Forwarded from محسن یارمحمدی
#گزارش_فوتبال_ایران_عراق
- وقتی همه کار بلدی جز آنچه باید
-ما با کشوری که به تازگی عراقش مینامند ومحصول جداسازیهای انگلستان #خبیث است قرنها یکی بوده ایم اکنون همسایه ایم اما آیین همسایگی نمیدانیم درست مثل کوچه و خیابان و آپارتمان و..
-بازی گویا قبل ازسوت داور آغاز شده
- زمان که گم شود مکان عوض میشود بازی جای دیگر دارد اتفاق می افتد
- سکوها عصبی تر ازبچه های مستطیل سبزند
- خشم نمی گذارد پاسها درست باشند
-گزارشگر ابله از بازی جانانه ومیشه گفت زیبا میگوید
- برخوردها زیاداست و هربرخورد توام با به خویش پیچیدن همچون مارست
- ارنج تیم را بعد سی چهل سال فوتبالی بودن نمیفهمم با آن همه فضای خالی
-مدافع بیشتر ازتوپ زدن فریاد میزند
-مهاجم طی۴۵ دقیقه ۴-۳ لمس توپ دارد
-باتجربه ترین افرادمان هیجانی ترینند
- وقتی مناسبات جهانی را که درش هستی رعایت نکنی گند میزنی به هردو جهان
- سالهاست قیمه ها وماستها به هم مشغولند
- قرار بود سیاستمان دینی باشد دینمان سیاسی شد
#سولماز میگوید:دیالوگ #شکیبایی است در #مدرس
میخندم..
#باران میگوید بابا بزن شبکه ای که فوتبال خوب دارد
#مهاجرت اینطور شکل میگیرد
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
- وقتی همه کار بلدی جز آنچه باید
-ما با کشوری که به تازگی عراقش مینامند ومحصول جداسازیهای انگلستان #خبیث است قرنها یکی بوده ایم اکنون همسایه ایم اما آیین همسایگی نمیدانیم درست مثل کوچه و خیابان و آپارتمان و..
-بازی گویا قبل ازسوت داور آغاز شده
- زمان که گم شود مکان عوض میشود بازی جای دیگر دارد اتفاق می افتد
- سکوها عصبی تر ازبچه های مستطیل سبزند
- خشم نمی گذارد پاسها درست باشند
-گزارشگر ابله از بازی جانانه ومیشه گفت زیبا میگوید
- برخوردها زیاداست و هربرخورد توام با به خویش پیچیدن همچون مارست
- ارنج تیم را بعد سی چهل سال فوتبالی بودن نمیفهمم با آن همه فضای خالی
-مدافع بیشتر ازتوپ زدن فریاد میزند
-مهاجم طی۴۵ دقیقه ۴-۳ لمس توپ دارد
-باتجربه ترین افرادمان هیجانی ترینند
- وقتی مناسبات جهانی را که درش هستی رعایت نکنی گند میزنی به هردو جهان
- سالهاست قیمه ها وماستها به هم مشغولند
- قرار بود سیاستمان دینی باشد دینمان سیاسی شد
#سولماز میگوید:دیالوگ #شکیبایی است در #مدرس
میخندم..
#باران میگوید بابا بزن شبکه ای که فوتبال خوب دارد
#مهاجرت اینطور شکل میگیرد
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#درباب_معلمی
#روزمعلم را به من تبریک نگویید مگر اینکه ...
من یک #معلمم .
سربلندی ام این است که در همان آغاز که نوجوانی کتاب خوان بودم #بتهای زندگی ام همه #معلم بودند و #مدرس ،اهل میز و تخته و ...ایستاده در برابر مشتاقانی که اغلب چشم به ذهن و زبان انسانی دارند که ایستاده در برابرشان. همه ی خواهندگان خدمت، در برابر ارایه دهنده ی آن خدمت می ایستند و او مینشیند، چنانکه خادمی در برابر مخدوم، و معلم در برابر طالبان دانش و تجربه و اگر داشته باشد تفکر و شیوه هایش می ایستد و ومعمولا طالب علمان مینشینند؛
آری بتهای من اغلب معلم بودند #نیما #صمد_بهرنگی #جلال #شریعتی #زرین_کوب #شفیعی و... بعدها اغلب نویسندگان و هنرمندان و متفکرانی که #ستایش_برانگیزند #علامه_طباطبایی ، #کربن #نصر و... وحتا بسیاری از متفکران و نویسندگان و هنرمندان فرانسه و آلمان و..
نه اینکه عکس فوتبالیستهای دهه ی شصت را نمیزدم به دیوارهای راه پله ،نه اینکه عکسهای بازیگران را پنهان نمی کردم گوشه و کنار ، نه اینکه #صداهای ممنوعه را در کاستهای سونی و بعدها مکلس و عصمت نمیگذاشتم زیر پیراهن نه...اینها همه بود اما در آن کویرستان سوزان شکل گرفته در تب و خلسه های مستی بتهای من همه #معلم بودند.
