دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد
#حافظ
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد
#حافظ
روی گشٖادهایی صنم
طاقت خلق میبَری
چون پس پرده میروی
پرده صبر میدَری
حور بهشت خوانمت
ماه تمام گـویمَت
کآدمیی ندیدهام
چون تو پری به دلبری...
#سعدی
طاقت خلق میبَری
چون پس پرده میروی
پرده صبر میدَری
حور بهشت خوانمت
ماه تمام گـویمَت
کآدمیی ندیدهام
چون تو پری به دلبری...
#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁
🍁 وقتی شهریور از نیمه گذشت
🍂 باید به پاییز خوش آمد گفت
🍁 بزودی .....
🍁 وقتی شهریور از نیمه گذشت
🍂 باید به پاییز خوش آمد گفت
🍁 بزودی .....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیبایے ها را چشم میبیند
و مهربانے ها را دل
چشم فراموش مے ڪند
اما دل هرگز
زندگیتون پر از
عطر گلهاے مهربانی
و مهربانے ها را دل
چشم فراموش مے ڪند
اما دل هرگز
زندگیتون پر از
عطر گلهاے مهربانی
هستی اثری ز نرگس مست تو بود
آب رخ نیستی هم از هست تو بود
گفتم که مگر دست کسی در تو رسد
چون به دیدم که خود همه دست تو بود
#مولانا
آب رخ نیستی هم از هست تو بود
گفتم که مگر دست کسی در تو رسد
چون به دیدم که خود همه دست تو بود
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جلوه بخت تو
دل میبرد از شاه و گدا
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی...
گر چه دوریم به یاد تو قدح میگیریم
بعد منزل نبود در سفر روحانی
ای نسیم سحری خاک در یار بیار
که کند حافظ از او دیده دل نورانی
#حضرت_حافظ
دل میبرد از شاه و گدا
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی...
گر چه دوریم به یاد تو قدح میگیریم
بعد منزل نبود در سفر روحانی
ای نسیم سحری خاک در یار بیار
که کند حافظ از او دیده دل نورانی
#حضرت_حافظ
چشم توحیدی :
گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن
چون دل به یکی دادی، آتش به دو عالم زن
هم نکتهٔ وحدت را با شاهد یکتاگو
هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن
هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن
چون ساقی رندانی ، می با لب خندان خور
چون مطرب مستانی نی با دل خرم زن
گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن
ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن
#فروغی_بسطامی
گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن
چون دل به یکی دادی، آتش به دو عالم زن
هم نکتهٔ وحدت را با شاهد یکتاگو
هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن
هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن
چون ساقی رندانی ، می با لب خندان خور
چون مطرب مستانی نی با دل خرم زن
گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن
ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن
#فروغی_بسطامی
دست پنهان و قلم بین خطگزار
اسپ در جولان و ناپیدا سوار
دقت کن که دست نویسنده پنهان است، ولی قلم خطوطی می نویسد. اسب در تاخت و
تاز است و سوارش دیده نمی شود.
تیر پران بین و ناپیدا کمان
جانها پیدا و پنهان جان جان
ای سالک برای آنکه نسبت حق را با جهان، خوب بشناسی به این مَثَل دقت کن: تیری در هوا به پرواز در می آید و تو آن را می بینی، ولی کمانِ تیر را نمی بینی. جان ها در بدن آدمیان، توسط آثار و نشانشان آشکار می شوند، ولی جانِ جان یعنی حضرت پروردگار پنهان است.
تیر را مشکن که این تیر شهیست
نیست پرتاوی ز شصت آگهیست
تیر را مشکن یعنی با قضای الهی ستیزه مکن که أن، تیرِ شاه حقیقی است، تیر معمولی
نیست که بی هدف پرتاب شده باشد، بلکه تیری است که از چلّه كمان تیراندازی آگاه رها شده
است.
تیر در اینجا به قضای الهی اشاره دارد و ناشکستن، اشاره به رضا به قضاست .
ما رمیت اذ رمیت گفت حق
کار حق بر کارها دارد سبق
حق تعالي آيه ما رميت إذ رمیت را نازل فرمود؛ بدان که کار حق تعالی بر همه کارها
پیشی و غلبه دارد. اشاره است به آیه ۱۷ سورة انفال.
ای پیامبر، تو تیر نپراندی آنگاه که تیر پراندی، بلکه این خدا بود که تیر به سوی مشرکان پرانید.
آبه فوق، مربوط است به غزوهَ بدر در سال دوّم هجری. حضرت رسول ص نیز در آن جنگ شخصاً حضور داشت. در آن غزوه، با اینکه مسلمانان از نظر عِدّه و عُدّه بسی کمتر از کافران بودند، ولی با قضای الهی غالب و پیروز شدند.
