معرفی عارفان
1.08K subscribers
32.6K photos
11.7K videos
3.17K files
2.66K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
۲ دی زادروز علی شیرازپرتو
"دکتر شین‌پرتو"

(زاده ۲ دی ۱۲۸۶ کنگاور -- درگذشته ۲۷ مهر ۱۳۷۶ تهران) شاعر، نویسنده و زبان‌شناس

او پدر مازیار پرتو "کارگردان و مدیر فیلمبرداری" و پدربزرگ ویشکا آسایش "بازیگر و طراح صحنه" است.
شین‌پرتو، مادرش هنگام زایمان از دنیا رفت و تأثیر عمیقی در روحیه هنری او در بزرگسالی گذاشت که در بسیاری از آثار ادبی وی منعکس شد.
وی نوجوانی را با علاقه به آموختن هرچه بیشتر گذراند و سپس تصمیم به کوچ به فرانسه گرفت. او از پیش زبان فرانسه و اسپرانتو را آموخته بود. در ابتدا شروع به تحصیل در رشته پزشکی کرد، اما خیلی زود منصرف شد و به تحصیل در رشته ادبیات زبان فرانسه پرداخت. معاشرت با هنرمندان معاصر، دسترسی به تئاتر کلاسیک فرانسه آنهم در عصر تحلیل و تفسیر مکاتب پیشین ادبی و هنری، آشنایی با دانشجویان ملل دیگر و کسب مهارت در زبان انگلیسی از جمله عوامل دیگر تأثیر گذارنده در شیوه نگرش آتی او بودند. وی پیش از آغاز جنگ دوم جهانی به ایران بازگشت.
در ۱۳۰۹ مجله «آرمان» را منتشر کرد، ادیبان نامی و شهیری در این مجله با وی همکاری داشتند که از جمله می‌توان از عباس اقبال آشتیانی، بدیع‌الزمان فروزانفر، ملک‌الشعرای بهار و تعدادی دیگر از شاعران و نویسندگان بنام ادبیات ایران نام برد. پرتو از همان زمان عضو فعال انجمن شاعران و ادیبان ایران شد و با آنان به طور مستمر از طریق مکاتبه در ارتباط ماند. که از جمله می‌توان از نیمایوشیج نام برد.
انتشار «افسانه» در سال ۱۳۲۹ توسط انتشارات علمی در تهران با مقدمه احمد شاملو، «دو نامه» را دربرداشت، نامه‌ای از نیمایوشیج به شین پرتو و از شین پرتو به نیمایوشیج. این کتاب در حوالی سال ۱۳۸۰ مجدداً تجدید چاپ شده‌است. پرتو در طی این دوران مقالات متعدد، داستانهای کوتاه و همچنین اشعاری را در مجلات و نشریات معتبر که موضوع اصلی آنها زبان و ادبیات بود، به چاپ می‌رساند.

سفیر ایران:
وی به عنوان سرکنسول ایران در بغداد، و سپس به عنوان سفیر ایران در هندوستان، برای وزارت امور خارجه خدمت می‌‌کرد. در دوران خدمت، همچنان فعالیت فرهنگی خود را ادامه می‌‌داد. تصحیح معاصر ترجمه و چاپ نوین اوپانیشادها به زبان فارسی، ظاهراً در همین زمان و دوره سفارت وی صورت گرفت. در طی این دوران صادق هدایت را نزد خود دعوت کرد و علاوه بر جا و مکان، و ماشین تحریر، تمام امکانات انتشاراتی سفارت ایران را در اختیار هدایت گذاشت. با بهره‌گیری از این فرصت بود که هدایت داستانهای علویه خانم و بوف کور را که پیشتر نوشته بود، به صورت پلی کپی انتشار داد وزیر آن نوشت: (طبع و فروش درایران ممنوع).