و این شد که احتمالا از معدود معلمانی شدم که با آگاهی و اشتیاق پا به این راه گذاشتم راهی که بی شک بیشتر از آنکه برای عزیزانم ،در هیات شاگرد آموزنده باشد برای خودم سرشار شد از برکت دانایی ،آگاهی ،درک ،دریافت و.. شهود... و الحمد لله اولا و آخرا...
اما درباب روزی به نام معلم یا هرچیز دیگر .. واقعا هیچگاه جدی نگرفته ام این مناسک را بویژه آنجاها که پای رسمیت همیشه احمقانه ی حکومتی و حاکمیتی پدید میآید چون اعتقاد دارم هر منسک و آیین که گرامی داشته شود از سوی ارباب قدرتی بی هیچ شک تهی شده از محتوای واقعی اش زیرا هر صاحب قدرتی از هرچیزی، بویژه مناسک و آیین ها که نفوذ و عمومیت دارند بین مردم ابزاری میسازد برای حفظ قدرت خود و تحمیق مردم ..
باری ،دیده اید بسیار کم منسک و آیینی را در مثلا روزهای نشان دار یاد میکنم بویژه در این سالهای شگفت درد و آه و اندوه ...
( و پاسخگو خواهند بود کسانی که آنقدر مبتذل کردند باشکوه ترین دستاوردهای ایران را که تو هراس داری از طرحشان که هراس هم نداشته باشی اشتیاقی نیست و مرگ فجیعی است بی شوقی)
اما سخن از علم و معلم و... بسیار دارم .اینجا فقط خواستم یک مطلب را با شما درمیان بگذارم .. روز معلم یا هر روز دیگری را که احساس میکنید ربطی به من دارد تبریک نگویید مگر اینکه براستی توانسته باشم شمعی ، چراغی ، شعله ی تغییری را در وجودتان روشن کرده باشم .
در هیچ کلاسی و در نوشتن هیچ متنی ورود نکردم مگر اینکه خواسته باشم پس از آن کلاس یا متن ، مخاطبم تغییری کرده باشد. تکانی خورده باشد و برود سمت کتابی، فیلمی، تفکری، حسی..که تابحال نداشته..
دقت کنید این فرق دارد با هیجانزدگی مخاطب فرق دارد با شگفت زدگی و اعجابش و مثلا سرحال آمدنش و.. که در بسیاری سخنرانی ها و کلاسها و متنها و.. ممکن است اتفاق بیفتد من از شروع تغییر میگویم .هیچ لذتی برایم ازین بزرگتر نبوده که کسی در قامت #پرشکوه_انسان برابرم بایستد و بگوید: آقا شما عامل اصلی رفتن من به سوی کتاب و هنر و فکر و... من بیتاب بودم اما شما بودید که گفتید این بیتابی تشنگی است تشنگی #حقیقت و #زیبایی که تنها راه رسیدن به آن #رفتن است و رفتن و #رشد..
و من در دل و به زبان بگویم : نه عزیزدلم من هم بهانه ای بوده ام اصل کار خودت بوده ای و این بی شک لطف بیکران #خدا است #خدا.
و اکنون از پس ۲۸ معلمی واقعا نمیدانم آیا توانسته ام بر ۲۸ هشت تن از پاره های تنم چنین تاثیری را بهانه شوم؟من قانع ام .. اگر عدد میشد ۲۸۰ نفر یا ۲۸۰۰ نفر از آن ده بیست هزار نفری که پای سخنانم نشسته بودند خب بهتر می بود اما چه بایدم کرد من از قحطی آمده #بضاعة_مزجاة داشتم و اکنون نیز شرمنده خواهم شد اگر در هر کلاسی که مینشینی یا هر پستی که میخوانی چیزی نو و روشن در برابر دیدگانت قرار ندهم و نگویم تو شایسته ی تمام نورهایی چشمت باید زیباترینها را ببیند گوشت باید برترین ها را بشنود بر لبانت باید باشکوه ترین واژه ها جاری شود زبانت باید گواراترین شرابها را بچشد ، مشامت باید خوش بو ترین گلها را ببوید و جانت جانت جانت بهایی دارد که خداست به کمتر از آن مفروش...
الحمدلله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی
#همیشه_جستجوگر_حقیقت_وزیبایی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#روزمعلم را به من تبریک نگویید مگر اینکه ...
من یک #معلمم .
سربلندی ام این است که در همان آغاز که نوجوانی کتاب خوان بودم #بتهای زندگی ام همه #معلم بودند و #مدرس ،اهل میز و تخته و ...ایستاده در برابر مشتاقانی که اغلب چشم به ذهن و زبان انسانی دارند که ایستاده در برابرشان. همه ی خواهندگان خدمت، در برابر ارایه دهنده ی آن خدمت می ایستند و او مینشیند، چنانکه خادمی در برابر مخدوم، و معلم در برابر طالبان دانش و تجربه و اگر داشته باشد تفکر و شیوه هایش می ایستد و ومعمولا طالب علمان مینشینند؛
آری بتهای من اغلب معلم بودند #نیما #صمد_بهرنگی #جلال #شریعتی #زرین_کوب #شفیعی و... بعدها اغلب نویسندگان و هنرمندان و متفکرانی که #ستایش_برانگیزند #علامه_طباطبایی ، #کربن #نصر و... وحتا بسیاری از متفکران و نویسندگان و هنرمندان فرانسه و آلمان و..
