نیازستان
1.57K subscribers
792 photos
107 videos
132 files
234 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#یاددشتی_درستایش_ناامیدی
#ماهی_سیاه_صمد_یا_کرم_شبتاب
شاید چند و چون وجود ما آدمیان در نوجوانی شکل میگیرد و بسته میشود. گو اینکه برخی معتقدند ما از پنج شش سالگی به بعد دیگر تغییری بنیادین نمی کنیم بلکه غالبا دانه ها و نهالهای خصایصی را که در سرزمین وجود خویش کاشته ایم و کاشته اند رشد می دهیم و ستبر می کنیم.
راستش را بخواهید من هم معتقد به همین نگاهم.. زندگی خود و نزدیکانم را اغلب با دقتی بسیار مد نظر داشته ام و میبینم مثلا من در نوجوانی خبردار شدم جامعه مان تحول شگفتی نخواهد داشت و بعد از سی سال میبینم درست فکر کرده ام. آری تحول بوده اما بسیار بطیء و آرام.. سی سال پیش شاید پانصدر هزار نفر تحصیلات لیسانس و بالاتر داشتند و الان به گمانم بیش از ده پانزده میلیون باشد اما این تحول چندان بنیادهای جامعه و افراد را تغییر نداده..
میزان، مطالعه، تفکر، نقد، فهم، کار، و... شاخصه هایی که باید محصول آن تحصیلات میبود کم پیش رفته گاه متوقف مانده و در مواردی ( میزان مطالعه) پس رفت داشته...
در عوض توهم دانای کل بودن، فهمیدگی، خودخداپنداری، توهم راهنما بودن، ادعای بسیار داشتن، ناراضی بودن و... جهش چشم گیری داشته است.
چون الان همه کارشناسند طبعا کارهایی را دون شان خود میپندارند و برخی کارها یا روی زمین میماند یا کسی انجامش میدهد که ازیشان شایسته تر نیست و...
حالا حرفم این بود در همان نوجوانی چشم بستم بر امید داشتن به بیرون و به خود گفتم: اگر چیزی و چیزهایی را نیک میدانی بزرگترین هنرت این خواهد بود که در آن راستا تلاش کنی، عمر بگذاری و..
شاید در این نگاه و ایجاد این تصمیم کرم شبتاب #صمد_بهرنگی و نیز خود #ماهی_سیاه_کوچولو بی تاثیر نبوده باشد که کتاب بالینی من بود نوشته های صمد از شش تا ده دوازده سالگی ولی به هرحال امروز در میانسالی برهمانیم که بودیم و همان خواهد بود.شاید این یادداشت را نوشتم برای آن عزیز جوانتری که شور تغییر کردن و تغییر دادن در وجودش زبانه میکشد. و خواستم ترجیع بند زندگی ام را برایش بگویم:
هیچ تغییر شگفتی، هیچ دگرگونی بزرگ و خوشایندی در چشم انداز انسان اتفاق نخواهد افتاد تغییرات جهان بیرون بسیار کند است از تغییراتی که ممکن است ما درخویش ایجاد کنیم. یک دلیل واضحش #زمان است. ملت یا جامعه مفهومی بسیار فربه و کلان است زمان برای تحولات بنیادین ( و نه صوری که مثال زدم) بسیار میخواهد.. اما ما به عنوان یک انسان زمانمان به قول #شاملو بیشرمانه اندک است.. باید برای زندگی خویش کاری کردتا شرمساری اندک شود.
نگران مسوولیت اجتماعی هم نباش آن کرم شبتاب اگر ده تا، صدتا، هزارتا میشد جهان اینقدر تاریک نمی ماند...
#محسن_یارمحمدی
همیشه_جستجوگر_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#هذیان

به نامها فکر می کنم
اسمهایی که تمام زندگی ام را
- در سر سیاه زمستان های بی پایان
که با سربندهای سفید
آوار شد بر تمام بودنم -
مثل لحاف همیشه خنک مادربزرگ گرم میکند
#صمد #جلال #دکتر #داریوش #داریوش #داریوش
- راستی نسل من زیاد داریوش داشت -
همچنین #سعید #محسن #حسن #محبوبه #خسرو #هابیل_علی_اف #رامیز_قلی_اف
#ویکتور_خارا #چه_گوارا
هرچند هیچوقت ازین آخری خوشم نیامد
با رفیق #فیدل و سیگارهای برگ
یکبار هم آخوند محله خواند : چه گوارا!؟
درست مثل اواخر دهه ی هفتاد که در دانشگاه تهران میگفت : آری نان_و تکنولوژی مسأله ای است مهم و این نشست باید به ابعاد مختلف موضوع ورود کند...
آری اسمها ؛ #سیلونه #کازانتزاکیس #چخوف #ایبسن حتا #اریک_فن_دو_نیکن #فروید #نیما #ساعدی #کمال_شهرزاد #کوبا #مالویناس #مری_مالوین #جاناتان_گرت #لابراکا #زاپاتا #گریگوری_پک #ایرلند #بابی_ساندز #ماندلا و شعری که #بامداد گفته بود : تو در آنسوی جهان ...
راستی #تئودوراکیس یا #تارکوفسکی نباید از یادم برود حتا #محمود هم در تمامی شکلهایش #سرشک #سایه و #سیاوش و #هدایت و #امید و ...
و نفسم بند رفته و هنوز
در سینه کش قله های نامهای بزرگم ...
باران باران باران ...
اگر با اینهمه باران سبز نشدیم
ایراد از جای دیگری است...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درباب_معلمی
#روزمعلم را به من تبریک نگویید مگر اینکه ...

من یک #معلمم .