حضرت رسول، مشتی خاک و ریگ برداشت و به سوی دشمنان پرتاب کرد و شکست آنان را محتوم نمود. مولانا از آیه فوق نکات لطیف ادبی و عرفانی بیان داشته و تقريبا بیش از هر آیه و حدیث دیگر در تمام شش دفتر مثنوی آن را به طور مکرّر به کار برده است.و بسیاری از موضوعات فلسفی و کلامی را از قبیل جبر و اختیار و وحدت وجود ظهور حق در کسوت خلق و صدور کرامات و خرق عادات از انبیاء و اولياء و تجسد لاهوت در ناسوت و امثال این مسائل را به نحوی با این آیه حلّ کرده است.
#شرح مثنوی شریف
#استاد کریم زمانی
اسپ در جولان و ناپیدا سوار
دقت کن که دست نویسنده پنهان است، ولی قلم خطوطی می نویسد. اسب در تاخت و
تاز است و سوارش دیده نمی شود.
تیر پران بین و ناپیدا کمان
جانها پیدا و پنهان جان جان
ای سالک برای آنکه نسبت حق را با جهان، خوب بشناسی به این مَثَل دقت کن: تیری در هوا به پرواز در می آید و تو آن را می بینی، ولی کمانِ تیر را نمی بینی. جان ها در بدن آدمیان، توسط آثار و نشانشان آشکار می شوند، ولی جانِ جان یعنی حضرت پروردگار پنهان است.
تیر را مشکن که این تیر شهیست
نیست پرتاوی ز شصت آگهیست
تیر را مشکن یعنی با قضای الهی ستیزه مکن که أن، تیرِ شاه حقیقی است، تیر معمولی
نیست که بی هدف پرتاب شده باشد، بلکه تیری است که از چلّه كمان تیراندازی آگاه رها شده
است.
تیر در اینجا به قضای الهی اشاره دارد و ناشکستن، اشاره به رضا به قضاست .
ما رمیت اذ رمیت گفت حق
کار حق بر کارها دارد سبق
حق تعالي آيه ما رميت إذ رمیت را نازل فرمود؛ بدان که کار حق تعالی بر همه کارها
پیشی و غلبه دارد. اشاره است به آیه ۱۷ سورة انفال.
ای پیامبر، تو تیر نپراندی آنگاه که تیر پراندی، بلکه این خدا بود که تیر به سوی مشرکان پرانید.
آبه فوق، مربوط است به غزوهَ بدر در سال دوّم هجری. حضرت رسول ص نیز در آن جنگ شخصاً حضور داشت. در آن غزوه، با اینکه مسلمانان از نظر عِدّه و عُدّه بسی کمتر از کافران بودند، ولی با قضای الهی غالب و پیروز شدند.
حضرت رسول، مشتی خاک و ریگ برداشت و به سوی دشمنان پرتاب کرد و شکست آنان را محتوم نمود. مولانا از آیه فوق نکات لطیف ادبی و عرفانی بیان داشته و تقريبا بیش از هر آیه و حدیث دیگر در تمام شش دفتر مثنوی آن را به طور مکرّر به کار برده است.و بسیاری از موضوعات فلسفی و کلامی را از قبیل جبر و اختیار و وحدت وجود ظهور حق در کسوت خلق و صدور کرامات و خرق عادات از انبیاء و اولياء و تجسد لاهوت در ناسوت و امثال این مسائل را به نحوی با این آیه حلّ کرده است.
#شرح مثنوی شریف
#استاد کریم زمانی
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پخته نخواهی شد، مگر بعد از آنکه احساس کردی سرشار از سخنی، ولی لازم نمیدانی به کسی چیزی از آن بگویی...
جبران_خلیل_جبران
جبران_خلیل_جبران
اى نفس فلسفى!چند از طبيعت گويى؟اى عقل رعنا! چند از شريعت گويى؟اگر بر صرح قلعۀ كفر رفتى،آمنّاگويان سحره را«أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» آى و بگو.و اگر در بزم قدم پاى بر قمّۀ عالم نهادى،در دم سكر و صحو پاى بكوب،از قوس قوسين تير عشق را در نشانۀ كونين زن،تا وجود علّتپذير را عدم گردانى.
اى صوفى عاشق!اگر صادقى در ميكده،در بتكدۀ عشق پير مريدان درد ازل شو.سخن بىرسوم با حريفان خوشدل گوى،كه اين ابلهان زمانه از ناتمامى مغرور غولان خضر شكلاند.اى جان!هر ناتمامى اين جان ناتمام تمام گردان.اين يكدم از قدح شراب شوق ما را يكدم ده،كه با تو در باقى شد.هر چه جز تو است، در مشهد يقين مگذار،از آنك صورت ملكوت را«ثالِثُ ثَلاثَةٍ» گويند.
خيمۀ كون بطوفان قهر غيرت در هواء هويّت بپران،تا بىخود ترا از تو جويم.
