معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما
گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است

گفتم ز فیض بپذیر این نیم جان که دارد
گفتا نگاه دارش غمخانهٔ تو جان است

#فیض_کاشانی
به چه روی پشت آرم به کسی که از گزینی
سوی او کند خدا رو به حدیث و همنشینی

نه که روی و پشت عالم همه رو به قبله دارد
که ز کیمیاست مس را برهیدن از مسینی

#مولانای_جان
به خدا که ماه رویی به خدا فرشته خویی
به خدا که مشک بویی به خدا که این چنینی

تو که یوسف زمانی چه میان هندوانی
برو آینه طلب کن بنگر که روی بینی

#مولانای_جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رقص کن در عشق جانم
ای حریف مهربان

مطربا دف را بکوب و
نیست بختت غیر از این


#مولانا
بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم
بجز عشق به جز عشق دگر کار نداریم
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم
چه مستیم چه مستیم از آن شاه که هستیم
بیایید بیایید که تا دست برآریم
چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم
که امروز همه روز خمیریم و خماریم
مپرسید مپرسید ز احوال حقیقت
که ما باده پرستیم نه پیمانه شماریم
شما مست نگشتید وزان باده نخوردید
چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم
نیفتیم بر این خاک ستان ما نه حصیریم
برآییم بر این چرخ که ما مرد حصاریم
منم دایم تو را خواهان، تو و خواهان خود دایم
مرا آن بخت کی باشد که تو خواهان من باشی؟

همه زان خودی، جانا، از آن با کس نپردازی
چه باشد، ای ز جان خوشتر ، که یک دم آن من باشی؟


#عراقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر تو آن من باشی، ازین و آن نیندیشم
ز کفر آخر چرا ترسم، چو تو ایمان من باشی؟

ز دوزخ آنگهی ترسم که جز تو مالکی یابم
بهشت آنگاه خوش باشد که تو رضوان من باشی

فلک پیشم زمین بوسد، چو من خاک درت بوسم
ملک پیشم کمر بندد، چو تو سلطان من باشی

عراقی، بس عجب نبود که اندر من بود حیران
چو خود را بنگری در من، تو هم حیران من باشی

#عراقی
ای جهانِ کُهنه را تو جانِ نو
از تَنِ بی جان و دل اَفغان شِنو

شَرحِ گُل بُگذار از بَهرِ خدا
شَرحِ بُلبُل گو که شُد از گُل جُدا


#مثنوی_مولانا
عمری است خبر از دل و دلدار ندارم
با شیشه پریزاد من از دست پریده‌ست

صائب چه کنی پای طلب آبله فرسود؟
هر کس به مقامی که رسیده‌ست، رسیده‌ست

#صائب_تبریزی
دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش
چو تشنه تو باشد که باشد سقایش

چو بیمار گردد به بازار گردد
دکان تو جوید لب قندخایش

#مولانای_جان
در قفلِ فروبستهٔ
غم هایِ دلِ خویش

آن کهنه کلیدیم
که دندانه نداریم

#فیاض_لاهیجی
ماهیان را نقد شد از عین آب
نان و آب و جامه و دارو و خواب

پاسبان بر خوابناکان برفزود
ماهیان را پاسبان حاجت نبود

#حضرت_مولانــــا


‍ به نماد ماهی توجه کنید که شایسته ترین ساکن دریاست،
آن هم نه فقط دریای خموشی. که دریا با همه اوصاف و احوالی که دارد.

ماهی با بی تعلقی هایش، با بیداری همیشگی اش، با اتصال بی واسطه اش به آب، بهترین نماد یک عاشق عارف واصل فانی در حق است:

#عبدالكريم_سروش
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید

مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی

‌شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت

زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی
‌در انتظار رویت ما و امیدواری

#حافظ
چو ناز را بگذاری همه نیاز شوی
من از برای تو خود را همه #نیاز کنم

#مولانا
الا ای آتشین پیکر! برآی از خاک و خاکستر
خوشا آن مرغ بالاپر که بال کهکشان دارد

#زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم
زهی این عشق عاشق کش که عهد بی زمان دارد

#هوشنگ_ابتهاج
" حیلت و مردی به هم دادند پشت
   اژدها را او بدین قوت بکشت "

#مثنوی_مولانا دفتردوم



📘کشتن اژدهای نفس تدبیر می خواهد
  و شجاعت...
کسی که صاحب‌سخن باشد
او را خود سخن در اندرون موج می‌زند
الا مگر مستمع اهل نباشد.


#شمس_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ولادت با سعادت

سرور آزادگان جهان

سید و سالار شهیدان

آقا ابا عبدالله الحسین(ع)

بر همه عاشقان و شیفتگان

حضرتش مبارک باد.
ميلاد امام حسين(ع)
نوگل زهرا(س)
شده امـــشب
گيتى ز رخش
طور تجلا شده امشب
ده مژده جانبخش
به عالم ز قدومش
زيرا كه در رحمت حق
وا شده امـــشب

میلادامام حسین(ع)
مبارک
نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی

نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی
نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی

نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی
ندارد خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی

به دیدار اجل باشد اگر شادی کنم روزی
به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی

کیم من آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان
نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی

گهی افتان و خیزان چون غباری دربیابانی
گهی خاموش و حیران چون نگاهی برنظرگاهی

رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها
باقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی,



""جناب رهی""