نابینایی:
شین پرتو بیش از یک سوم پایانی عمرش را در نابینایی به سر برد، اما حدود ۱۰ اثر پژوهشی را در همین دوران نابینایی نوشت. در میان آثار او چهار یا پنج اثر بسیار تأثیرگذار به زبانهای فرانسه و انگلیسی وجود دارند که متأسفانه هیچیک به فارسی برگردانده نشده‌اند. تسلط وی بر ادبیات انگلیسی و فرانسه به حدی بود که خوانندگان کتب مورد اشاره را به حیرت وامی‌داشت. آخرین اثر ادبی او که نوعی رساله عمیق فلسفی در خودشناسی و زندگی است، به زبان انگلیسی در لندن، سه سال پیش از درگذشتش به چاپ رسید.
مکاتبات شین پرتو با نیمایوشیج، که در اوان شکل‌گیری شعرنو بوده، شهرت زیادی در میان علاقه‌‌مندان به شعرنو دارد. در این سری مکاتبات طبع ظریف و هنرمندانه هردو شاعر و دلسوزی و دلدادگی آنان به موج‌نو آشکارا مطرح می‌شود.


#علی_شیراز_پرتو
ساقيا کمتر مي امشب از کرم دادي مرا
تا سحر پيمانه پر کردي و کم دادي مرا

تا شراب آلوده لعلت گفت حرفي از کباب
رخصتي بر صيد مرغان حرم دادي مرا

شام اگر قوت روانم دادي از خون جگر
صبح ياقوت روان از جام جم دادي مرا

دوش گفتي ماجراي وصل و هجرانت به من
هم اميد لطف و هم بيم ستم دادي مرا

در محبت يک نفس آسايشم حاصل نشد
کز پس هر عافيت چندين الم دادي مرا

من که در عهدت سر مويي نورزيدم خلاف
مو به مو، ناحق به گيسويت قسم دادي مرا

من نمي دانم که در چشم خمارينت چه بود
کز همه ترکان آهو چشم، رم دادي مرا

تا خط سبز تو سر زد فارغ از ريحان شدم
خط آزادي ازين مشکين رقم دادي مرا

تا نهادم گام در کويت روا شد کام من
منتهاي کام در اول قدم دادي مرا

تا فکندي حلقه هاي زلف را در پيچ و خم
بر سر هر حلقه اي صد پيچ و خم دادي مرا

گاهيم در کعبه آوردي و گاهي در کنشت
گه مسلمان و گهي کافر قلم دادي مرا

چون ميسر نيست ديدار تو ديدن جز به خواب
پس چرا بيداري از خواب عدم دادي مرا

تا لبان من شدي در مدح سلطان عجم
شهرتي هم در عرب هم در عجم دادي مرا

ناصرالدين شه، فروغي آن که گفتش آفتاب
روشنيها از رخت هر صبح دم دادي مرا

فروغی بسطامی
همان انگار که قیامت است و غیب آشکار شده است، والله که غیب آشکار است و پرده برانداخته‌اند، لیکن پیش آن کس که دیده‌ی او باز است.

شمس الدین محمد تبریزی
ای جان اگر رضای تو غم خوردن دل است

صد دل به غم سپارم بهر رضای تو


#مولانا
.
    آن شب که تو در کنار مایی روزست
    و آن روز که با تو می‌رود نوروزست

       دی رفت و به انتظار فردا منشین
     دریاب که حاصل حیات امروزست

         #شیخ اجل سعدی رباعی ۱۵
Afshin: Zemestoon ~~~ افشین: زمستون
@moozikestan_bot
تنور دلتون داغ
عارف _ درد و دلامو بشنو
@tanehayeghadimi
#عارف
درد دلم رو بشنو
که حالمو بدونی
هیچ وقت اینو نخواستی
که قدرمو بدونی...
Bot Parast
Moein (Www.BestMusik.Org)
ترانه بسیار زیبا و خاطره انگیز
* بت پرست *
با صدای : معین
تا سه شب خامُش کن از نیک و بَدَت
 این  نشان  باشد  که  یحیی  آیدت


تا سه روز هر آنچه از خیر و شر به تو می رسد چیزی مگو و خاموش باش. این نشان آن است که حضرت یحیی (ع) برای تو زاده خواهد شد.

دم مزن سه روز اندر گفتگو
کین سکوت است آیتِ مقصودِ تو


تا سه روز هیچ حرفی نزن. و این سکوت، نشانه روا شدن حاجت توست.

هین میآور این نشان را تو بگفت
وین سخن را دار اندر  دل  نهفت


بهوش باش، مبادا این نشانه را آشکار کنی، بلکه باید آن را در قلب خود مستور و نهان داری.

