معرفی عارفان
1.25K subscribers
34.2K photos
12.4K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
"وحدت وجود درمشاهدات جناب بایزید"

حق را به عین یقین بدیدم، بعد از آنکه مرا از غیب بستد،
دلم به نور خود روشن کرد، عجایب ملکوت بنمود،
آنگه مرا هویت بنمود، به هویت خود هویت او بدیدم،
و نور او به نور خود بدیدم،
و عزّ او به عزّ خود بدیدم، قدر او به قدر خود بدیدم،
و عظمت او به عظمت خود بدیدم،
و رفعت او به رفعت خود بدیدم.

آنگه از هویت خود عجب بماندم و در هویت خود شک کردم.
چون در شک هویت خود افتادم، به چشم حق، حق را بدیدم، حق را گفتم که این کیست؟
این منم؟
گفت: نه، این منم، به عزت من که جز من نیست!
آنگه از هویت من به هویت خویش آورد، و به هویت خویش هویت من فانی کرد، و آنگه هویت خود بنمود یکتا!
آنگه به هویت حق در حق نگاه کردم.
چون از حق به حق نگاه کردم، حق را به حق بدیدم، با حق، به حق بماندم.
زمانی چند با من نفس و زبان و گوش و علم نبود، دیگر حق مرا از علم خود علمی داد و از لطف خود زبانی، و از نور خود چشمی.
به نور او، او را بدیدم، دانستم که همه اوست...

#روزبهان_بقلی_شیرازی
#شطحیات
شیخ منصور حلاج قدس سره گوید:
منم یا توئی؟حاشا از اثبات دوئی هویت تو در لائیت ماست.کلی بکلی ملتبس است از وجهین.ذات تو از ذات ما کجاست چون ترا بینم؟ذات من منفرد شد جایی که من نیستم. کجا طلب کنم آنچه پنهان کردم؟در ناظر قلب یا در ناظر عین؟میان ما أنیت منازعت میکند. به أنیت خویش که أنیت ما بردار.



#شطحیات
شیخ منصور حلاج قدس سره گوید:
منم یا توئی؟حاشا از اثبات دوئی هویت تو در لائیت ماست.کلی بکلی ملتبس است از وجهین.ذات تو از ذات ما کجاست چون ترا بینم؟ذات من منفرد شد جایی که من نیستم. کجا طلب کنم آنچه پنهان کردم؟در ناظر قلب یا در ناظر عین؟میان ما أنیت منازعت میکند. به أنیت خویش که أنیت ما بردار.



#شطحیات
از بنگ شود سرّ انا الحق ظاهر
چون هر برگَش به صورت الله است.


شاه قاسم کاهی سغدی

#شطحیات
مرا فراغتِ نماز نیست. من گِرد ملکوت می‌گردم و هر کجا افتاده ای است دست او می‌گیرم؛ من کار در اندرونِ خود می‌کنم.

«بایزیدبسطامی»
#شطحیات
اى نفس فلسفى!چند از طبيعت گويى‌؟اى عقل رعنا! چند از شريعت گويى‌؟اگر بر صرح قلعۀ كفر رفتى،آمنّاگويان سحره را«أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» آى و بگو.و اگر در بزم قدم پاى بر قمّۀ عالم نهادى،در دم سكر و صحو پاى بكوب،از قوس قوسين تير عشق را در نشانۀ كونين زن،تا وجود علّت‌پذير را عدم گردانى.

اى صوفى عاشق!اگر صادقى در ميكده،در بتكدۀ عشق پير مريدان درد ازل شو.سخن بى‌رسوم با حريفان خوش‌دل گوى،كه اين ابلهان زمانه از ناتمامى مغرور غولان خضر شكل‌اند.اى جان!هر ناتمامى اين جان ناتمام تمام گردان.اين يكدم از قدح شراب شوق ما را يكدم ده،كه با تو در باقى شد.هر چه جز تو است، در مشهد يقين مگذار،از آنك صورت ملكوت را«ثالِثُ ثَلاثَةٍ» گويند.
خيمۀ كون بطوفان قهر غيرت در هواء هويّت بپران،تا بى‌خود ترا از تو جويم.