نه اینکه عکس فوتبالیستهای دهه ی شصت را نمیزدم به دیوارهای راه پله ،نه اینکه عکسهای بازیگران را پنهان نمی کردم گوشه و کنار ، نه اینکه #صداهای ممنوعه را در کاستهای سونی و بعدها مکلس و عصمت نمیگذاشتم زیر پیراهن نه...اینها همه بود اما در آن کویرستان سوزان شکل گرفته در تب و خلسه های مستی بتهای من همه #معلم بودند.
و این شد که احتمالا از معدود معلمانی شدم که با آگاهی و اشتیاق پا به این راه گذاشتم راهی که بی شک بیشتر از آنکه برای عزیزانم ،در هیات شاگرد آموزنده باشد برای خودم سرشار شد از برکت دانایی ،آگاهی ،درک ،دریافت و.. شهود... و الحمد لله اولا و آخرا...
اما درباب روزی به نام معلم یا هرچیز دیگر .. واقعا هیچگاه جدی نگرفته ام این مناسک را بویژه آنجاها که پای رسمیت همیشه احمقانه ی حکومتی و حاکمیتی پدید میآید چون اعتقاد دارم هر منسک و آیین که گرامی داشته شود از سوی ارباب قدرتی بی هیچ شک تهی شده از محتوای واقعی اش زیرا هر صاحب قدرتی از هرچیزی، بویژه مناسک و آیین ها که نفوذ و عمومیت دارند بین مردم ابزاری میسازد برای حفظ قدرت خود و تحمیق مردم ..
باری ،دیده اید بسیار کم منسک و آیینی را در مثلا روزهای نشان دار یاد میکنم بویژه در این سالهای شگفت درد و آه و اندوه ...
( و پاسخگو خواهند بود کسانی که آنقدر مبتذل کردند باشکوه ترین دستاوردهای ایران را که تو هراس داری از طرحشان که هراس هم نداشته باشی اشتیاقی نیست و مرگ فجیعی است بی شوقی)
اما سخن از علم و معلم و... بسیار دارم .اینجا فقط خواستم یک مطلب را با شما درمیان بگذارم .. روز معلم یا هر روز دیگری را که احساس میکنید ربطی به من دارد تبریک نگویید مگر اینکه براستی توانسته باشم شمعی ، چراغی ، شعله ی تغییری را در وجودتان روشن کرده باشم .
در هیچ کلاسی و در نوشتن هیچ متنی ورود نکردم مگر اینکه خواسته باشم پس از آن کلاس یا متن ، مخاطبم تغییری کرده باشد. تکانی خورده باشد و برود سمت کتابی، فیلمی، تفکری، حسی..که تابحال نداشته..
دقت کنید این فرق دارد با هیجانزدگی مخاطب فرق دارد با شگفت زدگی و اعجابش و مثلا سرحال آمدنش و.. که در بسیاری سخنرانی ها و کلاسها و متنها و.. ممکن است اتفاق بیفتد من از شروع تغییر میگویم .هیچ لذتی برایم ازین بزرگتر نبوده که کسی در قامت #پرشکوه_انسان برابرم بایستد و بگوید: آقا شما عامل اصلی رفتن من به سوی کتاب و هنر و فکر و... من بیتاب بودم اما شما بودید که گفتید این بیتابی تشنگی است تشنگی #حقیقت و #زیبایی که تنها راه رسیدن به آن #رفتن است و رفتن و #رشد..
و من در دل و به زبان بگویم : نه عزیزدلم من هم بهانه ای بوده ام اصل کار خودت بوده ای و این بی شک لطف بیکران #خدا است #خدا.
و اکنون از پس ۲۸ معلمی واقعا نمیدانم آیا توانسته ام بر ۲۸ هشت تن از پاره های تنم چنین تاثیری را بهانه شوم؟من قانع ام .. اگر عدد میشد ۲۸۰ نفر یا ۲۸۰۰ نفر از آن ده بیست هزار نفری که پای سخنانم نشسته بودند خب بهتر می بود اما چه بایدم کرد من از قحطی آمده #بضاعة_مزجاة داشتم و اکنون نیز شرمنده خواهم شد اگر در هر کلاسی که مینشینی یا هر پستی که میخوانی چیزی نو و روشن در برابر دیدگانت قرار ندهم و نگویم تو شایسته ی تمام نورهایی چشمت باید زیباترینها را ببیند گوشت باید برترین ها را بشنود بر لبانت باید باشکوه ترین واژه ها جاری شود زبانت باید گواراترین شرابها را بچشد ، مشامت باید خوش بو ترین گلها را ببوید و جانت جانت جانت بهایی دارد که خداست به کمتر از آن مفروش...
الحمدلله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی
#همیشه_جستجوگر_حقیقت_وزیبایی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