سربلندی ام این است که در همان آغاز که نوجوانی کتاب خوان بودم #بتهای زندگی ام همه #معلم بودند و #مدرس ،اهل میز و تخته و ...ایستاده در برابر مشتاقانی که اغلب چشم به ذهن و زبان انسانی دارند که ایستاده در برابرشان. همه ی خواهندگان خدمت، در برابر ارایه دهنده ی آن خدمت می ایستند و او مینشیند، چنانکه خادمی در برابر مخدوم، و معلم در برابر طالبان دانش و تجربه و اگر داشته باشد تفکر و شیوه هایش می ایستد و ومعمولا طالب علمان مینشینند؛
آری بتهای من اغلب معلم بودند #نیما #صمد_بهرنگی #جلال #شریعتی #زرین_کوب #شفیعی و... بعدها اغلب نویسندگان و هنرمندان و متفکرانی که #ستایش_برانگیزند #علامه_طباطبایی ، #کربن #نصر و... وحتا بسیاری از متفکران و نویسندگان و هنرمندان فرانسه و آلمان و..
نه اینکه عکس فوتبالیستهای دهه ی شصت را نمیزدم به دیوارهای راه پله ،نه اینکه عکسهای بازیگران را پنهان نمی کردم گوشه و کنار ، نه اینکه #صداهای ممنوعه را در کاستهای سونی و بعدها مکلس و عصمت نمیگذاشتم زیر پیراهن نه...اینها همه بود اما در آن کویرستان سوزان شکل گرفته در تب و خلسه های مستی بتهای من همه #معلم بودند.
و این شد که احتمالا از معدود معلمانی شدم که با آگاهی و اشتیاق پا به این راه گذاشتم راهی که بی شک بیشتر از آنکه برای عزیزانم ،در هیات شاگرد آموزنده باشد برای خودم سرشار شد از برکت دانایی ،آگاهی ،درک ،دریافت و.. شهود... و الحمد لله اولا و آخرا...
اما درباب روزی به نام معلم یا هرچیز دیگر .. واقعا هیچگاه جدی نگرفته ام این مناسک را بویژه آنجاها که پای رسمیت همیشه احمقانه ی حکومتی و حاکمیتی پدید میآید چون اعتقاد دارم هر منسک و آیین که گرامی داشته شود از سوی ارباب قدرتی بی هیچ شک تهی شده از محتوای واقعی اش زیرا هر صاحب قدرتی از هرچیزی، بویژه مناسک و آیین ها که نفوذ و عمومیت دارند بین مردم ابزاری میسازد برای حفظ قدرت خود و تحمیق مردم ..
باری ،دیده اید بسیار کم منسک و آیینی را در مثلا روزهای نشان دار یاد میکنم بویژه در این سالهای شگفت درد و آه و اندوه ...
( و پاسخگو خواهند بود کسانی که آنقدر مبتذل کردند باشکوه ترین دستاوردهای ایران را که تو هراس داری از طرحشان که هراس هم نداشته باشی اشتیاقی نیست و مرگ فجیعی است بی شوقی)
اما سخن از علم و معلم و... بسیار دارم .اینجا فقط خواستم یک مطلب را با شما درمیان بگذارم .. روز معلم یا هر روز دیگری را که احساس میکنید ربطی به من دارد تبریک نگویید مگر اینکه براستی توانسته باشم شمعی ، چراغی ، شعله ی تغییری را در وجودتان روشن کرده باشم .
در هیچ کلاسی و در نوشتن هیچ متنی ورود نکردم مگر اینکه خواسته باشم پس از آن کلاس یا متن ، مخاطبم تغییری کرده باشد. تکانی خورده باشد و برود سمت کتابی، فیلمی، تفکری، حسی..که تابحال نداشته..
دقت کنید این فرق دارد با هیجان‌زدگی مخاطب فرق دارد با شگفت زدگی و اعجابش و مثلا سرحال آمدنش و.. که در بسیاری سخنرانی ها و کلاسها و متنها و.. ممکن است اتفاق بیفتد من از شروع تغییر میگویم .هیچ لذتی برایم ازین بزرگتر نبوده که کسی در قامت #پرشکوه_انسان برابرم بایستد و بگوید: آقا شما عامل اصلی رفتن من به سوی کتاب و هنر و فکر و... من بیتاب بودم اما شما بودید که گفتید این بیتابی تشنگی است تشنگی #حقیقت و #زیبایی که تنها راه رسیدن به آن #رفتن است و رفتن و #رشد..
و من در دل و به زبان بگویم : نه عزیزدلم من هم بهانه ای بوده ام اصل کار خودت بوده ای و این بی شک لطف بیکران #خدا است #خدا.‌
و اکنون از پس ۲۸ معلمی واقعا نمیدانم آیا توانسته ام بر ۲۸ هشت تن از پاره های تنم چنین تاثیری را بهانه شوم؟من قانع ام .. اگر عدد میشد ۲۸۰ نفر یا ۲۸۰۰ نفر از آن ده بیست هزار نفری که پای سخنانم نشسته بودند خب بهتر می بود اما چه بایدم کرد من از قحطی آمده #بضاعة_مزجاة داشتم و اکنون نیز شرمنده خواهم شد اگر در هر کلاسی که مینشینی یا هر پستی که می‌خوانی چیزی نو و روشن در برابر دیدگانت قرار ندهم و نگویم تو شایسته ی تمام نورهایی چشمت باید زیباترینها را ببیند گوشت باید برترین ها را بشنود بر لبانت باید باشکوه ترین واژه ها جاری شود زبانت باید گواراترین شرابها را بچشد ، مشامت باید خوش بو ترین گلها را ببوید و جانت جانت جانت بهایی دارد که خداست به کمتر از آن مفروش...
الحمدلله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی
#همیشه_جستجوگر_حقیقت_وزیبایی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