#شطحیات روزبهان بقلی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما را در زبانِ عشق
زبانی دیگر است:

خداوند در دلِ عاشقان تجلی کند
از هر ذره ای از عرش تا به ثری،
خاص از صورتِ نیکو
اهلِ محبت و عشق را

تا روح ایشان به جمال برباید
و عقول ایشان از جلال
قوی‌حال گرداند



#شیخ_روزبهان_بقلی_شیرازی
#شطحیات
ما را در زبانِ عشق
زبانی دیگر است:

خداوند در دلِ عاشقان تجلی کند
از هر ذره ای از عرش تا به ثری،
خاص از صورتِ نیکو
اهلِ محبت و عشق را

تا روح ایشان به جمال برباید
و عقول ایشان از جلال
قوی‌حال گرداند




#شیخ_روزبهان_بقلی_شیرازی
#شطحیات
#مولوی
#شطحیات

گر آتش دل برزند بر مؤمن و کافر زند
صورت همه پران شود گر مرغ معنی پر زند

عالم همه ویران شود جان غرقه طوفان شود
آن گوهری کو آب شد آب بر گوهر زند

پیدا شود سر نهان ویران شود نقش جهان
موجی برآید ناگهان بر گنبد اخضر زند

گاهی قلم کاغذ شود کاغذ گهی بیخود شود
جان خصم نیک و بد شود هر لحظه‌ای خنجر زند

هر جان که اللهی شود در لامکان پیدا شود
ماری بود ماهی شود از خاک بر کوثر زند

از جا سوی بی‌جا شود در لامکان پیدا شود
هر سو که افتد بعد از این بر مشک و بر عنبر زند

در فقر درویشی کند بر اختران پیشی کند
خاک درش خاقان بود حلقه درش سنجر زند

از آفتاب مشتعل هر دم ندا آید به دل
تو شمع این سر را بهل تا باز شمعت سر زند

تو خدمت جانان کنی سر را چرا پنهان کنی
زر هر دمی خوشتر شود از زخم کان زرگر زند

دل بیخوداز باده ازل می‌گفت‌خوش‌خوش این‌غزل
گر می فروگیرد دمش این دم از این خوشتر زند
🔅
    وَاللَه ما طَلَعَت شَمسٌ وَلا غَرُبَت
      إِلّا وَحُبُّكَ مَقرونٌ بِأَنفاسي

    وَلا جَلستُ إِلى قَومٍ أُحَدِّثُهُم
    إِلّا وَأَنتَ حَديثي بَينَ جُلّاسي

   وَلا ذَكَرتُكَ مَحزوناً وَلا فَرِحاً
   إِلّا وَأَنت بِقَلبي بَينَ وِسواسي

وَلا هَمَمتُ بِشُربِ الماءِ مِن عَطَشٍ
   إِلّا رَأَيتُ خَيالاً مِنكَ في الكَأسِ

    وَلَو قَدَرتُ عَلى الإِتيانِ جِئتُكُم
سَعياً عَلى الوَجهِ أَو مَشياً عَلى الرَأسِ



    بسا مهرا که می‌پرداخت از نور
   نمی‌شد مهرت اما یک‌نفس دور

   نیالودم به آب ، از تشنگی کام
    ندیدم تا خیالی از تو در جام

  وگر میشد به‌ سویت آیم ای یار
به سر ره می‌بریدم یا به رخسار




        #شطحیات_حلاج
       برگردان #بیژن_الهی
از بنگ شود سرّ انا الحق ظاهر
چون هر برگَش به صورت الله است.


شاه قاسم کاهی سغدی

#شطحیات