#شطحیات روزبهان بقلی
اى صوفى عاشق!اگر صادقى در ميكده،در بتكدۀ عشق پير مريدان درد ازل شو.سخن بىرسوم با حريفان خوشدل گوى،كه اين ابلهان زمانه از ناتمامى مغرور غولان خضر شكلاند.اى جان!هر ناتمامى اين جان ناتمام تمام گردان.اين يكدم از قدح شراب شوق ما را يكدم ده،كه با تو در باقى شد.هر چه جز تو است، در مشهد يقين مگذار،از آنك صورت ملكوت را«ثالِثُ ثَلاثَةٍ» گويند.
خيمۀ كون بطوفان قهر غيرت در هواء هويّت بپران،تا بىخود ترا از تو جويم.
#شطحیات روزبهان بقلی
شمع ما شمعیست کو منظور هر پروانه نیست
گنج ما گنجیست کو در کنج هر ویرانه نیست
هر کرا سودای لیلی نیست مجنون آنکسست
ورنه مجنون را چو نیکو بنگری دیوانه نیست
#خواجوی_کرمانی
گنج ما گنجیست کو در کنج هر ویرانه نیست
هر کرا سودای لیلی نیست مجنون آنکسست
ورنه مجنون را چو نیکو بنگری دیوانه نیست
#خواجوی_کرمانی
شاگردی از استاد پرسید: خواهش می کنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
استاد جواب داد: تو نمی توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمی توان به این شناخت رسید. اما می توانی از فضایی که در حضور او به وجود می آید، او را بشناسی؛ چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد.
چهار_صد_داستان
نور_برت_لش_لایتنر
استاد جواب داد: تو نمی توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمی توان به این شناخت رسید. اما می توانی از فضایی که در حضور او به وجود می آید، او را بشناسی؛ چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد.
چهار_صد_داستان
نور_برت_لش_لایتنر
مصریان باستان بر این باور بودند که پس از مرگ چون نوبت حساب و کتاب آدمی فرارسد:
الههی عدالت، #قلب را از کالبد جدا میسازد و آن را در ترازو مینهد....
وَه!
که چه لحظهی دلهرهآور و سرنوشتسازی باید باشد!
#نیکوس_کازانتزاکیس
#سیر_آفاق
قرآن میفرماید:
مردمان در بازار قیامت داشتههای خود را عرضه میکنند ولی خداوند فقط طالب و مشتری #قلبِ پاک است و با اهل "دل" معامله میکند؛
«یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَىاللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»
اندرون آدمی دانهای هست که، #حبةالقلباش خوانند؛ هوایش را که داشته باشی، جوانه میزند و قد میکشد و به بار مینشیند و همو باعث رستگاری و نجاتت میشود؛
«قَد افلَحَ مَن زَکّیها»
کاش میشد که روزی،
#دلم را
مثل بذری بکارم که؛
فردا
باروَر گردد و نسل عشّاق
از محیط ِزمین برنیفتد!
#استادشفیعی_کدکنی
.
الههی عدالت، #قلب را از کالبد جدا میسازد و آن را در ترازو مینهد....
وَه!
که چه لحظهی دلهرهآور و سرنوشتسازی باید باشد!
#نیکوس_کازانتزاکیس
#سیر_آفاق
قرآن میفرماید:
مردمان در بازار قیامت داشتههای خود را عرضه میکنند ولی خداوند فقط طالب و مشتری #قلبِ پاک است و با اهل "دل" معامله میکند؛
«یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَىاللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»
اندرون آدمی دانهای هست که، #حبةالقلباش خوانند؛ هوایش را که داشته باشی، جوانه میزند و قد میکشد و به بار مینشیند و همو باعث رستگاری و نجاتت میشود؛
«قَد افلَحَ مَن زَکّیها»
کاش میشد که روزی،
#دلم را
مثل بذری بکارم که؛
فردا
باروَر گردد و نسل عشّاق
از محیط ِزمین برنیفتد!
#استادشفیعی_کدکنی
.
ای ذرهٔ سرگشته، قرارِ تو کجاست؟
وی مشتِ غبار، اعتبارِ تو کجاست؟
در آمدن و بودن و رفتن مجبور
ای عاجزِ مضطر، اختیارِ تو کجاست؟
#رضیالدین_آرتیمانی
وی مشتِ غبار، اعتبارِ تو کجاست؟
در آمدن و بودن و رفتن مجبور
ای عاجزِ مضطر، اختیارِ تو کجاست؟
#رضیالدین_آرتیمانی
Mesl Rozaie Barooni
Nasser Abdollahi
🎼 مثل روزای بارونی
دکلمه #پرویز_پرستویی
خواننده #ناصر_عبدالهی
ترانه #محمد_علی_بهمنی
آهنگ ساز #بهنام_ابطحی
دکلمه #پرویز_پرستویی
خواننده #ناصر_عبدالهی
ترانه #محمد_علی_بهمنی
آهنگ ساز #بهنام_ابطحی