‌است :
از برآمدن آفتاب تا فروشدنش،
یک روز ؟
و از غروب تا طلوع دگر،
یک شب؟!
امروز ِ من که هزاران سال
دیشب من که هزاران قرن ...

#محسن_بارانی

@niyazrstanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

چه‌گونه می‌توان
به ناسزا
تیره کرد ماه را
یا به حبس
اسیر بند کرد آه را
چه گونه می‌توان
به تازیانه بست
لطیف یک خیال بادپای را
یا شکست
رویا و آرزوی یک خدای را

ای سخافت سیاه
ای نمود زشت و آشکار واژه‌ی تباه
چه خوب شد برای ما
از جناب حضرت شما
اشتباه پشت اشتباه...

#محسن_بارانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

- ای خوش باوران
آیا گذشته‌گان برای شما
دفینه‌ی گنجی...؟!
- نه
این مرده‌ریگ به‌جا مانده
چیزی نبود
الا خزانه‌ی رنجی ...
#محسن_بارانی بهمن ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

خسته
با نفس‌های شکسته
چشمانی لبریز ِ پاییز
و
دستانی پر از سلام
به جنب حضرت درخت رسیدم
زمستان بود
درخت لاغر بود
به جای شور شکفتن
و از نگاه تو گفتن
خسته‌گی می‌تراوید از تمامی اندام
سیگاری گیراندم
با درخت طولانی‌ترین سیگار جهان را
کشیدم
نه من می‌دانستم و نه درخت
که این کام آخر بود ....

#محسن_بارانی اسفند ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

...حوای آب‌پوش حیات و حیا
در چشمه‌های عطر خدا خیس،
مأمن ِ خورشیدهای همیشه گرم
از بادهای هرزه‌ی بی‌شرم
- محصول آروغ ابلیس -
مترس و مپرهیز

از گیسوان بلندت
داری کن
و به هر تاری
جمجمه‌های خالی تیره‌ی ادعا را
غار-زیستان ِ مدعی فردا را
بیاویز
        بیاویز
               بیاویز....

                #محسن_بارانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

آن روزها
که زمستان خیلی سردتر از ایام شما بود
- البته ممکن است شما یادتان نیاید -
آن روزها،
ما نوجوان بودیم
و از دیدن چشم‌های تشنه‌‌ی یک زن
غرق عرق شرم می‌شدیم

در زمستان‌های طناب و گلوله و جنگ
در خانه‌هایی تنگ ، تنگ
با کوپن‌های نفت
سرمان گرم می‌شد
بعد‌ها هم
همان کوپن‌ بود که در هیاتی دیگر درآمد
هی می‌آمد و می‌رفت
و‌ باز
ما
سرگرم می‌شدیم
غافل
که چیز دیگری در میانه باید می‌بود
تا که ما
دل‌گرم می‌شدیم...

#محسن_بارانی فروردین ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه

- از پیدا و نهان
چه چیز بهتر بود از تمام چیزهای جهان؟
- یک کلمه؛
نان

- و نیز بهتر از آن؟
- باز هم نان
نانی که می‌بری
از برای دیگران...

#محسن_بارانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه

همه‌ی راه‌های جهان شما کج بود
همین بود که من
یک عمر
به کج‌راه‌های جهان شما
پیچیدم
و هیچ‌گاه
به هیچ مقصدی نرسیدم....

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه


بر قاف قله‌ی موهوم غرور خود
ایستاد
خود را
در لباس صاعقه پنهان کرد
مردمک چشمان کوچکم را
آذرخش تاریک کرده بود
- تاریک‌تر از تمام سیاه‌چاله‌های فضایی -
با صدایی به هیبت تندر غرید:
- پاسخ تمامی پرسش هایم من
اما مرا
هیچ پرسشی نبود
الا یکی ؛
ـ « چرا »
به همین کوچکی ....

#محسن_بارانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه

جهان هیولا بود
و من با دست‌های خویش
باید شکلی به‌آن می‌دادم
در گرگ و میش خویش
خوابی دیدم
و جهان را به هیات تو درآوردم...

#محسن_یارمحمدی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