این نشانها گویدش همچون شِکَر
این  چه  باشد؟  صد  نشانئ دگر



این نشانه های شیرین و شِکَرین را که آن شخص خوش برخورد به او در خواب گفت چیست؟ یعنی چیزی نیست. بلکه می تواند صد نشان دیگر نظیر آن را بگوید.

شرح مثنوی
نمی‌خواهم بمیرم تا محبت را به انسان ها بیاموزم
بمانم تا عدالت را برافرازم، بیفروزم

خرد را، مهر را تا جاودان بر تخت بنشانم
به ‌پیش ِ پای فرداهای بهتر گل برافشانم
چه فردایی، چه دنیایی!
جهان سرشار از عشق و گل و موسیقی و نور است…


#فریدون_مشیری
آدم‌هایی که دنیا را نجات می‌بخشند:

مردی که در باغچه‌اش کار می‌کند؛
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه ی واژه‌ای لذت می‌برد.
آن دو کارگری که در کافه‌ای در جنوب، سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزه‌گری که درباره رنگ یا شکل کوزه‌ای می‌اندیشد.
حروف‌چینی که این صفحه را خوب می‌آراید؛ هرچند برایش چندان رضایت‌بخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراع‌های بند مُعَیّنی از یک شعر بلند را می‌خوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفته‌ای می‌کشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه می‌کند یا دلش می‌خواهد که توجیه کند و
آن کس که ترجیح می‌دهد حق با دیگران باشد.
این آدم‌ها، ناخودآگاه، دنیا را نجات می‌بخشند.

#خورخه_لوئيس_بورخس
.
        هر آن‌کس که با تو نجوید به جنگ
          پریشان مکن روزْ  تاریک و تنگ

           به هر جایگه یارِ درویش باش
           همه راد با مردمِ خویش باش

         ببین نیکْ تا دوست‌دارِ تو کیست
         خردمند و اندُه‌گسارِ تو کیست

        به بخشش بیارای و فردا مگوی
         که فردا مگر تنگی آرد به روی

                     #فردوسی
     یکی گفت: چرا امشب نماز نمی‌کنی؟
         گفت: مرا فراغت نماز نیست.
            من گِرد ملکوت می‌گردم
         و هر کجا افتاده‌ای است،
               دست او می‌گیرم.
   یعنی کار در اندرون خود می‌کنم

         #شیخ_بایزید_بسطامی
        تذکرة‌_الاولیاء
.
   هرکس که همچو صبح نفس راشمرده زد
      پرنور کرد عالمی ازگفتگوی خویش

       بیدار شو به چشم تأمل نظاره کن
     هر صبحدم درآینه حشر روی خویش

            #صائب_تبریزی
آنچه انسان‌ها را به سمت یکدیگر
سوق میدهد عشق نیست

این است که نمی‌توانند
تنهایی را و در تنهایی خود را تحمل کنند

خلا درونی و دلزدگی سبب می‌شود
به‌جمع روی بیاورند
یا به سفر بروند
و یا به شرابخوارگی مبتلا گردند.

در باب حکمت زندگی
آرتورشوپنهاور
اندر ره حق تصرف آغاز مکن
چشم بد خود به عیب کس باز مکن

سّر همه بندگان خدا می داند
در خود نگر و فضولی راز مکن

#باباافضل_کاشانی
- رباعی شمارهٔ ۱۳۸
تا جامع اسرار الهی نشوی
شایستهٔ تخت پادشاهی نشوی

تا غرقهٔ دریا نشوی همچون ما
دانندهٔ حال ما کماهی نشوی

#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعی شمارهٔ ۳۱۵
سلطان ملاحت مه موزون منست
در سلسله‌اش این دل مجنون منست

بر خاک درش خون جگر میریزم
هرچند که خاک آن به از خون منست

#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۳۵۰
من مالک ملک لامکانی شده‌ام
من عارف گنج زرکانی شده‌ام

تا از صدف تن گهر دل سوزد
در عالم جان بحر معانی شده‌ام

#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۳۵۰
نقاش رخت ز طعنها آسودست
کز هر چه تمام‌تر بود بنمودست

رخسار و لبت چنانکه باید بودست
گویی که کسی برزو فرمودست

#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۷۹